همه شب تا به سحر، از غم رویت شادیم
به امیدی که بیائی تو به غمخواری ما
چند آزار دل ما دهی، ای راحت جان
راحت جان مگرت هست، دل آزاری ما؟
#شاطر_عباس_صبوحی
به امیدی که بیائی تو به غمخواری ما
چند آزار دل ما دهی، ای راحت جان
راحت جان مگرت هست، دل آزاری ما؟
#شاطر_عباس_صبوحی
گرهای از خم آن زلف چلیپا وا شد
هر کجا بود ، دل گمشدهای پیدا شد
گر به آهوی خُتا ، نسبت چشمت دادیم
گنه از جانب او نیست ، خطا از ما شد
گندم خال تو در خُلد ، ره آدم زد
زلف شیطان صفتت راهزن حوا شد
سخن از لعل تو هرجا که روم ، میشنوم
این چه سرّیست که در دوره ی ما پیدا شد ؟
یا رب ! این خرمن گل چیست که از نکهت او
آتشی حاصل و جانسوز من شیدا شد ؟
بیسبب رهزن میخانه صبوحی گشته ؛
رهزن دین و دلم آن صنم ترسا شد ...
#شاطر_عباس_صبوحی
هر کجا بود ، دل گمشدهای پیدا شد
گر به آهوی خُتا ، نسبت چشمت دادیم
گنه از جانب او نیست ، خطا از ما شد
گندم خال تو در خُلد ، ره آدم زد
زلف شیطان صفتت راهزن حوا شد
سخن از لعل تو هرجا که روم ، میشنوم
این چه سرّیست که در دوره ی ما پیدا شد ؟
یا رب ! این خرمن گل چیست که از نکهت او
آتشی حاصل و جانسوز من شیدا شد ؟
بیسبب رهزن میخانه صبوحی گشته ؛
رهزن دین و دلم آن صنم ترسا شد ...
#شاطر_عباس_صبوحی