کانون هستی
714 subscribers
131 photos
54 videos
3 files
214 links
کانون آرامش و تندرستی

روش و نگرشی برای زندگی
دمی رها از هیاهوی روزمرگی،
لختی آسایش در این‌جا و اکنون.
کانال استاد #داودی_پناه



آب را باید از سرچشمه نوشید.
Www.KanoonTaiChi.ir
www.Instagram.com/kanoontaichi
Download Telegram
اسفنج‌مان را کجا بگذاریم!

دوستی تعریف می‌کرد، پنج سال پیش بود که برای کنفرانسی به شهر بوستون رفته بودم. به همراه یکی از دوستان قدیمی که دوره‌ی پسادکترای خودش را در آنجا می‌گذارند، داشتیم در خیابانهای اطراف دانشگاه ام آی تی، دنبال یک آدرس می‌گشتیم. یک نفر از آن طرف خیابان رد می‌شد و متوجه ما شد که داریم به شکلی پرسان‌پرسان اطراف خودمان را نگاه می‌کنیم. آمد سمت ما این طرف خیابان، پرسید: دنبال جایی می‌گردید؟ می‌توانم کمکی بکنم؟ ما هم آدرس را پرسیدیم. دقیق گوش داد. خیلی آرام و به صورت شمرده، مراحل رسیدن به آدرس را به ما گفت. حتی با حرکت دست، دقیقا شکل مسیر را برای ما رسم کرد و بعد هم چند قدمی به همراه ما آمد که مطمئن شود درست می‌رویم.
هنوز چند قدمی دور نشده بودیم که دوستم گفت «یک ام آی تی ای تیپیکال بود»! گفتم منظورت چیه؟ گفت جالب است که خیلی از آدمهایی که در محیط دانشگاه ام آی تی (ماساچوست) تحصیل یا کار می‌کنند، ناخودآگاه آدمهایی فروتن و دقیق، با نگاه خیلی سیستماتیک و کاربردی می‌شوند.
هیچکدام از این ويژگی‌ها را به صورت رسمی، نه مطالعه می‌کنند و نه دوره‌ای برای آن می‌گذارنند اما به صورت ناخودآگاه به این ويژگی‌ها می‌رسند.

"این مثالی از پدیده‌ی "یادگیری اُسمُزی" است"

بیش از نیمی از یادگیری‌های ما به صورت ناخودآگاه و در اثر نوعی الگوبرداری ناخودآگاه، عمیق و درونی‌سازی آن از محیط اطرافمان شکل می‌گیرد.
درست مانند یک اسفنج که وقتی در یک مایع قرار گیرد، به دلیل خاصیت اسمزی، مایع را به خودش می‌کشد.
🔸️ ما هم وقتی با کارآفرینان معاشرت می‌کنیم ناخودآگاه خلاق‌تر، جسورتر و آینده‌سازتر می‌شویم،
🔸️ وقتی با کسانی که تفکرات عمیق و فلسفی دارند تعامل می‌کنیم، ناخودآگاه دیدگاه‌مان به مسائل، عمیق‌تر می‌شود
🔸️ و زمانی که با آدمهای پرتلاش، حشر و نشر داریم، ناخودآگاه عمل‌گراتر می‌شویم.
🔸️ اگر با مدیران سیاسی- امنیتی دم‌خور باشید، بعد از مدتی همه چیز را از نگاه سیاست و امنیت تحلیل می‌کنید.
زمانی جمله‌ای منسوب به چارلی چاپلین را خوانده بودم؛ "افکار هر آدمی، میانگین افکار پنج نفری است که بیشتر وقت خود را با آنها می‌گذراند". پس خود را در محاصره‌ی افراد موفق قرار دهید.

خب برایم سؤال پیش آمد که:
بخش زیادی از افراد دور و بر ما؛ خانواده، همسایه، فامیل و همکار، معمولا انتخاب ما نیستند (محدودیت اول).
افراد موفقی که بتوانیم آنها را بیابیم و رابطه‌ی تنگاتنگ با آنها داشته باشیم نیز کمیاب، دشوار و محدودند (محدودیت دوم).

🔹️ برای غلبه بر این محدودیت‌ها، شاید سه ایده‌ی زیر مفید باشد:

1️⃣ کتاب‌های خوب
کتاب‌ها عصاره‌ی دانش و شخصیت نویسنده‌های خود هستند. اگر خود را در کتاب‌های خوب، محاصره کنیم، آنگاه افکارمان رشد می‌کند. مخصوصا نوع خاصی از کتاب‌ها هستند که در مورد زندگی افراد موفق و مشهور در زمینه‌ی کاری شماست. حتما زندگی‌نامه‌ی آنها را بخوانید. این یک جور «همنشینی مجازی» است.

2️⃣ محفل‌های خوب
ممکن است ما همیشه به آدم‌های مورد نظرمان دسترسی نداشته باشیم. اما می‌توانیم به صورت منظم در محافل و جمع‌هایی شرکت کنیم که با هدف ما هم‌خوانی بیشتری دارد. به عنوان مثال اگر به شعر علاقه‌مندیم در شب شعر شرکت کنیم و اگر به کارآفرینی علاقه‌مند هستیم در رخدادهای استارت‌آپی.
اگر بتوانیم در محیط کارمان، ۳ تا ۵ نفری که بیشترین تناسب با اهداف ما دارند را نیز انتخاب کنیم و با آنها تعاملات مداوم و منظم داشته باشیم، آنگاه این یادگیری اسمزی اتفاق می‌افتد.

3️⃣ همکاران خوب
سه نفر کلیدی محیط کاری خود را با دقت انتخاب کنیم. محیط حرفه‌ای ما شامل افراد زیادی است اما بعضی از آنها نقش کلیدی‌تری دارند چرا که ما تعاملات بیشتری با آنها داریم. سه نفری که بیش از همه در محیط کار و فعالیت حرفه‌ای با ما ارتباط دارند، بیشترین تاثیر را در یادگیری‌های اسمزی ما دارند. انتخاب و گماشتن دقیق این سه نفر، تاثیری بسیار اساسی در حرفه‌ای شدن ما دارد.

🔴 نکته پایانی آنکه هر از گاه از خودمان بپرسیم اسفنج‌مان را در چه محیطی قرار داده‌ایم؟ در محیطی که صحبت از ثروت‌اندوزی دیوانه‌وار است یا ثروت‌آفرینی شرافت‌مندانه؟ محیطی که صحبت از پارتی‌بازی و رانت‌خواری است یا تلاش صبورانه؟ محیطی که خوشبختی همگانی مطرح است یا خوشبختی فردى؟
مواظب اسفنج زندگی‌تان باشید.
مکان اسفنج‌ شما سرنوشت شما را تغییر می‌دهد.

“ تو اول بگو با کیان زیستی
پس آنگه بگویم که تو کیستی"
سعدی

کتایون ولی پور

T.me/KanoonTaiChi
Forwarded from خانه ابرهای سپید (Armin Khabbaz)
سال هشتاد شمسی، دانشجوی ترم سوم کارشناسی‌ارشد معماری دانشگاه شهید بهشتی بودم. واحد درسی «آشنایی با معماری جهان ۲» را با سرکار خانم دکتر لادن اعتضادی می‌گذراندم. موضوع چند جلسه آخر ترم کلاس که رساله پایان‌نامه استاد نیز بود به معماری ذن می‌پرداخت. معماری مسحورکننده ذن که اوج شکوفایی آن در ژاپن بود بسیار مرا تحت‌تاثیر قرار داد. اقلیم ژاپن با زادگاهم گیلان مشابهت بسیاری دارد و فرهنگ و معماری آن همیشه مورد توجه من بوده و هست. شیفته ذن شدم که سرشار از زندگی است و عشق و احترام به طبیعت در آن موج می‌زند. نسبی‌نگری، ناقرینگی، باغ‌های ذن و سامورایی‌ها، آداب خاص ژاپنی و ...
به فرمایش سعدی عقلم بدزدید و هوشم ببرد.
.
آخرین جلسه ترم از استاد خواستم که کتابی در مورد معماری ذن به من معرفی کند. ایشان به من گفتند که در بازار، کتاب در این مورد فراوان است و نمونه مشخصی را معرفی نکردند.
و این کاملترین پاسخی بود که می‌توانستند به من بدهند! چرا که باعث شد تا به امروز برای آشنایی با طریقت یا روش ذن، قفسه‌ مربوط در کتابفروشی‌ها را همواره رصد کنم ...
.
شروع به خواندن کتاب‌ها کردم تا نوبت به کتاب «ذن در هنر کمان‌گیری» رسید. پس از پایان این کتاب دیگر آرام و قرار نداشتم! چرا که ذن روشی است عملی و معروف است که می‌گویند تائویست‌ها به شدت پراگماتیست هستند. پس بیکار ننشستم. به دنبال استاد کمانگیری در تهران بودم که متوجه شدم ورزش تیروکمان زمین تا آسمان با کمانگیری ذن تفاوت دارد. پس به دنبال استاد شمشیرزنی گشتم. همراه دوستم رامین که به تازگی کلاس کاراته می‌رفت به ورزشگاه شیرودی رفتیم، هنوز وارد کلاس استاد مربوط نشده بودیم که فریادها و دشنام‌های استاد را که نثار هنرجویش می‌کرد را از بیرون کلاس شنیدم. وارد کلاس نشده از ورزشگاه خارج شدیم...
با ناامیدی آخرین گزینه پیش‌رویم را انتخاب کردم: کلاس کاراته‌ای که دوستم می‌رفت.
.
(صحنه داخلی/ روز/ آتلیه معماری مشاور شورا (محل کارم)/ پشت کامپیوتر)
فردی که تنها یک گزینه پیش‌رویش مانده به همکار کناری: فردا قراره برم باشگاه کاراته ثبت‌نام کنم و ...
ناگهان، محمد - همکار بخش سازه که تنها یک هفته بود در شرکت مشغول به کار شده بود - که صدایم را از پشت پارتیشن شنیده بود به سمتم آمد و گفت:
اون چیزی که تو دنبالش می‌کردی چیزی نیست جز تای‌چی.
(تا آن موقع همدیگر را نمی‌شناختیم و با هم دیالوگی نداشتیم...) تای‌چی؟! چیه؟
در مورد تای‌چی و استاد بزرگ با من صحبت کرد و به من گفت با توجه به روحیه‌ای که در تو می‌بینم باید حتماً بری تای‌چی. (آتلیه معماری، به نوبه خود دوجو و صحنه مبارزه‌ است، در همان هفته یک چشمه‌اش را شاهد بود ...)
.
همان هفته با هم به سالن اسکواش مجموعه ورزشی انقلاب رفتیم. استاد بزرگ و برق چشمان او را برای اولین بار همان جا و در یکی از دو سالن اسکواش دیدم.
با استادم، استاد مصطفی داودی‌پناه برای نخستین بار همان روز صحبت کردم و دلیل آمدنم را به ایشان گفتم. ایشان با لبخند به من گفتند که: «به سرچشمه آمده‌ای».
در آن دوره استاد میرمحمدی که در مسابقات چین مدال‌آور بودند هنوز به ایران برنگشته بودند تا تمرینات ناب چی‌گونگ را با ایشان تجربه کنم.
زمانی که به رشت برمی‌گشتم خاطرم هست که استاد میرمحمدی به من گفتند:
«آرمین خان شما اولین نفری هستی که می‌بینم آب تهران را خورده و داره برمی‌گرده 😉».
.
بزرگترین و تنها دلیل دلتنگی برگشتنم از تهران، دوری از خانواده دومم «جامعه تای‌چی» و استادان فرهیخته و ناب این هنر اصیل بوده و هست.
به امید بزرگ‌تر شدن روز به روز این خانواده ارزشمند و گسترش هنر ناب اصیل تای‌چی‌چوآن.

آرمین خبّاز
بیست‌هشتم آذر نودونه

@WhiteCloudsHouse Channel
خوشا قلبی مهربان که درد دیگران را درد خود می‌داند ...
خوشا دستی سخاوتمند که هیچ‌گاه از بخشش خسته نمی‌شود ...
و
خوشا تواضع، که مرا قادر به یادگیری از هر کس می‌کند....

هفت دی‌ماه امسال:
چهارمین سالگرد آسمانی شدن بنیانگذار ووشو در ایران، استاد بزرگ حسین داودی پناه (داداشی).

روحش آرام، یادش گرامی و راهش پر رهرو.

T.me/KanoonTaiChi
کانون هستی
خوشا قلبی مهربان که درد دیگران را درد خود می‌داند ... خوشا دستی سخاوتمند که هیچ‌گاه از بخشش خسته نمی‌شود ... و خوشا تواضع، که مرا قادر به یادگیری از هر کس می‌کند.... هفت دی‌ماه امسال: چهارمین سالگرد آسمانی شدن بنیانگذار ووشو در ایران، استاد بزرگ حسین داودی…
متن استاد مصطفی داودی‌پناه به مناسبت چهارمین سالگرد آسمانی شدن استادبزرگ:

«پدر می‌دانم دیگر برای تو روز و ساعت و سال با هم تفاوتی ندارند. اما ما هنوز اسیر ماده‌ایم و زمان برایمان معنا دارد. روانت شاد و فارغ از همه دغدغه‌های دنیوی باد.
همیشه گمان می‌کنم روزی که رفتی، دیگر کاری نبود تا در این جهان به انجامش برسانی.
این هشداری است برای ما که هنوز نفس می‌کشیم. یقین دارم هر کس که هنوز زنده است، برای کار مهمی است که هنوز انجامش نداده. کاری نیک که تنها به دست خود او باید سرانجام یابد.
از این رو همواره به کار خوبی که هنوز انجامش نداده‌ام و برای آن نفس می‌کشم، می‌اندیشم.
باشد که دریابیم.»

T.me/KanoonTaiChi
همانا «بودن»، راهِ انجام هر کاری است.
در کانون وجودت بمان، زیرا هر چه بیشتر ترکش کنی، کمتر می‌آموزی.
#لائوتسه

#کانون_تای_چی
راهی برای درک و شناخت خویشتن

@KanoonTaiChi
"رهایی"حاصل آگاهی ست نه "تلاش"


کانالی برای شناخت "خود"
@hasty_be_kooshesh


👆join us👆
Forwarded from خانه ابرهای سپید (Armin Khabbaz)
.
هوشیاری کامل؛ دانایی و بیداری

تِنو پس از ده سال شاگردی، به درجه آموزگاری رسید. در یک روز بارانی، او به ملاقات استادِ نامی ذن نان-این رفت.
هنگام ورود، استاد با سئوالی به او خوش آمد گفت: «آیا شما صندل و چترتان را در ایوان گذاشتید؟»

تنو پاسخ داد: بله.

استاد ادامه داد: «چتر را در سمت چپ کفش‌هایتان گذاشتید یا سمت راست آن‌ها؟»

تنو نمی‌دانست چه پاسخی بدهد و فهمید که هنوز به درجه آگاهی کامل نرسیده است. بنابراین او شاگرد نان-این شد و ده سال دیگر زیر نظر او به مطالعه پرداخت.
.

#داستان_ذن
#zenstory
.
#playtaichi #qi #taichi #chikung #taoyoga #wushu #kungfu #healthy #chinesemedicine #altenativemedicine #meditation #dynamicmeditation #martialarts #zen #taichiteacher #irantaichi #taichidaily #innerpeace
.

#مراقبه_پویا #تای_چی #چی_کونگ #داروی_متحرک #باله_چینی #طب_مکمل #هنر_سلامت_زیستن
.
#آرمین_خبّاز

#خانه_ابرهای_سپید را در
کانال تلگرام زیر دنبال کنید:

@WhiteCloudsHouse Channel
https://www.instagram.com/p/CJYErlSJSk9/?igshid=rpeinhmbvnyh
Forwarded from ايران تای چی
بزرگداشت یاد و خاطره استاد بزرگ، مرحوم حسین داودی پناه( داداشی) پدر ووشوی ایران در جلسه کمیته های اجرایی تای چی چوان در فدراسیون ووشو .

@Iran_Taichi
کانون هستی pinned «لینک خرید مجموعه کامل فیلم های آموزشی #کانون_تای_چی از دیجیکالا: https://www.digikala.com/product/dkp-4002519 T.me/KanoonTaiChi»
■ هر جا که هستی، در اعماق جست‌وجو کن.
سرچشمه در عمق است.
بگذار تاریک‌اندیشانِ سطحی با هیاهو فریاد برآورند: در اعماق، جهنم است.

👤 #فردریش_نیچه

T.me/KanoonTaiChi
آليس پرسيد جشن برای چيست و مرد كلاه‌دار جواب داد:
آدم‌ها يك روز تولد خود را جشن می‌گيرند اما می‌توان ٣٦٤ روز ناتولد را هم جشن گرفت.
آنچه مهم است، تولد يك روز تازه است.
امروز روز جشن ناتولد است.


آليس در سرزمین عجایب
🕴لوئيس كارول

T.me/KanoonTaiChi