از حال ندیده تیره ایامان را
از دور ندیده دوزخ آشامان را
دعوی چکنی عشق دلارامان را
با عشق چکار است نکونامان را
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از دور ندیده دوزخ آشامان را
دعوی چکنی عشق دلارامان را
با عشق چکار است نکونامان را
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من دیگه حوصله ی عاشقی رو ندارم ..
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه بی پروا دلم آغوش
ممنوعه ای را میخواهد
که شرعی بودنش را تنها من میدانم و دلم و تو...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ممنوعه ای را میخواهد
که شرعی بودنش را تنها من میدانم و دلم و تو...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از دل رودَم یاد تو بیرون؟! - نه و هرگز!
لیلی رود از خاطر مجنون؟! - نه و هرگز!
با اهل وفا و هنر افزون شود و کم
مهر تو و بیمهری گردون؟! - نه و هرگز!
از سرو و صنوبر بگُذر، سدره و طوبیٰ
مانند به آن قامت موزون؟! - نه و هرگز!
خون ریختیام ناحق و پرسی که مبادا
دامان تو گیرند به این خون؟! - نه و هرگز!
در عشق بوَد غمزدهای بیش ز هاتف
در حسن، نگاری ز تو افزون، نه و هرگز!
#هاتف_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لیلی رود از خاطر مجنون؟! - نه و هرگز!
با اهل وفا و هنر افزون شود و کم
مهر تو و بیمهری گردون؟! - نه و هرگز!
از سرو و صنوبر بگُذر، سدره و طوبیٰ
مانند به آن قامت موزون؟! - نه و هرگز!
خون ریختیام ناحق و پرسی که مبادا
دامان تو گیرند به این خون؟! - نه و هرگز!
در عشق بوَد غمزدهای بیش ز هاتف
در حسن، نگاری ز تو افزون، نه و هرگز!
#هاتف_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سخت، نازک گشت جانم از لطافت های عشق
دل نخواهم، جان نخواهم، آنِ من کو؟ آنِ من...
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل نخواهم، جان نخواهم، آنِ من کو؟ آنِ من...
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عطـرِ آغـوشِ تـو بـر پیـرهنم جا مانده
یک نفـر بعدِ تـو اینجا تک و تنها مانده
آنچه از خاطرِ تـو در دلِ من مانده هنوز
چمـدانی پُـرِ احسـاس در اینجـا مانده
قصهٔ عشقِ زلیخا، کـه زبانزد شده است
رازِ عشقش هـمه جا مثـلِ معمـا مانده
بس که از پنجره هی اسمِ تو را داد زدم
چشمِ ایـن پنجره از رفتـنِ تـو وا مانده
زود برگرد! کـه این چلچله افسرده شده
مـرغِ عـاشق وسطِ چلـه ی سرما مانده
کاش امشب شبِ دلتنگیِ من سر برسد
چشمِ امیـدِ مـن امـروز بـه فـردا مانده
#فرح_علی_بابایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک نفـر بعدِ تـو اینجا تک و تنها مانده
آنچه از خاطرِ تـو در دلِ من مانده هنوز
چمـدانی پُـرِ احسـاس در اینجـا مانده
قصهٔ عشقِ زلیخا، کـه زبانزد شده است
رازِ عشقش هـمه جا مثـلِ معمـا مانده
بس که از پنجره هی اسمِ تو را داد زدم
چشمِ ایـن پنجره از رفتـنِ تـو وا مانده
زود برگرد! کـه این چلچله افسرده شده
مـرغِ عـاشق وسطِ چلـه ی سرما مانده
کاش امشب شبِ دلتنگیِ من سر برسد
چشمِ امیـدِ مـن امـروز بـه فـردا مانده
#فرح_علی_بابایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در مملـکت طالعِ مـا
صبــح نخـندد
ماییم و سـوادِ سرِ زُلف و شب تـاری
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبــح نخـندد
ماییم و سـوادِ سرِ زُلف و شب تـاری
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک نفس ای پیک سحری
بر سر کویـش کــن گذری
گو که ز هجرش به فغـــانم
به فغـــانم...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر سر کویـش کــن گذری
گو که ز هجرش به فغـــانم
به فغـــانم...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حضورم را
در #کنارت همیشه عاشقانه #تیک بزن
#من همیشه حاضرم
حتئ لحظه هایی را که #تو
در کنارم #غایبی
خودت میدانی
این #چشمها را
این #موها را این بیقراری ها را
و این حرفهای #عاشقانه را
با #تو چقدر #دوســـت دارم
خودت میدانی من از یک ذره ات هم #نمیگذرم
حتئ لحظه هایی را که #تو #غایبی
#دلنوشته
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در #کنارت همیشه عاشقانه #تیک بزن
#من همیشه حاضرم
حتئ لحظه هایی را که #تو
در کنارم #غایبی
خودت میدانی
این #چشمها را
این #موها را این بیقراری ها را
و این حرفهای #عاشقانه را
با #تو چقدر #دوســـت دارم
خودت میدانی من از یک ذره ات هم #نمیگذرم
حتئ لحظه هایی را که #تو #غایبی
#دلنوشته
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عصر ها
عطر باغچه
در آنسوی
وسعت
دلتنگی هایم پیچیده
من مانده ام
و عطر
گل های نیلوفر
و صندلی خالی
با دو استکان چای
#لیلا_صابری_منش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عطر باغچه
در آنسوی
وسعت
دلتنگی هایم پیچیده
من مانده ام
و عطر
گل های نیلوفر
و صندلی خالی
با دو استکان چای
#لیلا_صابری_منش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حکایت رفاقت دیرینه من با تو
حکایت قهوهایست
که امروز با یاد تو تلخ تلخ نوشیدم
که با هر جرعه بسیار اندیشیدم
که این طعم را دوست دارم یا نه؟
و آن قدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن
که انتظار تمام شدنش را نداشتم
تمام که شد فهمیدم
بازهم قهوه میخوام
حتّی تلخ تلخ !!!
#دلنوشته
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حکایت قهوهایست
که امروز با یاد تو تلخ تلخ نوشیدم
که با هر جرعه بسیار اندیشیدم
که این طعم را دوست دارم یا نه؟
و آن قدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن
که انتظار تمام شدنش را نداشتم
تمام که شد فهمیدم
بازهم قهوه میخوام
حتّی تلخ تلخ !!!
#دلنوشته
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اختران پرتو مشکوة دل انور ما
دل ما مظهر کل، کل همگی مظهر ما
نه همین اهل زمین را همه باب اللّهیم
نُه فلک در دورانند به دور سرِ ما
برِ ما پیرِ خرد طفل دبیرستانست
فلسفی مقتبسی از دلِ دانشور ما
گرچه ما خاکنشینانِ مرقّعپوشیم
صد چو جم خفته به دریوزهگری بر در ما
چشمهٔ خضر بُوَد تشنه شراب ما را
آتش طور شراری بوَد از مجمر ما
ای که اندیشهٔ سر داری و سر میخواهی
به کدوئی است برابر سر و افسر، بر ما
گو به آن خواجۀ هستیطلبِ زهدفروش
نبوَد طالبِ کالای تو در کشور ما
ماه گر نور و ضیا کسب نمود از خورشید
خور بوَد مکتسب از شعشعهٔ اختر ما
خسرو ملک طریقت به حقیقت ماییم
کله از فقر به تارک، ز فنا افسر ما
#حاج_ملا_هادی_سبزواری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل ما مظهر کل، کل همگی مظهر ما
نه همین اهل زمین را همه باب اللّهیم
نُه فلک در دورانند به دور سرِ ما
برِ ما پیرِ خرد طفل دبیرستانست
فلسفی مقتبسی از دلِ دانشور ما
گرچه ما خاکنشینانِ مرقّعپوشیم
صد چو جم خفته به دریوزهگری بر در ما
چشمهٔ خضر بُوَد تشنه شراب ما را
آتش طور شراری بوَد از مجمر ما
ای که اندیشهٔ سر داری و سر میخواهی
به کدوئی است برابر سر و افسر، بر ما
گو به آن خواجۀ هستیطلبِ زهدفروش
نبوَد طالبِ کالای تو در کشور ما
ماه گر نور و ضیا کسب نمود از خورشید
خور بوَد مکتسب از شعشعهٔ اختر ما
خسرو ملک طریقت به حقیقت ماییم
کله از فقر به تارک، ز فنا افسر ما
#حاج_ملا_هادی_سبزواری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کوتاه کنم قصه که بس مشکل بود
آرندهٔ نامه هم بس مستعجل بود
پروای نوشتن بسی نیز نداشت
دستم که گهی بر سر و گر بر دل بود
#باباافضل_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آرندهٔ نامه هم بس مستعجل بود
پروای نوشتن بسی نیز نداشت
دستم که گهی بر سر و گر بر دل بود
#باباافضل_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سیل اشکم گوهر راز آشکار می کند
آنچه پنهان کرده ام سیما هویدا می کند
لعل نوشین خنده ات کار مسیحا می کند
یعنی از عیسی بمیرد باز احیا می کند
نیست زور بازوی دولت درین ره دستگیر
می خورد خضر آنچه اسکندر تمنا می کند
گر به ظاهر گریه بلبل ندارد اعتبار
دامن خود را به این امید، گل وا می کند
صد بهشت از عشق در هر گوشه ای آماده است
زاهد کوته نظر جنت تمنا می کند
#صائب_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آنچه پنهان کرده ام سیما هویدا می کند
لعل نوشین خنده ات کار مسیحا می کند
یعنی از عیسی بمیرد باز احیا می کند
نیست زور بازوی دولت درین ره دستگیر
می خورد خضر آنچه اسکندر تمنا می کند
گر به ظاهر گریه بلبل ندارد اعتبار
دامن خود را به این امید، گل وا می کند
صد بهشت از عشق در هر گوشه ای آماده است
زاهد کوته نظر جنت تمنا می کند
#صائب_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گر به همه عمر خویش، با تو بر آرم دمی
حاصل عمر آن دم است، باقی ایام رفت
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حاصل عمر آن دم است، باقی ایام رفت
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ساقی دیرینه را ساغر شکست
بزم رندان حجازی بر شکست
کعبه آباد است از اصنام ما
خنده زن کفر است بر اسلام ما
شیخ در عشق بتان اسلام باخت
رشته ی تسبیح از زنار ساخت
پیر ها پیر از بیاض مو شدند
سخره بهر کودکان کو شدند
دل ز نقش لااله بیگانهای
از صنم های هوس بتخانهای
می شود هر مو درازی خرقه پوش
آه ازین سوداگران دین فروش
با مریدان روز و شب اندر سفر
از ضرورت های ملت بی خبر
دیده ها بی نور مثل نرگس اند
سینه ها از دولت دل مفلس اند
واعظان هم صوفیان منصب پرست
اعتبار ملت بیضا شکست
واعظ ما چشم بر بتخانه دوخت
مفتی دین مبین فتوی فروخت
چیست یاران بعد ازین تدبیر ما
رخ سوی میخانه دارد پیر ما
#اقبال_لاهوری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بزم رندان حجازی بر شکست
کعبه آباد است از اصنام ما
خنده زن کفر است بر اسلام ما
شیخ در عشق بتان اسلام باخت
رشته ی تسبیح از زنار ساخت
پیر ها پیر از بیاض مو شدند
سخره بهر کودکان کو شدند
دل ز نقش لااله بیگانهای
از صنم های هوس بتخانهای
می شود هر مو درازی خرقه پوش
آه ازین سوداگران دین فروش
با مریدان روز و شب اندر سفر
از ضرورت های ملت بی خبر
دیده ها بی نور مثل نرگس اند
سینه ها از دولت دل مفلس اند
واعظان هم صوفیان منصب پرست
اعتبار ملت بیضا شکست
واعظ ما چشم بر بتخانه دوخت
مفتی دین مبین فتوی فروخت
چیست یاران بعد ازین تدبیر ما
رخ سوی میخانه دارد پیر ما
#اقبال_لاهوری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Cheshmat
Sepideh
یواشڪے دوستت دارم
آرام و بے صدا
اما فراوان و بے زوال ...
گرچه میدانم حسرتِ
بعضے چیزها بر دلم مے ماند ...
انحصارے و از نزدیک داشتنت
بغل ڪردن و بوسیدنت ...
شب در آغوشت خوابیدنُ
صبح میانِ بازوانت چشم گشودن ...
چشم در چشم چاے بنوشیم
و غزل بخوانیم
مصرعے تو مصرعے من ...
با شنیدن هر ڪلامے از تو دلم بلرزد
و بگویم : (جانم فدایت جانَڪَم)
آه ... چه عالمے دارد
تنفس در هواے حضورت دلبرجان
خدا نصیب ڪند ...
باران_قیصری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آرام و بے صدا
اما فراوان و بے زوال ...
گرچه میدانم حسرتِ
بعضے چیزها بر دلم مے ماند ...
انحصارے و از نزدیک داشتنت
بغل ڪردن و بوسیدنت ...
شب در آغوشت خوابیدنُ
صبح میانِ بازوانت چشم گشودن ...
چشم در چشم چاے بنوشیم
و غزل بخوانیم
مصرعے تو مصرعے من ...
با شنیدن هر ڪلامے از تو دلم بلرزد
و بگویم : (جانم فدایت جانَڪَم)
آه ... چه عالمے دارد
تنفس در هواے حضورت دلبرجان
خدا نصیب ڪند ...
باران_قیصری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀