در نجوای شبانه ام
تو را به دستان عشق میسپارم
قلم بر می دارم و می نویسم
از نگاه مهربانت
از بم گونه صدایت
از دایره مشکی چشمانت
سطر به سطر دفترم را پر می کنم
از حس عاشقانه ام
قدم بزن، قدم بزن در باغچه قلبم
عاشقانه هایم
سطر به سطر بوی تو را می دهد
واژه واژه اش رنگ احساس تو رامی دهد...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را به دستان عشق میسپارم
قلم بر می دارم و می نویسم
از نگاه مهربانت
از بم گونه صدایت
از دایره مشکی چشمانت
سطر به سطر دفترم را پر می کنم
از حس عاشقانه ام
قدم بزن، قدم بزن در باغچه قلبم
عاشقانه هایم
سطر به سطر بوی تو را می دهد
واژه واژه اش رنگ احساس تو رامی دهد...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بود تا صبح مهمان یارم امشب
ز بخت و عمر برخوردارم امشب
بود روح القدس تا صبح ساقی
که هم پیمانه شد دلدارم امشب
بود در بر مرا آن آیت نور
مسلم گشت نور و نارم امشب
#حاجب_شیرازی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز بخت و عمر برخوردارم امشب
بود روح القدس تا صبح ساقی
که هم پیمانه شد دلدارم امشب
بود در بر مرا آن آیت نور
مسلم گشت نور و نارم امشب
#حاجب_شیرازی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پلنگِ جان
به کفش پاشنه خوابیده نمانی در مراسمها
که هرکس می رود بیرون تو را آسان کند در پا
چه میخواهی تو از جانم بگو ای قلب لاکردار
بگو تاچندمیخواهی مرا سرگشته ی رسوا؟!
تو را از من ربود عشقی من اما ما نمیبینم
تو از من نیز تنهاتر، هلاک حسرت یک ''ما''
شبیه پیچکی لرزان که می پیچد به هر شاخی
مرا با وعده پیچاندی،خودت در پیچِ ناپیدا
پلنگ چابک جانم نزن خود را به کهساران
بمان هرگز نمی آری به دستت ماه زیبا را
اسیر تُنگِ دلتنگی،که حالا حسرتت حوضست
چها کم داشت ای ماهی بگو آخر تو را دریا؟
خرامان طفلِ در تابِ دل گهواره ی هستی
تورا جز اینکه خوابانده چها فهمانده این لالا؟
تو شال کاموابافی که وصلت فصل سرماهاست
بهاران را نمیبینی که هستی چاره ی سرما
#امیرابوالفضل_عباسیان_امیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به کفش پاشنه خوابیده نمانی در مراسمها
که هرکس می رود بیرون تو را آسان کند در پا
چه میخواهی تو از جانم بگو ای قلب لاکردار
بگو تاچندمیخواهی مرا سرگشته ی رسوا؟!
تو را از من ربود عشقی من اما ما نمیبینم
تو از من نیز تنهاتر، هلاک حسرت یک ''ما''
شبیه پیچکی لرزان که می پیچد به هر شاخی
مرا با وعده پیچاندی،خودت در پیچِ ناپیدا
پلنگ چابک جانم نزن خود را به کهساران
بمان هرگز نمی آری به دستت ماه زیبا را
اسیر تُنگِ دلتنگی،که حالا حسرتت حوضست
چها کم داشت ای ماهی بگو آخر تو را دریا؟
خرامان طفلِ در تابِ دل گهواره ی هستی
تورا جز اینکه خوابانده چها فهمانده این لالا؟
تو شال کاموابافی که وصلت فصل سرماهاست
بهاران را نمیبینی که هستی چاره ی سرما
#امیرابوالفضل_عباسیان_امیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگه خبر رسید که من مردم...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پریشان است گیسویی در این باد و پریشانتر
مسلمانی که میخواهد نگاهش را نگه دارد
عصای دستِ من عشق است، عقل سنگدل بگذار
که این دیوانه تنها تکیهگاهش را نگه دارد
به روی صورتم گیسوی او مهمان شد و گفتم
خدا دلبستگان روسیاهش را نگه دارد
دلم را چشمهایش تیر باران کرد، تسلیمم
بگویید آن کمانابرو سپاهش را نگه دارد...!
#سجاد_سامانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مسلمانی که میخواهد نگاهش را نگه دارد
عصای دستِ من عشق است، عقل سنگدل بگذار
که این دیوانه تنها تکیهگاهش را نگه دارد
به روی صورتم گیسوی او مهمان شد و گفتم
خدا دلبستگان روسیاهش را نگه دارد
دلم را چشمهایش تیر باران کرد، تسلیمم
بگویید آن کمانابرو سپاهش را نگه دارد...!
#سجاد_سامانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
زهی در کوی عشقت مسکن دل
چه میخواهی ازین خون خوردن دل
چکیده خون دل بر دامن جان
گرفته جان پرخون دامن دل
از آن روزی که دل دیوانهٔ توست
به صد جان من شدم در شیون دل
منادی میکنند در شهر امروز
که خون عاشقان در گردن دل
چو رسوا کرد ما را درد عشقت
همی کوشم به رسوا کردن دل
چو عشقت آتشی در جان من زد
برآمد دود عشق از روزن دل
زهی خال و زهی روی چو ماهت
که دل هم دام جان هم ارزن دل
مکن جانا دل ما را نگهدار
که آسان است بر تو بردن دل
چو گل اندر هوای روی خوبت
به خون درمیکشم پیراهن دل
بیا جانا دل عطار کن شاد
که نزدیک است وقت رفتن دل
#حضرت_عطار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زهی در کوی عشقت مسکن دل
چه میخواهی ازین خون خوردن دل
چکیده خون دل بر دامن جان
گرفته جان پرخون دامن دل
از آن روزی که دل دیوانهٔ توست
به صد جان من شدم در شیون دل
منادی میکنند در شهر امروز
که خون عاشقان در گردن دل
چو رسوا کرد ما را درد عشقت
همی کوشم به رسوا کردن دل
چو عشقت آتشی در جان من زد
برآمد دود عشق از روزن دل
زهی خال و زهی روی چو ماهت
که دل هم دام جان هم ارزن دل
مکن جانا دل ما را نگهدار
که آسان است بر تو بردن دل
چو گل اندر هوای روی خوبت
به خون درمیکشم پیراهن دل
بیا جانا دل عطار کن شاد
که نزدیک است وقت رفتن دل
#حضرت_عطار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوست داشتنم را
با صدای موج ساحل
در حال آواز
با ساز و آواز ترکی
به سویت پرواز می دهم
هزاران شکوفه در دلت باز می شود
زیبایی ات در دل خورشید
نمایان می شود
من شیفته از نگاهت
بار گناهانم را به لبانت می چشانم
آهنگین
اغواگر
ریتم هماهنگی با دلمان
می چرخد.
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با صدای موج ساحل
در حال آواز
با ساز و آواز ترکی
به سویت پرواز می دهم
هزاران شکوفه در دلت باز می شود
زیبایی ات در دل خورشید
نمایان می شود
من شیفته از نگاهت
بار گناهانم را به لبانت می چشانم
آهنگین
اغواگر
ریتم هماهنگی با دلمان
می چرخد.
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
تکلیف تمام روزها و شبهای
عاشقی من اینست
که از تو بنویسم
عشق تو را مشق زندگی ام کنم
از تو بگویم
اعتراف کنم به دوست داشتنت
در میان تمام واژه هایم تو را به تصویر بکشم
ببویم عطر تنت را
ببوسم آن دلبری
خنده هایت را که بر لبانت می نشیند
می نویسم از چشمانت
و شبیخونی که هر شب بر دلم می زند
آن نگاه مهربانت که بهترین
بهانه ی عاشقی ست...
می نویسم که
در لحظه لحظه ی روزهایم جاری هستی
من برای آمدنت
ساعتی از انتظار
بر روی دستانم بسته ام
که تیک تاک آن
کوک کند نبض احساسم را به عشقی ابدی....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تکلیف تمام روزها و شبهای
عاشقی من اینست
که از تو بنویسم
عشق تو را مشق زندگی ام کنم
از تو بگویم
اعتراف کنم به دوست داشتنت
در میان تمام واژه هایم تو را به تصویر بکشم
ببویم عطر تنت را
ببوسم آن دلبری
خنده هایت را که بر لبانت می نشیند
می نویسم از چشمانت
و شبیخونی که هر شب بر دلم می زند
آن نگاه مهربانت که بهترین
بهانه ی عاشقی ست...
می نویسم که
در لحظه لحظه ی روزهایم جاری هستی
من برای آمدنت
ساعتی از انتظار
بر روی دستانم بسته ام
که تیک تاک آن
کوک کند نبض احساسم را به عشقی ابدی....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کسی در اندرونم مینویسد،
دستم را به حرکت درمیآورد
سخنی میشنود، درنگ میکند،
کسی که میان کوهستان سرسبز و دریای فیروزهگون گرفتار آمده است.
او با اشتیاقی سرد
به آنچه من بر کاغذ میآورم میاندیشد.
در این آتش داد
همه چیزی میسوزد
با این همه اما، این داور
خود
قربانی است
و با محکوم کردن من خود را محکوم میکند.
به همه کس مینویسد
هیچکس را فرانمیخواند
برای خود مینویسد
خود را به فراموشی میسپارد
و چون نوشتن به پایان رسد
دیگر بار
به هیأت من درمیآید.
#اکتاویو_پاز
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کسی در اندرونم مینویسد،
دستم را به حرکت درمیآورد
سخنی میشنود، درنگ میکند،
کسی که میان کوهستان سرسبز و دریای فیروزهگون گرفتار آمده است.
او با اشتیاقی سرد
به آنچه من بر کاغذ میآورم میاندیشد.
در این آتش داد
همه چیزی میسوزد
با این همه اما، این داور
خود
قربانی است
و با محکوم کردن من خود را محکوم میکند.
به همه کس مینویسد
هیچکس را فرانمیخواند
برای خود مینویسد
خود را به فراموشی میسپارد
و چون نوشتن به پایان رسد
دیگر بار
به هیأت من درمیآید.
#اکتاویو_پاز
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
شب تنهایی ای دل هر که چون غم همدمی دارد
چه غم او را که اندر خانهٔ دل محرمی دارد
به جز این زخم مردافکن که من اندر جگر دارم
هر آن زخمی که بینی در زمانه مرهمی دارد
خوش آن روزی که چون دیوانگان از سنگ اطفالم
به خون آلوده بر بینی که آن هم عالمی دارد
فشاندم تخم مهرت را به کشت سینهٔ محزون
چه غم از خشکسالیها که چشمم شب نمیدارد
اگر لعل لبت نبود نگین جم چرا دایم
مسخّر ملک دلها را به حکم خاتمی دارد
ندارد بیمی الهامی دگر از دوزخ هجران
که در خلد وصال تو روان خرّمی دارد
#الهامی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شب تنهایی ای دل هر که چون غم همدمی دارد
چه غم او را که اندر خانهٔ دل محرمی دارد
به جز این زخم مردافکن که من اندر جگر دارم
هر آن زخمی که بینی در زمانه مرهمی دارد
خوش آن روزی که چون دیوانگان از سنگ اطفالم
به خون آلوده بر بینی که آن هم عالمی دارد
فشاندم تخم مهرت را به کشت سینهٔ محزون
چه غم از خشکسالیها که چشمم شب نمیدارد
اگر لعل لبت نبود نگین جم چرا دایم
مسخّر ملک دلها را به حکم خاتمی دارد
ندارد بیمی الهامی دگر از دوزخ هجران
که در خلد وصال تو روان خرّمی دارد
#الهامی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عاشقا دو چشم بگشا چارجو در خود ببین
جوی آب و جوی خمر و جوی شیر و انگبین
عاشقا در خویش بنگر سخره مردم مشو
تا فلان گوید چنان و آن فلان گوید چنین
#مـولانـا
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جوی آب و جوی خمر و جوی شیر و انگبین
عاشقا در خویش بنگر سخره مردم مشو
تا فلان گوید چنان و آن فلان گوید چنین
#مـولانـا
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مأوای ما گلبرگ کوچکیست
بازمانده از باغی دور
با هزار زمستانِ دیوانهاش در پی
و سهم ستاره از آفتاب
تنها تبسم پنهانیست
که در انعکاسِ تکلمِ شب جاریست.
خدایا از آن پرندهی کوچک سبز
اگر خبر داری،
بهار امسال را پر از سلام و ترانه کن.
#علی_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مأوای ما گلبرگ کوچکیست
بازمانده از باغی دور
با هزار زمستانِ دیوانهاش در پی
و سهم ستاره از آفتاب
تنها تبسم پنهانیست
که در انعکاسِ تکلمِ شب جاریست.
خدایا از آن پرندهی کوچک سبز
اگر خبر داری،
بهار امسال را پر از سلام و ترانه کن.
#علی_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رسا تـریـن کــلـماتـــی ، به شـعــر عـالــــیِ مـن
تــو تــک تــکِ گِـره هایی ، بــه دار قــالــیِ مـن
اسـاس هـــــر غــزلـی تو ، چـکـیـده ی ذهــنـی
تــو سیـلِ جاریِ آبــــی ، به خـشـک سـالـی من
قـداستـی کـه تـنـیـدی ، به هـــر چــه در فکرم
تــو مالِـکِ همـــه مُلکی ، شـدی تـو والـــــی من
به سـاز من تو طـنـیـنـی ، تـویی صدای طپش
سکوت من ، تو شکستی ، در ایـن حـوالـی من
هــــدایــتــم بــه نــشانِ مکان نمای تو هست
فـرو چکـیـده ی اشکت ، ــود چــگالـــــی مــن
سـرت به روی دو کـِتفَـم ، تــو گـریـه کـــن اما
به شــــرط آنـکه بشویــی ، دل زغـــالــــی مـن
تـویـی کــه با همــه دنیا ، غـــریــبــگـی کــردی
شــدی تمـام قـــَـوافـــی ، تـــویـی تَعالــــی من
مـکــن به هـــق هـــق گــریه، گلــوی خـــود آزار
کــه نـای نـــــرم تــــو آنــی ، شــود زلالـــی مــن
منـــم کــه راقبِ اَشکـــَـــم ، به وقـت بـاریــــدن
تویی که حمد و سجودی، به وقت خــالــــی من
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تــو تــک تــکِ گِـره هایی ، بــه دار قــالــیِ مـن
اسـاس هـــــر غــزلـی تو ، چـکـیـده ی ذهــنـی
تــو سیـلِ جاریِ آبــــی ، به خـشـک سـالـی من
قـداستـی کـه تـنـیـدی ، به هـــر چــه در فکرم
تــو مالِـکِ همـــه مُلکی ، شـدی تـو والـــــی من
به سـاز من تو طـنـیـنـی ، تـویی صدای طپش
سکوت من ، تو شکستی ، در ایـن حـوالـی من
هــــدایــتــم بــه نــشانِ مکان نمای تو هست
فـرو چکـیـده ی اشکت ، ــود چــگالـــــی مــن
سـرت به روی دو کـِتفَـم ، تــو گـریـه کـــن اما
به شــــرط آنـکه بشویــی ، دل زغـــالــــی مـن
تـویـی کــه با همــه دنیا ، غـــریــبــگـی کــردی
شــدی تمـام قـــَـوافـــی ، تـــویـی تَعالــــی من
مـکــن به هـــق هـــق گــریه، گلــوی خـــود آزار
کــه نـای نـــــرم تــــو آنــی ، شــود زلالـــی مــن
منـــم کــه راقبِ اَشکـــَـــم ، به وقـت بـاریــــدن
تویی که حمد و سجودی، به وقت خــالــــی من
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کلیپ و آهنگ زیبای شادمهر🌷
تقدیم به شما دوستان عزیزم🌸💖🌸
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تقدیم به شما دوستان عزیزم🌸💖🌸
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آفتاب را به تو نمیدهم
تا خرده خرده بشکانیاش
و از آن هزار ستاره بسازی.
ماه را به تو نمیدهم
تا به خاطر کوه نور
دریای مروارید را انکار کنی.
ستارهها را به تو نمیدهم
تا بگویی:
خوشا شبهای بیمهتاب.
آسمان را به تو میدهم
تا ندانی که چه باید کرد.
#مفتون_امینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا خرده خرده بشکانیاش
و از آن هزار ستاره بسازی.
ماه را به تو نمیدهم
تا به خاطر کوه نور
دریای مروارید را انکار کنی.
ستارهها را به تو نمیدهم
تا بگویی:
خوشا شبهای بیمهتاب.
آسمان را به تو میدهم
تا ندانی که چه باید کرد.
#مفتون_امینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوسال پیش شبنم تازه تر بود
هزاران ایل در کوه و کمر بود
زمین رنگ بلوغ یاسمین داشت
ده بالا بهاری آتشین داشت
همه نهر تکامل می کشیدیم
همه در ذهن هم گل میکشیدیم
همه شاعر همه شاهد همه مست
همه عاشق همه آیینــه در دست
درختان پا به ماه ناز بودند
زنان آبســـتن آواز بودند
زمین تا چشم وا می شد چمن بود
قنــــاری در قــناری نارون بود
همه با بوسه از لب می گذشتیم
شراب آغشته از شب می گذشتیم
تب آییـنه ها آییـن ما بود
زن و نان و شقایق دین ما بود
#احمد_عزیزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هزاران ایل در کوه و کمر بود
زمین رنگ بلوغ یاسمین داشت
ده بالا بهاری آتشین داشت
همه نهر تکامل می کشیدیم
همه در ذهن هم گل میکشیدیم
همه شاعر همه شاهد همه مست
همه عاشق همه آیینــه در دست
درختان پا به ماه ناز بودند
زنان آبســـتن آواز بودند
زمین تا چشم وا می شد چمن بود
قنــــاری در قــناری نارون بود
همه با بوسه از لب می گذشتیم
شراب آغشته از شب می گذشتیم
تب آییـنه ها آییـن ما بود
زن و نان و شقایق دین ما بود
#احمد_عزیزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.. و یاد تو عجیب کوک می کند
نبض ضربانی که هبچوقت
بی یاد تو در رگ هایم نزد
تا حرارت وجودم
مدیون مهر لایزال تو باشد
و این زندگی
که مملوء از خاطره های توست
فقط مانده حضور حضرتت
که پایان دهد
به تمام نبودن های زجرآور
و نشدن های رقت آور
که روز مرا
بی لمس دستانت به شب
و شب مرا بی آغوش گرمت
به سیاهی ترس کشاندهست
و صبر و تحملی که دیگر
نماندهست
#سیدمجتبی_موسوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نبض ضربانی که هبچوقت
بی یاد تو در رگ هایم نزد
تا حرارت وجودم
مدیون مهر لایزال تو باشد
و این زندگی
که مملوء از خاطره های توست
فقط مانده حضور حضرتت
که پایان دهد
به تمام نبودن های زجرآور
و نشدن های رقت آور
که روز مرا
بی لمس دستانت به شب
و شب مرا بی آغوش گرمت
به سیاهی ترس کشاندهست
و صبر و تحملی که دیگر
نماندهست
#سیدمجتبی_موسوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀