شیرینلبی که آفت جانها نگاه اوست
هرجا دلیست بستهٔ زلف سیاه اوست
کردم سراغ دل ز مقیمان درگهش
گفتند رو بجوی مگر فرش راه اوست
گویند یار خون دل خلق میخورد
وان لعل سرخ و دست نگارین گواه اوست
او پادشاه کشور حسنست و ما اسیر
وآن زلف پر خم و صف مژگان سپاه اوست
گفتم به قتل من چه بود عذر آن نگار؟
گفتند خوی سرکش او عذرخواه اوست
گفتم بغیر عشق چه باشدگناه من
گفتند زندگانی عاشق گناه اوست
جانا بهار صید زبانبستهایست لیک
چیزی که مایهٔ نگرانی است آه اوست
#ملک_الشعرای_بهار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هرجا دلیست بستهٔ زلف سیاه اوست
کردم سراغ دل ز مقیمان درگهش
گفتند رو بجوی مگر فرش راه اوست
گویند یار خون دل خلق میخورد
وان لعل سرخ و دست نگارین گواه اوست
او پادشاه کشور حسنست و ما اسیر
وآن زلف پر خم و صف مژگان سپاه اوست
گفتم به قتل من چه بود عذر آن نگار؟
گفتند خوی سرکش او عذرخواه اوست
گفتم بغیر عشق چه باشدگناه من
گفتند زندگانی عاشق گناه اوست
جانا بهار صید زبانبستهایست لیک
چیزی که مایهٔ نگرانی است آه اوست
#ملک_الشعرای_بهار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
می دهم تاوان عشقت را بگو جان می شود ؟
می دهم جان را بمان ای نامسلمان می شود؟
می برم عشق تو را همراه خود حتی به گور
بی مروت !صبر کن جان دادن آسان می شود
#مهــــــــرنوش_امیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می دهم جان را بمان ای نامسلمان می شود؟
می برم عشق تو را همراه خود حتی به گور
بی مروت !صبر کن جان دادن آسان می شود
#مهــــــــرنوش_امیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نازپرورده ای و درد نمی دانی چیست
گریه ی ممتد یک مرد نمی دانی چیست
روی پوشاندی و پوشاندن این ماه تمام
آنچه با اهل زمین کرد نمی دانی چیست
در کجا علم سخن یاد گرفتی که هنوز
ظاهرا معنی «برگرد» نمی دانی چیست
شادمان باش ولی حال مرا هیچ مپرس
آنچه غم بر سرم آورد نمی دانی چیست
گفتم از عشق تو دلخون شده ام، خندیدی
نازپرورده ای و درد نمی دانی چیست
#سجاد_سامانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گریه ی ممتد یک مرد نمی دانی چیست
روی پوشاندی و پوشاندن این ماه تمام
آنچه با اهل زمین کرد نمی دانی چیست
در کجا علم سخن یاد گرفتی که هنوز
ظاهرا معنی «برگرد» نمی دانی چیست
شادمان باش ولی حال مرا هیچ مپرس
آنچه غم بر سرم آورد نمی دانی چیست
گفتم از عشق تو دلخون شده ام، خندیدی
نازپرورده ای و درد نمی دانی چیست
#سجاد_سامانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو مگو همه بجنگند وز صلح من چه آید
تو یکی نه ای هزاری تو چراغ خود بیفروز
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتره
که به است به قد خوش ز هزار قامت کوز
#غزل_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو یکی نه ای هزاری تو چراغ خود بیفروز
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتره
که به است به قد خوش ز هزار قامت کوز
#غزل_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوستت دارم که میگویی، چه گیرا میشوی
واژهای مجهولی و با عشق معنا میشوی
میسپارم دل به فردای قشنگِ عاشقی
تو برایم سرنوشتی خوب و زیبا میشوی
شاهبیتِ آرزوهایم کنارت بودن است
در نگاهم سوژهی نابِ غزلها میشوی
تو وفا میخواهی از من، من تو را از زندگی
نازنین! تا انتهای راه همپا میشوی؟
رودِ عاشق عزمِ دریای وصالت کرده است
گرچه دریایی، بدان! بیرود، تنها میشوی!
قیسِ عاشقپیشهام! چشمانتظاری تا به کی؟
همدمِ تنهاییِ شبهای لیلا میشوی؟
من تمامِ هستیام را میسپارم دستِ عشق
تو تمامِ خواهشِ قلبم ز دنیا میشوی
در دلِ #مهشید مانند بهاری جاودان
لحظه لحظه تازه هستی و شکوفا میشوی
#مهشید_تجلیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
واژهای مجهولی و با عشق معنا میشوی
میسپارم دل به فردای قشنگِ عاشقی
تو برایم سرنوشتی خوب و زیبا میشوی
شاهبیتِ آرزوهایم کنارت بودن است
در نگاهم سوژهی نابِ غزلها میشوی
تو وفا میخواهی از من، من تو را از زندگی
نازنین! تا انتهای راه همپا میشوی؟
رودِ عاشق عزمِ دریای وصالت کرده است
گرچه دریایی، بدان! بیرود، تنها میشوی!
قیسِ عاشقپیشهام! چشمانتظاری تا به کی؟
همدمِ تنهاییِ شبهای لیلا میشوی؟
من تمامِ هستیام را میسپارم دستِ عشق
تو تمامِ خواهشِ قلبم ز دنیا میشوی
در دلِ #مهشید مانند بهاری جاودان
لحظه لحظه تازه هستی و شکوفا میشوی
#مهشید_تجلیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در صورت تست آنچه معنا همه اوست
در معنی تست آنچه دعوا همه اوست
در کون و فساد چون عجب بنهادند
نوری که صلاح دین و دنیا همه اوست
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در معنی تست آنچه دعوا همه اوست
در کون و فساد چون عجب بنهادند
نوری که صلاح دین و دنیا همه اوست
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من تماشای تو می کردم
و غافل بودم
کز تماشای تو خلقی به تماشای منند!
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
و چنان محو
که یکدم مژه بر هم نزنی!
مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو
بقدر مژه بر هم زدنی
هوشنگ ابتهاج
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و غافل بودم
کز تماشای تو خلقی به تماشای منند!
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
و چنان محو
که یکدم مژه بر هم نزنی!
مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو
بقدر مژه بر هم زدنی
هوشنگ ابتهاج
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا
وین شب تاریک هجران سرنمی آید مرا
دل همیخواهد که جان در پایش افشانم ولی
یکنفس آن بیوفا بر سر نمی اید مرا
طالع شوریده بین کان مایهٔ شوریدگی
بی خبر یکبار از در در نمی اید مرا
ازطرب شیرینترست آن نوش لب لیکن حسود
قامت چون نخل او در بر نمی آید مرا
بخت بدبین کز پیامی خاطر ما خوش نکرد
آرزوئی از نکویان بر نمی آید مرا
زرد شد برک نهال عیش در دل سالهاست
لاله رخساری بچشم تر نمی آید مرا
من زرندی و نظر بازی نخواهم توبه کرد
هیچ کاری فیض ازین خوشتر نمی آید مرا
#فیض_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وین شب تاریک هجران سرنمی آید مرا
دل همیخواهد که جان در پایش افشانم ولی
یکنفس آن بیوفا بر سر نمی اید مرا
طالع شوریده بین کان مایهٔ شوریدگی
بی خبر یکبار از در در نمی اید مرا
ازطرب شیرینترست آن نوش لب لیکن حسود
قامت چون نخل او در بر نمی آید مرا
بخت بدبین کز پیامی خاطر ما خوش نکرد
آرزوئی از نکویان بر نمی آید مرا
زرد شد برک نهال عیش در دل سالهاست
لاله رخساری بچشم تر نمی آید مرا
من زرندی و نظر بازی نخواهم توبه کرد
هیچ کاری فیض ازین خوشتر نمی آید مرا
#فیض_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای بی تو دل تنگم بازیچه ی توفانها
چشمان تب آلودم باریکه ی بارانها
مجنون بیابانها افسانه ی مهجوری است
لیلای من اینک من... مجنون خیابانها
آویخته دردم ، آمیخته ی مردم
تا گم شوم از خود گم ، در جمع پریشانها!
آرام نمی یارد ، گویی غم من دارد
آن باد که می زارد در تنگه ی دالانها
با این تپش جاری ، تمثیل من است آری
این بارش رگباری ، برشیشه ی دکانها
با زمزمه ای غم بار ، تکرار من است انگار
تنهایی فواره ، در خالی ِ میدانها
در بستر مسدودم با شعر غم آلودم
آشفته ترین رودم در جاری انسانها !
دریاب مرا ای دوست ای دست رهاننده
تا تخته برم بیرون از ورطه توفانها...
#حسین_منزوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشمان تب آلودم باریکه ی بارانها
مجنون بیابانها افسانه ی مهجوری است
لیلای من اینک من... مجنون خیابانها
آویخته دردم ، آمیخته ی مردم
تا گم شوم از خود گم ، در جمع پریشانها!
آرام نمی یارد ، گویی غم من دارد
آن باد که می زارد در تنگه ی دالانها
با این تپش جاری ، تمثیل من است آری
این بارش رگباری ، برشیشه ی دکانها
با زمزمه ای غم بار ، تکرار من است انگار
تنهایی فواره ، در خالی ِ میدانها
در بستر مسدودم با شعر غم آلودم
آشفته ترین رودم در جاری انسانها !
دریاب مرا ای دوست ای دست رهاننده
تا تخته برم بیرون از ورطه توفانها...
#حسین_منزوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
افسوس خودم اینجا و دلم جای دِگر
شب ها خوابم به چشم و رویایم جای دِگر
نوشته تقدیر خطی کج بر دفتر عُمرم
که من اینجا و قسمتم جای دِگر
در آسمان این شهر نگون شد ستارهء بختم
در عَجَبَم که اَختر بختم باشد در آسمان شهری دِگر
موسم بهار و طنازی گل و عیش گلستان
بِگریم که گُلم شده زینت گلستان دِگر
می و دَف و تنبور و رقص شعر
من و غم و نالهء نی و نوایم جای دِگر
ای دوستان پای همین غزل به دارم بکشید
که پیکرم اینجا و شاید روحم جای دِگر
#سیامک_جعفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شب ها خوابم به چشم و رویایم جای دِگر
نوشته تقدیر خطی کج بر دفتر عُمرم
که من اینجا و قسمتم جای دِگر
در آسمان این شهر نگون شد ستارهء بختم
در عَجَبَم که اَختر بختم باشد در آسمان شهری دِگر
موسم بهار و طنازی گل و عیش گلستان
بِگریم که گُلم شده زینت گلستان دِگر
می و دَف و تنبور و رقص شعر
من و غم و نالهء نی و نوایم جای دِگر
ای دوستان پای همین غزل به دارم بکشید
که پیکرم اینجا و شاید روحم جای دِگر
#سیامک_جعفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تقديم به كوردهاي شيرين زبان🙏🏻👏🏻
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اے ڪه درعشق، سَرے، از غم دل بیزاری
تا به ڪے منتظرت باشم و گویی؛ آری
سنگم وخار، مرا پاے دویدن هم نیست
ز چه رو، سبزه ے نو در دل من مے ڪاری؟
عمرے ازدست گذشت و خبر ازیار نشد
باشد امروز برایم، خبرے باز آری
عیدے آمد، شد و من باز پیِ دیروزم
توهم آن سبزه ڪه شد ساده به رودے، جاری
روشن این دل، ڪه شود دور ز ما، ڪینه و بغض
نه، نه، انگار دلت منجمد از بیماری!
شد بهار اے دل بیمار، چرا درخوابی؟
منم آن سنگ، گرت هست به دل، اسراری
خانه اے ساختمت ازگل وریحان، اے عشق
لایقے! بیش تر ازاین همه، برخورداری!
چه قَدَر سیزده آمد به در و، رفت ز سر
سعے ڪن سینِ سعادت، ز سرش برداری
#حمیده_عسڪری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا به ڪے منتظرت باشم و گویی؛ آری
سنگم وخار، مرا پاے دویدن هم نیست
ز چه رو، سبزه ے نو در دل من مے ڪاری؟
عمرے ازدست گذشت و خبر ازیار نشد
باشد امروز برایم، خبرے باز آری
عیدے آمد، شد و من باز پیِ دیروزم
توهم آن سبزه ڪه شد ساده به رودے، جاری
روشن این دل، ڪه شود دور ز ما، ڪینه و بغض
نه، نه، انگار دلت منجمد از بیماری!
شد بهار اے دل بیمار، چرا درخوابی؟
منم آن سنگ، گرت هست به دل، اسراری
خانه اے ساختمت ازگل وریحان، اے عشق
لایقے! بیش تر ازاین همه، برخورداری!
چه قَدَر سیزده آمد به در و، رفت ز سر
سعے ڪن سینِ سعادت، ز سرش برداری
#حمیده_عسڪری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸یه آرزوے زیبا
🌿در این عصر تابستانی
🌸براے شما مهربانان
🌿الهے برڪت،
🌸و عشق و محبت
🌿تو زندگیتون باشه
🌸و چشمتون همیشه
🌿پراز برق شـادے باشه
عصـرتـون بخیر☕️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
🌿در این عصر تابستانی
🌸براے شما مهربانان
🌿الهے برڪت،
🌸و عشق و محبت
🌿تو زندگیتون باشه
🌸و چشمتون همیشه
🌿پراز برق شـادے باشه
عصـرتـون بخیر☕️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹
آرزو میڪنم
درایڹ عصر زیبای تابستانی
🌹نسیم مهر
زلف خاطرتاڹ رابیاراید
🌹تپش عشق حیات را
دروجودتاڹ، ڪَل افشاني ڪند
🌹وشورزندڪَي
درجانتاڹ متلاطم ڪَردد
عصرزیبا تون بخیر🌷
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آرزو میڪنم
درایڹ عصر زیبای تابستانی
🌹نسیم مهر
زلف خاطرتاڹ رابیاراید
🌹تپش عشق حیات را
دروجودتاڹ، ڪَل افشاني ڪند
🌹وشورزندڪَي
درجانتاڹ متلاطم ڪَردد
عصرزیبا تون بخیر🌷
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عصر که می شود
تنهایی ، همچون کُولیِ دوره گردی
پشت پنجره ی احساسم
بساط دلتنگی اش را پهن می کند
جار می زند بغض تنهایی ام را
در رساترین صدا
پر از واژه های سکوت حراج می کند
واگویه هایم را
در رویای زیبای داشتنت
حسرت نبودنت
دلشوره های عاشقانه ام
قرارِ رفته ی دل بیقرارم
عطر آغوش نداشته ات ؛
اماا
اماا
افسوس که تو ای رهگذر
نگاهت
به این گذار نمی افتد .....!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تنهایی ، همچون کُولیِ دوره گردی
پشت پنجره ی احساسم
بساط دلتنگی اش را پهن می کند
جار می زند بغض تنهایی ام را
در رساترین صدا
پر از واژه های سکوت حراج می کند
واگویه هایم را
در رویای زیبای داشتنت
حسرت نبودنت
دلشوره های عاشقانه ام
قرارِ رفته ی دل بیقرارم
عطر آغوش نداشته ات ؛
اماا
اماا
افسوس که تو ای رهگذر
نگاهت
به این گذار نمی افتد .....!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ساز هم
با نفس گرم تو آوازی داشت
بی تو دیگر
سر ساز و دل آوازم نیست ...
#هوشنگ_ابتهاج
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بازی چرخ فلک
چرخ گردون با دلم به به چه بازی میکند
گـه مـرا پس میـزند ، گـه دلنـوازی میکند
ساعتی با دلخوشی و ساعتی با درد و غم
از مــن دیـوانــه دل مهمـان نـوازی میکند
روز یا شب درهجوم بیکسی با اشک وآه
پیش چشمم غربتم را صحنه سازی میکند
ظاهری میخندم و گریه به پنهان می برم
بسکه غم در خلوت من یکه تازی میکند
میـزنـدسـاز مخـالف بـا دلـم این روزگار
خسته از عشق حقیقی و مجازی میکند
گاه محتـاجـم بــرای ذره ای آرامش و...
گاهگاهی بی نیـاز از هـر نیـازی میکند
قاصدکهای پریشان را اگر دیدی بپرس
عاشقان را دیدن معشوق راضی میکند
شِکوه را کم کن تو از چرخ فلک سنگ صبور
چونکه دنیا با همه اینگونه بازی میکند
#جوادالماسی(سنگ صبور)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چرخ گردون با دلم به به چه بازی میکند
گـه مـرا پس میـزند ، گـه دلنـوازی میکند
ساعتی با دلخوشی و ساعتی با درد و غم
از مــن دیـوانــه دل مهمـان نـوازی میکند
روز یا شب درهجوم بیکسی با اشک وآه
پیش چشمم غربتم را صحنه سازی میکند
ظاهری میخندم و گریه به پنهان می برم
بسکه غم در خلوت من یکه تازی میکند
میـزنـدسـاز مخـالف بـا دلـم این روزگار
خسته از عشق حقیقی و مجازی میکند
گاه محتـاجـم بــرای ذره ای آرامش و...
گاهگاهی بی نیـاز از هـر نیـازی میکند
قاصدکهای پریشان را اگر دیدی بپرس
عاشقان را دیدن معشوق راضی میکند
شِکوه را کم کن تو از چرخ فلک سنگ صبور
چونکه دنیا با همه اینگونه بازی میکند
#جوادالماسی(سنگ صبور)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فرض کن آتش به فرمانِ پرِ پروانه باشد
پاسبانها مِی فروش و پادگان میخانه باشد
فرض کن از آهِ ما آتش به ریشِ ظالم افتد
عصر او پایان بگیرد، قصرِ او ویرانه باشد
روزگاری آرمانی را تصور کن که در آن
عهدها محکم بماند، قولها مردانه باشد
چشمهایت را ببند و تن به او بسپار، هر چند
آنکه میبوسد لبت را با غمت بیگانه باشد
شربتِ مسموم خوردن، بهتر از لب تشنه مردن
نوش جان کن گر چه شاید زهر در پیمانه باشد
سالها در گوشِ مردم قصهی موعود خواندند
من که باور کردم اما، وای اگر افسانه باشد
#محمد_سلمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پاسبانها مِی فروش و پادگان میخانه باشد
فرض کن از آهِ ما آتش به ریشِ ظالم افتد
عصر او پایان بگیرد، قصرِ او ویرانه باشد
روزگاری آرمانی را تصور کن که در آن
عهدها محکم بماند، قولها مردانه باشد
چشمهایت را ببند و تن به او بسپار، هر چند
آنکه میبوسد لبت را با غمت بیگانه باشد
شربتِ مسموم خوردن، بهتر از لب تشنه مردن
نوش جان کن گر چه شاید زهر در پیمانه باشد
سالها در گوشِ مردم قصهی موعود خواندند
من که باور کردم اما، وای اگر افسانه باشد
#محمد_سلمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀