💖کافه شعر💖
2.51K subscribers
4.36K photos
2.9K videos
12 files
1.01K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
#درد بزرگ سرطانی من
کهنه ترین زخم #جوانی من
با تو ام ای شعر به من گوش کن
نقشه نکش حرف نزن گوش کن
#شعر تو را با خفه خون ساختند
از تو #هیولای جنون ساختند
ریشه به خونابه و خون میرسد
میوه که شد بمب جنون میرسد
محض خودت بمب منم ، دور تر !
می ترکم چند قدم دور تر !
از همه ی #کودکی ام درد ماند
نیم وجب بچه #ولگرد ماند
حال مرا از من بیمار پرس
از شب و خاکستر #سیگار پرس
از سر شب تا به سحر سوختن
#حادثه را از دو سه سر سوختن
خانه خرابی من از دست توست
آخر هر راه به بن بست توست

#علیرضا_آذر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دارد صدایت می‌زنم... بشنو صدایم را! 
بیرون بکش از زندگی و مرگ! پایم را

هر بوسه‌ات یک قسمت از کابوس‌هایم شد 
از ابتدا معلوم بودم انتهایم را

در هر خیابان گریه کردم، گریه من را کرد! 
شاید ببیند شوهر تو اشک هایم را

دارم تلو... دارم تلو... از «نیستی» مستم 
حالا «دکارت» مسخره ثابت کند «هستم»!

حالا منم! که پاک کرده ردّ پایم را 
می‌کوبم از شب‌ها به تو سردردهایم را

«بودم!» کنار شوهری که عاشقِ زن بود 
خاموش کردم برق را... تکلیف، روشن بود

خاموش ماندم مثل یک محکوم به اعدام 
خاموش/ ماندی توی گریه... وقت رفتن بود

روحت دو قسمت شد... میان ما ترک خوردی 
خوردی به لب‌هایم... مرا نان و نمک خوردی

بوسیدمت، بوسیدمت، بوسیدمت از دور 
هر شب کتک خوردی، کتک خوردی، کتک خوردی

دست مرا از دورهای دور می‌گیری 
داری تلو... داری تلو... از درد می‌میری

خاموش گریه می‌کنی بر سینه‌ی دیوار 
با بغض روشن می‌کنی #سیگار با #سیگار

باید بخوابی توی آغوشی که مجبوری 
داری تنت را داخل حمّام می‌شوری!

با گریه، با خون، با صدای شوهرت در تخت 
کز می‌کند کنج خودش این سایه‌ی بدبخت

«من» باختم... اما کسی جز «ما» نخواهد برد 
بوی مرا این آب و صابون‌ها نخواهد برد

از شوهرت از هر نفس از سردی لب‌هات 
جای مرا خالی بکن در گوشه‌ی شب‌هات

حس کن مرا که دست برده داخل گیست 
حس کن مرا بر لکه‌های بالش خیست

حس کن مرا در «دوستت دارم» دَرِ گوشت 
حس کن مرا در شیطنت‌هایم در آغوشت!

حس کن مرا در آخرین سطر از تشنج‌هام 
حس کن مرا... حس کن مرا... که مثل تو تنهام!


#سید_مهدی_موسوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀