💖کافه شعر💖
2.51K subscribers
4.36K photos
2.9K videos
12 files
1.01K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
گفته بودم بعدِ تو
این زندگی غوغا ندارد
شام تیره، روز روشن
در دلم معنا ندارد

قلب و روحم ساکت و سرد
بی تو اما، روز من فردا ندارد

گفته بودی از من و عشقم حذر کن
درس عبرت گیر و بر فرهاد و مجنون ها نظر کن
حاجت دل را رها، از آتش حرمان گذر کن

گفته بودی، درد عشق درمان ندارد
رنج و محنت بعد از آن، پایان ندارد

سال ها بر من گذشت و حرف تو باور نکردم
عاقبت پیری رسید و سهم من شد آه سردم

نو بهار من گذشت و فصل پاییزی زردم
من به ظاهر استوار و در نهان چون کوه دردم

صد دریغا، صد دریغا در جوانی
حرف تو باور نکردم
حرف تو باور نکردم....

#مسعود_ثروت

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


دل است دیگر...
گاهی جبار تر از هر حاکمی آمرانه میشود
گاهی بی صداتر از افول خواهش، پروانه میشود
گاهی به نیابت نرگسی چشمانی
بی پرواتر از هر خاطره دلبرانه می شود
گاهی با تمنای سلامی صادقانه می شود
دل است دیگر...
گاهی مرز نمی شناسد
گاهی با نگاهی دائم مینوازد
گاهی بی نگاه یاری می بازد
گاهی برای بدست آوردن راه می سازد
گاهی سرخوش از هر حاجتی
باز به دلتنگی اش می نازد
دل است دیگر ...
گاهی شرم از رخسار نمی بیند
گاهی سرخی روی یار و لحن بی کلام مرا هم نمی شناسد
گاهی جز عطر تن یار، هیچ مشکی را نمی بوید
گاهی جز افق خیالش هیچ قامتی را نمی سوید
دل است دیگر...
گاهی بی بال پروانه، با هر نیابتی پروانگی میکند
گاهی با هر صدای آشنایی زندگی میکند
گاهی قسم می دهد به عشق که سادگی کند
گاهی به تاراج خزینه های صبر، باز هم افتادگی می کند
گاهی به یاد طراوت دستی دلدادگی می کند
گاهی خوشتر از هر غزلی به خیام زبانی بردگی می کند
دل است دیگر...
گاهی قدم بی میل جای هر قدمی نمی گذارد
گاهی به خیال خوشش به هر خیالی  نمی بازد
گاهی عصیان روابط نامفهوم را نمی خواهد
گاهی نشدن این فرض محال را نمی داند
گاهی لخظه ای  از نشاط یادی نمی کاهد
گاهی با هر تیشه دردی ترک بر نمی دارد
دل است دیگر...
نمیدانم قصه از آغاز چنین بود؟
یا به حریم چشم تو
از هم تنیده شد این تار و پود؟
هرچه بود، فدایی تو شد چه زود!!
مرا در بند کریمانه تو نمود
دل است دیگر...

#سیدمجتبی_موسوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سلام

قربانیان هستم مشاوره تخصصی تحصیلی و مشاوره خانواده

مشاوره تحصیلی .نحوه ازمون .تست .برنامه ریزی دقیق واصولی و همپای دانش اموز تاکنکور .گرفتن جواب تست درکمترازچند ثانیه ،.پایه های ششم و نهم تیزهوشان .وکنکور،.،نحوه درست خلاصه نویسی کردن ،جزوه صددرصدباقبولی کنکوری ،تست هوش ..راهکارهای افزایش تمرکز ،تقویت اراده ،انجام ازمونهای ،مدیریت زمان ، خودارزیابی دانش اموز،ازمون وکسلر.

مشاوره و روانشناسی افراد باهزینه مناسب انجام میشود
.مشاوره اولیه به صورت رایگان در خدمت عزیزان می باشم و تازمان ازمون پاب پای دانش اموز گل شماهستم
به یادداشته باشید یک پیشرفت کوچک موجب نتایج خیره کننده دراینده خواهدشد

ما را به دوستان و اطرافیان معرفی نمایید
کیفیت کار ما تبلیغ ماست
شماره مشاوره و حضوری(قوچان)۰۹۳۸۵۱۸۷۲۰۶

ایدی تلگرامم ..
@MOSHAVERKONKORI1402
#من_در_این_لحظه_ناب
هیجان بر در و دیوار دلم میکوبد
روی برگ گل احساس دلم
واژه ها می بارند
#من_و_تو یک هستیم
هر دو از وادی
#عشق
هر دو‌ ازجنس غریب
چون عطش می روئیم
راستی
چه شکوهی دارد
واژه هایی که
به ساز هیجان می رقصند
دانهٔ عشق
زتسلیم و رضا می کارند.

#فریبا_قربان_کریمی
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب ها....
سر پنجهء خیالِ ،
چشمانِ تو...!
تلنگور میزند ،
به بلور احساسم !
احساسم پُر می‌شود از ،
نگاهِ ارغوانے تو.
بادِ نمناک پاییزے تو
شاخهء شبِ جانم را ،
عُریانِ خاطراتت مے ڪند.

میخواهم امشب....
دست در دست ماه بگذارم ،
لباسے از جنسِ حریر آبی... ،
خیالِ تو بر قامت ماه ،
بپوشانم.
میخواهم قاصدڪِ بودنت را
خبر ڪنم.
دستِ به دامن باد شوم !


"تو ڪجایے ، تو ڪجایی"

من و ماه و قاصدک روے دوش باد
به مهمانے ایوانِ نگاهت مے آئیم.

#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌‌‌‌‌‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من، از زبان آب، پرنده، نسیم، ماه
با مردم زمانه سخن ها سروده ام
درد درخت را
در زیر تازیانهء بیداد برق و باد
درپیش چشم مردمِ عالم گشوده ام
تا از زبان صبح
نور امید را به شما ارمغان کنم،


#فریدون_مشیری
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو را صدا کردم
و تو با طنینِ صدایم به سویِ من آمدی.
با دست‌هایت برایِ دست‌هایم آواز خواندی

برای چشم‌هایم با چشم‌هایت
برای لب‌هایم با لب‌هایت
با تنت برای تنم آواز خواندی.
من با چشم‌ها و لب‌هایت
اُنس گرفتم

با تنت انس گرفتم،

چیزی در من فروکش کرد
چیزی در من شکفت

#شاملو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


بوی تو را...!
نفس تو را...!
√از بوی باران بیشتر دوست دارم√
در میان خاک باران خورده
در آبی آسمان گستر
ماهی قرمز قلبم را شناور می کنم
نفس واژه ها را به نارنجی برگ درختان
در پاییز به تکاپو می اندازم
همزمان با ستاره ی قلبت
در غزل های شبانه
نازکی انگشتانم را
برای عاشقانه سرودن
به عریانی ترین موسیقی آغوش می نوازم
تا شبنم نشسته بر روی تنت
در دنج ترین حالت احساس
هزاران
هزار آلاله را
به لهجه ی فصیح عشق
در تار و پود تن
در دم و بازدم
برای پرواز به پروانگی برساند...

#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بیخبر از سر کوی تو سفر خواهم کرد
همه آفاق پر از فتنه و شر خواهم کرد

۹فتنه چشم تو ای رهزن دل تا بسراست
هر کجا پای نهم فتنه و شر خواهم کرد

لذت وصل تو نابرده فراق آمده پیش
سود نابرده ز سرمایه ضرر خواهم کرد

گله زلف تو با روز سیه خواهم گفت
صبح محشر شب هجر تو سحر خواهم کرد

وقت پیدا اگر از دیده خون بار کنم
مشت خاکی ز غم یار بسر خواهم کرد

گفته بودم بره عشق تو دل خوش دارم
بجهنم که نشد، کار دگر خواهم کرد

خلق گفتند که از کوچه معشوق نرو
گر رود سر من از این کوچه گذر خواهم کرد

تیر مژگان تو روزی ز کمان گر گذرد
اولین بار منش سینه سپر خواهم کرد

گشت این شهره آفاق که عارف می‌گفت
همه آفاق ز جور تو خبر خواهم کرد

#جناب_عارف_قزوینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نتوانستم که بگویم دلم اینجا مانده است ...

#هوشنگ_ابتهاج

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بیار آینه ای تا تو را نشان بدهد
به لالمانی من اندکی زبان بدهد

مرا به دار ملامت کشند بی تو اگر
به دست فاصله، جلاد ریسمان بدهد

نگاه راه پر از سنگلاخ بی مهری ست
بگو که عشق به پاهای من توان بدهد

منم مترسک یک باغِ از خزان لبریز
که خواست بی تو سلامی به آسمان بدهد

هجوم مور و ملخ قطعی است در این باغ
یکی مترسکِ بیچاره را تکان بدهد

به درد و داغ تو دارم شکیب اگر تقدیر
به قاب خاطره تصویر مهربان بدهد

قرار بود در آغوش عشق قد بکشیم
قرار بود به ما عاشقی امان بدهد

جهانِ خسته، پر از ردِّ پای تنهایی است
خوشا کسی که در آغوش عشق جان بدهد

#زهرا_وهاب_ساقی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
فـــرار می کنم از دست تو ُ بلاهایت
دوباره می شنوم شرح ماجراهایت

نــــــــــگاه می کنی ودم نمی زنی اصلاً
برای من که مهم نیست این اداهایت

پس ازتو هیچ کسی رابه جا نمی آرم
غــــریبه اند تمــــــــــــامی آشنـــــاهایت

خدا نخواست که کاری برای من بکند
خــــدا کلافه شــــد ازکثــــرت دعاهایت

توسال هاست که رفتی ولی به جا مانده
هنـــــــــوز در وسط جــــــاده رد پاهایت ...
 
#سید_احمد_تقوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شعرم از ... ،
شانهء ماه ،
تا چشمِ خورشید!
بوی تو داشت.
دستِ شعرم ،
تا صبح واژه به ،
گیسوی خیالِ تو میبافت.
تو نبودی ....
آیینهء دلم شکست !
شانه هایم به ،
دنبالِ امتدادِ...
حریر دستانِ تو بود.
خواستم نمازی به عشق!
سوی قبلهء چشمان تو...
بخوانم.
بس که ،
درگیر خیالِ تو شدم
زمزمهء اَذانِ ،
موهای تو گذشت !
من ماندم و قضای نماز تو.

#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
💖کافه شعر💖
سالار عقیلی – دوستت دارم
َ


بی مقدمه پرسیدم بین عاشق شدن و معشوق بودن کدام را ترجیح میدهی ؟

با کمی مکث جواب داد … عاشق شدن!

گفتم اماعاشق که باشی همیشه ترس از دست دادن داری
نگرانی، نکند یک روز یک نفر بیاید که بیشتر از تو ادعای عاشقی اش شود و ناغافل دستش را بگیرد و با خودش ببرد …
نکند یک روز بگوید دوستت ندارد …
اما معشوق که باشی رهایی،
نه ترس از دست دادن داری و نه غصه ی نرسیدن  …
تازه دوست داشته هم می شوی!

گفت، عاشق بودن با تمام ترس هایش با خودش تعهد می آورد، پایبندی به دوست داشتن یک نفر …
آدم عاشق انگیزه دارد،
و عشق اهرمی ست که زندگیش را به جلو میبرد …
اما معشوق، بعضی وقت ها ممکن است حتی تا آخر عمرنداند که کسی دوستش دارد
یا بفهمد و برایش مهم نباشد و لذتی نبرد …
گفت من فکر می کنم تجربه کردن این حال و هوا، این پایبندی شیرین
و احساسی که زندگیت را تغییر می دهد …
به تمام ترس و خطرهایش می ارزد …!!!


#فرشته_رضایی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
وقتی به تو فکر میکنم
دلم میلرزد
و تمام وجودم در رویایت
غرق میشود،
با تو حرف می زنم
و با تو به دوردست های خیال
سفر میکنم،
شاید محال است دیدن تو؛
اما خیالت را به آغوش میکشم
و رویاهایت را
به خاطرِ جان میسپارم
باید از تو نوشت
با واژگانی از حسرت
و انبوهی از دردِ فراق..
باید از قلبی نوشت
که از فرسنگها فاصله
در هوای تو
در حصار سینه می تپد...

#خزان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کشتی دریائیی دیدم دلم آمد به یاد
حالِ دور افتادگانِ ساحلم آمد به یاد

برق را دست و گریبانِ گیاهی یافتم
گرم‌خونی‌هایِ تیغِ قاتلم آمد به یاد

گوهری افتاده دیدم در میانِ خاک راه
حال جان در ورطۀ آب و گِلم آمد به یاد

از نشاط بی‌ثبات غافلان روزگار
شوخیِ پروازِ مرغِ بسملم آمد به یاد

سرنگون دیدم در آن چاه زنخدان زلف را
قصّۀ هاروت و چاه بابِلم آمد به یاد

سر به‌ هم‌ آورده دیدم برگ‌های غنچه را
اجتماعِ دوستان یکدلم آمد به یاد

نیست صائب کمتر از منزل حضورِ راهِ عشق
کافرم در راه اگر از منزلم آمد به یاد



مرغ بسمل: مرغ سر بریده. بِسْمل، کوتاه شدۀ بسم الله الرحمن الرحیم است.

#صائب

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در دل فصل خزان
#من_نگاهم خیس است
کمی بارانی و سبز!
باورت هست زمین دلگیر است!
خسته از کبر غرور
از نبودِ عاطفه
شعر و شعور
خسته از مرگ صداقت
مهربانی‌های پوچ!
#کاش تا شب نشده
کمی از فاصله‌ها دور شوم
از همین لحظه
نقاب از رخ دل بردارم
بین این مردم  شهر
از دلِ کاسۀ مهر
نفسِ تازه
صفا پخش کنم
شاید این بار
#جهان
مملو از #شادی_و_عشق
رنگ فردای دلش #سبز شود.

#فریبا_قربان_کریمی
‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چه خسته‌ایم ، شبِ خوابِ جاودانه کجاست
یگانه راه گریز از غم زمانه کجاست

مرا که نای نفس نیست در تراکم بغض
مجال خنده کجا، فرصت ترانه کجاست !

زِ خوش‌زبانی خصمانه‌ی تو بیزارم
حلاوتِ سخنِ تلخ دوستانه کجاست

مقیمِ مشغله‌ی شهر گیسوانِ توایم
پریش‌حال و پریشان‌سریم، شانه کجاست

کجاست سادگیِ آسمانِ چشمانت
هوای پاک غزل‌های عاشقانه کجاست

#هادی_محمدحسنی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀