💖کافه شعر💖
2.51K subscribers
4.35K photos
2.9K videos
12 files
1.01K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
عُمری مرا به #مهر و #وفا «آزموده است»

داند من آن نی‌ام ڪه ڪُنم رو به هر دری

#فریدون_مشیری

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
بوسه بر درج #عقیق_تـو «حلال است» مرا

ڪه به افسوس و جفا مهر #وفا نشکستم

#حضرت_حافظ

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
تا #عهد_دوست خواست فراموشِ دل شٌدَن

#غم می‌رسد به وقت و #وفا می‌دهد به دل

#شهریار

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
#خوشا آنان ڪه در بازار
گیتی ، خریدارِ َفا بودند و رفتند!!

خوشا #آنان‌ ڪه در راهِ
رفاقت ، #رفیق با وفا بودند رفتند!!


#حافـظ

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
#کامبیز_فرقان_پرست

دیشب از یاد تو تا صبح به خود پیچیدم
هرکجا خیره شدم روی ترا می دیدم

گاه در چشم تو از عشق نشان می جستم
گاهی از دامن پرچین تو گل می چیدمج

دو سه باری ز تعجب تو به من خندیدی
من هم از خنده شیرین تو می خندیدم

هم از احوال پریشان خودم می گفتم
هم از اوضاع تو و حال دلت پرسیدم

تندرآسا ز سر درد، گهی غریدم
گاه چون ابرِ بهاری شدم و باریدم

با اشاره به لبت، حکمِ سکوتم دادی
تا که از جور فلک بر دل خود، نالیدم

تا نرنجی زمن خسته ی مایوس و نژند
دم فرو بسته، بساط گِله را برچیدم

از #وفا چون که ندیدم اثری فهمیدم
داشتم حق اگر از فاصله می ترسیدم

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
دیشب از یاد تو تا صبح به خود پیچیدم
هرکجا خیره شدم روی ترا می دیدم

گاه در چشم تو از عشق نشان می جستم
گاهی از دامن پرچین تو گل می چیدم

دو سه باری ز تعجب تو به من خندیدی
من هم از خنده شیرین تو می خندیدم

هم از احوال پریشان خودم می گفتم
هم از اوضاع تو و حال دلت پرسیدم

تندرآسا ز سر درد، گهی غریدم
گاه چون ابرِ بهاری شدم و باریدم

با اشاره به لبت، حکمِ سکوتم دادی
تا که از جور فلک بر دل خود، نالیدم

تا نرنجی زمن خسته ی مایوس و نژند
دم فرو بسته، بساط گِله را برچیدم

از #وفا چون که ندیدم اثری فهمیدم
داشتم حق اگر از فاصله می ترسیدم


#کامبیز_فرقان_پرست

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
در حسرتم که با تو دمی گفت و گو کنم
شاید به سحر عشق، ترا زیر و رو کنم

انگور جان خود بفشارم درون خم
تا از شراب عشق به کام سبو کنم

گر آبروست قیمت عاشق شدن بگو
حاشا اگر دریغ ، من از آبرو کنم

هر آنچه را که می طلبی، از صمیم قلب
با هرنفس برای تو من آرزو کنم

در آرزوی هرچه که هستی در این جهان
لب تر کنی تمام جهان جستجو کنم

آماده ام که گر تو بخواهی نماز عشق
با خون و اشک بهر نمازم وضو کنم

جان مرا بخواه که در دم فدا کنم
اما نگو به دوری جانانه خو کنم

اکنون امیدوار به لطف و (#وفا)ی دوست
من آمدم که وصل تو را آرزو کنم...

# کامبیز_فرقان_پرست
# د

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دیشب از یاد تو تا صبح به خود پیچیدم
هرکجا خیره شدم روی ترا می دیدم

گاه در چشم تو از عشق نشان می جستم
گاهی از دامن پرچین تو گل می چیدم

دو سه باری ز تعجب تو به من خندیدی
من هم از خنده شیرین تو می خندیدم

هم از احوال پریشان خودم می گفتم
هم از اوضاع تو و حال دلت پرسیدم

تندرآسا ز سر درد، گهی غریدم
گاه چون ابرِ بهاری شدم و باریدم

با اشاره به لبت، حکمِ سکوتم دادی
تا که از جور فلک بر دل خود، نالیدم

تا نرنجی زمن خسته ی مایوس و نژند
دم فرو بسته، بساط گِله را برچیدم

از #وفا چون که ندیدم اثری فهمیدم
داشتم حق اگر از فاصله می ترسیدم

#کامبیز_فرقان_پرست


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
بیهوده بود سعی من و انتظار من
جانم به لب رسید و نیامد نگار من

آتش به جان آنکه مرا با کرشمه ای
افسون نمود و زد گرهی بد به کار من

من در خیال آنکه رها گشتم از الم
او در هوای اینکه شده شهریار من

دلخوش به وعده هایِ دروغینِ دلفریب
عمرم تباه گشت و سیه روزگار من

دی رفت و بهمن و اسفند بعد از آن
تیر آمده دوباره و گم شد بهار من

مرغ سحر، که ناله کند در فراغ دوست
ترک وطن نموده و رفت از دیار من

از دوستان ِ(#وفا) پیشه سالهاست
جز سایه ام نمانده کسی در کنار من

محزون مباش می رسد از راه آن نگار
می گویدم به جان، دلِ امیدوارِ من

روزی که او بیاید و بر ما نظر کند
بر جا نمانده هیچ زمن، جز غبار من

# کامبیز فرقان پرست
# وفا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
بیهوده بود سعی من و انتظار من
جانم به لب رسید و نیامد نگار من

آتش به جان آنکه مرا با کرشمه ای
افسون نمود و زد گرهی بد به کار من

من در خیال آنکه رها گشتم از الم
او در هوای اینکه شده شهریار من

دلخوش به وعده هایِ دروغینِ دلفریب
عمرم تباه گشت و سیه روزگار من

دی رفت و بهمن و اسفند بعد از آن
تیر آمده دوباره و گم شد بهار من

مرغ سحر، که ناله کند در فراغ یار
ترک وطن نموده و رفت از دیار من

از دوستان پاک(وفا ) پیشه سال هاست
جز سایه ام نمانده کسی در کنار من

محزون مباش می رسد از راه آن نگار
می گویدم به جان، دلِ امیدوارِ من

روزی که او بیاید و بر ما نظر کند
بر جا نمانده هیچ زمن، جز غبار من

#کامبیزفرقان_پرست
#وفا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
هــوای بوســه کرده ام تو عیــد را بهـــانه کن
شـــروع قـــرن تــازه را بــرای من فسـانه کن

فلک اگر نمیــدهد به ما نشـــاط و دلخوشی
تـــو مهــــربانِ نازنیــــن، تــــلافـــیِ زم‍ـــانه کن

بــه روز عـــید میـــزنی، اگر تو بوسه بر جبین
چـــو کار خیــر می کنی، بیـ‍ـا و عاشقــــانه کن

به گرمــی بهـــارِ خود، یـ‍ـــخِ مـــرا تــو آب کن
مراکه پیــر وخسته ام، جوان تر از جوانه کن

لبالب از شــــراب کن پیــــاله هــایِ بوســــه را
مــرا که مست ســاقی ام، خراب ساقیــانه کن

به اشک و گریه کرده ای روانه ام به این سفر
" #وفا "ی عهد عشق را به بوسه جاودانه کن

#کامبیز_فرقان_پرست
#وفا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بیهوده  بود  سعی  من  و  انتظار  من
جانم  به  لب  رسید  و  نیامد نگار من

آتش  به  جان  آنکه  مرا  با کرشمه ای
افسون نمود و زد گرهی بد به کار من

من  در  خیال  آنکه  رها گشتم از  الم
او  در  هوای  اینکه  شده شهریار من

دلخوش به وعده هایِ دروغینِ دلفریب
عمرم  تباه  گشت  و سیه روزگار  من

دی رفت و بهمن و اسفند  بعد  از  آن
تیر  آمده  دوباره  و  گم شد  بهار من

مرغ سحر، که ناله کند در فراغ دوست
ترک  وطن  نموده  و رفت از دیار من

از  دوستان  ِ(#وفا) پیشه سالهاست
جز  سایه ام  نمانده کسی در کنار من

محزون مباش می رسد از راه آن نگار
می گویدم  به جان،   دلِ امیدوارِ من

روزی  که  او  بیاید  و بر  ما نظر کند
بر جا  نمانده  هیچ  زمن، جز غبار من


#کامبیز_فرقان_پرست #وفا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀