💖کافه شعر💖
2.51K subscribers
4.35K photos
2.9K videos
12 files
1.01K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
بر لب پنجره،
از قاصدک و آمین گفت
از قناری و نسیم و
گل فروردین گفت
"مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید"
فال وا کردم و
حافظ دم صبحی این گفت

#شهراد_ميدرى


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
#صبح آمده یک پنجره آغوشش باش

گنجشـک غزل خان طــلاپوشش باش

خرمـــاے بم و چـــاے دم و بــاغ ارم

فنجــان لبــالبے عســل نوشش باش

#شهراد_ميدرى


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
یک جنگل و وصفش که به شیرینی خوابی‌ست
یک کلبه ی چوبی که لب رود شرابی‌ست

با نم نم باران و کمی صبح و من و تو...
به به که چه آدینه ی رویایی و نابی‌ست


#شهراد_ميدرى

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا آینه نقش گل بادام بگیرد

تا ساقی حافظ به غزل، جام بگیرد

لبخند بزن جلوه گر خوش خبر صبح

از عشق بگو تا دلم آرام بگیرد

#شهراد_ميدرى

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هیـچ هم زیبا نبودی، من تو را زیبا کشیدم
بی جهت اِغراق کردم، دلبر و رعنا کشیدم

از "لئوناردو داوینچی" عذرخواهی می کنم که
این همه نقش ِ تو را مثل ِ "مونالیزا" کشیدم

تو نمی دانستی اصلن "شهرزاد" ِ قصه ها چیست
من هــزار و یک شب از مـــوهای ِ تو یلدا کشیدم

دلخوش ِ نیلوفری در گوشه ی ِ مرداب بودی
من تو را مهتـاب گون تا آسمان بالا کشیدم

نه عسل، گس بود طعم ِ بوسه هایی که ندادی
من چـه احمق خانه ات را قصر ِ کندوها کشیدم

چشم ِ تو معمولی اما من میان ِ شعرهایم
زورقی با پلک ِ پارو در دل ِ دریا کشیدم

من چه بی انصاف بودم با ترازوی ِ دلم که
تار ِ مویت را برابر با همــه دنیــا کشیدم

با چه رویــی بعد از این شعر ِ "نظامی" را بخانم
بس که "مجنون" بودم و بیخود تو را "لیلا" کشیدم

مرغ ماهی خوار ِ بدترکیب! جوجه اردک ِ زشت!
باورت شد که تو را شهزاده ی ِ قوها کشیدم؟

دختــری زیباتر از تــو بعد از این بر می گزینم
دختری کـــه ناز ِ او را از همین حالا کشیدم

بعد از این خوش باش با او، میروم از خاطراتت
خاطرت آســوده باشد از خیالت پا کشیدم

#شهراد_ميدرى

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پشتِ پلکت شعرهایِ ناب پنهان کرده ای
جنگلِ آرامشی در قاب پنهان کرده ای

دکمه یِ پیراهنت را باز کردی نور ریخت
در گریبانت مگر مهتاب پنهان کرده ای؟

اینهمه جا خُمره یِ انگورِ چشمت را چرا
زیرِ طاقِ کاشیِ محراب پنهان کرده ای؟

نُت به نُت سنتور را در مکتبِ مِشکاتیان
پشت پلکا پلکِ چون مِضراب پنهان کرده ای

روسری را پس بزن، یعنی چه از تاریخِ عشق
نسخه هایِ خطی و نایاب پنهان کرده ای؟

باخبر هستم اگر می گویی آهسته سلام
شوقِ خود را وقتِ دَقُ الباب پنهان کرده ای

بیخیالی ظاهرن میدانم اما مثلِ من
کنجِ سینه یک دلِ بی تاب پنهان کرده ای

خوش خرامی هایت آخر برملایش میکند
بره آهویی که از قصاب پنهان کرده ای

باغت آباد است اما ترس داری از حسود
سیب هایِ نوبر از ارباب پنهان کرده ای

آمدی دیشب به خابم، گفتمت غم را چرا
پشتِ رخساری چنین شاداب پنهان کرده ای؟

بوسه بر شعرم زدی با بغض گفتی عاشقی
عمری از من گرچه عشقِ ناب پنهان کرده ای

#شهراد_ميدرى


❀═‎‌🌼❤️⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
یکی جـاری تر از هر رود میشد

یکی آتش به جانش دود میشد

امان از قصه ی دنیـــا که هربار

یکی بــود و یکی نـابــود میشد

#شهراد_ميدرى

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا آینه نقش گل بادام بگیرد

تا ساقی حافظ به غزل، جام بگیرد

لبخند بزن جلوه گر خوش خبر صبح

از عشق بگو تا دلم آرام بگیرد


#شهراد_ميدرى

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح آمده، شوق در صدا پیچیـده

در هلهـــله ی پرنـــده ها پیچیـــده

هر پنجره وا کرده بغل بر خورشید

عطــر گل بوسه در هــوا پیچیـــده

#شهراد_ميدرى

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح است و هوا هوای بارانی تو

پروانه شکفــته با گل افشــانی تو

با چهچه ی قنـاری و رقص نسیـم

عشـــق آمده از دور به مهمانی تو

#شهراد_ميدرى

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀