دیدار تو صبح را زیبا می کند
حتی اگر فلاخُن رگبار
سنگسار بکند شیشه های پنجره را ..
حتی اگر صبح با کسوف بدمد ،
خیره خواهد شد چشم من
از طلوع گلوی تو از مقنعه ..
دیدار تو روز را
سبز و خوانا می سراید
حتی اگر برف
نام های تمام درختان و پرندگان را بپوشاند ..
دیدار تو غروب را به درنگ وا می دارد
حتی اگر ماهی گیران از دریا برگردند ،
و کلاغ ها
تمام افق را بپوشانند
و پرستوها قیچی کنند
اندک آبیِ باقیمانده از روز را ...
دیدار تو شب را ...
آه ... !
چه تالار آینه ای رویاهای من !
و چه تکثیر غریبی
از صدها تو ...!
#منوچهر_آتشی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
دیدار تو صبح را زیبا می کند
حتی اگر فلاخُن رگبار
سنگسار بکند شیشه های پنجره را ..
حتی اگر صبح با کسوف بدمد ،
خیره خواهد شد چشم من
از طلوع گلوی تو از مقنعه ..
دیدار تو روز را
سبز و خوانا می سراید
حتی اگر برف
نام های تمام درختان و پرندگان را بپوشاند ..
دیدار تو غروب را به درنگ وا می دارد
حتی اگر ماهی گیران از دریا برگردند ،
و کلاغ ها
تمام افق را بپوشانند
و پرستوها قیچی کنند
اندک آبیِ باقیمانده از روز را ...
دیدار تو شب را ...
آه ... !
چه تالار آینه ای رویاهای من !
و چه تکثیر غریبی
از صدها تو ...!
#منوچهر_آتشی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
خورشید گو نخندد ، صبحی تتق نبندد
ای برق خنده هایت ، از آفتاب خوش تر
#حسین_منزوی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
خورشید گو نخندد ، صبحی تتق نبندد
ای برق خنده هایت ، از آفتاب خوش تر
#حسین_منزوی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم، ای دیدهٔ نورانی من
#پروین_اعتصامی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم، ای دیدهٔ نورانی من
#پروین_اعتصامی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
باید کسی باشد که دستت را بگیرد ..
تو را از حالِ خرابت نجات دهد و برایت عاشقانه بنویسد.
فال حافظ را خودش باز کند، تعبیرش را با صدای بلند بخواند ،طوری که دلت برای صدای دلنشینش ضعف برود..
کسی باشد که تو را از میان گردبادِ حادثه بیرون بکشد و
شانه ی محکمش را بهت بدهد ...
آغوشش را برایت باز کند و بگوید به امن ترین جای جهان خوش آمدی !
باید کسی باشد که آدم را اینگونه بخواهد ..
یک آدم که از نگاه کردن بهش سیر نشوی...
زندگی فقط در کنار همین آدم ها زیباست!
#زیور_شیباني
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
تو را از حالِ خرابت نجات دهد و برایت عاشقانه بنویسد.
فال حافظ را خودش باز کند، تعبیرش را با صدای بلند بخواند ،طوری که دلت برای صدای دلنشینش ضعف برود..
کسی باشد که تو را از میان گردبادِ حادثه بیرون بکشد و
شانه ی محکمش را بهت بدهد ...
آغوشش را برایت باز کند و بگوید به امن ترین جای جهان خوش آمدی !
باید کسی باشد که آدم را اینگونه بخواهد ..
یک آدم که از نگاه کردن بهش سیر نشوی...
زندگی فقط در کنار همین آدم ها زیباست!
#زیور_شیباني
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
گاهی؛ دلت از سن و سالت میگیرد
میخواهی کودک باشی،
کودکی که به هر بهانهای
به آغوش غمخواری پناه میبرد!
بزرگ که باشی ..
باید بغضهای زیادی را
بی صدا دفن کنی ..
#پرویز_پرستویی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
گاهی؛ دلت از سن و سالت میگیرد
میخواهی کودک باشی،
کودکی که به هر بهانهای
به آغوش غمخواری پناه میبرد!
بزرگ که باشی ..
باید بغضهای زیادی را
بی صدا دفن کنی ..
#پرویز_پرستویی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
نویسندهی توانا گابریل خوزه گارسیا مارکِز (به اسپانیایی: Gabriel José García Márquez) (زادهٔ ۶ مارس ۱۹۲۷ در دهکدهٔ آرکاتاکا*[۱] درمنطقهٔ سانتامارا*[۲] در کلمبیا – درگذشته ۱۷ آوریل ۲۰۱۴) رماننویس، نویسنده، روزنامهنگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور بود و پس از درگیری با رئیس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی میکرد. مارکز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ شد. او را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ ۱۹۶۷ میشناسند که یکی از پرفروشترین کتابهای جهان در سبک رئالیسم جادویی است.
قلب،
خاطراتِ بد را کنار میزند و
خاطراتِ خوش را جلوه میدهد ...
و درست از تصدیقِ
همین فریب است که میتوانیم
گذشته را تحمّل کنیم.
#گابریل_گارسیا_مارکز
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
نویسندهی توانا گابریل خوزه گارسیا مارکِز (به اسپانیایی: Gabriel José García Márquez) (زادهٔ ۶ مارس ۱۹۲۷ در دهکدهٔ آرکاتاکا*[۱] درمنطقهٔ سانتامارا*[۲] در کلمبیا – درگذشته ۱۷ آوریل ۲۰۱۴) رماننویس، نویسنده، روزنامهنگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور بود و پس از درگیری با رئیس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی میکرد. مارکز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ شد. او را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ ۱۹۶۷ میشناسند که یکی از پرفروشترین کتابهای جهان در سبک رئالیسم جادویی است.
قلب،
خاطراتِ بد را کنار میزند و
خاطراتِ خوش را جلوه میدهد ...
و درست از تصدیقِ
همین فریب است که میتوانیم
گذشته را تحمّل کنیم.
#گابریل_گارسیا_مارکز
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
#گابریل_گارسیا_مارکز، در روز پنجشنبه ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ در سن ۸۷ سالگی، در خانهاش در مکزیکو سیتی درگذشت.دو سال پیش از مرگ، برادر گابریل گارسیا مارکز اعلام کرد او از بیماری فراموشی (دمانس) رنج میبرد و دیگر نمینویسد.جسد وی فردای آن روز در روز آدینه در مکزیکوسیتی سوزانده شد، بخشی ازخاکستر جسد وی به کلمبیا زادگاهش منتقل شد.
فهرستی کوتاه از آثار #گابریل_گارسیا_مارکز
ساعت شومLa mala horaاحمد گلشیری
صد سال تنهاییCien años de soledad
پاییز پدرسالارEl otoño del patriarca
پاییز پدرسالارEl otoño del patriarca
عشق سالهای وباEl amor en los tiempos del cólera
ژنرال در هزارتوی خودEl general en su laberinto
خاطرات روسپیان غمگین منMemoria de mis putas tristesکاوه میرعباسی۱۳۸۶ (این کتاب پس از انتشار در ایران توقیف شد)
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
فهرستی کوتاه از آثار #گابریل_گارسیا_مارکز
ساعت شومLa mala horaاحمد گلشیری
صد سال تنهاییCien años de soledad
پاییز پدرسالارEl otoño del patriarca
پاییز پدرسالارEl otoño del patriarca
عشق سالهای وباEl amor en los tiempos del cólera
ژنرال در هزارتوی خودEl general en su laberinto
خاطرات روسپیان غمگین منMemoria de mis putas tristesکاوه میرعباسی۱۳۸۶ (این کتاب پس از انتشار در ایران توقیف شد)
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
#پرل_باک
پرل کامفورت سیدنستریکر باک (به انگلیسی: Pearl Comfort Sydenstricker Buck) (۲۶ ژوئن ۱۸۹۲ درهیلزبورو، ویرجینیای غربی – ۶ مارس ۱۹۷۳ در دانبی،ورمانت) نویسنده آمریکائی بود.خانواده او از مبلغین مذهبی بودند که برای تبلیغ به کشور چین سفر کردند. او از سه ماهگی تا ۴۱ سالگی در چین زندگی کرد و زبان انگلیسی را به عنوان زبان دوم آموخت. مادرش زنی ادیب بود و نخستین آموزگار او بهشمار میرفت. او در هفده سالگی، دو سال در مدرسه آمریکایی پاریس تحصیل کرد و مجدداً به چین بازگشت و با یکی از همکاران خود ازدواج کرد. در سالهای بعدی او مکرراً به کشورهای دیگر مسافرت کرد.
نخستین اثر او به عنوان نسیم مغرب در سال ۱۹۲۵ در آمریکا منتشر شد. او در چین به عنوان یک نویسنده چینی و با نام سای ژن ژو (به چینی: 賽珍珠) معروف است. او نخستین زن آمریکایی است که جایزه نوبل ادبیات را در سال ۱۹۳۸ دریافت کردهاست.
باک در سال ۱۹۳۲ به خاطر کتاب خاک خوب جایزه پولیتزر را برای بهترین رمان سال دریافت کرد.
کتاب مادر که منجر به کسب درجه افتخاری M.A از دانشگاه ییل برای او شد، در سال ۱۳۸۶ خورشیدی توسط محمد قاضی به فارسی برگردانده شد.
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
پرل کامفورت سیدنستریکر باک (به انگلیسی: Pearl Comfort Sydenstricker Buck) (۲۶ ژوئن ۱۸۹۲ درهیلزبورو، ویرجینیای غربی – ۶ مارس ۱۹۷۳ در دانبی،ورمانت) نویسنده آمریکائی بود.خانواده او از مبلغین مذهبی بودند که برای تبلیغ به کشور چین سفر کردند. او از سه ماهگی تا ۴۱ سالگی در چین زندگی کرد و زبان انگلیسی را به عنوان زبان دوم آموخت. مادرش زنی ادیب بود و نخستین آموزگار او بهشمار میرفت. او در هفده سالگی، دو سال در مدرسه آمریکایی پاریس تحصیل کرد و مجدداً به چین بازگشت و با یکی از همکاران خود ازدواج کرد. در سالهای بعدی او مکرراً به کشورهای دیگر مسافرت کرد.
نخستین اثر او به عنوان نسیم مغرب در سال ۱۹۲۵ در آمریکا منتشر شد. او در چین به عنوان یک نویسنده چینی و با نام سای ژن ژو (به چینی: 賽珍珠) معروف است. او نخستین زن آمریکایی است که جایزه نوبل ادبیات را در سال ۱۹۳۸ دریافت کردهاست.
باک در سال ۱۹۳۲ به خاطر کتاب خاک خوب جایزه پولیتزر را برای بهترین رمان سال دریافت کرد.
کتاب مادر که منجر به کسب درجه افتخاری M.A از دانشگاه ییل برای او شد، در سال ۱۳۸۶ خورشیدی توسط محمد قاضی به فارسی برگردانده شد.
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
رمانها
نسیم مغرب (۱۹۲۵)
خاک خوب (۱۹۳۰) (تریلوژی)
پسران (۱۹۳۲) (تریلوژی)
مادر (۱۹۳۳)
خانههای قسمت شده(۱۹۳۵) (تریلوژی)
این دل پرغرور (۱۹۳۸)
میهنپرست (۱۹۳۹)
خدایان دیگر (۱۹۴۰)
نسل اژدها (۱۹۴۲)
شرح یک عروسی (۱۹۴۵)
گل صدتومانی (۱۹۴۸)
مردان خدا (۱۹۵۱)
گل پنهان (۱۹۵۲)
محبوبم بازگرد [عشق من بازگرد] (۱۹۵۳)
زن مجلل (۱۹۵۶)
نامهای از پکن (۱۹۵۷)
شیطان هرگز نمیخوابد (۱۹۶۲)
نی زنده (۱۹۶۳)
ماندالا (۱۹۷۰)
غیر داستانی
چگونه اتفاق میافتد (۱۹۴۷)
کودکی که هرگز بزرگ نشد (۱۹۵۰)
زنان کندی (۱۹۷۰)
چین همانگونه که من میبینم (۱۹۷۰)
زندگینامه
تبعید (۱۹۳۶)
فرشته جنگجو (۱۹۳۶)
خود زندگینامه
دنیاهای گوناگون (۱۹۵۴)
پلی برای عبور (۱۹۶۲)
داستانهای کوتاه و بلند
اولیه زوجه (۱۹۳۳)
امروز و همیشه (۱۹۴۱)
دور و نزدیک (۱۹۴۹)
سایر آثار
همه مردان برادرند
اندیشه
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
رمانها
نسیم مغرب (۱۹۲۵)
خاک خوب (۱۹۳۰) (تریلوژی)
پسران (۱۹۳۲) (تریلوژی)
مادر (۱۹۳۳)
خانههای قسمت شده(۱۹۳۵) (تریلوژی)
این دل پرغرور (۱۹۳۸)
میهنپرست (۱۹۳۹)
خدایان دیگر (۱۹۴۰)
نسل اژدها (۱۹۴۲)
شرح یک عروسی (۱۹۴۵)
گل صدتومانی (۱۹۴۸)
مردان خدا (۱۹۵۱)
گل پنهان (۱۹۵۲)
محبوبم بازگرد [عشق من بازگرد] (۱۹۵۳)
زن مجلل (۱۹۵۶)
نامهای از پکن (۱۹۵۷)
شیطان هرگز نمیخوابد (۱۹۶۲)
نی زنده (۱۹۶۳)
ماندالا (۱۹۷۰)
غیر داستانی
چگونه اتفاق میافتد (۱۹۴۷)
کودکی که هرگز بزرگ نشد (۱۹۵۰)
زنان کندی (۱۹۷۰)
چین همانگونه که من میبینم (۱۹۷۰)
زندگینامه
تبعید (۱۹۳۶)
فرشته جنگجو (۱۹۳۶)
خود زندگینامه
دنیاهای گوناگون (۱۹۵۴)
پلی برای عبور (۱۹۶۲)
داستانهای کوتاه و بلند
اولیه زوجه (۱۹۳۳)
امروز و همیشه (۱۹۴۱)
دور و نزدیک (۱۹۴۹)
سایر آثار
همه مردان برادرند
اندیشه
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
قبل از پنجاه سالگی به طرزی غافلگیر کننده یقین پیدا کردم که فانی هستم. در یکی از شبهای کارناوال، با زنی خارق العاده، پرشور تانگو میرقصیدم. چنان چسبیده به هم میرقصیدیم که گردش خون در رگ هایش را حس می کردم و گرمای نفس های شتابزده اش مرا به رخوتی لذت بخش فرو می برد... در این حال خوش بودم که رعشه مرگ برای نخستین بار سراپایم را لرزاند و کم مانده بود نقش زمین شوم. پنداری پیامی پرخاشگرانه از غیب در گوشم پیچید: هر کاری هم بکنی باز امسال یا صد سال دیگر، بالاخره برای ابد خواهی مرد ... زن وحشتزده از من فاصله گرفت و گفت چی شده؟ گفتم هیچی و دستم را روی قلبم گذاشتم .
از آن پس دیگر عمرم را با سال حساب نکردم بلکه به لحظه شمردم ...
📓 #خاطره_دلبرکان_غمگین_من
#گابریل_گارسیا_مارکز
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
از آن پس دیگر عمرم را با سال حساب نکردم بلکه به لحظه شمردم ...
📓 #خاطره_دلبرکان_غمگین_من
#گابریل_گارسیا_مارکز
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
#عبدالجبار_کاکایی (زادهٔ ۱۵ شهریور ۱۳۴۲ در ایلام) شاعر و ترانهسرای ایرانی است. کاکایی شاعر بسیاری از تیتراژهای سریالهای تلویزیونی است همان ابتدای تولد به همراه خانواده خود در عراق سکونت گزید و هنگامی که یک سال و نیم بیشتر نداشت به ایران بازگشت. دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در زادگاه خود گذراند و در سال ۱۳۶۰، دیپلم اقتصاد گرفت. در سال ۱۳۶۱ به تهران آمد و تحصیلات خود را تا مقطع کاردانی زبان و ادبیات فارسی در دانشسرای تربیت معلم ادامه داد. او در سال ۱۳۶۴ وارد دانشگاه شهید بهشتی تهران شد و در سال ۱۳۶۸ به دریافت مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی نایل آمد. سپس به منظور ادامهٔ تحصیل در سال ۱۳۷۱ به دانشگاه آزاد مرکز تهران رفت و در سال ۱۳۷۳ مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی را دریافت کرد.
این روزها به هرچه گذشتم، کبود بود
هر سایهای که دست تکان داد، دود بود
این روزها ادامه نان و پنیر و چای
اخبار منفجر شده صبح زود بود
جز مرگ پشت مرگ، خبرهای تازه نیست
محبوب من! چقدر جهان بی وجود بود...
#عبدالجبار_کاکایی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
#عبدالجبار_کاکایی (زادهٔ ۱۵ شهریور ۱۳۴۲ در ایلام) شاعر و ترانهسرای ایرانی است. کاکایی شاعر بسیاری از تیتراژهای سریالهای تلویزیونی است همان ابتدای تولد به همراه خانواده خود در عراق سکونت گزید و هنگامی که یک سال و نیم بیشتر نداشت به ایران بازگشت. دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در زادگاه خود گذراند و در سال ۱۳۶۰، دیپلم اقتصاد گرفت. در سال ۱۳۶۱ به تهران آمد و تحصیلات خود را تا مقطع کاردانی زبان و ادبیات فارسی در دانشسرای تربیت معلم ادامه داد. او در سال ۱۳۶۴ وارد دانشگاه شهید بهشتی تهران شد و در سال ۱۳۶۸ به دریافت مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی نایل آمد. سپس به منظور ادامهٔ تحصیل در سال ۱۳۷۱ به دانشگاه آزاد مرکز تهران رفت و در سال ۱۳۷۳ مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی را دریافت کرد.
این روزها به هرچه گذشتم، کبود بود
هر سایهای که دست تکان داد، دود بود
این روزها ادامه نان و پنیر و چای
اخبار منفجر شده صبح زود بود
جز مرگ پشت مرگ، خبرهای تازه نیست
محبوب من! چقدر جهان بی وجود بود...
#عبدالجبار_کاکایی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند
#هوشنگ_ابتهاج
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند
#هوشنگ_ابتهاج
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
چه کسی می داند؛
که تو در پیله تنهایی خود تنهایی
چه کسی می داند؛
که تو در حسرت یک روزنه در فردایی
پیله ات را بگشا!
تو به اندازه پروانه شدن زیبایی
#سهراب_سپهری
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
که تو در پیله تنهایی خود تنهایی
چه کسی می داند؛
که تو در حسرت یک روزنه در فردایی
پیله ات را بگشا!
تو به اندازه پروانه شدن زیبایی
#سهراب_سپهری
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
نفرین بر آن لحظه مبارک
که قایقم به جزیره تو برخورد
شکست
و شاد از شکستن اش
به ساحل تو دل باخت
نفرین میکنم آن لحظه مبارک را
و طبق عادت شتابان میدوم
در جادههای شهری که برای من نیست
در رؤیای مردی که از آن من نیست!
#غادة_السمان
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
که قایقم به جزیره تو برخورد
شکست
و شاد از شکستن اش
به ساحل تو دل باخت
نفرین میکنم آن لحظه مبارک را
و طبق عادت شتابان میدوم
در جادههای شهری که برای من نیست
در رؤیای مردی که از آن من نیست!
#غادة_السمان
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
مردم دیدهٔ ما جز به رخت ناظر نیست
دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم
که پریشانی این سلسله را آخر نیست
#حافظ
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم
که پریشانی این سلسله را آخر نیست
#حافظ
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
من آن درختِ زمستانی، بر آستانِ بهارانم
که جز به طعنه نمیخندد، شکوفه بر تنِ عریانم
ز نوشخندِ سحرگاهان، خبر چگونه توانم داشت
منی که در شبِ بی پایان، گواهِ گریهٔ بارانم
شکوهِ سبزِ بهاران را، بَرین کرانه نخواهم دید
که رنگِ زردِ خزان دارد، همیشه خاطرِ ویرانم
چنان ز خشمِ خداوندی سرای کودکیام لرزید
که خاک خفته مبدل شد، به گاهوارهٔ جنبانم
در این دیار غریب ای دل نشانِ ره ز چه کس پرسم
که همچو برگ زمین خورده اسیرِ پنجهٔ طوفانم
میان نیک و بدِ ایام تفاوتی نتوانم یافت
که روزِ من به شبم ماند بهارِ من به زمستانم
نه آرزوی سفر دارد نه اشتیاق خطر کردن
دلی که میتپد از وحشت در اندرون پریشانم
غلام همت خورشیدم که چون دریچه فرو بندد
نه از هراس من اندیشد نه از سیاهی زندانم
کجاست بادِ سحرگاهان، که در صفای پس از باران
کند به یادِ تو ، ای ایران! به بوی خاکِ تو مهمانم
#نادر_نادرپور
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
که جز به طعنه نمیخندد، شکوفه بر تنِ عریانم
ز نوشخندِ سحرگاهان، خبر چگونه توانم داشت
منی که در شبِ بی پایان، گواهِ گریهٔ بارانم
شکوهِ سبزِ بهاران را، بَرین کرانه نخواهم دید
که رنگِ زردِ خزان دارد، همیشه خاطرِ ویرانم
چنان ز خشمِ خداوندی سرای کودکیام لرزید
که خاک خفته مبدل شد، به گاهوارهٔ جنبانم
در این دیار غریب ای دل نشانِ ره ز چه کس پرسم
که همچو برگ زمین خورده اسیرِ پنجهٔ طوفانم
میان نیک و بدِ ایام تفاوتی نتوانم یافت
که روزِ من به شبم ماند بهارِ من به زمستانم
نه آرزوی سفر دارد نه اشتیاق خطر کردن
دلی که میتپد از وحشت در اندرون پریشانم
غلام همت خورشیدم که چون دریچه فرو بندد
نه از هراس من اندیشد نه از سیاهی زندانم
کجاست بادِ سحرگاهان، که در صفای پس از باران
کند به یادِ تو ، ای ایران! به بوی خاکِ تو مهمانم
#نادر_نادرپور
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
ای که از یار نشان میطلبی، یار کجاست؟
همه یارند، ولی یار وفادار کجاست؟
تا نپرسند، بخوبان غم دل نتوان گفت
ور بپرسند، بگو: قوت گفتار کجاست؟
رفت آن تازه گل و ماند بدل خار غمش
گل کجا جلوه گر و سرزنش خار کجاست؟
صبر در خانه ویرانه دل هیچ نماند
خواب در دیده غمدیده بیدار کجاست؟
پار بر داغ دل سوخته مرهم بودی
یارب! امسال چه شد؟ مرحمت پار کجاست؟
در خرابات مغان هوش مجویید ز ما
همه مستیم، درین میکده هشیار کجاست؟
بهتر آنست، هلالی، که نهان ماند راز
سر خود فاش مکن، محرم اسرار کجاست؟
#هلالی_جغتایی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
همه یارند، ولی یار وفادار کجاست؟
تا نپرسند، بخوبان غم دل نتوان گفت
ور بپرسند، بگو: قوت گفتار کجاست؟
رفت آن تازه گل و ماند بدل خار غمش
گل کجا جلوه گر و سرزنش خار کجاست؟
صبر در خانه ویرانه دل هیچ نماند
خواب در دیده غمدیده بیدار کجاست؟
پار بر داغ دل سوخته مرهم بودی
یارب! امسال چه شد؟ مرحمت پار کجاست؟
در خرابات مغان هوش مجویید ز ما
همه مستیم، درین میکده هشیار کجاست؟
بهتر آنست، هلالی، که نهان ماند راز
سر خود فاش مکن، محرم اسرار کجاست؟
#هلالی_جغتایی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
بیشترین عشقِ جهان را به سوی تو میآورم
از معبرِ فریادها و حماسهها.
چرا که هیچ چیز در کنارِ من
از تو عظیمتر نبوده است
که قلبت
چون پروانهیی
ظریف و کوچک و عاشق است
#احمد_شاملو
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
از معبرِ فریادها و حماسهها.
چرا که هیچ چیز در کنارِ من
از تو عظیمتر نبوده است
که قلبت
چون پروانهیی
ظریف و کوچک و عاشق است
#احمد_شاملو
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖