˼خونهٔ‌ی آرزو˹
15.4K subscribers
1.1K photos
10 videos
95 links
.
من فقیرِ خنده های توأم 🌱
.
Download Telegram
مرا از حبس آغوشت چه اصراری به آزادی...🌿
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ما را به جز تو در همه عالم عزیز نیست!💕
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ولی
بهشت
من
بوی
تن
توعه :)
To
Faramarz Aslani
بی تو خموشم، با که بجوشم؟
جفتِ تنم تو.
اندر تن من، جان و رگ و خون همه اوست!
و عشق چیست به جز روشنایِ یادِ کسی!🌱
‹یا رب نگه دار از بلا آن یار سیمین ناز را♥️
Avaze Ghoo
Sijal
سر میدم آواز قو
تموم شده داستانمون
رفت تو غصه ها جاودانه موند
دیدی زود دست سرنوشت
تورم از دست من گرفت…
نوشته بود :
به مَردهایی شبیهِ بابا پنجعلی ؛
ك با داشتنِ آلزایمر،لیلاشون رو فراموش نمی‌کنن؛نیازمندیم (=
- من عاشقش بودم‌ . .
به خانه‌ی ما ك می‌آمدند
حالم عوض میشد . .
یادم هست یک‌بار مدادرنگیِ بیست و چهار رنگی را ك دوستِ پدرم از آلمان برای سال تحصیلی‌ام آورده‌ بود . .
نویِ نو نگه داشتم تا عید
که این‌ها آمدند و هدیه کردم به او ؛
که جا گذاشت و برگشت به شهر قشنگ خودشان . .
یک‌بار هم کفش‌های پدرش را در راه پله پشت‌ِبام پنهان کردم
تا دیرتر بروند و دخترک بتواند کارتون نِل را تا انتها ببیند
این‌بار اما داستان فرق میکرد
دیشب به من گفته بود برای صبحانه حلیم و نان بربری دوست دارد
بی‌وقت هم آمده بودند . .
وسطِ زمستان
زمستان برفی اوایلِ دهه شصت
من یازده ساله بودم یا کمی بیشتر و کمتر
او ، دو سال از من کوچک‌تر
هرکاری که کردم خوابم نَبُرد
دست آخر چهارصبح بلند شدم و یک قابلمه کوچک برداشتم و زدم به دل کوچه . .
به سمت فتحِ حلیم و بربری
هوا تاریک بود هنوز ؛
اما کم نیاوردم
رفتم تا رسیدم به حلیمی . .
بسته بود
با خودم گفتم حالا تا بروم نان بگیرم باز میشود
خلاصه ؛
در صبحِ برفی . .
با دست‌های یخ زده از سرما آن‌قدر راه رفتم تا ساعت شد هفت
نان و حلیم بالاخره مهیا شد و برگشتم
وقتی رسیدم خانه ، رفته بودند
اولِ صبح رفته‌ بودند که زودتر برسند به شهر و دیارِ خودشان
± اصلا نفهمیده‌ بودند من نیستم . .
خستگی‌اش به تَنَم ماند..
وقتی تلاش میکنی برای حال خوب کسی و نمیبیند . .
خستگی‌اش به تَنَت میماند :)

- چیستا‌ یثربی
دست‌هایت را در دستانم گره بزن
قول اَبدیت بده
نمی‌خواهم با این دنیا گلاویز شوم...!

- فرات
Obour
Faramarz Aslani
به خودم میگم که ای کاش
چشمونم تو رو نمیدید.
من‌مست مِی‌ عشقم ؛ هشیار نخواهم شد!🧡
اي که همه جهانم
در چشمانت، وقف شده،
بي من چگونه اي🌱

- الهام پورعبدالله