احمد خاکیان
606 subscribers
307 photos
311 videos
37 files
1.69K links
Download Telegram
Forwarded from مصطفی ملکیان
🔴مصطفی ملکیان:

🔹من، اگر رئیس جمهور عاشق کشور خودم باشم، سرمایه‌ها و ثروت ملت را برای ایجاد کار، کارخانه، دامپروری قوی، کشاورزی، صنعت، تجارت و خدمات قوی صرف می‌کنم این، البتّه به مصلحت مردم هم خواهد بود؛ امّا دیگر ماهی چهل هزارتومان، در خانۀ هر کسی نمی‌دهم. امّا عوام‌الناس، چون خوشایند خود را از مصلحت‌شان، نمی‌توانند تشخیص دهند، از رییس جمهوری که ۴۰هزارتومان را درخانه‌شان می‌دهند

🔹بزرگ‌ترین خصیصۀ پوپولیزم این است که خوشایند مردم را بر مصلحت مردم ترجیح می‌دهد. می‌گوید: مردم! چهل هزارتومانی که ماهانه در خانه‌تان دادند، شیرین هست یا نیست؟ اکثر مردم می‌گویند شیرین است؛ چون اکثر مردم در جهت تشخیص ندادن مصلحت‌شان مثل عوام‌الناس و کودکان‌اند. ولی اگر کسی بیاید و بگوید یه قران هم به شما نمی‌دهم، اتفاقاً مالیات بیشتری هم از شما می‌گیرم، سخت‌گیری بیشتری هم می‌کنم ولی بالمآل همه‌تان رشد می‌کنید، این چنین شخصی مصلحت را بر خوشایند ترجیح داده است.

@mostafamalekian
Forwarded from BBCPersian
حکومت یک سیر عادی را طی نمی‌کند

🖊محمدرضا نیکفر، پژوهشگر فلسفه سیاسی

🔻حکومت یک سیر عادی را طی نمی‌کند. اکنون وارد دوره‌ بازتولید خود شده است. دوره‌ قبلی، دوره‌ انتقال تخت ولایت از روح‌الله خمینی به علی خامنه‌ای نسبتاً بی‌درد سر گذشت. انبوهی مشکلات (اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، تنگنای سیاسی خارجی، انتقال نسلی) این دوره را بسیار پیچیده‌تر می‌کند. نظام ولایی یک نظام امتیازوری است. مرحله‌ بازتولید، مرحله‌ی بازتوزیع امتیازها هم هست.

دروازه‌ گشوده به سوی رخدادهای آینده دو لولا دارد: لولای اول در حیطه‌ شکاف میان اکثریت مردم و حکومت است، لولای دوم در درون حکومت و طرفدارانش. در مرحله‌ بازتولید، محور نخست، اهمیت ویژه‌ای دارد. اما مهم برای سیاست مردمی، لولای دوم است.

شاید بتوان گفت ورود به مرحله‌ بازتولید نظام از زمان ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی شروع شد. اکنون کسی که زاویه‌هایی با خط رئیسی دارد، جانشین او شده است. هر کاری که او می‌کند، دیگر یک کار همیشگی یک رئیس جمهور اسلامی، از این جناح یا از آن جناح نیست. چارچوب تفسیر هر کاری، رخداد آن در مرحله‌ی بازتولید نظام است.

از زاویه‌ سیاست مردمی، معیار ثابت در داوری درباره‌ رخدادها این است: عرصه به روی این سیاست باز می‌شود یا بسته.

@BBCPersian
Forwarded from دیپلماسی
🔵🔴پیام دو مرحله از انتخابات

در دور اول انتخابات ملت ایران با کم هزینه ترین اقدام، نارضایتی خویش را از وضعیت موجود کشور اعلام کردند.

آنها به #اصلاح_طلبان_قدرت_محور اعلام کردند که ماشین رای همیشگی آنها نیستند که در همه انتخابات ها  در کنار آنها باشند.

آنها به روزنه گشایانی که در انتخابات مجلس گذشته حتی کاندیدای معقول در حد ده نفر هم نداشتند اعلام کردند که #پرنسیب بیش از موارد دیگر برایشان مهم است.

آنها اعتراضشان را به دو جناح اصلی حکومت بدلیل نادیده گرفتن مطالباتشان با صدای بلند عدم رای اعلام کردند.
آنها به اصلاح طلبان فهماندند که صرف رای دادن به آنها و توجه به پیامهای آنها برای انتخابات، اقدامی که آنها خواهانش هستند را انجام نخواهند داد.
دور اول انتخابات ریاست جمهوری پیام بسیار مهمی داشت؛
مردم با صدای بلند اعلام کردند اگر ما را به حساب نیاورید و فقط زمان انتخابات یاد آنها بیفتید آنها نیز می دانند چگونه صدای #اعتراض خود را برسانند.

بسیاری از اصلاح طلبان قدرت محور و منفعت گرا باید بدانند که اگر #پوست_اندازی نکنند و به مردم نزدیک نشوند روزی دوباره مردم ممکن است طوری دیگر به آنها پاسخ دهند.

🔦مرحله دوم هم تمام شد.
در این انتخابات مشارکت ده درصدی بیشتر بوده است.
اصلاح طلبان باید بدانند رای مرحله دوم بیش از اینکه رای ایجابی باشد رای سلبی بود.
مردم لزوما برای شعارهای جناب پزشکیان وارد عرصه نشدند بلکه وارد عرصه شدند تا بگویند که سعید جلیلی و سیاست هایش در عرصه داخلی و بخصوص خارجی چقدر می تواند به ضرر کشور باشد.

رای دور دوم برآمده از یک دوقطبی تراژیک بود
تراژدی که  با نگرانی برای آینده ایران و فرزندان ایران همراه شده بود.

سعید جلیلی و یارانش واقعا نه با سبک زندگی مردم در داخل هم پوشانی داشتند و نه در سیاست خارجی درک درستی از اصول روابط بین الملل داشتند.

رای دور دوم نه بزرگ! به نحوه حکمرانی بود که سعید جلیلی و یارانش به آن باور داشتند.
در آخر سخنی را با منتخب این انتخابات بیان می دارم
مسعود پزشکیان باید بداند که مردم تمام وعده هایش را یک به یک دنبال می کنند.

او باید بداند که دیگر ریس جمهور کل ایرانست و باید فاصله اش را از قومگرایان ستادیش  افزون کند.
پزشکیان باید بداند که ماه عسل ریاست جمهوریش شش ماه بیشتر نیست و در انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا هرکه پیروز شود براحتی با ایران توافق نخواهد کرد.
چه #ترامپ باشد که تجربه چهارسال همزیستی ایران و آمریکا  در زمان او و تحریمهای خردکننده را از او بخاطر داریم و چه #بایدن یا دموکراتی دیگر باشد براحتی نمیتوان برجام سابق را زنده کرد و حال باید از توافقی تازه سخن گفت.

پزشکیان باید بداند که بدون #گشایش در سیاست خارجی و کاهش و رفع تحریمهای اصلی رشد اقتصادی و تحولات اقتصادی مثبت در داخل صورت نخواهد گرفت.
او باید درک کند اگرچه سیاست های کلان نظام به خصوص در حوزه سیاست خارجی در اختیار مقام رهبریست اما وی باید تلاش کند با تعامل با نهادهای قدرت فضا را برای رفتن بسمت گفت و گو برای رفع تحریمها فراهم سازد.

حال پزشکیان پیروز شده است اما اگر بدون برنامه و کابینه ای کارآمد کار خویش را آغاز کند باید بداند که بزودی فاصله مردم را از خود خواهد دید و این فاصله شاید دیگر قابل جبران نباشد.
دیپلماسی در یک نگاه
T.me/bestdiplomacy
Forwarded from دیپلماسی
🔵🔴پیروز اصلی این انتخابات ملت ایران بود

هم در دور اول پیامش را با کمترین هزینه به ساختار رساند
هم در #دور_دوم با مشارکت افزایشی نه چندان محسوس، نماینده سبک زندگی طالبان گونه و انسداد پرشدت سیاسی را کنار زدند.

برنده انتخابات اصلاح طلبان منفعت محور نبودند
این ملت ایران بود که به آنها نشان داد که درک بالاتری دارد و می داند در بزنگاه ها چگونه عمل کند.
از این به بعد به ملت ایران بیشتر احترام بگذارید.
@bestdiplomacy
Forwarded from دیپلماسی
🔵🔴پبروز واقعی این  انتخابات: جنبش مردم تحول خواه و گفتمان "زندگی همچون کشورهای توسعه یافته"

مصطفی مهرآیین

پیروز واقعی این انتخابات مردم تحول خواهی هستند که مبتنی بر آگاهی تاریخی خود که اکنون می توان نام گفتمان "زندگی توسعه یافته" بر آن گذاشت به وضعیت موجود کشور "نه" گفتند.آنان در این مسیر نه نیاز به رهبری داشتند و نه نیاز به ایدئولوگ.رهبر آنان در این مسیر ادراک آنان بود از زشتی نهفته در اتفاقات ۹۶، اتفاقات ۹۸، اتفاقات جنبش زن، زندگی، آزادی، سقوط هواپیمای مسافربری، ریختن ساختمان در آبادان، حمله به مدارس دخترانه و بالاخره زشتی نهفته در فقر اقتصادی و زندگی شرمسارانه.....مردم مبتنی بر همین ادراک نشان دادند که خواهان زندگی عقلانی همچون کشورهای توسعه یافته هستند.آن ها اکنون تبدیل به نیرویی شده اند که برای سیاست شرط می گذارند.تا قبل از این سیاست به مردم میگفت پیامد کارهای من خیر شماست، اما اکنون مردم می گویند شروط ما برای تو امکان ماندن می دهد و اکنون شرط ما یک چیز است: ساختن ایران مدرن و توسعه یافته.حالا سیاست است که باید اینکار را ممکن کند و گرنه مردم بار دیگر این سیاست را بی معنا خواهند ساخت: چه با رای ندادن چه با پیگیری عملی مطالباتشان.این انتخابات پیروزی مردم تحول خواه بود چون سرمایه اجتماعی آن ها را چندین برابر ساخت و با ایجاد پیوند عمیق انسانی میان آن ها از آن ها یک "مردم" ساخت.اکنون نوبت نخبگان این جامعه است که گفتمان مردم را تئوریزه کنند و با روشن ساختن ابعاد مفهومی و نظری آن به قانون شدن آن کمک نمایند: گفتمان "زندگی پیشرفته" مردم باید تبدیل به قانون اساسی این کشور شود.مردم هم باید نسبت به آگاهی تاریخی خود در خصوص نوع زندگی مطلوب مورد نظرشان اندکی بیشتر بیندیشند و خود بکوشند به آن فرم و محتوای روشن ببخشند.زنده باد مردم شریف ایران.

T.me/bestdiplomacy
Forwarded from دیپلماسی
🔵🔴یک پیروزی سرد: پیام‌های سه‌گانه انتخابات

بابک مینا

به نظر من برآیند کلی رفتار انتخاباتی مردم حاوی سه پیام مختلف بود:

اول. مردم به کلیت جمهوری اسلامی نه گفتند. البته این به معنای این نیست که همگی تحریم‌کنندگان خواهان براندازی هستند ولی مسلماً خواهان تحولی اساسی هستند و خرده‌اصلاحات راضی‌شان نمی‌کند.

دوم. نشان دادند چندان پیرو اپوزیسیون نیستند، با وجود دعوت به تحریم گسترده در دور دوم حدود ۱۰ درصد بیشتر رأی دادند. تحریم حرکتی خودانگیخته بود و معنایش پیروی از فراخوان‌های اپوزیسیون نبود. 

سوم. مردم پیروزی‌ ناپلئونی و لرزانی را تقدیم اصلاح‌طلبان کردند. از این طریق نشان دادند امید چندانی به آنها ندارند اما فعلاً ترجیح می‌دهند دولتی کم‌آزارتر سرکار باشد. پیروزی مسعود پزشکیان  پیروزی‌ بی‌شور و سردی است.

به یک معنا می‌توان گفت مردم به همه نه گفتند. هیچ جریان سیاسی‌ای ادعای پیروزی بزرگی نمی‌تواند بکند. مردم به همه نخبگان سیاسی کم یا بیش بی‌اعتماد هستند.
T.me/bestdiplomacy
Forwarded from دیپلماسی
🔵🔴قمار را بُرد!

ماکرون اروپا را زیر و رو کرد!!!

اگزیت پُل دور دوّم انتخابات فرانسه اعلام شد و همراهی جریان میانه‌رو به رهبری ماکرون با چپگرایان نتیجه داد. با برنامه یک هفته‌ای، در حوزه‌های انتخابیه مختلف، این دو جریان به نفع هم کار کردند و در نهایت...

برآوردها حاکی از آن است که جریان چپگرا به 172 تا 200 کرسی، میانه‌روها به 150 تا 175 کرسی و حزب راستگرای افراطی مارین لوپن تنها به 115 تا حدّاکثر 150 کرسی خواهد رسید.

قمار ماکرون موفّقیت‌آمیز بود و با افزایش خیره‌کننده و تاریخی مشارکت مردمی در دور دوّم انتخابات، افراطیان راستگرا شکست خوردند!

@usgelections


T.me/bestdiplomacy
Forwarded from Aasoo - آسو
زندگیِ هر آدمی چقدر می‌ارزد؟ 🔻

📚 در آغاز ماه مه ۲۰۲۰، اندرو کومو، فرماندار ایالت نیویورک، تحت فشار بود تا محدودیت‌های کرونایی را کاهش دهد. او در سخنرانیِ تلویزیونی گفت، «هرچه سریع‌تر کسب‌وکارها را بازگشایی کنیم، هزینه‌ی اقتصادی کمتر، اما هزینه‌ی انسانی بیشتر خواهد بود زیرا عده‌ی بیشتری جانِ خود را از دست خواهند داد.» او در ادامه افزود: «مسئله در اصل این است که زندگیِ هر آدمی چقدر می‌ارزد. این همان مسئله‌ی واقعی‌ است که هیچ‌کسی حاضر نیست بی‌پرده و آشکارا به آن اقرار کند، اما باید به آن اذعان کرد.»

📚 جِنی کلیمَن، روزنامه‌نگار و چهره‌ی رادیویی-تلویزیونی، برای نگارش نخستین کتابش، ربات‌های جنسی و گوشت مخصوص گیاه‌خواران، با دانشمندان و کارآفرینانِ پیشگام در عرصه‌ی نوآوریِ تکنولوژیک دیدار و گفت‌وگو کرد. در کتاب جدیدش نیز او داستان‌هایی از زندگیِ شخصیِ افراد را تعریف می‌کند تا مسئله‌ای انتزاعی را ملموس و قابل‌فهم سازد. به این منظور، هم با کسانی مصاحبه می‌کند که با تکیه بر سنجه‌های الگوریتمی چنین محاسباتی را انجام می‌دهند و هم پای صحبت کسانی می‌نشیند که زندگی‌شان دستخوش چنین محاسباتی است.

📚 کلیمن ابتدا به سراغ آدمکش‌ها می‌رود تا ببیند که برای سرِ هر آدمی چه قیمتی تعیین می‌کنند. او با یک آدمکشِ سابق شام می‌خورد. این آدمکش دوست ندارد که به هیچ عدد و رقمی اشاره کند، اما کلیمن می‌فهمد که در بریتانیا میانگین قیمتی که آدمکش‌ها برای سرِ کسی تعیین می‌کنند حدود ۱۵ هزار پوند است. او روایت‌های هولناک زنان ویتنامی‌ای را می‌شنود که قاچاقچی‌ها آن‌ها را به بریتانیا آوردند و به‌عنوان برده‌ی خانگی به بیگاری واداشتند. او با خویشاوندان رِیچل و پل چَندلِر دیدار می‌کند، همان زوج بازنشسته‌ی اهل تانبریج ولز که در سال ۲۰۰۹ در سفری دریایی توسط دزدان دریاییِ سومالیایی ربوده شدند. سیاست کلیِ دولت بریتانیا این است که در ازای آزادسازیِ گروگان‌ها پولی نمی‌پردازد؛ بنابراین، خانواده‌ی این زوج مجبور شدند که خودشان بر سر مبلغ با دزدان دریایی مذاکره کنند. در سال ۲۰۲۱، میانگین مبلغ مطالبه‌شده برای هر گروگان ۳۶۸۹۰۱ دلار بود.

@NashrAasoo 💭
Forwarded from دیپلماسی
🔵🔴 چرا ایران عقب ماند و کره جنوبی پیش رفت؟


ما با هم شروع کردیم؛ حدود شصت سال پیش! اما کره جنوبی اکنون جزو قدرت های اقتصادی جهان و دارای کیفیت زندگی بالاتری است. این در حالی است که ایران با وجود داشتن منابع غنی تر و شرایط مناسب تر عقب ماند! شاید بلافاصله چالش‌های خاص پیش روی ایران را برشمریم که از کنترل ما خارج بود. اما مشکلات پیش روی کره اگر از ما بیشتر نبود کمتر هم نبود. 

کره جنوبی در عرض کمتر از بیست سال چهار بحران را تجربه کرد: استقلال از ژاپن، جنگ کره جنوبی و شمالی، انقلاب آوریل 1960 و کودتای نظامی. پس از جنگ دو کره و در ‌‌نهایت جدایی این دو از یکدیگر، نود درصد برق شبه جزیره و هشتاد درصد تولیدات معدنی و شیمیایی و فلزی در بخش شمالی قرار گرفت و کره جنوبی از این امکانات محروم شد و خروج تکنسین‌های ژاپنی نیز بر وخامت اوضاع افزود. حاصل این جنگ خانمان‌سوز چیزی جز کشته شدن پنج میلیون نفر کره نبود! اوضاع اقتصادی بسیار اسف‌بار بود. فقر کره جنوبی در زمینه منابع طبیعی باعث شد که تأمین غذای مردم نیز با دشواری‌ همراه باشد. درآمد سرانه اهالی این کشور در دهه ١٩٦٠ حدود هفتاد دلار بود یعنی کمتر از درآمد سرانه کشورهایی مانند هاییتی و اتیوپی. یعنی فقر مطلق!  اما چگونه کشوری اینچنین به درآمد سرانه ملی سی هزار دلار رسید؟ برای پیشرفت کره ریشه های متعددی برشمرده اند. در این نوشته کوتاه فقط می خواهم روی دو نکته تاکید کنم و برای ایران آینده درس بیاموزيم.


تحلیل و تجویز راهبردی


1-  جلب اعتماد عمیق ملی و همگام سازی ملت هنر حاکمیت کره جنوبی آن بود که مردم را همراه خود کرد و مناسبات ملی را به گونه ای چید که مردم، حاکمیت را باور کردند و همراه او شدند و در زمان های حساس نه در برابر و نه در کنار که در پشت حاکمیت ایستادند. بگذارید چند مثال کوچک بزنم: دولت کره برای گرفتن وام های بین المللی به شدت در مخمصه افتاده بود. آمریکا آنان را پس زده بود. دولت کره هزاران کارگر معدن و پرستار به سوی آلمان غربی اعزام کرد. مزیت کارگران کره‌ای این بود که آنها از همه ملیت‌ها با سوادتر بودند. این کارگران درآمدهای خود را به کره می‌فرستادند و دولت کره با وجود کم بودن مقدار آن، با وثیقه گذاشتن این درآمدها به اخذ وام از بانک‌های خارجی از جمله دویچه بانک آلمان موفق شد.

طی بحران مالی 1997 ارزش پول کره سقوط کرد و قیمت طلا سیر صعودی سرسام‌‌آوری را آغاز کرد. در پاسخ به این اوضاع، مردم کره در کمپین ملی طلا با بخشیدن داوطلبانه طلا به دولت جهت فائق آمدن بر بحران جهان را شگفت‌زده کردند!
با شیوع آنفلوآنزای خوکی از مکزیک در سال 2009، کارکنان شرکت‌های کره ای در مکزیک با پوشیدن ماسک به کار خود ادامه دادند که نتیجه آن افزایش نفوذ شرکت‌های کره ای در آن بازار بود. این در حالی بود که کارکنان سایر ملت‌ها ترجیح دادند که برای حفظ سلامتی خود مکزیک را ترک کنند.

2- مهارت تبدیل کردن بحران‌های مالی به سکوهای پیشرفت دومین متغیری که دوست دارم آن را برجسته کنم، مهارت تبدیل بحران به سکوی پرش است. چند مثال فشرده را با هم مرور کنیم: سال 1973 میلادی جنگی بین اعراب و اسرائیل شروع شد و قیمت نفت بیش از سه برابر شد! این ضربه مهلکی بود به اقتصاد کره که یک قطره نفت نداشت و تازه شروع به سرمایه‌گذاری در صنایع مربوطه آن کرده بود. اما دولت کره یک تصمیم استراتژیک گرفت: تمرکز روی فرصت رشد بالای ساخت و ساز در خاورمیانه (به خاطر بالا رفتن قیمت نفت) و اعزام کارگران خود به منطقه و احداث پروژه‌هایی به ارزش سالیانه 10 میلیارد دلار.

حدود سال 1997 بحران مالی آسیا از تایلند آغاز شد و کشورهای آسیای شرقی را فرا گرفت. شش شرکت از ده شرکت بزرگ کره ای تا مرز سقوط رفتند. دولت کره تا مرز ورشکستگی پیش رفت و زیر بار بزرگ ترین وام (قرض) تاریخ رفت. کره این وضعیت را به یک فرصت اصلاحات عمیق تبدیل کرد: شرکت های ورشکسته بسته و یا ادغام شدند و شرکت های بزرگ دست به تجدید ساختار زدند. دولت کره این تحولات را با قاطعیت عملیاتی کرد. نتیجه اصلاحات فوق العاده بود: ذخایر ارزی کره از چهار میلیارد دلار، به صد میلیارد رسید و کره سه سال زودتر وامش را پس داد! (برگرفته از نوشته آقای دکتر زینت بخش)

فقط این دو عامل باعث پیشرفت کره نیست! در تحلیل پیشرفت کره به عوامل مختلفی از جمله تعامل پذیری بین المللی (دوستی با جهان)، فرهنگ سخت کوشی و انضباط و نگرش استراتژیک (انتخاب بخش بسیار محدودی از صنایع به عنوان صنایع راهبردی و حمایت ويژه از آنان در هر مقطع زمانی) و اجماع ملی را بر شمرده اند. اگر چرخ را از نو اختراع نکنیم و عصاره موفقیت های جهانی را با تجربیات بومی ترکیب کنیم و واقعا به آن پایبند باشیم، آنگاه ایران نیز می تواند راه شادکامی و پیشرفت را سریع تر طی کند.

دکتر مجتبی لشکربلوکی


T.me/bestdiplomacy
🍁 به سرِ عقل آمدنِ عقلانیت؛ روایتی از «در ستایش عقل»
👤 #یاسر_میردامادی

🍂 متن پیش‌رو، متن سخنان یاسر میردامادی (مترجم کتاب) در جلسه «رونمایی و بررسی کتاب در ستایش عقل» به همت «حلقه دیدگاه نو» است.

«در ستایش عقل» با زیر عنوان «چرا دموکراسی وامدار عقلانیت است» اثر مایکل پاتریک لینچ (متولد ١٩۶۶ میلادى)، استاد فلسفه‌ی دانشگاه کِنِتیکِت در آمریکا، به سال ۲۰۱۲ میلادی از سوی انتشارات دانشگاه اِم‌آی‌تی در آمریکا منتشر شد و ترجمه‌ی فارسی آن اواخر ۲۰۲۳ / نیمه‌ی ۱۴۰۲ خورشیدی به ترجمه‌ی نگارنده، یاسر میردامادی، از سوی نشر نو در تهران منتشر شد.

هدف اصلی کتاب، نقد شکاکیت است، به ویژه شکاکیت نسبت به عقلانیت. بدون اغراق می‌توان گفت در فلسفه، از یونان باستان تا کنون، شکاکیت مسأله‌ی مسأله‌ها بوده است. اما آن‌چه این کتاب را متمایز می‌کند این است که این اثر از بررسی متعارف شکاکیت فرا می‌رود و نشان می‌دهد که شکاکیت نه تنها خطایی فلسفی که خطایی سیاسی است. نظر به اهمیت این موضوع بگذارید در این باب سه نقل قول بیاورم: «این اندیشه که هر چیزی دلبخواهی است اصلی از اصول جامعه‌ی مدنی را از پای‌بست ویران می‌کند؛ آن اصل این است: ما موظفیم درباره‌ی کارهای‌مان به دیگر شهروندان توضیح بدهیم» (ص ۳). در جای دیگر می‌گوید «وقتی از دولت دموکراتیک سخن می‌گوییم منظورمان تا حدودی این است که چنین دولتی دست‌کم در مقام نظر با عقل اداره می‌شود» (ص ۵۳). و نیز:

«تعامل سیاسی دموکراتیک مستلزم آن است که به هموطنان خویش به چشم عاملانی عقلانی و خودبنیاد بنگریم که، تحت سیطره قانون، شایسته احترام مساوی ‌‌اند. […] اگر من ادعایی علیه شما مطرح کنم و شما از من مطالبه دلیل کنید و من از ارائه دلیل خودداری کنم، واضح است که به شما به چشم داوری همتراز احترام نگذاشته‌ام. به همین ترتیب، اگر حکومتْ استفاده‌اش از قدرت سیاسی را توضیح ندهد، به شما احترام نگذاشته است.» (ص ۹۲)...

🌐 برای شنیدن صوت این جلسه و مطالعه متن آن اینجا را کلیک کنید

🌾 @Sedanet
🌾 @YMirdamadi
🌾 @Didgahenochannel
Forwarded from دیپلماسی
کالیگولا امپراتور روم منفورترین فرد در بین رومی ها بود.از حیث سیاسی و نظامی نالایق بود و دستخوش جنون و مالیخولیا.با کشتن آدم‌ها احساس آزادی می‌کرد و از کشتن لذت می‌برد.امروز که خبر حمله موشکی پوتین به بیمارستان کودکان سرطانی کی‌یف را شنیدم یاد این جملات از نمایشنامه «کالیگولا»ی آلبر کامو افتادم:

کالیگولا:« نه ، اسکپیون، این بصیرت است.من همین‌قدر فهمیده‌ام که فقط از یک راه می‌شود با خدا برابری کرد؛کافی‌ست که مثل او بی‌رحم باشی.....من زنده‌ام ، من می‌کشم.من قدرت سرسام‌آور خدای قهار را به کار می‌برم ....این است خوشبخت بودن.خوشبختی همین است،همین رهایی تحمل ناپذیر،همین تحقیر نسبت به هر چه هست،همین خون و نفرت دور و برم ،همین تنهایی بی‌نظیر مردی که سرتاسر زندگی‌اش را در پیش چشم دارد،همین شادی بی حد و حصر قاتلی که کیفر نمی‌بیند....»
بیژن اشتری


@bestdiplomacy
Forwarded from مجله پزشکی
علت قرمزی، تورم و خونریزی لثه‌ها چیست؟

 ◽️کمبود ویتامین C می‌تواند علت این عوارض باشد. ویتامین C نقش‌های متعددی در بدن دارد؛ از کمک به سلول‌های ما برای کاهش خستگی گرفته تا کمک به عملکرد نرمال سیستم ایمنی مثل ترمیم زخم.

◽️بدن ما برای ساختن کلاژن نیز به ویتامین C نیاز دارد. کلاژن یک پروتئین مهم است که در پوست، رگ‌ها، استخوان‌ها و عضلات وجود دارد. اگر به طور مرتب مسواک می‌زنید و از نخ دندان استفاده می‌کنید؛ اما همچنان لثه‌هایتان قرمز و ملتهب‌اند یا خونریزی می‌کنند، شاید لازم باشد مصرف ویتامین C روزانه خود را افزایش دهید.

◽️ توصیه می‌کنیم بیشتر از پرتقال، لیمو، گریپ‌فروت، فلفل‌سبز و قرمز، کیوی، بروکلی و توت‌فرنگی استفاده کنید. اگر باز هم لثه‌هایتان دردناک‌اند و خونریزی می‌کنند به پزشک مراجعه کنید.

@MajalePezeshki
Forwarded from مجله پزشکی
مواد غذایی ضدسرطان پروستات

◽️ چای سبز
◽️ انار و آب انار
◽️ سیر، پیاز و موسیر
◽️ گوجه ‌فرنگی و سس و رب آن
◽️گل ‌کلم، بروکلی و کلم ‌بروکسل
◽️ماهی‌های چرب مثل آزاد

رژیم غذایی مناسب، فعالیت های ورزشی منظم و چکاپ‌های دوره‌ای از راه‌هایی است که می توان خطر ابتلا به این سرطان را کاهش داد.

+۱۱ ژوئن روز جهانی سرطان پروستات

#سلامت #پزشکی

@MajalePezeshki
Forwarded from سایه‌روشن
یک تصمیم بزرگ

هجیر تشکری

ارکان نظام باورهای جامعه‌ی ایران در تاریخ معاصر سه‌ سکوی معرفتی-هویتیِ «دین»، «ملیت» و «تجدد» است. ایرانیان امروز سه‌رگه‌اند! لذا، ما با «واقعیت چندگانه» و «فرهنگ چندگانه» مواجهیم. از این سه، دین همواره «مرجع اقتدار» بوده و در تاریخ ایران پیش و بیش از دو رکن دیگر قدر دیده و بر صدر نشسته است. امّا به نظر می‌رسد این نیروی محرّکه به دلیل کژکارکردی متولیان امر دیگر فاقد نقش و کارآیی اکثری و اغلبی پیشین باشد.
لازمه‌ی ثبات و قرار، تعادل و تعامل میان این سه هویت است. به نظر می‌رسد «انقلاب اسلامی» به دلیل غلبه‌ی وجه باستان‌گرایی و غرب‌گرایی پهلوی‌ها و پس زدن اسلام‌گرایی رخ داد. فقدان تعادل و تلازم میان قدرت سیاسی و آرایش گفتمان‌ها، گرایش‌ها و «سبک زندگی» مردم در هر زیست‌جهانی بحران‌آفرین است. درست مثل وقوع زلزله. نکته‌ای که به رغم بداهت، مغفول می‌ماند!
دولت برآمده از انقلاب نیز دو‌ وجه دیگر را برنتابید و هندسه‌ی‌ جدید با مجموعه‌ی سیاست‌های مذهبی آن فقط بر اسلام‌گرایی، آن هم اسلام شیعی، آن هم قرائت فقهی، آن هم از نوع رسمی آن پای فشرد و با گزینش‌های پی‌در‌پی و تو در تو، نه تنها دو وجه دیگر، بلکه سایر قرائت‌های همین وجه غالب را نیز نفی، نهی و لعن کرد. امّا گسترش قدرت این وجه، لزوماً به اقتدارزدایی کامل از دو چهره‌ی دیگر نینجامید. لذا، وضعیت بحران‌زا و بحران‌زی شد.
فرض کنید ایران ۳۰ میلیون غرب‌گرا، ۳۰ میلیون اسلام‌گرا و ۳۰ میلیون ملّی‌گرا دارد. (هر چند همین هم ممکن است ساده‌سازی تلقی شود و گرایش‌ها بیش از این تریلوژی باشد.) آیا هر کدام از این سه کلان‌روایت که قدرت سیاسی را به دست گرفت باید دو گروه دیگر را طرد و حذف کند؟! مگر می‌توان جامعه بود و چنین کرد و جامعه ماند؟! غزالی‌وار در فقه سیاسی نظریه‌ی بنیان‌برافکن تَغَلُب را برکشیدن و تکرار «الحقُّ لمَن غَلَب»؟! (حق با کسی‌ست که چیره می شود؟! که قدرت‌مند است؟!) هژمونی «حقوق اقویا»؟! با این منطقِ جنگلی چگونه می‌توان حق وتو و نظم بین‌الملل را نقد کرد؟! آیا این تهافت السیاسات و استانداردی دوگانه نیست؟! در جامعه «هست» بودن ولی از مناسبات «حذف» شدن؟! نتیجه چیست جز بی‌ثباتی. آنارشیسم خفیه! فقدان احساس تعلق جمعی. خسوف انسجام. نیهیلیسم مخرب (نه سازنده). بی‌حسی اخلاقی. بی‌تفاوتی اجتماعی. تقویت فردیت خودخواهانه نه استقلال‌طلبانه (اگوئیزِم نه اندیویدوالیزِم) و هکذا!
هر جامعه‌ای که در آن یک گفتمان مقبول باشد و سایرین مطرود شوند، چند‌قطبی، تکه‌تکه و جزیره‌ای‌شدن آن امری عادی‌ست. لذا، در فرآیند حذف از هر طرف، ما با «دین ناقص»، «ملّیت ناقص» و «تجدد ناقص» مواجه می‌شویم. سه افلیج!
در جامعه‌ای با این ترکیب ناهمگن، توده‌ی نامتجانس و «هویت چهل‌تکّه» (به تعبیر شایگان) چه می‌توان کرد؟ چه باید کرد؟
چاره آزادی‌ست و لا غیر. تنها با آزادی و پذیرش پلورالیسم و مدلولات آن می‌توان از کژ و مژ شدن بیش از پیش برج هویت مردم ممانعت و از این سرزمین صیانت کرد. بدون آن‌که اندیشه هجرت کند و سرمایه مهاجرت. سهل و ممتنع (یا سهلِ ممتنع) است! ساده ولی پیچیده! فقط کافی‌ست هیأت حاکمه یک «تصمیم بزرگ» بگیرد! به همین سهولت و صعوبت! اگر چنین تصمیم بزرگی اتخاذ شود، این سپیده‌دم تمدن جدید ایران خواهد بود.
گویی راهی جز این «سه» پیش وطن نیست!


https://t.me/lightdark57HTT
انتخابات ۱۴۰۳: دستاورد ما چه بود؟ چه از دست دادیم؟

حسین دباغ

مسعود پزشکیان را شاید بتوان اولین رئیس جمهور بعد از انقلاب اسلامی دانست که بدون "وعده صریح" در کارزارهای انتخاباتی به پیروزی می رسد. تلاش او بر این بود تا کمتر وعده بدهد و در نتیجه، در آینده کمتر بازخواست شود. حامیان او البته این رویکرد را تحسین می‌کردند و آن را نشانه‌ای از صداقت می‌دانستند. اما آیا چنین رفتاری در ترازوی دموکراسی وزن دارد؟ شاید ابتدایی‌ترین درکی که ما از توسعه دموکراتیک داریم، پرورش و آموزش شهروندانی مطالبه‌گر است. شهروندانی که بتوانند مسئولان را بازخواست کنند و از آنان توضیح بخواهند که چرا وعده‌های خود را انجام ندادهاند. جامعه‌ای که مطالبه‌گر نباشد، دستاورد دموکراتیک نخواهد داشت. دیکته نانوشته هیچگاه غلط ندارد! از این حیث، به نظر می رسد این انتخابات یک گام ما را از پیشبرد توسعه دموکراتیک دور کرده است.

از منظر فلسفه سیاسی، مسئله وعده‌دادن در انتخابات تنها به میزان صداقت یک نامزد برنمی‌گردد، بلکه به ایجاد یک قرارداد اجتماعی بین حاکم و مردم نیز مربوط می‌شود. عموم فیلسوفان برجسته سیاست معتقدند که حکومت‌ها تنها با رضایت مردم مشروعیت پیدا می‌کنند و این رضایت از طریق تعهداتی که به مردم داده می‌شود، حاصل می‌شود. وعده‌های انتخاباتی بخشی از این تعهدات هستند و زمانی که شهروندان بتوانند بر اساس این وعده‌ها مسئولان را بازخواست کنند، روند دموکراتیک تقویت می‌شود. در مقابل، پزشکیان با ندادن وعده‌های مشخص، عملاً این قرارداد اجتماعی را تضعیف کرده است. چنین رویکردی می‌تواند به بی‌اعتمادی بیشتر مردم به فرآیند انتخابات و دموکراسی منجر شود. دموکراسی نیازمند شهروندانی آگاه و فعال است که بتوانند با درک عمیق از مسائل اجتماعی و سیاسی، تصمیمات آگاهانه بگیرند و مسئولان را پاسخگو نگاه دارند. بدون این تعامل و مطالبه‌گری، دموکراسی معنای خود را از دست می‌دهد.

اما دستاورد ما چه بود؟ اعتراض مدنی ۶۰ (دور اول) و ۵۰ (دور دوم) درصدی شهروندانی که از حق نافرمانی مدنی خود استفاده کردند تا اعلام وجود کنند. خواسته ساده آن‌ها این بود که به رسمیت شناخته شوند، همین! با اینکه پیروزمندان این انتخابات به جشن و شادی می‌پردازند، اما هنوز این جمعیت که اکثریت را شامل می شوند نتوانسته اند برای خود جشن خیابانی بگیرند تا اتحاد خود را فریاد بزنند. با این حال، استفاده از حق نافرمانی مدنی گامی جلو به سوی پیشبرد توسعه دموکراتیک در ایران بود. در این انتخابات برای بار نخست بعد از انقلاب اسلامی است که شهروندان در مقیاس بالا توانسته‌اند خشم خود را به شکل دموکراتیک ابراز کنند و وجود خود را جار بزنند. این نشان‌دهنده آن است که جامعه ایرانی به سطحی از بلوغ سیاسی رسیده است که می‌تواند نارضایتی خود را به صورت مدنی و دموکراتیک ابراز کند.

از منظر فلسفه سیاسی، نافرمانی مدنی یکی از ابزارهای مهم برای تغییرات اجتماعی است، هر چند که شاید اقتدارگرایان گوش شنوایی برای شنیدن صدای معترضان نداشته باشند. بسیاری از فیلسوفان سیاست بر این باورند که شهروندان باید در برابر قوانین ناعادلانه مقاومت کنند و این مقاومت بهتر است که به صورت مسالمت‌آمیز و بدون خشونت باشد. مقاومت مدنی اخیر در ایران نشان‌دهنده یک گام مهم به سوی آگاهی سیاسی و اجتماعی بیشتر است. این نوع مقاومت، اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت نتیجه ملموس نداشته باشد، اما در بلندمدت می‌تواند به ایجاد تغییرات اجتماعی پایدار و تقویت فرهنگ دموکراتیک کمک کند.

انتخابات ۱۴۰۳ هم ما را یک گام به عقب برده است، هم یک گام پیش. اینکه جامعه ایران چگونه فرهنگ دموکراتیک را در خود حل و هضم می کند، باید به آینده موکول کرد. اما ایران در آینده حتما آبستن تغییرات اجتماعی بسیار است.

ــــــــــــــــــــــــ
این مقاله در وب‌سایت بی‌بی‌سی منتشر شده است.
🆔 @hossein_dabbagh
در این نوشته به‌پیگیری تناقض در‌ سوژگی جلال آل‌احمد، از خلال داستان «سنگی بر گوری» از او خواهیم پرداخت که تصور می‌کنیم از میان تنش‌های «خودِ متورم» او، در شکاف با تجربه‌اش در جایگاه «مرد شرقی» روشنفکر بیرون می‌آید. جلال در این روایت دو خود متضاد را به جان هم می‌اندازد؛ یک‌سو «مرد شرقی» قرار دارد و یک‌سو سوژه‌ای امروزی و متجدد که متأثر از «غرب» است.
____________
👈متن کامل
Forwarded from مصطفی ملکیان
❇️زندگی عاریتی از منظر هایدگر

✍️ مصطفی ملکیان

🔹هایدگر، فیلسوف اگزیستانسیالیست معروف آلمانی، در کتاب معروف خود، (هستی و زمان) که شاهکار اوست، بحثی را در باب وضع زندگی اکثر قریب به اتفاق ما آدمیان پیش کشیده است و قصد دارد با ترسیم این وضع، نشان دهد اکثر ما آدمیان زندگی عاریتی داریم. هایدگر می گوید: "هر کدام از شما در زندگی خود تامل کنید و ببینید آیا این سه خصیصه ای که من می گویم در زندگی تان هست یا نه. صادقانه... پیش خودتان مقر باشید که زندگی عاریتی می کنید، نه زندگی اصیل". بعد می گوید: همه ما آدمیان، کمابیش این سه خصیصه را داریم:

🔹خصیصه اول، این است که ما به وراجی و یاوه گویی مبتلا شده ایم. وراجی چه نوع سخنی است؟سخنی است که در آن، "خودِ سخن گفتن مهم است نه محتوای سخن". این که می گویند در شب نشینی ها وراجی می کنیم، یعنی چه؟ یعنی اصلاً مهم نیست چه می گوییم، مهم این است که داریم "چیزی"می گوییم. به تعبیری، خود حرف زدن – موضوعیت پیدا کرده، در حالی که باید طریقیت داشته باشد و از طریق سخن گفتن، چیزی انتقال یابد. در واقع، ما دایماً در زندگی خودمان جمله ها، گزاره ها و باورهایی را از دسته ای می گیریم و به دسته دیگری انتقال می دهیم (انتقال اطلاعات ناآزموده از دیگران به من و از من به دیگران) . در این صورت، یاوه گویی همه زندگی من و شما را تشکیل داده است. در حقیقت ما از پدران، مادران، مربیان، افکار عمومی، رادیو، تلویزیون، مطبوعات و رسانه های جمعی، چیزهایی را شنیده ایم. بعد هم همین طوری که شنیده ایم، به دیگری انتقال می دهیم، بدون این که قبل از این انتقال، بررسی کنیم و ببینیم آیا این مطالب درست اند یا نادرست. در واقع ما، هم در گرفتن و هم در فرستادن، لذت خاصی احساس می کنیم و همین لذت باعث شده که کل زندگی ما دچار این حالت شود.

🔹خصیصه دوم، آن است که ما از مرحله یاوه گویی و وراجی، به مرحله سرک کشیدن، بوالفضولی و ناخنک زدن می رسیم. بوالفضولی یعنی به محض این که چیزی را شنیدم و وارد ذهنم شد چون بنابر این نبود که آن را بیازمایم – فوراً می گویم چه چیز دیگری دارید؟ یعنی با وجود این که هنوز مطلب اول را دریافت نکرده ام و وارد هاضمه و فهم من نشده، باز دنبال چیزی جدید می گردم. از این نظر است که همه ما به زبان حال و قال می گوییم: (تازه چه خبر؟) و یکی نیست به ما بگوید با کهنه هایش چه کرده اید که دنبال تازه می گردید، مگر کهنه ها چه هنری برای شما داشتند که حالا باز هم طالب تازه ها هستید؟ پس سرک کشیدن یعنی عاشق نو بودن. مثلاً شما کتابی نوشته اید و من با خواندن آن باورهای شما را به خود انتقال می دهم، اصلاً هم دقت نمی کنم آیا درست است یا نه، اما تا به شما می رسم می گویم: آقا اخیراً کتاب جدیدی منتشر نکرده اید؟ یکی نیست بگوید: خب، کتابهای قبلی را که خواندی کدامش حق بود و کدام اش باطل؟!بنابراین، نوجویی، خصلت انسان هایی است که زندگی عاریتی دارند و به لحاظ همین خصلت است که از این متفکر به آن متفکر و از این مکتب به آن مکتب می لغزیم، و اصلاً مکث نمی کنیم این مکتبی را که تا الان قبول داشته ایم، آیا درست است یا نادرست.

🔹خصیصه سوم، سردرگمی و گیجی است. یعنی نمی دانم در چه جهانی به سر می برم. مثلاً نمی دانم آیا جهان هدف دار است یا بی هدف، نمی دانم جنگ بهتر است یا صلح، اما در عین حال می دانم که در باره هر یک از این پرسش ها، اقوال زیادی هست و می توانم همه را برای شما توضیح دهم. در واقع، ما از نظر فکری تلو تلو می خوریم. چرا؟ چون در مورد هیچ چیز، خودمان تصمیم نگرفته ایم و تنها وسیله ای برای انتقال نظریات بوده ایم. به تعبیر دیگر، باورها همین طور به ما می رسند و از ما به دیگران انتقال می یابند و چون ما شهوت شنیدن و گفتن داریم، در اثر اعمال این شهوت، به گیجی فرو رفته ایم، یعنی هیچ رای شخصی قابل دفاعی نداریم. مثال بزنم: من به کسی میگویم: فلانی – می خواهم در باب فلان موضوع تحقیق کنم. می گوید: بیا برویم پای اینترنت. می رویم و می بینیم که 800 کتاب، 9000 مقاله و هزاران هزار پرونده وجود دارد. می گوید: بفرما و افتخار هم می کند که مرا در جریان این ها قرار داده است. در حالی که من در میان این تلنبار کتاب، رساله و مقاله نمی خواستم ببینم چه نوشته هایی در باب این که "الف"، "ب" است یا نه؟ - وجود دارد، بلکه می خواستم بدانم "الف"، "ب" است یا نه؟. در واقع به جای این که سخن ما در باره واقعیت ها باشد، در باره سخنانی است که در باره واقعیت ها گفته شده و اصلاً از این سخنان، به خود واقعیت انتقال نیافته ایم.

(ادامه)👇👇
@mostafamalekian
Forwarded from مصطفی ملکیان
(ادامه)👇👇

🔹این تلوتلو خوردن فکری که هایدگر از آن به سرگیجه، گمگشتگی و گیجی تعبیر می کند، وقتی برای انسان حاصل می آید که به جای این که خودش با واقعیت ها سر و کار پیدا کند، فقط با باورهای دیگران در باره واقعیت سر و کار دارد. حال اگر دقت کنید، می بینید این سه مرحله در همه ساحت های زندگی وجود دارد، حتی در زندگی روزمره. مثلاً اگر به شما بگویم: به چه دلیل باید با قاشق و چنگال غذا خورد؟ می گویید: خب گفته اند باید این طوری غذا بخورید. اگر بپرسم به چه دلیل پسران باید خواستگار دخترها بروند؟ می گویید: خب دیگه، این جور گفته اند. چرا آدم باید در مجلس ترحیم شرکت کند یا اصلاً چرا باید سر جنازه رفت؟ خب باید رفت دیگه. مردم از جشن و شادی خوششان می آید، شما هم خوشتان می آید؟ خوشم نمی آید، ولی چون زشت است پیش مردم بگویم از جشن خوشم نمی آید، طوری زندگی کنم که گویی از جشن و شادی لذت میبرم.

🔹بدین ترتیب، شاخصه های اصلی زندگی عاریتی چنین هستند: تقلید می کنیم، تعبد می ورزیم، بی دلیل سخن می گوییم، سخنان دیگران را بی دلیل می پذیریم و دیگران هم سخنان ما را بی دلیل می پذیرند و بر سر هیچ هیاهو می کنیم. با همه وفاداریم جز با خود، با همه صداقت داریم جز با خود، با همه یک رنگ هستیم جز با خود. در حالی که شاخصه های اصلی زندگی اصیل، عبارتند از: به خود وفادار بودن نه با هیچ کس دیگر، با خود صداقت داشتن نه با هیچ کس دیگر، با خود یکرنگ بودن نه با هیچ کس. زندگی اصیل، یعنی زندگی که در آن انسان تنها به خودش وفادار است و مساوی است با در التزام خود حرکت کردن و در معیت خود زیستن، و بنابراین هر گاه وفاداری به خود، فدای وفاداری به دیگر یا دیگرانی شود، زندگی من عاریتی خواهد بود.حالا وفاداری به خود یعنی چه؟ معنای واضح تر وفاداری به خود، فقط بر اساس فهم خود عمل کردن و فهم خود را مبنای تصمیم گیریهای عملی قراردادن است. پس هر کس که فقط بر اساس فهم خود در زندگی اش تصمیم گیری کند، فهم خود را تعطیل نکرده و زندگی اصیل دارد. ما چه وقت فهم خود را تعطیل می کنیم؟ آنگاه که اساس زندگی ما این ها می شود:

🔹سنت های نیازموده، تعبد، تقلید افکار عمومی، هم رنگی با جماعت، کسب محبوبیت به هر قیمتی، کسب رضای مردم و .... بنابراین کسانی که زندگی اصیل دارند که در واقع هیچ باور نیازموده ای را مبنا قرار نمی دهند، تقلید نمی کنند، تعبد نمی ورزند، هم رنگی با جماعت ندارند، افکار عمومی در آنها موثر نیست و در پی این نیستند که محبوبیت شان را به هر قیمتی حفظ کنند، بلکه می گویند: من بر مبنای آنچه خود می فهمم، عمل میکنم. حال اگر با این"برمبنای فهم خود عمل کردن" محبوبیت ام حفظ شد، که شد و اگر نشد، هیچ مهم نیست. یعنی من در واقع به هر قیمتی نمی خواهم در دل شما جا باز کنم. من می خواهم در دل خودم جا باز کنم، می خواهم خودم از خودم بدم نیاید، نه این که شما از من بدتان نیاید، چرا که خوشایند خودم بر خوشایند شما تقدم دارد و زندگی اصیل در واقع یعنی همین. یعنی زندگی که در آن، من به خاطر دل شما جا باز کنم یا برای این که رضای شما را به دست آورم، از فهم و استنباط خودم از واقعیات دست برندارم.

💢مصطفی ملکیان،زیستن در عاریت
@mostafamalekian
Forwarded from دیپلماسی
امروز در خیابان با یکی از دوستان جوانی که از طریق اینستاگرام با هم آشنا شده‌ایم روبرو شدم.بعد از سلام و علیک و احوالپرسی ،گفت به فلسفه سیاسی علاقه دارد و از من خواست کتابی به او معرفی کنم که مناسب اوضاع و احوال سیاسی جامعه امروز ما باشد.لحظه‌ای فکر کردم و گفتم:آثار جان لاک و مخصوصا کتاب"دو رساله درباره حکومت"اش را بخوان. موقع برگشتن به خانه به این فکر می‌کردم که خیلی مایه تاسف است که من به یک جوان امروزی باید کتابی را معرفی کنم که سیصد چهارصد سال پیش نوشته شده است.تاسفم از این است که ای کاش کتابی معرفی می‌کردم که امروزی و معاصر باشد اما افسوس که مسایل امروز جامعه ما دقیقا از جنس همان مسایلی است که اروپایی‌ها در سه چهار قرن پیش با آن مواجه بودند.مسایلی مثل آزادی و حق زندگی شرافتمندانه ، مبارزه با استبداد و غیره. به خانه که آمدم از داخل کتابخانه‌ام کتاب جان لاک را بیرون کشیدم تا خودم دوباره آن را مرور کنم و این چند جمله توجهم را جلب کرد :

"جامعه‌های سنتی که پادشاهان خودکامه بر آنها فرمانروایی می‌کنند به پایمال کردن حقوق اساسی و طبیعی مردم گرایش دارند.اراده خودکامه‌ی پادشاه نباید بر حکومت حاکم باشد بلکه حکومت باید بر اساس رضایت مردم حکومت‌شونده بنا شود...در واقع وظیفه خاص حکومت باید حفاظت از حقوق طبیعی مردم،از جمله حق زندگی،آزادی،و مالکیت باشد...هیچکس ،در داخل یا خارج حکومت،حق ندارد با تهدید زندگی،آزادی،یا دارایی دیگران،در قانون طبیعت دست ببرد....هدف حکومت باید خیر بشریت باشد...فرمانروایان اگر در کاربرد قدرتشان زیاده روی کردند باید در معرض مخالفت قرار بگیرند."

می‌بینید دوستان ! مشکلات ما همچنان قرن هفدهمی است و برای درک و فهم این مسایل متاسفانه تا اطلاع ثانوی چاره‌ای جز لاک‌خوانی نداریم.غم انگیز است ،نه؟

بیژن اشتری/مترجم و نویسنده

T.me/bestdiplomacy