Forwarded from ترجمان علوم انسانى
🎯 کسانی که هدفشان در زندگی «شاد بودن» است، بیشتر از دیگران غمگین میشوند
🔴 از جان لنون، خوانندۀ مشهور انگلیسی، خاطرهای به جا مانده است که معلوم نیست واقعیت داشته باشد، اما برای فرهنگِ امروزی ما دلفریب است: یک بار در دبستان، از لنون میپرسند که وقتی بزرگ شدی، میخواهی چهکار کنی؟ و او جواب میدهد: «شادمانی». این جوابِ نامعمول، در میان مربیان رنگارنگ خودیاری، جواب رایجی است. از نظر آنها، هدف ما در زندگی باید شادی باشد. باید کارهایی را بکنیم که ما را شاد کنند و متر و معیار همهچیز، میزان خوشحالی ماست. اما پژوهشگرانی که دربارۀ احساس شادی تحقیق میکنند، چشمانداز دیگری نشان میدهند.
🔴 مطالعات فراوانی که در ده سال گذشته انجام شدهاند نشان میدهند اشتغال ذهنی به شادی و اعتمادبهنفس موجب میشود رضایت کمتری از زندگی داشته باشیم. درحقیقت، اگر تمرکز بر شادی را کنار بگذاریم احتمالاً شادتر خواهیم بود.
🔴 ایریس ماس، استاد دانشگاه کالیفرنیا، در آزمایشی از نیمی از شرکتکنندگان خواست مقالهای خشک و بیروح دربارۀ اهمیت قضاوت عقلانی بخوانند و به نیمی دیگر از شرکتکنندگان متنی داد که اهمیت حال خوب را شرح میداد؛ سپس هر دو گروه را به تماشای فیلمی نشاطآور نشاند که زندگیِ یک اسکیتباز حرفهای را روایت میکرد. شرکتکنندگان گروه دوم نمیتوانستند از تماشای این فیلم انگیزشی لذت ببرند. ذهن آنها حین تماشای فیلم بر شادی و خوشبختی خودشان متمرکز بود و همین امر احساس لذت را در آنها از بین میبرد.
🔴 این نتایج نشان میدهد افرادی که شادی را معیار مهمی در زندگیشان قلمداد میکنند، وقتی اتفاق لذتبخشی رخ میدهد، کمتر لذت میبرند.
🔴 علاوهبراین، میل دائمی به شادتربودن موجب میشود آدمها بیشتر احساس تنهایی کنند. ما آنقدر به حالِ خوبِ خودمان فکر میکنیم که اطرافیانمان را از خاطر میبریم؛ حتی از آنها خشمگین میشویم که ناخواسته حسوحالمان را خراب میکنند یا حواسمان را از اهداف «مهمترمان» پرت میکنند. از این لحاظ، جستوجوی شادی حتی بر درکمان از زمان هم تأثیر عجیبی میگذارد؛ «ترس ازدستدادن فرصتها» که همواره با ماست به یادمان میآورد زندگی چقدر کوتاه است و چه بد که مجبوریم آن را صرف کارهای خستهکننده کنیم.
🔴 در سال ۲۰۱۸، محققان دانشگاه تورنتو دریافتند وقتی افراد فیلم خستهکنندهای را تماشا میکنند، اگر فقط تشویقشان کنیم که خوشحالتر باشند، بیشازپیش این احساس را در آنها تقویت میکنیم که «زمان در حال ازدسترفتن است».
🔴 شاید مهمترین نکته این است که توجه دائمی به حسوحال خودمان نمیگذارد از «خوشیهای زندگی روزمره» لذت ببریم. بهرام محمودی و جولیا وُگت از دانشگاه ریدینگ در مطالعهای دریافتند افرادی که میلی دائمی به شادبودن دارند، هیجان چندانی برای اتفاقات آینده ندارند، کمتر چشمانتظار آنها هستند و وقتی این اتفاقات رخ میدهد نمیتوانند از آن لذت ببرند. دکتر محمودی میگوید «چنین افرادی در ذهنشان آنچنان استانداردهای بالایی برای دستیابی به شادی دارند که دیگر نمیتوانند قدردان امور ساده و کوچکی باشند که بهراستی معنادارند؛ نتیجه آنکه کمتر احساس خوشبختی میکنند».
📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «شاید رضایتخاطر جایی به سراغتان بیاید که اصلاً انتظارش را ندارید». این مطلب در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ در وبسایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ دیوید رابسون است و فاطمه زلیکانی آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وبسایت ترجمان سر بزنید.
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/k93411
@tarjomaanweb
🔴 از جان لنون، خوانندۀ مشهور انگلیسی، خاطرهای به جا مانده است که معلوم نیست واقعیت داشته باشد، اما برای فرهنگِ امروزی ما دلفریب است: یک بار در دبستان، از لنون میپرسند که وقتی بزرگ شدی، میخواهی چهکار کنی؟ و او جواب میدهد: «شادمانی». این جوابِ نامعمول، در میان مربیان رنگارنگ خودیاری، جواب رایجی است. از نظر آنها، هدف ما در زندگی باید شادی باشد. باید کارهایی را بکنیم که ما را شاد کنند و متر و معیار همهچیز، میزان خوشحالی ماست. اما پژوهشگرانی که دربارۀ احساس شادی تحقیق میکنند، چشمانداز دیگری نشان میدهند.
🔴 مطالعات فراوانی که در ده سال گذشته انجام شدهاند نشان میدهند اشتغال ذهنی به شادی و اعتمادبهنفس موجب میشود رضایت کمتری از زندگی داشته باشیم. درحقیقت، اگر تمرکز بر شادی را کنار بگذاریم احتمالاً شادتر خواهیم بود.
🔴 ایریس ماس، استاد دانشگاه کالیفرنیا، در آزمایشی از نیمی از شرکتکنندگان خواست مقالهای خشک و بیروح دربارۀ اهمیت قضاوت عقلانی بخوانند و به نیمی دیگر از شرکتکنندگان متنی داد که اهمیت حال خوب را شرح میداد؛ سپس هر دو گروه را به تماشای فیلمی نشاطآور نشاند که زندگیِ یک اسکیتباز حرفهای را روایت میکرد. شرکتکنندگان گروه دوم نمیتوانستند از تماشای این فیلم انگیزشی لذت ببرند. ذهن آنها حین تماشای فیلم بر شادی و خوشبختی خودشان متمرکز بود و همین امر احساس لذت را در آنها از بین میبرد.
🔴 این نتایج نشان میدهد افرادی که شادی را معیار مهمی در زندگیشان قلمداد میکنند، وقتی اتفاق لذتبخشی رخ میدهد، کمتر لذت میبرند.
🔴 علاوهبراین، میل دائمی به شادتربودن موجب میشود آدمها بیشتر احساس تنهایی کنند. ما آنقدر به حالِ خوبِ خودمان فکر میکنیم که اطرافیانمان را از خاطر میبریم؛ حتی از آنها خشمگین میشویم که ناخواسته حسوحالمان را خراب میکنند یا حواسمان را از اهداف «مهمترمان» پرت میکنند. از این لحاظ، جستوجوی شادی حتی بر درکمان از زمان هم تأثیر عجیبی میگذارد؛ «ترس ازدستدادن فرصتها» که همواره با ماست به یادمان میآورد زندگی چقدر کوتاه است و چه بد که مجبوریم آن را صرف کارهای خستهکننده کنیم.
🔴 در سال ۲۰۱۸، محققان دانشگاه تورنتو دریافتند وقتی افراد فیلم خستهکنندهای را تماشا میکنند، اگر فقط تشویقشان کنیم که خوشحالتر باشند، بیشازپیش این احساس را در آنها تقویت میکنیم که «زمان در حال ازدسترفتن است».
🔴 شاید مهمترین نکته این است که توجه دائمی به حسوحال خودمان نمیگذارد از «خوشیهای زندگی روزمره» لذت ببریم. بهرام محمودی و جولیا وُگت از دانشگاه ریدینگ در مطالعهای دریافتند افرادی که میلی دائمی به شادبودن دارند، هیجان چندانی برای اتفاقات آینده ندارند، کمتر چشمانتظار آنها هستند و وقتی این اتفاقات رخ میدهد نمیتوانند از آن لذت ببرند. دکتر محمودی میگوید «چنین افرادی در ذهنشان آنچنان استانداردهای بالایی برای دستیابی به شادی دارند که دیگر نمیتوانند قدردان امور ساده و کوچکی باشند که بهراستی معنادارند؛ نتیجه آنکه کمتر احساس خوشبختی میکنند».
📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «شاید رضایتخاطر جایی به سراغتان بیاید که اصلاً انتظارش را ندارید». این مطلب در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ در وبسایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ دیوید رابسون است و فاطمه زلیکانی آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وبسایت ترجمان سر بزنید.
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/k93411
@tarjomaanweb
Forwarded from مصطفی ملکیان
🗣مصطفی ملکیان:
🔹"توهّم"، یعنی بریدن از واقعیت، منشأ همهی گناهانی است که ما، در ارتباط با خدا، همنوعانمان، و عالَم هستی مرتکب میشویم امّا "تخیل"؛ درست برخلافِ توهّم که آدمی را از واقعیتها دور میکند، او را به واقعیتها نزدکی میکند: "ما از تخیل خود، نه برای گریختن از جهان، که برای پیوستن به آن بهره میجوییم." همان طور که توهّم بزرگترین دشمن و مانع اخلاقی زیستن است، تخیّل بزرگترین یار و مُمدِّ حیاتِ اخلاقی است
🔹مرز میان توهّم و تخیّل، در واقع، مرز میان تصدیق و تصوّر است. یک زن اگر تصدیق کند، یعنی بپذیرد، که مرد است دستخوش توهّم است، امّا اگر فقط تصوّر کند، یعنی بینگارد، که مرد است از قدرت تخیّل بهرهمند است و آن را به کار گرفته است.
@mostafamalekian
🔹"توهّم"، یعنی بریدن از واقعیت، منشأ همهی گناهانی است که ما، در ارتباط با خدا، همنوعانمان، و عالَم هستی مرتکب میشویم امّا "تخیل"؛ درست برخلافِ توهّم که آدمی را از واقعیتها دور میکند، او را به واقعیتها نزدکی میکند: "ما از تخیل خود، نه برای گریختن از جهان، که برای پیوستن به آن بهره میجوییم." همان طور که توهّم بزرگترین دشمن و مانع اخلاقی زیستن است، تخیّل بزرگترین یار و مُمدِّ حیاتِ اخلاقی است
🔹مرز میان توهّم و تخیّل، در واقع، مرز میان تصدیق و تصوّر است. یک زن اگر تصدیق کند، یعنی بپذیرد، که مرد است دستخوش توهّم است، امّا اگر فقط تصوّر کند، یعنی بینگارد، که مرد است از قدرت تخیّل بهرهمند است و آن را به کار گرفته است.
@mostafamalekian
Forwarded from دیپلماسی
🔵🔴سر مقاله آخرین شماره اکونومیست درباره نسل Z
Generations Z
Reasons to be cheerful about Young
🔹یک نسل گسترده از جوانان در حال شکل گیری است. به طور جهانی، حدود ۲ میلیارد نفر بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲ متولد شدهاند و جزء "نسل Z" هستند. در آمریکا و بریتانیا، این گروه یک پنجم از جمعیت را تشکیل میدهند که با جمعیت بومرها رقابت میکنند؛ در حالی که در هند و نیجریه، جوانان به طور قابل توجهی بیشتر از سالخوردگان هستند. برای هر نسل، یک روایت ساده وجود دارد: بومرها مقارن با فراوانی پساجنگ و میلنیالها همزمان با تجربه بحران مالی سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹. برای نسل Z، دیدگاه متداول این است که گوشیهای هوشمند آنها را ناراحت کرده و آیندهی تلختری را پیش روی آنها قرار داده است.
🔹در جوامع غربی، بیشتر مردم معتقدند که کودکان امروزی نسبت به والدینشان در گذشته، شانس بهتری در زندگی نخواهند داشت. جوانان نیز از مسائلی مثل مشکلات در خرید مسکن و تغییرات آب و هوایی نگرانند. علمای اجتماع نگران هستند که نسل Z، که بیشترین زمان خود را در فضای مجازی سپری کردهاند، اکنون تحت تأثیر اضطراب و افسردگی قرار دارند. برخی سیاستمداران در آمریکا و بریتانیا به ممنوعیت استفاده از گوشیهای هوشمند و محدودیت رسانههای اجتماعی برای کودکان زیر ۱۶ سال فکر میکنند.
🔹همه این موارد میتوانند باعث شود که به نسبت به نسل Z احساس امیدواری کمتری داشته باشیم. اما وقتی به دنیا و به معیارهای گستردهتری نگاه میکنیم، میبینیم که جوانان زومر از سرنوشت تلخی رنج نمیبرند. در بسیاری از جنبهها، آنها به خوبی عمل میکنند:
🔹حدود چهار پنجم جمعیت ۱۲ تا ۲۷ ساله جهان در اقتصادهای نوظهور زندگی میکنند و به لطف رشد و گسترش فناوری، از وضعیت بهتری نسبت به والدین خود برخوردارند.
اما در برخی مناطق، نگرانی وجود دارد که پیشرفت سریع دهههای گذشته ممکن است تکرار نشود. این اضطراب در چین مشهود است.
🔹نسل Z به درستی مهارتهایی کسب میکنند که قابل بازاریابی هستند. بیشتر از آنها به دنبال مطالعه رشتههای علوم، مهندسی و پزشکی هستند؛ در حالی که علوم انسانی از رواج خارج شدهاند.
🔹به طور واضح، نسل Z در حال تحول دادن جهان کاری است. آنها قدرت مذاکره دارند - و این را میدانند. بسیاری از میلنیالها در سایه بحران مالی جهانی بزرگ شدند و از درخواست افزایش حقوق اجتناب میکردند. بهنظر میرسد که نسل Z کمتر نگرانی درباره ترک شغل برای فرصت بهتر یا زندگی لذتبخش دارند.
🔹نسل Z، با توجه به علاقه بیشترشان به مسائل اجتماعی و محیط زیست، ممکن است تأثیرات مهمی در جوامع بگذارند. این جوانان کمتر به سرگرمیهای شبانهروزی و مصرف مواد مخدر توجه میکنند و زندگی غیرمسئولانهای ندارند. البته این تفاوتها ممکن است باعث افزایش احساس تنهایی و کاهش ارتباطات حضوری و کاهش روابط جنسی شود. همچنین، نرخهای گزارش شده از اضطراب و افسردگی در برخی مناطق در حال افزایش است، اگرچه این افزایش ممکن است ناشی از افزایش آگاهی از مشکلات روانی باشد.
🔹نسل Z به طور چشمگیری در جهان کاری و اجتماعی تأثیر گذاشتهاند. آنها دارای مهارتها و قدرتهایی هستند که به آنها امکان میدهد نقش مهمی در جوامع و بازار کار ایفا کنند. این جوانان دارای ارادهی قویای هستند و ترجیح میدهند از فرصتهای بهتری در زندگی استفاده کنند. از طرف دیگر، افراد میانسال ممکن است به دلیل تجربیات گذشتهی خود نگران شکلگیری جوانان Z و تأثیراتی که بر جوامع دارند، باشند. اما در آخر، اگر این تحولات به نفع جامعه باشد و فرصتهای بهتری برای همه افراد ایجاد شود، آنها هم میتوانند از این فرصتها بهرهمند شوند.
🔹نسل Z به طور گستردهتری به فضای مجازی و فناوریهای روزمره وارد شدهاند. سرعت فراگیری تلفنهای هوشمند و برنامههای رسانه اجتماعی سبب شده تا این جوانان به دنبال راههایی برای مدیریت بهتر و سازندهتر از فضای مجازی بگردند. اینکه آیا این فضای مجازی به نفع آنها است یا ممکن است بر روی روانشان تأثیر منفی بگذارد، یک موضوع مورد بحث است. به هر حال، آنها به تدریج به شکلگیری روشهایی برای استفاده بهینه از فضای مجازی میپردازند تا از مزایا و معایب آن به بهترین شکل ممکن استفاده کنند.
🔹در گذشته، فناوریهای نوین همیشه همراه با مشکلاتی مواجه بودهاند. به همین ترتیب، استفاده از فضای مجازی نیز نیازمند تعادل و مدیریت صحیح است.
🔹با انجام اقداماتی مانند اطلاعرسانی به جوانان درباره مخاطرات موجود در فضای مجازی، ارائه آموزشهای مرتبط با مدیریت زمان و تنظیم حدود استفاده از رسانههای اجتماعی، میتوان از بروز مشکلات روانی و اجتماعی جلوگیری کرد و از مزایای این فناوری به بهترین نحو بهره برد.
🔦کانال اکونومیست فارسی
T.me/bestdiplomacy
Generations Z
Reasons to be cheerful about Young
🔹یک نسل گسترده از جوانان در حال شکل گیری است. به طور جهانی، حدود ۲ میلیارد نفر بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲ متولد شدهاند و جزء "نسل Z" هستند. در آمریکا و بریتانیا، این گروه یک پنجم از جمعیت را تشکیل میدهند که با جمعیت بومرها رقابت میکنند؛ در حالی که در هند و نیجریه، جوانان به طور قابل توجهی بیشتر از سالخوردگان هستند. برای هر نسل، یک روایت ساده وجود دارد: بومرها مقارن با فراوانی پساجنگ و میلنیالها همزمان با تجربه بحران مالی سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹. برای نسل Z، دیدگاه متداول این است که گوشیهای هوشمند آنها را ناراحت کرده و آیندهی تلختری را پیش روی آنها قرار داده است.
🔹در جوامع غربی، بیشتر مردم معتقدند که کودکان امروزی نسبت به والدینشان در گذشته، شانس بهتری در زندگی نخواهند داشت. جوانان نیز از مسائلی مثل مشکلات در خرید مسکن و تغییرات آب و هوایی نگرانند. علمای اجتماع نگران هستند که نسل Z، که بیشترین زمان خود را در فضای مجازی سپری کردهاند، اکنون تحت تأثیر اضطراب و افسردگی قرار دارند. برخی سیاستمداران در آمریکا و بریتانیا به ممنوعیت استفاده از گوشیهای هوشمند و محدودیت رسانههای اجتماعی برای کودکان زیر ۱۶ سال فکر میکنند.
🔹همه این موارد میتوانند باعث شود که به نسبت به نسل Z احساس امیدواری کمتری داشته باشیم. اما وقتی به دنیا و به معیارهای گستردهتری نگاه میکنیم، میبینیم که جوانان زومر از سرنوشت تلخی رنج نمیبرند. در بسیاری از جنبهها، آنها به خوبی عمل میکنند:
🔹حدود چهار پنجم جمعیت ۱۲ تا ۲۷ ساله جهان در اقتصادهای نوظهور زندگی میکنند و به لطف رشد و گسترش فناوری، از وضعیت بهتری نسبت به والدین خود برخوردارند.
اما در برخی مناطق، نگرانی وجود دارد که پیشرفت سریع دهههای گذشته ممکن است تکرار نشود. این اضطراب در چین مشهود است.
🔹نسل Z به درستی مهارتهایی کسب میکنند که قابل بازاریابی هستند. بیشتر از آنها به دنبال مطالعه رشتههای علوم، مهندسی و پزشکی هستند؛ در حالی که علوم انسانی از رواج خارج شدهاند.
🔹به طور واضح، نسل Z در حال تحول دادن جهان کاری است. آنها قدرت مذاکره دارند - و این را میدانند. بسیاری از میلنیالها در سایه بحران مالی جهانی بزرگ شدند و از درخواست افزایش حقوق اجتناب میکردند. بهنظر میرسد که نسل Z کمتر نگرانی درباره ترک شغل برای فرصت بهتر یا زندگی لذتبخش دارند.
🔹نسل Z، با توجه به علاقه بیشترشان به مسائل اجتماعی و محیط زیست، ممکن است تأثیرات مهمی در جوامع بگذارند. این جوانان کمتر به سرگرمیهای شبانهروزی و مصرف مواد مخدر توجه میکنند و زندگی غیرمسئولانهای ندارند. البته این تفاوتها ممکن است باعث افزایش احساس تنهایی و کاهش ارتباطات حضوری و کاهش روابط جنسی شود. همچنین، نرخهای گزارش شده از اضطراب و افسردگی در برخی مناطق در حال افزایش است، اگرچه این افزایش ممکن است ناشی از افزایش آگاهی از مشکلات روانی باشد.
🔹نسل Z به طور چشمگیری در جهان کاری و اجتماعی تأثیر گذاشتهاند. آنها دارای مهارتها و قدرتهایی هستند که به آنها امکان میدهد نقش مهمی در جوامع و بازار کار ایفا کنند. این جوانان دارای ارادهی قویای هستند و ترجیح میدهند از فرصتهای بهتری در زندگی استفاده کنند. از طرف دیگر، افراد میانسال ممکن است به دلیل تجربیات گذشتهی خود نگران شکلگیری جوانان Z و تأثیراتی که بر جوامع دارند، باشند. اما در آخر، اگر این تحولات به نفع جامعه باشد و فرصتهای بهتری برای همه افراد ایجاد شود، آنها هم میتوانند از این فرصتها بهرهمند شوند.
🔹نسل Z به طور گستردهتری به فضای مجازی و فناوریهای روزمره وارد شدهاند. سرعت فراگیری تلفنهای هوشمند و برنامههای رسانه اجتماعی سبب شده تا این جوانان به دنبال راههایی برای مدیریت بهتر و سازندهتر از فضای مجازی بگردند. اینکه آیا این فضای مجازی به نفع آنها است یا ممکن است بر روی روانشان تأثیر منفی بگذارد، یک موضوع مورد بحث است. به هر حال، آنها به تدریج به شکلگیری روشهایی برای استفاده بهینه از فضای مجازی میپردازند تا از مزایا و معایب آن به بهترین شکل ممکن استفاده کنند.
🔹در گذشته، فناوریهای نوین همیشه همراه با مشکلاتی مواجه بودهاند. به همین ترتیب، استفاده از فضای مجازی نیز نیازمند تعادل و مدیریت صحیح است.
🔹با انجام اقداماتی مانند اطلاعرسانی به جوانان درباره مخاطرات موجود در فضای مجازی، ارائه آموزشهای مرتبط با مدیریت زمان و تنظیم حدود استفاده از رسانههای اجتماعی، میتوان از بروز مشکلات روانی و اجتماعی جلوگیری کرد و از مزایای این فناوری به بهترین نحو بهره برد.
🔦کانال اکونومیست فارسی
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Forwarded from ترجمان علوم انسانى
🎯 امید راهی است میان خوشبینی و بدبینی و فراتر از هر دو
— فضیلتِ امید کیفیتی است در شخصیت انسان که پایدارتر از احساس امید است
📍امروزه غالباً نگرش ما به امور محدود به دوگانهٔ «بدبینی/خوشبینی» است و مجبوریم میان این دو گزینه، هرچند کاذب، یکی را انتخاب کنیم. اگر اینها تنها گزینههای ما باشند، احتمالاً، بدبینی واقعگرایانهتر از خوشبینی است، زیرا خوشبینی غالباً مصائب و مشکلات را نادیده میگیرد و، در حالت افراطیاش، به نوعی خوشبینیِ سمی تبدیل میشود. برای شکستن این چرخه به راهی نیاز داریم که ما را هم از بیشناامیدیِ حاصل از بدبینی و هم از بیشامیدواریِ حاصل از خوشبینی رها کند. آگوستین هیپویی، فیلسوف قرن پنجم میلادی، برای نجات از این دوراهی، مسیری میانه را پیش پای ما میگذارد.
🔖 ۴۹۰۰ کلمه
⏰ زمان مطالعه: ۲۰ دقيقه
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/s85078
📌 آنچه خواندید در شمارهٔ ۲۹ مجلهٔ ترجمان منتشر شده است. برای خواندن مطالبی مشابه میتوانید شمارۀ بیستونهم مجلهٔ ترجمان را از اینجا بخرید:
https://tarjomaan.com/shop/product/mag29/
📌 همچنین برای بهرهمندی از تخفیف و مزایای دیگر میتوانید اشتراک مجلۀ ترجمان را با تخفیف از اینجا خریداری کنید:
https://tarjomaan.com/shop/product/t4sub4023/
@tarjomaanweb
— فضیلتِ امید کیفیتی است در شخصیت انسان که پایدارتر از احساس امید است
📍امروزه غالباً نگرش ما به امور محدود به دوگانهٔ «بدبینی/خوشبینی» است و مجبوریم میان این دو گزینه، هرچند کاذب، یکی را انتخاب کنیم. اگر اینها تنها گزینههای ما باشند، احتمالاً، بدبینی واقعگرایانهتر از خوشبینی است، زیرا خوشبینی غالباً مصائب و مشکلات را نادیده میگیرد و، در حالت افراطیاش، به نوعی خوشبینیِ سمی تبدیل میشود. برای شکستن این چرخه به راهی نیاز داریم که ما را هم از بیشناامیدیِ حاصل از بدبینی و هم از بیشامیدواریِ حاصل از خوشبینی رها کند. آگوستین هیپویی، فیلسوف قرن پنجم میلادی، برای نجات از این دوراهی، مسیری میانه را پیش پای ما میگذارد.
🔖 ۴۹۰۰ کلمه
⏰ زمان مطالعه: ۲۰ دقيقه
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/s85078
📌 آنچه خواندید در شمارهٔ ۲۹ مجلهٔ ترجمان منتشر شده است. برای خواندن مطالبی مشابه میتوانید شمارۀ بیستونهم مجلهٔ ترجمان را از اینجا بخرید:
https://tarjomaan.com/shop/product/mag29/
📌 همچنین برای بهرهمندی از تخفیف و مزایای دیگر میتوانید اشتراک مجلۀ ترجمان را با تخفیف از اینجا خریداری کنید:
https://tarjomaan.com/shop/product/t4sub4023/
@tarjomaanweb
Forwarded from تحلیل زمانه
در یک جامعهی عادل حقوق دینداران و بی دینان برابر است و حقی به نام نرنجیدن دینداران و وظیفه ای به عنوان نرنجاندن دینداران وجود ندارد تا براساس آن بتوان گفت بی دینان حق ندارند سخنی بر زبان بیاورند که رنجیدن دینداران را در پی داشته باشد. اگر چنین حقی وجود داشته باشد به یک میزان برای همه افراد ثابت است چه دیندار و چه بی دین. بلی هیچ کس حق ندارد به دیگران و آراء و عقاید و مقدسات دیگران اهانت کند اما چنین وظیفه ای، چنانچه گفتیم، مختص بیدینان نیست و دینداران هم حق ندارند به آراء و عقاید و مقدسات بیدینان اهانت کنند. اما حق و بل وظیفه نقد و انتقاد محترمانه آراء و عقاید برای هردو گروه به یک مقدار ثابت است، ولو اینکه اعمال یا استیفای چنین حقی یا انجام چنین وظیفه ای به طور طبیعی ممکن است رنجش خاطر صاحبان عقیده مورد نقد را در پی داشته باشد.
اخلاق دین شناسی
ابوالقاسم فنایی
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
اخلاق دین شناسی
ابوالقاسم فنایی
#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane
Forwarded from ترجمان علوم انسانى
🎯 چرا نوجوانها دوست دارند کارهای عجیب و خطرناک بکنند؟
🔴 بچههای نوجوان کابوس خیلی از پدر و مادرهایشان هستند. نوجوانان تمایل شدیدی به خطرکردن دارند. گهگاه میشنویم دبیرستانیها خودزنی میکنند یا سراغ مواد و روابط عجیبغریب میروند. بعضیها میگویند این کارها ناشی از جو دوستانِ همسنوسال آنهاست و برخی دیگر این کارها را راهی برای تخلیۀ هیجانات میدانند. اینجور حرفها کمی خیال پدر و مادرها را راحت میکند، اما اینطور که پیداست همۀ ماجرا جو و تخلیۀ هیجان نیست و پای نظام آموزشی مدارس و خودِ جامعه هم در میان است.
🔴 فشار همسالان البته مهم است. بچهها همدیگر را به انجام کارهای خطرناک ترغیب میکنند و بابت شجاعت و «باحالی» ستوده میشوند. آنها با این کارها احساس شدید یگانگی، صمیمیت و احترام را تجربه میکنند.
🔴 اما فشار همسالان تنها دلیل نیست. طی سالهای گذشته، مد جدیدی بین نوجوانان بریتانیایی راه افتاده است که از صخرههای بلند درون آب میپرند. دهها نفر بهخاطر این کار جان خود را از دست دادهاند یا فلج شدهاند. اما محبوبیت پریدن از صخره رو به افزایش است. چرا؟ گاردین از چند نفر از آنها دلیل این کار را پرسید. جِز، یکی از پیشکسوتان این حرکت گفت: شما کل روز را توی مدرسه صرف کارهای ملالآور میکنید … و خیلی دلتان میخواهد کار هیجانانگیزی بکنید ... فقط برای یک لحظه، همۀ تکههای ملالآور روزتان را فراموش میکنید و ... میپرید.
🔴 نوجوانان مدام میگویند که میخواهند از شر افکارشان خلاص شوند. این اشتیاق به «خالیشدن ذهن» محرکِ بسیاری از رفتارهای نوجوانان است که به نظر بزرگسالان غیرمنطقی و خودویرانگرند.
🔴 علت خشونت و دعوا بیشتر از اینکه مرعوب یا مجروحکردن دیگران باشد پرتشدن به زمان حال است. چیزی که باعث میشود احساس کنید پُر از زندگی شدهاید. پژوهشها دریافتهاند که محرک دعوا در مدارس معمولاً ملال است و در میان دوستان شایعتر است. بعضی از ورزشها، موجب ظهور وضعیت آگاهی مشابهی میشوند. روابط پرخطر یا خودزنی هم از این قاعده پیروی میکند. موادمخدر و الکل نیز تمرکز را از جهان آشفتۀ حسرتها و نگرانیها بهسوی لحظۀ حالی برمیگرداند که در آن «ذهنتان خالی میشود».
🔴 این احساس چیست که نوجوانان اینچنین شیفتۀ رسیدن به آنند؟ گای کلکستن، دانشمند علوم اجتماعی، میگوید: میتوانیم اسم این احساسات شدید و بهشدت جذاب را تجربۀ «ز.ت.م.ع.ر» بگذاریم.
🔴 ز برای زندگی است: احساس توانایی، روحیۀ خوب و مجذوب لحظۀ حال بودن، درمقابل احساس سُستی، خودداری یا خجالتیبودن. ت برای تعلق است: احساس مقبول بودن و صمیمیت، احساس «آسایشِ خانه» درتقابل با منزوی یا بیگانهبودن. م برای مراقبت است. جوانها کسی یا چیزی را میخواهند که مراقبش باشند: از گروه دوستی تا شلوار جینِ خوب. ع برای عمق است: نوجوانها دنبال چالشهایی میگردند تا بر آنها غلبه کنند و تجربۀ عمیق زندگی را بچشند. و ر برای راحتی است: احساس آراموقرار، آسایش فکری و آسودگی، درتقابلبا تزلزل، اضطراب و سراسیمگی.
🔴 به نوعی همۀ انسانها دنبال این چیزها میگردند. اما خیلی از نوجوانها نمیدانند چه روشهای ظریف، دوستانه و سودمندی برای رسیدن به آنها وجود دارد. زندگیای که فرهنگ معاصر به آنها عرضه میکند پر است از آرزوها و انگیزههای جعلی، مادیگرایانه و گاه بیرحم یا خودویرانگر. درنتیجه تلاشهای آنها برای احساس زندگی، مقبولیت و ارزشمندی بهسمت فعالیتهایی منحرف میشود که میتواند زندگیشان را به خطر اندازد. اگر فرهنگ بزرگسالان نوجوانها و نیازهایشان را بهتر بشناسد و دست از «نه» گفتن مکرر به آنها بردارد، شاید دنیا جای امنتری برای آنها بشود.
📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «بزن بريم بترکونيم رفيق!»که در بیستوششمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسان منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ در وبسایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ گای کلکستن است و علی امیری آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وبسایت ترجمان سر بزنید.
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
https://b2n.ir/q50277
@tarjomaanweb
🔴 بچههای نوجوان کابوس خیلی از پدر و مادرهایشان هستند. نوجوانان تمایل شدیدی به خطرکردن دارند. گهگاه میشنویم دبیرستانیها خودزنی میکنند یا سراغ مواد و روابط عجیبغریب میروند. بعضیها میگویند این کارها ناشی از جو دوستانِ همسنوسال آنهاست و برخی دیگر این کارها را راهی برای تخلیۀ هیجانات میدانند. اینجور حرفها کمی خیال پدر و مادرها را راحت میکند، اما اینطور که پیداست همۀ ماجرا جو و تخلیۀ هیجان نیست و پای نظام آموزشی مدارس و خودِ جامعه هم در میان است.
🔴 فشار همسالان البته مهم است. بچهها همدیگر را به انجام کارهای خطرناک ترغیب میکنند و بابت شجاعت و «باحالی» ستوده میشوند. آنها با این کارها احساس شدید یگانگی، صمیمیت و احترام را تجربه میکنند.
🔴 اما فشار همسالان تنها دلیل نیست. طی سالهای گذشته، مد جدیدی بین نوجوانان بریتانیایی راه افتاده است که از صخرههای بلند درون آب میپرند. دهها نفر بهخاطر این کار جان خود را از دست دادهاند یا فلج شدهاند. اما محبوبیت پریدن از صخره رو به افزایش است. چرا؟ گاردین از چند نفر از آنها دلیل این کار را پرسید. جِز، یکی از پیشکسوتان این حرکت گفت: شما کل روز را توی مدرسه صرف کارهای ملالآور میکنید … و خیلی دلتان میخواهد کار هیجانانگیزی بکنید ... فقط برای یک لحظه، همۀ تکههای ملالآور روزتان را فراموش میکنید و ... میپرید.
🔴 نوجوانان مدام میگویند که میخواهند از شر افکارشان خلاص شوند. این اشتیاق به «خالیشدن ذهن» محرکِ بسیاری از رفتارهای نوجوانان است که به نظر بزرگسالان غیرمنطقی و خودویرانگرند.
🔴 علت خشونت و دعوا بیشتر از اینکه مرعوب یا مجروحکردن دیگران باشد پرتشدن به زمان حال است. چیزی که باعث میشود احساس کنید پُر از زندگی شدهاید. پژوهشها دریافتهاند که محرک دعوا در مدارس معمولاً ملال است و در میان دوستان شایعتر است. بعضی از ورزشها، موجب ظهور وضعیت آگاهی مشابهی میشوند. روابط پرخطر یا خودزنی هم از این قاعده پیروی میکند. موادمخدر و الکل نیز تمرکز را از جهان آشفتۀ حسرتها و نگرانیها بهسوی لحظۀ حالی برمیگرداند که در آن «ذهنتان خالی میشود».
🔴 این احساس چیست که نوجوانان اینچنین شیفتۀ رسیدن به آنند؟ گای کلکستن، دانشمند علوم اجتماعی، میگوید: میتوانیم اسم این احساسات شدید و بهشدت جذاب را تجربۀ «ز.ت.م.ع.ر» بگذاریم.
🔴 ز برای زندگی است: احساس توانایی، روحیۀ خوب و مجذوب لحظۀ حال بودن، درمقابل احساس سُستی، خودداری یا خجالتیبودن. ت برای تعلق است: احساس مقبول بودن و صمیمیت، احساس «آسایشِ خانه» درتقابل با منزوی یا بیگانهبودن. م برای مراقبت است. جوانها کسی یا چیزی را میخواهند که مراقبش باشند: از گروه دوستی تا شلوار جینِ خوب. ع برای عمق است: نوجوانها دنبال چالشهایی میگردند تا بر آنها غلبه کنند و تجربۀ عمیق زندگی را بچشند. و ر برای راحتی است: احساس آراموقرار، آسایش فکری و آسودگی، درتقابلبا تزلزل، اضطراب و سراسیمگی.
🔴 به نوعی همۀ انسانها دنبال این چیزها میگردند. اما خیلی از نوجوانها نمیدانند چه روشهای ظریف، دوستانه و سودمندی برای رسیدن به آنها وجود دارد. زندگیای که فرهنگ معاصر به آنها عرضه میکند پر است از آرزوها و انگیزههای جعلی، مادیگرایانه و گاه بیرحم یا خودویرانگر. درنتیجه تلاشهای آنها برای احساس زندگی، مقبولیت و ارزشمندی بهسمت فعالیتهایی منحرف میشود که میتواند زندگیشان را به خطر اندازد. اگر فرهنگ بزرگسالان نوجوانها و نیازهایشان را بهتر بشناسد و دست از «نه» گفتن مکرر به آنها بردارد، شاید دنیا جای امنتری برای آنها بشود.
📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «بزن بريم بترکونيم رفيق!»که در بیستوششمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسان منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ در وبسایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ گای کلکستن است و علی امیری آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وبسایت ترجمان سر بزنید.
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
https://b2n.ir/q50277
@tarjomaanweb
هستی گهواره من/ اضطراب مرگ معنا بخش زندگی / گریز از مرگ با مد و دفن شدن در نقش اجتماعی - خبرآنلاین
https://www.khabaronline.ir/news/1899048/%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%DA%AF%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D9%86-%D8%A7%D8%B6%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D8%B2-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%AF
https://www.khabaronline.ir/news/1899048/%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%DA%AF%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D9%86-%D8%A7%D8%B6%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D8%B2-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%AF
www.khabaronline.ir
هستی گهواره من/ اضطراب مرگ معنا بخش زندگی / گریز از مرگ با مد و دفن شدن در نقش اجتماعی
اضطراب جزیی از موقعیت انسان بودن است. هایدگر در جایی می گوید که انواع و اقسام اضطراب وجود دارد. ولی اضطراب به صورت های خاصی متضمن همان آرامش ناشی از آرزوی آفرینندگی است. به عبارت دیگر اگر مضطرب نبودیم هرگز چیزی نمی آفریدیم.
Forwarded from وبسایت فرهنگی صدانت
مترجم: نگین قنبری
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
چرا رنج کشیدن لازمهی خردمندی است؟ • صدانت
چرا رنج کشیدن لازمهی خردمندی است؟ مایکل اس. بردی مترجم: نگین قنبری خیلی عادی است که فکر کنیم رنج کشیدن بد است و باید از آن کاست. اما رنج کشیدن میتواند
Forwarded from وبسایت فرهنگی صدانت
مجموعه مقالات منتشر شده در باب گذار به دموکراسی
مجموعه مقالاتی که در ادامه آمده است، مقالاتی است که در بهار و تابستان سال ۱۴۰۱، پیش از آغاز اعتراضات پس از مرگ مهسا امینی، در هفته نامه صدا در باب گذار به دموکراسی منتشر شده است. لذا آنچه در این مقالات آمده را ابتدا باید با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و سیاسی آن دوران خواند و ارزیابی کرد. با این حال، بنظرم ایده کلی ارائه شده در هر مقاله، با وجود گذر زمان همچنان قابل دفاع است و چه بسا برای برخی از آنها، پس از گذشت این ۱۹ ماه از آن اعتراضات، شواهد بیشتری نیز بتوان ارائه کرد. معتقدم بحث در باب امکان یا امتناع گذار به دموکراسی در شرایط اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و بینالملی موجود، امری ضروری است که میتواند راهگشای آینده باشد. بدون توجه به این شرایط، و ضرورتهای برآمده از مبانی نظری این موضوع، آنچه رخ خواهد داد هدر رفتن منابع مادی و معنوی نیروهای توسعهگرا و دموکراسیخواه ایرانی خواهد بود و به همین جهت بحث در باب نسبت شرایط فعلی با دموکراتیزاسیون، امری لازم است.
@mohammadRahbari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
گذار به دموکراسی؛ ممکن یا ممتنع • صدانت
بحث در باب امکان یا امتناع گذار به دموکراسی در شرایط اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و بینالملی موجود، امری ضروری است که میتواند راهگشای ...
آمریکا مسبب افول دموکراسی در دنیاست | ایران اینترنشنال
https://old.iranintl.com/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86/%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D9%85%D8%B3%D8%A8%D8%A8-%D8%A7%D9%81%D9%88%D9%84-%D8%AF%D9%85%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA
https://old.iranintl.com/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86/%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D9%85%D8%B3%D8%A8%D8%A8-%D8%A7%D9%81%D9%88%D9%84-%D8%AF%D9%85%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA
ایران اینترنشنال
آمریکا مسبب افول دموکراسی در دنیاست
رسانههای آمریکا از لری دایموند، استاد و محقق برجسته حوزه علوم سیاسی در دانشگاه استنفورد، با لقب «آقای دموکراسی» یاد میکنند، کسی که در گفتوگوی اخیرش
Forwarded from دیپلماسی
🔵🔴نوشته جعفر پناهی درباره خروج محمد رسولاف از ایران
«وقتی خبر رفتن رسولاف منتشر شد، با اینکه از قبل میدانستم، اما دچار حسی دوگانه شدم. هم خوشحال و هم ناراحت! خوشحال از به سلامت رسیدناش و ناراحت از اینکه فرصت دیدن فیلمهای نساختهاش در سرزمین مادری از دست میرود.
وقتی امیر نادری رفت همین حال را داشتم، برای بیضایی، مخملباف و... هم همینطور! آیا فیلمهایی همانند "دونده" و "آب باد خاک"، "باشو غریبه کوچک" و "رگبار"، "سلام سینما" و "ناصرالدینشاه آکتور سینما"...باز هم در این سرزمین تشنهی فرهنگ ساخته خواهد شد؟ وقتی امیر نادری را در نیویورک دیدم همین سئوال را کردم و گفتم دلم برای فیلمهایی که میتوانستی بسازی و دیگر در ایران نمی سازی تنگ شده. رسولاف پاسپورتی نداشت که بتواند بهصورت عادی سفر کند. باید از کوه و دشت مخفیانه میرفت یا اینکه میماند و حکم ابلهانه هنرمندکش؛ او را در گوشهی زندان میپوساند.
به خود میگویم اگر نمیرفت همچون تقوایی در حسرت فیلم ساختن می ماند. یا مثل مهرجویی سلاخی میشد. شاید هم سرنوشت پوراحمد در انتظارش بود! این پاندولِ ماندن و رفتن همچون بودن و نبودن هملت، هر روز چون خوره ذهن و روح هنرمند ایرانی را میخورد! جوانان فیلمساز بسیاری در حال رفتن هستند. دلم برای فیلم های نساخته آنها هم تنگ خواهد شد.
وقتی تائید حکم محمد منتشر شد من هم مانند دیگر اهالی سینما در انتظار موضعگیری خانه سینما و محکوم کردن این حکم ابلهانه بودم. صد افسوس که چنین نشد. وزیر ارشاد همچنان بر طبل تهدید خود میکوبد و همچون وزرای ارشاد پیشین دم از مرگ سینمای مستقل ایران میزند. زهی خیال باطل! خواهیم دید که چند صباحی او هم دنکیشوتوار با الاغ رو به موت خود، سینهچاک و عربدهکشان منم منم خواهد کرد و این روزها هم خواهد گذشت. اما خودش هم خوب میداند آنچه خواهد ماند سینمای مستقل ایران است. چه در درون این جغرافیا و یا به قول رسولاف در آن ایران فرهنگی به وسعت تمام جهان.»
@bestdiplomacy
«وقتی خبر رفتن رسولاف منتشر شد، با اینکه از قبل میدانستم، اما دچار حسی دوگانه شدم. هم خوشحال و هم ناراحت! خوشحال از به سلامت رسیدناش و ناراحت از اینکه فرصت دیدن فیلمهای نساختهاش در سرزمین مادری از دست میرود.
وقتی امیر نادری رفت همین حال را داشتم، برای بیضایی، مخملباف و... هم همینطور! آیا فیلمهایی همانند "دونده" و "آب باد خاک"، "باشو غریبه کوچک" و "رگبار"، "سلام سینما" و "ناصرالدینشاه آکتور سینما"...باز هم در این سرزمین تشنهی فرهنگ ساخته خواهد شد؟ وقتی امیر نادری را در نیویورک دیدم همین سئوال را کردم و گفتم دلم برای فیلمهایی که میتوانستی بسازی و دیگر در ایران نمی سازی تنگ شده. رسولاف پاسپورتی نداشت که بتواند بهصورت عادی سفر کند. باید از کوه و دشت مخفیانه میرفت یا اینکه میماند و حکم ابلهانه هنرمندکش؛ او را در گوشهی زندان میپوساند.
به خود میگویم اگر نمیرفت همچون تقوایی در حسرت فیلم ساختن می ماند. یا مثل مهرجویی سلاخی میشد. شاید هم سرنوشت پوراحمد در انتظارش بود! این پاندولِ ماندن و رفتن همچون بودن و نبودن هملت، هر روز چون خوره ذهن و روح هنرمند ایرانی را میخورد! جوانان فیلمساز بسیاری در حال رفتن هستند. دلم برای فیلم های نساخته آنها هم تنگ خواهد شد.
وقتی تائید حکم محمد منتشر شد من هم مانند دیگر اهالی سینما در انتظار موضعگیری خانه سینما و محکوم کردن این حکم ابلهانه بودم. صد افسوس که چنین نشد. وزیر ارشاد همچنان بر طبل تهدید خود میکوبد و همچون وزرای ارشاد پیشین دم از مرگ سینمای مستقل ایران میزند. زهی خیال باطل! خواهیم دید که چند صباحی او هم دنکیشوتوار با الاغ رو به موت خود، سینهچاک و عربدهکشان منم منم خواهد کرد و این روزها هم خواهد گذشت. اما خودش هم خوب میداند آنچه خواهد ماند سینمای مستقل ایران است. چه در درون این جغرافیا و یا به قول رسولاف در آن ایران فرهنگی به وسعت تمام جهان.»
@bestdiplomacy
Forwarded from دیپلماسی
🔵🔴به بهانه نامه آصف بیات به سعید مدنی: تحولات فناورانه چگونه بر تحولات اجتماعی و سیاسی سایه افکندهاند؟
✍🏻محمد رهبری|منتشر شده در هفتهنامه صدا
🔻یادداشتها و مواضع دو جامعهشناس برجسته در روزهای اخیر توجه اندیشمندان و کنشگران سیاسی و مدنی را بهخود جلب کرده است. نخست، گفتوگوی سعید مدنی با حسین رزاق در زندان بوده که در آن مباحثی راجع به شرایط اجتماعی و سیاسی ایران مطرح شده و دوم یادداشت انتقادی آصف بیات راجع به این مباحث بوده است.
🔻هر دو جامعهشناس از منظر نظری چنان به مباحث تسلط دارند که نقد آن، جسارت زیادی میطلبد. با اینحال، تصور میکنم بحث در باب مباحث مطرح شده بتواند به فهم بهتر آن و همچنین تدقیق آنها کمک کرده و راه را برای فهم بهتر وضعیت اجتماعی-سیاسی و تغییر آن فراهم کند. در همین رابطه نکاتی را در ضرورت بکارگیری مفاهیم جدید در نسبت با تحولات فناورانه برای تحلیل جامعه ایران نوشتهام که خلاصه آن در ادامه آمده است.
🔻آقای بیات در یادداشت خود، از بکارگیری مفاهیمی نظیر «جامعه شبکهای» توسط سعید مدنی انتقاد کرده است. او با بکارگیری مفهوم جامعه شبکهای از آن رو مخالف میکند که آن را مختص به جوامع «پسا صنعتی» میداند. با این حال، به نظر نگارنده، این نگاه خطی به تحولات جوامع، نگاه درستی نیست چرا که تأثیر تحولات فناورانه را بر آن نادیده میگیرد.
🔻ظهور تکنولوژی و فناوریهای نوظهور در بسیاری از جوامع و روند جهانیشدن، عملا نحوه تکوین و تکامل جوامع را تغییر داده است. این موضوع اتفاقا از منظر کاستلز، مبدع تئوری جامعه شبکهای نیز دور نمانده است. او، بر خلاف آقای بیات، تعبیر «جامعه شبکهای» را برای جوامعی مثل ایران هم بکار میبرد و آن را منحصر به جوامع پسا صنعتی نکرده است. بحثی که او در رابطه با انقلابهای عربی و جوامعی نظیر مصر و تونس دارد کاملا متأثر از مفهوم جامعه شبکهای است و این مفهوم را برای آن جوامع نیز بکار میبرد.
🔻آقای بیات در یادداشتشان در نقد بکارگیری جامعه شبکهای مدنظر کاستلز گفتهاند که «شبکههای مورد نظر کاستلز اصولاً با فناوریِ نوینِ دیجیتالی پدید آمدهاند» و فرض گرفتهاند که شبکهها در ایران متأثر از این فناوریهای نوظهور نیست. اما بنظر میرسد این فرض صحیحی نباشد.
🔻چطور میتوان جامعه ایران را که، طبق نظرسنجی ایسپا، در آن حدود ۸۰ درصد از مردم از شبکههای اجتماعی و پیامرسانها استفاده میکنند، بسیاری از روابط و ارتباطات از طریق پلتفرمهای شبکههای اجتماعی شکل میگیرد و توسعه پیدا میکند و نفوذ اینترنت در آن بیش از 95 درصد است متأثر از فناوریهای جدید ندانست و شبکههای درون آن را صرفا برآمده از شبکههای سنتی تلقی کرد؟
🔻اگر بپذیریم مفهوم جامعه شبکهای برای جامعه ایران کاربرد دارد، آنگاه باید چارچوب مفهومی جدیدی را برای جامعه و تحلیل آن در نظر گرفت. بر مبنای این چارچوب جدید، و درون جامعه شبکهای، یکی از مسائلی که باید بیشتر به آن پرداخت موضوع «رهبری» و «سازماندهی» است. رهبری و سازماندهی در جامعه شبکهای دستخوش تغییر شده است؛ شکلگیری روابط افقی، نیاز به سازمانهای سیاسی را کاهش داد و تولد «سیاست رسوایی» در دل جامعه شبکهای، امکان اعتماد به رهبران و تولد رهبران کاریزماتیک را کم کرده است.
🔻واقعیت آن است که تولد یک «رهبر انقلابی» در دوران جدید بسیار سختتر از گذشته است. در این دوران، به قول کاستلز، شایعههای شبکهسازیشده دیجیتال به راحتی جایگاه اخلاقی رهبران را تخریب میکند. علاوه بر آن، گسترش روابط افقی، احساس نیاز به رهبران و سازمانهای سیاسی را کاهش داده است.
🔻بنابراین میتوان گفت که «رهبر گریزی» یکی از ویژگیهای جوامع شبکهای و تحت تأثیر سیاست رسوایی است که نه فقط مختص به جوامع پسا صنعتی که مربوط به جوامعی نظیر جامعه ایران نیز هست.
🔻آقای بیات در یادداشتشان به درستی به ضرورت وجود رهبر و سازماندهی برای تغییرات بزرگ و انقلابی اشاره کردهاند. اما بر اساس آنچه ذکر شد، در جامعه شبکهای، تولد رهبری که بتواند اعتماد تودهها را جلب کند، اگر غیر ممکن نباشد بسیار دشوار است.
🔻در فقدان سازماندهی سلسلهمراتبی و رهبر کاریزماتیک، همواره عناصر اصلی وقوع انقلاب غایب هستند. بنابراین سخن گفتن از انقلاب در چنین شرایطی، امری انتزاعی است و این امری است که در جریان اعتراضات سالهای گذشته بهخوبی نمایان شد.
🔻بنابر آنچه ذکر شد، باید وزن بیشتری برای تحولات فناورانه قائل شد؛ تحت تأثیر این تحولات، در خصوص نگرش خطی به تغییرات جوامع باید تردید کرد و نسبت به توصیف جوامع بر اساس نگرش خطی، احتیاط بیشتری کرد. اکنون جامعه ایران، یک جامعه شبکهای است. این جامعه شبکهای فرصتهای جدیدی را برای مردم خلق کرده و محدودیتهای جدیدی را در برابر آنها گذاشته است.
▪️متن کامل این یادداشت را در این لینک میتوانید بخوانید.
✍🏻محمد رهبری|منتشر شده در هفتهنامه صدا
🔻یادداشتها و مواضع دو جامعهشناس برجسته در روزهای اخیر توجه اندیشمندان و کنشگران سیاسی و مدنی را بهخود جلب کرده است. نخست، گفتوگوی سعید مدنی با حسین رزاق در زندان بوده که در آن مباحثی راجع به شرایط اجتماعی و سیاسی ایران مطرح شده و دوم یادداشت انتقادی آصف بیات راجع به این مباحث بوده است.
🔻هر دو جامعهشناس از منظر نظری چنان به مباحث تسلط دارند که نقد آن، جسارت زیادی میطلبد. با اینحال، تصور میکنم بحث در باب مباحث مطرح شده بتواند به فهم بهتر آن و همچنین تدقیق آنها کمک کرده و راه را برای فهم بهتر وضعیت اجتماعی-سیاسی و تغییر آن فراهم کند. در همین رابطه نکاتی را در ضرورت بکارگیری مفاهیم جدید در نسبت با تحولات فناورانه برای تحلیل جامعه ایران نوشتهام که خلاصه آن در ادامه آمده است.
🔻آقای بیات در یادداشت خود، از بکارگیری مفاهیمی نظیر «جامعه شبکهای» توسط سعید مدنی انتقاد کرده است. او با بکارگیری مفهوم جامعه شبکهای از آن رو مخالف میکند که آن را مختص به جوامع «پسا صنعتی» میداند. با این حال، به نظر نگارنده، این نگاه خطی به تحولات جوامع، نگاه درستی نیست چرا که تأثیر تحولات فناورانه را بر آن نادیده میگیرد.
🔻ظهور تکنولوژی و فناوریهای نوظهور در بسیاری از جوامع و روند جهانیشدن، عملا نحوه تکوین و تکامل جوامع را تغییر داده است. این موضوع اتفاقا از منظر کاستلز، مبدع تئوری جامعه شبکهای نیز دور نمانده است. او، بر خلاف آقای بیات، تعبیر «جامعه شبکهای» را برای جوامعی مثل ایران هم بکار میبرد و آن را منحصر به جوامع پسا صنعتی نکرده است. بحثی که او در رابطه با انقلابهای عربی و جوامعی نظیر مصر و تونس دارد کاملا متأثر از مفهوم جامعه شبکهای است و این مفهوم را برای آن جوامع نیز بکار میبرد.
🔻آقای بیات در یادداشتشان در نقد بکارگیری جامعه شبکهای مدنظر کاستلز گفتهاند که «شبکههای مورد نظر کاستلز اصولاً با فناوریِ نوینِ دیجیتالی پدید آمدهاند» و فرض گرفتهاند که شبکهها در ایران متأثر از این فناوریهای نوظهور نیست. اما بنظر میرسد این فرض صحیحی نباشد.
🔻چطور میتوان جامعه ایران را که، طبق نظرسنجی ایسپا، در آن حدود ۸۰ درصد از مردم از شبکههای اجتماعی و پیامرسانها استفاده میکنند، بسیاری از روابط و ارتباطات از طریق پلتفرمهای شبکههای اجتماعی شکل میگیرد و توسعه پیدا میکند و نفوذ اینترنت در آن بیش از 95 درصد است متأثر از فناوریهای جدید ندانست و شبکههای درون آن را صرفا برآمده از شبکههای سنتی تلقی کرد؟
🔻اگر بپذیریم مفهوم جامعه شبکهای برای جامعه ایران کاربرد دارد، آنگاه باید چارچوب مفهومی جدیدی را برای جامعه و تحلیل آن در نظر گرفت. بر مبنای این چارچوب جدید، و درون جامعه شبکهای، یکی از مسائلی که باید بیشتر به آن پرداخت موضوع «رهبری» و «سازماندهی» است. رهبری و سازماندهی در جامعه شبکهای دستخوش تغییر شده است؛ شکلگیری روابط افقی، نیاز به سازمانهای سیاسی را کاهش داد و تولد «سیاست رسوایی» در دل جامعه شبکهای، امکان اعتماد به رهبران و تولد رهبران کاریزماتیک را کم کرده است.
🔻واقعیت آن است که تولد یک «رهبر انقلابی» در دوران جدید بسیار سختتر از گذشته است. در این دوران، به قول کاستلز، شایعههای شبکهسازیشده دیجیتال به راحتی جایگاه اخلاقی رهبران را تخریب میکند. علاوه بر آن، گسترش روابط افقی، احساس نیاز به رهبران و سازمانهای سیاسی را کاهش داده است.
🔻بنابراین میتوان گفت که «رهبر گریزی» یکی از ویژگیهای جوامع شبکهای و تحت تأثیر سیاست رسوایی است که نه فقط مختص به جوامع پسا صنعتی که مربوط به جوامعی نظیر جامعه ایران نیز هست.
🔻آقای بیات در یادداشتشان به درستی به ضرورت وجود رهبر و سازماندهی برای تغییرات بزرگ و انقلابی اشاره کردهاند. اما بر اساس آنچه ذکر شد، در جامعه شبکهای، تولد رهبری که بتواند اعتماد تودهها را جلب کند، اگر غیر ممکن نباشد بسیار دشوار است.
🔻در فقدان سازماندهی سلسلهمراتبی و رهبر کاریزماتیک، همواره عناصر اصلی وقوع انقلاب غایب هستند. بنابراین سخن گفتن از انقلاب در چنین شرایطی، امری انتزاعی است و این امری است که در جریان اعتراضات سالهای گذشته بهخوبی نمایان شد.
🔻بنابر آنچه ذکر شد، باید وزن بیشتری برای تحولات فناورانه قائل شد؛ تحت تأثیر این تحولات، در خصوص نگرش خطی به تغییرات جوامع باید تردید کرد و نسبت به توصیف جوامع بر اساس نگرش خطی، احتیاط بیشتری کرد. اکنون جامعه ایران، یک جامعه شبکهای است. این جامعه شبکهای فرصتهای جدیدی را برای مردم خلق کرده و محدودیتهای جدیدی را در برابر آنها گذاشته است.
▪️متن کامل این یادداشت را در این لینک میتوانید بخوانید.
Telegraph
به بهانه نامه آصف بیات به سعید مدنی: تحولات فناورانه چگونه بر تحولات اجتماعی و سیاسی سایه افکندهاند؟
یادداشتها و مواضع دو جامعهشناس برجسته در روزهای اخیر توجه اندیشمندان و کنشگران سیاسی و مدنی را بهخود جلب کرده است. نخست، گفتوگوی سعید مدنی با حسین رزاق در زندان بوده که در آن مباحثی راجع به شرایط اجتماعی و سیاسی ایران مطرح شده و دوم یادداشت انتقادی آصف…
Forwarded from مصطفی ملکیان
❇️ جد و جهد زیاد جهت کسب درآمد باعث کاهش میزان خوشی زندگی است
✍️ مصطفی ملکیان
🔹در دانشگاه هاروارد در آمریکا، تحقیقاتی در سطح جهانی به مدت 25 سال تحت نظارت ریاست دانشگاه هاروارد انجام گرفت. در این تحقیقات نزدیک به 600 روانشناس، جامعه شناس، اقتصاد دان، فیلسوف، عالم اخلاق و الهیدان شرکت داشتند. جامعه ی آماری این تحقیقات، کشور خاص نبود و در واقع ساکنین این کره ی خاکی، جامعه ی آماری این تحقیقات تشکیل می دادند.
🔹نتیجه ی این تحقیقات، به رئیس جمهور آمریکا تحویل شد. چرایی انجام گرفتن این تحقیقات نیز داستان مفصل و جذابیست که مجال خود را می طلبد.
در آغاز این تحقیق، حدس هایی وجود داشت که 200 عامل مطرح شده بود که این 200 عامل، بر خوشی و ناخوشی انسان ها تاثیر گذارند.
🔹بعد از انجام تحقیقات، نشان داده شد که 192 عامل از این 200 عامل، همبستگی معناداری با خوشی زندگی ندارند، اما 8 مورد است که به خوشی انسانها مربوط می شوند. و این خوشی چنین است که برای مثال وقتی صبح چشممان را باز می کنیم، خوشحال باشیم که چشممان به زندگی باز شده است. در اعلام نتایج این تحقیقات، مهمترین عامل سنخ روانی معرفی شد. و سنخ روانی هم عبارت است از اینکه انسان درون گرا با شد یا برون گرا، کنش پذیر باشد یا کنش گر، شهودی باشد یا حسی، احساسی باشد یا متفکر، دریافت کننده باشد یا قضاوت گر و ...
🔹در واقع بسته به اینکه در کدام فایل- از 32 فایلی که هر یک از انسان ها در آن جای می گیرند- قرار گرفته باشیم، مستعد خوشحال بودن هستیم. و این عامل اول، ارادی و اختیاری نیست و ما هیچ گونه اختیاری بر آن نداریم. در واقع انسان، با سنخ روانی خود به دنیا می آید.
🔹دومین عامل درآمد فرد است. نتیجه ی تحقیقات نشان داد که درآمد، نسبت به زندگی، سه حالت دارد:
فرض کنید که ضروریات زندگی انسان، X تومان باشد.
اگر درآمد انسان کمتر از X تومان باشد، احساس خوشی در زندگی شدیدا افت می کند.
اگر درآمد انسان بین X تومان و هشت برابر X تومان(8X) باشد، هر چقدر انسان بیشتر درآمد داشته باشد، احساس خوشی او در زندگی افزایش پیدا می کند.
🔹اگر درآمد انسان، بیش از هشت برابر X تومان(8X) باشد، هر چقدر درآمد انسان بیشتر می شود، احساس خوشی در زندگی به شدت کاهش پیدا می کند. یعنی انسان به لحاظ روانی به چند جهت، تحمل درآمدی بیشتر از این را ندارد.
در ادامه وقتی که درآمد انسان، سی برابر Xتومان(30X) و یا بیشتر از این سی برابر باشد، میزان خوشی او، به اندازه ی کسی است که X تومان در آمد دارد. یعنی احساس خوشی فردی که سی برابر یا بیش از سی برابر ضروریات زندگی خود درآمد دارد، با احساس خوشی فردی به اندازه ی ضروریات زندگی خود درآمد دارد، برابر است.
نتایج بالا، به لحاظ درآمد مطرح شده اند و در احساس خوشی انسان، هفت عامل دیگر نیز موثر اند.
این تحقیقات نشان داد که کسانی که جد و جهدشان برای کسب درآمد بیشتر از هشت برابر ضروریات زندگیشان است، نادانسته در حال کاهش میزان خوشی زندگی شان هستند.
🔹انسان هر چقدر مشغله های کاری خود را کم تر کند و سبک بار تر باشد، فرصت شکوفایی و سربرآوردن به استعدادهای خود داده است و این استعدادهای درونی خود را نشان نمی دهند، مگر اینکه انسان کمی به خود استراحت دهد و دائما در حال جنب و جوش و خروش نباشد.
اگر توجه شود، عارفان بزرگ، شاعران بزرگی نیز بوده اند. این حس شاعرانه، زمانی در انسان بروز می کند که انسان دارای یک سکون و قراری به دور از مناسبات مادی باشد. زندگی انسان ها، هر چقدر ساده تر می شود، فراورده های آن نیز بیشتر می شود. انسان های بزرگ تاریخ در حوزه های مختلف هنر، الهیات، علم، فلسفه وادبیات و ... زندگی های ساده ای داشته اند و این سادگی گاه اجباراً بوده است و گاه خودخواسته.
🔹توماس آکوینی، از بزرگان عالَم مسیحیت است( به عقیده ی بسیاری، بزرگترین فرد است). وی 59 سال عمر کرده است و در این مدت، آثاری از او به جای مانده است که به گمان من اگر کسی با تمام استعدادهای خود به مطالعه ی این آثار بپردازد، 300 سال زمان برای خواندن و فهم آن ها احتیاج دارد! آکویناس، بار و بُنه زندگی خود را کم کرده بود که چنین استعدادهای خود را شکوفا کرده بود.
🔹تا وقتی که آب درون حوض تلاطم دارد و فواره ی آن کار می کند، کف حوض معلوم نیست، اما وقتی این آب به سکون و ارامش می رسد، آن وقت است که کف حوض را می توان دید.
💢سخنرانی ضرورت ساده زیستی
@mostafamalekian
✍️ مصطفی ملکیان
🔹در دانشگاه هاروارد در آمریکا، تحقیقاتی در سطح جهانی به مدت 25 سال تحت نظارت ریاست دانشگاه هاروارد انجام گرفت. در این تحقیقات نزدیک به 600 روانشناس، جامعه شناس، اقتصاد دان، فیلسوف، عالم اخلاق و الهیدان شرکت داشتند. جامعه ی آماری این تحقیقات، کشور خاص نبود و در واقع ساکنین این کره ی خاکی، جامعه ی آماری این تحقیقات تشکیل می دادند.
🔹نتیجه ی این تحقیقات، به رئیس جمهور آمریکا تحویل شد. چرایی انجام گرفتن این تحقیقات نیز داستان مفصل و جذابیست که مجال خود را می طلبد.
در آغاز این تحقیق، حدس هایی وجود داشت که 200 عامل مطرح شده بود که این 200 عامل، بر خوشی و ناخوشی انسان ها تاثیر گذارند.
🔹بعد از انجام تحقیقات، نشان داده شد که 192 عامل از این 200 عامل، همبستگی معناداری با خوشی زندگی ندارند، اما 8 مورد است که به خوشی انسانها مربوط می شوند. و این خوشی چنین است که برای مثال وقتی صبح چشممان را باز می کنیم، خوشحال باشیم که چشممان به زندگی باز شده است. در اعلام نتایج این تحقیقات، مهمترین عامل سنخ روانی معرفی شد. و سنخ روانی هم عبارت است از اینکه انسان درون گرا با شد یا برون گرا، کنش پذیر باشد یا کنش گر، شهودی باشد یا حسی، احساسی باشد یا متفکر، دریافت کننده باشد یا قضاوت گر و ...
🔹در واقع بسته به اینکه در کدام فایل- از 32 فایلی که هر یک از انسان ها در آن جای می گیرند- قرار گرفته باشیم، مستعد خوشحال بودن هستیم. و این عامل اول، ارادی و اختیاری نیست و ما هیچ گونه اختیاری بر آن نداریم. در واقع انسان، با سنخ روانی خود به دنیا می آید.
🔹دومین عامل درآمد فرد است. نتیجه ی تحقیقات نشان داد که درآمد، نسبت به زندگی، سه حالت دارد:
فرض کنید که ضروریات زندگی انسان، X تومان باشد.
اگر درآمد انسان کمتر از X تومان باشد، احساس خوشی در زندگی شدیدا افت می کند.
اگر درآمد انسان بین X تومان و هشت برابر X تومان(8X) باشد، هر چقدر انسان بیشتر درآمد داشته باشد، احساس خوشی او در زندگی افزایش پیدا می کند.
🔹اگر درآمد انسان، بیش از هشت برابر X تومان(8X) باشد، هر چقدر درآمد انسان بیشتر می شود، احساس خوشی در زندگی به شدت کاهش پیدا می کند. یعنی انسان به لحاظ روانی به چند جهت، تحمل درآمدی بیشتر از این را ندارد.
در ادامه وقتی که درآمد انسان، سی برابر Xتومان(30X) و یا بیشتر از این سی برابر باشد، میزان خوشی او، به اندازه ی کسی است که X تومان در آمد دارد. یعنی احساس خوشی فردی که سی برابر یا بیش از سی برابر ضروریات زندگی خود درآمد دارد، با احساس خوشی فردی به اندازه ی ضروریات زندگی خود درآمد دارد، برابر است.
نتایج بالا، به لحاظ درآمد مطرح شده اند و در احساس خوشی انسان، هفت عامل دیگر نیز موثر اند.
این تحقیقات نشان داد که کسانی که جد و جهدشان برای کسب درآمد بیشتر از هشت برابر ضروریات زندگیشان است، نادانسته در حال کاهش میزان خوشی زندگی شان هستند.
🔹انسان هر چقدر مشغله های کاری خود را کم تر کند و سبک بار تر باشد، فرصت شکوفایی و سربرآوردن به استعدادهای خود داده است و این استعدادهای درونی خود را نشان نمی دهند، مگر اینکه انسان کمی به خود استراحت دهد و دائما در حال جنب و جوش و خروش نباشد.
اگر توجه شود، عارفان بزرگ، شاعران بزرگی نیز بوده اند. این حس شاعرانه، زمانی در انسان بروز می کند که انسان دارای یک سکون و قراری به دور از مناسبات مادی باشد. زندگی انسان ها، هر چقدر ساده تر می شود، فراورده های آن نیز بیشتر می شود. انسان های بزرگ تاریخ در حوزه های مختلف هنر، الهیات، علم، فلسفه وادبیات و ... زندگی های ساده ای داشته اند و این سادگی گاه اجباراً بوده است و گاه خودخواسته.
🔹توماس آکوینی، از بزرگان عالَم مسیحیت است( به عقیده ی بسیاری، بزرگترین فرد است). وی 59 سال عمر کرده است و در این مدت، آثاری از او به جای مانده است که به گمان من اگر کسی با تمام استعدادهای خود به مطالعه ی این آثار بپردازد، 300 سال زمان برای خواندن و فهم آن ها احتیاج دارد! آکویناس، بار و بُنه زندگی خود را کم کرده بود که چنین استعدادهای خود را شکوفا کرده بود.
🔹تا وقتی که آب درون حوض تلاطم دارد و فواره ی آن کار می کند، کف حوض معلوم نیست، اما وقتی این آب به سکون و ارامش می رسد، آن وقت است که کف حوض را می توان دید.
💢سخنرانی ضرورت ساده زیستی
@mostafamalekian
Forwarded from Aasoo - آسو
نمونهی شگفتانگیز توماج صالحی؛ دیکتاتورها رستگار نمیشوند 🔻
🎙 هربرت مارکوزه، چهرهی شاخصِ مکتبِ فرانکفورت در دههی شصت میلادی، یکی از اولین کسانی بود که متوجه شد در موسیقیِ عامهپسندی که بر تودهی مردم تأثیر میگذارد، غایت مطلوب چیز دیگری است. یعنی مواجههی زیباییشناسانه با این نوع موسیقی نیاز به موازین جدیدی دارد و شاید به همین دلیل در مورد همسراییِ ترانههای باب دیلن در تجمعاتِ سیاسی-اجتماعیِ دانشگاهها آن جملهی معروف را گفت :«وقتی در تجمعاتی علیه جنگ ویتنام شرکت کردم و دیدم و شنیدم که آنها ترانههای باب دیلن را میخوانند، گفتنش سخت است، یکجورهایی احساس کردم که در واقع امروز این تنها زبانِ انقلابی است که باقی مانده.»
🎙 در فاصلهی شهریور ۱۴۰۰ تا شهریور ۱۴۰۱، یعنی تا پیش از آغاز جنبش ژینا، و در زمانی که پروندهی اولِ او روند حقوقیاش را میگذارند، توماج هفت ترانهی اعتراضی منتشر کرد. یکی از مهمترینِ آنها «شلاق» بود که با همکاریِ جاستینا تولید شد. بخشی از ترجیعبند ترانه این بود: «با اختیار زندگی کن بگو حجاب بیحجاب». این رپ در ۲۰ تیرماه، یعنی حدود دو ماه پیش از آغاز جنبش ژینا، منتشر شد. این ترانه مشخصاً از برابری و آزادیخواهی در مقابله با حکومت و حجاب حرف میزد، موضوعی که دو ماه بعد با قتل ژینا به خیابانها کشیده شد. اندکی پس از آغاز جنبش، در ۱۴مهرماه، توماج ترانهی «میدون جنگ»، و سپس در اول آبان، ترانهی «فال» را منتشر کرد و در نهایت در هشتم آبان دستگیر شد.
🎙 توماج صالحی بخشی از هنری است که ارائه کرده. یعنی اگر مؤانست اخلاق و زیباییشناسی را عامل اعتلای اثر هنری بدانیم، درهمتنیدگیِ زندگیِ سیاسیِ اخلاقمدارانهی توماج با ایدههایی که در ترانههایش مطرح شدهاند، رویداد هنریِ چشمگیری را رقم میزند. مواجهه با این رویداد فراتر از وجه زیباییشناسانهای است که قرار است به لذت بینجامد، و بیشتر شبیه به شکل دومی از تجربهی زیباشناختی است که اولین بار ادموند برک و سپس امانوئل کانت مطرح کردند: مواجهه با «امر والا» که میتواند متفاوت از تجربهی مواجهه با «امر زیبا» باشد. مواجهه با «امر والا» میتواند سترگ، باشکوه و حتی ترسناک باشد.
@NashrAasoo 💭
🎙 هربرت مارکوزه، چهرهی شاخصِ مکتبِ فرانکفورت در دههی شصت میلادی، یکی از اولین کسانی بود که متوجه شد در موسیقیِ عامهپسندی که بر تودهی مردم تأثیر میگذارد، غایت مطلوب چیز دیگری است. یعنی مواجههی زیباییشناسانه با این نوع موسیقی نیاز به موازین جدیدی دارد و شاید به همین دلیل در مورد همسراییِ ترانههای باب دیلن در تجمعاتِ سیاسی-اجتماعیِ دانشگاهها آن جملهی معروف را گفت :«وقتی در تجمعاتی علیه جنگ ویتنام شرکت کردم و دیدم و شنیدم که آنها ترانههای باب دیلن را میخوانند، گفتنش سخت است، یکجورهایی احساس کردم که در واقع امروز این تنها زبانِ انقلابی است که باقی مانده.»
🎙 در فاصلهی شهریور ۱۴۰۰ تا شهریور ۱۴۰۱، یعنی تا پیش از آغاز جنبش ژینا، و در زمانی که پروندهی اولِ او روند حقوقیاش را میگذارند، توماج هفت ترانهی اعتراضی منتشر کرد. یکی از مهمترینِ آنها «شلاق» بود که با همکاریِ جاستینا تولید شد. بخشی از ترجیعبند ترانه این بود: «با اختیار زندگی کن بگو حجاب بیحجاب». این رپ در ۲۰ تیرماه، یعنی حدود دو ماه پیش از آغاز جنبش ژینا، منتشر شد. این ترانه مشخصاً از برابری و آزادیخواهی در مقابله با حکومت و حجاب حرف میزد، موضوعی که دو ماه بعد با قتل ژینا به خیابانها کشیده شد. اندکی پس از آغاز جنبش، در ۱۴مهرماه، توماج ترانهی «میدون جنگ»، و سپس در اول آبان، ترانهی «فال» را منتشر کرد و در نهایت در هشتم آبان دستگیر شد.
🎙 توماج صالحی بخشی از هنری است که ارائه کرده. یعنی اگر مؤانست اخلاق و زیباییشناسی را عامل اعتلای اثر هنری بدانیم، درهمتنیدگیِ زندگیِ سیاسیِ اخلاقمدارانهی توماج با ایدههایی که در ترانههایش مطرح شدهاند، رویداد هنریِ چشمگیری را رقم میزند. مواجهه با این رویداد فراتر از وجه زیباییشناسانهای است که قرار است به لذت بینجامد، و بیشتر شبیه به شکل دومی از تجربهی زیباشناختی است که اولین بار ادموند برک و سپس امانوئل کانت مطرح کردند: مواجهه با «امر والا» که میتواند متفاوت از تجربهی مواجهه با «امر زیبا» باشد. مواجهه با «امر والا» میتواند سترگ، باشکوه و حتی ترسناک باشد.
@NashrAasoo 💭
آسو
نمونهی شگفتانگیز توماج صالحی؛ دیکتاتورها رستگار نمیشوند
توماج صالحی بخشی از هنری است که ارائه کرده. یعنی اگر مؤانست اخلاق و زیباییشناسی را عامل اعتلای اثر هنری بدانیم، درهمتنیدگیِ زندگیِ سیاسیِ اخلاقمدارانهی توماج با ایدههایی که در ترانههایش مطرح
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
🔊فایل صوتی
معنای زندگی و ابداع خویشتن همچون اثر هنری
احسان شریعتی
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @Dr_ehsanshariati
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
معنای زندگی و ابداع خویشتن همچون اثر هنری
احسان شریعتی
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @Dr_ehsanshariati
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Forwarded from سخنرانیها
✍️ علی زمانیان
🖊 نشانهها و علل شورش
"میشل فوکو" در درسگفتار "امنیت، قلمرو، جمعیت"، در جلسهی دهم با به میان آوردن مقالهای از "فرانسیس بیکن"(فیلسوف انگلیسی، ۱۵۶۱ – ۱۶۲۶م)، با عنوان "در باب فتنه و آشوب"، نکات چشمگیری را توضیح میدهد. منجمله از نشانهها و علل شورش یاد میکند.
"فوکو"، با تکیه بر مقالهی بیکن شرح میدهد که فتنه و شورش را نباید پدیدهای خارق عادت، بلکه باید امری یکسره طبیعی و عادی تلقی کرد. آشوب، همچون طوفانی است که نامنتظره در میگیرد. زمانی رخ میدهد که انتظارش را نداریم. یعنی در زمانی که ظاهرا آرامش و سکون پا برجاست. "در لحظات تعادل و آرامش هیچ بعید نیست که چیزی در حال تکوین باشد یا در کار زاده شدن باشد". در نظر بیکن، گرچه جامعه به صورت پنهانی ملتهب میشود، اما میتوان نشانههایی از التهاب را از امواج خاموش جامعه استخراج کرد.
@sokhanranihaa
✅ نشانههای شورش از نظر بیکن، عبارت است از:
۱. رواج شایعات افترا و سخنانی علیه دولت و حکمرانان
۲. واژگونی ارزشها به مثابهی راهنمای عمل
۳. واژگونی ارزیابیها. به این معنا که حتی کارهای ستودنی و ارزشمند حکومت بد تعبیر میشود.
۴. لحن ضعیف فرامین حکمرانان. گویی در بیان فرامین "خجول " هستند.
۵. تفسیر دلبخواهانهی فرامین حکومت از سوی مجریان. شخص دریافتکنندهی فرمان به جای اجرای فرمان، آن را تفسیر میکند و تفسیر خودش را ملاک عمل قرار میدهد.
۶. نخبگان و اصحاب قدرت، صاحب منصبان و حتی نزدیکان حاکم، یعنی کسانی که حول حاکم گرد آمدهاند آشکارا نشان میدهند از فرامین حاکم اطاعت نمیکنند، بلکه تابع منافع خویش هستند.
۷. و آخرین نشانه این است که حاکم به جای مصلحت کلیت حکومت و جمهوریت، جانب یک حزب و یا گروه را میگیرد و از منافع آنها در برابر دیگران دفاع میکند. به سخن دیگر، مصلحت یک گروه و یا حزب را بر مصلحت حاکمیت ترجیح میدهد.
❓چرا فتنه و شورش رخ میدهد؟ گرچه علل شورش متعدد و مختلف است اما بیکن بر دو علت اصلی تاکید میکند:
۱. ماده و علت اصلی شورشها، "نخست فقر است، یا دست کم فقر مفرط. یعنی سطحی از فقر که دیگر قابل تحمل نیست". به گفتهی بیکن این گونه قیامها برآمده از شکم است که از همهی قیامهای دیگر بدتر است. زیرا حکومت با "لشگر گرسنگان"، روبرو میشود.
۲ علت دوم شورشها، نارضایتی است. از نظر بیکن این علت مربوط است به عقیده و ادراک جامعه از وضیعیت خود و نسبتی که حاکمان با آنان برقرار میکند.
گرچه میان فقر و نارضایتی نسبت مستقیم برقرار است، به این معنا که فقر، سبب نارضایتی میشود، اما این گونه نیست که هر نارضایتی به علت فقر باشد. ممکن است کسی فقیر نباشد اما از وضعیت خود، جامعه و یا شیوهی حکمرانی ناراضی باشد. (نارضایتی، خودش علل متعدد دارد)
✅ در نظر بیکن، "گرسنگی و عقیده"، "شکم و سر"، دو مادهی قابل اشتعالاند که میتواند سبب کنش خشمگینانه و گاه آتشین مردمان گردد. اما چه وقت این فقر و نارضایتی به کنش عملی و بعضا قهرآمیز تبدیل میشود؟ به تعبیر دیگر، وقتی جامعه آماده شعلهور شدن است، چه چیزی آن را به آتش میکشد؟
❓برای آن که جامعهی آمادهی شورش به کنش مقابله و تخاصم برسد دو اتفاق باید رخ دهد:
۱. اولا، چیزی مانند تغییر در رژیم مالیاتی، افزایش قیمتها، کمیابی مایحتاج مردم، به قدرت رساندن و یا به منصب نشاندن افراد فرومایه و دگرگونی در توزیع منافع امتیازات و امکانها رخ دهد. این دسته از امور به تعبیر بیکن، معترضین را به وحدت میرساند و شکل واحدی از ناخرسندی را سبب میشوند.
۲. و دوم این که نخبگان و مردم به اتحاد و ائتلاف برسند.
از نظر بیکن، نخبگان و سرآمدان جامعه، مسئلهی اصلی حاکمان نیست، زیرا همواره حکومت میتواند با آنها به توافق برسد. یا آنها را میخرند یا اعدام میکنند. "فرد نخبه سرش قطع میشود یا به رسالت خود خیانت میکند". مشکل اصلی حکومت، ناخرسندی مردم است.
✔️ راه حل چیست؟
بیکن دو راه پیش پای میگذارد:
۱. "ترتیبی اتخاذ گردد ناخرسندی مردم هرگز به نقطهای نرسد که تنها راه خروجی، انقلاب و شورش باشد"
۲. راه دوم، قطع رابطهی مردم و نخبگان است. به نحوی که مردم بیرمق و ناخرسند، نتوانند از میان نخبگان، رهبری برای خود پیدا کنند. زیرا "قیام بیسر"، حتی اگر رخ دادنی باشد، ادامه دادنی نیست، خاموش میشود و راه به جایی نخواهد برد.
- ... ۱۴۰۳/۰۲/۲۴
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @kherade_montaghed
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
🖊 نشانهها و علل شورش
"میشل فوکو" در درسگفتار "امنیت، قلمرو، جمعیت"، در جلسهی دهم با به میان آوردن مقالهای از "فرانسیس بیکن"(فیلسوف انگلیسی، ۱۵۶۱ – ۱۶۲۶م)، با عنوان "در باب فتنه و آشوب"، نکات چشمگیری را توضیح میدهد. منجمله از نشانهها و علل شورش یاد میکند.
"فوکو"، با تکیه بر مقالهی بیکن شرح میدهد که فتنه و شورش را نباید پدیدهای خارق عادت، بلکه باید امری یکسره طبیعی و عادی تلقی کرد. آشوب، همچون طوفانی است که نامنتظره در میگیرد. زمانی رخ میدهد که انتظارش را نداریم. یعنی در زمانی که ظاهرا آرامش و سکون پا برجاست. "در لحظات تعادل و آرامش هیچ بعید نیست که چیزی در حال تکوین باشد یا در کار زاده شدن باشد". در نظر بیکن، گرچه جامعه به صورت پنهانی ملتهب میشود، اما میتوان نشانههایی از التهاب را از امواج خاموش جامعه استخراج کرد.
@sokhanranihaa
✅ نشانههای شورش از نظر بیکن، عبارت است از:
۱. رواج شایعات افترا و سخنانی علیه دولت و حکمرانان
۲. واژگونی ارزشها به مثابهی راهنمای عمل
۳. واژگونی ارزیابیها. به این معنا که حتی کارهای ستودنی و ارزشمند حکومت بد تعبیر میشود.
۴. لحن ضعیف فرامین حکمرانان. گویی در بیان فرامین "خجول " هستند.
۵. تفسیر دلبخواهانهی فرامین حکومت از سوی مجریان. شخص دریافتکنندهی فرمان به جای اجرای فرمان، آن را تفسیر میکند و تفسیر خودش را ملاک عمل قرار میدهد.
۶. نخبگان و اصحاب قدرت، صاحب منصبان و حتی نزدیکان حاکم، یعنی کسانی که حول حاکم گرد آمدهاند آشکارا نشان میدهند از فرامین حاکم اطاعت نمیکنند، بلکه تابع منافع خویش هستند.
۷. و آخرین نشانه این است که حاکم به جای مصلحت کلیت حکومت و جمهوریت، جانب یک حزب و یا گروه را میگیرد و از منافع آنها در برابر دیگران دفاع میکند. به سخن دیگر، مصلحت یک گروه و یا حزب را بر مصلحت حاکمیت ترجیح میدهد.
❓چرا فتنه و شورش رخ میدهد؟ گرچه علل شورش متعدد و مختلف است اما بیکن بر دو علت اصلی تاکید میکند:
۱. ماده و علت اصلی شورشها، "نخست فقر است، یا دست کم فقر مفرط. یعنی سطحی از فقر که دیگر قابل تحمل نیست". به گفتهی بیکن این گونه قیامها برآمده از شکم است که از همهی قیامهای دیگر بدتر است. زیرا حکومت با "لشگر گرسنگان"، روبرو میشود.
۲ علت دوم شورشها، نارضایتی است. از نظر بیکن این علت مربوط است به عقیده و ادراک جامعه از وضیعیت خود و نسبتی که حاکمان با آنان برقرار میکند.
گرچه میان فقر و نارضایتی نسبت مستقیم برقرار است، به این معنا که فقر، سبب نارضایتی میشود، اما این گونه نیست که هر نارضایتی به علت فقر باشد. ممکن است کسی فقیر نباشد اما از وضعیت خود، جامعه و یا شیوهی حکمرانی ناراضی باشد. (نارضایتی، خودش علل متعدد دارد)
✅ در نظر بیکن، "گرسنگی و عقیده"، "شکم و سر"، دو مادهی قابل اشتعالاند که میتواند سبب کنش خشمگینانه و گاه آتشین مردمان گردد. اما چه وقت این فقر و نارضایتی به کنش عملی و بعضا قهرآمیز تبدیل میشود؟ به تعبیر دیگر، وقتی جامعه آماده شعلهور شدن است، چه چیزی آن را به آتش میکشد؟
❓برای آن که جامعهی آمادهی شورش به کنش مقابله و تخاصم برسد دو اتفاق باید رخ دهد:
۱. اولا، چیزی مانند تغییر در رژیم مالیاتی، افزایش قیمتها، کمیابی مایحتاج مردم، به قدرت رساندن و یا به منصب نشاندن افراد فرومایه و دگرگونی در توزیع منافع امتیازات و امکانها رخ دهد. این دسته از امور به تعبیر بیکن، معترضین را به وحدت میرساند و شکل واحدی از ناخرسندی را سبب میشوند.
۲. و دوم این که نخبگان و مردم به اتحاد و ائتلاف برسند.
از نظر بیکن، نخبگان و سرآمدان جامعه، مسئلهی اصلی حاکمان نیست، زیرا همواره حکومت میتواند با آنها به توافق برسد. یا آنها را میخرند یا اعدام میکنند. "فرد نخبه سرش قطع میشود یا به رسالت خود خیانت میکند". مشکل اصلی حکومت، ناخرسندی مردم است.
✔️ راه حل چیست؟
بیکن دو راه پیش پای میگذارد:
۱. "ترتیبی اتخاذ گردد ناخرسندی مردم هرگز به نقطهای نرسد که تنها راه خروجی، انقلاب و شورش باشد"
۲. راه دوم، قطع رابطهی مردم و نخبگان است. به نحوی که مردم بیرمق و ناخرسند، نتوانند از میان نخبگان، رهبری برای خود پیدا کنند. زیرا "قیام بیسر"، حتی اگر رخ دادنی باشد، ادامه دادنی نیست، خاموش میشود و راه به جایی نخواهد برد.
- ... ۱۴۰۳/۰۲/۲۴
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @kherade_montaghed
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Forwarded from سخنرانیها
✍️هیچ مصیبتی بدتر از نادانی نیست
هیچ کاری مهمتر از خودسازی نیست
پس اینک به خودآی و به خود بپرداز
⭕️ ✅ لطفا عزیزانی که از مطالب این کانال استفاده میکنند این مطلب را مطالعه کنند.
با تشکر فراون
❤️ دوستان و سروران گرانقدر
✅ هر عزیزی که از فایل صوتی و یا فایل های صوتی یا مطالب این کانال استفاده میکند ، طبق قانون جبران و جذب مطالب ، لطفا ماهانه یا سالانه مبلغی را در حد توان مالی خود به حساب تخصیص داده شده برای کانال واریز کند . با تشکر 🌹
✍️ با سلام خدمت اعضای محترم و فرهیختهی کانال «سخنرانیها»
🖥 دسترسیِ آسان، مطمئن و سریع به درسگفتارها و سخنرانیهای متفکران و روشنفکرانِ نامدار، از جمله نکاتی است که موجب لطف و اقبال شما عزیزان به کانال «سخنرانیها» شده است.
📀 جمعآوری، دستهبندی، آپلود، روزآمدی و آراستن فایلهای این مجموعه متضمن صرف وقت قابل توجهی هست.
تلاش ما همواره بر این بوده تا با ارائهی باکیفیت و بهموقع مطالب به جلب رضایتِ حداکثری مخاطبان دست پیدا کنیم. خوشحالیم در این مدت که از عمر «کانال سخنرانیها» میگذرد (حدود ده سال) در این امر به کامیابی نسبیای دست یافته ایم.
✅ بدون شک ادامه مسیر فعالیت مفید کانال سخنرانی ها با لطف و حمایت های مادی و معنوی شما عزیزان بهتر و استوارتر طی خواهد شد ؛
لذا تقاضامندیم هر یک از دوستانی که از مطالب این کانال استفاده می کنند ،
ماهانه یا سالانه مبلغی را به عنوان #حق_عضویت
(ماهانه 5هزار تومان یا سالانه 50هزارتومان و یا در حد توان مالی و هرکس بنا به وجدان خویش) به حساب تخصیص داده شده برای کانال واریز کنند تا بتوانیم مصممتر از قبل، با ارائه مطالب مفید در حوزه های گوناگون زیست انسانی، در خدمت همراهان باشیم.
اگر عزیزی واقعا توان مالی ندارد نیازی نیست حق عضویت بپردازد.
📌 بر روی شماره کارت ها کلیک کنید، کپی میشوند
👈شماره کارت:
👈شماره حساب :
به نام : محمد خلیلی ابوخیلی ـ بانک ملی
👈شناسه شبا حساب متمركز :
بعد از واریز عکس فیش واریزی را برای ما به ایدی زیر ارسال کنید - سکرت چت پاسخگو نیستم.
🆔 @mohammadkhaliliy
1️⃣ درباره نحوه واریز حق عضویت برای عزیزانی که خارج از ایران هسنند
1 - از طریق صرافی های ایرانی در کشور های مختلف میشه پرداخت کرد شما عزیزان میتوانید به صرافی مراجعه کنید و یا حتی نیاز به مراجعه به صرافی هم نیست ، شماره حساب صرافی رو بگیرن ، مثلا چند پوند یا دلار یا یورو به حساب صرافی واریز کنید و شماره کارت ما رو به صرافی بدهید که معادل اون و بصورت ریالی به کارت ما واریز بشه ، بعد رسید رو از صرافی بگیرن و برای ما ارسال کنید
2 - افرادی که خودشون در ایران کارت بانکی داشته باشند هم از خارج کشور میتونن با اپلیکیشن های مختلف موبایلی این انتقال رو انجام بدن.
3 - اشخاصی که کارت ندارن و فقط حساب بانکی در ایران دارند میتونن از طریق اینترنت بانک به حساب خودشون وصل بشن و این انتقال رو انجام بدن.
4 - از طریق آشنایانی که در ایران دارن هم میتوانند حق عضویت بدهند
2️⃣ این پیام هفته ای چند بار در این کانال ارسال میشود -
با مهر 🌹
اگر میخواهید بستانید، نخست باید عطا کنید.
لائوتسو 🌹
هیچ کاری مهمتر از خودسازی نیست
پس اینک به خودآی و به خود بپرداز
⭕️ ✅ لطفا عزیزانی که از مطالب این کانال استفاده میکنند این مطلب را مطالعه کنند.
با تشکر فراون
❤️ دوستان و سروران گرانقدر
✅ هر عزیزی که از فایل صوتی و یا فایل های صوتی یا مطالب این کانال استفاده میکند ، طبق قانون جبران و جذب مطالب ، لطفا ماهانه یا سالانه مبلغی را در حد توان مالی خود به حساب تخصیص داده شده برای کانال واریز کند . با تشکر 🌹
✍️ با سلام خدمت اعضای محترم و فرهیختهی کانال «سخنرانیها»
🖥 دسترسیِ آسان، مطمئن و سریع به درسگفتارها و سخنرانیهای متفکران و روشنفکرانِ نامدار، از جمله نکاتی است که موجب لطف و اقبال شما عزیزان به کانال «سخنرانیها» شده است.
📀 جمعآوری، دستهبندی، آپلود، روزآمدی و آراستن فایلهای این مجموعه متضمن صرف وقت قابل توجهی هست.
تلاش ما همواره بر این بوده تا با ارائهی باکیفیت و بهموقع مطالب به جلب رضایتِ حداکثری مخاطبان دست پیدا کنیم. خوشحالیم در این مدت که از عمر «کانال سخنرانیها» میگذرد (حدود ده سال) در این امر به کامیابی نسبیای دست یافته ایم.
✅ بدون شک ادامه مسیر فعالیت مفید کانال سخنرانی ها با لطف و حمایت های مادی و معنوی شما عزیزان بهتر و استوارتر طی خواهد شد ؛
لذا تقاضامندیم هر یک از دوستانی که از مطالب این کانال استفاده می کنند ،
ماهانه یا سالانه مبلغی را به عنوان #حق_عضویت
(ماهانه 5هزار تومان یا سالانه 50هزارتومان و یا در حد توان مالی و هرکس بنا به وجدان خویش) به حساب تخصیص داده شده برای کانال واریز کنند تا بتوانیم مصممتر از قبل، با ارائه مطالب مفید در حوزه های گوناگون زیست انسانی، در خدمت همراهان باشیم.
اگر عزیزی واقعا توان مالی ندارد نیازی نیست حق عضویت بپردازد.
📌 بر روی شماره کارت ها کلیک کنید، کپی میشوند
👈شماره کارت:
6037997239068837
👈شماره حساب :
0321696383002
به نام : محمد خلیلی ابوخیلی ـ بانک ملی
👈شناسه شبا حساب متمركز :
IR560170000000321696383002
بعد از واریز عکس فیش واریزی را برای ما به ایدی زیر ارسال کنید - سکرت چت پاسخگو نیستم.
🆔 @mohammadkhaliliy
1️⃣ درباره نحوه واریز حق عضویت برای عزیزانی که خارج از ایران هسنند
1 - از طریق صرافی های ایرانی در کشور های مختلف میشه پرداخت کرد شما عزیزان میتوانید به صرافی مراجعه کنید و یا حتی نیاز به مراجعه به صرافی هم نیست ، شماره حساب صرافی رو بگیرن ، مثلا چند پوند یا دلار یا یورو به حساب صرافی واریز کنید و شماره کارت ما رو به صرافی بدهید که معادل اون و بصورت ریالی به کارت ما واریز بشه ، بعد رسید رو از صرافی بگیرن و برای ما ارسال کنید
2 - افرادی که خودشون در ایران کارت بانکی داشته باشند هم از خارج کشور میتونن با اپلیکیشن های مختلف موبایلی این انتقال رو انجام بدن.
3 - اشخاصی که کارت ندارن و فقط حساب بانکی در ایران دارند میتونن از طریق اینترنت بانک به حساب خودشون وصل بشن و این انتقال رو انجام بدن.
4 - از طریق آشنایانی که در ایران دارن هم میتوانند حق عضویت بدهند
2️⃣ این پیام هفته ای چند بار در این کانال ارسال میشود -
با مهر 🌹
اگر میخواهید بستانید، نخست باید عطا کنید.
لائوتسو 🌹
Forwarded from دیپلماسی
🔵🔴 ایران به ایرانیانی نیاز دارد که ارزشمندترین کالای زندگیشان را نثارش میکنند ...
1️⃣ ایران به صداقت، وفاداری، درایت، شجاعت و صبوری نیاز دارد؛ نفسبریدهها باید برای ژینایی دوباره خود بکوشند و شادی را در قعر تاریکیها که شده بازآفرینی کنند! به قول مولانای عزیز: خوش باش که هر که راز داند؛ داند که خوشی، خوشی کَشاند.
2️⃣ یادمان باشد: شاخص آدمهای بزرگ در آن است که شرافت خویش را صرف منافع عمومی میکنند. نباید تن به بازی پخمگانی دهیم که با کوبیدن بر طبل تمامیتخواهی و ناامیدکردن مردم میکوشند از ورود به صحن بهارستان با کمتر از دویستهزار رای از تهران خوشحال باشند!
3️⃣ روانشاد نادر ابراهیمی همیشه میگفت: خستگی، خصلت روشنفکری است! ما مردم هرگز خسته نمیشویم. نه از کار، نه از مبارزه و نه از امید ...
✍ #دلنوشته_های_محمد_درویش
T.me/bestdiplomacy
1️⃣ ایران به صداقت، وفاداری، درایت، شجاعت و صبوری نیاز دارد؛ نفسبریدهها باید برای ژینایی دوباره خود بکوشند و شادی را در قعر تاریکیها که شده بازآفرینی کنند! به قول مولانای عزیز: خوش باش که هر که راز داند؛ داند که خوشی، خوشی کَشاند.
2️⃣ یادمان باشد: شاخص آدمهای بزرگ در آن است که شرافت خویش را صرف منافع عمومی میکنند. نباید تن به بازی پخمگانی دهیم که با کوبیدن بر طبل تمامیتخواهی و ناامیدکردن مردم میکوشند از ورود به صحن بهارستان با کمتر از دویستهزار رای از تهران خوشحال باشند!
3️⃣ روانشاد نادر ابراهیمی همیشه میگفت: خستگی، خصلت روشنفکری است! ما مردم هرگز خسته نمیشویم. نه از کار، نه از مبارزه و نه از امید ...
✍ #دلنوشته_های_محمد_درویش
T.me/bestdiplomacy
Telegram
دیپلماسی
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Forwarded from وبسایت فرهنگی صدانت
این تنها ما انسانها نیستیم که در تجربه درد با یکدیگر سهیم هستیم. ما در تجربه این درد با خویشاوندانِ غیر انسانی مان (که برچسب عام و فراگیر «حیوانات» را طوری به آنها میزنیم که انگار خودمان تافته ای جدا بافته از آنان هستیم) مشترک هستیم.
مسئله اصلی در بی تفاوتی ما به دردِ گونه های دیگر و به هیچ گرفتن آن است. ما بنا به دلایل بسیار زیادی دردِ گونه های دیگر را نمیبینیم، و یا اینگونه ترجیح میدهیم که نبینیم. منظورم از گونه های دیگر صرفا حیواناتی نیستند که در حیات وحش به صورت طبیعی زندگی میکنند و یا صرفا سگها و گربه های محلمان. بلکه گستره بسیار بیکرانی از جانورانی که برای خوراک، پوشاک، آزمایش، سرگرمی و . . . پرورش میدهیم. این گستره به قدری انبوه و بیکران هستند که به عنوان مثال در کشوری مثل آمریکا همه ساله حدود ده میلیارد، یا یک و نیم برابرِ جمعیت جهان (به استثنای ماهیها و دیگر آبزیان) حیوان در این راستا از میان میروند و تنها فدای منافعِ یک گونه خاص میشوند (اینکه چرا آمریکا را مثال زدم به خاطر شفافیت نسبیِ آمار این کشور در این زمینه است). مسئله اصلی ما در داشتن معیارهای دوگانه، یا دابل استاندارد، است. ما در حالیکه درد را برخود نمیپسندیم، آنرا در بدترین شکلش برای گونه های دیگر میپسندیم و روا میشمریم. ما هنوز گونه های دیگر را در سپهر اخلاقیِ خود نگنجانیده ایم، یا اینگونه ترجیح میدهیم که نگنجانیم، و با آنها به مثابه «دیگری»یی که باید به دردشان توجه کرد رفتار نمیکنیم. هنوز در این وهمِ دکارتی به سر میبریم که آنها ماشینهایی هستند مرکب از فنر و چرخ دنده، در حالیکه ما در نقطه مقابل آنها «روح در ماشینِ» تنیم. گرایش ما نسبت به آنها، در بهترین حالت، بی تفاوتی، و در بدترین حالت، عاملِ مستقیمی شدن برای دردشان است...
#بهنام_خداپناه
📔 @sedanet | @BeKhodnotes
🗻 http://s1.picofile.com/file/8285126168/dog_5.jpg
مسئله اصلی در بی تفاوتی ما به دردِ گونه های دیگر و به هیچ گرفتن آن است. ما بنا به دلایل بسیار زیادی دردِ گونه های دیگر را نمیبینیم، و یا اینگونه ترجیح میدهیم که نبینیم. منظورم از گونه های دیگر صرفا حیواناتی نیستند که در حیات وحش به صورت طبیعی زندگی میکنند و یا صرفا سگها و گربه های محلمان. بلکه گستره بسیار بیکرانی از جانورانی که برای خوراک، پوشاک، آزمایش، سرگرمی و . . . پرورش میدهیم. این گستره به قدری انبوه و بیکران هستند که به عنوان مثال در کشوری مثل آمریکا همه ساله حدود ده میلیارد، یا یک و نیم برابرِ جمعیت جهان (به استثنای ماهیها و دیگر آبزیان) حیوان در این راستا از میان میروند و تنها فدای منافعِ یک گونه خاص میشوند (اینکه چرا آمریکا را مثال زدم به خاطر شفافیت نسبیِ آمار این کشور در این زمینه است). مسئله اصلی ما در داشتن معیارهای دوگانه، یا دابل استاندارد، است. ما در حالیکه درد را برخود نمیپسندیم، آنرا در بدترین شکلش برای گونه های دیگر میپسندیم و روا میشمریم. ما هنوز گونه های دیگر را در سپهر اخلاقیِ خود نگنجانیده ایم، یا اینگونه ترجیح میدهیم که نگنجانیم، و با آنها به مثابه «دیگری»یی که باید به دردشان توجه کرد رفتار نمیکنیم. هنوز در این وهمِ دکارتی به سر میبریم که آنها ماشینهایی هستند مرکب از فنر و چرخ دنده، در حالیکه ما در نقطه مقابل آنها «روح در ماشینِ» تنیم. گرایش ما نسبت به آنها، در بهترین حالت، بی تفاوتی، و در بدترین حالت، عاملِ مستقیمی شدن برای دردشان است...
#بهنام_خداپناه
📔 @sedanet | @BeKhodnotes
🗻 http://s1.picofile.com/file/8285126168/dog_5.jpg