https://t.me/KCOTBA خطبه های ماموستایان مریوان وعکس وفیلمهای بزرگان دین https://t.me/KCOTBA❤️
62 subscribers
602 photos
564 videos
323 files
771 links
مجموعه خطبه های #ماموسایان مریوان و حومه🌹
قصیده🌹
عکس🌹https://t.me/KCOTBA
فیلم🌹

مجموعه خطبه های #ماموسایان مریوان و حومه🌹
قصیده🌹
عکس🌹https://t.me/KCOTBA
فیلم🌹

KCOTBA 🍀 KCOTBA 🍀
Download Telegram
Forwarded from Deleted Account
السلام علیکم ورحمة الله و برکاته


" حکایت ِ بیستُ یکم "

" حكايتِ زن،وشسته شده همسایه "

" قصة الزوجة وغسيل الجيران "


"قصة الزوجة وغسيل الجيران قصة ممتعة نتعلم منها الكثير نتعلم منها قبل ان نشغل بالنا بعيوب غيرنا علينا اولا الاهتمام والانشغال بعيوبنا نحن فاصلح عيوبك قبل ان تنتقد عيوب الاخرين تعالى لتعرف تفاصيل القصة الرائعة:

ﺃﻧﺘﻘﻞ ﺭﺟﻞ ﻣﻊ ﺯﻭﺟﺘﻪ ﺇﻟﻰ ﻣﻨﺰﻝٍ ﺟﺪﻳﺪ ﻭﻓﻲ ﺻﺒﻴﺤﺔ ﺍﻟﻴﻮﻡ ﺍﻷﻭﻝ،ﻭﺑﻴﻨﻤﺎ ﻳﺘﻨﺎﻭﻵﻥ ﻭﺟﺒﺔ ﺍﻷﻓﻄـﺂﺭ.

ﻗﺎﻟﺖ ﺍﻟﺰﻭﺟﺔ ﻣﺸﻴﺮﺓ ﻣﻦ ﺧﻠﻒ ﺯﺟﺂﺝ ﺍﻟﻨﺎﻓﺬﺓ ﺍﻟﻤﻄﻠﺔ ﻋﻠﻰ ﺍﻟﺤﺪﻳﻘﺔ ﺍﻟﻤﺸﺘﺮﻛﺔ ﺑﻴﻨﻬﻤﺎ ﻭﺑﻴﻦ ﺟﻴﺮﺍﻧﻬﻤﺎ :

ﺃﻧﻈﺮ ﻳﺎ ﻋﺰﻳﺰﻱ ﺇﻥ ﻏﺴﻴﻞ ﺟﺎﺭﺗﻨﺎ ﻟﻴﺲ ﻧﻈﻴﻔﺎً . ﻵﺑﺪ ﺃﻧﻬﺎ ﺗﺸﺘﺮﻱ ﻣﺴﺤﻮﻗﺎً ﺭﺧﻴﺼﺎً.

ﻭﺩﺃﺑﺖ ﺍﻟﺰﻭﺟﺔ ﻋﻠﻰ ﺇﻟﻘﺎﺀ ﻧﻔﺲ ﺍﻟﺘﻌﻠﻴﻖ ﻓﻲ ﻛﻞ ﻣﺮﻩ ﺗﺮﻯ ﺟﺎﺭﺗﻬﺎ ﺗﻨﺸﺮ ﺍﻟﻐﺴﻴﻞ

ﻭﺑﻌﺪ ﺷﻬﺮ ﺃﻧﺪﻫﺸﺖ ﺍﻟﺰﻭﺟﻪ ﻋﻨﺪﻣﺎ ﺭﺃﺕ ﺍﻟﻐﺴﻴﻞ ﻧﻈﻴﻔﺎً ﻋﻠﻰ ﺣﺒﺂﻝ ﺟﺎﺭﺗﻬﺎ ﻭﻗﺎﻟﺖ ﻟﺰﻭﺟﻬﺎ ﺇﻧﻈُﺮ :

ﻟﻘﺪ ﺗﻌﻠﻤﺖ ﺃﺧﻴﺮﺍً ﻛﻴﻒ ﺗﻐﺴﻞ

ﻓﺄﺟﺂﺏ ﺍﻟﺰﻭﺝ :

ﻋﺰﻳﺰﺗﻲ ﻟﻘﺪ ﻧﻬﻀﺖ ﻣﺒﻜﺮﺍً ﻫﺬﺍ ﺍﻟﺼﺒﺂﺡ ﻭﻧﻈﻔﺖ ﺯﺟﺎﺝ ﺍﻟﻨﺎﻓﺬﻩ ﺍﻟﺘﻲ ﺗﻨﻈﺮﻳﻦ ﻣﻨﻬﺎ"
________________________

" ترجمه "

حكایتِ زن،وشسته شده ی همسایه"چیزی که همسایه اش آن را شسته بود،وبر طناب آویزان کرده بود" حکایتی زیباست که درسهای فراوانی را از آن می آموزیم

به ما می آموزد قبل از اینکه عقل وفکر خود را به" شمردن،وظاهر کردنِ " عیب های دیگران مشغول نماییم،بر ما لازم است که در مرحله ی
اول به عیب هایی که داریم مشغول شویم،
وجهتِ از بین بردنِ آنها اهتمام وَرزیم


قبل از آنکه از عیب های دیگران انتقاد نمایی،
عیب هایی که در وجودتان هستند، را اصلاح بنما

بیا تا این حکایتِ زیبا را بصورت مفصل بدانی

مردی با همسرش به منزلِ جدیدِ خود نقل مکان کردند،و در صبحِ اولین روزی که به خانه ی جدید خود آمده بودند،در حالی که با همدیگر مشغول خوردنِ صبحانه بودند،

زن در حالی که از پشتِ شیشه هایِ پنجره ای که رو به باغچه ای، مشترک بین خانه ی انهاو همسایه ی شان، واقع گردیده بود،به طرف خانه همسایه اش نگاه می کرد،اشاره نمود و به شوهرش گفت عزیزم" لباس هایی " که زنِ همسايه ي ما انها را می شوید،تمیز نیستند،
حتما پودر" لباسشوييِ" ارزان قیمتی را می خرد،واز آن استفاده می نماید!

این زن هرگاه چشمش به لباسهایِ زنِ همسایه می افتاد که بر طناب پهن نموده است،همین
ایراد،وانتقاد را وارد می کرد!

بعد از گذشت یک ماه،هنگامی که زن،لباسهایِ شسته شده،وپهن شده ی زنِ همسایه را تمیز دید،تعجب کرد،وخطاب به شوهرش گفت:

بالاخره زن همسایه یاد گرفت که باید چگونه لباسها را تمیز شست!

مرد در جواب همسرش گفت:

عزیزم من امروز صبح،زود از خواب برخواستم
واین شیشه های پنجره را،که شما از پشت آن شیشه ها به لباسهایِ شسته شده، توسط زن همسایه نگاه می کنی، تمیز نموده ام!


" در واقع عیب وایراد از خود زنِ ایراد گیرنده،
بود،نه از زنِ همسایه!

چرا که شیشه های پنجره ی خانه او کثیف بودند،نه لباسهایِ شسته شده توسط زن همسایه اش!

اما او کثافتِ موجود بر شیشه هایِ خانه اش را نمی دید،و از این منظر کثیف به لباسهای شسته شده،توسط زنِ همسایه نگاه می نمود،وانها را کثیف می دید!

واین حکایتِ بسیاری از ما انسانها است"



منبع:📓قصص_وحكايات_ممتعه


(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)


https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Audio
✔️پنجاه و پنجمین درس کلاسهای احکام وعقیده

درمسجد شیخین روستای لورزینی

" 99-1-4 "

🔘توسط:لــقــمــان صــبــوری

🟢موضوع: بیوگرافی وشیوده مسلمان شدن جابان کُردی،تنها صحابیِ کُرد زبان
رضی الله عنه

حضرت جابانِ کردی چگونه به میان پنج هزار محافظ کرد زبان خسرو پرویز
کِسری نفوذ کرد وانان را مسلمان نمود؟

علامه ابن صلاح شارزوری،اولین کسی که در راستای علوم الحدیث کتابی تألیف نمود‌؟

علامه ماموستا عبدالکریم مدرس هم با تالیف "ریگه ی ره هبه ر" زبان کردی را با کلام پیامبر مخلوط نمود

ماموستانوری فارس،چندکتاب حدیث
را به کردی ترجمه نموده است

در جنگ قادسیه سپاه اسلام به فرماندهی حضرت سعدبن أبی وقاص چگونه توانست سپاس خسرو پرویز به فرماندهی رستم فرخ زاد،شکست دهد

محول کردن فرماندهی جلولاء وحُلوان به دو کُرد پس از پیروزی در جنگ قادسیه، از جانب عمر فاروق

جابان کردی ده بار از پیامبر حدیثی را شنید،که هر مردی به نیت ندادن مهریة، زنی را بعقد خود در بیاورد،روز قیامت همانند زناکاران در دادگاه عدل الهی حاضر می شود

آیا پیامبر خدا ﷺ لباس کردی را می پوشیدند



https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyI
✏️📘

⭕️مردی به جلسه درس یکی از علماء وارد شد و دید که در حال شرح 《صحیح بخاری 》 به شاگردانش است

🔹پس به عالم گفت :
مردم درغرب به 《 کُره ماه 》 رسیدند و تو داری " بخاری " را شرح می دهی؟


🍀عالم جواب داد:
خب چه ایرادی دارد فرزندم ؟


🔸[ مخلوقی به مخلوقی ] دیگر رسیده است ، حال آنکه ما می خواهیم به #خالق برسیم.


اما آیا می دانی که ؛
تنها تو در بین ما مفلس و بینوا هستی؟

🔺 چرا که نه همراه آنها به #ماه رسیدی ، و نه با ما #بخاری را خواندی!


🥀متاسفانه برخی از مردم هستند که ؛
نه اهل #علم_اند و نه اهل #عمل بلکه کارشان فقط و فقط #انتقاد و تحقیر و توهین به دیگران است.



💠 صــدای اهــل ســنّـت
@Partosonnat1400
https://t.me/joinchat/UtNdER1zx8QvKJzd
گـروه ســــوالات شــرعی
@MamostayeAyini
Forwarded from بار خدایا اخلاصم عطا کن
السلام علیکم ورحمة الله و برکاته

" حکایتِ بیست و دوم "

" مکر،و فریب مردها "

" كيد الرجال "

من المعروف عن النساء كيدهن ولكن الأمر لا يقتصر عليهن فقط فالرجال أيضا يكيدون ومن خلال هذة القصة نتعرف على مثال حى على كيد الرجال وها هى التفاصيل:

يقول قاضي :

إني قد تزوجت بخفيه عن زوجتي الأولى ، ولكنها أحسّت بذلك دون دليل ، وصرت كلما أثارت الموضوع أقنعتها بأن ما تتخيله وهم .

ثم اتفقت أنا وزوجتي الأخيره على خطه لإقناعها،ولتنفيذ الخطة ذهبت زوجتي الثانية، إلى بيتي وقت صلاة الظهر ، وقالت لزوجتي الأولى : إني أريد أن أستشير الشيخ في أمراً ما

فرّحبت به الزوجة الأولى وقالت :

ٱنتظريه،فسوف يعود بعد الصلاة،عاد الشيخ من الصلاة ،وأخبرته أن امرأة في الصالون تنتظره
فدخل ومعه زوجته الأولى

استمع الشيخ لما لدى المرأة من أمر يتلخص في :

أن لها زوجاً تحبه ويحببها،ولكنها لاحظت في الأيام الأخيرة،ماجعلها تشك أنه قد تزوج عليها وفاتحته فأنكروأقنعهاأن هذه وساوس الشيطان
الذي لم يرضى الانسجام التام بيننا

وكلما أثرت الموضوع معه،لأني لا أصبر ،أقنعني بأن ما أتوهمه بعيد عن الحقيقه، فقال الشيخ بعدما انتهت الزوجة الثانية من حديثها قلت لها :

ٱسمعي يا بنتي زوجك صادق، هذه وسوسة من وساوس الشيطان ، يقدمها أمامك إذا أراد أن يفسد بين المرء وزوجه فاستعيذي منه ، وأبعدي الشكوك من رأسك

ثم قال : لماذا نذهب بعيداً ، هذه زوجتي قد عشش إبليس في رأسها وأوهمها بأني متزوج
وكلما قدمت لها الأدلة اقتنعت ولكنه لا يتركها، ويعود إلى وسوستهاثم تعودإلى نفس الموضوع

وأنا أمامك الآن أقـول:

إن كان لي زوجة خارج هذه الغرفة،فهي : طـالق

فقفزت زوجته الأولى،وقبلت ركبتيه وقالت :

ما بعد هذا شيء،سوف ادحر إبليس،ولن أعود للشك مرةً آخرى"
________________________

" ترجمه "

آنچه که بیشتر در باره زنان مشهور و شناخته شده است،این است که زنان دارایِ مکر و حیله وکیدهای عجیبی هستند،اما این مسئله تنها به زنان خلاصه نمی شود،بلکه مردها هم حیلّه، و
نیرنگ،و فریب را بکار می برند!

در میانِ "بازگو کردن،وخواندنِ " این حکایت
با یک نمونه ی زنده از مکرِ مردها آشنا می شویم!

این هم حکایتِ مکرِ وحیله ی مردها بصورت مفصّل:

قاضی "یکی از قاضی ها" می گوید:

من به صورت مخفیانه"ودر قالبی دزدکی،بگونه ای که همسرم نداند،ازدواج "مجددی" نمودم،

اما همسرم بدون هر دلیلی پی به این مسئله بُرد،وهر گاه این موضوع را مطرح می نمود،من تمام تلاش خود را می کردم تا او را قانع نمایم
که او دچار وَهم، و خیال گشته است!

بعد از مدتی من وهمسرِ دوّم من،تصمیم گرفتیم که در قالب نقشه ای، همسرِ اولم را راضی نماییم ،که او دچار وهم، و خیال شده است،

برای اجرای ِاین نقشه همسرِ دوّمم،در هنگام ِ نماز ظهر به خانه ما"منزل همسر اولم"رفت،

وبه همسرِ اوّلم گفت من برای مشورت نمودن،
درباره مسئله ای با شیخ"همان قاضی"امده ام،

زنِ اوّل،به زنِ دوم"هَوُیِ خود"خوش آمد گویی می کند،وبه او می گوید که منتظر باش،شیخ بعد از خواندنِ نماز،از مسجد، به منزل برمی گردد،

سپس زنِ اوّلِ قاضی بعد از آنکه قاضی از مسجد بازگشت،به او خبر داد که زنی در سالن پذیرایی ِ خانه منتظر او است

شیخ همراهِ همسرِ اوّلِ خود به سالن پذیرایی رفت!


شیخ به سخنانِ زنی که به خانه آنها آمده بود گوش داد،سخنان زن بصورت خلاصه وار عبارت بودند از اینکه :

من شوهری دارم که او را دوست دارم،و او نیز مرا دوست دارد،اما در این اواخر به شک و گمان افتاده ام ،که شوهرم،مخفیانه ازدواج نموده است!

واین مسئله را با شوهرم در میان گذاشته ام
اما شوهرم انکار کرد،ومرا قانع نمود که اینگونه افکار،وسوسه هایِ شیطانی هستند!


شیطان نمی خواهد این محبت،و مودّت،و رابطه ی خوبِ ما را ببیند!

"به همین خاطر برای شما این گونه افکار را مجسم می نماید"

وهرگاه درباره اینکه او مجددا ازدواج نموده است،با او صحبت نمودم،چون من نمی توانم تحمل نمایم او زنی دیگر داشته باشد،

او مرا قانع کرد که آنچه من می گویم فقط وَهْم،وخیال،و به دور از حقیقت است!


شیخ گفت بعد از آنکه زنِ دوّم من، از سخنانش فارغ گشت،"ودرد دلهایش را برای من بازگو نمود" به او گفتم:

دخترم خوب گوش کن،شوهرتان راست می گوید،این خیالها وفکرهایی که در باره شوهرت می نمایی،از وسوسه های شیطان هستند!


شیطان هرگاه بخواهد میانه ی زن و شوهر را به هم بزند،برای زن این گونه افکار را مجسم می سازد،از شیطان پرهیز بنما،وشک وتردید وگمان را از سرِ خویش بیرون کن!



قاضی سپس گفت چرا دور برویم،همین همسرِ من" اشاره به زنِ اوّلش "شیطان در سرش نفوذ نموده، واین وهم ،و خیال را در سرش انداخته است، که من با زنی دیگر ازدواج نموده ام!
Forwarded from بار خدایا اخلاصم عطا کن
وهرگاه برایش استدلال نموده ام،ودلیل آورده ام قانع شده است،اما شیطان دست از سرش بر نمی دارد،وخانم من دوباره به همان وسوسه ها وگمانها باز می گردد!

وعین مسئله را مطرح می کند"که من با زنِ دیگری ازدواج نموده ام"

ومن الآن در مقابل شما می گویم:

اگر خارج از این اتاق،من زنی داشته باشم،
طلاقش واقع گردد!


"یعنی اگر خارج از این اتاق،وبغیر از زنانی که در این اتاق هستند، من زنِ دیگری را به نکاح خود در آورده باشم،طلاقش واقع گردد"


زنِ اولِ قاضی،بعد از شنیدنِ این سخنان،از جای خود برخواست،و خود را بر زانوهای قاضی خم نمود،و زانوهای قاضی"شوهرش" را بوسید،وگفت:

دیگر بس است،من شیطان را از درون خود بیرون می رانم،وهیچگاه اجازه نمی دهم که مرا به آنچه که قبلا "در باره تو" فکر می کردم
باز گردانیده،و به آن فکر نمایم!





منبع :📓قصص_وحكايات_ممتعه



(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)


https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Audio
✔️پنجاه و ششمین درس کلاسهای احکام وعقیده

☑️درمسجد شیخین روستای لورزینی

" 99-1-5 "

🔘توسط:لـــقـــمـــان صـــبـــوری

⚪️موضوع:نکاتی جالب در باره تنها صحابه کُردزبان،جابان کُردی"رضی الله عنه"


🟡حضرت جابان کُردی چرا تنها دو حدیث را از پیامبر نقل نموده است؟


🟢چرا حضرت عمر فاروق"رضی الله عنه"تنها دو کُرد را بعنوان فرمانروا در جلولاء،وحُلوان برگزید؟

🔵جواب شبهه کسانی که ادعاء می کنند،ملت شریف کُرد زبان،با زور شمشیر مسلمان شده است

🟣حضرت عمر سالانه یک میلیون درهم نقره را از مدینه به کردستان می فرستاد تا بین سربازان کُرد تقسیم گردد

🟤کدام یک از پیامبران شلوار کُردی پوشیده است؟


🔴چرا حضرت عمر ممنوع کرده بود که عرب های مسلمان شده،لباس غیر عربی را بپوشند؟

🟠اگر انسان چیزی را به کسی ببخشد،آیا می تواند پشیمان گردد؟




https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Forwarded from Deleted Account
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته

"حكايتِ بيست و سوم"

"حكايتي زيبا در باره ي مكر زنان"

" قصة رائعة عن كيد النساء "

إن كيدهن عظيم هكذا قال المولى سبحانه وتعالى فى كتابه الكريم نعم على قدر ما تكون المرأة كائن رقيق ويبان ضعيف ولا حيلة له على قدر كيدها وحيلتها فرجاءا لا تستهين بالمرأة وهذة قصة رائعة تبين كيد النساء وكيف هو عظيم تعالى لتعرف تفاصيل القصة:

ﺗﺠﺎﺩﻝ ﺍﻟﺸﻴﻄﺎﻥ ﻣﻊ ﺍﻣﺮﺃﺓ ، ﻓﻘﺎﻝ ﻟﻬﺎ ﻣﺴﺘﻐﺮﺑﺎ :
ﻛﻴﻒ ﻳﺘﺤﺪﺙ ﺃﻫﻞ ﺍﻷﺭﺽ ﻋﻦ ﻛﻴﺪﻛﻦ ﻭﻧﺴﻮﺍ ﺃﻥ ﺍﻟﺸﻴﻄﺎﻥ ﻫﻮ ﻣﻦ ﺃﺑﺪﻉ ﻓﻰ ﺍﻟﻜﻴﺪ ﻭﺍﻟﺤﻴﻞ ﻭﺧﺮﺍﺏ ﺍﻟﺒﻴﻮﺕ ﻭﻓﺴﺎﺩ ﺍﻷﺧﻼﻕ ﻭﺳﻮﺀ ﺍﻟﻈﻦ

ﻓﻘﺎﻟﺖ ﺍﻟﻤﺮﺃﺓ : ﺩﻋﻨﺎ ﻣﻦ ﺍﻟﻜﻼﻡ ، ﺃﺗﺮﻯ ﺫﻟﻚ ﺍﻟﺮﺟﻞ ﺍﻟﺬﻯ ﻳﻌﻤﻞ ﺧﻴﺎﻃﺎ ؟

ﺃﺗﺴﺘﻄﻴﻊ أﻥ ﺗﻮﺳﻮﺱ ﻟﻪﺣﺘﻰ ﻳﻄﻠﻖ ﺯﻭﺟﺘﻪ ؟

ﻗﺎﻝ ﺍﻟﺸﻴﻄﺎﻥ : ﻧﻌﻢ ﻭﻫﻮ ﺃﻣﺮ ﺑﺴﻴﻂ !

ﻓﺬﻫﺐ ﺇﻟﻴﻪ ﺍﻟﺸﻴﻄﺎﻥ ﻭﺃﺧﺬ ﻳﻮﺳﻮﺱ ﻟﻪ ﻣﻦ ﺷﺘﻰ ﺍﻹﺗﺠﺎﻫﺎﺕ ﻭﻟﻜﻦ ﺍﻟﺨﻴﺎﻁ ﻛﺎﻥ ﻳﺤﺐ ﺯﻭﺟﺘﻪ ﻛﺜﻴﺮﺍ ﻓﻠﻢ ﻳﺄﺑﻪ ﻭﻟﻢ ﻳﻔﻜﺮ ﺣﺘﻰ ﺑﺎﻷﻣﺮ ، ﻓﻌﺎﺩ ﺍﻟﺸﻴﻄﺎﻥ ﻣﻨﻜﺴﺮﺍ ﻭﻗﺪ ﺃﻋﺘﺮﻑ ﺑﺎﻟﻬﺰﻳﻤﺔ

ﻓﻘﺎﻟﺖ ﺍﻟﻤﺮﺃﺓ : ﺭﺍﻗﺐ ﺍﻷﻥ ﻣﺎ ﺳﻴﺤﺪﺙ !

ﺫﻫﺒﺖ ﺍﻟﻤﺮﺃﺓ ﺍﻟﻰ ﺍﻟﺨﻴﺎﻁ ﻭﻗﺎﻟﺖ ﻟﻪ ﺃﺭﻳﺪ ﻗﻄﻌﺔ ﺟﻤﻴﻠﺔ ﻣﻦ ﺍﻟﻘﻤﺎﺵ ﻳﺮﻳﺪ ﺃﺑﻨﻰ ﺃﻥ ﻳﻬﺪﻳﻬﺎ ﺍﻟﻰ ﻣﺤﺒﻮﺑﺘﻪ ﻓﺄﻋﻄﺎﻫﺎ ﺍﻟﺨﻴﺎﻁ ﻗﻄﻌﺔ ﻗﻤﺎﺵ ﺟﻤﻴﻠﺔ ﻭﻣﻤﻴﺰﺓ ،

ﺛﻢ ﺫﻫﺒﺖ ﺇﻟﻰ ﺑﻴﺖ ﺍﻟﺨﻴﺎﻁ ﻭﺩﻗﺖ ﺍﻟﺒﺎﺏ ﻓﻔﺘﺤﺖ ﺯﻭﺟﺔ ﺍﻟﺨﻴﺎﻁ ﻓﻘﺎﻟﺖ ﻟﻬﺎ ﺍﻟﻤﺮﺃﺓ ﺃﺭﻳﺪ ﺃﻥ ﺃﺩﺧﻞ ﻋﻨﺪﻛﻰ ﻷﻗﻮﻡ ﺑﺎﻟﺼﻼﻩ ﻓﻘﺎﻟﺖ ﻟﻬﺎ ﺯﻭﺟﺔ ﺍﻟﺨﻴﺎﻁ ﺗﻔﻀﻠﻰ ﻭﺑﻌﺪ ﺃﻥ ﺃﺩﺕ ﺍﻟﺼﻼﺓ ﻗﺎﻣﺖ ﺑﻮﺿﻊ ﻗﻄﻌﺔ ﺍﻟﻘﻤﺎﺵ ﺧﻠﻒ ﺍﻟﺒﺎﺏ ﺩﻭﻥ ﺃﻥ ﺗﻼﺣﻈﻬﺎ ﺯﻭﺟﺔ ﺍﻟﺨﻴﺎﻁ.ﻭﺧﺮﺟﺖ !

ﻭﻋﻨﺪﻣﺎ ﻋﺎﺩ ﺍﻟﺨﻴﺎﻁ ﺇﻟﻰ ﺍﻟﺒﻴﺖ ﺷﺎﻫﺪ ﻗﻄﻌﺔ ﺍﻟﻘﻤﺎﺵ ﻓﺘﺬﻛﺮﻫﺎ ﻋﻠﻰﺍﻟﻔﻮﺭ ﻭﺗﺬﻛﺮ ﻗﺼﺔ ﺍﻟﻤﺮﺃﺓ ﻋﻦ ﺣﺒﻴﺒﺔ ﺍﺑﻨﻬﺎ ﻓﻘﺎﻡ ﺑﻄﻼﻕ ﺯﻭﺟﺘﻪ ﻓﻮﺭﺍ

ﻓﻘﺎﻝ ﺍﻟﺸﻴﻄﺎﻥ: ﺃﻋﺘﺮﻑ ﺍﻷﻥ ﺑﻜﻴﺪ ﺍﻟﻨﺴﺎﺀ !

ﻓﻘﺎﻟﺖ ﺍﻟﻤﺮﺃﺓ : ﺃﻧﺘﻈﺮ ﻣﺎ ﺑﺎﻟﻚ ﻟﻮ ﺃﻋﺪﺗﻬﺎ ﺍﻟﻰ ﺫﻣﺘﻪ ﻓﻮﺭﺍ !

ﻗﺎﻝ ﺍﻟﺸﻴﻄﺎﻥ : ﻣﺴﺘﺤﻴﻞ ﺃﻥ ﺗﻌﻴﺪﻫﺎ ﺇﻻ ﺇﺫﺍ ﺃﻋﺘﺮﻓﺘﻰ ﺑﺠﺮﻳﻤﺘﻚ ﻟﻠﺨﻴﺎﻁ ﻭﻫﺬﺍ ﺧﻄﺮ ﻋﻠﻴﻜﻰ

ﻓﻘﺎﻟﺖ ﺍﻟﻤﺮﺃﺓ : ﻫﻮﻥ ﻋﻠﻴﻚ ﻓﺎﻷﻣﺮ ﺑﺴﻴﻂ ﺟﺪﺍ.

ﻭﻋﺎﺩﺕ ﻓﻰ ﺍﻟﻴﻮﻡ ﺍﻟﺘﺎلى ﺇﻟﻰ ﺍﻟﺨﻴﺎﻁ ﻭﻗﺎﻟﺖ ﻟﻪ :

ﺃﻧﻬﺎ ﺗﺮﻳﺪ ﻗﻄﻌﺔ ﻗﻤﺎﺵ ﺷﺒﻴﻬﺔ بالتى ﺃﺧﺬﺗﻬﺎ ﺑﺎﻷﻣﺲ ﻷﻧﻬﺎ ﺫﻫﺒﺖ ﻟﻠﺼﻼﺓ ﻋﻨﺪ ﺍﻣﺮﺃة ﻣﺴﻜﻴﻨﺔ ﻭﻗﺪ ﻧﺴﻴﺘﻬﺎ ﻋﻨﺪﻫﺎ ﻭﺧﺠﻠﺖ ﻣﻦ ﺍﻟﻌﻮﺩﺓ ﺇﻟﻴﻬﺎ !

ﻭﻋﻨﺪﻫﺎ ﻋﺮﻑ ﺍﻟﺨﻴﺎﻁ ﺃﻥ ﺯﻭﺟﺘﻪ ﻣﻈﻠﻮﻣﻪ ، ﻭﻗﺎﻡ ﻋﻠﻰ ﺍﻟﻔﻮﺭ ﺑﺈﺭﺟﺎﻉ ﺯﻭﺟﺘﻪ
ﻭﻫﻨﺎ ﻗﺎﻝ ﺍﻟﺸﻴﻄﺎﻥ : ﺃﻧﺎ ﺗﻠﻤﻴﺬﻙ سيدتي"
________________________

" ترجمه "

خداوند متعال در قرآن کریم "درباره مكر زنان"میفرمایند: بی تردید نیرنگ شما بزرگ است "28سوره يوسف"

بله به اندازه ای که زن موجودی لطیف،ودر
عین حال ضعیف است،ولی مرد نمی تواند بر کید،ومکر وحلیه او غالب شود،امید است که به زن اهانت کرده نشود،وزن خار، وپست، وسبک شمرده نشود!

این حکایت ِ زیبا مکر و فریب زنان را بیان می دارد، که چگونه و تا چه اندازه ای،مکر ،وحیله ی آنها بزرگ است!

بفرما تا حکایت را بصورت مفصل بدانی

شیطان با زنی به مجادله،وبگو مگو،پرداخت،
و از روی شگفت زدگی،وتعجب،به زن گفت:

مردمی که بر کُره ی زمین زندگی می کنند،
چگونه در باره نیرنگ ،وحیله های،شما سخن می گویند،ودرباره آن صحبت می کنند،ولی
فراموش نموده اند،که این شیطان است در مکر وحیله،و ویران نمودنِ خانه ها،وفساد اخلاق،
وسوء ظن،دخالت نموده،وان را پدید اورده،
"وریشه ي آن را در دلها،ودر بین مردم می کارد"

زن در مقابل به شیطان گفت،از این گفتگو بگذریم،ایا آن مرد را می بینی که کارِ خیاطی را انجام می دهد؟ "خياط است"؟

"زن به شيطان گفت"ايا مي تواني او را دچار وسوسه نمایی،تا اینکه همسرش را طلاق دهد؟


شیطان"در جواب خواست،وپرسش زن"گفت بله،این که کار آسانی است!

شیطان نزد خیاط رفت ،و از جِهات،و راه هایِ گوناگونی برایش وسوسه اورد،

اما خیّاط همسرش را بسیار دوست می داشت،
اعتنایی به این وسوسه هایی که شیطان برایش می اورد،ننمودوحتی بر این مسئله فکر هم نکرد!

شیطان شکست خورده از نزد خیّاط باز گشت،
وبه شکستِ خود اعتراف نمود!


زن به شیطان گفت نگاه کن وببین که الان چه چیزی روی می دهد!

زن نزد خیّاط رفت و به او گفت من مقداری از پارچه ای زیبا می خواهم،پسرم می خواهد آن را بعنوان هدیه،به معشوقش، که او را دوست دارد هدیه بدهد!

خیّاط مقداری"قواره أي" از پارچه ای زیبا واستثنائی را به زن تقدیم نمود!


سپس زن به سوی خانه ی خیّاط به راه افتاد،و
درب خانه ی خیّاط را کوبید،زنِ خیّاط درب خانه را باز نمود

"زنی که از خیّاط پارچه خریده بود" به همسر خیّاط گفت اگر اجازه بدهید،می خواهم وارد
منزل شما شوم،تا نمازم را بخوانم،همسرِ خیّاط
گفت بفرمایید

بعد از آنکه زن وارد خانه ی خیّاط شد،ونمازش را خواند،بدون آنکه همسرِ خیّاط خبر داشته باشد،پارچه را در پشتِ درِ آنها گذاشت،واز خانه خیّاط خارج گردید!

هنگامی که خیّاط از" سر كار " به منزل خود باز گشت،ان قواره ی پارچه رادیدبلافاصله جریان
وحکایت ِ زنی که امروز برایِ خرید این پارچه به مغازه او رفته بود، را بخاطر اورد،

که چگونه زنِ مشتری به او گفته بود این پارچه را برای پسرش می خرد،تا پسرش آن را به
Forwarded from Deleted Account
معشوقه خود می دهد،خیّاط فوری همسرش را طلاق داد!

شیطان"بعد از مشاهده ماجرا"به زن گفت،من الان به مکر،وکید،ونیرنگِ شما زنان اعتراف می کنم!

زن به شیطان گفت هنوز صبر کن، چه حالی خواهی داشت،"چه فکر می کنی،و چه می گویی"اگر دوباره کاری کنم که خیّاط همسرش را " در قالب طلاقِ رِجْعی " نزد خود بازگرداند!

شیطان گفت محال است که خیّاط دو باره زنِ طلاق داده ی خود را باز گرداند،مگر اینکه شما
نزد خیّاط بروید،به دسیسه،ونقشه ای که پیاده نموده بودی اعتراف نمایید،واین هم برای شما
کاری خطرناک است

زن گفت سخت نگیر،مسئله بسیار سهل وآسان است


روزِ دوّم باز زن نزد خیّاط رفت،وبه خیّاط گفت:قواره ای از پارچه،همانند قواره ای که دیروز از خیّاط خریداری نموده است را می خواهد

به خیّاط گفت که دیروز برایِ خواندنِ نماز به منزلِ زنی فقیر رفته بودم تا نمازم را بخوانم
اما پارچه را در خانه ی آن زن جای گذاشتم ،و یادم رفته بود،وبعدا هم خجالت کشیدم که به دنبال پارچه،به نزد آن زن بروم!

آن هنگام بود که خیّاط دانست همسرش بی گناه بوده است،وفورا همسرش را "در قالب طلاق رِجْعي"به نزد خود برگرداند!

در این جا بود که شیطان به زن گفت:

سرورم : من شاگرد شما هستم




منبع:📓قصص_وحكايات_ممتعه



(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)



https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Audio
✔️پنجاه و هفتمین درس کلاسهای احکام وعقیده

☑️در مسجد شیخین روستای لورزینی

" 99--1-25 "

🔘توسط:لـــقـــمــان صــبـــوری

🟠موضوع: غزاها،و سَرِیِّه هایی که در طول تاریخ اسلام روی داده اند

🔵تعریف غزا در کتب احادیث،وفقه،با
تعریف غزا در کتب سیره چه فرقی دارد؟

🟡چند غزا و سریة در اسلام روی داده است؟

⚪️در چند غزا جنگ روی داده است؟

🔴نظر امام ابن حجر هیتمی وماموستا ملاعبدالله هه رته لی "رحمهماالله"در این باره که در چند غزا جنگ روی داده است.

🔶امام حلبی در السیرة الحلبیة می فرمایداجماع علمای اسلام براین امر منعقد شده است که،هیچگاه پیامبر خداﷺدر میدان جنگ عقب نشینی نکرده است

🔹پرچم سپاه اسلام در جنگ ها به چه شکلی بوده است؟


🟣سفارشات پیامبرﷺبه لشکری که روانه میدان جنگ می شد،چه بود؟


🟤نظر امام زُهری درباره اولین آیه ای که اجازه داد تا مسلمانان از خود دفاع نمایند


📣نکاتی جالب در باره خودِ امام زُهری




https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Audio
✔️سخنرانی امروز جمعه

" 1400 _ 3 _ 28 "

☑️درمسجد شیخین روستای لورزینی

🔘توسط : لقمان صبوری

🟢موضوع : چرا در باره رزق،و روزیِ خود،یقین واعتمادلازم رابر اللهِ متعال نداریم؟



لینک ڪانال تلگرامی لقمان صبوری

👇👇👇👇👇👇👇👇👇


https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0


لینڪ گروه مجمع فقهی ماموستایان
بمدیریت لقمان صبوری👇👇👇👇👇



https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ




آدرس اینستاگرام لقمان صبوری👇👇👇👇👇👇👇



Instagram.com/logmansabori4
Audio
🎙وتاری هەینی
# شاری‌بەردەرشە
🗓 ۱٤۰۰/۳/۲۸
🗣
#حاجی‌مامۆستاعارف‌دەیهیم

بابەت : چاولێگەری لە کافرەکان لە سەگ بردن بۆناو ماڵ وماشین.

۱ - حەزرەت ﷺ هەواڵی داوە کە موسڵمانان چاو ئەگرن لە جولەکە ومەسیحیەکان.

۲ - سەگ ڕاگرتن لە چەند حاڵەتێکی تایبەتدا نەبێ حەرامە
۳ - سەگ پیس و گڵاوە بە هیچ دەواو دەرمانێک پاک نابێتۆ
٤ - سەگ بردنە ناو ماڵ وماشین ڕەفتارێکی دژی شەرێعەت وعەقڵ وعیلمە
۵ - مرۆڤ لە ڕێگەی سەگەوە توشی زیاتر لە پەنجا نەخۆشی و میکرۆب ئەبێت
٦ - فریشتەی ڕەحمەت ناڕۆنە ماڵێک سەگ و سورەتی تیا بێت


🌐کەناڵی " نووری ئیسلام "
┏━━━━━━━━┓
❥❀ @nureislam ❀❥
┗━━━━━━━━┛
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ابن آدم ابن آدم


لا تركنن إلى القصور الفاخرة
واذكر عظامك حين تمسي ناخرة

وإذا رأيت زخارف الدنيا
فقل يا رب إن العيش عيش الأخرة




https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یا رسول الله یا رسول الله


يارسول الله

ارسلت داعيه إلي الرحمن
ودعوت فاهتز لك الثقلان


أخرجت قومك من ضلالات الهوي
وهديتنا للواحد الديان 




https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
Forwarded from Deleted Account
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سبحان الله چقدر در حق پیامبر صلی الله علیه وسلم،مؤدب است



نسب پیامبر صلی الله علیه وسلم را تا آخر به صورتی دقیق بیان می دارد

https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
Forwarded from Deleted Account
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در این کلیپ این جوان عزیز فضایل صلوات فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه وسلم را چقدر زیبا بیان می دارد






https://t.me/joinchat/Z9QLRrQjRt1lNzg0
Forwarded from Deleted Account
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته

"حكايت بيست و چهارم"

"حکایت مادرِ خالد و حسادت"

" قصة ام خالد والحسد "

ام خالد والحسد قصة واقعية تروى لنا صاحبتها عن مأساة حياتها وكيف أن الحسد وتأثيره الكبير اللهم يعافينا منه لنتعرف سويا على تفاصيل القصة وهى كالآتى:

رزقني الله بثمانية أولاد وبنت واحده وكنت
دائما أسمع تهامس النساء على إنجابي للذكور ولكني لم أهتم وذات مره ذهبت إلى عرس بصحبة إبنتي وجلست في مكان مكشوف وسمعت بإذني أمرأه تقول

"هذه السيده لاتنجب إلا الذكور وقد رزقها الله بثمانيه ولم تنجب إبنه سوى التي معها "
وفي نفس اللحظه أصابني ألم في الرحم بدون سبب حيث لم أشتك من ألم من قبل

فقلت لنفسي لعله من البرد،وعندما عدت للمنزل زاد الألم بشكل لايتحمله بشر وظننت أنه نوع من السحر وذهبت لأحد المشعوذين فأخذ يصف لي وصفات غريبه ويعطيني أوراق وأحجبه حتى مللت وبدون فائده وإستمرت الالام وتركت هذا المشعوذ وذهبت لأحد الذين يقرأون بالقرآن وأكد لي بأني "محسوده"!

ونصحني بزيارة الطبيب لأن هناك شئيا لم يفهمه!

وذهبت بالفعل وأجريت التحاليل اللازمه ورأيت وجه الطبيب عابس

وبعد تردد قال لي : معك سرطــــــــان الرحم ّّّّّّّّ
ومازالت أم خالد تتعالج بالكيماوي وإحتمال تتجه لإستئصال الرحم"
____________________

" ترجمه "

حکایتِ مادرخالد،حکایتی واقعی است که خودِ مادر خالداز فاجعه،ومصیبتی،که در زندگیش روی داده است،سخن می گوید، و بیان میدارد
که حسد تا چه اندازه می تواند تأثیرِ بدی بر انسان بگذارد،خداوند ما را از حسد محفوظ بدارد

با همدیگر حکایت را بصورت مفصل بدانیم،

حکایت از این قرار است که:

"مادر خالد مي گويد"

خداوند هشت پسر،و یک دختر به من بخشید،
ومن همیشه می شنیدم که زنان یواشکی،در گوش هم دیگر چنین می گفتند که من چقدر
فرزندِ پسر به دنیا آورده ام،اما من اهمیّتی به
حرفهای آنها نمی دادم!

تا اینکه یک بارهمراه دخترم،به مراسمِ عروسی
رفتم، ودر مکانی باز نشستم،وبا گوشهایم شنیدم که یکی از زنها به دیگران می گفت:

این زن"اشاره به من"فقط فرزند پسر به دنیا می اورد،وخداوند هشت فرزند پسر به او داده است،

وبغیر از این دخترش که همراهش است،هیچ دخترِ دیگری بدنیا نیاورده است!


"مادر خالد می گوید،بعد از اینکه آن زن،در باره من به زنهای دیگر چنین گفت"

در همان لحظه بدون سبب،دردِ شدیدی را در رَحَمِ خودم احساس کردم،بگونه ای که قبلا هرگز دردی را از ناحیه رَحَمِ خود مشاهده ننموده بودم!

با خودم گفتم که شاید بخاطرِ برودت وسرما باشد

هنگامی که به منزل بازگشتم،درد رَحَمِ من
بگونه ای شدّت گرفت که هیچ انسانی توانِ تحمل نمودنِ آن را نداشت،با خود فکر کردم که شاید بنوعی مرا سحر نموده اند،ومسحور شده ام!

بدین خاطر به یکی از شعبده بازها و فالگیرها مراجعه کردم

"ناگفته نماند كه مراجعه كردنِ به فالگيرها وشعبده بازها،از نظر شرع گناهي نابخشودني است"

فالگير وشعبده بازشروع کرد به توصیف نمودنِ وصف های عجیب وغریبی،وتعدادی اوراق،
وسیم های مضروب وووو را به من داد،تا اینکه دیگر بیزار شدم،وهیچ فائده ای از آنها ندیدم!


درد رَحَمِ من همچنان ادامه داشت دیگر نزد فالگیر نرفتم،این بار نزد یکی از اشخاصی که قرآن در مانی می کرد رفتم

"اين نکته هم ناگفته نماند دراین عصروروزگار
بعضی از جوانان سلَفی و وهابی با ادعای قرآن درمانی مرتکب خلاف شرع های بیشماری می شوند،بگونه ای که دست بر شکم و سینه دختران و زنان جوان می گذارند،انهم بدون هیچگونه حائل وپرده ای،وحتی از دختران و زنان جوان درخواست می نمایند که باید آیاتی چند از قرآن را بر ناف،یا شکم،یا سینه ی آنها بنویسند،ودر بسیاری از موارد در یک اتاق با دختر وزنان جوان خلوت می نمایند،وبه همراه بیمار می گویند که باید با مریض تنها باشم،

ان شاء الله مردم عزیز از رفتن به نزد چنین شیاطینی که از قرآن سوء استفاده می نمایند،
وقران را وسیله ای برای ارضای شهوت رانی های خود،وخالی کردنِ جیب مردم فقیر قرار می دهند،پرهیز نمایند،بله اهل سنت و جماعت بر این باور هستند که قرآن شفء بخش است،اما نه در این شکل و شیوه ای که اهل بدعت آن را بکار می برند"

او تأکید کرد که حسدِ دیگران به من، باعثِ ایجاد این درد، در من شده است

وبه من توصیه کرد که به دکتر مراجعه نمایم،
چون او نتوانست از مشکلِ من سر در بیاورد!

من به دکتر مراجعه نمودم،ازمایش های لازم را انجام دادم،اما بعد از نتیجه آزمایش ها دیدم که دکترِ من ناراحت،و صورتی غمگین ودر هم وبرهم دارد!


وبعد از اینکه شک داشت که آیا حقیقت را به من بگوید یا نه!

دکتر به من گفت که شما سرطان رَحَم دارید

مادر خالد بردوام از داروهایِ شیمیایی استفاده می کرد،واحتمال داشت که پزشک ها رَحَمِ او را بیرون بیاورند،تا بیماری سرطان به بدنش سرایت ننماید.
Forwarded from Deleted Account
منبع:📓قصص_وحكايات_ممتعه



(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)




https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
پنجاه و هشتمین درس کلاسهای احکام وعقیده
✔️پنجاه و هشتمین درس کلاسهای احکام وعقیده

☑️در مسجد شیخین روستای لورزینی

" 99-1-26 "

🔘توسط: لــقــمــان صــبــوری

🟠موضوع:غزای "وَدٰانْ یا أَلْأَبْوٰاءْ" چگونه ودر چه تاریخی روی داده است؟

🔴در این غزا چه کسی پرچم اسلام را به دست داشته است؟

🟡پیامبر در غزای "وَدٰانْ یا أَلْأَبْوٰاءْ" چه کسی را بعنوان جانشین خود در شهر مدینه انتخاب کردند؟

🟢جریان اولین سَرِیِّه در اسلام که به سَرِیِّه عُبَیدة بن الحارث مشهور است

🔵اولین تیری که در تاریخ اسلام بسوی کفار پرتاب شده است،توسط چه کسی بوده است؟


🟣جریانِ غزایِ " بُوٰاطْ " در چه تاریخی بوده،وپیامبر در این غزا چه کسی را بعنوان جانشین خود در شهر مدینه انتخاب کرد؟

چه کسی در غزایِ " بُوٰاطْ " پرچمِ سپاهِ اسلام را به دست داشت؟





https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Forwarded from Deleted Account
السلام علیکم ورحمة الله و برکاته

" حکایتِ بیست و پنجم "

"حکایتِ زیبایی در باره مرگ"

"قصة رائعة عن الموت"

لا مفر من الموت فقد قال المولى سبحانه وتعالى فى كتابه الكريم:
"قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٨﴾ سوره جمعه" صدق الله العظيم

وهذة ما تخبرنا به هذة القصة الرائعة:

ﺭﻭﻱ ﺍﻥ ﺷﺎﺑﺎ ﻛﺎﻥ ﻳﺠﻠﺲ ﻓﻲ ﻣﺠﻠﺲ ﺳﻴﺪﻧﺎ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ،ﻭﺩﺧﻞ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺿﻴﻔﺎ ﻟﻢ ﻳﻌﺮﻓﻪ ﺍﻟﺸﺎﺏ،ﻭﻛﺎﻥ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﻀﻴﻒ ﻳﺮﻣﻖ ﺍﻟﺸﺎﺏ
ﺑﻨﻈﺮﺍﺕ ﺣﺎﺩﻩ،ﻭﻣﺎ ﺍﻥ ﻗﺎﻡ ﺍﻟﻀﻴﻒ ﺣﺘﻰ ﺳﺎﺭﻉ ﺍﻟﺸﺎﺏ ﺑﺴﺆﺍﻝ ﺳﻴﺪﻧﺎ

ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ : ﻣﻦ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﻀﻴﻒ ؟

ﻓﻘﺎﻝ ﻟﻪ : ﺍﻧﻪ ﻣﻠﻚ ﺍﻟﻤﻮﺕ ﺟﺎﺀ ﻋﻠﻰ ﻫﻴﺌﺔ ﺑﺸﺮ

ﻋﻨﺪﻫﺎ ﺍﺷﺘﺪ ﺧﻮﻑ ﺍﻟﺸﺎﺏ ﻭﻃﻠﺐ ﻣﻦ ﺳﻴﺪﻧﺎ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺍﻥ ﻳﻨﻘﻠﻪﻋﺒﺮ ﺍﻟﺮﻳﺢ ﺍﻟﺘﻲ ﺳﺨﺮﺕ ﻟﻪ إﻟﻰ أﻗﺼﻰ ﺍلأﺭﺽ ﻟﻜﻲ ﻳﺒﺘﻌﺪ ﻋﻦ ﺍﻟﻤﻮﺕ ﻭﻋﻦ ﻣﻠﻚ ﺍﻟﻤﻮﺕ

ﻭﻟﻤﺎ ﺍﻟﺢّ ﺍﻟﺸﺎﺏ ﻋﻠﻰ ﺳﻴﺪﻧﺎ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻭﺍﻓﻖ ﻋﻠﻰ ﻧﻘﻠﻪ ﺍﻟﻰ ﺗﻠﻚ ﺍﻟﻤﻨﻄﻘﻪ ﻭﻗﻴﻞ ﺍﻧﻬﺎ ﻓﻲ ﺍﻟﻬﻨﺪ

ﻭﻟﻢ ﻳﻜﺘﻒ ﺍﻟﺸﺎﺏ ﺑﺬﻟﻚ ﺑﻞﺩﺧﻞ ﺍﻟﻰ ﻣﻐﺎﺭﺓ ﺻﻐﻴﺮﺓ ﻫﻨﺎﻙ،ﻭﺑﻌﺪ ﺳﻮﻳﻌﺎﺕ ﻋﺎﺩ ﻣﻠﻚ ﺍﻟﻤﻮﺕ ﺍﻟﻰ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ

ﻓﺒﺎﺩﺭﻩ ﺳﻴﺪﻧﺎ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻟﻢ ﻛﻨﺖ ﺗﺮﻣﻖ ﺫﺍﻙ ﺍﻟﺸﺎﺏ ﺑﻨﻈﺮﺍﺕ ﺣﺎﺩﻩ؟

ﻓﻘﺎﻝ ﻣﻠﻚ ﺍﻟﻤﻮﺕ : ﻟﻘﺪ ﺍﻣﺮﻧﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﺍﻥ ﺍﻗﺒﺾ ﺭﻭﺣﻪ ﻓﻲ ﻣﻐﺎﺭﺓ ﺻﻐﻴﺮﻩ ﻓﻲ ﺍﻟﻬﻨﺪ

ﻭﻟﻤﺎ ﺯﺭﺗﻚ ﻭﻭﺟﺪﺗﻪ ﻋﻨﺪﻙ ﺍﺳﺘﻐﺮﺑﺖ ﻣﻦ ﺫﻟﻚ ﻭﻗﻠﺖ ﻓﻲ ﻧﻔﺴﻲ ﻛﻴﻒ ﻳﻤﻜﻦ ﻟﻬﺬﺍ ﺍﻟﺸﺎﺏ ﺍﻥ ﻳﺼﻞ ﺍﻟﻰ ﻫﻨﺎﻙ ﺑﻬﺬﻩ ﺍﻟﺴﺮﻋﻪ ﻻﻗﺒﺾ ﺭﻭﺣﻪ ﻓﻲ ﺫﻟﻚ ﺍﻟﻤﻜﺎﻥ ﻭﻓﻲ ﺫﻟﻚ ﺍﻟﻮﻗﺖ،ﻭﻟﻤﺎ ﺫﻫﺒﺖ ﺍﻟﻰ ﻫﻨﺎﻙ ﻭﺟﺪﺗﻪ ﺟﺎﻟﺴﺎ ﻓﻲ ﺍﻟﻤﻐﺎﺭﻩ ﻓﻘﺒﻀﺖ ﺭﻭﺣﻪ "
________________________

" ترجمه "


هیچ راهِ فراری از مرگ وجود ندارد،خداوند متعال در قرآن کریم میفرمایند:

بگو: بی تردید مرگی را که از آن می گریزید، با شما دیدار خواهد کرد، سپس به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانده می شوید، پس شما را به اعمالی که همواره انجام می دادید، آگاه خواهد کرد. " آیه 8 سوره جمعه "

روایت شده است که جوانی در مجلس حضرت سلیمان علیه الصلاة والسلام می نشست،
مهمانی وارد آن مجلس شد، که آن جوان او را نمی شناخت،این مهمان که تازه وارد مجلس شده بود،با نگاهی تیز و تند به این جوان خیره شد،و به او نگاه می کرد،هنوز این مهمان تازه وارد شده، از مجلس برنخواسته بود،که جوان این سؤال را در قالبی سریع و با عجله از حضرت سلیمان علیه الصلاة والسلام سؤال نمود!

ای سلیمان: این مهمان کیست؟

حضرت سلیمان در جواب سؤال جوان فرمودند:

اين مهمان ملک الموت،وفرشته مرگ است که در شکل، و هیئت انسان به این مجلس آمده است!


با شنیدنِ این سخنان ترسِ جوان"همان جوانی که در مجلس حضرت سلیمان علیه الصلاة والسلام حاضر می شد"بیشتر شد،و از حضرت سلیمان درخواست نمود که او را به وسیله ی بادی که خداوند ان را براي حضرت سلیمان رام ومسخر نموده،و در اختیارش قرار داده است،به دور ترین نقطه از زمین انتقال دهد،تا اینکه از مرگ،و از فرشته مرگ دور باشد!



هنگامی که جوان بر این تقاضا وخواست خود اصرار نمود،حضرت سلیمان علیه الصلاة
والسلام موافقت نمودند،

که باد بدستور حضرت سلیمان علیه الصلاة والسلام این جوان را به آن مکاني که گفته می شود مکانی در کشور هند بود ببرد!

جوان به این درخواست از حضرت سلیمان علیه الصلاة والسلام اکتفاء ننمود،"بلکه بعد از رسیدنِ به آن مکان بوسيله باد" به غارِ کوچکی که در آنجا وجود داشت رفت،

بعد از چند ساعت حضرت ملک الموت نزد حضرت سلیمان علیهما الصلاة والسلام باز گشت!


حضرت سلیمان علیه الصلاة والسلام بلا فاصله از فرشته مرگ پرسید که چرا آنگونه با نگاهی تیز وتند به آن جوان خیره شده بودی،وبه او نگاه می کردی؟


فرشته مرگ جواب دادند که خداوند به من دستور داده بودند که در غارِ کوچکی،در کشور هند روح این جوان را بستانم،

اما وقتی به زیارت شما آمدم،مشاهده نمودم که آن جوان نزد شما است،واین مسئله برایم عجیب و غریب بود،به خودم گفتم چگونه امکان دارد این جوان با این سرعت"در اين مدت زمانِ كمي كه از عمرش باقي مانده است"
بتواند به آن مکان برسد،تا من در آن مکان ،و در آن زمان تعیین شده،روح او را قبض نمایم!

وهنگامی که به انجا رفتم،دیدم که آن جوان در همان غارِ کوچک نشسته است،روحش را قبض نمودم!




منبع:📓قصص_وحكايات_ممتعه


(واللـــــه أعــــلم بالــصــواب)


https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
Audio
✔️پنجاه ونهمین درس کلاسهای احکام وعقیده

☑️در مسجد شیخین روستای لورزینی

" 99-1-27 "


🔘توسط: لـــقـــمـــان صـــبــــوری


🔴موضوع:جریان وقوعِ غزاهایِ "أَلْعُشَیْرَة ،وسَفْوٰان،یا همان بدر الأولی در چه سالی وچگونه روی داد؟


🟡سَرِیِّة حضرت عبدالله بن جَحْش بعد از دو غزایِ فوق


🟢اولین کسی که در تاریخ اسلام از کفّار به دست مسلمانان کشته شد،چه نام داشت؟


🟣اولین کسانی که بعنوان اسیر به إسارتِ مسلمانان در آمدند چه کسانی بودند؟


🟤ماه رجب یکی از چهار ماهِ حرام است "که جنگِ با کفّار در این ماه ها حرام است" پس چگونه اصحاب پیامبرﷺدر این ماه با کفّار جنگیدند؟


🟠سبب نُزول آیه " 217 " سوره بقره چه بود؟





https://t.me/joinchat/FlIYIVF7Q0Q8umk3oyIQoQ
🌺🌺🌺🌺🌺🌺

مواقع شناخت انسانها


‏تُعرف ‎#المرأة عند فقر زوجها...
ويعرف ‎#الرجل عند مرض زوجته...
ويعرف ‎#الإخوة عند الميراث...
ويعرف ‎#الصديق عند الشدة...
ويعرف ‎#المؤمن عند الابتلاء..

👇👇👇👇👇👇👇👇👇

زن را هنگام تنگدستی شوهرش باید شناخت...


مرد را هنگام بیمار شدن همسرش میتوان شناخت..


برادران را هنگام تقسیم ارث باید شناخت..

دوست جانی را در بحران باید آزمود...


مومن راستین را به هنگام ابتلا و امتحان الهی میتوان شناخت....

🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

https://t.me/mamosta_aref