سلام صبح همه بخیر

در جوار بارگاه ملکوتي امام رئوف علي ابن موسي الرضا نايب الزياره شما عزيزان هستم


#کانال‌کندوله🇯‌🇴‌🇮‌🇳👇
https://t.me/joinchat/bMiMQnBqOTxjY2U0

این عقد نامه با درشتی توسط خطاط نوشته شده

عکس صفحه اول عقدنامه مادربزرگ مادری آقای امیرحسین نادری

دختر حاج حسن خان کلانتر ...که چال حسن خان ملک پدری ش بوده


#کانال‌کندوله🇯‌🇴‌🇮‌🇳👇
https://t.me/joinchat/bMiMQnBqOTxjY2U0

آیا آب خوردن با غذا صحیح است؟!
لطفا این کلیپ را تا آخر ببینید


#کانال‌کندوله🇯‌🇴‌🇮‌🇳👇
https://t.me/joinchat/bMiMQnBqOTxjY2U0

پنکه ناسیونال ساخت 50 سال پیش ابشن هاش از سمند ایران خودرو بیشتره


#کانال‌کندوله🇯‌🇴‌🇮‌🇳👇
https://t.me/joinchat/bMiMQnBqOTxjY2U0

#کانال‌کندوله🇯‌🇴‌🇮‌🇳👇
https://t.me/joinchat/bMiMQnBqOTxjY2U0

درود بر شما
روز و روزگارتون با خوشی و سرسبزی


#کانال‌کندوله🇯‌🇴‌🇮‌🇳👇
https://t.me/joinchat/bMiMQnBqOTxjY2U0

کرمانشاه ، دیگر نمیشناسمت


زادگاهمان دیگر ان کرمانشاه که اولش میدان کاراژ بود واخرش باغ های زیبای سراب ٬شرقش دروازه چوب فروشها بود وغربش پمپ گازوییل وسنجابی دیگر نیست .
کرمانشاهی که بیاد داریم ٬جایگاه مردمانی بزرگ منش ٬مهمان نواز ٬با عشق وصفای باطن ٬در مروت وجوانمردی زبانزد خاص عام بود ٬بزرگان هر محل حکم پدری داشتند واحترامشان واجب ٬
حرفشان حرف بود وحکمشان حکم ٬ با بودن بزرگان محل ،بندرت کسی
کارش به کلانتری ودادگاه می افتاد کلانتر محل بزرگ محل بود


کرمانشاه را با باغهای سراب وکوچه‌ باغهای زیبای ان ومیوه های که صبحها روی سر طبق داران پیاده میامدند تا در میدان شهرداری سابق بفروشند ٬ سیب گلاب ،شاتوت ، زردالو ، انگور ی که مثل یاقوت میدرخشید ،بوی عطر میوه های سراب
را کجا میتوان یافت ؟

از کوچه پس کو چه های مسیر ابشوران وخاطرات خواندنی زنده یاد علی اشرف درویشیان ٬گذر از اجلالیه ورفعتیه وخاطرات عشق بهرام ساویز در شاهکار ادبی علی محمد افغانی در کتاب شادکامان دره قره سو ، نوشته های منصور یاقوتی ٬از صدای خاطره انگیز طاهر زاده ولرنژاد وصدای ساز اسماعیل خان مسقطی .......‌‌
از تاق بستان وبیستون ومناطق زیبای ان که تفرجگاه بکر وطبعیت زیبای ان که روز های جمعه همگی با اقوام ودوست وهمسایه ٬هم کاسه میشدیم ویک روز را با عشق ومحبت در کنار هم بودیم ٬را میگذراندیم ودل خوش بودیم به این همه مهر ودوستی ٬عشق ومحبت ٬
امروز کرمانشاه بوی دلتنگی میده ٬بوی یأس وبوی ناامیدی ٬
هرچه بزرگتر ٬مهر ومحبت عشق وعاطفه کمتر ،
کرمانشاه ، دیاری که مظهر عشق ویادگار شیرین وفرهادها ، مظهر مردی وجوانمردی وپهلوانی ، مظهر مهمانوازی و مردم داری ،مظهر ادبیات وموسیقی شعر و........
چه مظلوم شدی ای دیار ،چه غریب شده ایم در این دیار
مثل پراو وبیستونت استوار بمان ای دیار ...............

خوشا کرمانشهان وشور حالش
خوشا شور سرور و قیل وقالش
خوشا فر شکوه تاق بستان
خمیده تاق تاریخ از کمالش
ستیغ بیستونش ،بام گیتی است
کهن یادآور فر و جلالش

ارادتمند :بهروز زارعی


#کانال‌کندوله🇯‌🇴‌🇮‌🇳👇
https://t.me/joinchat/bMiMQnBqOTxjY2U0

شعر زیبای کوردی لاوین


#کانال‌کندوله🇯‌🇴‌🇮‌🇳👇
https://t.me/joinchat/bMiMQnBqOTxjY2U0

#کانال‌کندوله🇯‌🇴‌🇮‌🇳👇
https://t.me/joinchat/bMiMQnBqOTxjY2U0

سلام
صبح بخیر


#کانال‌کندوله🇯‌🇴‌🇮‌🇳👇
https://t.me/joinchat/bMiMQnBqOTxjY2U0

🔺️گرمای هوا و عطش تشنگی، باعث شده این کبوتر به این آقا که میخواد ماشینشو بشوره، پناه بیاورد


#کانال‌کندوله🇯‌🇴‌🇮‌🇳👇
https://t.me/joinchat/bMiMQnBqOTxjY2U0

سلام
روزتون سرشار از عشق و امید


#کانال‌کندوله🇯‌🇴‌🇮‌🇳👇
https://t.me/joinchat/bMiMQnBqOTxjY2U0

*نصراله سیچونی یکی از خیرین و مومنین و مغازه داران کاروانسرای کلگه مسجدسلیمان ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود* *تا خدا را زیارت کند*
تمام روزها روزه بود.
در حال اعتکاف.
از خلق الله بریده بود.
صبح به صیام و شب به قیام.
زاری و تضرع به درگاه او
*شب ۳۶ ام ندایی در خود شنید که می گفت: ساعت ۶ بعد از ظهر، بازار شوشتری ها (مسگران)، دکان رضا زاده مسگر *برو خدا را زیارت خواهی کرد*
نصراله سیچونی از ساعت ۵ در بازار شوشتری ها (مسگران) حاضر شد و در کوچه های بازار شوشتری ها از پی دکان می گشت...
می‌گوید : پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد،
*قصد فروش آنرا داشت...*
به هر مسگری نشان می داد، وزن می کرد و می گفت: ۴ ریال و ۲۰ شاهی
*پیرزن می گفت: نمیشه ۶ ریال بخرید؟*
مسگران می گفتند: خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید و همه همین قیمت را می دادند.
*بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود.*
مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم ، خرید دارید؟
*مسگر پرسید چرا به ۶ ریال؟؟؟*
پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود!
مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی،
*امّا اگر مُصر هستی من آنرا به ۲۵ ریال می خرم!!!*
پیر زن گفت: مرا مسخره می کنی؟!!!
مسگر گفت: ابدا"
دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت!!!
پیرزن که شدیدا متعجب شده بود؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد.
*نصراله سیچونی گفت* : من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم :
عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟!!!
اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند
*آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری؟!!!*
مسگر پیر گفت : من دیگ نخریدم!!!
*من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد، پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند، پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد، من دیگ نخریدم...*
از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که
*ندایی با صدای بلند گفت:*
*با چله گرفتن و عبادت کردن کسی به زیارت ما نخواهد آمد!!!*
*دست افتاده ای را بگیر و بلند کن، ما خود به زیارت تو خواهیم امد*

گربرسرنفس خودامیری مردی
گربردگران خرده نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
*گر دست فتاده ای بگیری مردی*


#کانال‌کندوله🇯‌🇴‌🇮‌🇳👇
https://t.me/joinchat/bMiMQnBqOTxjY2U0