Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مستند
#سینما
▪️مستند «جنگ جهانی دوّم: از خطوط مقدّم»
World War II: From the Frontlines
قسمت دوَم
زیرنویس چسبیده فارسی SoftSub
این مستند با استفاده از تصاویر آرشیوی با کیفیّت بالا و همچنین نظرات همهٔ طرفهای درگیری، جنگ جهانی دوّم را بار دیگر به تصویر میکشد.
@Jahan_Eshraghi
#سینما
▪️مستند «جنگ جهانی دوّم: از خطوط مقدّم»
World War II: From the Frontlines
قسمت دوَم
زیرنویس چسبیده فارسی SoftSub
این مستند با استفاده از تصاویر آرشیوی با کیفیّت بالا و همچنین نظرات همهٔ طرفهای درگیری، جنگ جهانی دوّم را بار دیگر به تصویر میکشد.
@Jahan_Eshraghi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مستند
#سینما
▪️مستند «جنگ جهانی دوّم: از خطوط مقدّم»
World War II: From the Frontlines
قسمت سوَم
زیرنویس چسبیده فارسی SoftSub
این مستند با استفاده از تصاویر آرشیوی با کیفیّت بالا و همچنین نظرات همهٔ طرفهای درگیری، جنگ جهانی دوّم را بار دیگر به تصویر میکشد.
@Jahan_Eshraghi
#سینما
▪️مستند «جنگ جهانی دوّم: از خطوط مقدّم»
World War II: From the Frontlines
قسمت سوَم
زیرنویس چسبیده فارسی SoftSub
این مستند با استفاده از تصاویر آرشیوی با کیفیّت بالا و همچنین نظرات همهٔ طرفهای درگیری، جنگ جهانی دوّم را بار دیگر به تصویر میکشد.
@Jahan_Eshraghi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مستند
#سینما
▪️مستند «جنگ جهانی دوّم: از خطوط مقدّم»
World War II: From the Frontlines
قسمت چهارم
زیرنویس چسبیده فارسی SoftSub
این مستند با استفاده از تصاویر آرشیوی با کیفیّت بالا و همچنین نظرات همهٔ طرفهای درگیری، جنگ جهانی دوّم را بار دیگر به تصویر میکشد.
@Jahan_Eshraghi
#سینما
▪️مستند «جنگ جهانی دوّم: از خطوط مقدّم»
World War II: From the Frontlines
قسمت چهارم
زیرنویس چسبیده فارسی SoftSub
این مستند با استفاده از تصاویر آرشیوی با کیفیّت بالا و همچنین نظرات همهٔ طرفهای درگیری، جنگ جهانی دوّم را بار دیگر به تصویر میکشد.
@Jahan_Eshraghi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مستند
#سینما
▪️مستند «جنگ جهانی دوّم: از خطوط مقدّم»
World War II: From the Frontlines
قسمت پنجم
زیرنویس چسبیده فارسی SoftSub
این مستند با استفاده از تصاویر آرشیوی با کیفیّت بالا و همچنین نظرات همهٔ طرفهای درگیری، جنگ جهانی دوّم را بار دیگر به تصویر میکشد.
@Jahan_Eshraghi
#سینما
▪️مستند «جنگ جهانی دوّم: از خطوط مقدّم»
World War II: From the Frontlines
قسمت پنجم
زیرنویس چسبیده فارسی SoftSub
این مستند با استفاده از تصاویر آرشیوی با کیفیّت بالا و همچنین نظرات همهٔ طرفهای درگیری، جنگ جهانی دوّم را بار دیگر به تصویر میکشد.
@Jahan_Eshraghi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مستند
#سینما
▪️مستند «جنگ جهانی دوّم: از خطوط مقدّم»
World War II: From the Frontlines
قسمت ششم و پایانی
زیرنویس چسبیده فارسی SoftSub
این مستند با استفاده از تصاویر آرشیوی با کیفیّت بالا و همچنین نظرات همهٔ طرفهای درگیری، جنگ جهانی دوّم را بار دیگر به تصویر میکشد.
@Jahan_Eshraghi
#سینما
▪️مستند «جنگ جهانی دوّم: از خطوط مقدّم»
World War II: From the Frontlines
قسمت ششم و پایانی
زیرنویس چسبیده فارسی SoftSub
این مستند با استفاده از تصاویر آرشیوی با کیفیّت بالا و همچنین نظرات همهٔ طرفهای درگیری، جنگ جهانی دوّم را بار دیگر به تصویر میکشد.
@Jahan_Eshraghi
▪️ما جز با رعیتِ خود دیگر با کسی جنگ نداریم
آن مرحوم [آقا شیخعلی] گفت میتوانم کالسکهای اختراع کنم که او را كوک كنند يک فرسخ راه را طی کند، آنوقت چند دقیقه بایستد از چهار طرف درهای آن باز شود، از هر طرفی چند گلوله توپ خالی شود، آن وقت درهای آن بسته شود و به مکان خود برگردد، لكن اظهارِ این صنعت وقتی خواهد بود که پادشاه تهیّهٔ قشون خود را دیده و متقبّل شود که با یکی از دول دشمن جنگ کند، لااقل شهرهای ایران را پس بگیرد. ناصرالدّینشاه گفت ما جز با رعیتِ خود دیگر با کسی جنگ نداریم و به اندازهٔ آنها هم توپ داریم.
لذا دماغ آن مرحوم سوخته و رفت در مازندران و در آنجا مشغول رعیتی و زراعت شد...
تاریخ بیداری ایرانیان، ناظمالاسلام کرمانی، به اهتمام علیاکبر سعیدی سیرجانی، بخش اوّل، ص ۱۴۷
@Jahan_Eshraghi
آن مرحوم [آقا شیخعلی] گفت میتوانم کالسکهای اختراع کنم که او را كوک كنند يک فرسخ راه را طی کند، آنوقت چند دقیقه بایستد از چهار طرف درهای آن باز شود، از هر طرفی چند گلوله توپ خالی شود، آن وقت درهای آن بسته شود و به مکان خود برگردد، لكن اظهارِ این صنعت وقتی خواهد بود که پادشاه تهیّهٔ قشون خود را دیده و متقبّل شود که با یکی از دول دشمن جنگ کند، لااقل شهرهای ایران را پس بگیرد. ناصرالدّینشاه گفت ما جز با رعیتِ خود دیگر با کسی جنگ نداریم و به اندازهٔ آنها هم توپ داریم.
لذا دماغ آن مرحوم سوخته و رفت در مازندران و در آنجا مشغول رعیتی و زراعت شد...
تاریخ بیداری ایرانیان، ناظمالاسلام کرمانی، به اهتمام علیاکبر سعیدی سیرجانی، بخش اوّل، ص ۱۴۷
@Jahan_Eshraghi
▪️بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز
جرعهریزی بر خاک از آیینهای دینی مغان زرتشتی و مهری در شمار است. غرض از جرعهفشانی یکی سیراب کردن طبیعت است و دیگر شاد کردن روان مردگان که هم امروز در میان زرتشتیان ایران برجاست. چنانکه در آیین کشتی بستن (کمر بستن) به هنگام پیمانبندی و گرویدن به دین زرتشتی، کودکان و نوجوانان را یک پیمانه شراب مینوشانند. این پیمانهها را در یزد «روزین» (روشن) و در کرمان «رویین» میخوانند. جرعهریزی بر یاد رفتگان همچنان در میان زرتشتیان به گونهای برجاست...
پس در میان مغان، جرعهفشانی یک آیین دینی است و انگیزهاش شادی بخشیدن به روان رفتگان است. چنانکه تا نیمههای دوران صفوی، زرتشتیان مردگانشان را با ساز و آواز و پایکوبی به دخمه میسپردند. بهویژه که در این دین مویه و زاری برای درگذشتگان از گناهان بزرگ در شمار است. در متون دینی، از جمله در «صد در بندهشن» آمده است: «شما را مویه نشاید.» در اینباره، ویدنگرن نوشت: یکی از شگفتانگیزترین مشخصات دین زرتشت منع سوگواری است که اهریمنی میداند. آبشخور بادهنوشی به شادی روان مردگان نیز از همین روست.
نیازی به واگفتن نیست که مویه و سوگواری در نزد بیشترین فقها و بزرگان اسلام خوشایند و پسندیده است، بهویژه در نزد اهل تشیع. چنانکه خنده را نکوهیدهاند و خوردن خوراک را به گورستان گناه برشمردهاند. به مثل در روضاتالجنان آمده است: «مکروه است در گورستان خنده کردن، طعام خوردن، چه مقرّر است که آنجا محل حزن و اندوه است.» اما در کشالهٔ تاریخ، گاه افتاد که بزرگان و اهل دانش به این احکام پشت کرده باشند. چنانکه بیهقی گزارش کرد: پسر عمرولیث «فرمان یافت» یعنی درگذشت. بزرگان گرد آمدند. امیر گفت: «بدانید مرگ حق است... جزع و گریستن دیوانگی باشد و کار زنان! به خانهها باز روید و بر عادت میباشید و شاد میزیید که پادشاهان را سوگ داشتن محال باشد. حاضران دعا کردند و بازگشتند.» آنگاه وکیل را فرمود: «برو مهمانی بزرگ بساز و سه هزار بره و آنچه با آن رود و شراب و آلت آن و مطربان... که فردا بارعام خواهد بود. آگاه کن لشکر و رعایا را از شریف و وضیع.» بیهقی هم [در] داستان بر دار شدن حسنک وزیر نوشت: «چون حسنک را بدیدیم، همگان متحیر شدیم و من از حال بشدم و بوسهل زوزنی بخندید و از اتّفاق شراب در دست داشت، به بوستان ریخت.»...
در جای دیگر حافظ گفت:
اگر شراب خوری جرعهای فکن بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک
نیز
ساغری نوش کن و جرعه به افلاک فشان
چند و چند از غم ایام جگر خون باشی
نیز از جرعهنوشی به نام گذشتگان یاد میکند:
بیفشان جرعهای بر خاک و حال اهل شوکت بین
که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد
در جرعهریزی شاه از جام مرصع به خاک هم سرود:
از جرعهٔ تو خاک زمین درّ و لعل یافت
بیچاره من که پیش تو از جرعه کمترم
در بیتی که خواهد آمد بهجای شراب، گلاب نوشتهاند. علی دشتی، چهبسا به حق، خرده گرفت که اگر بخواهند گلاب بر خاک بریزند چرا دیگر ساقی را بخواهند. «ساقی شراب دارد نه گلاب.» دیگر اینکه گلابدان داریم، امّا جام گلاب نمیشناسم. به هر رو، دل به دریا زدیم و با تکیه بر گفت دشتی، در غزل حافظ شراب را بر جای گلاب نشاندیم:
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی
بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز
حافظ
خنیاگری، می و شادی
هما ناطق، نشر شرکت کتاب، چاپ دوم ۱۳۸۳، بخشهایی از ص ۲۷۰-۲۷۶
@Jahan_Eshraghi
جرعهریزی بر خاک از آیینهای دینی مغان زرتشتی و مهری در شمار است. غرض از جرعهفشانی یکی سیراب کردن طبیعت است و دیگر شاد کردن روان مردگان که هم امروز در میان زرتشتیان ایران برجاست. چنانکه در آیین کشتی بستن (کمر بستن) به هنگام پیمانبندی و گرویدن به دین زرتشتی، کودکان و نوجوانان را یک پیمانه شراب مینوشانند. این پیمانهها را در یزد «روزین» (روشن) و در کرمان «رویین» میخوانند. جرعهریزی بر یاد رفتگان همچنان در میان زرتشتیان به گونهای برجاست...
پس در میان مغان، جرعهفشانی یک آیین دینی است و انگیزهاش شادی بخشیدن به روان رفتگان است. چنانکه تا نیمههای دوران صفوی، زرتشتیان مردگانشان را با ساز و آواز و پایکوبی به دخمه میسپردند. بهویژه که در این دین مویه و زاری برای درگذشتگان از گناهان بزرگ در شمار است. در متون دینی، از جمله در «صد در بندهشن» آمده است: «شما را مویه نشاید.» در اینباره، ویدنگرن نوشت: یکی از شگفتانگیزترین مشخصات دین زرتشت منع سوگواری است که اهریمنی میداند. آبشخور بادهنوشی به شادی روان مردگان نیز از همین روست.
نیازی به واگفتن نیست که مویه و سوگواری در نزد بیشترین فقها و بزرگان اسلام خوشایند و پسندیده است، بهویژه در نزد اهل تشیع. چنانکه خنده را نکوهیدهاند و خوردن خوراک را به گورستان گناه برشمردهاند. به مثل در روضاتالجنان آمده است: «مکروه است در گورستان خنده کردن، طعام خوردن، چه مقرّر است که آنجا محل حزن و اندوه است.» اما در کشالهٔ تاریخ، گاه افتاد که بزرگان و اهل دانش به این احکام پشت کرده باشند. چنانکه بیهقی گزارش کرد: پسر عمرولیث «فرمان یافت» یعنی درگذشت. بزرگان گرد آمدند. امیر گفت: «بدانید مرگ حق است... جزع و گریستن دیوانگی باشد و کار زنان! به خانهها باز روید و بر عادت میباشید و شاد میزیید که پادشاهان را سوگ داشتن محال باشد. حاضران دعا کردند و بازگشتند.» آنگاه وکیل را فرمود: «برو مهمانی بزرگ بساز و سه هزار بره و آنچه با آن رود و شراب و آلت آن و مطربان... که فردا بارعام خواهد بود. آگاه کن لشکر و رعایا را از شریف و وضیع.» بیهقی هم [در] داستان بر دار شدن حسنک وزیر نوشت: «چون حسنک را بدیدیم، همگان متحیر شدیم و من از حال بشدم و بوسهل زوزنی بخندید و از اتّفاق شراب در دست داشت، به بوستان ریخت.»...
در جای دیگر حافظ گفت:
اگر شراب خوری جرعهای فکن بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک
نیز
ساغری نوش کن و جرعه به افلاک فشان
چند و چند از غم ایام جگر خون باشی
نیز از جرعهنوشی به نام گذشتگان یاد میکند:
بیفشان جرعهای بر خاک و حال اهل شوکت بین
که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد
در جرعهریزی شاه از جام مرصع به خاک هم سرود:
از جرعهٔ تو خاک زمین درّ و لعل یافت
بیچاره من که پیش تو از جرعه کمترم
در بیتی که خواهد آمد بهجای شراب، گلاب نوشتهاند. علی دشتی، چهبسا به حق، خرده گرفت که اگر بخواهند گلاب بر خاک بریزند چرا دیگر ساقی را بخواهند. «ساقی شراب دارد نه گلاب.» دیگر اینکه گلابدان داریم، امّا جام گلاب نمیشناسم. به هر رو، دل به دریا زدیم و با تکیه بر گفت دشتی، در غزل حافظ شراب را بر جای گلاب نشاندیم:
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی
بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز
حافظ
خنیاگری، می و شادی
هما ناطق، نشر شرکت کتاب، چاپ دوم ۱۳۸۳، بخشهایی از ص ۲۷۰-۲۷۶
@Jahan_Eshraghi
▪️دیری نخواهد پایید که چادر از میان خواهد رفت!
این روزها، تنها زنان مسن لباس ملّی زیبایشان را بر تن میکنند و دختران و زنان جوان، در خانه، بلوزهای آستین کوتاهی که تقریباً مشابه لباس اروپاییان است، و در بیرون خانه، همانند زنان مسلمان چادری سیاه روی لباس خانه، بدون روبند، میپوشند. دیری نخواهد پایید که چادر از میان خواهد رفت، چه بسیاری از آنان پوشیدن کت و دامن و بر سر کردن روسری ابریشمی بلندی را که بر روی شانههای آنان میافتد، ترجیح میدهند؛ حتّی بعضی از آنان هوس کلاه بر سر کردن دارند. با این وصف، ارمنیان بسیار محافظهکارند و مردان سالخوردهٔ آنان با تکان دادن سر میگویند نمیدانند عاقبت دختران آنها چه خواهد شد، و اظهار میدارند نخواهند گذاشت دخترانشان چنان مدهای پیشرفتهای را اقتباس کنند؛ امّا با وجود این، دخترانشان از آخرین مدها پیروی میکنند.
مأخذ: رایس، کلارا کولیور، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ترجمۀ اسدالله آزاد، تهران: کتابدار، سال ۱۳۸۳، صص ۳۴-۳۵، پژوهشگاه ایرانشناسی
@Jahan_Eshraghi
این روزها، تنها زنان مسن لباس ملّی زیبایشان را بر تن میکنند و دختران و زنان جوان، در خانه، بلوزهای آستین کوتاهی که تقریباً مشابه لباس اروپاییان است، و در بیرون خانه، همانند زنان مسلمان چادری سیاه روی لباس خانه، بدون روبند، میپوشند. دیری نخواهد پایید که چادر از میان خواهد رفت، چه بسیاری از آنان پوشیدن کت و دامن و بر سر کردن روسری ابریشمی بلندی را که بر روی شانههای آنان میافتد، ترجیح میدهند؛ حتّی بعضی از آنان هوس کلاه بر سر کردن دارند. با این وصف، ارمنیان بسیار محافظهکارند و مردان سالخوردهٔ آنان با تکان دادن سر میگویند نمیدانند عاقبت دختران آنها چه خواهد شد، و اظهار میدارند نخواهند گذاشت دخترانشان چنان مدهای پیشرفتهای را اقتباس کنند؛ امّا با وجود این، دخترانشان از آخرین مدها پیروی میکنند.
مأخذ: رایس، کلارا کولیور، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ترجمۀ اسدالله آزاد، تهران: کتابدار، سال ۱۳۸۳، صص ۳۴-۳۵، پژوهشگاه ایرانشناسی
@Jahan_Eshraghi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️دانشگاه ما دانشگاه ملّی نیست
دانشگاه ما دانشگاه ملّی نیست، کلمات «ملّی» و «ملّت» را هم از ترجمه اخذ کرده است؛ یعنی وقتی اروپاییان گفتند در قرون پانزدهم و شانزدهم میلادی دولتهای ملّی ایجاد شد، بهدنبال آن ما گفتیم که یعنی واقعیّت «nation» درست شد و بعد دولت (state) را ایجاد کرد و بعد واقعیّت «nation-state» درست شد و بعد کلمهٔ ناسیونالیسم پدید آمد.
به این ترتیب، ما مفاهیم ملّت و دولت و ملّیگرایی را ساختیم. با همین تعابیر گفتند از ایران حرف زدن ملّیگرایی است و ملّیگرایی نیز چیز بدی است، زیرا از آن فاشیسم و نظامهای استبدادی بیرون آمده و بنابراین حرف زدن از ایران به فاشیسم میانجامد.
سیّد جواد طباطبایی
سخنرانی، روزنامهٔ اعتماد ۱۵ مهر ۱۳۹۶
📎ویدئوی کامل سخنرانی
https://t.me/cafe_andishe95/11352
کانال منبع:
@cafe_andishe95
@Jahan_Eshraghi
دانشگاه ما دانشگاه ملّی نیست، کلمات «ملّی» و «ملّت» را هم از ترجمه اخذ کرده است؛ یعنی وقتی اروپاییان گفتند در قرون پانزدهم و شانزدهم میلادی دولتهای ملّی ایجاد شد، بهدنبال آن ما گفتیم که یعنی واقعیّت «nation» درست شد و بعد دولت (state) را ایجاد کرد و بعد واقعیّت «nation-state» درست شد و بعد کلمهٔ ناسیونالیسم پدید آمد.
به این ترتیب، ما مفاهیم ملّت و دولت و ملّیگرایی را ساختیم. با همین تعابیر گفتند از ایران حرف زدن ملّیگرایی است و ملّیگرایی نیز چیز بدی است، زیرا از آن فاشیسم و نظامهای استبدادی بیرون آمده و بنابراین حرف زدن از ایران به فاشیسم میانجامد.
سیّد جواد طباطبایی
سخنرانی، روزنامهٔ اعتماد ۱۵ مهر ۱۳۹۶
📎ویدئوی کامل سخنرانی
https://t.me/cafe_andishe95/11352
کانال منبع:
@cafe_andishe95
@Jahan_Eshraghi
4_5884377668245259867.pdf
257.5 KB
#یادداشت
▪️تٲمّلی بر رابطهٔ فرد و دولت در اندیشهٔ سیاسی هگل
▪️محمّد امین مرئی. پژوهشگر فلسفهٔ سیاسی
@Jahan_Eshraghi
▪️تٲمّلی بر رابطهٔ فرد و دولت در اندیشهٔ سیاسی هگل
▪️محمّد امین مرئی. پژوهشگر فلسفهٔ سیاسی
@Jahan_Eshraghi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مستند
▪️«حیات شگفتانگیز احمد فردید» (۲۰۱۵)
فیلمی از علی میرسپاسی و حامد یوسفی
تحقیق: سایرا رفیعی
.
میرسپاسی: «بیش از نیم قرن فعّالیت فکری و سیاسی احمد فردید، جهادی پرشور علیه نفوذ روزافزون مدرنیتۀ سکولار در ایران قرن بیستم بود: جهاد علیه «غربزدگی». از بین روشنفکران عصر رضاشاه، هیچکس به اندازۀ او از نظام جدید جمهوری اسلامی حمایت نکرد. فلسفۀ سیاسی فردید، متأثر از هایدگر، دعوت به انقلابی عرفانی بر مبنای «اصالت اسلامی» بود برای پایانبخشیدن به آنچه او «بحران جهانی غربزدگی» میخواند. پیچیدگی زبان فردید، امتناع قاطعانۀ او از نوشتن، و هالهای اسطورهای که با مهارت خود او گرد چهرهاش کشیده شده، فردید را در طی سالیان به ابژهای زیباشناسانه تبدیل کرده است.
این مستند، از طریق گفتوگو با همکاران و دانشجویان سابق فردید، همچنین با دسترسی به تصاویر نادر و دیدهنشدهای از میزگردهای تلویزیونی دهۀ ۱۳۵۰ با حضور فردید، سعی دارد با ارجاع به گفتهها و نوشتههای خود فردید چهرهای تاریخی و اسطورهزُداییشده از مردی ارائه دهد که بازخوانی تفکّرش به نوعی بازخوانی بخشی از تاریخ مدرن ایران است».
@Jahan_Eshraghi
▪️«حیات شگفتانگیز احمد فردید» (۲۰۱۵)
فیلمی از علی میرسپاسی و حامد یوسفی
تحقیق: سایرا رفیعی
.
میرسپاسی: «بیش از نیم قرن فعّالیت فکری و سیاسی احمد فردید، جهادی پرشور علیه نفوذ روزافزون مدرنیتۀ سکولار در ایران قرن بیستم بود: جهاد علیه «غربزدگی». از بین روشنفکران عصر رضاشاه، هیچکس به اندازۀ او از نظام جدید جمهوری اسلامی حمایت نکرد. فلسفۀ سیاسی فردید، متأثر از هایدگر، دعوت به انقلابی عرفانی بر مبنای «اصالت اسلامی» بود برای پایانبخشیدن به آنچه او «بحران جهانی غربزدگی» میخواند. پیچیدگی زبان فردید، امتناع قاطعانۀ او از نوشتن، و هالهای اسطورهای که با مهارت خود او گرد چهرهاش کشیده شده، فردید را در طی سالیان به ابژهای زیباشناسانه تبدیل کرده است.
این مستند، از طریق گفتوگو با همکاران و دانشجویان سابق فردید، همچنین با دسترسی به تصاویر نادر و دیدهنشدهای از میزگردهای تلویزیونی دهۀ ۱۳۵۰ با حضور فردید، سعی دارد با ارجاع به گفتهها و نوشتههای خود فردید چهرهای تاریخی و اسطورهزُداییشده از مردی ارائه دهد که بازخوانی تفکّرش به نوعی بازخوانی بخشی از تاریخ مدرن ایران است».
@Jahan_Eshraghi
▪️در ایران یک طاعون دولتی هست!
تمام ولایت را گرفته حاصل ملک را آتش میزند، بنیاد جمیع بناهای دولت را زیر و زبر میکند، شهرها را سرنگون میسازد و ریشهٔ آبادی را از همه جا برمیکند. این بلای مهیب را که در سایر دول اراذل و اشد دزدیها مینامند، در ایران مداخل میگویند و سالها است که این مملکت را غریق دریای ذلّت دارد و هنوز هیچیک از وزراء رفع این بلای ملّی را قابل التفات خود نشمرده است.
محیط طباطبایی، محمّد، مجموعه آثار میرزا ملکمخان. تهران: کتابخانهٔ دانش. سال ۱۳۲۷، ص ۶. پژوهشگاه ایرانشناسی.
@Jahan_Eshraghi
تمام ولایت را گرفته حاصل ملک را آتش میزند، بنیاد جمیع بناهای دولت را زیر و زبر میکند، شهرها را سرنگون میسازد و ریشهٔ آبادی را از همه جا برمیکند. این بلای مهیب را که در سایر دول اراذل و اشد دزدیها مینامند، در ایران مداخل میگویند و سالها است که این مملکت را غریق دریای ذلّت دارد و هنوز هیچیک از وزراء رفع این بلای ملّی را قابل التفات خود نشمرده است.
محیط طباطبایی، محمّد، مجموعه آثار میرزا ملکمخان. تهران: کتابخانهٔ دانش. سال ۱۳۲۷، ص ۶. پژوهشگاه ایرانشناسی.
@Jahan_Eshraghi
▪️سعدی و اوج نوعی از نثرنویسی
به گلستان باز گردیم؛ زبان ادیبانه یا نقش ادبی این کتابها در گلستان به کمال میرسد و چون کمال سخن، مخصوصاً در ادب کلاسیک، در شعر به دست میآمد، گلستان نهتنها نثری موزون و از این جهت شاعرانه دارد بلکه در سراسر کتاب نثر و نظم با هم آمیخته و جوش خوردهاند، با هم یکی شدهاند. به نظر ما موفقیّت زبان گلستان فقط در این نبود که بعدها سرمشق اهل قلم شد بلکه اضافه بر این در یک چیز دیگر هم بود، شیفتگی به زبان گلستان و قبول بیچون و چرای آن، سبب قبول دربست اخلاق اجتماعی کتاب هم شد. ناگفته نماند که موجبات اجتماعی و تاریخی پذیرش این اخلاق هم فراهم بود؛ ولی با این وصف اهل فضل چنان با تحسین و ستایش به این کتاب رو آوردند که به قضاوت و نقّادی اخلاق آن نپرداختند. زبان سعدی، اخلاق سعدی را هم مرکوز ذهن کرد و جا انداخت، تقلیدهای فراوان از سبک و بیان گلستان یکی از نشانههای تأثیر بعدی و عمیق آن است و ما فقط دو تا از معروفترین آنها، بهارستان جامی و پریشان قاآنی را که متعلّق به دو دورهٔ کاملاً متفاوتند، ذکر میکنیم.
این بحث، با گلستان در حقیقت به پایان میرسد؛ چون این کتاب، اوج نوعی از نثرنویسی است، نثر موزون و مسجّع، آمیخته با نظم، نثر منظوم با محتوایی از حکمت عملی. از این بابت گلستان شبیه به دیوان حافظ است؛ او کاری با غزل میکند که دیگر هیچ شاعر بعدی از آن رهایی ندارد. آن سرمشق، همیشه حضور دارد یا باید با آن برابری کرد و از آن فراتر گذشت، که ممکن نبود، یا به تقلید قناعت کرد، که ناچار میکردند. چند صد سال طول کشید تا راه دیگری در برابر شعر فارسی باز بشود. گلستان هم همین کار را با این نوع نثر (نه با تمامی نثر بلکه با این نثر) کرد؛ و آیندگان اسير تقليد شدند.
اهل دیوان و نثر فارسی، هویّت ایرانی و زبان فارسی، #شاهرخ_مسکوب، نشر و پژوهش فرزان روز، چاپ سوم، ۱۳۸۵، صص ۸۵-۸۶
گزینش: داریوش دوله
@Jahan_Eshraghi
به گلستان باز گردیم؛ زبان ادیبانه یا نقش ادبی این کتابها در گلستان به کمال میرسد و چون کمال سخن، مخصوصاً در ادب کلاسیک، در شعر به دست میآمد، گلستان نهتنها نثری موزون و از این جهت شاعرانه دارد بلکه در سراسر کتاب نثر و نظم با هم آمیخته و جوش خوردهاند، با هم یکی شدهاند. به نظر ما موفقیّت زبان گلستان فقط در این نبود که بعدها سرمشق اهل قلم شد بلکه اضافه بر این در یک چیز دیگر هم بود، شیفتگی به زبان گلستان و قبول بیچون و چرای آن، سبب قبول دربست اخلاق اجتماعی کتاب هم شد. ناگفته نماند که موجبات اجتماعی و تاریخی پذیرش این اخلاق هم فراهم بود؛ ولی با این وصف اهل فضل چنان با تحسین و ستایش به این کتاب رو آوردند که به قضاوت و نقّادی اخلاق آن نپرداختند. زبان سعدی، اخلاق سعدی را هم مرکوز ذهن کرد و جا انداخت، تقلیدهای فراوان از سبک و بیان گلستان یکی از نشانههای تأثیر بعدی و عمیق آن است و ما فقط دو تا از معروفترین آنها، بهارستان جامی و پریشان قاآنی را که متعلّق به دو دورهٔ کاملاً متفاوتند، ذکر میکنیم.
این بحث، با گلستان در حقیقت به پایان میرسد؛ چون این کتاب، اوج نوعی از نثرنویسی است، نثر موزون و مسجّع، آمیخته با نظم، نثر منظوم با محتوایی از حکمت عملی. از این بابت گلستان شبیه به دیوان حافظ است؛ او کاری با غزل میکند که دیگر هیچ شاعر بعدی از آن رهایی ندارد. آن سرمشق، همیشه حضور دارد یا باید با آن برابری کرد و از آن فراتر گذشت، که ممکن نبود، یا به تقلید قناعت کرد، که ناچار میکردند. چند صد سال طول کشید تا راه دیگری در برابر شعر فارسی باز بشود. گلستان هم همین کار را با این نوع نثر (نه با تمامی نثر بلکه با این نثر) کرد؛ و آیندگان اسير تقليد شدند.
اهل دیوان و نثر فارسی، هویّت ایرانی و زبان فارسی، #شاهرخ_مسکوب، نشر و پژوهش فرزان روز، چاپ سوم، ۱۳۸۵، صص ۸۵-۸۶
گزینش: داریوش دوله
@Jahan_Eshraghi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️احمد مسعود، رهبر جبههٔ مقاومت ملّی افغانستان، در سپتامبر ۲۰۱۹ در کابل و در گفتوگویی با تلویزیون یک افغانستان، خاطرهٔ خود را از هشت سالگی که نخستینبار گلستان سعدی و دیوان حافظ را خواند یادآوری کرده بود. بخشی از این گفتوگو، به مناسبت یکم اردیبهشت، روز سعدی بازنشر میشود.
مسعود در این مصاحبه گفت در زمستان سردی در پنجشیر که برف در حال باریدن بود، پدرش در بازگشت از خط جنگ، از از او خواست شعری از گلستان سعدی را بخواند. احمد مسعود، این اتفاق را بهترین خاطره از زمان بودن با پدرش توصیف کرد و افزود که خواندن گلستان سعدی در آن زمان برایش دشوار بود. سپس پدرش دیوان حافظ را به او داد و خواست نخستین غزل این دیوان را بخواند که به دشواری توانست «اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها» را بخواند.
پس از آنکه او نتوانست غزلی از گلستان سعدی و دیوان حافظ بخواند، پدرش، غزل نخست دیوان حافظ را خواند و این نخستینباری بود که او شیفتهٔ ادبیات و شعر فارسی شد.
احمدشاه مسعود، قهرمان ملّی افغانستان شیفتهٔ ادبیّات فارسی بود و همواره در نشستهای دوستانه غزلیاتی از شاعران بزرگ فارسی را دکلمه میکرد.
@Jahan_Eshraghi
مسعود در این مصاحبه گفت در زمستان سردی در پنجشیر که برف در حال باریدن بود، پدرش در بازگشت از خط جنگ، از از او خواست شعری از گلستان سعدی را بخواند. احمد مسعود، این اتفاق را بهترین خاطره از زمان بودن با پدرش توصیف کرد و افزود که خواندن گلستان سعدی در آن زمان برایش دشوار بود. سپس پدرش دیوان حافظ را به او داد و خواست نخستین غزل این دیوان را بخواند که به دشواری توانست «اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها» را بخواند.
پس از آنکه او نتوانست غزلی از گلستان سعدی و دیوان حافظ بخواند، پدرش، غزل نخست دیوان حافظ را خواند و این نخستینباری بود که او شیفتهٔ ادبیات و شعر فارسی شد.
احمدشاه مسعود، قهرمان ملّی افغانستان شیفتهٔ ادبیّات فارسی بود و همواره در نشستهای دوستانه غزلیاتی از شاعران بزرگ فارسی را دکلمه میکرد.
@Jahan_Eshraghi
▪️مجتهد گفته است آب خزینۀ حمام کُر است [و] مردار نمیشود!
در روی آب خزینۀ حمامها چرکْ مانند نفط (نفت) نمایان و هر ناپاک و صاحب قُروح (زخمها) و متعفّن داخل حمام شده، چابکْ خود را به هیئت غریب به خزینه غلطانیده غسل میکند. به اعتقاد خودش گویا پاک میشود. بهجهت اینکه مجتهد گفته است آب خزینۀ حمام کُر است [و] مردار نمیشود. با اینکه مردم نادان میبینند که ناپاکترین ناپاکهاست باز قیاس میکنند که پاک است.
میرزا فتحعلی آخوندزاده، مکتوبات، تبریز: نشر احیاء، سال ۱۳۵۷، صص ۳۷-۳۸.
@Jahan_Eshraghi
در روی آب خزینۀ حمامها چرکْ مانند نفط (نفت) نمایان و هر ناپاک و صاحب قُروح (زخمها) و متعفّن داخل حمام شده، چابکْ خود را به هیئت غریب به خزینه غلطانیده غسل میکند. به اعتقاد خودش گویا پاک میشود. بهجهت اینکه مجتهد گفته است آب خزینۀ حمام کُر است [و] مردار نمیشود. با اینکه مردم نادان میبینند که ناپاکترین ناپاکهاست باز قیاس میکنند که پاک است.
میرزا فتحعلی آخوندزاده، مکتوبات، تبریز: نشر احیاء، سال ۱۳۵۷، صص ۳۷-۳۸.
@Jahan_Eshraghi
▪️منتسکیو در روحالقوانین مینویسد:
«نظام سلطنتی زمانی انحطاط پیدا میکند که شاه این تصوّر را پیدا کند که «قدرت خود را با دگرگون کردن نظم امور بهتر به نمایش میگذارد تا با پیروی کردن از نظم»
آنگاه که شاهی بخواهد، بهطور بیرویه مناصب را از برخی بگیرد تا به دیگران بدهد، و آنگاه که او بیشتر از آنکه تابع ارادهٔ خود باشد، از خیالات خود تبعیّت کند، نظام سلطنتی زوال خواهد یافت و نیز زمانی نابود خواهد شد که شاه از دولت جز تختگاه و از تختگاه جز دربار، از دربار جز شخص خود نخواهد.
«سرانجام اینکه نظام سلطنتی زمانی از میان میرود که شاه نسبت به اقتدار، موقعیّت خود و علاقهٔ به مردم بیاعتنا باشد، و نیز آنگاه که نداند که شاه باید خود را در امنیّت حس کند، همچنانکه فرمانروای خودکامه باید خود را در معرض خطر بداند».
سید جواد طباطبایی تاریخ اندیشهٔ سیاسی جدید در اروپا، جلد نخست، دفتر سوّم، صص۳۷۴-۳۷۵
@irandoustan
@Jahan_Eshraghi
«نظام سلطنتی زمانی انحطاط پیدا میکند که شاه این تصوّر را پیدا کند که «قدرت خود را با دگرگون کردن نظم امور بهتر به نمایش میگذارد تا با پیروی کردن از نظم»
آنگاه که شاهی بخواهد، بهطور بیرویه مناصب را از برخی بگیرد تا به دیگران بدهد، و آنگاه که او بیشتر از آنکه تابع ارادهٔ خود باشد، از خیالات خود تبعیّت کند، نظام سلطنتی زوال خواهد یافت و نیز زمانی نابود خواهد شد که شاه از دولت جز تختگاه و از تختگاه جز دربار، از دربار جز شخص خود نخواهد.
«سرانجام اینکه نظام سلطنتی زمانی از میان میرود که شاه نسبت به اقتدار، موقعیّت خود و علاقهٔ به مردم بیاعتنا باشد، و نیز آنگاه که نداند که شاه باید خود را در امنیّت حس کند، همچنانکه فرمانروای خودکامه باید خود را در معرض خطر بداند».
سید جواد طباطبایی تاریخ اندیشهٔ سیاسی جدید در اروپا، جلد نخست، دفتر سوّم، صص۳۷۴-۳۷۵
@irandoustan
@Jahan_Eshraghi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مستند
▪️مستند انقلاب فرانسه
قسمت اوّل این مستند به آرزوهای مردم فرانسه و اقدامات اوّلیه در به ثمر رسیدن انقلاب و به بررسی برخی بسترهای این انقلاب بین سالهای ۱۷۹۸ تا ۱۷۹۱ میپردازد.
@Jahan_Eshraghi
▪️مستند انقلاب فرانسه
قسمت اوّل این مستند به آرزوهای مردم فرانسه و اقدامات اوّلیه در به ثمر رسیدن انقلاب و به بررسی برخی بسترهای این انقلاب بین سالهای ۱۷۹۸ تا ۱۷۹۱ میپردازد.
@Jahan_Eshraghi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مستند
▪️مستند انقلاب فرانسه
قسمت_دوّم فرجام پادشاه فرانسه و سرنوشت خونین و مصیبتبار مردم فرانسه را در خلال انقلاب و برادرکشی یکدیگر و فشار خارجی بر دوش انقلابیون در سالهای ۱۷۹۲ و ۱۷۹۵ به تصویر میکشد.
@Jahan_Eshraghi
▪️مستند انقلاب فرانسه
قسمت_دوّم فرجام پادشاه فرانسه و سرنوشت خونین و مصیبتبار مردم فرانسه را در خلال انقلاب و برادرکشی یکدیگر و فشار خارجی بر دوش انقلابیون در سالهای ۱۷۹۲ و ۱۷۹۵ به تصویر میکشد.
@Jahan_Eshraghi
▪️مرثیهٔ مرغان آوازهخوان بر فرازِ فلات
امّا طباطبایی در پسِ این تأمُّلات و باریکاندیشیها؛ دربارهٔ نقش زبان چه در سر دارد؟
من فکر میکنم با توغّلی در لایههای گفتاری او میتوان چنین گفت که از منظر طباطبایی، خودِ واژگان شرایط جدیدی را از پس خود ایجاد کردهاند که دیگر امکان بازگشت به قبل از آن وجود ندارد. این سخن تا بدان پایه اهمیّت دارد که درمییابیم در مواجهه با رویدادهای تاریخی، زبان پیشاپیش، شرایط امکانی رویدادها را مهیّا میسازد که در شرایط متفاوت ممکن است؛ شکل جدیدی از تکرار شدن را از سر بگذرانند یا نگذرانند. در اینجا، زبان بهمنزلهٔ انبان تجربیّات، شرایطِ امکان رخدادها را به روی هم انباشت میکند؛ امکانهایی غیرقابلاحصا در تاریخ که پیش از این به جریان نیفتادهاند. هر زبان محل و گسترهٔ یک تلاش گستردهٔ نظری – بهعنوان زیربنای عمل و کنش – است. روزگاری جان استوارت میل گفته بود: «آدمیان ایدههای بسیار، ولی واژگان محدودی در اختیار دارند.» طباطبایی به این دشواره، در بدایت تجربهٔ تجدّد ایرانی التفات یافته و بهخوبی دریافته بود که تا وقتی بنیان زبان و ادبیاّت، ناظر به امر قدیم است، ایدهها و امکانها و حتّی بیان واقعیّت، بهصورت بالقوّه محدود خواهد بود. بدین ترتیب، محدودیّتهای زبان هر فرد حکایتِ «محدودیّتهای جهان» او نیست؛ بلکه نشانگر «محدودیّتهای آگاهی مفهومی او از جهان» است. بر همین اساس، به تلقّی وی؛ مفاهیم در زبان، ابزارهایی برای «تغییر تاریخی» به شمار میروند که با توجّه به عناصر گذشته محور تجربه و آینده محورِ انتظارها در دو حالت کلّی کارآیی دارند: برخی تنها قابلیّت ثبت تجربیّات گذشته و معاصر را دارند، و برخی دیگر، «تجربهٔ آینده» را ممکن میسازند که در مفاهیمِ محضِ انتظار بیان میگردند. اگر مبانی تجربهٔ تاریخی تجدّد، پس از صورتبندی اوّلیّهٔ آنها در قالب زبان، قابلیّت استمرار و تداوم مییابد، بدین خاطر است که تداوم آن تجربه در واقع تابعی از تداوم تحوّلات در زبان میباشد.
با استقرار انگارهٔ نو در زبان و مبانی جدید برای زبان، تجربیّات جدید که در قالب واژگان پِیریزی شدهاند، از تداوم باز نمیایستند. پِیریزی زبانی تجربه در بزنگاههای خاص تاریخی، افقهای جدید دیگری را در گسترهٔ تاریخ میگشاید. بیدلیل نیست که طباطبایی، در بحثی از دگرگونی مفاهیم در چارچوب زبان، انگشتِ اشارهٔ خود را بهسوی سخنی از سرِ مقالهنویس روزنامهٔ صوراسرافیل میگیرد، که نوشته بود: «به واگُنچی، ساربان نمیتوان گفت و تلگراف را پروانه و بَرید نمیتوان نامید، و گرنه از فهماندن معنی و مقصود عاجز میشویم و همین طور که تا حالا گنگ و گیج ماندهایم؛ الی الابد خواهیم ماند.»
از این نکته، میتوان به این نظر رهنمون شد که یک زبان نه تنها از انباشت تجربه در ورای رویدادها فراتر میرود، بلکه تجربیّات جدید را نیز صورتبندی میکند.
مرثیهٔ مرغان آوازهخوان بر فرازِ فلات
#فصلنامه_جهان_اشراقی
#شماره_دهم
بخش #کاهن_ایرانشهر
به قلم: محمّدامین مرئی
@Jahan_Eshraghi
امّا طباطبایی در پسِ این تأمُّلات و باریکاندیشیها؛ دربارهٔ نقش زبان چه در سر دارد؟
من فکر میکنم با توغّلی در لایههای گفتاری او میتوان چنین گفت که از منظر طباطبایی، خودِ واژگان شرایط جدیدی را از پس خود ایجاد کردهاند که دیگر امکان بازگشت به قبل از آن وجود ندارد. این سخن تا بدان پایه اهمیّت دارد که درمییابیم در مواجهه با رویدادهای تاریخی، زبان پیشاپیش، شرایط امکانی رویدادها را مهیّا میسازد که در شرایط متفاوت ممکن است؛ شکل جدیدی از تکرار شدن را از سر بگذرانند یا نگذرانند. در اینجا، زبان بهمنزلهٔ انبان تجربیّات، شرایطِ امکان رخدادها را به روی هم انباشت میکند؛ امکانهایی غیرقابلاحصا در تاریخ که پیش از این به جریان نیفتادهاند. هر زبان محل و گسترهٔ یک تلاش گستردهٔ نظری – بهعنوان زیربنای عمل و کنش – است. روزگاری جان استوارت میل گفته بود: «آدمیان ایدههای بسیار، ولی واژگان محدودی در اختیار دارند.» طباطبایی به این دشواره، در بدایت تجربهٔ تجدّد ایرانی التفات یافته و بهخوبی دریافته بود که تا وقتی بنیان زبان و ادبیاّت، ناظر به امر قدیم است، ایدهها و امکانها و حتّی بیان واقعیّت، بهصورت بالقوّه محدود خواهد بود. بدین ترتیب، محدودیّتهای زبان هر فرد حکایتِ «محدودیّتهای جهان» او نیست؛ بلکه نشانگر «محدودیّتهای آگاهی مفهومی او از جهان» است. بر همین اساس، به تلقّی وی؛ مفاهیم در زبان، ابزارهایی برای «تغییر تاریخی» به شمار میروند که با توجّه به عناصر گذشته محور تجربه و آینده محورِ انتظارها در دو حالت کلّی کارآیی دارند: برخی تنها قابلیّت ثبت تجربیّات گذشته و معاصر را دارند، و برخی دیگر، «تجربهٔ آینده» را ممکن میسازند که در مفاهیمِ محضِ انتظار بیان میگردند. اگر مبانی تجربهٔ تاریخی تجدّد، پس از صورتبندی اوّلیّهٔ آنها در قالب زبان، قابلیّت استمرار و تداوم مییابد، بدین خاطر است که تداوم آن تجربه در واقع تابعی از تداوم تحوّلات در زبان میباشد.
با استقرار انگارهٔ نو در زبان و مبانی جدید برای زبان، تجربیّات جدید که در قالب واژگان پِیریزی شدهاند، از تداوم باز نمیایستند. پِیریزی زبانی تجربه در بزنگاههای خاص تاریخی، افقهای جدید دیگری را در گسترهٔ تاریخ میگشاید. بیدلیل نیست که طباطبایی، در بحثی از دگرگونی مفاهیم در چارچوب زبان، انگشتِ اشارهٔ خود را بهسوی سخنی از سرِ مقالهنویس روزنامهٔ صوراسرافیل میگیرد، که نوشته بود: «به واگُنچی، ساربان نمیتوان گفت و تلگراف را پروانه و بَرید نمیتوان نامید، و گرنه از فهماندن معنی و مقصود عاجز میشویم و همین طور که تا حالا گنگ و گیج ماندهایم؛ الی الابد خواهیم ماند.»
از این نکته، میتوان به این نظر رهنمون شد که یک زبان نه تنها از انباشت تجربه در ورای رویدادها فراتر میرود، بلکه تجربیّات جدید را نیز صورتبندی میکند.
مرثیهٔ مرغان آوازهخوان بر فرازِ فلات
#فصلنامه_جهان_اشراقی
#شماره_دهم
بخش #کاهن_ایرانشهر
به قلم: محمّدامین مرئی
@Jahan_Eshraghi
▪️کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران برگزار میکند:
حلقهٔ مطالعاتی کتاب «تأمّلی دربارهٔ ایران؛ جلد دوّم: نظریهٔ حکومت قانون در ایران» اثر دکتر سید جواد طباطبایی
▪️سرحلقه: دکتر عارف مسعودی
▪️دوشنبهها؛ ساعت ۱۶:۰۰-۱۷:۳۰
▪️این دوره بهصورت حضوری برگزار میشود و شرکت برای عموم آزاد است.
▪️جهت ثبت نام و کسب اطّلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام دهید:
@immokhtari
@iranshenasi_ut
@Nedaye_siyasat
@Jahan_Eshraghi
حلقهٔ مطالعاتی کتاب «تأمّلی دربارهٔ ایران؛ جلد دوّم: نظریهٔ حکومت قانون در ایران» اثر دکتر سید جواد طباطبایی
▪️سرحلقه: دکتر عارف مسعودی
▪️دوشنبهها؛ ساعت ۱۶:۰۰-۱۷:۳۰
▪️این دوره بهصورت حضوری برگزار میشود و شرکت برای عموم آزاد است.
▪️جهت ثبت نام و کسب اطّلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام دهید:
@immokhtari
@iranshenasi_ut
@Nedaye_siyasat
@Jahan_Eshraghi