This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ویدئو
#مستند
▪️روایت مهدی بازرگان، دربارهٔ چگونگی «جا انداختنِ فکرِ خروجِ شاه از ایران» با تلاشهای نهضت آزادی.
ایراندل IranDel
@Jahan_Eshraghi
#مستند
▪️روایت مهدی بازرگان، دربارهٔ چگونگی «جا انداختنِ فکرِ خروجِ شاه از ایران» با تلاشهای نهضت آزادی.
ایراندل IranDel
@Jahan_Eshraghi
▪️نگاهی به روزنامههای ترکیه در روزهای نجات آذربایجان از دست فرقهٔ پیشهوری و مزدوران شوروی
روزنامهٔ آکشام: آخرین خبرها از آذربایجان
◻️ مردم تبریز سربازان ایرانی را روی شانههایشان حمل کردند.
◻️نیروهای ایرانی، وارد تبریز شدند.
◻️جشنهای بزرگی، برگزار میشود.
◻️پیشهوری فرار کرد.
پژوهشگاه ایرانشناسی
@Jahan_Eshraghi
روزنامهٔ آکشام: آخرین خبرها از آذربایجان
◻️ مردم تبریز سربازان ایرانی را روی شانههایشان حمل کردند.
◻️نیروهای ایرانی، وارد تبریز شدند.
◻️جشنهای بزرگی، برگزار میشود.
◻️پیشهوری فرار کرد.
پژوهشگاه ایرانشناسی
@Jahan_Eshraghi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ویدئو
▪️فیلمی کمیاب و بسيار قديمى از تهران عصر قاجار
شمالغربی تهران، بهترتیب: گنبد مسجد سیّدعزیزالله در جنوب مسجد شاه، بههمراه بخشی از سقف بازار تهران و پس از آن گنبد و منارههای مسجد شاه.
@Jahan_Eshraghi
▪️فیلمی کمیاب و بسيار قديمى از تهران عصر قاجار
شمالغربی تهران، بهترتیب: گنبد مسجد سیّدعزیزالله در جنوب مسجد شاه، بههمراه بخشی از سقف بازار تهران و پس از آن گنبد و منارههای مسجد شاه.
@Jahan_Eshraghi
▪️ جشن سده
جشن سده را در دهمین روز از ماه بهمن برگزار میکردند. در توجیه این جشن افسانههای گوناگونی پدید آمده است. این جشن را به هنگام شب برگزار میکردند. همگان به صحرا میرفتند و کوهههایی از بوتهها فراهم میساختند و آنها را برمیافروختند و شادی و پایکوبی میکردند و معتقد بودند که این آتش بازماندۀ سرما را نابود میکند. گردآوری این بوتهها فریضهای عمومی شمرده میشد و بزرگان و مالداران کسانی را اجیر میکردند تا بهجای ایشان بوته گرد آورند.
تا آنجا که از اساطیر و متون ایرانی باستان و میانه برمیآید، جشن سده ازجمله آیینهایی نبوده است که در ایران باستان و در ادبیّات زرتشتی اعصار کهن رسمیّت داشته باشد، ولی میتوان باور کرد که خود آیینی بس کهن بوده است؛ زیرا اینگونه اعیاد در جهان انسان اعصار قدیم کمابیش عمومیّت داشته است.
اگر قول بیرونی را بپذیریم، این جشن تنها از دورۀ اردشیر بابکان، یعنی قرن سوّم مسیحی، در عداد اعیاد رسمی درآمده، سپس با آیین زرتشتی درآمیخته و سپس صورت جشنی ملّی یافته و تا قرنها پس از اسلام دوام آورده است. این نظر بسیار محتمل است؛ زیرا دورۀ اشکانی و ساسانی دورۀ آمیختن کامل فرهنگ بومی و آریایی در ایران است.
امّا آنچه دربارۀ علّت جشن بیان شده [است]، چه علل اسطورهای و چه علل نجومی- قدیمی، جز در یکی دو مورد، همه به گرد توجیه واژۀ سده در ارتباط با واژۀ صد میگردد و درست همین اسطورهسازیها و دلایل متعدّد تقویمی در ارتباط سده و صد است که ما را به شک میافکند که مبادا این واژه اصولاً ارتباطی با عدد صد نداشته است.
در پی این تردید باید دید این جشن چه موقعیّت تقویمی دقیقی دارد. جشن سده با سپری شدن چهل روز از زمستان برگزار میشود. این جشن دقیقاً در پایان چلۀ بزرگ قرار دارد و به اعتقادات عوام با به سر رسیدن این چله زمین دزدانه نفس میکشد.
«دربارۀ جشن سده»، مهرداد بهار، چیستا، سال ۱، شمارۀ ۶، بهمن ۱۳۶۰، صص ۶۲۹-۶۵.
متن کامل این مقاله را در گنجینۀ دهم بخوانید.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
@Jahan_Eshraghi
جشن سده را در دهمین روز از ماه بهمن برگزار میکردند. در توجیه این جشن افسانههای گوناگونی پدید آمده است. این جشن را به هنگام شب برگزار میکردند. همگان به صحرا میرفتند و کوهههایی از بوتهها فراهم میساختند و آنها را برمیافروختند و شادی و پایکوبی میکردند و معتقد بودند که این آتش بازماندۀ سرما را نابود میکند. گردآوری این بوتهها فریضهای عمومی شمرده میشد و بزرگان و مالداران کسانی را اجیر میکردند تا بهجای ایشان بوته گرد آورند.
تا آنجا که از اساطیر و متون ایرانی باستان و میانه برمیآید، جشن سده ازجمله آیینهایی نبوده است که در ایران باستان و در ادبیّات زرتشتی اعصار کهن رسمیّت داشته باشد، ولی میتوان باور کرد که خود آیینی بس کهن بوده است؛ زیرا اینگونه اعیاد در جهان انسان اعصار قدیم کمابیش عمومیّت داشته است.
اگر قول بیرونی را بپذیریم، این جشن تنها از دورۀ اردشیر بابکان، یعنی قرن سوّم مسیحی، در عداد اعیاد رسمی درآمده، سپس با آیین زرتشتی درآمیخته و سپس صورت جشنی ملّی یافته و تا قرنها پس از اسلام دوام آورده است. این نظر بسیار محتمل است؛ زیرا دورۀ اشکانی و ساسانی دورۀ آمیختن کامل فرهنگ بومی و آریایی در ایران است.
امّا آنچه دربارۀ علّت جشن بیان شده [است]، چه علل اسطورهای و چه علل نجومی- قدیمی، جز در یکی دو مورد، همه به گرد توجیه واژۀ سده در ارتباط با واژۀ صد میگردد و درست همین اسطورهسازیها و دلایل متعدّد تقویمی در ارتباط سده و صد است که ما را به شک میافکند که مبادا این واژه اصولاً ارتباطی با عدد صد نداشته است.
در پی این تردید باید دید این جشن چه موقعیّت تقویمی دقیقی دارد. جشن سده با سپری شدن چهل روز از زمستان برگزار میشود. این جشن دقیقاً در پایان چلۀ بزرگ قرار دارد و به اعتقادات عوام با به سر رسیدن این چله زمین دزدانه نفس میکشد.
«دربارۀ جشن سده»، مهرداد بهار، چیستا، سال ۱، شمارۀ ۶، بهمن ۱۳۶۰، صص ۶۲۹-۶۵.
متن کامل این مقاله را در گنجینۀ دهم بخوانید.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
@Jahan_Eshraghi
دولت_در_نگاه_هگل_سیدجواد_طباطبایی_جلسه_1_mp3
<unknown>
#نسخه_صوتی
▪️اصول فلسفهٔ حق هگل
جواد طباطبایی بهعنوان مهمترین هگلشناس که رسالهٔ دکتری خود در دانشگاه سوربن دربارهٔ فلسفهٔ هگل نوشته بود، در این کلاس ها به ظرایف اندیشهٔ دولت در فلسفهٔ هگل پرداخته است.
ترجمهٔ دقیق مفاهیم و توجّه به مسائل ایران نیز در این درسگفتارها جالب توجّه است.
@irandoustan
@Jahan_Eshraghi
▪️اصول فلسفهٔ حق هگل
جواد طباطبایی بهعنوان مهمترین هگلشناس که رسالهٔ دکتری خود در دانشگاه سوربن دربارهٔ فلسفهٔ هگل نوشته بود، در این کلاس ها به ظرایف اندیشهٔ دولت در فلسفهٔ هگل پرداخته است.
ترجمهٔ دقیق مفاهیم و توجّه به مسائل ایران نیز در این درسگفتارها جالب توجّه است.
@irandoustan
@Jahan_Eshraghi
فردیّت بخشیدن به دورههای تاریخی بهمثابهٔ واحدهای مرکّب متشکّل از رخدادها و نتایج آنها و اولویّت دادن به اوضاع و نه اعمال و به پیکربندیها و نه پیکرهها، در تاریخنگاری مدرن، عناصری هستند که رابطهای را وارونه میکنند که در اصل بهطور ضمنی در مفهوم دوران وجود داشته است. بر این اساس رخداد بهدلیل وضع اموری که به آن مجال ظهور میدهند و تعریفش میکنند، عظمتی تاریخی مییابد. بنابراین وقتی گوته، مدّت زمان همخانگی خویش با کریستیان را با مدّت انقلاب فرانسه مقایسه میکند، با تعجّب درمییابیم که در اینجا «دوران» نه بهمعنای آنچه با این رویدادهای اوّلیّه قابل تعیین تاریخی شروع میشود؛ بلکه بهمعنای طول فاصلهٔ زمانی بین آن رویدادها تا دورهٔ حاضر است. در اینجا هیچ چیزی طبیعیتر از این نیست که گامی دیگر برداریم و شرایطی را که در آن زمان آغاز گشتند را در برابر شرایط پیشین قرار دهیم و آنها را در فراسوی این ناپیوستگی با یکدیگر مقایسه کنیم.
این گام بسی دیرتر برداشته شد. گوته در خاطراتش به سال ۱۸۳۱ پس از خواندن آثار گالیله «با بزرگترین شگفتیها» از تفاوتی سخن میگوید که جهان خود او را از زمانهای اوّلیّهای جدا میکند که شناخت و معرفت یکسره به عقل سلیم وانهاده شده بود و در آن «فلسفه با خود در تضاد بود». گالیله در همان سالی از دنیا رفته بود که نیوتون به دنیا آمد. میتوان انتظار داشت که گوته بر طبق استفادهٔ نخست خود این سال را نوعی نقطهٔ مرزی دقیق و بهمثابهٔ قسمی «دوران» تعیین کند. این واقعیّت که چنان انتظاری برآورده نمیشود، تغییری را که صورت گرفته است روشن میسازد؛ گوته در همین مدخل ادامه میدهد: «روز کریسمسِ زمانهای مدرن ما همینجاست. حالا کمکم میتوانم تضاد میان دو دوران را مفهومپردازی کنم... . «در اینجا فقط استعاره «روز کریسمس» که راه را بر سکولاریزاسیون هموار میکند، همچنان قابلیّت تعیین تاریخ دقیق اوّلین رویدادهای علم مدرن را به الگوی اوّلیّه تعیین کنندهترین بخشبندی زمان تاریخی، چنانکه در گاهشماری مسیحی به اجرا درآمد، ربط میدهد. امّا وقتی سخن از تضاد دورانها در میان است، مسئلهٔ مورد بحث دیگر نه آن مرزبندی که منفککننده دورانهاست؛ بلکه صرفاً شخصیًت و فردیًت دورههایی زمانی است که بهموجب این مرزبندی از هم جدا شدهاند.
این برداشت از دوران، نیازهای تقویمی تاریخنگاری را پشت سر میگذارد. دورانها صرفاً و عمدتاً از یکدیگر جدا نشدهاند؛ بلکه قابلمقایسه دانسته میشوند. در اینجا میتوان تفاوت میان دورانها را مفهومپردازی کرد. اسقف بوسوئه، که هدف ولتر از ابداع فلسفه تاریخ مخالفت با تاریخ جهانی او بود، همچنان مفهوم دوران را به نظرگاه ممتاز ناظر تاریخ ربط میداد، کسی که مقایسهٔ اعصار برای او ممکن بود. این نه تاریخ بلکه همین ناظر تأمّلگر تاریخ است که در استراحتگاهی توقّف میکند تا به تخمین و تقویم اتّفاقاتی دست بزند که قبلاً یا بعداً رخ دادهاند و بنابراین از زمانپریشی اجتناب کند، از اشتباهاتی که ناشی از خلط یک عصر با عصری دیگرند.
از مقالهٔ دورانهای مفهوم دوران، هانس بلومنبرگ، مترجم: مانی امیدوار
@Jahan_Eshraghi
این گام بسی دیرتر برداشته شد. گوته در خاطراتش به سال ۱۸۳۱ پس از خواندن آثار گالیله «با بزرگترین شگفتیها» از تفاوتی سخن میگوید که جهان خود او را از زمانهای اوّلیّهای جدا میکند که شناخت و معرفت یکسره به عقل سلیم وانهاده شده بود و در آن «فلسفه با خود در تضاد بود». گالیله در همان سالی از دنیا رفته بود که نیوتون به دنیا آمد. میتوان انتظار داشت که گوته بر طبق استفادهٔ نخست خود این سال را نوعی نقطهٔ مرزی دقیق و بهمثابهٔ قسمی «دوران» تعیین کند. این واقعیّت که چنان انتظاری برآورده نمیشود، تغییری را که صورت گرفته است روشن میسازد؛ گوته در همین مدخل ادامه میدهد: «روز کریسمسِ زمانهای مدرن ما همینجاست. حالا کمکم میتوانم تضاد میان دو دوران را مفهومپردازی کنم... . «در اینجا فقط استعاره «روز کریسمس» که راه را بر سکولاریزاسیون هموار میکند، همچنان قابلیّت تعیین تاریخ دقیق اوّلین رویدادهای علم مدرن را به الگوی اوّلیّه تعیین کنندهترین بخشبندی زمان تاریخی، چنانکه در گاهشماری مسیحی به اجرا درآمد، ربط میدهد. امّا وقتی سخن از تضاد دورانها در میان است، مسئلهٔ مورد بحث دیگر نه آن مرزبندی که منفککننده دورانهاست؛ بلکه صرفاً شخصیًت و فردیًت دورههایی زمانی است که بهموجب این مرزبندی از هم جدا شدهاند.
این برداشت از دوران، نیازهای تقویمی تاریخنگاری را پشت سر میگذارد. دورانها صرفاً و عمدتاً از یکدیگر جدا نشدهاند؛ بلکه قابلمقایسه دانسته میشوند. در اینجا میتوان تفاوت میان دورانها را مفهومپردازی کرد. اسقف بوسوئه، که هدف ولتر از ابداع فلسفه تاریخ مخالفت با تاریخ جهانی او بود، همچنان مفهوم دوران را به نظرگاه ممتاز ناظر تاریخ ربط میداد، کسی که مقایسهٔ اعصار برای او ممکن بود. این نه تاریخ بلکه همین ناظر تأمّلگر تاریخ است که در استراحتگاهی توقّف میکند تا به تخمین و تقویم اتّفاقاتی دست بزند که قبلاً یا بعداً رخ دادهاند و بنابراین از زمانپریشی اجتناب کند، از اشتباهاتی که ناشی از خلط یک عصر با عصری دیگرند.
از مقالهٔ دورانهای مفهوم دوران، هانس بلومنبرگ، مترجم: مانی امیدوار
@Jahan_Eshraghi
▪️چرا بر مفهوم «ایران» و «ملّت ایران» تأکید میکنیم؟
زمانهای شده است که تأکید بر مفهوم ایران و ملّت ایران برای بسیاری اگر نگوییم عجیب امّا بیاهمیّت جلوه میکند. در عوض مفاهیمی مثل دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، حقوق اقلیتها و غیره حوزه عمومی را پُر کرده است. وقتی میگوییم «ایران» بنیاد است، عاقل اندر سفیه مینگرند و میگویند آیا نباید آزادی و عدالت و دموکراسی و حقوق بشر بنیاد باشد؟ گویی با دیوار سخن میگوییم و با باد میرقصیم و بر آب مینگاریم. تأکید بر مفهوم «کشور» در علم سیاست از ابتدائیات است و آنچه عجیب است نشناختن این مفهوم پایهای است.
سیاست، امری جمعی است، یعنی بالضروره در «جمع» رخ میدهد و حاصل کنش متقابل افراد است. این جمع را «واحد سیاسی» نام میدهیم. واحدهای سیاسی در تاریخ فرمهای محدودی داشته است: دولتشهر، امپراتوری، خلافت، پادشاهی و دولت-ملّت. فرمی که در دوران ما واحدِ سیاستِ مدرن را ساخته است دولت-ملت نام دارد. واحد سیاسی، جمعی است که بر اساس آن مفهوم مصلحت عمومی و خیر عمومی را میتوان تعریف کرد. مصلحت عمومی ضرورتاً «خاص» است نه عام، یعنی هر واحد سیاسی مصلحت عمومی خود را دارد که لزوماً با مصلحت عمومی واحد دیگر یکی نیست. به این دلیل، سیاست اساساً وجهی خاص و نه جهانشمول دارد. وقتی میگوییم دموکراسی غربی لزوماً مدل خوبی برای ما نیست، معنیاش این نیست که دموکراسی نظام بدی است، منظور این است که دموکراسی باید منطبق بر مصالح ملّی واحدی سیاسی که «ایران» نام دارد باشد و از دل ملاحظات ملّی زاده شود، در غیر این صورت نقشی بر باد خواهد بود و زحمتافزا.
در سیاست به جستجوی جزمهای مطلق جهانشمول نباشید، از قضا سیاست جایِ امرِ خاص است: باید کشف کنیم مصلحت عمومی ایران چیست و برای کشف آن باید بپرسیم «ایران» چیست و چه چیزی خیر آن را تضمین میکند. برای ساختن یک ساختمان باید شناخت دقیقی از زمینی که میخواهید بر روی آن ساختمان را بسازید داشته باشد. ایران، زمین است، بنیاد است، باید بنیاد را بشناسید و بدانید که هر ساختمانی را نمیتوان روی این زمین ساخت. چیزی که مصلحت ایران است شاید مصلحت آمریکا یا کانادا نباشد و برعکس. پرسش از ایران و خیر ایران بنیادیترین پرسش سیاست است.
بابک مینا
https://t.me/yaddashthayesiah/425
@Jahan_Eshraghi
زمانهای شده است که تأکید بر مفهوم ایران و ملّت ایران برای بسیاری اگر نگوییم عجیب امّا بیاهمیّت جلوه میکند. در عوض مفاهیمی مثل دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، حقوق اقلیتها و غیره حوزه عمومی را پُر کرده است. وقتی میگوییم «ایران» بنیاد است، عاقل اندر سفیه مینگرند و میگویند آیا نباید آزادی و عدالت و دموکراسی و حقوق بشر بنیاد باشد؟ گویی با دیوار سخن میگوییم و با باد میرقصیم و بر آب مینگاریم. تأکید بر مفهوم «کشور» در علم سیاست از ابتدائیات است و آنچه عجیب است نشناختن این مفهوم پایهای است.
سیاست، امری جمعی است، یعنی بالضروره در «جمع» رخ میدهد و حاصل کنش متقابل افراد است. این جمع را «واحد سیاسی» نام میدهیم. واحدهای سیاسی در تاریخ فرمهای محدودی داشته است: دولتشهر، امپراتوری، خلافت، پادشاهی و دولت-ملّت. فرمی که در دوران ما واحدِ سیاستِ مدرن را ساخته است دولت-ملت نام دارد. واحد سیاسی، جمعی است که بر اساس آن مفهوم مصلحت عمومی و خیر عمومی را میتوان تعریف کرد. مصلحت عمومی ضرورتاً «خاص» است نه عام، یعنی هر واحد سیاسی مصلحت عمومی خود را دارد که لزوماً با مصلحت عمومی واحد دیگر یکی نیست. به این دلیل، سیاست اساساً وجهی خاص و نه جهانشمول دارد. وقتی میگوییم دموکراسی غربی لزوماً مدل خوبی برای ما نیست، معنیاش این نیست که دموکراسی نظام بدی است، منظور این است که دموکراسی باید منطبق بر مصالح ملّی واحدی سیاسی که «ایران» نام دارد باشد و از دل ملاحظات ملّی زاده شود، در غیر این صورت نقشی بر باد خواهد بود و زحمتافزا.
در سیاست به جستجوی جزمهای مطلق جهانشمول نباشید، از قضا سیاست جایِ امرِ خاص است: باید کشف کنیم مصلحت عمومی ایران چیست و برای کشف آن باید بپرسیم «ایران» چیست و چه چیزی خیر آن را تضمین میکند. برای ساختن یک ساختمان باید شناخت دقیقی از زمینی که میخواهید بر روی آن ساختمان را بسازید داشته باشد. ایران، زمین است، بنیاد است، باید بنیاد را بشناسید و بدانید که هر ساختمانی را نمیتوان روی این زمین ساخت. چیزی که مصلحت ایران است شاید مصلحت آمریکا یا کانادا نباشد و برعکس. پرسش از ایران و خیر ایران بنیادیترین پرسش سیاست است.
بابک مینا
https://t.me/yaddashthayesiah/425
@Jahan_Eshraghi
Telegram
یادداشتهای دفتر سیاه
چرا بر مفهوم «ایران» و «ملت ایران» تأکید میکنیم؟
زمانهای شده است که تأکید بر مفهوم ایران و ملت ایران برای بسیاری اگر نگوییم عجیب اما بیاهمیت جلوه میکند. در عوض مفاهیمی مثل دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، حقوق اقلیتها و غیره حوزه عمومی را پُر کرده است. وقتی…
زمانهای شده است که تأکید بر مفهوم ایران و ملت ایران برای بسیاری اگر نگوییم عجیب اما بیاهمیت جلوه میکند. در عوض مفاهیمی مثل دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، حقوق اقلیتها و غیره حوزه عمومی را پُر کرده است. وقتی…
▪️به پرویز ناتل خانلری
خداوند فرهنگ و خداوند سخن
«شاید بر من عیب بگیری که چرا دل از وطن برنداشته و ترا به دیاری نبردهام تا در آنجا با خاطری آسودهتر بسر ببری. شاید مرا به بیهمّتی متّصف کنی. راستی آن است که این عزیمت بارها از خاطرم گذشته است. امّا من و تو از آن نهالها نیستیم که آسان بتوانیم ریشه از خاک خود برکنیم و در آب و هوایی دیگر نمو کنیم ...
امّا شاید ماندن من سببی دیگر نیز داشته است. دشمن من که «دیو فساد» است در این خانه مسکن دارد. من با او بسیار کوشیدهام. همۀ خوشیهای زندگیام در سر این پیکار رفته است ...
اینکه تو را به دیاری دیگر نبردهام از این جهت بود که از تو چشم امیدی داشتم. میخواستم که کین مرا از این دشمن بخواهی. کین من کین همۀ بستگان و هموطنان من است، کین ایران است. خلاف مردی دانستم که میدان را خالی کنم و از دشمن بگریزم. شاید تو نیرومندتر از من باشی و در این پیکار بیشتر کامیاب شوی.»
«نامه» (سطرهایی از نامۀ پرویز ناتل خانلری به پسرش)، هفتاد سخن، اسفند ماه ۱۳۳۳
@Jahan_Eshraghi
خداوند فرهنگ و خداوند سخن
«شاید بر من عیب بگیری که چرا دل از وطن برنداشته و ترا به دیاری نبردهام تا در آنجا با خاطری آسودهتر بسر ببری. شاید مرا به بیهمّتی متّصف کنی. راستی آن است که این عزیمت بارها از خاطرم گذشته است. امّا من و تو از آن نهالها نیستیم که آسان بتوانیم ریشه از خاک خود برکنیم و در آب و هوایی دیگر نمو کنیم ...
امّا شاید ماندن من سببی دیگر نیز داشته است. دشمن من که «دیو فساد» است در این خانه مسکن دارد. من با او بسیار کوشیدهام. همۀ خوشیهای زندگیام در سر این پیکار رفته است ...
اینکه تو را به دیاری دیگر نبردهام از این جهت بود که از تو چشم امیدی داشتم. میخواستم که کین مرا از این دشمن بخواهی. کین من کین همۀ بستگان و هموطنان من است، کین ایران است. خلاف مردی دانستم که میدان را خالی کنم و از دشمن بگریزم. شاید تو نیرومندتر از من باشی و در این پیکار بیشتر کامیاب شوی.»
«نامه» (سطرهایی از نامۀ پرویز ناتل خانلری به پسرش)، هفتاد سخن، اسفند ماه ۱۳۳۳
@Jahan_Eshraghi
▪️نکتهٔ جواد طباطبایی دربارهٔ آنتونیو گرامشی
درسگفتار مارکس
«آنتونیو گرامشی» ۱۸۹۷-۱۹۳۷ اوّلین مارکسیستی است که ماکیاولی را عمیقاً خواند و برخلاف سایر مارکسیستها با او برخورد نکرد. زیرا بسیاری از آنها با برچسب بورژوازی و خردهبورژوازی با ماکیاولی تصفیه حساب کرده بودند. امّا گرامشی آثار ماکیاولی را در زندان خوانده بود در «دفترهای زندان» مطالبی پیرامون او نوشته است. گرامشی همچنین شهریار را خواند و سپس تحت تأثیر آن کتابی نوشت به نام شهریار جدید.
ویژگی گرامشی در میان مارکسیستها این است که او به «امر سیاسی» توجّهی اساسی پیدا کرد و آن را به امور دیگر فرونکاست. گرامشی چند مفهوم دیگر مهم در مورد طبقه، هژمونی، ارگانیک و غیره آورده است که دستاوردهای مهم در توضیح مناسبات سیاسی است زیرا مارکسیستهای دیگر آن را نفهمیدهاند چون فکر میکردند اگر مشکل مالکیّت خصوصی را حل کنند بقیه مسائل هم یکجا حل خواهد شد.
سرو ایرانشهر
https://t.me/JavadTaba/84?single
درسگفتار مارکس
«آنتونیو گرامشی» ۱۸۹۷-۱۹۳۷ اوّلین مارکسیستی است که ماکیاولی را عمیقاً خواند و برخلاف سایر مارکسیستها با او برخورد نکرد. زیرا بسیاری از آنها با برچسب بورژوازی و خردهبورژوازی با ماکیاولی تصفیه حساب کرده بودند. امّا گرامشی آثار ماکیاولی را در زندان خوانده بود در «دفترهای زندان» مطالبی پیرامون او نوشته است. گرامشی همچنین شهریار را خواند و سپس تحت تأثیر آن کتابی نوشت به نام شهریار جدید.
ویژگی گرامشی در میان مارکسیستها این است که او به «امر سیاسی» توجّهی اساسی پیدا کرد و آن را به امور دیگر فرونکاست. گرامشی چند مفهوم دیگر مهم در مورد طبقه، هژمونی، ارگانیک و غیره آورده است که دستاوردهای مهم در توضیح مناسبات سیاسی است زیرا مارکسیستهای دیگر آن را نفهمیدهاند چون فکر میکردند اگر مشکل مالکیّت خصوصی را حل کنند بقیه مسائل هم یکجا حل خواهد شد.
سرو ایرانشهر
https://t.me/JavadTaba/84?single
Telegram
سرو ایرانشهر🌲بایگانی طباطبایی
🎙درسگفتارهای مارکس
جواد طباطبایی
@JavadTaba🌲
جواد طباطبایی
@JavadTaba🌲
▪️شاهنامه و وحدت ملّی
در پاسخ این نکته که گفتهاند شاهنامه نمیتواند سند هویّت و مایۀ افتخار همۀ ایرانیان تلقّی شود باید خاطرنشان کرد که در حدوداً پنجاه هزار بیتِ شاهنامه بارها از شهرها و نواحی مختلف ایران و مردمان آنها یاد شده و این بهترین گواه تعلّق شاهنامه به همۀ ایرانیان است. برای نمونه در لشکر آراستن کیخسرو برای جنگ بزرگ با افراسیاب سپاهیانی از شهرها و اقالیمِ گوناگون ایران حضور دارند که شاهد وحدت و همراهی همۀ ایرانیان در این پیکارِ مهمِّ ملّی است:
که بر کشور پارس بودند شاه
منوشان و خوزان زرّینکلاه
...دگر شاه کرمان که هنگام جنگ
نکردی به دل یاد رای درنگ
...چو گرگین میلاد و گردان ری
برفتند یکسر به فرمان کی
... بزرگان که از بردع و اردویل
به پیش جهاندار بودند خیل
... دگر لشکری کز خراسان بدند
جهانجوی و مردمشناسان بدند
در هزار و چهل سالی که از پایان سرایش شاهنامه میگذرد همۀ مردمان ایران در همۀ شهرها و روستاهای آن همواره شاهنامه را به چشم تعظیم و احترام نگریستهاند و شاید در این چند سده معدود کسانی بوده باشند که محتوا و داستانهای آن را دربارۀ همۀ ایرانیان ندانسته و با آنها احساس بیگانگی و عدم سنخیّت کرده باشند.
آذربایجان و شاهنامه: تحقیقی دربارۀ جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارسالۀ شاهنامه در آذربایجان، دکتر سجاد آیدنلو، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۱، ۶۰۱ - ۶۰۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@Jahan_Eshraghi
در پاسخ این نکته که گفتهاند شاهنامه نمیتواند سند هویّت و مایۀ افتخار همۀ ایرانیان تلقّی شود باید خاطرنشان کرد که در حدوداً پنجاه هزار بیتِ شاهنامه بارها از شهرها و نواحی مختلف ایران و مردمان آنها یاد شده و این بهترین گواه تعلّق شاهنامه به همۀ ایرانیان است. برای نمونه در لشکر آراستن کیخسرو برای جنگ بزرگ با افراسیاب سپاهیانی از شهرها و اقالیمِ گوناگون ایران حضور دارند که شاهد وحدت و همراهی همۀ ایرانیان در این پیکارِ مهمِّ ملّی است:
که بر کشور پارس بودند شاه
منوشان و خوزان زرّینکلاه
...دگر شاه کرمان که هنگام جنگ
نکردی به دل یاد رای درنگ
...چو گرگین میلاد و گردان ری
برفتند یکسر به فرمان کی
... بزرگان که از بردع و اردویل
به پیش جهاندار بودند خیل
... دگر لشکری کز خراسان بدند
جهانجوی و مردمشناسان بدند
در هزار و چهل سالی که از پایان سرایش شاهنامه میگذرد همۀ مردمان ایران در همۀ شهرها و روستاهای آن همواره شاهنامه را به چشم تعظیم و احترام نگریستهاند و شاید در این چند سده معدود کسانی بوده باشند که محتوا و داستانهای آن را دربارۀ همۀ ایرانیان ندانسته و با آنها احساس بیگانگی و عدم سنخیّت کرده باشند.
آذربایجان و شاهنامه: تحقیقی دربارۀ جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارسالۀ شاهنامه در آذربایجان، دکتر سجاد آیدنلو، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۱، ۶۰۱ - ۶۰۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@Jahan_Eshraghi
ملیت_ایرانی_و_رابطهی_آن_با_زبان_و_تاریخ_شاهرخ_مسکوب.pdf
909.1 KB
▪️ملیّت ایرانی و رابطهٔ آن با زبان و تاریخ
شاهرخ مسکوب
شاهرخ مسکوب در این چهلوشش صفحه با زبانی روان و بیانی صریح چنان طرح موجزی از مسئلهٔ ربطِ زبان و ادبیّات فارسی با هویّت ملّیِ ایرانی ارائه میدهد که گاهی خیال میکنم یادکردهای به نیکیِ جواد طباطبایی در دوــسه پانویس از مسکوب و دیدار و گفتوگوهای با او در پاریس دههٔ هشتاد میلادی شاید ربط داشته باشد به آنچه در این متن و خاصّه در صفحات ۱۰ تا ۱۳ مسکوب میگوید، با زیرعنوانِ «تاریخ به خود معنا میدهد»، و آرزویی که همچون راه به نسلهای بعدی وامیسپرد: «عجیب است اگر بعد از این انقلاب اسلامی یکبارِ دیگر به تاریخ خودمان برنگردیم و از دیدگاه و از پشت شیشهٔ این زمانِ حال، گذشته را دوباره بررسی نکنیم. این کار خواهد شد.»
از این متن، که فصلی است از کتاب هویّت ایرانی و زبان فارسی، بیشتر خواهم نوشت، اگر بتوانم.
روایتِ روانبُد
مانا روانبُد
@Jahan_Eshraghi
شاهرخ مسکوب
شاهرخ مسکوب در این چهلوشش صفحه با زبانی روان و بیانی صریح چنان طرح موجزی از مسئلهٔ ربطِ زبان و ادبیّات فارسی با هویّت ملّیِ ایرانی ارائه میدهد که گاهی خیال میکنم یادکردهای به نیکیِ جواد طباطبایی در دوــسه پانویس از مسکوب و دیدار و گفتوگوهای با او در پاریس دههٔ هشتاد میلادی شاید ربط داشته باشد به آنچه در این متن و خاصّه در صفحات ۱۰ تا ۱۳ مسکوب میگوید، با زیرعنوانِ «تاریخ به خود معنا میدهد»، و آرزویی که همچون راه به نسلهای بعدی وامیسپرد: «عجیب است اگر بعد از این انقلاب اسلامی یکبارِ دیگر به تاریخ خودمان برنگردیم و از دیدگاه و از پشت شیشهٔ این زمانِ حال، گذشته را دوباره بررسی نکنیم. این کار خواهد شد.»
از این متن، که فصلی است از کتاب هویّت ایرانی و زبان فارسی، بیشتر خواهم نوشت، اگر بتوانم.
روایتِ روانبُد
مانا روانبُد
@Jahan_Eshraghi
▪️آذریها خودشان موافق جدایی آذربایجان نبودند
علینقی عالیخانی، معروف به معمار توسعهٔ اقتصادی ایران پیش از انقلاب:
بهشدّت، بهشدّت مخالف جدایی آذربایجان بودند چون خودشان را ایرانی میدانستند؛ این خیلی طبیعی بود.
به زبان ترکی حرف میزدند، امّا ترک نبودند، ایرانی بودند. خود من هم پنجاه درصد آن طرفیام. از طرف مادر، مادربزرگم زنجانی و پدربزرگم قفقازی بود [با خنده] امّا واضح است که ایرانیام.
یادم میآید روزی که ارتش رفت آذربایجان و در واقع آزادی آذربایجان تسجیل شد، نخستین کسی که در دانشکدهٔ حقوق صحبت کرد یکی از دانشجویان آذری سال سوم بود که اسمش را هم خوب یادم است زرینهباف.
او بود که بلند شد، صحبت کرد و با هیجان زیادی دربارهٔ آزادی این استان حرف زد. بنابراین من اصلاً در بین آنها کسی را ندیدم که موافق جدایی آذربایجان باشد.
🔗متن کامل
علینقی عالیخانی، معروف به معمار توسعهٔ اقتصادی ایران پیش از انقلاب:
بهشدّت، بهشدّت مخالف جدایی آذربایجان بودند چون خودشان را ایرانی میدانستند؛ این خیلی طبیعی بود.
به زبان ترکی حرف میزدند، امّا ترک نبودند، ایرانی بودند. خود من هم پنجاه درصد آن طرفیام. از طرف مادر، مادربزرگم زنجانی و پدربزرگم قفقازی بود [با خنده] امّا واضح است که ایرانیام.
یادم میآید روزی که ارتش رفت آذربایجان و در واقع آزادی آذربایجان تسجیل شد، نخستین کسی که در دانشکدهٔ حقوق صحبت کرد یکی از دانشجویان آذری سال سوم بود که اسمش را هم خوب یادم است زرینهباف.
او بود که بلند شد، صحبت کرد و با هیجان زیادی دربارهٔ آزادی این استان حرف زد. بنابراین من اصلاً در بین آنها کسی را ندیدم که موافق جدایی آذربایجان باشد.
🔗متن کامل
روزنامه دنیای اقتصاد
آذریها خودشان موافق جدایی آذربایجان نبودند
بهشدت، بهشدت مخالف جدایی آذربایجان بودند چون خودشان را ایرانی میدانستند؛ این خیلی طبیعی بود. به زبان ترکی حرف میزدند، اما ترک نبودند، ایرانی بودند. خود من هم پنجاه درصد آن طرفیام. از طرف مادر، مادربزرگم زنجانی و پدربزرگم قفقازی بود {با خنده} اما واضح…
📔آیین یادبود شهریار اندیشهٔ ایرانشهر؛ زندهیاد دکتر سیّد جواد طباطبایی
با گفتارهایی از استادان:
#علی_اکبر_احمدی_افرمجانی
#شهین_اعوانی
#سهراب_پورناظری
#فرهنگ_رجایی
#صادق_سجادی
#موسی_غنی_نژاد
#عزت_الله_فولادوند
#رضا_منصوری
#احمد_نقیب_زاده
▪️سهشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱۷
▪️سالن فردوسی
▪️برنامه بهصورت حضوری برگزار میگردد.
▪️ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
▪️خانهٔ اندیشمندان علوم انسانی
🆔 @iranianhht
🆔https://t.me/irandoustan
با گفتارهایی از استادان:
#علی_اکبر_احمدی_افرمجانی
#شهین_اعوانی
#سهراب_پورناظری
#فرهنگ_رجایی
#صادق_سجادی
#موسی_غنی_نژاد
#عزت_الله_فولادوند
#رضا_منصوری
#احمد_نقیب_زاده
▪️سهشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱۷
▪️سالن فردوسی
▪️برنامه بهصورت حضوری برگزار میگردد.
▪️ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
▪️خانهٔ اندیشمندان علوم انسانی
🆔 @iranianhht
🆔https://t.me/irandoustan
▪️ بررسی رسمیّتِ زبان و خطِّ فارسی در قانونِ اساسی مشروطه و متمم آن
با بررّسی تاریخِ اجتماعی ایران در مییابیم که دیربازی است زبان و خطِّ فارسی، زبانِ دیوانی، ادبی، تمدنی، فرهنگی و میانجی ایرانیان محسوب شده و ساختار آموزش - اعم از رسمی و غیررسمی - خود را ملزم به تبعیّت و پایبندی نسبت به آن میدانسته است؛ چنین التزامی پس از ورود ایرانیان به دورانِ نوین و پایهریزی شیوهٔ جدید حکمرانی نیز به حیات خود ادامه داده است. با این وجود مبانی حقوقی رسمیّت یافتن خط و زبانِ ملّی فارسی مورد تصریح و توجیه پدرانِ بنیانگذار مشروطهٔ ایران قرار نگرفته است. بنابراین شایسته است پرسیده شود که دلایل این التزام در نظام حقوقی ایران چه بوده است؟
زبان پارسی سدهها به شکل سنّتی زبانِ آموزشی در مدارس ایران بود، امّا مظفرالدینشاه قاجار در آبان ۱۲۸۰ خورشیدی (۵ سال قبل از فرمان مشروطیّت) با امضای نظامنامهٔ مدارس، بهطور رسمی زبان پارسی را زبان رسمی مدارس ایران اعلام کرد.
در بخشی از این نظامنامه که به امضای مظفرالدینشاه قاجار رسیده بود، میخوانیم:
«درین مدارس عالیه تدریس علوم کلیه بزبان فارسی است و در موقع لزوم به مناسبت آنکه زبان فرانسه در ایران از سایر السنه بیشتر متداول است بزبان فرانسه تدریس خواهد شد.»
▪️ نماجاها (اسلایدها) و اسناد مریوطه را در بخش «مشاهده فوری» ، تماشا کنید:
👇👇
@IranDel_Channel
▪️ بررسی رسمیّتِ زبان و خطِّ فارسی در قانونِ اساسی مشروطه و متمم آن
با بررّسی تاریخِ اجتماعی ایران در مییابیم که دیربازی است زبان و خطِّ فارسی، زبانِ دیوانی، ادبی، تمدنی، فرهنگی و میانجی ایرانیان محسوب شده و ساختار آموزش - اعم از رسمی و غیررسمی - خود را ملزم به تبعیّت و پایبندی نسبت به آن میدانسته است؛ چنین التزامی پس از ورود ایرانیان به دورانِ نوین و پایهریزی شیوهٔ جدید حکمرانی نیز به حیات خود ادامه داده است. با این وجود مبانی حقوقی رسمیّت یافتن خط و زبانِ ملّی فارسی مورد تصریح و توجیه پدرانِ بنیانگذار مشروطهٔ ایران قرار نگرفته است. بنابراین شایسته است پرسیده شود که دلایل این التزام در نظام حقوقی ایران چه بوده است؟
زبان پارسی سدهها به شکل سنّتی زبانِ آموزشی در مدارس ایران بود، امّا مظفرالدینشاه قاجار در آبان ۱۲۸۰ خورشیدی (۵ سال قبل از فرمان مشروطیّت) با امضای نظامنامهٔ مدارس، بهطور رسمی زبان پارسی را زبان رسمی مدارس ایران اعلام کرد.
در بخشی از این نظامنامه که به امضای مظفرالدینشاه قاجار رسیده بود، میخوانیم:
«درین مدارس عالیه تدریس علوم کلیه بزبان فارسی است و در موقع لزوم به مناسبت آنکه زبان فرانسه در ایران از سایر السنه بیشتر متداول است بزبان فرانسه تدریس خواهد شد.»
▪️ نماجاها (اسلایدها) و اسناد مریوطه را در بخش «مشاهده فوری» ، تماشا کنید:
👇👇
@IranDel_Channel
Telegraph
ایراندل | IranDel
🔴 بررسی رسمیّتِ زبان و خطِّ فارسی در قانونِ اساسی مشروطه و متمم آن با بررّسی تاریخِ اجتماعی ایران در مییابیم که دیر بازی است زبان و خطِّ فارسی، زبانِ دیوانی، ادبی، تمدنی، فرهنگی و میانجی ایرانیان محسوب شده و ساختار آموزش - اعم از رسمی و غیر رسمی - خود…