نشریهٔ جهان اشراقی
838 subscribers
362 photos
264 videos
59 files
303 links
«و نصیب من از دنیا این سخن گفتن آمد...» عنصرالمعالی

مدیر مسئول: محمّد امین مرئی
سردبیر: سارا کسری‌نیا



صفحه‌ی اینستاگرام:
http://instagram.com/sharghulmelal

ارتباط با نشریه:
@Kasrania
Download Telegram
راست است که دلیل اصلی‌ای که در آغاز برای [مطلوبیّت] زندگی روم به‌مثابهٔ شهروند کشوری آزاد مطرح شد، فقدان آزادی فردی نبود. در مقابل، باید در این نقطهٔ برخورد، به اختلاف عقیده‌های مهم درون سنّت تفکّری که طرح نموده‌ام توجّه داشته باشیم. به‌گفتهٔ نویسندگان باستان و شاگردانشان در دوران رنسانس مهم‌ترین بهرهٔ زندگی در یک civitas libra یا دولت آزاد این است که چنان جوامعی به بهترین شکل برای نیل به شکوه و بزرگی تطبیق یافته‌اند. در میان نویسندگان باستان، پیوسته به سالوست به‌عنوان نویسنده و مأخذ بی‌چون‌وچرا در این‌باره استناد شده است. سالوست كتاب «بلوم کاتیلینا» را با تاریخ مختصری از برآمدن آغاز می‌کند که از طریق آن می‌آموزیم «اقتدار شاهانه که نخست نهادینه شد تا از آزادی حفاظت کند و دولت را تعالی، بخشد [سرانجام] در جباریّت و نخوت فروپاشید». مردم روم در رویارویی با این بحران، شاهان خود را با سامانه‌ای متشکّل از کلانتران سالانه جایگزین کردند و پس از آن «باورنکردنی است که به یاد آوریم که شهر [روم] به‌محض اینکه به وضعیّت آزادی دست یافت، با چه سرعتی رو به پیشرفت و توسعه نهاد» سالوست توضیح می‌دهد که دلیل این امر آن است که «برای شاهان شهروندان خوب بیش از شیطان در معرض بدگمانی هستند؛ و فضایل دیگران همیشه هشداردهنده به نظر می‌رسد» در حالی که تحت سامانه‌های حکومت آزاد، هرکسی در تلاش برای کسب شکوه و افتخار است، بی‌آنکه کمترین ترسی داشته باشد که مبادا به چشم یک تهدید به او نگریسته شود.

نظرات سالوست در آغاز کتاب [فصل] ۲ گفتارها عيناً به‌وسیلهٔ ماکیاولی بازتاب می‌یابد. بیش از هر چیز مهم‌ترین نکته‌ای که باید در نظر داشته باشیم این است که روم پس از رها کردن خویش از دست شاهانش، به چه عظمتی دست یافت ماکیاولی ادامه می‌دهد: «دلیلش را به‌آسانی می‌توان درک کرد زیرا نه جست‌وجوی خیر و صلاح خصوصی، بلکه جست وجوی خیر و صلاح عمومی است که موجب عظمت شهرها می‌شود؛ و تردیدی نیست که خیر و صلاح عمومی جز در جمهوری‌ها هرگز مورد توجّه قرار نمی‌گیرد؛ و برعکس آن، [خیر و صلاح عمومی در جایی رخ نمی‌دهد که شهریاری در کار باشد، زیرا در بیشتر موارد آنچه به سود او باشد برای شهر زیانبخش است و آنچه به سود شهر باشد برای او زیانبخش است.»


آزادی مقدّم بر لیبرالیسم، کوئنتین اسکینر، ترجمهٔ فریدون مجلسی، فرهنگ جاوید، ۱۳۹۰، صص ۷۱-۷۲


@Jahan_Eshraghi
▪️دوره‌ٔ مجازی حافظ‌خوانی

▪️استاد: بهادر باقری‌
دانشیار زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه خوارزمی

▪️جمعه‌‌ها ساعت۱۶ به وقت ایران

▪️پيوند ثبت‌نام:
https://zarinp.al/539520


▪️دوست‌داران می‌توانند برای اطّلاعات بيشتر با شمارهٔ ۰۹۱۲۷۳۷۰۸۸۵ در تلگرام يا واتساپ پيام ارسال فرمايند.
▪️شماره‌ٔ دهم  #ماهنامه‌_فرهنگی_هنری
#جهان_اشراقی همراه با ویژه‌نامه‌ای برای دکتر سیّدجواد طباطبایی و گفت‌وگو با هاروی منسفیلد به‌زودی منتشر می‌شود.

▪️آنچه در این شماره می‌خوانید:

ویژه‌نامه‌ای تحلیلی دربارهٔ آرای دکتر سیّدجواد طباطبایی
نقدی بر خوانش احسان شریعتی از هانری کربن
گفت‌وگویی ویژه با هاروی منسفیلد همراه با مجموعه مقالاتی دیگر

▪️با آثار و نوشتاری از:
عـلـیـرضــا ســمـنـانـی
حامد عامری گلستانی
محمّدامین نایـب‌پـور
محمّدرضا مرادی طادی
مـصـطفـی نـصـیـری
عــارف مـسـعـودی
مـحمّدامیـن مرئـی
رضـا یـعـقـوبـی
مـهدی روزخوش
نـیـما شـجـاعـی
رابـعـه مـوحّــد
یـحـیـی شـعـبـانی
متـیـو لـویـنگر
آدام کـاهـیـن
علی‌نجات غلامی
حامد روشنـی‌راد
اسماعیل نوشــاد
مـحمّدرضــا تـات

@Jahan_Eshraghi
در بخش #آکادمیا نوشتار بسیار مهم علیرضا سمنانی را در نقد خوانش احسان شریعتی مطالعه بفرمایید. مقالهٔ «بازگشت آپولوژتیک به ایدئولوژی» از آن دست مقالاتی است که در گسترهٔ تاریخ اندیشهٔ ایرانی به‌شدّت قابل اعتناست.


فصلنامهٔ جهان اشراقی را می‌توانید از طریق همین کانال سفارش دهید.


@Jahan_Eshraghi
در این شماره پیشنهاد می‌کنیم مقالهٔ جذّاب یحیی شعبانی، «انقلاب در گوش‌ها؛ بتهوون و انقلاب فرانسه» را مطالعه بفرمایید. او در این نوشتار به تأثیر انقلاب فرانسه بر هنر بتهوون اشاره می‌کند و می‌گوید آثار او را بایستی صدا و رتوریک انقلاب فرانسه دانست.

چرایی و چگونگی‌اش؟
حتماً این مطلب را پی بگیرید تا پاسخ این پرسش را دریابید.



فصلنامه‌ٔ #جهان_‌اشراقی
شماره‌ٔ #دهم
بخش #آکادمیا



@Jahan_Eshraghi
▪️من محافظه‌کارم؛ امّا این تمام حقیقت نیست

یکی از جذّاب‌ترین بخش‌های این شمارهٔ جهان اشراقی، گفت‌و‌گوی محمّدامین نایب‌پور و هاروی منسفیلد است. طبیعتاً تنظیم و انجام چنین گفت‌و‌گوی مهمّی با استاد حکومت‌داریِ دانشگاه هاروارد کاری به‌غایت صعب و زمان‌بر بود. نایب‌پور که خود پژوهندهٔ ارزنده‌ای است، مدیریت این مهم را بر عهده داشت.

پیشنهاد اکید داریم که این گفت‌و‌گو را از دست ندهید.


#فصلنامه_جهان_اشراقی
#شماره_دهم
#میزگرد



@Jahan_Eshraghi
▪️نکته‌ای دربارهٔ انتخاب عنوان «کاهن ایرانشهر» برای شادروان سیّد جواد طباطبایی

از هنگام انتشار جلد فصلنامه برخی از مخاطبان - چه با واسطه چه بی‌واسطه - از عنوانی که برای شادروان سیّد‌ جواد طباطبایی برگزیدیم اظهار ناخشنودی کرده و بر لفظ «کاهن» خرده گرفته‌اند، و از ظنّ خود آن را از خلاف‌آمد روند فکری استاد فرض کرده‌اند. البته که انتخاب عناوین و تیترها فرآیندی دارد. در همین راستا، انتخاب عنوان «کاهن ایرانشهر» برای شادروان طباطبایی ملهم از عنوان «کاهن آکسفورد» است که دانشگاهیان غربی به «آلبرت ون دایسی»، مهم‌ترین نظریه‌پرداز مشروطه‌خواهی در انگلستان اعطا کرده‌اند. اهمیّت این اندیشمند در حقوق اساسی و مشروطه‌خواهی تطبیقی، به اندازه‌ای است که دانشگاه آکسفورد خود را «نگهبان معبد دایسی» می‌داند و یک سال پس از انتشار کتاب وی، ویلیام گلادستون در مجلس عوام با صدای رسا گفت: «از امروز به بعد این کتاب نقطهٔ عزیمت مطالعهٔ حقوق اساسی انگلستان و مشروطه‌خواهی تطبیقی خواهد بود».

بنابراین با گفتن کاهن آکسفورد به ون‌دایسیِ بزرگ نه تحقیقات و تصنیفات حقوقی وی به «شعبده» و «جادو» فروکاسته شده و نه دانشگاه آکسفورد با «نگهبانِ معبد دایسی» خواندن خود، به تدنّی خرافه سقوط کرده و انحطاط یافته است. چنان‌که وقتی در فرانسهٔ مدرن، عنوان «شوالیه» به برخی چهره‌ها و شخصیّت‌ها اعطا می‌شود، این عنوان فارغ از عقبهٔ دینی-تاریخی خود لحاظ شده و آنان که چنین عنوانی را اعطا می‌کنند قصد آن را ندارند که دریافت‌کنندهٔ عنوان را «مرد جنگی قرون‌وسطایی» خطاب کنند.

ما نیز در انتخاب این عنوان ناظر به همین موضوع بودیم. با این همه، از توجّه و خرده‌گیری تعدادی از مخاطبان ارجمندمان کمال تشکر را داریم و‌ خوشحالیم که همواره گوشه‌چشمی به ما دارند.


#فصلنامه_جهان_اشراقی
#شماره_دهم
#کاهن_ایرانشهر

@Jahan_Eshraghi
در بخش دوّم این شمارهٔ فصلنامه، ویژه‌نامه‌ای تحلیلی دربارهٔ اندیشهٔ سیّد جواد طباطبایی ترتیب داده شده است؛ ویژه‌نامه‌ای که توجّه‌اش بیش از تجلیل، بر گشودن باب «تحلیل و تبیین» قرار گرفته است. سعی ما بر این بود تا بتوانیم زوایایی از اندیشهٔ مردی را بکاویم که «بیش از آنکه بخواهد دربارهٔ آینده سخن بگوید، می‌خواست پرتو روشنگرانه‌ای بر تاریخ اندیشه افکنده باشد». البته که در شرایط تاریخی ما و مواجههٔ با تاریخ به‌مثابهٔ «تاریخ اندیشنده»، سخن گفتن از گذشته تنها اندکی آسان‌تر از [حتّی] پیش‌بینی آینده است و نمی‌توان بدون در نظر داشتن طرحی دربارهٔ آینده، گذشته را مورد تحقیق و توجّه قرار داد.

در ادامه اشاراتی مختصر به مقاله‌های مربوط در این بخش خواهیم داشت.
با ما باشید.

برای سفارش نسخهٔ کاغذی فصلنامهٔ جهان اشراقی به ادمین کانال مراجعه بفرمایید.

#فصلنامه_جهان_اشراقی
#شماره_دهم
#کاهن_ایرانشهر


@Jahan_Eshraghi
▪️منتشر شد

شماره‌ٔ #دهم فصلنامه‌ٔ فرهنگی و هنریِ  #جهان_اشراقی (رخ‌نگار سابق) با ۱۷۵ صفحه و بهای ۹۰ هزار تومان از ۲۷‌ام دی ۱۴۰۲ در دسترس شما همراهان ارجمند است.

به‌منظور سفارش و خرید نسخهٔ کاغذی و الکترونیکی شمارهٔ جدید می‌توانید از قسمت پیام مربوط به کانال تلگرام اقدام بفرمایید.


@Jahan_Eshraghi
▪️در بخش تک‌نگاره مطلب قابل‌توجّهی از آدام کاهین با ترجمهٔ خوب دکتر گیلناز یوسفیان به چاپ رسیده است که از جمله مباحث مهم و مورد نیاز انسان ایرانی است.

در این نوشتار این مسئله به‌خوبی تبیین می‌گردد که چگونه آن زمانی که در خصوص موضوعات مختلف هم‌نظر نیستیم، بتوانیم مشارکت کنیم و تشریک مساعی داشته باشیم.
در شماره‌های آتی بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.

با ما به آینده قدم بگذارید.

#فصلنامه_جهان_اشراقی
#شماره_دهم
#تک‌نگاره


@Jahan_Eshraghi
▪️ویدیویی بسیار دیدنی و جذّاب از فعّالیّت سپاه دانش در ایران

این ویدئوی ارزشمند با صحنه‌هایی ناب از شرایط دشوار آن روزگار و همّتی که مصروف شد تا سوادآموزی در دوردست‌ترین نقاط این مرز و بوم صورت پذیرد در نوع خود دیدنی است؛ اثری از تلویزیون فرانسه که با همکاری یونسکو با موضوع «پیکار با بیسوادی» در بهمن ماه سال ۱۳۴۳ خورشیدی ساخته شده است.

پرویز ناتل‌ خانلری از روشنفکران و ادیبان برجسته‌ٔ ایرانی در دههٔ ۳۰ و ۴۰ خورشیدی بود. زمانی که در دههٔ ۴۰ آهنگ توسعهٔ ایران، رشدی شتابان به خود می‌گیرد محمّدرضاشاه از لزوم توسعهٔ آموزش عالی و دانشگاه‌ها در کشور می‌گوید.

ناتل‌خانلری در نشریهٔ روشنفکری «سخن» با انتقاد از برنامهٔ شاه نوشت که بودجهٔ اندک آن روزگار را باید بیشتر به سوادآموزی عمومی و تٲسیس مدرسه در روستاها و شهرستان‌های کوچک اختصاص داد و کمبود معلم را با طرحی ابتکاری جبران کرد، چرا که ارتقای فرهنگی و توسعهٔ سیاسی و اقتصادی در جامعه‌ای با اکثریّت بی‌سواد ممکن نیست.

این انتقاد به دید شاه می‌رسد؛ شاه «اسدالله علم» را نزد خانلری می‌فرستد و دربارهٔ «طرح ابتکاری» او می‌پرسد. خانلری طرح «سپاه دانش» را پیشنهاد می‌کند تا جوانان دیپلمهٔ ایرانی به‌جای تلف‌ کردن عمر خود در سربازی اجباری، به‌عنوان معلّم به روستاها و مناطق محروم بروند و پسران و دختران آن مناطق را باسواد سازند. این طرح با استقبال محمّدرضاشاه روبرو می‌شود و به خانلری پیشنهاد می‌دهد که خود او مجری این طرح شود و برای اجرایی‌سازی آن، پست وزارت فرهنگ در دولت اسدالله علم را بپذیرد.

به این ترتیب، میلیون‌ها کودک روستایی که با طرح خانلری به مدرسه رفتند، وام مردی را به گردن دارند که علائق شعری و علمی خود را رها کرد تا مدرسه را به روستاها ببرد.


@Jahan_Eshraghi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مسئلهٔ ایران به روایت نصرالله پورجوادی

▪️نسخهٔ صوتی این گفتگو را اینجا بشنوید
▪️نسخهٔ یوتیوب

◽️ایران به‌مثابهٔ یک نظریهٔ فرهنگی چگونه تعریف می‌شود و اساس این نظریهٔ فرهنگی در چه چیزهایی است؟

◽️در اوّلین قسمت از برنامهٔ «فردای ایران» اشکان زارع با دکتر نصرالله پورجوادی، فیلسوف، نظریه‌پرداز فرهنگی و عرفان‌پژوه به گفت‌وگو پرداخته تا پاسخ‌ پرسش‌های بالا را از او جویا شود.

برای مشاهدهٔ ویدئوی کامل این برنامه در وبسایت فردای اقتصاد اینجا کلیک کنید

#فردای_ایران

◻️رسانهٔ تصویری فردای اقتصاد
@Feghtesad


@Jahan_Eshraghi
▪️ایضاح
▫️حامد روشنی راد


یکی از ویژگی‌های مدرنیته در غرب یعنی در نسخهٔ اورجینال و اصلی خود این است که به‌خوبی توانسته واژگان مقدّس را در بافت و معنای سکولار به کار بگیرد و اساساً شاید یکی از بنیادی‌ترین سطوح سکولاریسم همین باشد.

این مشکلی که اینجا دربارهٔ لفظ «کاهن» پیش آمده است، مصادیق زیادی خصوصاً در ترجمه دارد، مثلاً ایراد گرفته میشود که ترجمهٔ Geist به روح درست نیست؛ زیرا روح بار دینی دارد و پرهام در مقدّمهٔ ترجمهٔ خود حتّی استناد به آیهٔ «قل الروح من امر ربی» میکند و بر این اساس می‌گوید اساساً روح امری مربوط به خدا است. امّا گایست هگل امری انسانی است. و نمیدانم چرا کسی نیست که به ایشان بگوید دقیقاً لغت گایست قبل از اینکه هگل آن را در این معنی به کار ببرد نیز همین بار دینی و الهیّاتی را داشته است و هنر هگل همین بوده که مفهومی دینی را بدل به مفهومی فلسفی و تقریباً تهی از معنای دینی صرف کند. گایست برای آنچه گفتم یک مثال کوچک است و مثال‌های بی‌شماری برای این در ذهن دارم. بسیار جالب است که پرهام چنان معنی ذاتی برای روح، بر اساس «قرآن» و نه حتّی چندان ادبیّات کلاسیک، تعیین می‌کند که گویی هر لفظ یک معنای ذاتی دارد و در طی تاریخ و فرهنگ‌های مختلف تحوّلی در معانی رخ نمی‌دهد و قطعاً معنایی هم که در قرآن آمده ذاتی‌ترین معنی و اصیل‌ترین معنی است. با ادبیّات کلاسیک فارسی کار ندارم، روح صرفاً در زبان فارسی معاصر خالی از معانی دینی نیست امّا در عین حال خالی از معانی سکولار و تاریخی و بشری هم نیست: مثلاً وقتی می‌گوییم «روح زمانه در دورهٔ قاجار فلان گونه بود» یا از این عامیانه‌تر مثلاً در انجمن الکلی‌ها که تیم مترجمان و نویسندگان نشریاتِ آن کاملاً عامیانه و صریح سخن می‌گویند کتابی پرتیراژ دارند به‌نام «روح سنّت‌های انجمن الکلی‌ها». جالب است که این معنای روح را الکلی‌های گمنام هم می‌فهمند و خبر دارند، امّا پرهام از آن یا خبر ندارد یا اهمیّت و اصالتی برای این معانی قائل نیست. البته پرهام و لغت روح را فقط مثال زدم و هیچ تٲکیدی بر ترجمهٔ گایست به روح یا نقد خاصّی متوجّهٔ مرحوم پرهام نیست. زیرا این یک رویه و رویکرد عام و شایع است.

مثلاً کسی که از کاهن خواندن طباطبایی تعجّب می‌کند اصولاً آنچنان ذهنش دین‌زده است که نمی‌تواند تصوّر کند می‌توان لفظ کاهن را به‌معنی سکولار و نامربوط به خود معنای کاهن که لغتی عبری است به کار برد؛ زیرا از مصر باستان تا اسلام هزاران تغییر کرده است و در قرآن و شعر فارسی بگیر تا ادبیّات امروز و زبان روزمرهٔ امروز معانی مختلفی گرفته و خواهد گرفت؛ و دلیلی ندارد ما معنای خود را به واژگان ندهیم و لغات را در زبان و جهان خود بازتعریف نکنیم؛ بلکه با نگاهی ذات‌گرایانه، برای ورود اشکال به کاهن خواندن طباطبایی، مانند پرهام به قرآن ارجاع دهیم که در آن خطاب به محمّد آمده است «فَما اَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ‌ بِکاهِنٍ‌ وَ لا مَجْنُونٍ‌» و بر این اساس کاهن را معنایی هم‌ردیف با مجنون بدانیم. همهٔ این معانی تاریخی واژگان مهم‌اند و برای بخشیدن معنای نو باید همهٔ این معانی به‌مثابهٔ افق هرمنوتیکی در دسترس و دیدرس باشند. بخش عظیمی از پروژهٔ سکولاریزاسیون، به همین سکولاریزه کردن مفاهیم بنیادی در زبان باز می‌گردد.

لغتی مانند «شیخ» را که فرضاً که در زبان دینی به‌معنی آخوند و فقیه به کار می‌رود، مثلاً من خودم گاه برای کسانی مثل «گوته» و «کانت» به کار می‌برم و به تقلید از اختصاص این نام به ابن‌سینا «گوته» را صرفاً شیخ می‌گویم، این صرفاً ریشه در علاقهٔ من به الفاظ و اصطلاحات و تکیه‌کلام‌های حوزوی و دینی ندارد؛ بلکه بیش از همه معتقدم با این کار الفاظ سنّتی به‌تدریج با همین آشنایی‌زدایی از بار معنی سنّتی و دینی متصلّب و منجمد رها می‌شوند. من شیخ را برای ارسطو یا افلاطون به کار نمی‌برم، زیرا تعجّب و آشنایی‌زداییِ خاصّی درش نیست. امّا شیخ خواندن کانت ضرورتاً معنی شیخوخیّت را تغییر و به نظر من ترفیع بسیار می‌دهد.

@Jahan_Eshraghi
نشریهٔ جهان اشراقی
▪️ایضاح ▫️حامد روشنی راد یکی از ویژگی‌های مدرنیته در غرب یعنی در نسخهٔ اورجینال و اصلی خود این است که به‌خوبی توانسته واژگان مقدّس را در بافت و معنای سکولار به کار بگیرد و اساساً شاید یکی از بنیادی‌ترین سطوح سکولاریسم همین باشد. این مشکلی که اینجا دربارهٔ…
ادامه از مطلب بالا:

همین را من دربارهٔ عبارات و جملات مقدّس هم گاه انجام می‌دهم. مانند استفاده از آیات قرآن و اذکار و الفاظ مقدّسه یا عبارات ادعیع؛ امّا در بافتی غیرمذهبی. به یاد دارم دوستان به‌خاطر استفادهٔ این‌چنین از یک عبارت «زیارت عاشورا» حتّی گلایه و نقد نوشته بودند در کامنت‌ها که این کار وهن «زیارت عاشورا» است. از نظر من توهین که نیست هیچ، تکریم و حفظ روح و باطن حقیقی سنّت دینی هم هست؛ یعنی زنده کردن اسماء و ادبیّات آن در بافت مدرن و مشروعیّت‌بخشی به این معانی نوین. کافی است فقط اثری مانند لویاتان هابز را ببینید که تا چه اندازه لغات و اصطلاحات و عبارات مسیحی و کتاب مقدّس را در معنای مدرن و سکولار به کار می‌برد. تٲکید بر اجتناب از استعمال این واژگان شاید ریشه در به‌قول قائلش «دین‌خویی شدید» دارد. دین‌خوئی در افراد لاییک به‌دلیل ناخودآگاهی و فقدان تعریف واضح از دین، مخرّب‌تر و شدیدتر از دین‌خوییِ افراد متشرّع است.

این شمارهٔ نشریهٔ جهان اشراقی که بخشی اختصاصی و غنی دربارهٔ اندیشهٔ سیّد جواد طباطبایی دارد، از طریق ادمین کانال تلگرامی «نشریهٔ جهان اشراقی» قابل تهیّه است. متنی هم از من دربارهٔ دستگاه مفهومی فردوسی در شاهنامه آمده است. مصاحبهٔ محمّدامین نایب پور با استاد حکمرانی و متفکّر سیاسی دانشگاه  هاروارد که از متفکّران اشتراوسی آمریکا محسوب می‌شود یعنی هاروی منسفیلد نیز از مطالب خوب این شماره است

نقل از کانال:
https://t.me/nouspoetikos



@Jahan_Eshraghi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ویدئو
#مستند


▪️روایت مهدی بازرگان، دربارهٔ چگونگی «جا انداختنِ فکرِ خروجِ شاه از ایران» با تلاش‌های نهضت آزادی.
ایران‌دل IranDel


@Jahan_Eshraghi
▪️‏نگاهی به روزنامه‌های ترکیه در روزهای ‎نجات آذربایجان از دست فرقهٔ پیشه‌وری و مزدوران شوروی


روزنامهٔ آکشام: آخرین خبرها از آذربایجان

◻️ مردم ‎تبریز سربازان ایرانی را روی شانه‌هایشان حمل کردند.
◻️نیروهای ایرانی، وارد تبریز شدند.
◻️جشن‌های بزرگی، برگزار می‌شود.
◻️پیشه‌وری فرار کرد.
پژوهشگاه ایران‌شناسی



@Jahan_Eshraghi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ویدئو

▪️فیلمی کمیاب و بسيار قديمى از تهران عصر قاجار

شمال‌غربی تهران، به‌ترتیب: گنبد مسجد سیّدعزیزالله در جنوب مسجد شاه، به‌همراه بخشی از سقف بازار تهران و پس از آن گنبد و مناره‌های مسجد شاه.


@Jahan_Eshraghi
▪️ جشن سده

جشن سده را در دهمین روز از ماه بهمن برگزار می‌کردند. در توجیه این جشن افسانه‌های گوناگونی پدید آمده است. این جشن را به هنگام شب برگزار می‌کردند. همگان به صحرا می‌رفتند و کوهه‌هایی از بوته‌ها فراهم می‌ساختند و آن‌ها را برمی‌افروختند و شادی و پایکوبی می‌کردند و معتقد بودند که این آتش بازماندۀ سرما را نابود می‌کند. گردآوری این بوته‌ها فریضه‌ای عمومی شمرده می‌شد و بزرگان و مالداران کسانی را اجیر می‌کردند تا به‌جای ایشان بوته گرد آورند.
تا آنجا که از اساطیر و متون ایرانی باستان و میانه برمی‌آید، جشن سده ازجمله آیین‌هایی نبوده است که در ایران باستان و در ادبیّات زرتشتی اعصار کهن رسمیّت داشته باشد، ولی می‌توان باور کرد که خود آیینی بس کهن بوده است؛ زیرا این‌گونه اعیاد در جهان انسان اعصار قدیم کمابیش عمومیّت داشته است.

اگر قول بیرونی را بپذیریم، این جشن تنها از دورۀ اردشیر بابکان، یعنی قرن سوّم مسیحی، در عداد اعیاد رسمی درآمده، سپس با آیین زرتشتی درآمیخته و سپس صورت جشنی ملّی یافته و تا قرن‌ها پس از اسلام دوام آورده است. این نظر بسیار محتمل است؛ زیرا دورۀ اشکانی و ساسانی دورۀ آمیختن کامل فرهنگ بومی و آریایی در ایران است.

امّا آنچه دربارۀ علّت جشن بیان شده [است]، چه علل اسطوره‌ای و چه علل نجومی- قدیمی، جز در یکی دو مورد، همه به گرد توجیه واژۀ سده در ارتباط با واژۀ صد می‌گردد و درست همین اسطوره‌سازی‌ها و دلایل متعدّد تقویمی در ارتباط سده و صد است که ما را به شک می‌افکند که مبادا این واژه اصولاً ارتباطی با عدد صد نداشته است.

در پی این تردید باید دید این جشن چه موقعیّت تقویمی دقیقی دارد. جشن سده با سپری شدن چهل روز از زمستان برگزار می‌شود. این جشن دقیقاً در پایان چلۀ بزرگ قرار دارد و به اعتقادات عوام با به سر رسیدن این چله زمین دزدانه نفس می‌کشد.


«دربارۀ جشن سده»، مهرداد بهار، چیستا، سال ۱، شمارۀ ۶، بهمن ۱۳۶۰، صص ۶۲۹-۶۵.

متن کامل این مقاله را در گنجینۀ دهم بخوانید.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation



@Jahan_Eshraghi