🔆ترجمه ی قسمتی از فُتوبوک کینگمون به اسم Iteration 2.4 در ادامه👇
| #PhotoBook
| #Iteration 2.4
••━━━━━━━━━••
| #QŹŁ
| @CpopKing
| #PhotoBook
| #Iteration 2.4
••━━━━━━━━━••
| #QŹŁ
| @CpopKing
🎖[ برای هایلانگ ها♥️ ]
همراه با پلی شدن آهنگ Yesterday (کینگمون برا هایلانگاش خونده)، اولین تور کنسرتم با موفقیت تموم شد.
من به هایلانگام قول دادم که توی همه ی کنسرتام، این آهنگمون رو بخونم و این کنسرت هم فرقی نمیکنه.
من باور دارم که بارها قراره در آینده این آهنگ رو بخونم.
بخاطر این راه طولانی تا الان، با اینکه مشکلات و مانع های زیادی وجود داشت، از دنیا ممنونم.
من توی رویا و دنیای موسیقی خودم سیر میکنم، ولی اینکه هنوز میتونم راه برم هنوزم باعث تعجبم میشه.
آره، باید بگم ممنونم بخاطر همه چیز، هایلانگای من❤️
هربار اسم این فندوم رو میشنوم، خودمو با شماها کنار ساحل فرض میکنم، باهم خوش میگذرونیم و میخندیم، راجب فیلمام و آهنگم حرف میزنیم.
البته، پشتیبانی کمپانی رو هم فراموش نمیکنم ولی بیشتر از اون، عشق شماها به منه. چیزیه که به من کمک کرد تا امروز راه برم.
همیشه میخواستم قوی ترینم رو نشونتون بدم.
همه ی بی عدالتی و درد رو، میخوام برای خودم نگه دارم، احساس میکنم باعث میشه نگرانم بشین.
احساس عذاب میکنم وقتی میبینم چطوری سعی میکنین سوتفاهم هایی که مردم راجب من دارن رو درست و روشن کنین. آیدل شما باید درخشنده و صاف و ساده باشه. این همینطور، شکلیه که میخوام توی قلباتون باشم. براتون کلی سوپرایز درست میکنم، ناامیدتون نمیکنم.
"تو توی لحظه های درخشان اینجایی، توی لحظه های سختی هم اینجایی، تو هیچوقت نرفتی"
این نوع حرفا به من قوت قلب میدن، جبرانشون میکنم.
برای همین، عشق من برای شماها مثل عشق شما برای منه.
این عشق چیزیه که باعث میشه ادامه بدم و رویاهام رو بدست بیارم، حتی اگه این راه پر از تیغ باشه و منم همه جام خراشیده و زخمی شده باشه.
با اینکه اولین تور کنسرت تموم شده ولی قراره تورهای بیشتر و بیشتری باشه.
چیزی که میخوام به هایلانگام بگم اینه که من راه خیلی طولانی رو در پیش دارم. چالش های زیادی در انتظار من هست، ولی من هیچوقت عقب نمیکشم. احساس نمیکنم که گمشدم چون میدونم راهی که قراره توش پا بزارم چه شکلیه.
و توی اون راه، همیشه هایلانگ هارو دارم که درکنارم باشن✨❤️
پ.ن. یک:😣😖😭❤️
پ.ن. دو:اونجاش که گفت عشق من شبیه عشق شما به منه، فقط منم یا شمام فکر کردین که یعنی تاعو ام وی خودشو میبینه و سر اونجایی که داره دوش میگیره یهو شروع میکنه عر میزنه؟ یا مثلا یهو کرمش میاد بدن لختشو برا دیدن سیکس پکاش سرچ میکنه؟
| #Proud_To_Be_VVhl
| #PhotoBook
| #Iteration 2.4
••━━━━━━━━━••
| #NightOwl
| @CpopKing
همراه با پلی شدن آهنگ Yesterday (کینگمون برا هایلانگاش خونده)، اولین تور کنسرتم با موفقیت تموم شد.
من به هایلانگام قول دادم که توی همه ی کنسرتام، این آهنگمون رو بخونم و این کنسرت هم فرقی نمیکنه.
من باور دارم که بارها قراره در آینده این آهنگ رو بخونم.
بخاطر این راه طولانی تا الان، با اینکه مشکلات و مانع های زیادی وجود داشت، از دنیا ممنونم.
من توی رویا و دنیای موسیقی خودم سیر میکنم، ولی اینکه هنوز میتونم راه برم هنوزم باعث تعجبم میشه.
آره، باید بگم ممنونم بخاطر همه چیز، هایلانگای من❤️
هربار اسم این فندوم رو میشنوم، خودمو با شماها کنار ساحل فرض میکنم، باهم خوش میگذرونیم و میخندیم، راجب فیلمام و آهنگم حرف میزنیم.
البته، پشتیبانی کمپانی رو هم فراموش نمیکنم ولی بیشتر از اون، عشق شماها به منه. چیزیه که به من کمک کرد تا امروز راه برم.
همیشه میخواستم قوی ترینم رو نشونتون بدم.
همه ی بی عدالتی و درد رو، میخوام برای خودم نگه دارم، احساس میکنم باعث میشه نگرانم بشین.
احساس عذاب میکنم وقتی میبینم چطوری سعی میکنین سوتفاهم هایی که مردم راجب من دارن رو درست و روشن کنین. آیدل شما باید درخشنده و صاف و ساده باشه. این همینطور، شکلیه که میخوام توی قلباتون باشم. براتون کلی سوپرایز درست میکنم، ناامیدتون نمیکنم.
"تو توی لحظه های درخشان اینجایی، توی لحظه های سختی هم اینجایی، تو هیچوقت نرفتی"
این نوع حرفا به من قوت قلب میدن، جبرانشون میکنم.
برای همین، عشق من برای شماها مثل عشق شما برای منه.
این عشق چیزیه که باعث میشه ادامه بدم و رویاهام رو بدست بیارم، حتی اگه این راه پر از تیغ باشه و منم همه جام خراشیده و زخمی شده باشه.
با اینکه اولین تور کنسرت تموم شده ولی قراره تورهای بیشتر و بیشتری باشه.
چیزی که میخوام به هایلانگام بگم اینه که من راه خیلی طولانی رو در پیش دارم. چالش های زیادی در انتظار من هست، ولی من هیچوقت عقب نمیکشم. احساس نمیکنم که گمشدم چون میدونم راهی که قراره توش پا بزارم چه شکلیه.
و توی اون راه، همیشه هایلانگ هارو دارم که درکنارم باشن✨❤️
پ.ن. یک:😣😖😭❤️
پ.ن. دو:اونجاش که گفت عشق من شبیه عشق شما به منه، فقط منم یا شمام فکر کردین که یعنی تاعو ام وی خودشو میبینه و سر اونجایی که داره دوش میگیره یهو شروع میکنه عر میزنه؟ یا مثلا یهو کرمش میاد بدن لختشو برا دیدن سیکس پکاش سرچ میکنه؟
| #Proud_To_Be_VVhl
| #PhotoBook
| #Iteration 2.4
••━━━━━━━━━••
| #NightOwl
| @CpopKing
Telegram
attach 📎
🎖[درمورد بهترین دوستش، چِن چِن🌟]
از وقتی جوون بودم عاشق موسیقی و آهنگ بودم. هروقت جو و فضای اجرای خواننده ها رو میدیدم روی استیج، نمیتونستم تحمل کنم که نرم روی استیج و اجرا داشته باشم. لحظه ی درخششون روی استیج، نتیجه ی سخت کوشی بی پایانشون بود و فقط اونها راجب این دردشون میدونستن.
از اونموقع، سخت کوشش کردن برای تبدیل شدن به یک خواننده در ذهن و بدن من کاشته شده بود.
وقتی که به دوستام راجب رویام برای تبدیل شدن به یک خواننده گفتم، همشون شوکه شدن:
"تاعوتاعو، این برای به واقعیت پیوستن خیلی سخته!"
"آره، این مثل این میمونه که بخوای ستاره هارو توی آسمون بگیری!"
ولی نظر چن چن متفاوت بود، اون با قاطعیت بهم نگاه کرد و برام نوشت:" تو یک ستاره خواهی شد، من بهش باور دارم." و من به شدت تحت تاثیر گرفتم.
چن چن فقط میتونه بنویسه چون خدا به طرز ظالمانه ای صداش رو گرفته.
اون داخل دنیای آرومی زندگی میکنه، هیچ صدای آزاردهنده ی ماشین، صدای هیاهو و آلودگی صوتی شهر های شلوغ نیست.
بعدش چن چن تبدیل به بهترین دوستم شد. من براش دوستی هستم که میتونه بهش تکیه کنه و اون مثل پرتو های طلوع خورشید میمونه در زندگیم، بسیار درخشنده و گرم.
من حتی بخاطر اون زبان اشاره یاد گرفتم.
بعدش من رفتم خارج و به اندازه ی یک اقیانوس ازش جدا شدم. قبل از اینکه برم به چن چن گفتم:" وقتی که یک ستاره شدم و اون قابلیت رو داشتم، برمیگردم تا کمکت کنم."
حالا، سر قولم هستم. تنها پشیمونی که وجود داره اینه که چن چن نمیتونه آهنگام رو گوش بده، ولی بعضی اوقات که باهاش به آرومی با نوشتن ارتباط برقرار میکنم، من رو به این فکر وامیداره که دنیای چن چن ممکنه صدایی نداشته باشه ولی اگه از قلبش برای شنیدن استفاده کنه، اون همچنان میتونه صدای افتادن برگ ها، غوطه ور بودن ابرها و آهنگ هایی که من براش میخونم رو بشنوه.
| #Proud_To_Be_VVhl
| #PhotoBook
| #Iteration 2.4
••━━━━━━━━━••
| #QŹŁ
| @CpopKing
از وقتی جوون بودم عاشق موسیقی و آهنگ بودم. هروقت جو و فضای اجرای خواننده ها رو میدیدم روی استیج، نمیتونستم تحمل کنم که نرم روی استیج و اجرا داشته باشم. لحظه ی درخششون روی استیج، نتیجه ی سخت کوشی بی پایانشون بود و فقط اونها راجب این دردشون میدونستن.
از اونموقع، سخت کوشش کردن برای تبدیل شدن به یک خواننده در ذهن و بدن من کاشته شده بود.
وقتی که به دوستام راجب رویام برای تبدیل شدن به یک خواننده گفتم، همشون شوکه شدن:
"تاعوتاعو، این برای به واقعیت پیوستن خیلی سخته!"
"آره، این مثل این میمونه که بخوای ستاره هارو توی آسمون بگیری!"
ولی نظر چن چن متفاوت بود، اون با قاطعیت بهم نگاه کرد و برام نوشت:" تو یک ستاره خواهی شد، من بهش باور دارم." و من به شدت تحت تاثیر گرفتم.
چن چن فقط میتونه بنویسه چون خدا به طرز ظالمانه ای صداش رو گرفته.
اون داخل دنیای آرومی زندگی میکنه، هیچ صدای آزاردهنده ی ماشین، صدای هیاهو و آلودگی صوتی شهر های شلوغ نیست.
بعدش چن چن تبدیل به بهترین دوستم شد. من براش دوستی هستم که میتونه بهش تکیه کنه و اون مثل پرتو های طلوع خورشید میمونه در زندگیم، بسیار درخشنده و گرم.
من حتی بخاطر اون زبان اشاره یاد گرفتم.
بعدش من رفتم خارج و به اندازه ی یک اقیانوس ازش جدا شدم. قبل از اینکه برم به چن چن گفتم:" وقتی که یک ستاره شدم و اون قابلیت رو داشتم، برمیگردم تا کمکت کنم."
حالا، سر قولم هستم. تنها پشیمونی که وجود داره اینه که چن چن نمیتونه آهنگام رو گوش بده، ولی بعضی اوقات که باهاش به آرومی با نوشتن ارتباط برقرار میکنم، من رو به این فکر وامیداره که دنیای چن چن ممکنه صدایی نداشته باشه ولی اگه از قلبش برای شنیدن استفاده کنه، اون همچنان میتونه صدای افتادن برگ ها، غوطه ور بودن ابرها و آهنگ هایی که من براش میخونم رو بشنوه.
| #Proud_To_Be_VVhl
| #PhotoBook
| #Iteration 2.4
••━━━━━━━━━••
| #QŹŁ
| @CpopKing
Telegram
attach 📎
🎖[ درمورد خانواده هوانگ زیتاعو👪 ]
من در یه خونواده با پدری سخت گیر و مادری مهربون بزرگ شدم: پدرم عضو ارتش بود برای همین با من خیلی سختگیره در حالیکه مادرم خیلی ملایمه، اون خیلی خوب از من مواظبت میکنه.
وقتی که بچه بودم، پدرم اغلب داستانهایی از جوونیش برام تعریف میکرد. اون با دست خالی از شاندونگ به هوبِی رفته بود ولی با توانایی هاش رویاهاش رو دنبال کرد و به حقیقت رسوند. "بهشت به سخت کوش ها پاداش میده"، این چهار کلمه بهترین توصیف از پدرمه. تا وقتی که تلاش کنی، هیچ چیزی نیست که نتونی انجام بدی، خدا همه ی سخت کارکردن هات رو میبینه، اینها تمام چیزایین که پدرم همیشه به من یاد میداد.
بنابراین، بعد از اون وقتی با سختی ها مواجه میشدم یا متحمل بی عدالتی میشدم، یاد داستاهای پدرم می افتادم.
روحیه ی نترس اون در خون خانواده جاری شده. اگه پدرم میتونه اون رو انجام بده، پس منم میتونم. حتی اگر به اصرار و کار سخت نیاز داشته باشه، من هیچوقت نمیترسم.
از وقتی که شروع به بزرگ شدن کردم، مادرم تنها کسی بود که بیشتر از همه ازم مراقبت میکرد.
طی دوران مدرسه ام، مادرم هرروز صبح زود بیدار میشد که برام صبحونه درست کنه. وقتی که از مدرسه دیر میرسیدم خونه، همیشه مادرم بود که در رو برام باز میکرد و تا وقتی نمیرسیدم خونه احساس راحتی نمیکرد.
بنابراین، وقتی رفتم خارج، دیگه خبری از هرروز صبحونه درست کردن مادرم و منتظرم باشه تا برسم خونه نبود، و وقتی که دلم برای دامپلینگ های خونگی مادرم تنگ میشد، مطمئن بودم که مادرمم دلش برای بچه ی راه دورش تنگ میشد.
من الان یه بزرگسالم، دیگه لازم نیست که مادرم مشغول انجام کارای من باشه. وقتی بچه بودم، مادرم فرشته ی نگهبانم بود، ولی الان، میخوام من فرشته ی نگهبان مادرم بشم، قوی ترینشون، تا مادرم هیچ دردی متحمل نشه.
پ.ن. عررررر😭❤️
| #Proud_To_Be_VVhl
| #PhotoBook
| #Iteration 2.4
••━━━━━━━━━••
| #Austin
| @CpopKing
من در یه خونواده با پدری سخت گیر و مادری مهربون بزرگ شدم: پدرم عضو ارتش بود برای همین با من خیلی سختگیره در حالیکه مادرم خیلی ملایمه، اون خیلی خوب از من مواظبت میکنه.
وقتی که بچه بودم، پدرم اغلب داستانهایی از جوونیش برام تعریف میکرد. اون با دست خالی از شاندونگ به هوبِی رفته بود ولی با توانایی هاش رویاهاش رو دنبال کرد و به حقیقت رسوند. "بهشت به سخت کوش ها پاداش میده"، این چهار کلمه بهترین توصیف از پدرمه. تا وقتی که تلاش کنی، هیچ چیزی نیست که نتونی انجام بدی، خدا همه ی سخت کارکردن هات رو میبینه، اینها تمام چیزایین که پدرم همیشه به من یاد میداد.
بنابراین، بعد از اون وقتی با سختی ها مواجه میشدم یا متحمل بی عدالتی میشدم، یاد داستاهای پدرم می افتادم.
روحیه ی نترس اون در خون خانواده جاری شده. اگه پدرم میتونه اون رو انجام بده، پس منم میتونم. حتی اگر به اصرار و کار سخت نیاز داشته باشه، من هیچوقت نمیترسم.
از وقتی که شروع به بزرگ شدن کردم، مادرم تنها کسی بود که بیشتر از همه ازم مراقبت میکرد.
طی دوران مدرسه ام، مادرم هرروز صبح زود بیدار میشد که برام صبحونه درست کنه. وقتی که از مدرسه دیر میرسیدم خونه، همیشه مادرم بود که در رو برام باز میکرد و تا وقتی نمیرسیدم خونه احساس راحتی نمیکرد.
بنابراین، وقتی رفتم خارج، دیگه خبری از هرروز صبحونه درست کردن مادرم و منتظرم باشه تا برسم خونه نبود، و وقتی که دلم برای دامپلینگ های خونگی مادرم تنگ میشد، مطمئن بودم که مادرمم دلش برای بچه ی راه دورش تنگ میشد.
من الان یه بزرگسالم، دیگه لازم نیست که مادرم مشغول انجام کارای من باشه. وقتی بچه بودم، مادرم فرشته ی نگهبانم بود، ولی الان، میخوام من فرشته ی نگهبان مادرم بشم، قوی ترینشون، تا مادرم هیچ دردی متحمل نشه.
پ.ن. عررررر😭❤️
| #Proud_To_Be_VVhl
| #PhotoBook
| #Iteration 2.4
••━━━━━━━━━••
| #Austin
| @CpopKing
Telegram
attach 📎
🎖[ درمورد کَندی(اولین سگش)🐶 ]
من از وقتی جوون بودم حیوانات کوچیک رو دوست داشتم. اون زمان، در پشت خونمون یه جایی بود برای گربه های ولگرد که من هردفعه باقی مونده ی غذام رو بهشون میدادم. وقتی که به مدرسه رفتم، اولین کاری که بعد از به خونه اومدنم انجام میدادم غذا دادن به اونا بود، برام مهم نبود که خودم غذا خوردم یا نه.
بعدش، من کندی رو داشتم، نژادش Maltese عه و من از یه کشور دیگه خریدمش. اون میتونه حیوونی باشه که پشیمونی نداشتن حیوون خونگی در بچگیم رو جبران کنه.
من درنگاه اول عاشق کندی شدم. چشماش خیلی صاف و پاکه مثل یک بچه ی کوچیک و بی گناه. نگاه کردن به چشماش این حس رو میده که تموم بدی های روحت متفرق میشن و میرن. روبه روت میشینه، خیلی کوچولو عه مثل یه ابر خالص و باعث میشه مردم نتونن تحمل کنن این مساله رو (در مقابل کیوت بودنش نمیتونن مقاومت کنن).
از وقتی که کندی وارد زندگیم شده، من آروم آروم، جوون و جوون تر شدم، مثل این میمونه که برگشتم به زمان بچگیم، کندی بهترین دوستم بود.
وقتی شب میشه، تختم دیگه خالی نیست. صدای خُرخُر کردن خفیف کندی باعث میشه آروم و ریلکس بشم، دیگه از بیخوابی و بیش از حد فکر کردن رنج نمیبرم.
مثل این میمونه که کندی میتونه ذهنم رو بخونه. تا وقتی که احساس ناراحتی میکنم، خیلی خوب توی بغلم میمونه و تکون نمیخوره. میتونم تنفس و ضربان قلبش رو حس کنم، یجورایی برام مثل راحتی بی صدا میمونه. وقتی که چشمای معصومش رو میبینم، احساس میکنم قلبم داره آب میشه.
با فکر کردن به گذشته، زمانی که خارج زندگی میکردم، با تشکر از همراهی کندی، شب هام احساس تنهایی نمیکردم.
| #Proud_To_Be_VVhl
| #PhotoBook
| #Iteration 2.4
••━━━━━━━━━••
| #QŹŁ
| @CpopKing
من از وقتی جوون بودم حیوانات کوچیک رو دوست داشتم. اون زمان، در پشت خونمون یه جایی بود برای گربه های ولگرد که من هردفعه باقی مونده ی غذام رو بهشون میدادم. وقتی که به مدرسه رفتم، اولین کاری که بعد از به خونه اومدنم انجام میدادم غذا دادن به اونا بود، برام مهم نبود که خودم غذا خوردم یا نه.
بعدش، من کندی رو داشتم، نژادش Maltese عه و من از یه کشور دیگه خریدمش. اون میتونه حیوونی باشه که پشیمونی نداشتن حیوون خونگی در بچگیم رو جبران کنه.
من درنگاه اول عاشق کندی شدم. چشماش خیلی صاف و پاکه مثل یک بچه ی کوچیک و بی گناه. نگاه کردن به چشماش این حس رو میده که تموم بدی های روحت متفرق میشن و میرن. روبه روت میشینه، خیلی کوچولو عه مثل یه ابر خالص و باعث میشه مردم نتونن تحمل کنن این مساله رو (در مقابل کیوت بودنش نمیتونن مقاومت کنن).
از وقتی که کندی وارد زندگیم شده، من آروم آروم، جوون و جوون تر شدم، مثل این میمونه که برگشتم به زمان بچگیم، کندی بهترین دوستم بود.
وقتی شب میشه، تختم دیگه خالی نیست. صدای خُرخُر کردن خفیف کندی باعث میشه آروم و ریلکس بشم، دیگه از بیخوابی و بیش از حد فکر کردن رنج نمیبرم.
مثل این میمونه که کندی میتونه ذهنم رو بخونه. تا وقتی که احساس ناراحتی میکنم، خیلی خوب توی بغلم میمونه و تکون نمیخوره. میتونم تنفس و ضربان قلبش رو حس کنم، یجورایی برام مثل راحتی بی صدا میمونه. وقتی که چشمای معصومش رو میبینم، احساس میکنم قلبم داره آب میشه.
با فکر کردن به گذشته، زمانی که خارج زندگی میکردم، با تشکر از همراهی کندی، شب هام احساس تنهایی نمیکردم.
| #Proud_To_Be_VVhl
| #PhotoBook
| #Iteration 2.4
••━━━━━━━━━••
| #QŹŁ
| @CpopKing
Telegram
attach 📎
🎖[ درمورد کَندی(اولین سگش)🐶 ]
فن هایی که من رو در ویبو و اینستاگرام فالو کردن از همون اول با کندی آشنا شدن. اونها میگن عشق من به کندی مثل این میمونه که اون دختر منه. اون حرف یهویی باعث شد متوجه بشم که کندی بهم یاد داد که چجوری به کسایی که دوستشون دارم عشق بورزم و اهمیت بدم.
بعدش، برگشتم به چین و کندی رو هم بدون هیچ درنگی با خودم آوردم. توی قلبم، اون جزوی از خانوادمه و هیچکس در خانواده پشت سر رها نمیشه.
چون که برنامه کاریم در چین خیلی فشرده و پُره، که شامل اجرا کردن، تمرین کردن، فیلمبرداری و رفتن به برنامه ها میشه... من به سختی زمان برای استراحت کردن و اینکه باهاش برم خونه دارم. پس من فقط میتونم بذارم کندی پیش مادرم بمونه.
الان، کندی به طور رسمی جزو اعضای خونوادمونه. بدون اون، خونواده کامل نیست.
من و کندی خیلی وقت نداریم که باهم باشیم. وقتی که من حین فیلمبرداری بودم، خیلی دلم براش تنگ میشد. وقتی که با مادرم تماس تصویری میگیرم، کندی هم به ما میپیونده و خیلی هیجان داره که من رو ببینه، ولی همچنین قیافش خیلی گیج و سردرگم میزنه. من مطمئنم که اینجوری فکر میکنه که چرا یک چهره ی آشنا روی صفحه ی کوچیکی مثل اونه.
زندگی کردن کندی با مادرم باعث شده که کندی سالم تر و زیباتر بشه، به اون بیشتر اهمیت داده میشه و همراهی بیشتری داره، پس شاید خیلی چیز بدی نباشه.
همیشه فکر میکنم که شاید کندی هدیه ای از طرف خدا باشه، که متوجه بشم چطوریه که باهات با ملایمت رفتار بشه...
| #Proud_To_Be_VVhl
| #PhotoBook
| #Iteration 2.4
••━━━━━━━━━••
| #QŹŁ
| @CpopKing
فن هایی که من رو در ویبو و اینستاگرام فالو کردن از همون اول با کندی آشنا شدن. اونها میگن عشق من به کندی مثل این میمونه که اون دختر منه. اون حرف یهویی باعث شد متوجه بشم که کندی بهم یاد داد که چجوری به کسایی که دوستشون دارم عشق بورزم و اهمیت بدم.
بعدش، برگشتم به چین و کندی رو هم بدون هیچ درنگی با خودم آوردم. توی قلبم، اون جزوی از خانوادمه و هیچکس در خانواده پشت سر رها نمیشه.
چون که برنامه کاریم در چین خیلی فشرده و پُره، که شامل اجرا کردن، تمرین کردن، فیلمبرداری و رفتن به برنامه ها میشه... من به سختی زمان برای استراحت کردن و اینکه باهاش برم خونه دارم. پس من فقط میتونم بذارم کندی پیش مادرم بمونه.
الان، کندی به طور رسمی جزو اعضای خونوادمونه. بدون اون، خونواده کامل نیست.
من و کندی خیلی وقت نداریم که باهم باشیم. وقتی که من حین فیلمبرداری بودم، خیلی دلم براش تنگ میشد. وقتی که با مادرم تماس تصویری میگیرم، کندی هم به ما میپیونده و خیلی هیجان داره که من رو ببینه، ولی همچنین قیافش خیلی گیج و سردرگم میزنه. من مطمئنم که اینجوری فکر میکنه که چرا یک چهره ی آشنا روی صفحه ی کوچیکی مثل اونه.
زندگی کردن کندی با مادرم باعث شده که کندی سالم تر و زیباتر بشه، به اون بیشتر اهمیت داده میشه و همراهی بیشتری داره، پس شاید خیلی چیز بدی نباشه.
همیشه فکر میکنم که شاید کندی هدیه ای از طرف خدا باشه، که متوجه بشم چطوریه که باهات با ملایمت رفتار بشه...
| #Proud_To_Be_VVhl
| #PhotoBook
| #Iteration 2.4
••━━━━━━━━━••
| #QŹŁ
| @CpopKing
Telegram
attach 📎
You deserve someone who chooses you.
Everyday , Every moment
You deserve the type of person who will lift you up, instead of tear you down.
You deserve honesty and loyalty.
You deserve flowers and unexpected kisses.
You deserve to love someone who makes you believe in love, once again.
✦• #GM
✦• #Taoris
━━━━•⨯❦⨯•━━━━
✦• #Zita
✦• @CpopKing
Everyday , Every moment
You deserve the type of person who will lift you up, instead of tear you down.
You deserve honesty and loyalty.
You deserve flowers and unexpected kisses.
You deserve to love someone who makes you believe in love, once again.
✦• #GM
✦• #Taoris
━━━━•⨯❦⨯•━━━━
✦• #Zita
✦• @CpopKing
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM