میگفت: "فکر نکنم کسی واقعا تغییر کنه. ولی میتونیم تکامل پیدا کنیم. این کاریه که سعی میکنیم انجام بدیم. تا فقط نسخههای بهتری از خودمون بشیم".
میگفت: "تو، دوست من، مهارتهایی داری که نمیشه یادش گرفت؛ فقط باید بدستش آورد". و من هنوز لنگ این حسم که وقتی یکی بهم میگه: "شهداد خوردم به بنبست، تو بهم بگو چیکار کنم"، چطور توی آغوشم آرومش کنم، وقتی هیچچیزی برای یاددادن ندارم. هرچی که دارم قسمتی از وجودمه که با رنج بدست اومده. قابل انتقالم نیست. مثل یک زخم تازه میمونه. من میتونم پانسمانش کنم، ولی نمیتونم خوبش کنم. فقط زمانه که میتونه تغییری توش ایجاد کنه.
همون اندازه که تو تابستون وسط گرما چای میچسبه، به همون اندازه تو زمستون وسط سرما بستنی میچسبه. و کاش یکنفر بود که با هم شال و کلاه کنیم، این وقت شب از خونه بزنیم بیرون، بستنی بخوریم و برگردیم. خاطراتی که با یک خوراکی گره خوردن بیشتر تو یاد و خاطر آدم میمونه. دلیلشم واضحه. وقتی تو بستنی یا خوراکی میخوری و همزمان باهاش خاطره میسازی، اون خوراکی جذب بدنت میشه و درست مثل خالکوبی دیگه یک خاطرهی خالی باقی نمیمونه. اون قسمتی از وجودت میشه که هرگز از خاطرت پاک نمیشه. من اینطوری با آدمهای مهم زندگیم خاطرهی فراموشنشدنی میسازم.
چاقوی اول رو فرو کرد توی پشتش؛ چاقوی دوم رو فرو کرد توی قلبش. و همچنان مدعی بود: "اشتباهی رخ داده؛ من اون رو با کس دیگهای اشتباه گرفتم".
امشب یکحالیم احساس میکنم دلم میخواد برای اتفاقات گذشته گریه کنم. مغزم هی بهم فشار میاره: "گریه کن، بهت میگم گریه کن"، و تا میبینه یکمی مقاومت میکنم سریع دست میندازه توی خاطراتم، هرچی مزخرفه از جلوی چشمام ردش میکنه. حقیقتا امشب توی اون مود رفتاری نیستم که به بدنم بفهمونم رئیس کیه. هرآن ممکنه بشکنم.
آدمهایی که هروقت کارشون گیره سر و کلهشون پیدا میشه خیلی موجودات جالبی هستن. اونهایی که سریع میرن سر اصل مطلب رو کاریشون ندارم. طرف صحبتم با اوناییه که پیش خودشون میگن: "ستمه سریع ازش فلان چیزو بخوام، بذار اول یکم احوالپرسی کنم بعد برم سر اصل مطلب". اینا اول میان یکم پرت صحبت میکنن که این تصور بهت القا شه به خاطر خودت اونجان و اومدن فقط حالی بپرسن، بعد که قشنگ دیدن همهچی فراهمه با اضافهکردن یکدونه "راستی" سرحرف رو برمیگردونن سر چیزی که میخوان. با اینکه در هردوحالت به طرز عجیبی فیتیلهپیچ میشن و برمیگردن همونجایی که از اول بودن ولی خلاقیتشون رو دوست دارم. سرگرمکنندهان.
کنارم بودی نه به این خاطر که رفیقم بودی؛ به این خاطر که زمینخوردنم شادت میکرد.
مهمتر از برنامهریزیکردن عملکردنه. یاد بگیرید برای حرف خودتون ارزش قائل باشید.
چقدر دوست داشتم یارم پایین تخت جلوی پام نشسته بود، شونه بهدست موهاشو شونه میکردم. احساس میکنم هر یکشونهای که به موهاش میزنی برابری میکنه با هزارتا بوسه و هزارتا دوستت دارم. بماند که اون وسط چقدر مراقبی آروم شونه بزنی که یکوقت دردش نیاد. الله الله.
اینقدر با ببخشید ببخشید گفتنا صورت مسئله رو پاک کردید، فکر میکنید هر اتفاقی بیفته رو میتونید با یک ببخشید حلش کنید. نه عزیزم. ببخشید فقط یک چسبه. میزنی روی دهن طرف که دیگه ادامهاش نده. وگرنه هیچی توی درون اون آدم حل نمیشه.
کاش دست از صحبتهای جنسیتی بکشیم. "مردها همشون"، "زنها همشون"، "مردها کلا"، "زنها کلا" رو بریزید دور. فکر نمیکنم اینقدر دنیا دیده باشیم که بتونیم اینقدر راحت در مورد جنسیتها اظهارنظر کنیم. یکجوریم با آمار و ارقام صحبت میکنیم که انگار واقعا تحقیقی در موردش انجام دادیم. کمی با همدیگه مهربونتر باشیم.
Forwarded from mim (mitra)
آخرش آدما میفهمن که امتحان کردن دوستاشون برای شناختنشون نیست، برای از دست دادنشونه.
•HO55EIN
•HO55EIN
Forwarded from فَر؛
کاش این باور همگانی شه که مسیر شعور از تحصیلات جداست.
در کنار منش، شخصیت، نوعرفتار، نوع برخورد، نوع پوشش و تمام چیزهایی که در خصوص پارتنر مدنظر قرار میدید و بهش توجه میکنید، به سبک تفکرش در خصوص انضباطی که توی زندگی داره هم توجه کنید. مثلا شاید شما آدمی باشید که خیلی انضباط محیط براتون مهم باشه و به این قضیه توجه کنید که همهچیز سرجای خودش باشه، اما پارتنرتون اصلا به اینچیزا اهمیتی نده و توجهی بهش نداشته باشه. میاید توی اتاق با لباسهای مچالهشده، کشوهای نیمهباز، کمدهای بستهنشده، رختخوابهای نامرتب، میز وسایل بهم ریخته و هزارتا بلایای غیرطبیعی دیگه مواجه میشید و هرچقدرم بهش تاکید میکنید میبینید اونقدری که باید نمیتونه خودش رو کنترل کنه، چون پُرواضحه که اون وسواسی که شما نسبت به محیط دارید رو نداره و نمیتونید بابت این قضیه هم دارش بزنید. پس توی بدو آشنایی به این چیزها توجه کنید تا فردا روز مجبور نباشید بابت ریختپاشهای اون حرص بخورید و بیتوجهیهای اونرو دائم جموجور کنید تا بعدش بتونید بهتر نفس بکشید. چون بحث یکروز دوروز نیست، بحث یک عمر زندگیه و اگر نخواید توجهی بهش کنید تا عمر دارید باید به جون بخریدش.
یک قابلیتی که تلگرام اضافه کرده و الهی قلبم کف پاش، حذف تمام پروکسیها به صورت یکجا بود. قبلا این قابلیت نبود، با یک لیست بلند روبهرو میشدی که باید تکبهتک کلی وقت میذاشتی پاکش میکردی. تازه الآن یک قابلیت دیگه هم بهش اضافه شده که خودش پروکسیهارو براساس بهترین پینگ برات سورت میکنه و بهت نمایش میده. اینحد از شعور رو حقیقتا برنمیتابم.