اینکه اگر ناکامی توی دلخواه کسی بودن یعنی اون آدم نیمهی دوم تو نیست. اون کسی که دلخواهشی تورو همونطوری که هستی میخواد، بدون ذرهای تغییری. در مقابل، این قانون برای تو هم صادقه.
باور دارم همهی اومدنها به رسیدن ختم نمیشه، باور دارم بعضیها میان که تغییرات بزرگی توی وجودت بدن، باور دارم دوری همیشه رنجه و گرفتن دستهات چقدر میتونست برام تسکین باشه اما، تو هرگز فراموش نکن که چقدر برای من زیبا بودی. ببخش که دیگه نیستم تا این باید رو بهت یادآوری کنم. توی دنیای بعدی میبینمت.
"ماورای باورهای ما
ماورای بودنها و نبودنهای ما
آنجا دشتیست
فراتر از همهی تصوراتِ راست و چپ
تو را آنجا خواهم دید"
ماورای بودنها و نبودنهای ما
آنجا دشتیست
فراتر از همهی تصوراتِ راست و چپ
تو را آنجا خواهم دید"
Forwarded from • ماتیلدای خسته
زیبایید اما غلط املایی دارید. نمیشود برایتان مرد.
تو به من سیلی زدی اما ته سیلیزدنتم کمی دوستداشتن بود. میدونستم میتونستی حتی محکمتر بزنی.
Forwarded from کافه کتاب 📚
شازده کوچولو.pdf
1.7 MB
شازده کوچولو – آنتوان دوسنت اگزوپری
داستان از جایی شروع میشود که خلبانی بینام پس از سقوط اضطراری در کویر، با پسرکی به نام شازده که از سیارکی به نام ب 612 آمده است، آشنا میشود. شازده برای اکتشافات سیارات دیگر و یافتن حقیقت، راهی سفری طولانی میشود و در خلال داستان، ماجرای سفرش را برای خلبان بازگو میکند. از آدم بزرگهای عجیبی که با آنها روبهرو شده گرفته تا ماجرای گل سرخی که معشوقهی اوست. در نهایت شازده کوچولو تصمیم میگیرد به سیارک خود نزد گل سرخ بازگردد، زیرا زمین جای آدمهای عجیب است. جای آدم بزرگها.
『 @KafeeKtab | کافه کتاب 』
داستان از جایی شروع میشود که خلبانی بینام پس از سقوط اضطراری در کویر، با پسرکی به نام شازده که از سیارکی به نام ب 612 آمده است، آشنا میشود. شازده برای اکتشافات سیارات دیگر و یافتن حقیقت، راهی سفری طولانی میشود و در خلال داستان، ماجرای سفرش را برای خلبان بازگو میکند. از آدم بزرگهای عجیبی که با آنها روبهرو شده گرفته تا ماجرای گل سرخی که معشوقهی اوست. در نهایت شازده کوچولو تصمیم میگیرد به سیارک خود نزد گل سرخ بازگردد، زیرا زمین جای آدمهای عجیب است. جای آدم بزرگها.
『 @KafeeKtab | کافه کتاب 』
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
واای چقدر اینا خوبن. فقط حرکت آخرش.
من خطاب به آدم درونم وقتی در آغوشش گرفتم: "دوستت دارم باشه؟ با هم دُرستش میکنیم باشه؟".
Forwarded from مثلا روانشناسم! (Hadis)
گاهی هم اضافه وزن بهخاطر خودخوری زیاده.
حسرت یکجور بدهکاری به دله. هرجا خواستهی دلت رو انداختی پشتگوش، حسرتش رو به رخت میکشه.
امید داشتن یکجور خوشبینبودن به آیندهست، خوشبین به اینکه چیزی که خواهانشی یکروزی برات اتفاق میافته. اما آینده یک چیز نامعلومه و امید یک ابعاد دارای ظرفیته که این ظرفیت ممکنه یکروزی تموم بشه. بخوام مثال بزنم؛ اگر تو توی شهر الف باشی و بخوای به شهر ب برسی و ندونی چندکیلومتر تا شهر ب فاصلهست، امید همون بنزین داخل باک ماشینته که ممکنه یا تورو به شهر ب برسونه و یا اینکه نرسیده تورو وسط جاده بذاره. از طرفی عوارض ناامیدی بسیار زیاده و تو اگر دو یا سهبار به طرز مفتضحانهای توی زندگیت ناامید بشی، همهچیت رو توی زندگیت میبازی و به معنای واقعی کلمه زمینگیر میشی. در نتیجه من هیچوقت امید رو توی زندگی به کسی پیشنهاد نمیکنم چون همونطور که شور و اشتیاق فراوان میده، خوابهای بدی هم برات دیده.
قدیمها دیواری داشتم که سر به دیواری بذارم، اما این روزها حتی از دیوارها هم فاصله میگیرم. حتی به زمین سفت و جاذبه هم اعتمادی نیست.
یکی گاهی توی درونم هر از گاهی میزنه زیر گریه. تحمل دیدن اشکهاش رو ندارم.
Aşk-ı Memnu
Toygar Isikli
چقدر یک آهنگ میتونه قلب آدم رو آتیش بزنه. واقعا شاهکاره.
@In_Search_of_San_Francisco
@In_Search_of_San_Francisco
این روزها کمتر فکر میکنم و بیشتر خودم رو درگیر کتاب و دفتر و ویدیوهای آموزشی میکنم. فکر گاهی سوهان روحه، کشندهست، حداقل نمیخوام تا زمانی که پایانترمم تموم نشده، خودم رو درگیر چالشهای روحی و روانیم کنم. این روزهارو رد کنم، بعد اگر زنده موندم باقی روزهامو گریه میکنم، کل تابستونم رو بهار میکنم.
از دست روز هم فرار کنی، پیش شب نمیتونی زیرآبی بری. کاش کمتر فکر و خیال میکردم. احساس میکنم فکرم گالن گالن غم میریزه توی قلبم. فکرم رو به صورت یک آبشار همراه با یک رنگینکمون ماتم تصور کنید.