[هشدار نامه]
467 subscribers
30K photos
23K videos
186 files
4.04K links
+مبادا که ترس از مردم، شما را از گفتن حقیقت باز دارد!
.

#حضرت_محمد(ص)

#شاهنشاه_رضاشاه_پهلوی:
@OfficialRezaPahlavi

کانال مرجع :
@Rastakhiz_Simorgh1339

کانالهای مرتبط:
@rakib_nameh
@rakik_nameh
🆔 @neshat_shirin

#با_ما_همراه_باشید
🌞
Download Telegram
🌞رکیک نامه:


@rakik_nameh


☀️#زندگینامه ی #کورش بزرگ(بخش #سیزدهم ):


#کرزوس را با ریش و سبیل تراشیده به تالاری آوردند که کورش در آن نشسته بود.کرزوس به زبان #بابلی گفت: درود بر تو ای توانمند، تو پیروز شدی و من شکست خوردم و به همین روی تو را توان‌دار(صاحب‌اختیار) بر خود می دانم.
کورش درودش را پاسخ گفت و فرمان نشستن داد سپس گفت : ای کرزوس اندرزی به من بده.

پادشاه شکست‌خورده #لیدی گفت: چند گاه پیشتر از این ، هنگامی که #سولون زنده بود، از او درخواست کردم که اندرزی به من بدهد که در زندگی به کارم بیاید و او در پاسخم گفت که سرنوشت آدمی این است که همواره بدبخت باشد و نیک بختی چیزی نیست مگر رهایی میان دو بدبختی.امروز من میدانم که او درست می گفت، چون تا دیروز پادشاه بودم و کارگران بسیار داشتم و امروز، مردی هستم اسیر و نمی دانم خوراکم چه خواهد بود و شب کجا خواهم خوابید.

کورش گفت: تو امروز هم مانند دیروز خواهی خورد و امشب نیز مانند دیشب خواهی‌خوابید و همسران و کارگرانت با تو خواهند بود.من تو را آزاد می گذارم و تنها دو چیز از تو میخواهم.نخست این که بخشی از زر و گوهر خود را به من بدهی که میان سرداران و سربازانم بخش‌شود، من فرمان‌دادم که از تاراج این شهر خودداری کنند،کسی را نکشند و اسیر نسازند.

به شوند زیاده‌خواهی و اندیشه‌ی تو برای تازش بر سرزمین ما،سربازان من دیرگاهی است که دور از خانه‌شان جنگیده اند و اگر چنین نکنم در آینده سر از فرمان می پیچند.
کرزوس گفت: من هر اندازه از گنجم را که بخواهی به تو می دهم.
کورش گفت: دومین چیزی که من از تو می خواهم این است که دست‌به‌کار گردآوری سپاه نشوی و جنگ ننمایی.
کرزوس گفت: من تا روزی که زنده هستم با تو و دوستانت جنگ نخواهم کرد.



@rakik_nameh
🌞
Forwarded from نهضت جنگل
☑️#زندگینامه ی #کورش بزرگ(بخش #سیزدهم ):


#کرزوس را با ریش و سبیل تراشیده به تالاری آوردند که کورش در آن نشسته بود.کرزوس به زبان #بابلی گفت: درود بر تو ای توانمند، تو پیروز شدی و من شکست خوردم و به همین روی تو را توان‌دار(صاحب‌اختیار) بر خود می دانم.
کورش درودش را پاسخ گفت و فرمان نشستن داد سپس گفت : ای کرزوس اندرزی به من بده.

پادشاه شکست‌خورده #لیدی گفت: چند گاه پیشتر از این ، هنگامی که #سولون زنده بود، از او درخواست کردم که اندرزی به من بدهد که در زندگی به کارم بیاید و او در پاسخم گفت که سرنوشت آدمی این است که همواره بدبخت باشد و نیک بختی چیزی نیست مگر رهایی میان دو بدبختی.امروز من میدانم که او درست می گفت، چون تا دیروز پادشاه بودم و کارگران بسیار داشتم و امروز، مردی هستم اسیر و نمی دانم خوراکم چه خواهد بود و شب کجا خواهم خوابید.

کورش گفت: تو امروز هم مانند دیروز خواهی خورد و امشب نیز مانند دیشب خواهی‌خوابید و همسران و کارگرانت با تو خواهند بود.من تو را آزاد می گذارم و تنها دو چیز از تو میخواهم.نخست این که بخشی از زر و گوهر خود را به من بدهی که میان سرداران و سربازانم بخش‌شود، من فرمان‌دادم که از تاراج این شهر خودداری کنند،کسی را نکشند و اسیر نسازند.

به شوند زیاده‌خواهی و اندیشه‌ی تو برای تازش بر سرزمین ما،سربازان من دیرگاهی است که دور از خانه‌شان جنگیده اند و اگر چنین نکنم در آینده سر از فرمان می پیچند.
کرزوس گفت: من هر اندازه از گنجم را که بخواهی به تو می دهم.
کورش گفت: دومین چیزی که من از تو می خواهم این است که دست‌به‌کار گردآوری سپاه نشوی و جنگ ننمایی.
کرزوس گفت: من تا روزی که زنده هستم با تو و دوستانت جنگ نخواهم کرد.

🎋🎋🎋

#این_داستان_ادامه_دارد



🆔 @Nehzate_Jangal