🌞رکیک نامه:
@rakik_nameh
☀️ #زندگینامه ی #کورش بزرگ(بخش #یازدهم ):
#کرزوس که میاندیشید که شهر چندگاهی ایستادگی خواهد کرد،پیکهای تازه ای سوی همپیمانان خود گسیل داشت.فرستادگان پیشین از آنان خواسته بودند که تا پنج ماه دیگر در #سارد گردهم آیند.پیام پیکهای تازه آن بود که از آنان بخواهند تا بیدرنگ به یاری کرزوس بشتابند.در همان هنگام #اسپارت درگیر نبرد با #آرگیوها برای به دستگیری جایی به نام #تیریا بود.اما برای یاری کرزوس دست به کار شد.نیرویی گرد آورد و کشتیهایی را آمادهی رفتن به سارد نمود.
در همین هنگام پیامآور دیگری به اسپارت رسید و آنان را آگاه ساخت که شهر سارد گردننهاده(تسلیم شده) و کرزوس اسیر گردیده است.
ماجرا اینگونه بود که کورش در چهاردهمین روز گِردگیری(محاصره) سارد به چند تن از سواران خود فرمان داد که نزد سپاهیان رفته و به آنها بگویند که نخستین کسی که بر بالای دیوار شهر رود،پاداش خوبی خواهد داشت.سپس تازش را آغاز کرد. سپاهیان سخت تلاش کردند اما چون به پیروزی دستنیافتند،ناگزیر بازگشتند و دست از تلاش کشیدند.
@rakik_nameh
🌞™
@rakik_nameh
☀️ #زندگینامه ی #کورش بزرگ(بخش #یازدهم ):
#کرزوس که میاندیشید که شهر چندگاهی ایستادگی خواهد کرد،پیکهای تازه ای سوی همپیمانان خود گسیل داشت.فرستادگان پیشین از آنان خواسته بودند که تا پنج ماه دیگر در #سارد گردهم آیند.پیام پیکهای تازه آن بود که از آنان بخواهند تا بیدرنگ به یاری کرزوس بشتابند.در همان هنگام #اسپارت درگیر نبرد با #آرگیوها برای به دستگیری جایی به نام #تیریا بود.اما برای یاری کرزوس دست به کار شد.نیرویی گرد آورد و کشتیهایی را آمادهی رفتن به سارد نمود.
در همین هنگام پیامآور دیگری به اسپارت رسید و آنان را آگاه ساخت که شهر سارد گردننهاده(تسلیم شده) و کرزوس اسیر گردیده است.
ماجرا اینگونه بود که کورش در چهاردهمین روز گِردگیری(محاصره) سارد به چند تن از سواران خود فرمان داد که نزد سپاهیان رفته و به آنها بگویند که نخستین کسی که بر بالای دیوار شهر رود،پاداش خوبی خواهد داشت.سپس تازش را آغاز کرد. سپاهیان سخت تلاش کردند اما چون به پیروزی دستنیافتند،ناگزیر بازگشتند و دست از تلاش کشیدند.
@rakik_nameh
🌞™
🌞رکیک نامه:
@rakik_nameh
☀️ #زندگینامه ی #کورش بزرگ(بخش #دوازدهم ):
#هیرود نامی،از شهروندان #سارد ،کوشید تا به هرگونه میتواند خود را به بالای دیوار برساند.
او توانست نقطه ای را بیابد که به شوند شیب تند کوه در آنجا دیواری نکشیده و سنگری نساخته بودند.هیرود و چندتن از #ایرانیان از این شیب گذشتند و دروازه های شهر را به روی سپاهیان کورش گشودند.مردم و سپاهیان #لیدی نیز بدون مقاومت فرمانبرداری کورش بزرگ را پذیرفتند.اینگونه بود که در سال ۵۴۶پ.م سارد نیز با کمترین خونریزی به دست ایرانیان افتاد و #کرزوس نیز اسیر گردید.با به دستگیری سارد،سراسر لیدی فرمانبردار شد و روزگار امپراتوری آن به پایان رسید.
پس از به دستگیری سارد، #شاهنشاه_کورش با فرمانی ،آنگونه که منش او بود،سربازان را از چپاول،ویران ساختن شهر و تجاوز به خانه و کاشانهی مردمان باز داشت و برای کسانی که از فرمانش سرپیچی کنند پادافره سختی درنگریست.
ماجرای گیرا و دلچسب برخورد کرزوس با کورش در نوشتارهای بسیاری از تاریخنویسان کهن مانند: #خانتوس ، #بطلیموس ، #دیودور ، #گزنفون ، #هردوت ، #هفستیون و... آمده است.
@rakik_nameh
🌞™
@rakik_nameh
☀️ #زندگینامه ی #کورش بزرگ(بخش #دوازدهم ):
#هیرود نامی،از شهروندان #سارد ،کوشید تا به هرگونه میتواند خود را به بالای دیوار برساند.
او توانست نقطه ای را بیابد که به شوند شیب تند کوه در آنجا دیواری نکشیده و سنگری نساخته بودند.هیرود و چندتن از #ایرانیان از این شیب گذشتند و دروازه های شهر را به روی سپاهیان کورش گشودند.مردم و سپاهیان #لیدی نیز بدون مقاومت فرمانبرداری کورش بزرگ را پذیرفتند.اینگونه بود که در سال ۵۴۶پ.م سارد نیز با کمترین خونریزی به دست ایرانیان افتاد و #کرزوس نیز اسیر گردید.با به دستگیری سارد،سراسر لیدی فرمانبردار شد و روزگار امپراتوری آن به پایان رسید.
پس از به دستگیری سارد، #شاهنشاه_کورش با فرمانی ،آنگونه که منش او بود،سربازان را از چپاول،ویران ساختن شهر و تجاوز به خانه و کاشانهی مردمان باز داشت و برای کسانی که از فرمانش سرپیچی کنند پادافره سختی درنگریست.
ماجرای گیرا و دلچسب برخورد کرزوس با کورش در نوشتارهای بسیاری از تاریخنویسان کهن مانند: #خانتوس ، #بطلیموس ، #دیودور ، #گزنفون ، #هردوت ، #هفستیون و... آمده است.
@rakik_nameh
🌞™
🌞رکیک نامه:
@rakik_nameh
☀️ #زندگینامه ی #کورش بزرگ(بخش #سیزدهم ):
#کرزوس را با ریش و سبیل تراشیده به تالاری آوردند که کورش در آن نشسته بود.کرزوس به زبان #بابلی گفت: درود بر تو ای توانمند، تو پیروز شدی و من شکست خوردم و به همین روی تو را تواندار(صاحباختیار) بر خود می دانم.
کورش درودش را پاسخ گفت و فرمان نشستن داد سپس گفت : ای کرزوس اندرزی به من بده.
پادشاه شکستخورده #لیدی گفت: چند گاه پیشتر از این ، هنگامی که #سولون زنده بود، از او درخواست کردم که اندرزی به من بدهد که در زندگی به کارم بیاید و او در پاسخم گفت که سرنوشت آدمی این است که همواره بدبخت باشد و نیک بختی چیزی نیست مگر رهایی میان دو بدبختی.امروز من میدانم که او درست می گفت، چون تا دیروز پادشاه بودم و کارگران بسیار داشتم و امروز، مردی هستم اسیر و نمی دانم خوراکم چه خواهد بود و شب کجا خواهم خوابید.
کورش گفت: تو امروز هم مانند دیروز خواهی خورد و امشب نیز مانند دیشب خواهیخوابید و همسران و کارگرانت با تو خواهند بود.من تو را آزاد می گذارم و تنها دو چیز از تو میخواهم.نخست این که بخشی از زر و گوهر خود را به من بدهی که میان سرداران و سربازانم بخششود، من فرماندادم که از تاراج این شهر خودداری کنند،کسی را نکشند و اسیر نسازند.
به شوند زیادهخواهی و اندیشهی تو برای تازش بر سرزمین ما،سربازان من دیرگاهی است که دور از خانهشان جنگیده اند و اگر چنین نکنم در آینده سر از فرمان می پیچند.
کرزوس گفت: من هر اندازه از گنجم را که بخواهی به تو می دهم.
کورش گفت: دومین چیزی که من از تو می خواهم این است که دستبهکار گردآوری سپاه نشوی و جنگ ننمایی.
کرزوس گفت: من تا روزی که زنده هستم با تو و دوستانت جنگ نخواهم کرد.
@rakik_nameh
🌞™
@rakik_nameh
☀️ #زندگینامه ی #کورش بزرگ(بخش #سیزدهم ):
#کرزوس را با ریش و سبیل تراشیده به تالاری آوردند که کورش در آن نشسته بود.کرزوس به زبان #بابلی گفت: درود بر تو ای توانمند، تو پیروز شدی و من شکست خوردم و به همین روی تو را تواندار(صاحباختیار) بر خود می دانم.
کورش درودش را پاسخ گفت و فرمان نشستن داد سپس گفت : ای کرزوس اندرزی به من بده.
پادشاه شکستخورده #لیدی گفت: چند گاه پیشتر از این ، هنگامی که #سولون زنده بود، از او درخواست کردم که اندرزی به من بدهد که در زندگی به کارم بیاید و او در پاسخم گفت که سرنوشت آدمی این است که همواره بدبخت باشد و نیک بختی چیزی نیست مگر رهایی میان دو بدبختی.امروز من میدانم که او درست می گفت، چون تا دیروز پادشاه بودم و کارگران بسیار داشتم و امروز، مردی هستم اسیر و نمی دانم خوراکم چه خواهد بود و شب کجا خواهم خوابید.
کورش گفت: تو امروز هم مانند دیروز خواهی خورد و امشب نیز مانند دیشب خواهیخوابید و همسران و کارگرانت با تو خواهند بود.من تو را آزاد می گذارم و تنها دو چیز از تو میخواهم.نخست این که بخشی از زر و گوهر خود را به من بدهی که میان سرداران و سربازانم بخششود، من فرماندادم که از تاراج این شهر خودداری کنند،کسی را نکشند و اسیر نسازند.
به شوند زیادهخواهی و اندیشهی تو برای تازش بر سرزمین ما،سربازان من دیرگاهی است که دور از خانهشان جنگیده اند و اگر چنین نکنم در آینده سر از فرمان می پیچند.
کرزوس گفت: من هر اندازه از گنجم را که بخواهی به تو می دهم.
کورش گفت: دومین چیزی که من از تو می خواهم این است که دستبهکار گردآوری سپاه نشوی و جنگ ننمایی.
کرزوس گفت: من تا روزی که زنده هستم با تو و دوستانت جنگ نخواهم کرد.
@rakik_nameh
🌞™