[هشدار نامه]
467 subscribers
30.3K photos
23.1K videos
186 files
4.12K links
+مبادا که ترس از مردم، شما را از گفتن حقیقت باز دارد!
.

#حضرت_محمد(ص)

#شاهنشاه_رضاشاه_پهلوی:
@OfficialRezaPahlavi

کانال مرجع :
@Rastakhiz_Simorgh1339

کانالهای مرتبط:
@rakib_nameh
@rakik_nameh
🆔 @neshat_shirin

#با_ما_همراه_باشید
🌞
Download Telegram
🔴 #سرپل_ذهاب
جمع آوری کمک های مردمی برای مردم استان سیل زده گلستان


@rakik_nameh
🌞
آدميزاد فقط با آب و نان و هوا
نيست كه زنده است
اين را دانستم و می‌دانم
كه آدم به آدم است كه زنده است
آدم به عشق آدم زنده است!

#محمود_دولت_آبادی
برش کتاب : نون نوشتن


@rakik_nameh
🌞
🌞رکیک نامه:


@rakik_nameh


☀️ #حکایت


آورده اند که روزی ابوریحان بیرونی به همراه یکی از شاگردانش جهت مطالعه و بررسی ستارگان از شهر محل سکونتش بیرون شد و در بیابان کنار یک آسیاب بیتوته نمود
تا اینکه غروب شد و کمی هم از شب گذشت که آسیابان بیرون آمد و خطاب به ابوریحان و شاگردش گفت که میخواهد درب آسیاب را ببندد اگر میخواهید داخل بیایيد همین الان با من داخل شوید چون من گوشهایم نمیشنود و امشب هم باران می آید شما خیس میشوید و نصف شب هم هر چقدر درب را بزنید من نمیشنوم و شما باید زیر باران بمانید!
ناگهان شاگرد ابوریحان سخنان آسیابان را قطع کرد و گفت مردک چه میگوئی ؟
اینکه اینجا نشسته بزرگترین دانشمند و ریاضیدان و همچنین منجم حال حاضر دنیاست و طبق محاسبات ایشان امشب باران نمی آید!
آسیابان گفت به هر حال من گفتم كه گوشهايم نمیشنود و شب اگر شما درب را بزنید من متوجه نمیشوم.
شب از نیمه گذشت، باران شدیدی شروع به باریدن کرد و ابوریحان و شاگردش هر چه بر درب آسیاب کوفتند آسیابان بیدار نشد که نشد تا اینکه صبح شد و آسیابان بیرون آمد و دید که شاگرد و اُستاد هر دو از شدت سرما به خود میلرزند و هر دو با هم به آسیابان گفتند که تو از کجا میدانستی که دیشب باران ميآيد؟
آسیابان جواب داد من نمیدانستم سگ من میداند!
شاگرد ابوریحان گفت آخر چگونه سگ میداند که باران میآید؟
آسیابان گفت چون هر شبی که قرار است باران بیاید سگ به داخل آسیاب میاید تا خیس نشود!

💠ناگهان صدای ابوریحان بلند شد و گفت خدایا آنقدر میدانم که میدانم به اندازه یک سگ، هنوز نمیدانم.


@rakik_nameh
🌞
پادشاهی بیمار شد اما پزشکان دربار نتوانستند او را درمان کنند. پادشاه که نگران شده بود دستور داد اعلام کنند هر کس بتواند پادشاه را معالجه کند، نصف قلمرو پادشاهی اش را به او خواهد بخشید.

تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست. تنها یکی از مردان دانا گفت: «اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود.»
شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد. آن ها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد. آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا میزد و ... .
.
آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه ای محقر و فقیرانه رد می شد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می گوید: «شکر خدا که کارم را تمام کرده ام. سیر و پر غذا خورده ام و می توانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟»

پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.

اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!...


@rakik_nameh
🌞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚫️سیل شهر‌های گلستان را کاملاً زیر آب برد
فیلمی دلخراش از سیل گلستان که تمام خانه‌های شهر را زیر آب برده و عید را به کام مردم تلخ کرده است...


@rakik_nameh
🌞
animation.gif
19.6 MB
🌙ای تغییر دهنده دلها و دیده‏ ها
ای مدبر شب و روز
ای گرداننده سال و حالت ها
بگردان حال ما را به نیکوترین حال


@rakik_nameh
🌞
☀️نخست وزير ژاپن اینجوری به ديدن سيل زدگان رفت؛ زانو زد تا از نزدیک از حال مردمش باخبر بشه !

برخلاف مسئولین ما که از ترس اینکه مبادا خیس بشن، چتر بر سر داشتن و یا سوار بر هلیکوپتر بودن!

💠همین تفاوت‌هاست که سرنوشت و آینده‌ کشورها را رقم میزنه ...

@rakik_nameh
🌞
🌙مادربزرگ هميشه می‌گفت:
خدا كنه سال بعد روزی‌تون بيشتر بشه.
ما هم می‌گفتيم آمين!
آخرين نوروز آروم دم گوشم گفت:
روزی يعنی دل خوش!

#شبتون_بخیر

@rakik_nameh
🌞
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽 فیلم #مسافری_از_بهشت 🌹
با هنرمندی : نصرت اله وحدت، آزیتا لاچینی، آپیک یوسفیان، حمیده خیرآبادی، احمد قدکچیان، غلامحسین بهمنیار، فریده نصیری، پرخیده، هوشنگ بهشتی، رقیه چهره آزاد و ......


@rakik_nameh
🌞
🔴استاندار گلستان برکنار شد

اسحاق جهانگیری پس از غیبت مناف هاشمی در جریان رسیدگی به وضعیت سیل‌زدگان استان گلستان، مناف هاشمی را برکنار و علی قرابیه معاون هاشمی را به عنوان سرپرست استانداری گلستان منصوب کرد.
هاشمی در چند روز گذشته و همزمان با سیل استان گلستان در سفر خارج از کشور به سر می‌برد./ ایسنا

@rakik_nameh
🌞
☀️ #سلام_صبح_بخیر


بخوان مرا
به نام اولین غزل
به نام اولین شکوفه ای که میرسد به مژده بهار
بخوان مرا
به یاد آخرین نگاه پشت سر
بخوان و برهانم از این غبار بی کسی
که چون انار مانده بر درخت،دلم
ترکی خورده و خونش به جگر ریخته است
بخوان مرا
تمام کن،تمام
رنج انتظار را

#سمیرا_میرزایی


@rakik_nameh
🌞
☀️امروز یکشنبه ۴ فروردین ۹۸
براتون یه حال خوب ارزو دارم
ارزو دارم, امروزتون پر باشه
از خبرهای خوب و اتفافهای بینظیری
که همیشه منتظرش بودین
روزتون شیک,شاد و سرشار از نیکی



@rakik_nameh
🌞
☀️بعضی وقتا باید مثل سنگ کف رودخانه بود. آروم و ساکن. بذاریم جریان آب زندگی از روی لحظه هامون عبور کنه. کاری به جهتش نداشته باشیم کاری به شدنش نداشته باشیم؛ فقط شاهد لحظه ها باشیم و از بودنمون لذت ببریم🙏🌹


@rakik_nameh
🌞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴سیل در اتریش و مهار آن توسط دیوار هیدرولیکی و دیوار ضد سیل؛ جلوگیری از ورود سیل به شهر


⚠️ تدابیر ویژه پیشگیری از حوادث یعنی این!


#گلستان
#اق_قلا


@rakik_nameh
🌞
☀️ #توکل...

زنی که در حومه شهر زندگی می کرد می خواست خانه و اثاثیه اش را بفروشد. زمستان بود و چنان برف سنگینی باریده بود که تقریبا محال بود که هیچ ماشین یا کامیونی بتواند تا در خانه اش برسد. منتها چون از خدا خواسته بودکه اثاثیه اش را به کسی که خدا می خواست و به قیمتی که خدا صلاح می دانست برایش بفروشد ، از ظواهر امر دل نگران نبود. اثاثیه اش را برق انداخت و آماده فروش وسط اتاق گذاشت . وقتی مرا دید گفت : حتی از پنجره به بیرون نگاه نکردم تا انبوه برف را ببینم یا سوز سرما را احساس کنم. تنها به وعده های خدا توکل کردم و بس!

مردم نیز به گونه ای معجزه آسا اتومبیل خود را تا در خانه اش رساندند و نه تنها اثاثیه خانه ، حتی خود خانه نیز بی آنکه کارمزدی به هیچ بنگاه معاملات ملکی پرداخت شود به فروش رفت.

ایمان هرگز از پنجره به بیرون نمی نگرد تا انبوه برف را ببیند تا سوز سرما را احساس کند.
ایمان برای برکتی که طلبیده است تدارک می بیند و بس.

📚4 اثر
#فلورانس_اسکاول_شین


@rakik_nameh
🌞
☀️حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود مردی میان سال در زمین کشاورزی خودش مشغول کار بود .حاکم تا او را دید ،بی مقدمه به کاخ برگشت و گفت کشاورز را به کاخ بیاورند .

به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند .

حاکم گفت بهترین قاطر به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید بعد حاکم از تخت پایین آمد و گفت میتوانی بر سر کارت برگردی و محکم پس گردن او نواخت!

حاکم پرسید : مرا می شناسی؟
مرد بیچاره گفت : شما حاکم نیشابور هستید.

حاکم گفت : آیا قبل از این همه مرا میشناختی؟
مرد با درماندگی و سکوت به معنای جواب نه سرش را پایین انداخت.

حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل با هم دوست بودیم ، و در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود ، گفتم:
خدایا به حق این باران رحمتت ، مرا حاکم نیشابور کن ؛و تو محکم بر گردنم زدی که ای ساده دل ! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده ...
آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟

💠فقط خواستم بدانی که برای خداوند ، دادن حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد .. فقط ایمان و اعتقاد من و تو به خداست که فرق دارد...


@rakik_nameh
🌞
☀️ایالت لوئیزیانا زیر آب،
باقی بدون شرح!


@rakik_nameh
🌞