Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی دربارهی "داستان رستم و سهراب" که یکی از داستانهای مهم و برجستهی"شاهنامهی فردوسی" است و براساس فراز و فرودهای زندگی قهرمان حماسی ایران، "رستم" میباشد. در این ویدیو به داستانِ "رستم و سهراب" و آشنایی بهتر با گلِ سرسبدِ داستانهای شاهنامه میپردازیم.
گوینده و اجرا: "امیر_سودبخش"
(قسمت چهارم)
@Honarrvareh
گوینده و اجرا: "امیر_سودبخش"
(قسمت چهارم)
@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند "گُزیده ادبیات جهان" که شامل گزیدهای از گزارشهایی دربارهی "ادبیات" است که در سالهای گذشته تهیه و پخش شده در این برنامه گفتگوی "مریم_عرفان" با "عباس_معروفی" رماننویس برجستهی ایرانی دربارهی رمانِ "سمفونی مردگان" را میبینیم و در ادامه نگاهی داریم به رمانِ "صد سال تنهایی" نوشتهی "گابریل_گارسیامارکز" نویسندهی کلمبیایی و رمانِ چند جلدی "در جستجوی زمان از دست رفته" نوشتهی "مارسل_پروست" رماننویس فرانسوی
#مستند
#ادبیات
@Honarrvareh
#مستند
#ادبیات
@Honarrvareh
هر که عیبِ دِگران پیشِ تو آورد و شمرد،
بیگمان عیبِ تو پیشِ دِگران خواهد بُرد...
"گلستان سعدی"
"باب دوم در اخلاق درویشان"
@Honarrvareh
بیگمان عیبِ تو پیشِ دِگران خواهد بُرد...
"گلستان سعدی"
"باب دوم در اخلاق درویشان"
@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی دربارهی تابلوی نقاشی چهرهنگاری "امیل_زولا" نویسنده و منتقد ادبی فرانسوی اثرِ "ادوارد_مانه" نقاش فرانسوی که آن را در سال 1868 خلق کرده است و هم اکنون در "موزهی اورسی در پاریس" نگهداری میشود.
مترجم: "علیرضا_آبیز"
گوینده: "نگین_کیانفر"
@Honarrvareh
مترجم: "علیرضا_آبیز"
گوینده: "نگین_کیانفر"
@Honarrvareh
"پذیرش تفاوت انسانها"
من دچار این اشتباه رایج نمیشوم که دیگران را به مَحکِ خودم بزنم و بر اساس آنچه خودم هستم دربارهی آنها قضاوت کنم. به راحتی میپذیرم که دیگری ممکن است ویژگیهایی غیر از ویژگیهای من داشته باشد. من چون خودم را مُقیّد به صورت خاصی از زندگی مییابم، همهی دیگر افراد را مُلزم به تٲییدِ آن صورت نمیدانم. هزاران شیوهی مختلفِ زیستن برایم قابل تصور و قابل تصدیق است و بر خلافِ معمول آدمها، من تفاوتِ میان ما آدمیان را راحتتر از شباهت میانمان میپذیرم. تا دلتان بخواهد آمادهام دیگران را از پذیرفتن شرایط و اصولم معاف کنم. من دیگری را صرفاً به صورتی که خودش هست میخواهم، فارغ از شباهت یا عدمِ شباهتش با دیگران، من او را بر مبنای خودش میشناسم...
"میشل دو مونتِنی"
(Michel de Montaigne) (1533_1592)
او یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان و فیلسوفان در دورهی رنسانس بود.
@Honarrvareh
من دچار این اشتباه رایج نمیشوم که دیگران را به مَحکِ خودم بزنم و بر اساس آنچه خودم هستم دربارهی آنها قضاوت کنم. به راحتی میپذیرم که دیگری ممکن است ویژگیهایی غیر از ویژگیهای من داشته باشد. من چون خودم را مُقیّد به صورت خاصی از زندگی مییابم، همهی دیگر افراد را مُلزم به تٲییدِ آن صورت نمیدانم. هزاران شیوهی مختلفِ زیستن برایم قابل تصور و قابل تصدیق است و بر خلافِ معمول آدمها، من تفاوتِ میان ما آدمیان را راحتتر از شباهت میانمان میپذیرم. تا دلتان بخواهد آمادهام دیگران را از پذیرفتن شرایط و اصولم معاف کنم. من دیگری را صرفاً به صورتی که خودش هست میخواهم، فارغ از شباهت یا عدمِ شباهتش با دیگران، من او را بر مبنای خودش میشناسم...
"میشل دو مونتِنی"
(Michel de Montaigne) (1533_1592)
او یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان و فیلسوفان در دورهی رنسانس بود.
@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی دربارهی عکسِ "دختری در کارخانهی نخریسی" که توسط "لوئیس_هاین" (Lewis_Hine) عکاس آمریکایی پیشرو در زمینهی "عکاسی مستند اجتماعی" در سال 1908 گرفته شده است. این عکس از ماندگارترین عکسهای تأثیرگذار میباشد که تغییرات مهمی در وضعیت کودکانِ کار، در آمریکا ایجاد کرد. "لوئیس_هاین" علاوه بر عکاسی به تدریس جامعهشناسی در دانشگاه کالیفرنیا نیز مشغول بود. او از زندگی مهاجران فقیر، کارگران، معدنچیان زغالسنگ و کودکانِ کار عکاسی میکرد، او که در سال 1911 کارمند عکاس کمیته ملی کارگرانِ خردسال بود، عکسهایی از بهرهکشی و کارِ کودکان خردسال تهیه میکرد و با آن عکسها سعی در نشان دادن وضعیت اسفبارِ کودکان کار داشت. با شروع قرن بیستم حمایت از کودکان کار در آمریکا هنوز باب نشده بود و قوانینی که به این مسئله بپردازد هنوز وجود نداشت یا خیلی کم بود، این در حالی بود که کودکان در مزارع نیروی کار به حساب میآمدند و سطح آگاهی مردم بسیار پایین بود، سپس در سال 1908 "لوئیس_هاین" کمیته ملی کودکان کار را تأسیس کرد تا وضعیت کودکان و محل کارشان را به شکل مستند ثبت و منتشر کند.
#عکاسی
@Honarrvareh
#عکاسی
@Honarrvareh
"حسین_خواجهامیری"
(1311_age 92 years)
که به صورت حرفهای با نام هنری "ایرج" شناخته میشود، خوانندهی موسیقی سنتی ایرانی است، به ایرج لقب "پهلوان آواز" را دادهاند و در میان طرفدارانش با این لقب شناخته میشود. استاد "محمدرضا_شجریان" دربارهی او گفته بود: "صدای ایرج، در تاریخِ آوازخوانی ما یک متر و معیار است و هر کسی بخواهد در بالاترین حدِ حنجره صدایی را مثال بزند، میگوید صدا، شبیه صدای ایرج است". ایرج در دوران قبل از انقلاب علاوه بر موسیقی سنتی و برنامهی گلها، در فیلمهای سینمایی نیز ترانههایی را خواند که همچنان شنیدنی و ماندگار هستند.
@Honarrvareh
(1311_age 92 years)
که به صورت حرفهای با نام هنری "ایرج" شناخته میشود، خوانندهی موسیقی سنتی ایرانی است، به ایرج لقب "پهلوان آواز" را دادهاند و در میان طرفدارانش با این لقب شناخته میشود. استاد "محمدرضا_شجریان" دربارهی او گفته بود: "صدای ایرج، در تاریخِ آوازخوانی ما یک متر و معیار است و هر کسی بخواهد در بالاترین حدِ حنجره صدایی را مثال بزند، میگوید صدا، شبیه صدای ایرج است". ایرج در دوران قبل از انقلاب علاوه بر موسیقی سنتی و برنامهی گلها، در فیلمهای سینمایی نیز ترانههایی را خواند که همچنان شنیدنی و ماندگار هستند.
@Honarrvareh
الفبای یار
@Honarrvareh
ترانهی نوستالژی و خاطرهانگیز "الفبای یار" با صدای ماندگار "ایرج_خواجهامیری"، این ترانه از آلبوم "گنج قارون" می باشد.
"الف میگم ابروت کمونه
ای کمون ابروی من
ب میگم بالات بلنده
ای گل خوشبوی من..."
@Honarrvareh
"الف میگم ابروت کمونه
ای کمون ابروی من
ب میگم بالات بلنده
ای گل خوشبوی من..."
@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی دربارهی زندگینامهی بانو "ایران_درودی" (1400_1315) او در مشهد و در خانوادهای که برای تحصیل و هنر ارزش بسیاری قائل بودند، متولد شد. او نقاشی را در "دانشکده هنرهای زیبای تهران" خواند و بعداً در "مدرسهی عالی ملی هنرهای زیبا در پاریس" به تحصیل پرداخت. او به دلیل استفاده از رنگهای تند و تواناییاش در انتقال احساسات در نقاشیهایش شناخته شده بود. آثار "ایران_درودی" تا به حال در نمایشگاههای انفرادی و عمومی بسیاری در ایران و سراسر جهان به نمایش گذاشته شدهاند. در این ویدیو به بررسی زندگی "ایران_درودی" و تأثیر او بر دنیای هنرِ ایران و فراتر از آن خواهیم پرداخت.
گوینده و اجرا: "امیر_سودبخش"
@Honarrvareh
گوینده و اجرا: "امیر_سودبخش"
@Honarrvareh
تابلوی نقاشی "ساسکیا در دامانِ رامبراند" یکی از معروفترین، بهترین و شادترین آثارِ "رامبراند" است. مرد جوان با ظرافت تمام، جامهای سرخ و طلایی مُزَیّن به خَز در بَرکرده است و کلاهی سیاهرنگ از جنس مخمل با پرِ سفیدِ شترمرغ بر سر دارد، پشت میزی نشسته و همسر خود را بر زانوانِ خویش گرفته است و گیلاس بزرگی از شرابِ جوشان و کفکرده در دست دارد. به ما مینگرد، گویی همه را و شاید تمام جهان را به شرکت در جشن شاد جوانی میخواند. بیست و نُه ساله است، یک سال است با معشوق خود، "ساسکیا" ازدواج کرده است، ساسکیا در دامانِ رامبراند نشسته است، زنی است شیرین که از شادمانیِ لجام گسیختهی شوهر خود، اندکی دستپاچه است. نگاهِ چشمان شوخش، حالت سرش، نیمهلبخند خجولانهاش، همه گویی اغماض میطلبند که" اینقدر به ما سخت نگیرید، آخر رامبراند خیلی پُرشور است و ما هم خیلی خوشبختیم..." و راستی این خوشبختی نیست؟ جوانی، استعداد، آگاهی بر تواناییهای خویشتن و موفقیت در مهمترین کارها؟
از کتابِ "هفت روز" (ماجرای نجات شاهکارهای هنری در جنگ جهانی دوم) نوشتهی "لئونید_فولینسکی"
ترجمه: "رضا_رضایی" ص 76
@Honarrvareh
از کتابِ "هفت روز" (ماجرای نجات شاهکارهای هنری در جنگ جهانی دوم) نوشتهی "لئونید_فولینسکی"
ترجمه: "رضا_رضایی" ص 76
@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند BBC "گُزیده هنرهای تجسمی" دربارهی "فرانسیس_اَلیس" (Francis_Alÿs)
هنرمند بلژیکی و آثارِ هنری تأملبرانگیز و عجیبِ او با عنوان "رفتن برای نرسیدن" و یا "در تعقیبِ سراب" و در بخش دیگرِ ویدیو به آثار هنریِ"گابریل_اوروزکو" (Gabriel_Orozco)
هنرمند مکزیکی میپردازیم و با هم سری به نمایشگاه آثار دیدنی او خواهیم زد.
"هنر" چالشی هست که ما را وادار میکند تا جهان را از زاویهای تازه ببینیم و درک کنیم...
#مستند
#هنر_تجسمی
@Honarrvareh
هنرمند بلژیکی و آثارِ هنری تأملبرانگیز و عجیبِ او با عنوان "رفتن برای نرسیدن" و یا "در تعقیبِ سراب" و در بخش دیگرِ ویدیو به آثار هنریِ"گابریل_اوروزکو" (Gabriel_Orozco)
هنرمند مکزیکی میپردازیم و با هم سری به نمایشگاه آثار دیدنی او خواهیم زد.
"هنر" چالشی هست که ما را وادار میکند تا جهان را از زاویهای تازه ببینیم و درک کنیم...
#مستند
#هنر_تجسمی
@Honarrvareh
"انسان آرمانی حافظ"
▪️انسان آرمانی یا انسانِ کامل، از دیدگاهِ "حافظ" چه ویژگیهایی دارد؟
حافظ، هم از نبودنِ آدمی، در عالم خاکی ناله میکند و هم به دنبالِ آن، از پدید آوردن آدمی نو و دیگرگونه سخن میگوید:
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست،
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی...
بنابراین، مطابق این بیت، او در جستجوی انسانی نو و آرمانی است، اما آن گونه که شعر او نشان میدهد این انسان ایدهآل، نه از نوع انسان کامل تَصوف است و نه از سِنخ سرمشقهای آیینها و اندیشههای دیگر، حافظ این انسان آرمانی را در هیأتِ پیرِ مُغان، ارائه میکند. خصلتها و ویژگیهایی را که او در شخصیت پیرِ مُغان نشان میدهد، در زندگی و رفتار هیچ یک از سرانِ فرقههای مختلف اعتقادیِ زمان خود ندیده است. از اینرو، هیچیک از پیران و بزرگان آیینهای دیگر مانند تصوف و دین، در شعر حافظ از قدر و مقام پیرِ مغان برخوردار نشده است. حتی همهی آنها از شیخ و صوفی و زاهد و مفتی و واعظ، آماج پرخاشهای زهرآگین او قرار میگیرند. اما در این میان تنها چهرهی محبوب و بیعیب و نقص، "پیرِ مُغان" است که حدود بیست بار به صراحت و چندین بار به کنایه در شعر حافظ آمده و مورد تکریم و ستایش او قرار گرفته است. راز این محبوبیت در کجاست؟ اگر با توجه به شعر حافظ، ویژگیها و خصالِ پیر مُغان را گرد هم بیاوریم عبارت خواهند بود از: "رازپوشی، انساندوستی، تَسامح، بلندنظری، روشنبینی، یکرنگی، آزادگی و..." پس هر انسانی که این ویژگیها را در وجود خود گرد آورده باشد، انسان ایدهآل حافظ است.
"در خلاف آمدِ عادت" (مقالاتی در چالش با حافظشناسیِ رسمی و رایج)،
دکتر "محمود_درگاهی"،
انتشارات کویر،ص 380
@Honarrvareh
▪️انسان آرمانی یا انسانِ کامل، از دیدگاهِ "حافظ" چه ویژگیهایی دارد؟
حافظ، هم از نبودنِ آدمی، در عالم خاکی ناله میکند و هم به دنبالِ آن، از پدید آوردن آدمی نو و دیگرگونه سخن میگوید:
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست،
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی...
بنابراین، مطابق این بیت، او در جستجوی انسانی نو و آرمانی است، اما آن گونه که شعر او نشان میدهد این انسان ایدهآل، نه از نوع انسان کامل تَصوف است و نه از سِنخ سرمشقهای آیینها و اندیشههای دیگر، حافظ این انسان آرمانی را در هیأتِ پیرِ مُغان، ارائه میکند. خصلتها و ویژگیهایی را که او در شخصیت پیرِ مُغان نشان میدهد، در زندگی و رفتار هیچ یک از سرانِ فرقههای مختلف اعتقادیِ زمان خود ندیده است. از اینرو، هیچیک از پیران و بزرگان آیینهای دیگر مانند تصوف و دین، در شعر حافظ از قدر و مقام پیرِ مغان برخوردار نشده است. حتی همهی آنها از شیخ و صوفی و زاهد و مفتی و واعظ، آماج پرخاشهای زهرآگین او قرار میگیرند. اما در این میان تنها چهرهی محبوب و بیعیب و نقص، "پیرِ مُغان" است که حدود بیست بار به صراحت و چندین بار به کنایه در شعر حافظ آمده و مورد تکریم و ستایش او قرار گرفته است. راز این محبوبیت در کجاست؟ اگر با توجه به شعر حافظ، ویژگیها و خصالِ پیر مُغان را گرد هم بیاوریم عبارت خواهند بود از: "رازپوشی، انساندوستی، تَسامح، بلندنظری، روشنبینی، یکرنگی، آزادگی و..." پس هر انسانی که این ویژگیها را در وجود خود گرد آورده باشد، انسان ایدهآل حافظ است.
"در خلاف آمدِ عادت" (مقالاتی در چالش با حافظشناسیِ رسمی و رایج)،
دکتر "محمود_درگاهی"،
انتشارات کویر،ص 380
@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فیلم مستند "در حوزهی استحفاظی" به کارگردانی "آراپیک_باغداساریان" کاریکاتوریست، طراح و کارگردانِ ارمنیتبار و محصول سال 1350 میباشد، نام قبلی این فیلم مستندِ کوتاه "تهران کیلومتر 100" بود.
#مستند
#فیلم_کوتاه
@Honarrvareh
#مستند
#فیلم_کوتاه
@Honarrvareh
هنر_و_ادبیات_و_معضل_هویت_ملی_محمد.pdf
298.2 KB
دانلود مقالهی "هنر و ادبیات و معضل هویت ملی"
نوشتهی "محمد_مختاری"
این مقاله در پاسخ به اقتراح مجلهی "گیلهوا" (ویژه هنر و اندیشه_ تابستان 1373) نوشته شده است.
پرسش مجله چنین بود:
1-منظور از هویت ملی در قلمروی هنر و ادبیات چیست؟
2_آیا در عصر ماهوارهها، توسعهی پویای فرهنگ قومی امکانپذیر است؟
@Honarrvareh
نوشتهی "محمد_مختاری"
این مقاله در پاسخ به اقتراح مجلهی "گیلهوا" (ویژه هنر و اندیشه_ تابستان 1373) نوشته شده است.
پرسش مجله چنین بود:
1-منظور از هویت ملی در قلمروی هنر و ادبیات چیست؟
2_آیا در عصر ماهوارهها، توسعهی پویای فرهنگ قومی امکانپذیر است؟
@Honarrvareh
تابلوی نقاشی "حوضخانهی عمارت گلستان" در تهران اثر استاد "محمد_غفاری" معروف به "کمالالملک" که آن را در سال 1889 و با تکنیک رنگ و روغن روی بوم و سبک "رئالیسم" خلق کرده است و هماکنون در "موزهی کاخ گلستان" در تهران نگهداری میشود. "کمالالملک" که اهل نیشابور بود یکی از مشهورترین و پُرنفوذترین شخصیتهای تاریخ هنرِ معاصر ایران به شمار میآید که در پُرکارترین زمانِ خود توانست 170 تابلوی شاهکار خلق کند. کمالالملک از همان آغاز فعالیت هنریاش تمایلی آشکار به روش و اسلوب طبیعتگراییِ اروپایی داشت. با ظهور کمالالملک وظیفهای جدید برای نقاشِ دربار معین شد، او میبایست رویدادها، اشخاص، ساختمانها، باغها و... را همچون عکاسی، دقیق ثبت کند تا به عادیترین مظاهر زندگی و محیط درباری سندیتِ تاریخی ببخشد. بیدلیل نیست که کمالالملک در این دوره اغلب آثارش را با افزودن شرحی دربارهی موضوع رقم میزد.
#نقاشی
#کمالالملک
@Honarrvareh
#نقاشی
#کمالالملک
@Honarrvareh
فریاد زیر آب
@Honarrvareh
"فریاد زیر آب"
خواننده: "داریوش_اقبالی"
آهنگساز: "بابک_بیات"
ترانه سرا: "ایرج_جنتیعطایی"
تنظیم آهنگ: "واروژان"
سال انتشار: "1356"
@Honarrvareh
خواننده: "داریوش_اقبالی"
آهنگساز: "بابک_بیات"
ترانه سرا: "ایرج_جنتیعطایی"
تنظیم آهنگ: "واروژان"
سال انتشار: "1356"
@Honarrvareh
"خودکامگی، موجب تباهی است"
▪️از نظر "فردوسی" قدرت مطلقه به ظلم و تباهی میانجامد. چارهی دفع بلای خودکامگی تقسیم قدرت است. این را در سراسرِ "شاهنامه" میتوان دید. از دورهی اساطیری پیشدادیان، که پادشاه خود پهلوان و رهبرِ قوم بود چون بگذریم، در ادوارِ بعدی قدرتِ مطلق به دست پادشاه نیست. در دورهی کیانی تا پایانِ عصرِ کیخسرو، پهلوانان شریکِ قدرتِ پادشاه هستند و از گشتاسب تا یزدگرد، موبدان...
▪️پادشاهان، آسایش این جهانی ایرانیان را تأمین میکردند و موبدان راهِ رستگاری آنجهانی را به مردم نشان میدادند و هردو نیرو در خدمت بهروزی و نیکسرانجامی ایرانیان بود. در شاهنامه، پادشاه مظهر استقلالِ کشور و حافظ ایران در برابر هجوم خارجی است. اعلام جنگ و صلح با اوست. پهلوانان در جنگ با دشمن فرمانبردارِ او هستند، اما نوکرِ چشم و گوش بستهی او نیستند. پهلوانان در عین وفاداری به شاه، وجدان بیدارِ ملت و مظهرِ آزادگی و گردنفرازی هستند و اگر پادشاه از اصول صحیحِ شهریاری و دادگری پای فراتر گذارد در برابر او مردانه میایستند. نمونههای ایستادگی پهلوانان مخصوصاً "رستم" را در برابر شاهانی چون "کاووس" و "گشتاسب" و سخنان تند پهلوانان را خطاب به آن شاهان میبینیم. وقتی کیکاووس با سبکسری و به فریبِ ابلیس، چهار عقاب را به تخت بست و به نیروی آنها به آسمان رفت و در بیشهای در آمل به زمین افتاد، گودرز او را چنین سرزنش کرد:
"بدو گفت گودرز بیمارْسْتان
تو را جای زیباتر از شارْسْتان
به دشمن دهی هر زمان جای خویش
نگویی به کَس، بیهُده رای خویش
سه بارت چنین رنج و سختی فتاد
سرت ز آزمایش نگشت اوستاد
کشیدی سِپه را به مازندران
نگر تا چه سختی رسید اندر آن
دگرباره مهمان دشمن شدی
صنم بودی، اکنون برهمن شدی
به جنگِ زمین سر به سر تاختی
کنون بآسمان نیز پرداختی
▪️کاووس جوابی ندارد. شرمسار میشود و از کاخ بیرون میرود. یک بار دیگر هنگامی که رستم خبر کشته شدن دستپروردهاش سیاوش، شاهزادهی بیگناه را میشنود، به آهنگ کینخواهی از تورانیان از نیمروز حرکت میکند. ابتدا به درگاهِ کاووس میرود و با خشم و خروش او را خوار میسازد:
چو آمد برِ تختِ کاووسِ کی
سرش بود پُرخاک و پُرخاک پی
بدو گفت خوی بد، ای شهریار
پراگندی و تخمت آمد به بار
تو را مهرِ سودابه و بدخُوی
ز سر برگرفت افسرِ خسروی
کنون آشکارا ببینی همی
که بر موج دریا نشینی همی...
▪️کاووس با شرمساری در برابر سخنان جهانپهلوانِ خشمگین، جز اشک ریختن چارهای ندارد. رستم از آنجا به سراغ سودابه میرود و او را میکشد و کاووس از جای خود نمیجنبد:
به خنجر به دو نیمه کردش به راه
نجنبید بر تخت کاووسشاه...
▪️با این نمونهها میبینید که شاهنامه، ستایش شاهان نیست، ستایش ایران و ایرانیان و پهلوانانِ ایران است. هیچ پادشاهی در شاهنامه از رستم که نمادِ یک ایرانی آرمانی است بزرگتر نیست و این نکته در همان عصر فردوسی هم بر همگان روشن بوده است. از اینجاست که در حکایت تاریخ سیستان میخوانیم که محمود به فردوسی میگوید: "همهی شاهنامه خود هیچ نیست، مگر حدیث رستم..." و نیز افسانهای از همان روزگاران بر سر زبانها بوده و در منابع متعدد قدیمی نقل شده که رستم به خواب فردوسی آمد و گفت در فلانجا من گنجی نهفتهام، برو و بردار و منتِ محمود را مکش، فردوسی آن گنج را برداشت و میان شاعران قسمت کرد و خود دیناری برنداشت...
زندهیاد استاد "محمدامین_ریاحی"
"فردوسی، زندگی، اندیشه و شعرِ او"
صص221–213
@Honarrvareh
▪️از نظر "فردوسی" قدرت مطلقه به ظلم و تباهی میانجامد. چارهی دفع بلای خودکامگی تقسیم قدرت است. این را در سراسرِ "شاهنامه" میتوان دید. از دورهی اساطیری پیشدادیان، که پادشاه خود پهلوان و رهبرِ قوم بود چون بگذریم، در ادوارِ بعدی قدرتِ مطلق به دست پادشاه نیست. در دورهی کیانی تا پایانِ عصرِ کیخسرو، پهلوانان شریکِ قدرتِ پادشاه هستند و از گشتاسب تا یزدگرد، موبدان...
▪️پادشاهان، آسایش این جهانی ایرانیان را تأمین میکردند و موبدان راهِ رستگاری آنجهانی را به مردم نشان میدادند و هردو نیرو در خدمت بهروزی و نیکسرانجامی ایرانیان بود. در شاهنامه، پادشاه مظهر استقلالِ کشور و حافظ ایران در برابر هجوم خارجی است. اعلام جنگ و صلح با اوست. پهلوانان در جنگ با دشمن فرمانبردارِ او هستند، اما نوکرِ چشم و گوش بستهی او نیستند. پهلوانان در عین وفاداری به شاه، وجدان بیدارِ ملت و مظهرِ آزادگی و گردنفرازی هستند و اگر پادشاه از اصول صحیحِ شهریاری و دادگری پای فراتر گذارد در برابر او مردانه میایستند. نمونههای ایستادگی پهلوانان مخصوصاً "رستم" را در برابر شاهانی چون "کاووس" و "گشتاسب" و سخنان تند پهلوانان را خطاب به آن شاهان میبینیم. وقتی کیکاووس با سبکسری و به فریبِ ابلیس، چهار عقاب را به تخت بست و به نیروی آنها به آسمان رفت و در بیشهای در آمل به زمین افتاد، گودرز او را چنین سرزنش کرد:
"بدو گفت گودرز بیمارْسْتان
تو را جای زیباتر از شارْسْتان
به دشمن دهی هر زمان جای خویش
نگویی به کَس، بیهُده رای خویش
سه بارت چنین رنج و سختی فتاد
سرت ز آزمایش نگشت اوستاد
کشیدی سِپه را به مازندران
نگر تا چه سختی رسید اندر آن
دگرباره مهمان دشمن شدی
صنم بودی، اکنون برهمن شدی
به جنگِ زمین سر به سر تاختی
کنون بآسمان نیز پرداختی
▪️کاووس جوابی ندارد. شرمسار میشود و از کاخ بیرون میرود. یک بار دیگر هنگامی که رستم خبر کشته شدن دستپروردهاش سیاوش، شاهزادهی بیگناه را میشنود، به آهنگ کینخواهی از تورانیان از نیمروز حرکت میکند. ابتدا به درگاهِ کاووس میرود و با خشم و خروش او را خوار میسازد:
چو آمد برِ تختِ کاووسِ کی
سرش بود پُرخاک و پُرخاک پی
بدو گفت خوی بد، ای شهریار
پراگندی و تخمت آمد به بار
تو را مهرِ سودابه و بدخُوی
ز سر برگرفت افسرِ خسروی
کنون آشکارا ببینی همی
که بر موج دریا نشینی همی...
▪️کاووس با شرمساری در برابر سخنان جهانپهلوانِ خشمگین، جز اشک ریختن چارهای ندارد. رستم از آنجا به سراغ سودابه میرود و او را میکشد و کاووس از جای خود نمیجنبد:
به خنجر به دو نیمه کردش به راه
نجنبید بر تخت کاووسشاه...
▪️با این نمونهها میبینید که شاهنامه، ستایش شاهان نیست، ستایش ایران و ایرانیان و پهلوانانِ ایران است. هیچ پادشاهی در شاهنامه از رستم که نمادِ یک ایرانی آرمانی است بزرگتر نیست و این نکته در همان عصر فردوسی هم بر همگان روشن بوده است. از اینجاست که در حکایت تاریخ سیستان میخوانیم که محمود به فردوسی میگوید: "همهی شاهنامه خود هیچ نیست، مگر حدیث رستم..." و نیز افسانهای از همان روزگاران بر سر زبانها بوده و در منابع متعدد قدیمی نقل شده که رستم به خواب فردوسی آمد و گفت در فلانجا من گنجی نهفتهام، برو و بردار و منتِ محمود را مکش، فردوسی آن گنج را برداشت و میان شاعران قسمت کرد و خود دیناری برنداشت...
زندهیاد استاد "محمدامین_ریاحی"
"فردوسی، زندگی، اندیشه و شعرِ او"
صص221–213
@Honarrvareh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی از گفتگو با "علیاکبر_صادقی" نقاش متولد سال 1316، او یکی از پُرکارترین و موفقترین نقاشان سبک "سوررئالیسمِ ایرانی"، تصویرگرِ کتاب کودک، طراح و گرافیست و کارگردان انیمیشن و یکی از چهرههای ماندگار ایران است. او در آثارش از افسانهها و اسطورههای ایرانی بهره میگیرد، او کار هنری خود را در ابتدا با ساختن فیلمهای انیمیشن آغاز کرد ولی در ادامه کاملاً به نقاشی روی آورد. در این ویدیو، "هوتن_سلامت" به دیدار "علیاکبر_صادقی" در آخرین نمایشگاه او در "موناکو" رفته و با او گفتگو کرده است.
#مستند
#نقاشی
@Honarrvareh
#مستند
#نقاشی
@Honarrvareh