🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
📖 #داستانهای_شاهنامه ✍ فریناز جلالی قسمت پنجاه نهم ۲۱-۳-۱۴۰۲ 💠 رفتن رستم به کوه سپند(بخش اول) 🔸روزی رستم در بوستان با دوستانش به شادی می گذراند . زال به فرزندش گفت : دلیرانت را آماده کن و خلعت و ساز و برگ به آنها بده و مهیای جنگ باش .تهمتن از بس شراب نوشیده…
📖 #داستانهای_شاهنامه
✍ فریناز جلالی
قسمت شصت
۲۲-۳-۱۴۰۲
💠 رفتن رستم به کوه سپند(بخش دوم)
🔸صبح روز بعد به زال خبر دادند که رستم چگونه پیل را به خاک کشید پس فرمود تا رستم به نزدش بیاید . پدر یال و دست و سرش را بوسید و گفت : به کوه سپند برو . آنجا کوهی می بینی که سر به ابر کشیده و حتی عقاب هم به نوک آن نمی رسد . آنجا گروهی هستند که با حیله نریمان را از پا درآوردند و تاکنون هم سام نتوانسته انتقام پدرش را از آنها بگیرد و اکنون نوبت توست که به کینخواهی نریمان روی . خودت را به شکل ساربانی درآور و تعدادی شتر نیز با خود ببر و نمک بارشان کن چون نمک برای آنها باارزش است و وقتی تو را بانمک ببینند به استقبالت می آیند.
🔸رستم راه افتاد و وقتی به نزدیکی کوه سپند رسید دیده بان آنها را دید و به نزد سالارش رفت و گفت : کاروانی می آید فکر کنم بارشان نمک است . سالار کسی را فرستاد تا از بار آنها مطمئن شود و پس از اطمینان فرمود تا درها را گشودند و کاروان داخل شد و همه اطرافش را گرفتند و هرکس زر و سیم و جامه می داد و نمک می گرفت.
✍ فریناز جلالی
قسمت شصت
۲۲-۳-۱۴۰۲
💠 رفتن رستم به کوه سپند(بخش دوم)
🔸صبح روز بعد به زال خبر دادند که رستم چگونه پیل را به خاک کشید پس فرمود تا رستم به نزدش بیاید . پدر یال و دست و سرش را بوسید و گفت : به کوه سپند برو . آنجا کوهی می بینی که سر به ابر کشیده و حتی عقاب هم به نوک آن نمی رسد . آنجا گروهی هستند که با حیله نریمان را از پا درآوردند و تاکنون هم سام نتوانسته انتقام پدرش را از آنها بگیرد و اکنون نوبت توست که به کینخواهی نریمان روی . خودت را به شکل ساربانی درآور و تعدادی شتر نیز با خود ببر و نمک بارشان کن چون نمک برای آنها باارزش است و وقتی تو را بانمک ببینند به استقبالت می آیند.
🔸رستم راه افتاد و وقتی به نزدیکی کوه سپند رسید دیده بان آنها را دید و به نزد سالارش رفت و گفت : کاروانی می آید فکر کنم بارشان نمک است . سالار کسی را فرستاد تا از بار آنها مطمئن شود و پس از اطمینان فرمود تا درها را گشودند و کاروان داخل شد و همه اطرافش را گرفتند و هرکس زر و سیم و جامه می داد و نمک می گرفت.
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
مختصری از زندگی نامه خالو قربان لک( سالار ظفر) منبع : کتاب سرداران لک در انقلاب مشروطه تالیف : سرهنگ هادی اسفندیاری بالاوند تدوینگر : هادی نورملکی بالاوند سال چاپ سال ۱۴۰۱ ص۱۰۷ ۱۹-۷-۱۴۰۲ خالو قربان سالار ظفر هرسینی به میرزا کوچک خان دفعتا عوض شد ودر نامه…
مختصری از زندگی نامه خالو قربان لک( سالار ظفر)
منبع : کتاب سرداران لک در انقلاب مشروطه
تالیف : سرهنگ هادی اسفندیاری بالاوند
تدوینگر : هادی نورملکی بالاوند
سال چاپ سال ۱۴۰۱
ص۱۰۷
۲۲-۳-۱۴۰۲
قسمت پنجم
خالو قربان سالار ظفر هرسینی
افتاده بود. طرفداران حاج شیخ احمد کسمایی از رهبران معروف جنگل علنا از میرزا کوچک بد می گفتند وشیخ محمود کسمائی برادر شیخ احمد به تهران تسلیم شد واز وثوق الدوله تامین نامه گرفت با جدا شدن شیخ احمد از میرزا انتظامات جنگل به هم ریخت.پس از آن دکتر حشمت یار دیرین میرزا که از مبارزات انتها ناپذیر جنگل خسته و فرسوده شده بود با اخذ تامین نامه به اتفاق ۲۷۰تن از همراهان مسلحش تسلیم گردید.گزارش های که روتشتاین وزیر مختار شوروی از تهران برای وزارت خارجه متبوعش فرستاد، عقیده زمامداران روسیه را کاملا عوض کرد وبه آن ها نشان داد که پشتیبانی از نهضت کمونیستی گیلان چقدر بیهوده و خطرناک است. عواقب وضع رابه صراحت گوشزد کرد، با امضا قرارداد مودت ایران و شوروی دررزمان وزارت " سید ضیاءالدین " روس ها قول دادند که دیگر از انقلاب جنگل پشتیبانی نکنند و افزون برآن کوشش کنند که میرزا بدون خونریزی تسلیم شود. به همین مناسبت در نامه ای که در مردادماه ۱۳۰۰روتشتاین مستقیما به میرزا کوچک خان نوشت، پیامدهای این وضع را به صراحت گوشزد کرد وبه او اندرز داد تا دیر نشده با حکومت مرکزی ایران که کارگردان حقیقی اش در این تاریخ رضاخان سردار سپه بود کنار آید واز جنگ و خونریزی بیهوده اجتناب ورزد.کوچک خان در پاسخ به او در حدود اواسط شهریور ۱۳۰۰ نامه ای بدین شرح نوشت:
من انقلاب را یگانه راه علاج و نجات قطعی ملت از مشکلات موجود می دانم ؛اما اکنون که شما[ روتشتاین] با نظرات صائب حکومت سویت روسیه و اطلاع وسیعی که در سیاست مملکت و قضایای بین المللی دارید وکاملا در مراسله شریفه شرح داده شده اند، صلاح را درسکوت می بیند، من به اطمینان صداقت و آزادی خواهی شما هم عقیده می شوم به اینکه ادامه انقلاب، استقلال سیاسی واقتصادی مملکت جریحه دارمی کند و نفوذ امپریالیزم انگلیس را تقویت می نماید و فکرملوک الطوایفی رادر تمامیت خاک ایران قوت می بخشد، ناچارم برای درهم شکستن پنجه های دسیسه کار آن ها، سکوت را گورا بشمارم وبه امید حکومت ساویت روسیه که پناهگاه احرار عالم است جمعیت خودرا به صبر و آرامش تشویق و منتظر بمانم که سیاست دولت تاچه پایه منافع توده اصلی مردم را در نظر خواهد گرفت واز استقلال ایران دفاع خواهد کرد... در خاتمه این نکته را لازم به تذکر می داند که مقصود من ویارانم حفظ استقلال مملکت واصلاح وتقویت مرکزاست. تجزیه گیلان راکه مقدمه ملوک الطوایفی و ضعف ایران است، خیانت صریح دانسته و میدانم. چنانچه پیشنهادات همیشگی مابه دولت رفع این توهم را تائید می نماید.
میرزا کوچک خان بی میل نبود شرایط را بپذیرد و حتی نمایندگانی از سوی اوتعین شدند تا وزیر جنگ سردار سپه راکه درراس قوایی برای حل مسله گیلان وارد رشت شده بود ملاقات کنند. دراین روابط میرزا دوباره با خالوقربان، احسان الله خان و حیدر عمو اوغلی تیره شده بودو این تیرگی روابط ناشی از واقعه ای بود که در " ملاسرا" روی داد ونشان داد که طرفداران میرزا در خیال دستگیری خالو قربان و یاران او بوده اند. حادثه " ملاسرا" منجر به جنگی ۷ روزه میان جنگلی ها از یک سو کردها( منظور چریک های لک همراه خالو قربان است) و روس ها از سوی دیگر گردید و اوضاعی پیش آورد که قوای دولتی حد اعلای استفاده را از آن کردند. اسنادی که درسال های اخیر یافت شده، دونامه ای است که کوچک خان پس از واقعه ای ملاسرا به نخست وزیر قوام السطنه نوشته و خود پای آن هارا امضا کرده است. در تصویب این اسناد دست کم افرادی چون کوچک خان پس از واقعه ی ملا سرا به نخست وزیر قوام السطنه نوشته و خود پای آن ها را امضا کرده است.در تصویب این اسناد دست کم افرادی چون کوچک خان، میرزا محمد انشایی، سعدالله درویش و میرزا صالح مظفر زاده مشارکت داشته اندکه در نامه به عنوان متولیان" جمعیت جنگل " نامیده شده اند.مضمون این دونامه این است که جمعیت جنگل حاضر است که با دولت مصالحه کندوافراد حامل نامه نیز اختیار تام دارند تا اگر بر سر پیشنهادهای طرح شده در این نامه ها مشکلی پیش بیاید، حل کنند؛ اما با واقعه ی ملاسرا و شکاف عظیم بین متحدان و تضعیف شدید موضع کوچک خان و جنگلیان، دیگر وی اعتبار خود را در پایتخت نزد جناح های مختلف مذاکره کننده با او از دست می دهد.با بی اعتبار شدن جنگلیان، دولت و رضاخان سردارسپه راهی گیلان می شود. رضاخان که موقعیت را پس از واقعه ی ملاسرا مناسب حمله به گیلان دیده بود، در ۱۷مهر ۱۳۰۰از تهران به طرف گیلان حرکت کرد. در این حرکت، روتشتاین سفیر شوروی، اتاشه ی نظامی خود " کلانتروف"را با او به گیلان فرستاد تا هواداران دولت شوروی درانقلاب
https://t.me/Holilan_History
منبع : کتاب سرداران لک در انقلاب مشروطه
تالیف : سرهنگ هادی اسفندیاری بالاوند
تدوینگر : هادی نورملکی بالاوند
سال چاپ سال ۱۴۰۱
ص۱۰۷
۲۲-۳-۱۴۰۲
قسمت پنجم
خالو قربان سالار ظفر هرسینی
افتاده بود. طرفداران حاج شیخ احمد کسمایی از رهبران معروف جنگل علنا از میرزا کوچک بد می گفتند وشیخ محمود کسمائی برادر شیخ احمد به تهران تسلیم شد واز وثوق الدوله تامین نامه گرفت با جدا شدن شیخ احمد از میرزا انتظامات جنگل به هم ریخت.پس از آن دکتر حشمت یار دیرین میرزا که از مبارزات انتها ناپذیر جنگل خسته و فرسوده شده بود با اخذ تامین نامه به اتفاق ۲۷۰تن از همراهان مسلحش تسلیم گردید.گزارش های که روتشتاین وزیر مختار شوروی از تهران برای وزارت خارجه متبوعش فرستاد، عقیده زمامداران روسیه را کاملا عوض کرد وبه آن ها نشان داد که پشتیبانی از نهضت کمونیستی گیلان چقدر بیهوده و خطرناک است. عواقب وضع رابه صراحت گوشزد کرد، با امضا قرارداد مودت ایران و شوروی دررزمان وزارت " سید ضیاءالدین " روس ها قول دادند که دیگر از انقلاب جنگل پشتیبانی نکنند و افزون برآن کوشش کنند که میرزا بدون خونریزی تسلیم شود. به همین مناسبت در نامه ای که در مردادماه ۱۳۰۰روتشتاین مستقیما به میرزا کوچک خان نوشت، پیامدهای این وضع را به صراحت گوشزد کرد وبه او اندرز داد تا دیر نشده با حکومت مرکزی ایران که کارگردان حقیقی اش در این تاریخ رضاخان سردار سپه بود کنار آید واز جنگ و خونریزی بیهوده اجتناب ورزد.کوچک خان در پاسخ به او در حدود اواسط شهریور ۱۳۰۰ نامه ای بدین شرح نوشت:
من انقلاب را یگانه راه علاج و نجات قطعی ملت از مشکلات موجود می دانم ؛اما اکنون که شما[ روتشتاین] با نظرات صائب حکومت سویت روسیه و اطلاع وسیعی که در سیاست مملکت و قضایای بین المللی دارید وکاملا در مراسله شریفه شرح داده شده اند، صلاح را درسکوت می بیند، من به اطمینان صداقت و آزادی خواهی شما هم عقیده می شوم به اینکه ادامه انقلاب، استقلال سیاسی واقتصادی مملکت جریحه دارمی کند و نفوذ امپریالیزم انگلیس را تقویت می نماید و فکرملوک الطوایفی رادر تمامیت خاک ایران قوت می بخشد، ناچارم برای درهم شکستن پنجه های دسیسه کار آن ها، سکوت را گورا بشمارم وبه امید حکومت ساویت روسیه که پناهگاه احرار عالم است جمعیت خودرا به صبر و آرامش تشویق و منتظر بمانم که سیاست دولت تاچه پایه منافع توده اصلی مردم را در نظر خواهد گرفت واز استقلال ایران دفاع خواهد کرد... در خاتمه این نکته را لازم به تذکر می داند که مقصود من ویارانم حفظ استقلال مملکت واصلاح وتقویت مرکزاست. تجزیه گیلان راکه مقدمه ملوک الطوایفی و ضعف ایران است، خیانت صریح دانسته و میدانم. چنانچه پیشنهادات همیشگی مابه دولت رفع این توهم را تائید می نماید.
میرزا کوچک خان بی میل نبود شرایط را بپذیرد و حتی نمایندگانی از سوی اوتعین شدند تا وزیر جنگ سردار سپه راکه درراس قوایی برای حل مسله گیلان وارد رشت شده بود ملاقات کنند. دراین روابط میرزا دوباره با خالوقربان، احسان الله خان و حیدر عمو اوغلی تیره شده بودو این تیرگی روابط ناشی از واقعه ای بود که در " ملاسرا" روی داد ونشان داد که طرفداران میرزا در خیال دستگیری خالو قربان و یاران او بوده اند. حادثه " ملاسرا" منجر به جنگی ۷ روزه میان جنگلی ها از یک سو کردها( منظور چریک های لک همراه خالو قربان است) و روس ها از سوی دیگر گردید و اوضاعی پیش آورد که قوای دولتی حد اعلای استفاده را از آن کردند. اسنادی که درسال های اخیر یافت شده، دونامه ای است که کوچک خان پس از واقعه ای ملاسرا به نخست وزیر قوام السطنه نوشته و خود پای آن هارا امضا کرده است. در تصویب این اسناد دست کم افرادی چون کوچک خان پس از واقعه ی ملا سرا به نخست وزیر قوام السطنه نوشته و خود پای آن ها را امضا کرده است.در تصویب این اسناد دست کم افرادی چون کوچک خان، میرزا محمد انشایی، سعدالله درویش و میرزا صالح مظفر زاده مشارکت داشته اندکه در نامه به عنوان متولیان" جمعیت جنگل " نامیده شده اند.مضمون این دونامه این است که جمعیت جنگل حاضر است که با دولت مصالحه کندوافراد حامل نامه نیز اختیار تام دارند تا اگر بر سر پیشنهادهای طرح شده در این نامه ها مشکلی پیش بیاید، حل کنند؛ اما با واقعه ی ملاسرا و شکاف عظیم بین متحدان و تضعیف شدید موضع کوچک خان و جنگلیان، دیگر وی اعتبار خود را در پایتخت نزد جناح های مختلف مذاکره کننده با او از دست می دهد.با بی اعتبار شدن جنگلیان، دولت و رضاخان سردارسپه راهی گیلان می شود. رضاخان که موقعیت را پس از واقعه ی ملاسرا مناسب حمله به گیلان دیده بود، در ۱۷مهر ۱۳۰۰از تهران به طرف گیلان حرکت کرد. در این حرکت، روتشتاین سفیر شوروی، اتاشه ی نظامی خود " کلانتروف"را با او به گیلان فرستاد تا هواداران دولت شوروی درانقلاب
https://t.me/Holilan_History
Telegram
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
🔷معرفی مفاخر وآثار باستانی و طبیعی شهرستان هلیلان🔷
⏩Holilan in the course of history⏪
ارتباط با مدیر کانال جهت ارسال مطالب:
👇
@Hadinourmalkiy
💠اگر مطالب کانال موردپسندتان واقع شد ما را به دوستانتان معرفی کنید..
🔜 t.me/Holilan_History
┈••✾•🌿
⏩Holilan in the course of history⏪
ارتباط با مدیر کانال جهت ارسال مطالب:
👇
@Hadinourmalkiy
💠اگر مطالب کانال موردپسندتان واقع شد ما را به دوستانتان معرفی کنید..
🔜 t.me/Holilan_History
┈••✾•🌿
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
ماجرای حمله مغولان به ایران گردآورنده: دکتر باقر پیری ویراستار : هادی نورملکی بالاوند قسمت پانزدهم ۲۰-۳-۱۴۰۲ و قدرت طلبی به تمام داستانهای تاریخی، از جمله حمله مغولان نیز وارد شد و سلطان نگون بخت خوارزمشاهی را هم بی نصیب نگذاشت. اینکه نتیجه آخرین نبرد سلطان…
ماجرای حمله مغولان به ایران
گردآورنده: دکتر باقر پیری
ویراستار : هادی نورملکی بالاوند
قسمت شانزدهم
۲۲-۳-۱۴۰۲
چون لشکر سلطان را مشتی آواره دیار مفلوکان قلمداد میکند و در نهایت سلطان را پیشمان از ظلم و ستم خویش ترسیم می نماید.
👈 تعقب کنندگان چنگیز پس از نبرد، بدون اینکه به تعقیب سلطان شکست خورده بپردازند، به سمت قفقاز رفته و در آنجا به لشکر جوچی پیوستند!
چه عاملی جز شکست مغولان می توانست آنان را از تعقب سلطان باز بدارد؟
آیا غیر این است که رفتن به جزیره غیر قابل فرار آبسکون یعنی افتادن در دام مغولانی که در تعقیب او هستد و گروه دیگری از مغولان که در خراسان حضور دارند؟
در ادامه داستان تعقیب و گریز، مغولان را تا نزدیک آبسکون پیش می آورند. اما وقتی نمی توانند سلطان را دستگیر کنند. کاملاً بی خیال سلطان می شوند.
در کتاب سیره جلال الدین چنین آمده که:
سرانجام مغولان مکان او را یافتند و او بر کشتی نشست و دل بر دامن دریا سپرد. مغولها کشتی را تیر باران کردند. نسوی که روایت خود را از زبان همراهان سلطان نقل می کند می نویسد:
ما در کشتی بودیم و سلطان به شدت اندوهگین بود و می گریست و می گفت از چندین زمین های اقالیم که ملک خود گرفتیم. امروز دو گز زمین یافت نمی شود که در آنجا گوری بکاوند و این بدن بلا دیده را دفن کنند.
از متن صوفیانه و عبرت آمیز یه نکته در این متن احساس می شود و آن هم این است که سلطان از دو متر زمین و کندن گور حرف می زند که بدن بلا دیده او را در آن گور دفن نمایند.
همین گفته نشان می دهد، که سلطان می دانسته که در حال مرگ است و فقط برای گذراندن روزهای آخر عمر خود به این جزیره رفته است. اما چه عاملی باعث مرگ زود هنگام سلطان شده؟
ممکن است خوراندن زهر به او بوده باشد
پاسخ این پرسش را باید در ذات و منش و اخلاقی آلتاییان جستجو نمود؛ اولین گروه آلتاییان در دوره امیران سامانی وارد لشکر سامانیان شدند و خیلی سریع توانستند با ترکیبی از وفاداری، شجاعت و چاپلوسی حکومت شهرهای کوچک را به دست بگیرند و با ارتباط گیری با سایر آلتاییان و کشاندن آنان به لشکریان خود موفق شدند بر اربابان سامانی خود پیروز شوند و اولین حکومت ترک تبار را در خراسان تاسیس نمایند.
محمود غزنوی اولین امیر ترک تبار بود که پس از گرفتن مشرعیت از خلیفه مکّار عباسی، برای جذب قبیله های آلتایی به آنان وعده می دهد که ضمن دریافت حقوق ماهانه، در غنایم هم سهمی خواهند داشت، که این غنایم شامل اموال غارت شده مردم و زنان سرزمین ها فتح شده نیز می شد و به این ترتیب لشکریان حکومت های ترک تبار در کمتر از چند سال گاهی به بالای دویست هزار نیز می رسید و از دوران همین محمود غزنوی ست که کابوس حکومت های آلتاییان، جان و مال و ناموس ایرانی ها را تهدید می کند.
این حکومت ها خیلی سریع ظهور می کنند و خیلی سریع به قدرتمندترین حکومت منطقه یا حتی جهان تبدیل می شوند به طوری که سلطان محمد خوارزمشاه سودای فتح چین و اروپا را در سر می پروراند و به همین سرعت نیز مغلوب حکومت آلتایی دیگر می شوند. لشکریان بزرگ ترک تبار چون فاقد ملی گرایی و تعهد به حکومت هستند به خاطر تصاحب و مال و... وارد لشکر می شدند و با ظهور حکومت بزرگتر، دلیلی برای به خطر انداختن جان خود نمی دیده و به آنان ملحق می شدند.
پیوستن لشکر مسعود غزنوی به ترکان سلجوقی و پیوستن لشکر سلجوقیان به خوارزمشاهیان و پیوستن لشکر خوارزمشاهیان به مغولان گویای همین ظهور و سقوط سریع حکومت ها می باشد، که لیاقت زرخی از آنان نه تنها حکومت بر ایران نبود. بلکه بیشتر از ریاست بر قابل صحرانشین خود نیز نبود.
برخی از آنها بی اخلاق و ظالم و بودند که با یغماگری خود، بخشی از دوران تاریخ تاریک ایران را رقم زدند.
و جامعه ایرانی را دچار بیماری های اخلاقی و روانی چون عادت به دروغ، تهمت زنی، کینه ورزی، تخریب رقیبان، مفت خوری، فریب کاری و ... نمودند.
لشکر بی اصل و نصب چنگیز در طول حکومت او حدود 40 میلیون انسان را کشت که احتمالاً میلیونها نفر از آنان در ایران کشته شدند و این روند در دوران حکومت اوکتای نیز ادامه یافت و میلیونها نفر دیگر از ایرانیان نیز کشته شدند. دشت های ایران تقریباً خالی از سکنه شده و تنها قشر عشایر ایران باقی مانده بود.
آنچه باعث عقب افتادگی همیشگی ایران از رقیبان غربی خود شد. کشته شدن قشر باسواد شهری شده بود که با از بین رفتن کتابخانه های بزرگ ایران در شهر هایی چون بخارا، گرگانج، بلخ نیشابور، سمرقند و دهها شهر دیگر، شانس فراگیری دانش برای نسلی که معمولاً از قشر دامپرور و عشایر بود وجود نداشت و جامعه ایرانی که از دوران تسلط آلتاییان دچار نوعی مردسالاری و خرافه گرایی شده بود. پس از حمله مغولان حالت شدیدتری به خود گرفت و جامعه ایرانی را با خصوصیات علم گریزی نگه داشت.
اگر مغولها به ایران حمله نمی کردند ایران به دانش امروزی غربی ها می رسید
گردآورنده: دکتر باقر پیری
ویراستار : هادی نورملکی بالاوند
قسمت شانزدهم
۲۲-۳-۱۴۰۲
چون لشکر سلطان را مشتی آواره دیار مفلوکان قلمداد میکند و در نهایت سلطان را پیشمان از ظلم و ستم خویش ترسیم می نماید.
👈 تعقب کنندگان چنگیز پس از نبرد، بدون اینکه به تعقیب سلطان شکست خورده بپردازند، به سمت قفقاز رفته و در آنجا به لشکر جوچی پیوستند!
چه عاملی جز شکست مغولان می توانست آنان را از تعقب سلطان باز بدارد؟
آیا غیر این است که رفتن به جزیره غیر قابل فرار آبسکون یعنی افتادن در دام مغولانی که در تعقیب او هستد و گروه دیگری از مغولان که در خراسان حضور دارند؟
در ادامه داستان تعقیب و گریز، مغولان را تا نزدیک آبسکون پیش می آورند. اما وقتی نمی توانند سلطان را دستگیر کنند. کاملاً بی خیال سلطان می شوند.
در کتاب سیره جلال الدین چنین آمده که:
سرانجام مغولان مکان او را یافتند و او بر کشتی نشست و دل بر دامن دریا سپرد. مغولها کشتی را تیر باران کردند. نسوی که روایت خود را از زبان همراهان سلطان نقل می کند می نویسد:
ما در کشتی بودیم و سلطان به شدت اندوهگین بود و می گریست و می گفت از چندین زمین های اقالیم که ملک خود گرفتیم. امروز دو گز زمین یافت نمی شود که در آنجا گوری بکاوند و این بدن بلا دیده را دفن کنند.
از متن صوفیانه و عبرت آمیز یه نکته در این متن احساس می شود و آن هم این است که سلطان از دو متر زمین و کندن گور حرف می زند که بدن بلا دیده او را در آن گور دفن نمایند.
همین گفته نشان می دهد، که سلطان می دانسته که در حال مرگ است و فقط برای گذراندن روزهای آخر عمر خود به این جزیره رفته است. اما چه عاملی باعث مرگ زود هنگام سلطان شده؟
ممکن است خوراندن زهر به او بوده باشد
پاسخ این پرسش را باید در ذات و منش و اخلاقی آلتاییان جستجو نمود؛ اولین گروه آلتاییان در دوره امیران سامانی وارد لشکر سامانیان شدند و خیلی سریع توانستند با ترکیبی از وفاداری، شجاعت و چاپلوسی حکومت شهرهای کوچک را به دست بگیرند و با ارتباط گیری با سایر آلتاییان و کشاندن آنان به لشکریان خود موفق شدند بر اربابان سامانی خود پیروز شوند و اولین حکومت ترک تبار را در خراسان تاسیس نمایند.
محمود غزنوی اولین امیر ترک تبار بود که پس از گرفتن مشرعیت از خلیفه مکّار عباسی، برای جذب قبیله های آلتایی به آنان وعده می دهد که ضمن دریافت حقوق ماهانه، در غنایم هم سهمی خواهند داشت، که این غنایم شامل اموال غارت شده مردم و زنان سرزمین ها فتح شده نیز می شد و به این ترتیب لشکریان حکومت های ترک تبار در کمتر از چند سال گاهی به بالای دویست هزار نیز می رسید و از دوران همین محمود غزنوی ست که کابوس حکومت های آلتاییان، جان و مال و ناموس ایرانی ها را تهدید می کند.
این حکومت ها خیلی سریع ظهور می کنند و خیلی سریع به قدرتمندترین حکومت منطقه یا حتی جهان تبدیل می شوند به طوری که سلطان محمد خوارزمشاه سودای فتح چین و اروپا را در سر می پروراند و به همین سرعت نیز مغلوب حکومت آلتایی دیگر می شوند. لشکریان بزرگ ترک تبار چون فاقد ملی گرایی و تعهد به حکومت هستند به خاطر تصاحب و مال و... وارد لشکر می شدند و با ظهور حکومت بزرگتر، دلیلی برای به خطر انداختن جان خود نمی دیده و به آنان ملحق می شدند.
پیوستن لشکر مسعود غزنوی به ترکان سلجوقی و پیوستن لشکر سلجوقیان به خوارزمشاهیان و پیوستن لشکر خوارزمشاهیان به مغولان گویای همین ظهور و سقوط سریع حکومت ها می باشد، که لیاقت زرخی از آنان نه تنها حکومت بر ایران نبود. بلکه بیشتر از ریاست بر قابل صحرانشین خود نیز نبود.
برخی از آنها بی اخلاق و ظالم و بودند که با یغماگری خود، بخشی از دوران تاریخ تاریک ایران را رقم زدند.
و جامعه ایرانی را دچار بیماری های اخلاقی و روانی چون عادت به دروغ، تهمت زنی، کینه ورزی، تخریب رقیبان، مفت خوری، فریب کاری و ... نمودند.
لشکر بی اصل و نصب چنگیز در طول حکومت او حدود 40 میلیون انسان را کشت که احتمالاً میلیونها نفر از آنان در ایران کشته شدند و این روند در دوران حکومت اوکتای نیز ادامه یافت و میلیونها نفر دیگر از ایرانیان نیز کشته شدند. دشت های ایران تقریباً خالی از سکنه شده و تنها قشر عشایر ایران باقی مانده بود.
آنچه باعث عقب افتادگی همیشگی ایران از رقیبان غربی خود شد. کشته شدن قشر باسواد شهری شده بود که با از بین رفتن کتابخانه های بزرگ ایران در شهر هایی چون بخارا، گرگانج، بلخ نیشابور، سمرقند و دهها شهر دیگر، شانس فراگیری دانش برای نسلی که معمولاً از قشر دامپرور و عشایر بود وجود نداشت و جامعه ایرانی که از دوران تسلط آلتاییان دچار نوعی مردسالاری و خرافه گرایی شده بود. پس از حمله مغولان حالت شدیدتری به خود گرفت و جامعه ایرانی را با خصوصیات علم گریزی نگه داشت.
اگر مغولها به ایران حمله نمی کردند ایران به دانش امروزی غربی ها می رسید
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
📖 #داستانهای_شاهنامه ✍ فریناز جلالی قسمت شصت ۲۲-۳-۱۴۰۲ 💠 رفتن رستم به کوه سپند(بخش دوم) 🔸صبح روز بعد به زال خبر دادند که رستم چگونه پیل را به خاک کشید پس فرمود تا رستم به نزدش بیاید . پدر یال و دست و سرش را بوسید و گفت : به کوه سپند برو . آنجا کوهی می بینی…
📖 #داستانهای_شاهنامه
✍ فریناز جلالی
قسمت شصت ویک
۲۵-۳-۱۴۰۲
🔸چون شب شد زمان جنگ فرا رسید و تهمتن و یارانش با تیغ و گرز و کمند همه را از پا درآوردند. رستم در آن جای تنگ خانه ای دید که از سنگ خارا درست شده بود و دری آهنین داشت پس با گرز بر آن زد و در را از جا کند و داخل شد . در آنجا سیم و زر فراوانی یافت و به یارانش گفت : گویا هرچه زر در دنیا است در این گنبد به کار رفته است . نامه ای به پدر نوشت و شرح ماجرا بازگو کرد و پرسید که با زرها و جواهرات چه کند ؟ زال از خبر پیروزی رستم شاد شد و شترانی برای آوردن بار زر فرستاد.
🔸رستم کوه سپند را به آتش کشید و به زابلستان رفت . زال به پیشوازش آمد و بر او آفرین گفت. سپس رستم نزد رودابه رفت . مادر سینه اش ببوسید و او را گرامی داشت. زال نامه ای به سام نوشت و خبر پیروزی رستم را در کوه سپند داد . سام بسیار شاد شد و نامه ای با خلعت و زیور فراوان فرستاد و از آنها تشکر کرد.
✍ فریناز جلالی
قسمت شصت ویک
۲۵-۳-۱۴۰۲
🔸چون شب شد زمان جنگ فرا رسید و تهمتن و یارانش با تیغ و گرز و کمند همه را از پا درآوردند. رستم در آن جای تنگ خانه ای دید که از سنگ خارا درست شده بود و دری آهنین داشت پس با گرز بر آن زد و در را از جا کند و داخل شد . در آنجا سیم و زر فراوانی یافت و به یارانش گفت : گویا هرچه زر در دنیا است در این گنبد به کار رفته است . نامه ای به پدر نوشت و شرح ماجرا بازگو کرد و پرسید که با زرها و جواهرات چه کند ؟ زال از خبر پیروزی رستم شاد شد و شترانی برای آوردن بار زر فرستاد.
🔸رستم کوه سپند را به آتش کشید و به زابلستان رفت . زال به پیشوازش آمد و بر او آفرین گفت. سپس رستم نزد رودابه رفت . مادر سینه اش ببوسید و او را گرامی داشت. زال نامه ای به سام نوشت و خبر پیروزی رستم را در کوه سپند داد . سام بسیار شاد شد و نامه ای با خلعت و زیور فراوان فرستاد و از آنها تشکر کرد.
اسماعیل سلطانیان بازیگر لک دار فانی را وداع گفت
اسماعیل سلطانیان متولد ۱۳۳۳ و از اهالی شهرستان هرسین بود. وی که در ده ها فیلم و سریال مختلف به بازی پرداخته است برای نخستین بار در فیلم بای سیکل ران ساخته محسن مخملباف سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد را از هفتمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد .همه دختران من تنها ساخته سینمایی اوست. سلطانیان فارغ التحصیل بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیک بود و فعالیت هنری را نیز از سال 1349 با کارگردانی تئاتر آغاز کرد وی هم چنین بنیانگذار بازیگردانی در ایران است.
روحش شاد و یادش گرامی
https://t.me/Holilan_History
اسماعیل سلطانیان متولد ۱۳۳۳ و از اهالی شهرستان هرسین بود. وی که در ده ها فیلم و سریال مختلف به بازی پرداخته است برای نخستین بار در فیلم بای سیکل ران ساخته محسن مخملباف سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد را از هفتمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد .همه دختران من تنها ساخته سینمایی اوست. سلطانیان فارغ التحصیل بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیک بود و فعالیت هنری را نیز از سال 1349 با کارگردانی تئاتر آغاز کرد وی هم چنین بنیانگذار بازیگردانی در ایران است.
روحش شاد و یادش گرامی
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
ماجرای حمله مغولان به ایران گردآورنده: دکتر باقر پیری ویراستار : هادی نورملکی بالاوند قسمت شانزدهم ۲۲-۳-۱۴۰۲ چون لشکر سلطان را مشتی آواره دیار مفلوکان قلمداد میکند و در نهایت سلطان را پیشمان از ظلم و ستم خویش ترسیم می نماید. 👈 تعقب کنندگان چنگیز پس از نبرد،…
ماجرای حمله مغولان به ایران
گردآورنده: دکتر باقر پیری
ویراستار : هادی نورملکی بالاوند
قسمت شانزدهم
۲۵-۳-۱۴۰۲
🔹ماجرای حملەمغولان
مغولها قصد فتح کامل اروپا را داشتند. برای همین در سال 1242 میلادی، خود را به دروازههای شرقی اروپا رسانده بودند و یک ارتش مسیحی را در لهستان و یکی دیگر را در مجارستان نابود کرده بودند.
ارتشی از شوالیههای مسیحی ژرمن، لهستانی و تمپلر که مشغول جنگ با مغولها بودند، قربانی درایت مغولها در کمین کردن و تله گذاشتن آنان شده و تقریباً تا آخرین نفرشان از بین رفته بود. لشکر مغولها به فرماندهی سبتای بهادر به پیشروی خود در گردنه کوههای کارپاتیا و دشتهای مجارستان ادامه داد. دیگر هیچ قدرتی در اروپا توان شکست مغولها را نداشت. آنها نیروهای خود را به نزدیکی وین در اتریش و دریای آدریاتیک رسانده بودند. بعد از شکست دادن شوالیهها، مغولها مجارستان را هم تحت کنترل خود گرفتند. آنها دشتهای منطقه را شبیه استپهای محل زندگی خودشان میدیدند و دامهای خود را در دشتهای منطقه به چرا گذاشته بودند.
https://t.me/Holilan_History
گردآورنده: دکتر باقر پیری
ویراستار : هادی نورملکی بالاوند
قسمت شانزدهم
۲۵-۳-۱۴۰۲
🔹ماجرای حملەمغولان
مغولها قصد فتح کامل اروپا را داشتند. برای همین در سال 1242 میلادی، خود را به دروازههای شرقی اروپا رسانده بودند و یک ارتش مسیحی را در لهستان و یکی دیگر را در مجارستان نابود کرده بودند.
ارتشی از شوالیههای مسیحی ژرمن، لهستانی و تمپلر که مشغول جنگ با مغولها بودند، قربانی درایت مغولها در کمین کردن و تله گذاشتن آنان شده و تقریباً تا آخرین نفرشان از بین رفته بود. لشکر مغولها به فرماندهی سبتای بهادر به پیشروی خود در گردنه کوههای کارپاتیا و دشتهای مجارستان ادامه داد. دیگر هیچ قدرتی در اروپا توان شکست مغولها را نداشت. آنها نیروهای خود را به نزدیکی وین در اتریش و دریای آدریاتیک رسانده بودند. بعد از شکست دادن شوالیهها، مغولها مجارستان را هم تحت کنترل خود گرفتند. آنها دشتهای منطقه را شبیه استپهای محل زندگی خودشان میدیدند و دامهای خود را در دشتهای منطقه به چرا گذاشته بودند.
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
🛑مرگ مرداویج و بررسی علل آن 📚سرانجام مرداویج در سال ۳۲۳ هجری و در حمام کاخ خود به وسیله چند تن از غلامان ترکش کشته شد. دربارهٔ انگیزهٔ کشته شدن مرداویج آرای گوناگونی توسط مورخان معاصر او، از آن میان مسعودی و صولی، بیان شدهاست. کاملترین شرح ازآنِ ن…
بقایای قلعه گبری در نزدیکی شهر ری که مرداویج زیاری درون محوطهٔ آن دفن شد.
📷 تصویری از حسین رئوف بیگ افسر فرمانده قشون متجاوز عثمانی که در بهار سال ۱۲۹۴ خورشیدی برابر با شعبان سال ۱۳۳۳ قمری به همراه پنج هزار نفر قوای عثمانی و دلو با توپخانه و استعداد تجهیزات جنگی تحت امر شهرستانهای خسروی- قصرشیرین- سرپل ذهاب- و کرند غرب را به اشغال خود در آورد که با رشادت و سلحشوری سرداران و مردم ایلات مقتدر و غیور سنجابی و گوران چنان تو دهنی به قوای عثمانی زدند و با اقتدار آنان را با شکست مواجه کردندند که با وساطتت رجال حکومتی کرمانشاه و کاپیتان شونمان و کاپیتان سن سون ضمن عقد قرارداد خسروآباد یک هفته به آنان فرصت دادن بدون قید و شرطی خاک ایران را ترک و تا خانقین عقب نشینی کنند و ۳۰۰ نفر از قوای متجاوز را به هلاکت رساندند و با اقتدار احتشام الممالک حاکم کرند و سالار افخم فرزندش را سلامت از بند و اسارت قوای عثمانی نجات میدهند این رشادتها و سلحشوری و وطن پرستی آنان در تاریخ ایران و جهان به ثبت رسیده است، یاد و خاطره ۲۰ شهید ایل سنجابی و ۱۰۰ شهید ایل گوران را گرامی میداریم و تا ابد در خاطر مردم غرب ایران زنده و جاوید هستند 💐
https://t.me/Holilan_History
https://t.me/Holilan_History
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندان دیو
🔹 زندان سلیمان یا زندان دیو، تپهای در میان دشتی زیبا در آذربایجانغربی که متعلق به دوره سوم زمینشناسیست.
🔹اگر از این کوه بالا بروید در دهانه آن با حفرهای بسیار عمیق و ترسناک روبهرو خواهید شد که با نگاه کردن به انتهای آن سرگیجه خواهید گرفت.
#هلیلان در گذر تاریخ
https://t.me/Holilan_History
🔹 زندان سلیمان یا زندان دیو، تپهای در میان دشتی زیبا در آذربایجانغربی که متعلق به دوره سوم زمینشناسیست.
🔹اگر از این کوه بالا بروید در دهانه آن با حفرهای بسیار عمیق و ترسناک روبهرو خواهید شد که با نگاه کردن به انتهای آن سرگیجه خواهید گرفت.
#هلیلان در گذر تاریخ
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
📖 #داستانهای_شاهنامه ✍ فریناز جلالی قسمت شصت ویک ۲۵-۳-۱۴۰۲ 🔸چون شب شد زمان جنگ فرا رسید و تهمتن و یارانش با تیغ و گرز و کمند همه را از پا درآوردند. رستم در آن جای تنگ خانه ای دید که از سنگ خارا درست شده بود و دری آهنین داشت پس با گرز بر آن زد و در را از جا…
📖 #داستانهای_شاهنامه
✍ فریناز جلالی
قسمت شصت ودوم
۲۶-۲-۱۴۰۲
💠 مرگ منوچهر
چوسال منوچهر شد بر دو شصت
ز گیتی همی بار رفتن ببست
🔸منوچهر در پایان عمر پسرش نوذر را فراخواند و به او پند داد و می گفت که دل به این تخت و تاج شاهی خوش مکن که بالاخره به سر می آید و همگی آخر کارمان خاک است . مواظب باش از دین خدا سرمپیچی . تو مگذار هرگز ره ایزدی که نیکی ازویست و هم زو بدی ممکن است از توران و پسر پشنگ به تو گزندی برسد پس تو در آن زمان از زال و سام یاری بخواه و همچنین از پسر زال که پهلوانی است که شهر توران را از بین می برد. این بگفت و چشم بر هم نهاد .
یکی پند گویم ترا از نخست
دل از مهر گیتی ببایدت شست
جهان کشتزاریست با رنگ و بوی
درو مرگ و عمر آب و ما کشت اوی
https://t.me/Holilan_History
✍ فریناز جلالی
قسمت شصت ودوم
۲۶-۲-۱۴۰۲
💠 مرگ منوچهر
چوسال منوچهر شد بر دو شصت
ز گیتی همی بار رفتن ببست
🔸منوچهر در پایان عمر پسرش نوذر را فراخواند و به او پند داد و می گفت که دل به این تخت و تاج شاهی خوش مکن که بالاخره به سر می آید و همگی آخر کارمان خاک است . مواظب باش از دین خدا سرمپیچی . تو مگذار هرگز ره ایزدی که نیکی ازویست و هم زو بدی ممکن است از توران و پسر پشنگ به تو گزندی برسد پس تو در آن زمان از زال و سام یاری بخواه و همچنین از پسر زال که پهلوانی است که شهر توران را از بین می برد. این بگفت و چشم بر هم نهاد .
یکی پند گویم ترا از نخست
دل از مهر گیتی ببایدت شست
جهان کشتزاریست با رنگ و بوی
درو مرگ و عمر آب و ما کشت اوی
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
بقایای قلعه گبری در نزدیکی شهر ری که مرداویج زیاری درون محوطهٔ آن دفن شد.
🛑مرداویج و تجدید شاهنشاهی ساسانی
📚 مسعودی پس از شرح فتوحات مردآویج و متصرفات وسیع او و قدرت فوق العاده ای که پیدا کرده بود گوید: تختی از طلا مرصع به جواهر تهیه نمود و تحقیق کرد که تاج شاهنشاهان ساسانی چگونه و به چه هیبتی بوده است؟صورت یك یك آنها را برای او کشیدند مردآویج تاج انوشیروان را پسندید و انتخاب کرد. مردآویج میخواست به بغداد رود ، خلیفه را از میان بردارد و شرق و غرب جهان اسلام را تا آنجا که در تصرف عباسیان بود به دست آورد
📚مؤلف الفخری گوید : مردآویج میخواست بغداد را بگیرد و دولت آل عباس را به ایرانیان منتقل سازد. سیوطی گوید : مردآویج میگفت من شاهنشاهی ساسانی را بر میگردانم وی بر تختی از طلا مینشست که در پائین آن تختی از نقره بود .
📚برای سپهسالاران نیز تختی را از هم طلا فراهم آورده بود تا بر آن بنشینند، و به شیوهی افسر کسری افسری گوهرنشان ساخته بود. او می خواست بر عراق تازد و بر آن چیرگی بابد و مداین و طاق و ایوان خسرو را از سر سازد. و آنگاه که چنین کرد اگر کسی با او سخن گفت شاهنشاه بخواندش
📚منزوی، مترجم مجلد پنجم تجارب الامم، در پانویس نوشته ی تعیین کننده ای که از مسکو به نقل شد، آورده است: ابوبکر صولی در «اوراق» می افزاید که مرداویج گفت: «من کشور فارس را بازگردانم و دولت عرب را واژگون کنم !
📚در اینجا منظور از فارس ایران است. خواه این گزارش درست باشد و خواه نادرست، پیداست که در این روزگار در برخی محفل ها چنین فکری وجود داشته است که باید با برانداختن حکومت عرب ها، فرمانروایی خود ایرانیان از تو در ایران برپا شود.به این ترتیب می توان با قاطعیت چنین برداشت کرد که بغداد نقشه کشتن مرداویج ریخته است و با شتاب هرچه تمام تر آن را به اجرا در آورده است.
منابع
تاریخ دیلمیان، پرویز رجبی
شاهنشاهی عضدالدوله دیلمی،علی اصغر فقیهی
باقی منابع در داخل متن ذکر شده است( مسعودی- الفخری-سیوطی-.....)
📚 مسعودی پس از شرح فتوحات مردآویج و متصرفات وسیع او و قدرت فوق العاده ای که پیدا کرده بود گوید: تختی از طلا مرصع به جواهر تهیه نمود و تحقیق کرد که تاج شاهنشاهان ساسانی چگونه و به چه هیبتی بوده است؟صورت یك یك آنها را برای او کشیدند مردآویج تاج انوشیروان را پسندید و انتخاب کرد. مردآویج میخواست به بغداد رود ، خلیفه را از میان بردارد و شرق و غرب جهان اسلام را تا آنجا که در تصرف عباسیان بود به دست آورد
📚مؤلف الفخری گوید : مردآویج میخواست بغداد را بگیرد و دولت آل عباس را به ایرانیان منتقل سازد. سیوطی گوید : مردآویج میگفت من شاهنشاهی ساسانی را بر میگردانم وی بر تختی از طلا مینشست که در پائین آن تختی از نقره بود .
📚برای سپهسالاران نیز تختی را از هم طلا فراهم آورده بود تا بر آن بنشینند، و به شیوهی افسر کسری افسری گوهرنشان ساخته بود. او می خواست بر عراق تازد و بر آن چیرگی بابد و مداین و طاق و ایوان خسرو را از سر سازد. و آنگاه که چنین کرد اگر کسی با او سخن گفت شاهنشاه بخواندش
📚منزوی، مترجم مجلد پنجم تجارب الامم، در پانویس نوشته ی تعیین کننده ای که از مسکو به نقل شد، آورده است: ابوبکر صولی در «اوراق» می افزاید که مرداویج گفت: «من کشور فارس را بازگردانم و دولت عرب را واژگون کنم !
📚در اینجا منظور از فارس ایران است. خواه این گزارش درست باشد و خواه نادرست، پیداست که در این روزگار در برخی محفل ها چنین فکری وجود داشته است که باید با برانداختن حکومت عرب ها، فرمانروایی خود ایرانیان از تو در ایران برپا شود.به این ترتیب می توان با قاطعیت چنین برداشت کرد که بغداد نقشه کشتن مرداویج ریخته است و با شتاب هرچه تمام تر آن را به اجرا در آورده است.
منابع
تاریخ دیلمیان، پرویز رجبی
شاهنشاهی عضدالدوله دیلمی،علی اصغر فقیهی
باقی منابع در داخل متن ذکر شده است( مسعودی- الفخری-سیوطی-.....)
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
مختصری از زندگی نامه خالو قربان لک( سالار ظفر) منبع : کتاب سرداران لک در انقلاب مشروطه تالیف : سرهنگ هادی اسفندیاری بالاوند تدوینگر : هادی نورملکی بالاوند سال چاپ سال ۱۴۰۱ ص۱۰۷ ۲۲-۳-۱۴۰۲ قسمت پنجم خالو قربان سالار ظفر هرسینی افتاده بود. طرفداران حاج شیخ…
مختصری از زندگی نامه خالو قربان لک( سالار ظفر)
منبع : کتاب سرداران لک در انقلاب مشروطه
تالیف : سرهنگ هادی اسفندیاری بالاوند
تدوینگر : هادی نورملکی بالاوند
سال چاپ سال ۱۴۰۱
ص۱۰۷
۲۷-۳-۱۴۰۲
قسمت ششم
خالو قربان سالار ظفر هرسینی
منبع : کتاب سرداران لک در انقلاب مشروطه
تالیف : سرهنگ هادی اسفندیاری بالاوند
تدوینگر : هادی نورملکی بالاوند
سال چاپ سال ۱۴۰۱
ص۱۰۷
۲۷-۳-۱۴۰۲
قسمت ششم
خالو قربان سالار ظفر هرسینی
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
🛑مرداویج و تجدید شاهنشاهی ساسانی 📚 مسعودی پس از شرح فتوحات مردآویج و متصرفات وسیع او و قدرت فوق العاده ای که پیدا کرده بود گوید: تختی از طلا مرصع به جواهر تهیه نمود و تحقیق کرد که تاج شاهنشاهان ساسانی چگونه و به چه هیبتی بوده است؟صورت یك یك آنها را برای…
🛑مرداویج میخواست مدائن را پایتخت قرار دهد
📚 مردآویج در نظر داشت بغداد را متصرف شود و مدائن را پایتخت قرار دهد و تاج بر سر گذارد برای این منظور به عبدالله وهبان که حکومت اهواز را به او داده بود نوشت که ایوان مدائن و طاق کسری را تعمیر کند و به همان هیبت و صورتی که در زمان انوشیروان داشته در بیاورد نوشت که خود او در واسط منتظر خواهد ماند تا این دستور پایان پذیرد
📚فرمان داده بود تاجی عظیم و گوهر نشان برای او بسازند، بر روی تختی از زر مینشست پائین تر تختی از نقره که فرشی بر روی آن پهن کرده بودند قرارداشت پائین تر از آن کرسی های زراندود گذاشته بودند تا هر يك از رجال بنسبت عقامش روی آن بنشیند عامه مردم در فاصله دوری خاموش وساکت میایستادند
منابع
تجارب الامم جلد ۵ ص ۳۱۷
شاهنشاهی عضد الدوله دیلمی، علی اصغر فقیهی
📚 مردآویج در نظر داشت بغداد را متصرف شود و مدائن را پایتخت قرار دهد و تاج بر سر گذارد برای این منظور به عبدالله وهبان که حکومت اهواز را به او داده بود نوشت که ایوان مدائن و طاق کسری را تعمیر کند و به همان هیبت و صورتی که در زمان انوشیروان داشته در بیاورد نوشت که خود او در واسط منتظر خواهد ماند تا این دستور پایان پذیرد
📚فرمان داده بود تاجی عظیم و گوهر نشان برای او بسازند، بر روی تختی از زر مینشست پائین تر تختی از نقره که فرشی بر روی آن پهن کرده بودند قرارداشت پائین تر از آن کرسی های زراندود گذاشته بودند تا هر يك از رجال بنسبت عقامش روی آن بنشیند عامه مردم در فاصله دوری خاموش وساکت میایستادند
منابع
تجارب الامم جلد ۵ ص ۳۱۷
شاهنشاهی عضد الدوله دیلمی، علی اصغر فقیهی
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
ماجرای حمله مغولان به ایران گردآورنده: دکتر باقر پیری ویراستار : هادی نورملکی بالاوند قسمت شانزدهم ۲۵-۳-۱۴۰۲ 🔹ماجرای حملەمغولان مغولها قصد فتح کامل اروپا را داشتند. برای همین در سال 1242 میلادی، خود را به دروازههای شرقی اروپا رسانده بودند و یک ارتش مسیحی…
ماجرای حمله مغولان به ایران
گردآورنده: دکتر باقر پیری
ویراستار : هادی نورملکی بالاوند
قسمت هفدهم
۲۸-۳-۱۴۰۲
آب و هوای اروپا برای زندگی ایلی مغولها بسیار مناسبتر از آب و هوای ایران بود.
همه چیز دست به دست هم داده بود که غرب هم مثل ایران در مواجهه با مغولها در پرتگاهی تاریخی قرار گیرد. اما با خوششانسی از این خطر جان به در برد.
در سال 1242 میلادی، اسب سوارهای غریبه را در اطراف وین دیده میشدند و اتریش در برابر آنها کاملاً بیدفاع بود. این روش حمله دقیقاً شبیه شیوه حمله به ایران بود. یعنی فرستادن جلوداران برای ترساندن دشمن و سپس حمله نهایی و در این میان، غرب اروپا با نگرانی منتظر آنها بود و کاری هم از دستش برنمیآمد.
مغولها مطمئن بودند که وین را به راحتی فتح میکنند. با این اوصاف، تردیدی نبود که وین با خاک یکسان خواهد شد. مغولها قصد داشتند. ابتدا به بلژیک حمله کنند. چون ثروت بیشتری در این مناطق خوابیده بود و قرار بود گروهی دیگر از مغولها از آلپ عبور کنند و خود را به ایتالیا برسانند و چراگاههای بیشتر و شهرهای بیشتری برای ویران کردن هم پیدا کنند.
در صورت حمله مغولها، بسیاری از مناطق اروپا خالی از سکنه و احتمالاً به سرعت به کوهستان و چمنزار تبدیل می شد. اتفاقی که در خراسان ایران افتاد. و در صورت وقوع چنین جنایتی، اروپا هرگز شاهد شکلگیری سرمایهداری و اوجگیری طبقه متوسط نمیشد و صنعت چاپ در اروپا شکل نمیگرفت. انقلابهایی مثل انقلاب فرانسه هرگز رخ نمیداد و از همه مهمتر، اروپا هرگز انقلاب صنعتی را تجربه نمیکرد. دقیقا همان چیزی که در ایران افتاد.
ویرانی پاریس احتمالاً یکی از فاجعهبارترین نتایج حمله مغولها میشد؛ اگر مغولها به ایتالیا حمله میکردند و کسی در برابرشان دوام نمیآورد؛ حمله مغولها و ویران کردن احتمالی شهر رم توسط آنها به معنای ویران کردن قویترین نقطه ارتباط جامعه اروپا با گذشته باستانی روم بود. اگر این ارتباط با دنیای کلاسیک قطع میشد، چهرههایی مثل دانته، میکلآنژ و لئوناردو داوینچی ظهور پیدا نمیکردند؟ حتی اگر نیاکان این هنرمندان هم از حمله مغولها جان به در میبردند، شهرها و روستاهایشان چنان ویران میشد و دغدغه مردم چنان بر تأمین غذای روزانه متمرکز میشد که دیگر جایی برای شعر یا هنر باقی نمیماند. درست مثل اتفاقی که در ایران افتاد و خرافه و نذر و نیاز جای دانش را گرفت.
اما حمله مغولها به وین هرگز اتفاق نیفتاد. در اوایل سال 1242 میلادی، ارتش مغول ناگهان عقبنشینی کرد. مرگ جانشین چنگیز یعنی اوکتای باعث عقبنشینی مغولها از اروپا شد و لشکریان مغولی به مغولستان بازگشتند. چون وقتی خان از دنیا رفت، قانون و عرف مغولی ایجاب میکرد که نیروهای نظامی شخصاً به سرزمین شان برگردند و به او ادای احترام کنند و یک خان جدید هم انتخاب شود.
نتیجه این شد که سبتای بهادر در آستانه فتح غرب اروپا، راهش را تغییر داد و با نیروهایش به خانه برگشت. مغولها دیگر هرگز به اروپا برنگشتند. چون تمرکز خان جدید روی تثبیت قدرت خود بر چین و ایران و سرزمینهای عربی قرار گرفت. چون در ایران، خلیفه عباسی و حشاشین در حال استحکام جایگاه خود بودند تا با یک بسیج مردمی مغولها را از جهان اسلام بیرون برانند و در چین نیز شورش هایی بر علیه مغولان صورت گرفت.
مرگ اوکتای روند تاریخ جهان را عوض نمود و راه را برای سروری غرب در جهان باز نمود. چون یکی از رقبایشان یعنی ایران نیز دیگر توان تولید علم را نداشت. بلکه توان علمی پیشینیان خود را نیز در آتش خشم مغولان از دست داده بود
مغولان هنگام حمله به ایران تمام راههای ارتباطی را می شناختند و اطلاعات دقیقی از موقعیت نظامی و اقتصادی و ارتباطی خوارزمشاهیان داشتند.
آنها این اطلاعات را از بازرگانان راه ابریشم کسب نموده بودند.
دستگیری و اعدام 450 بازرگان جاسوس در اُترار حاکی از همکاری بازرگانان راه ابریشم با مغولان بود و می توان پی برد چنگیز تاجران راه ابریشم را مورد تکریم قرار می داد.
علت اصلی همکاری بازرگانان با مغولان، بسته شدن راه ابریشم توسط سلطان محمد خوارزمشاه بود.
سلطان محمد خوارزمشاه مثل خسرو انوشیروان ساسانی متوجه شد که دسترسی آلتاییان به سود راه ابریشم و ابزارآلات مورد نیاز برای ساخت یک ارتش قوی می تواند یک فاجعه جهانی را حاصل نماید. با این تفاوت که خسرو انوشیروان به طور کامل راه ابریشم را مسدود نکرد و فقط با تعیین حق گمرک سنگین برای عبور کالا باعث شد که نه روم و نه ترکان نتوانند سود مناسبی از تجارت راه ابریشم کسب نمایند. ولی ایران بدون هیچ زحمتی بتواند سود کلانی از این تجارت بدست آورد.
اشتباه سلطان محمد در این بود که به طور کامل راه تجارتی ابریشم را بست. او با چنین اقدامی سبب نارضایتی بازرگانان داخلی و خارجی شد و آنان نیز برای رهایی از وضعیت موجود، نهایت همکاری را با چنگیز
https://t.me/Holilan_History
گردآورنده: دکتر باقر پیری
ویراستار : هادی نورملکی بالاوند
قسمت هفدهم
۲۸-۳-۱۴۰۲
آب و هوای اروپا برای زندگی ایلی مغولها بسیار مناسبتر از آب و هوای ایران بود.
همه چیز دست به دست هم داده بود که غرب هم مثل ایران در مواجهه با مغولها در پرتگاهی تاریخی قرار گیرد. اما با خوششانسی از این خطر جان به در برد.
در سال 1242 میلادی، اسب سوارهای غریبه را در اطراف وین دیده میشدند و اتریش در برابر آنها کاملاً بیدفاع بود. این روش حمله دقیقاً شبیه شیوه حمله به ایران بود. یعنی فرستادن جلوداران برای ترساندن دشمن و سپس حمله نهایی و در این میان، غرب اروپا با نگرانی منتظر آنها بود و کاری هم از دستش برنمیآمد.
مغولها مطمئن بودند که وین را به راحتی فتح میکنند. با این اوصاف، تردیدی نبود که وین با خاک یکسان خواهد شد. مغولها قصد داشتند. ابتدا به بلژیک حمله کنند. چون ثروت بیشتری در این مناطق خوابیده بود و قرار بود گروهی دیگر از مغولها از آلپ عبور کنند و خود را به ایتالیا برسانند و چراگاههای بیشتر و شهرهای بیشتری برای ویران کردن هم پیدا کنند.
در صورت حمله مغولها، بسیاری از مناطق اروپا خالی از سکنه و احتمالاً به سرعت به کوهستان و چمنزار تبدیل می شد. اتفاقی که در خراسان ایران افتاد. و در صورت وقوع چنین جنایتی، اروپا هرگز شاهد شکلگیری سرمایهداری و اوجگیری طبقه متوسط نمیشد و صنعت چاپ در اروپا شکل نمیگرفت. انقلابهایی مثل انقلاب فرانسه هرگز رخ نمیداد و از همه مهمتر، اروپا هرگز انقلاب صنعتی را تجربه نمیکرد. دقیقا همان چیزی که در ایران افتاد.
ویرانی پاریس احتمالاً یکی از فاجعهبارترین نتایج حمله مغولها میشد؛ اگر مغولها به ایتالیا حمله میکردند و کسی در برابرشان دوام نمیآورد؛ حمله مغولها و ویران کردن احتمالی شهر رم توسط آنها به معنای ویران کردن قویترین نقطه ارتباط جامعه اروپا با گذشته باستانی روم بود. اگر این ارتباط با دنیای کلاسیک قطع میشد، چهرههایی مثل دانته، میکلآنژ و لئوناردو داوینچی ظهور پیدا نمیکردند؟ حتی اگر نیاکان این هنرمندان هم از حمله مغولها جان به در میبردند، شهرها و روستاهایشان چنان ویران میشد و دغدغه مردم چنان بر تأمین غذای روزانه متمرکز میشد که دیگر جایی برای شعر یا هنر باقی نمیماند. درست مثل اتفاقی که در ایران افتاد و خرافه و نذر و نیاز جای دانش را گرفت.
اما حمله مغولها به وین هرگز اتفاق نیفتاد. در اوایل سال 1242 میلادی، ارتش مغول ناگهان عقبنشینی کرد. مرگ جانشین چنگیز یعنی اوکتای باعث عقبنشینی مغولها از اروپا شد و لشکریان مغولی به مغولستان بازگشتند. چون وقتی خان از دنیا رفت، قانون و عرف مغولی ایجاب میکرد که نیروهای نظامی شخصاً به سرزمین شان برگردند و به او ادای احترام کنند و یک خان جدید هم انتخاب شود.
نتیجه این شد که سبتای بهادر در آستانه فتح غرب اروپا، راهش را تغییر داد و با نیروهایش به خانه برگشت. مغولها دیگر هرگز به اروپا برنگشتند. چون تمرکز خان جدید روی تثبیت قدرت خود بر چین و ایران و سرزمینهای عربی قرار گرفت. چون در ایران، خلیفه عباسی و حشاشین در حال استحکام جایگاه خود بودند تا با یک بسیج مردمی مغولها را از جهان اسلام بیرون برانند و در چین نیز شورش هایی بر علیه مغولان صورت گرفت.
مرگ اوکتای روند تاریخ جهان را عوض نمود و راه را برای سروری غرب در جهان باز نمود. چون یکی از رقبایشان یعنی ایران نیز دیگر توان تولید علم را نداشت. بلکه توان علمی پیشینیان خود را نیز در آتش خشم مغولان از دست داده بود
مغولان هنگام حمله به ایران تمام راههای ارتباطی را می شناختند و اطلاعات دقیقی از موقعیت نظامی و اقتصادی و ارتباطی خوارزمشاهیان داشتند.
آنها این اطلاعات را از بازرگانان راه ابریشم کسب نموده بودند.
دستگیری و اعدام 450 بازرگان جاسوس در اُترار حاکی از همکاری بازرگانان راه ابریشم با مغولان بود و می توان پی برد چنگیز تاجران راه ابریشم را مورد تکریم قرار می داد.
علت اصلی همکاری بازرگانان با مغولان، بسته شدن راه ابریشم توسط سلطان محمد خوارزمشاه بود.
سلطان محمد خوارزمشاه مثل خسرو انوشیروان ساسانی متوجه شد که دسترسی آلتاییان به سود راه ابریشم و ابزارآلات مورد نیاز برای ساخت یک ارتش قوی می تواند یک فاجعه جهانی را حاصل نماید. با این تفاوت که خسرو انوشیروان به طور کامل راه ابریشم را مسدود نکرد و فقط با تعیین حق گمرک سنگین برای عبور کالا باعث شد که نه روم و نه ترکان نتوانند سود مناسبی از تجارت راه ابریشم کسب نمایند. ولی ایران بدون هیچ زحمتی بتواند سود کلانی از این تجارت بدست آورد.
اشتباه سلطان محمد در این بود که به طور کامل راه تجارتی ابریشم را بست. او با چنین اقدامی سبب نارضایتی بازرگانان داخلی و خارجی شد و آنان نیز برای رهایی از وضعیت موجود، نهایت همکاری را با چنگیز
https://t.me/Holilan_History
Telegram
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
🔷معرفی مفاخر وآثار باستانی و طبیعی شهرستان هلیلان🔷
⏩Holilan in the course of history⏪
ارتباط با مدیر کانال جهت ارسال مطالب:
👇
@Hadinourmalkiy
💠اگر مطالب کانال موردپسندتان واقع شد ما را به دوستانتان معرفی کنید..
🔜 t.me/Holilan_History
┈••✾•🌿
⏩Holilan in the course of history⏪
ارتباط با مدیر کانال جهت ارسال مطالب:
👇
@Hadinourmalkiy
💠اگر مطالب کانال موردپسندتان واقع شد ما را به دوستانتان معرفی کنید..
🔜 t.me/Holilan_History
┈••✾•🌿
⚫️⚫️⚫️
۲۹ خرداد سومین سالگرد عروج اسوه ادب واخلاق، الگوی شرافت وانسانیت زنده ناممهندس #جلیل_کریمی
از دیار هلیلان طایفه بهمنیاروند روستای کزآباد
ریاست اداره برق شهرستان اسلام آباد غرب
⚫️نبودن هایی هست که هیج بودنی جبرانشان نمی کند وعزیزانی هستند که هرگز تکرار نمی شوند.
⚫️قرنهاهم بگذرد
یادت درتک تک اجزای جانمان خواهد ماند
جز آن که مرگ مارا به یغماببرد.
🔘آهوان گمشدند درشب دشت
🔘آه از آن رفتگان بی برگشت
#هلیلان در گذر تاریخ
https://t.me/Holilan_History
۲۹ خرداد سومین سالگرد عروج اسوه ادب واخلاق، الگوی شرافت وانسانیت زنده ناممهندس #جلیل_کریمی
از دیار هلیلان طایفه بهمنیاروند روستای کزآباد
ریاست اداره برق شهرستان اسلام آباد غرب
⚫️نبودن هایی هست که هیج بودنی جبرانشان نمی کند وعزیزانی هستند که هرگز تکرار نمی شوند.
⚫️قرنهاهم بگذرد
یادت درتک تک اجزای جانمان خواهد ماند
جز آن که مرگ مارا به یغماببرد.
🔘آهوان گمشدند درشب دشت
🔘آه از آن رفتگان بی برگشت
#هلیلان در گذر تاریخ
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
🛑مرداویج میخواست مدائن را پایتخت قرار دهد 📚 مردآویج در نظر داشت بغداد را متصرف شود و مدائن را پایتخت قرار دهد و تاج بر سر گذارد برای این منظور به عبدالله وهبان که حکومت اهواز را به او داده بود نوشت که ایوان مدائن و طاق کسری را تعمیر کند و به همان هیبت…
🛑مذهب و اعتقادات مرداویج
📚گرچه مرداویج در سپاه علویان طبرستان حضور داشته، ولیکن به آنها وفادار نبود. او تنها از دین برای پیشبرد اهداف نظامی و سیاسی خود استفاده کردهاست و تعصبی به دین و مذهب نداشت؛ به گونهای که گاه توسط نزدیکانش مورد شماتت قرار گرفتهاست. او پس از به قدرت رسیدن، چون توان مقابله با خلافت را در خود نمیدید یا چون نیاز به داشتن حکومتی تحت مشروعیت دینی دستگاه خلیفه داشت، ابتدا لباس سیاهی که شعار خلیفه بود، را به تن کرد ولی بعد به دشمنی با خلیفه پرداخت.
📚او همچنین به خلیفهٔ فاطمی در مصر نامهای نوشت و هدایایی برای او ارسال کرد، ولی مشخص نیست که قصدش مشروعیت یافتن تحت لوای او بوده یا برای ایجاد اتحاد علیه عباسیان تلاش میکرده. این رویکرد مرداویج به مذهب موجب شده منابع دربارهٔ مذهب وی دارای اختلاف باشند.
📚برخی منابع اورا زرتشتی، شیعه اسماعیلی یا کافر دانستند؛ ولی با توجه به زیدی بودن اکثریت مردم گیلان و دیلم در آن دوره و گزارشهایی که دربارهٔ وشمگیر، برادر مرداویج، وجود دارد، میتوان نتیجه گرفت که مرداویج پیشتر پیرو زیدیان بودهاست.اصول فکری و اعتقادی مرداویج به درستی شناخته نیست. این احتمال وجود دارد که او متناسب با پیشرویهایش، افکار و ایدههای جدیدی را دنبال کردهاست. مشخص نیست در آغاز چه رویکردی نسبت به دین، مذهب و خلیفه داشتهاست و واکنشی نسبت به این مسائل از او گزارش نشده.
📚بهانه قرار دادن بیاحترامی اسفار به دین اسلام نیز میتواند تنها در جهت به قدرت رسیدن باشد؛ کمااینکه ابن علان قزوینی، از فرماندهان سپاهش، بیاحترامی مشابهی به قرآن داشت که او واکنشی نشان نداد و خود از مسلمانان شهر ری به اندازهٔ نامسلمانان جزیه گرفت. در ابتدای به قدرت رسیدن لباس سیاه خلیفه را پوشید اما مدتی بعد ساز طغیان علیه او را نواخت و به تاریخ ایران توجه نشان داده و دستور داد همچون پادشاهان ساسانی برای او دو تخت، یکی از طلا و یکی از عاج، بسازند و برای اطرافیانش تختهایی از نقره ساخت؛
📚 همچنین تاج کسری برای خود ساخت و قصد داشت با ترمیم ایوان کسری، آنجا را پایتخت خود قرار دهد.مرداویج سر آن داشت تا بغداد را بگیرد، خلافت را براندازد، دولت عرب را از میان ببرد، پادشاهی ایرانیان را دوباره برقرار سازد و خود را «شاهنشاه» بنامد.
منابع
مهرآبادی، تاریخ سلسله زیاری
رجبی، جایگاه مرداویج در تاریخ ایران
رحمتی و شاهرخی، «مرداویج و اندیشه احیای شاهنشاهی ساسانی».
https://t.me/Holilan_History
📚گرچه مرداویج در سپاه علویان طبرستان حضور داشته، ولیکن به آنها وفادار نبود. او تنها از دین برای پیشبرد اهداف نظامی و سیاسی خود استفاده کردهاست و تعصبی به دین و مذهب نداشت؛ به گونهای که گاه توسط نزدیکانش مورد شماتت قرار گرفتهاست. او پس از به قدرت رسیدن، چون توان مقابله با خلافت را در خود نمیدید یا چون نیاز به داشتن حکومتی تحت مشروعیت دینی دستگاه خلیفه داشت، ابتدا لباس سیاهی که شعار خلیفه بود، را به تن کرد ولی بعد به دشمنی با خلیفه پرداخت.
📚او همچنین به خلیفهٔ فاطمی در مصر نامهای نوشت و هدایایی برای او ارسال کرد، ولی مشخص نیست که قصدش مشروعیت یافتن تحت لوای او بوده یا برای ایجاد اتحاد علیه عباسیان تلاش میکرده. این رویکرد مرداویج به مذهب موجب شده منابع دربارهٔ مذهب وی دارای اختلاف باشند.
📚برخی منابع اورا زرتشتی، شیعه اسماعیلی یا کافر دانستند؛ ولی با توجه به زیدی بودن اکثریت مردم گیلان و دیلم در آن دوره و گزارشهایی که دربارهٔ وشمگیر، برادر مرداویج، وجود دارد، میتوان نتیجه گرفت که مرداویج پیشتر پیرو زیدیان بودهاست.اصول فکری و اعتقادی مرداویج به درستی شناخته نیست. این احتمال وجود دارد که او متناسب با پیشرویهایش، افکار و ایدههای جدیدی را دنبال کردهاست. مشخص نیست در آغاز چه رویکردی نسبت به دین، مذهب و خلیفه داشتهاست و واکنشی نسبت به این مسائل از او گزارش نشده.
📚بهانه قرار دادن بیاحترامی اسفار به دین اسلام نیز میتواند تنها در جهت به قدرت رسیدن باشد؛ کمااینکه ابن علان قزوینی، از فرماندهان سپاهش، بیاحترامی مشابهی به قرآن داشت که او واکنشی نشان نداد و خود از مسلمانان شهر ری به اندازهٔ نامسلمانان جزیه گرفت. در ابتدای به قدرت رسیدن لباس سیاه خلیفه را پوشید اما مدتی بعد ساز طغیان علیه او را نواخت و به تاریخ ایران توجه نشان داده و دستور داد همچون پادشاهان ساسانی برای او دو تخت، یکی از طلا و یکی از عاج، بسازند و برای اطرافیانش تختهایی از نقره ساخت؛
📚 همچنین تاج کسری برای خود ساخت و قصد داشت با ترمیم ایوان کسری، آنجا را پایتخت خود قرار دهد.مرداویج سر آن داشت تا بغداد را بگیرد، خلافت را براندازد، دولت عرب را از میان ببرد، پادشاهی ایرانیان را دوباره برقرار سازد و خود را «شاهنشاه» بنامد.
منابع
مهرآبادی، تاریخ سلسله زیاری
رجبی، جایگاه مرداویج در تاریخ ایران
رحمتی و شاهرخی، «مرداویج و اندیشه احیای شاهنشاهی ساسانی».
https://t.me/Holilan_History
Telegram
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
🔷معرفی مفاخر وآثار باستانی و طبیعی شهرستان هلیلان🔷
⏩Holilan in the course of history⏪
ارتباط با مدیر کانال جهت ارسال مطالب:
👇
@Hadinourmalkiy
💠اگر مطالب کانال موردپسندتان واقع شد ما را به دوستانتان معرفی کنید..
🔜 t.me/Holilan_History
┈••✾•🌿
⏩Holilan in the course of history⏪
ارتباط با مدیر کانال جهت ارسال مطالب:
👇
@Hadinourmalkiy
💠اگر مطالب کانال موردپسندتان واقع شد ما را به دوستانتان معرفی کنید..
🔜 t.me/Holilan_History
┈••✾•🌿
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
📖 #داستانهای_شاهنامه ✍ فریناز جلالی قسمت شصت ودوم ۲۶-۲-۱۴۰۲ 💠 مرگ منوچهر چوسال منوچهر شد بر دو شصت ز گیتی همی بار رفتن ببست 🔸منوچهر در پایان عمر پسرش نوذر را فراخواند و به او پند داد و می گفت که دل به این تخت و تاج شاهی خوش مکن که بالاخره به سر می آید و…
📖 #داستانهای_شاهنامه
✍ فریناز جلالی
قسمت شصت و سوم
۱-۴-۱۴۰۲ش
💠 پادشاهی نوذر(بخش اول)
🔸پادشاهی نوذر هفت سال طول کشید . وقتی سوگ پدرش به پایان رسید بر تخت شاهی تکیه زد و بار عام داد و به سپاه دینار و درم داد و بزرگان به پابوسی او آمدند .مدتی از این ماجرا نگذشته بود که شاه طریقه بیدادگری پیش گرفت و رسمهای پدر را به هم زد و با موبدان و آزادگان دشمنی کرد و دلش اسیر حرص و آز شد و به همین خاطر در پهنه فرمانرواییش بزرگان دست به طغیان زدند و شورش در گوشه و کنار مملکت به پا شد .نوذر شاه ترسید و به سام نامه نوشت که : دلگرمی من به توست . در پادشاهی من آشوب به پا شده است و به تو نیاز دارم.
✍ فریناز جلالی
قسمت شصت و سوم
۱-۴-۱۴۰۲ش
💠 پادشاهی نوذر(بخش اول)
🔸پادشاهی نوذر هفت سال طول کشید . وقتی سوگ پدرش به پایان رسید بر تخت شاهی تکیه زد و بار عام داد و به سپاه دینار و درم داد و بزرگان به پابوسی او آمدند .مدتی از این ماجرا نگذشته بود که شاه طریقه بیدادگری پیش گرفت و رسمهای پدر را به هم زد و با موبدان و آزادگان دشمنی کرد و دلش اسیر حرص و آز شد و به همین خاطر در پهنه فرمانرواییش بزرگان دست به طغیان زدند و شورش در گوشه و کنار مملکت به پا شد .نوذر شاه ترسید و به سام نامه نوشت که : دلگرمی من به توست . در پادشاهی من آشوب به پا شده است و به تو نیاز دارم.