🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
315 subscribers
1.33K photos
92 videos
172 files
1.88K links
🔷معرفی مفاخر وآثار باستانی و طبیعی شهرستان هلیلان🔷
Holilan in the course of history
ارتباط با مدیر کانال جهت ارسال مطالب:
👇
@Hadinourmalkiy

💠اگر مطالب کانال موردپسندتان واقع شد ما را به دوستانتان معرفی کنید..

🔜 t.me/Holilan_History
┈••✾•🌿
Download Telegram
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
ماجرای حمله مغولان به ایران گردآورنده: دکتر باقر پیری ویراستار : هادی نورملکی قسمت یازدهم ۱۳-۳-۱۴۰۲ سلطان محمد به سمت پایتخت باز می گردد و می داند که چنگیز قدرت و هیبت او را پس از این ماجرا محک خواهد زد و همین اتفاق نیز می افتد. چون پسر بزرگ چنگیز (جوچی)…
ماجرای حمله مغولان به ایران
گردآورنده: دکتر باقر پیری
ویراستار : هادی نورملکی
قسمت دوازدهم
۱۴-۳-۱۴۰۲
گرچه منابع اسلامی و منابع دوران ایلخانی اصرار دارند تا سلطان محمد خوارزمشاه را ترسو و در حال فرار جلوه دهند. اما بررسی روایت های تاریخی چندان با منطق سازگار نیست.
آنچه که از روایت های تاریخی در می یابیم. این است که چنگیزخان مغول به نام تجارت، چند صد جاسوس مسلمان را به فاراب فرستاد تا از این شهر وارد مسیر راه ابریشم شوند و از اوضاع ایران جاسوسی نمایند. اما حاکم اترار (فاراب) تمام جاسوسان را دستگیر می نماید و ماجرا را به اطلاع سلطان محمد خوارزمشاه که در در عراق عجم و در شهر همدان و لشکرش در حال جنگ و پیشروی و فتح قلمرو خلیفه عباسی بود،  میرساند و سلطان نیز دستور قتل همه آنان را صادر می نماید.
سلطان محمد به سمت پایتخت باز می گردد و می داند که چنگیز قدرت و هیبت او را پس از این ماجرا محک خواهد زد و همین اتفاق نیز می افتد. چون پسر بزرگ چنگیز (جوچی) به بهانه سرکوب گروهی از تاتارها به نام مرکیت ها به سمت بخش هایی از قلمرو قراختایان که خوارزمشاهیان بر سر مالکیت آن ادعا داشتند - می شوند و سلطان محمد نیز به محض برخورد با آنان وارد نبرد می شود و نتیجه جنگ با پیروزی خوارزمشاهیان به پایان می رسد.
این نبرد چنگیز را به وحشت می اندازد و چند سفیر صلح را به نزد دربار خوارزمشاهی می فرستد. اما به جای سلطان محمد،  چون پرتاب مجرمین به داخل جیحون شیوه تنبیهی مخصوص ترکان خاتون بودەاست.
سلطان خوارزمشاه با شنیدن این ماجرا متوجه میشود که جنگ با چنگیز حتمی است. برای همین با وزیران جنگ مشورت می نماید. جلال الدین خوارزمشاه بر این عقیده بود که باید با تمام قوا به نبرد با چنگیز رفت. اما مشخص نیست که مغولان از کدام مسیر حمله خواهند کرد. همچنین چاپکی مغولان مانع از شیوه جنگ روبرو با مغولان می شود. پس به پیشنهاد مناسب تری که از طرف وزیران جنگ ارائه میشود. مورد پسند سلطان قرار می گیرد.
این پیشنهاد بر این محور استوار است که چنگیز را در حال محاصره یکی از شهرها به دام بیندازند.  گمان می رفت، شهر سمرقند هدف اصلی چنگیز است پس 60 هزار نیرو در سمرقند و  20 هزار نیرو به بخارا فرستاده میشود با این استراتژی مردم هم در دفاع از شهرها به مدافعین کمک خواهند کرد و شیوه جنگی کمانداران مغولی نیز بی اثر می شود و خبری نیز از شبیخون سواران سبک اسلحه مغولی نیست.
همچنین محاصره شهرها نیروهای چنگیز را خسته و فرسوده خواهد کرد.
یک نیروی 50 هزار نفره نیز بە شمال فرستاده می شود تا در صورت ورود نیروی کمکی به چنگیر با آنان مقابله نماید.
یک نیروی 30 هزار نفره نیز برای شیطنت های احتمالی خلیفه عباسی یا حشاشین در عراق نگه داشته می شود و سلطان محمد نیز در اطراف بلخ با نیروی بزرگی به کمین می نشیند تا با رویت چنگیز و آغاز محاصره سمرقند، او را از دو طرف محاصره کرده و مانع از فرار چنگیز شود.
همه چیز آماده است تا شهر سمرقند به قتلگاه چنگیز تبدیل شود و سر انجام روباه مغولی یعنی چنگیز ظاهر می شود.  اما دو اتفاق باعث بر هم خوردن تمام استراتژی سلطان محمد می شود. اول اینکه چنگیز ابتدا به بخارا حمله می کند.
دوم لشکر ترکان در بخارا و سمرقند به علت هم نژادی و خویشاوندی تباری با مغولان تسلیم چنگیز می شوند و چند ده هزار نیروی ترک به چنگیز ملحق می شوند و گروه بزرگی از سربازهای خوارزمشاهی به سمت نواحی داخلی ایران فرار کرده و قبل از حمله مغولان، به غارت مردم مشغول می شوند.
سلطان در شوک تسلیم زود هنگام سمرقند است و اتفاق وحشتناکی که سلطان محمد را متوجه خطر می کند این است که سربازان ترک تبار اردوی او نیز به جای آمادگی برای حمله به چنگیز و تمام پسران او که در اردو محاصره سمرقند هستند به سلطان خیانت می کنند و قصد دارند او را دستگیر و تحویل چنگیز دهند و این اصلی ترین دلیل فرار سلطان محمد به سمت نواحی داخلی ایران است، نه ترس او از حمله چنگیز، او در ابتدا قصد نداشت که به جزیره آبسکون بگریزد اما برای تحویل نیروی 30 هزار نفره خود در عراق به سمت همدان حرکت نمود.

سلطان محمد خوارزمشاه حاکمی  ایدئولوژیک بود که نه او و نه جانشینش جلال الدین زیاد مورد پسند مردم ایران نبودەاند. اما حکامی ترسو نبوده اند.
در صفحه 137 و 138 از جلد بیست وشش کتاب الکامل ابن اثیر (ترجمه ابولقاسم حالت) چنین آمده که خوارزمشاه پس از اینکه فرستاده چنگیز را به قتل رساند. به سرزمین مغولان لشکر کشید و زنان و کودکان آنها را به اسارت گرفت و اموالشان را غارت نمود چون سربازان مغولی به جنگ کوچلک خان رفته بودند. غایب بودند و سلطان محمد منتظر بازگشت آنان باقی ماند و پس از اینکه سربازان مغولان برگشتند بین دو سپاه جنگ در گرفت و نهایتاً بدون نتیجه از هم جدا شدند. یعنی مغولان نیمه شب محل نبرد را ترک نمودند و سلطان دیگر
https://t.me/Holilan_History
#فرهنگ_عامه

گردآورنده:رضاگراوند

#ضرب‌المثل_لکی

📝((گرگی مِردوی،کاوِر لَرّی وَ پِتا میا))

ترجمه👇

گرگی مرده بود،بره ای لاغری بر او پوزه می زد

توضیحات 👇

گرگ و گوسفند در ادبیات لکی نماد ظالم و مظلوم، زور دار و بی زور و غالب و مغلوب هستند.همیشه گرگ غالب و گوسفند
مغلوب است.این تا زمانی که گرگ زنده و سالم باشد،اما اگر گرگ بمیرد،گوسفند می تواند به او نزدیک شود و جنازه اش را بو کند و لگد مال کند.

کاربرد ضرب المثل👇

ضرب المثل وقتی گفته می شود که یک آدم زور دار،رئیس ایل،خان،شجاع و با جربزه که همیشه دیگران از او می ترسیدند و به خودشان اجازه نمی دادند در مقابل او عرص اندام کنند،حالا به دلایلی وضعیتی پیش آمده که مثلا به علت پیری،فقر و تهیدستی،تغییر اوضاع جامعه و یا مواردی این چنین،ضعیف و ناتوان شده و دیگران به او زور می گویند.این شخص چون چون هنوز آن ابهت گذشته را در رگ و خون خود احساس می کند،خود را هنوز گرگ و دیگران را گوسفند می داند.زیر بار زور نمی رود و رفتار زیر دستان گذشته را مسخره می کند.

#ضرب_المثل #فال_چلسرو #قوم_لک
#فال_چلسرو #زبان_لکی #چیستان #مویه

#هلیلان در گذر تاریخ
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
📚فتح اصفهان و خوزستان 📚در این هنگام نبردی میان «لشکری» و «احمد بن کیغلغ» در شهر اصفهان در جریان بود که نهایتاً احمد بن کیغلغ در آن پیروز شد؛ ولی خلیفه حکومت اصفهان را به مظفر بن یاقوت سپرد. در ذی‌الحجه ۳۲۱ هجری مرداویج لشکری به رهبری برادرش، وشمگیر،به…
🛑مرداویج در دیلم و طبرستان




📚در این زمان ماکان بن کاکی، متحد پیشین مرداویج، در گرگان و طبرستان حکومت می‌کرد و اختلافاتی میان این دو به وجود آمده بود؛ من جمله آن که «ابوجعفر ناصر بن احمد بن حسن» از گیلان به ری رفت و علی‌رغم اختلافاتی که با ماکان داشت، مرداویج او را گرامی داشت.



📚مرداویج به بهانهٔ شکنجهٔ شخصی به نام «ابوالفضل شاگرد»، که از اقوام مُطرّف (وزیر مرداویج) بود، به سمت طبرستان راهی شد. هم‌زمان مرداویج، در سال ۳۲۰ هجری، پیکی نزد برادر کوچک‌ترش، وشمگیر، فرستاد و از او دعوت کرد که نزدش آید. وشمگیر ابتدا به علت اطاعت مرداویج از خلیفه، که مذهب متفاوتی داشت، حاضر نشد به او بپیوندد ولی نهایتاً در ری به او ملحق شد.



📚در سال ۳۲۱ هجری، مرداویج به طبرستان لشکر کشید. گرچه منابع اولیه گزارش کافی از این اردوکشی نداده‌اند؛ ولی مسلماً نبردهایی میان ماکان و مرداویج ابتدا در طبرستان و سپس در گرگان رخ داد که مرداویج هر بار پیروز شد و نهایتاً ماکان به دیلم گریخت. در این نبردها، ابوجعفر نیز شرکت داشت و در «دلاوه رود» با همراهانش توسط ماکان به قتل رسید. همچنین مادر ابوجعفر برای انتقام، یکی از یاران ماکان به نام «اسمعیل» را کشت.



📚نهایتاً ماکان در دیلم نزد ابوالفضل ثائر رفته، با او متحد شد. مرداویج نیز «بلقسم بن بانجین» را به جانشینی خود و حاکم طبرستان و گرگان منصوب کرد و سرخاب، پسر بالقسم که دامادش می‌شد، را امیر گرگان نامید. پس از بازگشت مرداویج به اصفهان، ماکان و ثائر به طبرستان حمله کردند ولی از بالقسم شکست خوردند و به خراسان گریختند.



📚در نیشابور، به فرمان نصر سامانی، سپاهی به فرماندهی ابوعلی احمد بن محتاج چغانی از سوی سامانیان برای ماکان گسیل شد. بالقسم این بار هم ماکان و متحدین تازه‌اش را شکست داد.لشکر شکست‌خوردهٔ سامانی قصد عزیمت به دامغان داشتند ولی بالقسم راهشان را بست و ناچار شدند به خراسان بازگردند. امیر سامانی با این وضع از ماکان ناامید شد و او را همراه با لشکری به کرمان فرستاد.



📚در همین سال سامانیان این بار با لشکری به فرماندهی سپهسالار خراسان، ابوبکر مظفر، توانستند گرگان را فتح کنند. مرداویج با شنیدن خبر سقوط گرگان، سریعاً عازم گرگان شد. ابوعلی بلعمی در این هنگام نامه‌نگاری‌هایی با مطرّف انجام داد و سعی کرد از طریق مطرف، مرداویج را از حمله به گرگان منصرف کند ولی مرداویج با اطلاع یافتن از مکاتبات این دو، مطرف را به زندان انداخت و اموالش را مصادره کرد.



📚بلعمی پس از آن با خود مرداویج به مکاتبه پرداخت و گناه لشکرکشی را به گردن مطرف انداخته و از مرداویج خواست که به ری بازگردد. مرداویج صلح با سامانیان را پذیرفت، مطرف را اعدام کرد و به امیر سامانی خراج داد.



منابع

 مفرد، ظهور و سقوط آل زیار، 

 مهجوری، تاریخ مازندران،
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
ماجرای حمله مغولان به ایران گردآورنده: دکتر باقر پیری ویراستار : هادی نورملکی قسمت دوازدهم ۱۴-۳-۱۴۰۲ گرچه منابع اسلامی و منابع دوران ایلخانی اصرار دارند تا سلطان محمد خوارزمشاه را ترسو و در حال فرار جلوه دهند. اما بررسی روایت های تاریخی چندان با منطق سازگار…
ماجرای حمله مغولان به ایران
گردآورنده: دکتر باقر پیری
ویراستار : هادی نورملکی
قسمت سیزدهم
۱۶-۳-۱۴۰۲
به تعقیب آنان نپرداخت و در واقع سلطان محمد پیروز این نبرد بوده و سفیران صلح دیگری با لحن ملایم تر از جانب چنگیز به سمت دربار خوارزمشاه فرستاده شد که این گروه توسط ترکان خاتون به آب انداخته شده اند.
برخی منابع از جمله کتاب جهانگشای جوینی و رشیدالدین و تاریخ نسوی به خوبی نشان میدهند که سلطان پس از کشتن جاسوسان مغولی از رفتار سفیران مغولی که برای تهدید او آمده بودند به شدت عصبانی شده و به قصد قدرت نمایی و به قلمرو مغولان لشکر کشی نموده است.
چنگیز همیشه از حمله خوارزمشاهیان به قلمرو خود وحشت داشت چه برسد به اینکه به ایران حمله کند و اگر به خود اجازه حمله به ایران را داد به این خاطر بود که از قبل با سفیران جنگی خائن ملاقات نموده بود و از آنان اطمینان خاطر گرفته بود که در هنگام حمله مغولان پشت خوارزمشاه را خالی خواهند نمود.
سلطان محمد در یک استراتژی درست که قرار بود به سمت لشکر چنگیز هجوم بَرد، تصمیم گرفت. شکست سنگینی بر مغولان وارد آورد و پس از کشتن چنگیز به سمت چین لشکر کشی نماید.
https://t.me/Holilan_History
💢دولت خاتون، اتابک لر


در سال ۸۵۰ هجری قمری یکی از روسای لر کوچک به نام شجاع‌الدین‌خورشید طوایف لر کوچک را تحت امر خود در آورد و در قلعه مستحکم مانرود از قلعه‌های مستحکم لرستان استقرار یافت . پس از او سلسله امرای لرکوچک تا اواسط قرن دهم هجری یعنی تا ایام سلطنت شاه طهماسب اول صفوی باقی بودند و آخرین آنها که نامی از او باقی است شاه رستم بن جهانگیر ملقب به رستم خان است که گفته شده‌است داماد شاه طهماسب بوده و در زمان صفویه بر لرستان حکومت داشته‌است.دولت خاتون زن عزالدین محمد دوازدهمین اتابک لر بود که بعد از مرگ همسر خود تا چند سال اتابک لر کوچک شد.گستره حکومت این شیرزن لر از بغداد تا رود سزار بعنوان مرز اتابکان لر بزرگ و اتابکان لر کوچک بود و بعد از او برادرش عزالدین حسین به اتابکی لر کوچک رسید.
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
🛑مرداویج در دیلم و طبرستان 📚در این زمان ماکان بن کاکی، متحد پیشین مرداویج، در گرگان و طبرستان حکومت می‌کرد و اختلافاتی میان این دو به وجود آمده بود؛ من جمله آن که «ابوجعفر ناصر بن احمد بن حسن» از گیلان به ری رفت و علی‌رغم اختلافاتی که با ماکان داشت، مرداویج…
🛑پسران بویه در رکاب مرداویج زیاری




📚سه برادر، که با عنوان پسران بویه شناخته می‌شوند، از فرماندهان وفادار به ماکان بودند که پس از شکست‌های متوالی ماکان با کسب اجازه از او، نزد مرداویج رفتند و به لشکریان زیاری پیوستند انان در رکاب مرداویج بودند و پس از او، ترقی کردند. مرداویج در ابتدا از آنان استقبال کرده و شهر کرج ابودلف را به برادر بزرگ‌تر، علی بویی، سپرد ولی اندکی بعد پشیمان شد و در نامه‌ای به عمید قُمی، مشاور و کاتب وشمگیر، به او دستور داد که حُکم علی بویی را لغو کند.



📚عمید فرمان مرداویج را به علی بویی اطلاع داد ولی به علت علاقه‌ای که به برادران بویه یافته‌بود، به آن‌ها فرصت داد که به ابی‌دلف حمله کنند. علی بویی کرج ابی‌دلف و دژهای اطرافش را تصرف کرده و غنائم را میان لشکریان تقسیم کرد و مردم شهر را از خود راضی نگهداشت؛ لذا مردم و سپاهیان در نامه‌هایی به مرداویج، از علی بویی اعلان حمایت کردند. مرداویج به شهر ری رفت و برای فشار وارد کردن به بوییان، تهیه بودجهٔ بخشی از سپاهیانش را به عهده آن‌ها گذاشت.



📚علی بویهی ضمن پرداخت حواله‌ها، مقادیری انعام نیز بر میزان مقرر افزود و محبوبیتش کماکان افزایش می‌یافت.مرداویج سردارانی که مشکوک بودند را فراخواند و عده‌ای را برای دستگیری علی بویی فرستاد ولی سران ناراضی به علی بویی پیوستند و بدین گونه نیرویش افزون یافت.علی بویی با لشکریان اندکی اصفهان را بگرفت.



📚در سال ۳۲۲ هجری مرداویج از او خواست که مطیع باشد و به نام او خطبه بخواند و از طرفی برادرش، وشمگیر، را برای سرکوب به اصفهان فرستاد. لشکریان وشمگیر بسیار بودند و علی بویی توان مقابله را در خود ندید و از ترس لشکریان به ارجان رفت و وشمگیر در اصفهان منزل کرد. در این هنگام علی بویی و مرداویج زیاری رقابت یافتند تا خود را به خلیفه نزدیک‌تر کنند تا حکومتشان بر مردم را مشروعیت بخشند.



📚علی در ادامه برادرش، حسن بویه ای، را برای فتح سرزمین فارس فرستاد. حسن در برابر لشکر یاقوت پیروز شد و یاقوت با حمایت مرداویج به تعقیب علی پرداخت ولی مجدداً از بوییان، این بار در نزدیکی کرمان، شکست خورد. علی شیراز را فتح کرد و با غنائم لشکرش را اصلاح کرد و با پرداخت یک میلیون دینار از خلیفه، برای فارس، خلعت و لوا دریافت کرد.



📚 مرداویج خود به اصفهان آمد و وشمگیر را به ری فرستاد، سپس در حالی که یاقوت با حُکم خلیفه حاکم خوزستان شده‌بود، در شوال ۳۲۲ هجری کسی را برای فتح آن نواحی اعزام کرد تا در آن ناحیه حائلی میان بوییان و بغداد گردد. مرداویج غنائم به‌دست آمده را تقسیم نمودمقداری به اتباعش بخشید، خراجی برای خلیفه فرستاد تا خلعت خوزستان را ستاند و الباقی را ذخیره کرد.علی ناگزیر فرمانروایی مرداویج را پذیرفت و به نام وی خطبه خواند و هدیه‌ای گرانبها برای او فرستاد و برادر خود رکن‌الدوله حسن را نیز به عنوان گروگان به وی سپرد.


منابع

سجادی ، آل بویه

 عماری، «آل زیار»

مفرد، ظهور و سقوط آل زیار

 مهجوری، تاریخ مازندران
۱۷ خرداد ۱۳۳۸ روز پرده‌برداری از #مجسمه_فردوسی در میان فردوسی تهران است. این مجسمه ساخته ابوالحسن صدیقی، نقاش و مجسمه‌ساز برجسته ایرانی و از شاگردان کمال‌الملک است و برای پایه آن تخته سنگی ۵۹ تنی از کوه الوند به تهران منتقل شد.
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
📖 #داستانهای_شاهنامه فریناز جلالی قسمت پنجاه هفتم ۱۴-۳-۱۴۰۲ 💠 زاده شدن رستم(بخش دوم) 🔸سیندخت از دیده خون فرو می ریخت و می گفت : کجا ممکن است از پهلو بچه بدنیا آید ؟ وقتی بچه بدنیا آمد پسری بود مانند پهلوانی بالابلند با موهای سرخ و صورتی گلگون مانند خورشید…
📖 #داستانهای_شاهنامه
فریناز جلالی
قسمت پنجاه هشتم
۱۸-۴-۱۴۰۲
💠 زاده شدن رستم(بخش پایانی)

🔸وقتی خبر به سام رسید که پسر زال شیر مردی شده است آرزومند دیدار کودک شد و به زابلستان رفت پس زال و مهراب به پیشوازش آمدند و از او استقبال کردند . وقتی سام از دور رستم را دید چهره اش شکفت. بدو آفرین کرد سام دلیر که تهما . هژیرا .بزی شاد دیر دلیرا!گوا !پورزالا !شها ! سرافراز تاجا ! بلند اخترا !رستم تخت او ببوسید و تعظیم کرد و به ستایش نیای خود پرداخت.

🔸پس رفتند و جشنی گرفتند و مهراب از بس ” می” نوشیده بود می گفت : من ترسی از زال و سام و منوچهرشاه ندارم من رستم را دارم و دوباره آئین ضحاک را زنده می کنم و زال و سام از صحبتهای او به خنده درآمدند.

🔸زمان خداحافظی سام رسید و او با چشمانی اشکبار خداحافظی کرد . به دلش افتاده بود که دیگر چندصباحی به پایان عمرش نمانده است . پس به زال سفارش کرد که جز دادگری پیشه مکن . فرزندان را بدرود گفت و رفت .
زال و رستم تا سه منزلی او را بدرقه کردند و با چشمانی اشک آلود بازگشتند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معرفی زیباترین نقاط گردشگری
     در شمال وشمال غرب ایران
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
ماجرای حمله مغولان به ایران گردآورنده: دکتر باقر پیری ویراستار : هادی نورملکی قسمت سیزدهم ۱۶-۳-۱۴۰۲ به تعقیب آنان نپرداخت و در واقع سلطان محمد پیروز این نبرد بوده و سفیران صلح دیگری با لحن ملایم تر از جانب چنگیز به سمت دربار خوارزمشاه فرستاده شد که این گروه…
ماجرای حمله مغولان به ایران
گردآورنده: دکتر باقر پیری
ویراستار : هادی نورملکی
قسمت چهاردهم
۱۹-۳-۱۴۰۲
اما با خیانت ترکان لشکر متوجه میشود که نفوذ چنگیز در قلمرو او تا چه حد عمیق بوده است.
امپراطوری خوارزمشاهی که با کمک ترکان قپچاق توانسته بود کمتر از نیم قرن به قوی ترین قدرت جهان آن زمان تبدیل شود. در مدت کمتر از چند ماه و با خیانت همان ترکان از هم فرو پاشید و حتی نزدیک بود که توسط همین لشکر که او را بیگانه به خود و چنگیز را خویشاوند نژادی خود می دیدند به چنگیز تحویل داده شود.
سلطان محمد از بلخ به سمت نواحی داخلی ایران عقب نشینی نمود و پس از رسیدن به همدان پس از تحویل لشکر 30 هزار نفره پسر خود رکن الدین یا بنا بر منابع دیگر غیاث الدین، آماده نبرد با مغولان شد.
خوارزمشاهیان کەاز یک حکومت محلی به یکی از نیرومندترین حکومتهای جهان تبدیل شدەبودند کەعلت آن نیز گسترش لشکریان ترک تبار بود.

ترکان خاتون نیز پس از ازدواج با سلطان تکش، سربازان زیادی از ترکان قپچاق وارد لشکر نمود و سلطان تکش و پسرش با کمک همین سربازها اکثر سرزمین های ایران را فتح نمودند.
اما این قدرت بزرگ پشتوانه مردمی نداشت و مردم ایران به خاطر ظلم و ستم و زورگویی و ناموس دزدی آنان به شدت از آنها متنفر بودند.

🔸در هنگام حمله مغولان این سربازان به چهار گروه تقسیم شدند:

گروه نخست به چنگیز پیوسته و از هیچ جنایت و غارت و تجاوزی فروگزاری نکردند.
گروه دوم پایتخت را آشغال و بدون اطاعت از خوارزمشاه به دفاع از شهرهایی که حضور داشتند. پرداختند اما خیلی سریع شکست خوردند.
گروه سوم در کنار جلال الدین خوارزمشاه باقی ماندند و در لشکر او به غارت آذربایجان، قفقاز و کردستان پرداختند و سرانجام یا توسط مردم این نواحی کشته شدند و یا توسط مغولان متواری شدند.
اما گروه چهارم که از سمرقند و بخارا گریخته بودند. به جای دفاع از کشور به غارت مردم ایران پرداختند.

▫️سلطان محمد خوارزمشاه پس از سقوط سمرقند از بلخ به سمت نیشابور حرکت نمود و علت آن نیز ترس و وحشت از لشکر مغولان نبود. بلکه اتفاق دیگری افتاده بود.
اما چه اتفاقی باعث فرار سلطان شده بود؟
(در صفحه 146 از جلد بیست و ششم کتاب الکامل نوشته ابن اثیر)
چنین آمده:
که با محاصره سمرقند، سپاهیان مدافع این شهر به واسطه ترک بودن و نزدیکی نژادی با مغولان از آنها امان خواسته و به آنان پیوستند.
(منظور از این گروه از ترکان، مردم آذربایجان یا ترکیه نیست. بلکه قزاق ها، ازبک ها، قرقیزها و ایغورها می باشد.)

همچنین صفحه 312 از کتاب طبقات ناصری نوشته جوزجانی چنین میگوید:
که سلطان از دست سپاه چنگیز فرار نکرد. بلکه از توطئه داخلی لشکر خود گریخته بود.
جوزجانی میگوید: چون خبر سقوط سمرقند و بخارا به سلطان رسید. بیشتر سپاهیان وفادار او از جمله لشکر تیمور ملک در فرارود در حال دفاع از وطن بودند و سپاهیانی که در بلخ در اردوی سلطان بودند. بیشتر از تاتارها و خُطاییان بودەاند و همین گروه از ترکان بیگانه تصمیم گرفتند که سلطان را گرفته و به چنگیز تحویل دهند. بنابراین به سراپرده سلطان حمله کردند. اما سلطان که ساعتی قبل از توطئه آگاه شده بود. سراپرده را ترک کرده بود.
توطئه گران لشکر سلطان را بر هم زدند و نقشه آنان از قبل با چنگیز هماهنگ شده بود.
چون در صفحه 3345 کتاب تاریخ روضه الصفا نوشته میرخواند گفته شده:
که سوقصد کنندگان به سلطان پس از عدم موفقیت در ماموریت خود به نزد چنگیز رفتند.
سلطان محمد که تا قبل از سقوط سمرقند و بخارا مطمئن بود چنگیز را به راحتی در دام می اندازد. از جفای لشکریان خود ناامیدانه به سمت نیشابور حرکت می کند و در آنجا به گورگانج نامەای می فرستد و از خیانت لشکریان خود، ترکان خاتون را مطلع می نماید و تاکید می کند که هر چه زودتر پایتخت را ترک نمایند و به دژ لاهیجان روند.
چنگیز نیز یک لشکر 30هزار نفره را به همراه دو فرمانده خود یعنی سپتای بهادر و جبەنویان به تعقیب سلطان فرستاد.
همچنین در این زمان، جاسوسان خلیفه با همکاری حشاشین در ایران شایعه کرده بودند، که سلطان ترسوی خوارزمشاه از جنگ با مغولان ترسیده و شهر به شهر از دست آنان می گریزد. همچنین نوشتەهای تاریخی دوره ایلخانی نیز سعی دارد که سلطان را ترسو و بی عرضه جلوه دهد.
آنچه که از روایت های مورخانی چون خواجه رشید و کتابی چون سیره جلال الدین در می یابیم. این است که سلطان به قلعه فرَّزین رفته و پس از آن در دشت ملایر با مغولان به جنگ پرداخت و پس از شکست از مغولان به سمت مازندران گریخت و از آنجا به جزیره آبسکون رفت.
نکته عجیب تر اینکه مغولان پس از نبرد ملایر، به جای تعقیب سلطان، از راه قفقاز به سمت دشت های روسیه رفته و به لشکر جوچی ملحق می شوند.
صوفی و صوفی گری پس از تهاجم مغولان در جهان اسلام گسترش فراوانی گرفت. تفکراتی چون پرهیز از لذت جویی و دنیا پرستی
https://t.me/Holilan_History
💢هلیلان
🍀عکسی بسیار زیبا ازشهر کهره
بهمن سال 96
عکاس:نادر صیفورنیا
🌨🌨🌨🌨🌨
#هلیلان در گذر تاریخ
https://t.me/Holilan_History
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔷 قسمتی از مستند:قوم لک

🔸ایل جلالوند چمخاله گیلان

🔸 نویسنده و کارگردان:محمود پیری

🔴 دور از لکستان است ولی اصالت خود را فراموش نکرده

#هلیلان در گذر تاریخ
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
مختصری از زندگی نامه خالو قربان لک( سالار ظفر) منبع : کتاب سرداران لک در انقلاب مشروطه تالیف : سرهنگ هادی اسفندیاری بالوند تدوینگر : هادی نورملکی بالاوند سال چاپ سال ۱۴۰۱ ص۱۰۵ ۱۲-۳-۱۴۰۲ خالو قربان سالار ظفر هرسینی قرار گیری در مرز ایران وامپراتوری عثمانی…
مختصری از زندگی نامه خالو قربان لک( سالار ظفر)
منبع : کتاب سرداران لک در انقلاب مشروطه
تالیف : سرهنگ هادی اسفندیاری بالاوند
تدوینگر : هادی نورملکی بالاوند
سال چاپ سال ۱۴۰۱
ص۱۰۷
۱۹-۷-۱۴۰۲

خالو قربان سالار ظفر هرسینی
به میرزا کوچک خان دفعتا عوض شد ودر نامه های که سرهنگ ویکهم رئیس اداره سیاسی انگلیس در گیلان به میرزا کوچک نوشت با اشاره به قرار داد۲۲ مرداد ۱۲۹۷ ( منعقد بین مقامات نظامی انگلیسی و قوای جنگل) وبا لحنی که کاملا عوض شده خطاب به میرزا می نویسد:بر کار گزاران دولت انگلستان ثابت شده است که مقاصد شما نسبت به دولت ایران صادقانه نیست. بااینکه نمایندگان ما کرارا تاکید کرده و اندرز داده اند که بادولت مرکزی کنار بیاید، مع هذا چنین صلاح دیده اید که به دوستانه ما اعتنا نگذارید، بنابراین محض اینکه راه بهانه و دستاویز مسدود شود مناسب دانستیم توضیحی صادقانه در باره وضعی که پیش آورده اید به شما بدهیم ....سرهنگ انگلیسی در ادامه تسلط انگلستان براین را دوستانه خوانده و ضرب الاجلی تا ۱۳/ فروردین ۱۲۹۸ برای تسلیم جنگلی ها تعین می کند‌. از همین تاریخ میان خودجنگلی ها اختلاف و دو دستگی
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
ماجرای حمله مغولان به ایران گردآورنده: دکتر باقر پیری ویراستار : هادی نورملکی قسمت چهاردهم ۱۹-۳-۱۴۰۲ اما با خیانت ترکان لشکر متوجه میشود که نفوذ چنگیز در قلمرو او تا چه حد عمیق بوده است. امپراطوری خوارزمشاهی که با کمک ترکان قپچاق توانسته بود کمتر از نیم…
ماجرای حمله مغولان به ایران
گردآورنده: دکتر باقر پیری
ویراستار : هادی نورملکی بالاوند
قسمت پانزدهم
۲۰-۳-۱۴۰۲

و قدرت طلبی به تمام داستانهای تاریخی، از جمله حمله مغولان نیز وارد شد و سلطان نگون بخت خوارزمشاهی را هم بی نصیب نگذاشت.
اینکه نتیجه آخرین نبرد سلطان محمد و مغولان در دشت دولت آباد چه بوده مشخص نیست و منابعی که قصد تخریب شخصیت سلطان محمد را دارند او را بازنده این نبرد اعلام می کنند.

(در نخستین ترجمه از کتاب سیره جلال الدین آمده است که چون سلطان به دولت آباد رسید. چند روز آنجا بود و قریب 20 هزار با وی بودند. ناگاه آواز غارت برخاست.
سلطان از میدان گریخت و باقی افراد طعمه شمشیر شدند و سلطان به گیلان رفت و از آنجا به کنار بحر قلزم آمد و در دهی از از این منطقه ساکن شد. چنین بود. سلطان در اوج گمنامی برای اقامه نمازهای پنجگانه به مسجد می رفت و می گریست و نذر می کرد که اگر بر مغولها پیروز شود. عدالت پیشه کند و از هوای نفس دوری نماید.)

از این داستان مشخص است که یک صوفی تارک دنیا آن را نوشته است و هدف آن نشان دادن آخر عاقبت دنیا پرستی می باشد.
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
قلمرو زیاریان در اوج قدرت در دوران مرداویج زیاری نواحی کم‌رنگ پس از نبردهای همدان، اصفهان و خوزستان فتح شدند.
🛑مرگ مرداویج و بررسی علل آن




📚سرانجام مرداویج در سال ۳۲۳ ه‍جری و در حمام کاخ خود به وسیله چند تن از غلامان ترکش کشته شد. دربارهٔ انگیزهٔ کشته شدن مرداویج آرای گوناگونی توسط مورخان معاصر او، از آن میان مسعودی و صولی، بیان شده‌است. کامل‌ترین شرح ازآنِ نویسنده تجارب‌الامم است. ابوعلی مسکویه می‌گوید: او ترکان را خوار می‌شمرد و به آنان اعتماد نداشت و یاران دیلمی خویش را می‌نواخت و برعکس به غلامان ترک سخت می‌گرفت.



📚ابوعلی مسکویه شرح ماجرا را آن سان که از استادش ابوالفضل‌بن عمید شنیده بود نقل می‌کند. در شمار لشکریان او گذشته از مزدوران، غلامان زرخرید ترک نیز یافت می‌شدند. یک بار تنی چند از این غلامان که تا پاسی از شب سرگرم تیمار اسبان بودند با همهمه‌ای مرداویج را از خفتن بازداشتند. مرداویج بر آنان خشمناک شد و به فرمان وی آنان را افسار زدند و همانند اسبان در طویله بستند. این توهین سبب تحریک غلامان ترک شد، پس برای کشتن او هم‌آواز شدند. هنگامی که مرداویج وارد گرمابه شد، از نگهبان ویژه او خواستند تا سلاح او را به درون نبرد (او بر این عادت بود که همیشه یک دشنه در دستمال به درون گرمابه می‌برد)، سپس خود به گرمابه رفته به مرداویج حمله‌ور شده و او را به قتل رسانیدند.



📚در الاوراق صولی انگیزه کشته شدن مرداویج به گونه دیگر آمده‌است. مرداویج سپاهیان خود را به دو گروه کرده بود. گیلیان و دیلمیان هم‌میهنان و ویژگان او بودند که ری را به دست ایشان گشوده بود. دیگر ترکان خراسان بودند. پس گروهی از ترکان را برکشید و در نتیجه دیلمیان از او گله‌مند شدند، او در پاسخ می‌گفت من ترکان را برای پشتیبانی از شما آورده‌ام تا پیشاپیش شما بجنگند. شما خواص من هستید. من از شما و برای شما هستم. چون این سخنان به ترکان رسید، برای کشتن او هم‌داستان شدند و او رادر گرمابه کشتند.



📚بدون شک یکی از اشتباهات بزرگ مرداویج کینه و دشمنی نسبت به ترکان بود و در حالی که او می توانست با بهره گیری از نیروی ترکان زودتر به اهداف خود مبنی بر نابودی خلافت عباسی و احیای شاهنشاهی ساسانی نایل آید.



📚داستان خاک‌سپاری مرداویج را ابومخلد عبدالله بن یحیی که از خدمت‌گزاران و دولت‌مردان مرداویج بود چنین یاد کرده‌است: «هنگامی که تابوت مرداویج را به ری بردند من روزی پرجوش‌تر از آن روز ندیدم، همه گیلیان و دیلمیان چهار فرسنگ راه را پای برهنه پیمودند.» او می‌گفت برادر مرداویج نیز با ایشان پیاده آمد.می‌گفت: «من هیچ سپاه ندیده بودم که پس از مرگ فرمان‌روا، بی هزینه درم و دینار مردان و سربازانش این‌چنین به او وفادار بمانند که ایشان بدین شکل به برادرش وُشمگیر پیوستند.»



📚کشته شدن مرداویج به دست ترکان نمونه کوچکی از شورش‌های محلی ترکان و پیش‌درآمد چیرگی ایشان بر آذربایجان بود. آنان مرداویج را با الهام گرفتن از بغداد به نام «ملحد» کشتند. بنابر نظر صولی می‌توان نتیجه گرفت که کشتن مرداویج یک مسئله اجتماعی بوده‌است، مسعودی نیز تأیید می‌کند که هنگامی که مرداویج می‌خواست به بغداد رود و خلیفه را دستگیر کند به قتل رسید.



📚ابوعلی مسکویه و مسعودی هر دو، خلیفه را در کشتن مرداویج سهیم می‌دانند. اینان و دو تن از غلامان او «بجکم» و «توزون» را نام می‌برند. این دو بودند که از کینه ترکان نسبت به مرداویج بهره جستند و پس از کشته شدن مرداویج به عراق گریختند و در شمار سپاهیان خلیفه درآمدند و اندک زمانی به مقام امیرالامرایی رسیدند. صولی در قصیده‌ای طولانی و بدیع که به زبان عربی و در ستایش و مدح خلیفه، الراضی‌بالله، سروده‌است، به قتل مرداویج اشاره کرده و این را یک پیروزی برای خلیفه برمی‌شمارد و مرگ مرداویج را به منزله‌ی پایان آتش مجوس می‌داند.


منابع

 مهرآبادی، تاریخ سلسله زیاری

 رجبی، جایگاه مرداویج در تاریخ ایران

کویر، هزاره ققنوس

 صدرهاشمی، «مرداویج زیاری و قتل او در حمام اصفهان»
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
📖 #داستانهای_شاهنامه فریناز جلالی قسمت پنجاه هشتم ۱۸-۴-۱۴۰۲ 💠 زاده شدن رستم(بخش پایانی) 🔸وقتی خبر به سام رسید که پسر زال شیر مردی شده است آرزومند دیدار کودک شد و به زابلستان رفت پس زال و مهراب به پیشوازش آمدند و از او استقبال کردند . وقتی سام از دور رستم…
📖 #داستانهای_شاهنامه
فریناز جلالی
قسمت پنجاه نهم
۲۱-۳-۱۴۰۲

💠 رفتن رستم به کوه سپند(بخش اول)

🔸روزی رستم در بوستان با دوستانش به شادی می گذراند . زال به فرزندش گفت : دلیرانت را آماده کن و خلعت و ساز و برگ به آنها بده و مهیای جنگ باش .تهمتن از بس شراب نوشیده بود مست شده و برای خواب به سوی شبستان آمد ناگاه از خواب پرید و فهمید که پیل سپیدش رها شده است و گمان می رود که به مردم گزند برسد پس گرز نیای خود را برداشت و خواست به دنبال فیل خارج شود اما خدمتکاران گفتند این موقع شب صلاح نیست و جلویش را گرفتند ولی رستم آنها را عقب زد و رفت . فیل را چون کوهی خروشان دید به طوریکه زمین زیر او مثل دیگ جوشانی می لرزید . تهمتن نعره زد و به سمت او رفت و گرز را بر سرش کوفت و فیل برزمین افتاد. رستم بازگشت و خوابید.
            قتل آغامحمدخان قاجار
                           ----۰🔶۰----
در ایام محاصره قره باغ، مقداری خربزه برای شاه آورده بودند که تحویل آبدار خود نموده و امر داده بود که هر وعده مثلا نصف یک خربزه را که به گنجایش یک ظرف می‌شود، در سفره غذای او بگذارند. خربزه‌ها زودتر از حسابی که شاه داشته است تمام می‌شود. شاه تاریخ روز آوردن خربزه‌ها و اینکه چند دانه آن به مصرف رسیده و چند دانه آن باید باقی مانده باشد دقیقا تعیین و از آبدار باقی‌مانده را مطالبه می‌کند. آبدار هم نجات را در حقیقت‌گویی می‌پندارد و اعتراف می‌کند که با دو نفر از پیشخدمت‌ها آنها را خورده‌اند. شاه برای همین جرم، امر به کشتن هر سه نفر می‌دهد. بعد از آنکه ملازمان به خاطر او می‌آورند که شب جمعه است، اعدام آنها را به صبح شنبه محول می‌کند و چون محکومان به تجربه می‌دانستند که حکم شاه استیناف‌نا‌پذیر است، جمعه شب سه نفری وارد خوابگاه او شده کارش را می‌سازند و جواهرهای سلطنتی را برمی‌دارند و فرار می‌کنند.»

بن مایه:شرح زندگانی من عبدالله مستوفی
https://t.me/Holilan_History
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
📖 #داستانهای_شاهنامه فریناز جلالی قسمت پنجاه نهم ۲۱-۳-۱۴۰۲ 💠 رفتن رستم به کوه سپند(بخش اول) 🔸روزی رستم در بوستان با دوستانش به شادی می گذراند . زال به فرزندش گفت : دلیرانت را آماده کن و خلعت و ساز و برگ به آنها بده و مهیای جنگ باش .تهمتن از بس شراب نوشیده…
📖 #داستانهای_شاهنامه
فریناز جلالی
قسمت شصت
۲۲-۳-۱۴۰۲

💠 رفتن رستم به کوه سپند(بخش دوم)

🔸صبح روز بعد به زال خبر دادند که رستم چگونه پیل را به خاک کشید پس فرمود تا رستم به نزدش بیاید . پدر یال و دست و سرش را بوسید و گفت : به کوه سپند برو . آنجا کوهی می بینی که سر به ابر کشیده و حتی عقاب هم به نوک آن نمی رسد . آنجا گروهی هستند که با حیله نریمان را از پا درآوردند و تاکنون هم سام نتوانسته انتقام پدرش را از آنها بگیرد و اکنون نوبت توست که به کینخواهی نریمان روی . خودت را به شکل ساربانی درآور و تعدادی شتر نیز با خود ببر و نمک بارشان کن چون نمک برای آنها باارزش است و وقتی تو را بانمک ببینند به استقبالت می آیند.

🔸رستم راه افتاد و وقتی به نزدیکی کوه سپند رسید دیده بان آنها را دید و به نزد سالارش رفت و گفت : کاروانی می آید فکر کنم بارشان نمک است . سالار کسی را فرستاد تا از بار آنها مطمئن شود و پس از اطمینان فرمود تا درها را گشودند و کاروان داخل شد و همه اطرافش را گرفتند و هرکس زر و سیم و جامه می داد و نمک می گرفت.
🇮🇷هلیلان در گذر تاریخ
مختصری از زندگی نامه خالو قربان لک( سالار ظفر) منبع : کتاب سرداران لک در انقلاب مشروطه تالیف : سرهنگ هادی اسفندیاری بالاوند تدوینگر : هادی نورملکی بالاوند سال چاپ سال ۱۴۰۱ ص۱۰۷ ۱۹-۷-۱۴۰۲ خالو قربان سالار ظفر هرسینی به میرزا کوچک خان دفعتا عوض شد ودر نامه…
مختصری از زندگی نامه خالو قربان لک( سالار ظفر)
منبع : کتاب سرداران لک در انقلاب مشروطه
تالیف : سرهنگ هادی اسفندیاری بالاوند
تدوینگر : هادی نورملکی بالاوند
سال چاپ سال ۱۴۰۱
ص۱۰۷
۲۲-۳-۱۴۰۲
قسمت پنجم

خالو قربان سالار ظفر هرسینی

افتاده بود. طرفداران حاج شیخ احمد کسمایی از رهبران معروف جنگل علنا از میرزا کوچک بد می گفتند وشیخ محمود کسمائی برادر شیخ احمد به تهران تسلیم شد واز وثوق الدوله تامین نامه گرفت با جدا شدن شیخ احمد از میرزا انتظامات جنگل به هم ریخت.پس از آن دکتر حشمت یار دیرین میرزا که از مبارزات انتها ناپذیر جنگل خسته و فرسوده شده بود با اخذ تامین نامه به اتفاق ۲۷۰تن از همراهان مسلحش تسلیم گردید.گزارش های که روتشتاین وزیر مختار شوروی از تهران برای وزارت خارجه متبوعش فرستاد، عقیده زمامداران روسیه را کاملا عوض کرد وبه آن ها نشان داد که پشتیبانی از نهضت کمونیستی گیلان چقدر بیهوده و خطرناک است. عواقب وضع رابه صراحت گوشزد کرد، با امضا قرارداد مودت ایران و شوروی دررزمان وزارت " سید ضیاءالدین " روس ها قول دادند که دیگر از انقلاب جنگل پشتیبانی نکنند و افزون برآن کوشش کنند که میرزا بدون خونریزی تسلیم شود. به همین مناسبت در نامه ای که در مردادماه ۱۳۰۰روتشتاین مستقیما به میرزا کوچک خان نوشت، پیامدهای این وضع را به صراحت گوشزد کرد وبه او اندرز داد تا دیر نشده با حکومت مرکزی ایران که کارگردان حقیقی اش در این تاریخ رضاخان سردار سپه بود کنار آید واز جنگ و خونریزی بیهوده اجتناب ورزد.کوچک خان در پاسخ به او در حدود اواسط شهریور ۱۳۰۰ نامه ای بدین شرح نوشت:
من انقلاب را یگانه راه علاج و نجات قطعی ملت از مشکلات موجود می دانم ؛اما اکنون که شما[ روتشتاین] با نظرات صائب حکومت سویت روسیه و اطلاع وسیعی که در سیاست مملکت و قضایای بین المللی دارید وکاملا در مراسله شریفه شرح داده شده اند، صلاح را درسکوت می بیند، من به اطمینان صداقت و آزادی خواهی شما هم عقیده می شوم به اینکه ادامه انقلاب، استقلال سیاسی واقتصادی مملکت جریحه دارمی کند و نفوذ امپریالیزم انگلیس را تقویت می نماید و فکرملوک الطوایفی رادر تمامیت خاک ایران قوت می بخشد، ناچارم برای درهم شکستن پنجه های دسیسه کار آن ها، سکوت را گورا بشمارم وبه امید حکومت ساویت روسیه که پناهگاه احرار عالم است جمعیت خودرا به صبر و آرامش تشویق و منتظر بمانم که سیاست دولت تاچه پایه منافع توده اصلی مردم را در نظر خواهد گرفت واز استقلال ایران دفاع خواهد کرد... در خاتمه این نکته را لازم به تذکر می داند که مقصود من ویارانم حفظ استقلال مملکت واصلاح وتقویت مرکزاست. تجزیه گیلان راکه مقدمه ملوک الطوایفی و ضعف ایران است، خیانت صریح دانسته و میدانم. چنانچه پیشنهادات همیشگی مابه دولت رفع این توهم را تائید می نماید.
میرزا کوچک خان بی میل نبود شرایط را بپذیرد و حتی نمایندگانی از سوی اوتعین شدند تا وزیر جنگ سردار سپه راکه درراس قوایی برای حل مسله گیلان وارد رشت شده بود ملاقات کنند‌. دراین روابط میرزا دوباره با خالوقربان، احسان الله خان و حیدر عمو اوغلی تیره شده بودو این تیرگی روابط ناشی از واقعه ای بود که در " ملاسرا" روی داد ونشان داد که طرفداران میرزا در خیال دستگیری خالو قربان و یاران او بوده اند. حادثه " ملاسرا" منجر به جنگی ۷ روزه میان جنگلی ها از یک سو کردها( منظور چریک های لک همراه خالو قربان است) و روس ها از سوی دیگر گردید و اوضاعی پیش آورد که قوای دولتی حد اعلای استفاده را از آن کردند. اسنادی که درسال های اخیر یافت شده، دونامه ای است که کوچک خان پس از واقعه ای ملاسرا به نخست وزیر قوام السطنه نوشته و خود پای آن هارا امضا کرده است. در تصویب این اسناد دست کم افرادی چون کوچک خان پس از واقعه ی ملا سرا به نخست وزیر قوام السطنه نوشته و خود پای آن ها را امضا کرده است‌.در تصویب این اسناد دست کم افرادی چون کوچک خان، میرزا محمد انشایی، سعدالله درویش و میرزا صالح مظفر زاده مشارکت داشته اندکه در نامه به عنوان متولیان" جمعیت جنگل " نامیده شده اند.مضمون این دونامه این است که جمعیت جنگل حاضر است که با دولت مصالحه کندوافراد حامل نامه نیز اختیار تام دارند تا اگر بر سر پیشنهادهای طرح شده در این نامه ها مشکلی پیش بیاید، حل کنند؛ اما با واقعه ی ملاسرا و شکاف عظیم بین متحدان و تضعیف شدید موضع کوچک خان و جنگلیان، دیگر وی اعتبار خود را در پایتخت نزد جناح های مختلف مذاکره کننده با او از دست می دهد.با بی اعتبار شدن جنگلیان، دولت و رضاخان سردارسپه راهی گیلان می شود. رضاخان که موقعیت را پس از واقعه ی ملاسرا مناسب حمله به گیلان دیده بود، در ۱۷مهر ۱۳۰۰از تهران به طرف گیلان حرکت کرد. در این حرکت، روتشتاین سفیر شوروی، اتاشه ی نظامی خود " کلانتروف"را با او به گیلان فرستاد تا هواداران دولت شوروی درانقلاب
https://t.me/Holilan_History