به خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود
آن به هر لحظه تبدار تو پیوند منم
آنقدر داغ به جانم که دماوند منم
و زمینی که قسم خورد شکستم بدهد
و زمان چنبره زد کار به دستم بدهد
من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
و از آن روز که در بند توام آزادم
بی تو بی کار و کسم، وسعت پشتم خالیست
گل تو باشی، من مفلوک دو مشتم خالیست
تو نباشی من از اعماق غرورم دورم
زیر بی رحم ترین زاویه ساطورم
#علیرضا_آذر #امیرعباس_گلاب #بمب_جنون
قسمتی از شعر بلند #تومور2
#حصار_آسمان
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود
آن به هر لحظه تبدار تو پیوند منم
آنقدر داغ به جانم که دماوند منم
و زمینی که قسم خورد شکستم بدهد
و زمان چنبره زد کار به دستم بدهد
من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
و از آن روز که در بند توام آزادم
بی تو بی کار و کسم، وسعت پشتم خالیست
گل تو باشی، من مفلوک دو مشتم خالیست
تو نباشی من از اعماق غرورم دورم
زیر بی رحم ترین زاویه ساطورم
#علیرضا_آذر #امیرعباس_گلاب #بمب_جنون
قسمتی از شعر بلند #تومور2
#حصار_آسمان