گاهی وقتها دلت میخواهد
با یکی مهربان باشی،
دوستش بداری
و برایش چای بریزی!
گاهی وقتها دلت میخواهد
یکی را صدا کنی،
بگویی سلام،
می آیی قدم بزنیم؟!
گاهی وقتها دلت میخواهد
یکی را ببینی،
شب بروی خانه بنشینی،
فکر کنی
و کمی برایش بنویسی!
گاهی وقتها،
آدم چه چیزهای سادهای را ندارد...
#افشین_صالحی
با یکی مهربان باشی،
دوستش بداری
و برایش چای بریزی!
گاهی وقتها دلت میخواهد
یکی را صدا کنی،
بگویی سلام،
می آیی قدم بزنیم؟!
گاهی وقتها دلت میخواهد
یکی را ببینی،
شب بروی خانه بنشینی،
فکر کنی
و کمی برایش بنویسی!
گاهی وقتها،
آدم چه چیزهای سادهای را ندارد...
#افشین_صالحی
من اگر نویسنده بودم
نویسنده خوبی میشدم
اگر شاعر، شاعری هِی کم بد نبودم
اگر کارگر بودم
خوب آجر پرت میکردم
خوب آچار بلد میشدم
اگر من نقاش بودم
نقاشیهایی خوب میکشیدم،
خوب رنگ میکردم
بومها را قشنگ وُ
خانهها را پُره رنگ وُ رنگ میکردم
اگر شاد بودم
میرقصیدم
مجلسها گرم میکردم
خواننده بودم، میخواندم
مرگ بودم، میمردم
خدا بودم، زنده میکردم
زندگی میدادم
من اما عاشق بودم
بلد نبودم!
#افشین_صالحی
نویسنده خوبی میشدم
اگر شاعر، شاعری هِی کم بد نبودم
اگر کارگر بودم
خوب آجر پرت میکردم
خوب آچار بلد میشدم
اگر من نقاش بودم
نقاشیهایی خوب میکشیدم،
خوب رنگ میکردم
بومها را قشنگ وُ
خانهها را پُره رنگ وُ رنگ میکردم
اگر شاد بودم
میرقصیدم
مجلسها گرم میکردم
خواننده بودم، میخواندم
مرگ بودم، میمردم
خدا بودم، زنده میکردم
زندگی میدادم
من اما عاشق بودم
بلد نبودم!
#افشین_صالحی
گاهی وقتها دلت میخواهد
با یکی مهربان باشی،
دوستش بداری
و برایش چای بریزی!
گاهی وقتها دلت میخواهد
یکی را صدا کنی،
بگویی سلام،
می آیی قدم بزنیم؟!
گاهی وقتها دلت میخواهد
یکی را ببینی،
شب بروی خانه بنشینی،
فکر کنی
و کمی برایش بنویسی!
گاهی وقتها،
آدم چه چیزهای سادهای را ندارد...
#افشین_صالحی
با یکی مهربان باشی،
دوستش بداری
و برایش چای بریزی!
گاهی وقتها دلت میخواهد
یکی را صدا کنی،
بگویی سلام،
می آیی قدم بزنیم؟!
گاهی وقتها دلت میخواهد
یکی را ببینی،
شب بروی خانه بنشینی،
فکر کنی
و کمی برایش بنویسی!
گاهی وقتها،
آدم چه چیزهای سادهای را ندارد...
#افشین_صالحی