Hesare Aseman
98 subscribers
410 photos
16 videos
2 files
7 links
💠 در زندگی هیچ چیز مهمتر از این نیست که با قلب و وجدان خودت در آرامش باشی. #کارین_مونسن

🌐Blog: Hesare-Aseman.blog.ir
📷 Insta: Instagram.com/hesare.aseman
Download Telegram
گفته بودم می روی دیدی عزیزم آخرش!
سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورش

زندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست!
رفتنت یعنی مصیبت، زجر یعنی باورش

یک وجب دوری برای عاشقان یعنی عذاب
وای از آن روزی که عاشق رد شود آب از سرش

حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست که
خسته از تکلیف شب، خوابیده روی دفترش

جای من این روزها میزی ست کنج کافه ها
یک طرف سیگار و من، یاد تو سمت دیگرش

مرگ انسان در جهان گاهاً نبود نبض نیست
مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش

#علی_صفری
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی
بشنود دوستش از نامزدش دل برده
مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی
که به پرونده جرم پسرش برخورده

خسته ام مثل پسربچه که در جای شلوغ
بین دعوای پدرمادرِ خود گم شده است
خسته مثل زن راضی شده به مهرِ طلاق
که پر از چشمِ بد و تهمتِ مردم شده است

خسته مثل پدری که پسر معتادش
غرق در درد خماری شده، فریاد زده
مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس
پسرش، پیشِ زنش، بر سرِ او داده زده!

خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم
دکترش گفته به دردِ سرطان مشکوک است
مثلِ مردی که قسم خورده خیانت نکند
زنش اما به قسم خوردنِ آن مشکوک است

خسته مثل پدری گوشه آسایشگاه
که کسی غیر پرستار سراغش نرود
خسته ام بیشتر از پیرزنی تنها که
عید باشد، نوه اش سمت اتاقش نرود!

خسته ام! کاش کسی حال مرا می فهمید
غیر از این بغض که در راهِ گلو سد شده است
شدم ام مثل مریضی که پس از قطع امید
در پی معجزه ای، راهی مشهد شده است


#علی_صفری
عشق با اینکه کمی سرخوش و سهل انگار است
وقت یادآوری خاطره ها هوشیار است!

گریه های سرخود، خوب به من فهماندند
بدترین قسمت دلسوختگی، انکار است

تا خداحافظی اش هیچ نمی دانستم
زندگی بیشتر از مرگ مصیبت بار است

از همان روز که او رفت، خودم فهمیدم
زنده مانی خود مرگ است که بالاجبار است

دست ما نیست، فقط تجربه ثابت کرده
زندگی کردن بی عشق، ادا اطواراست
...

بخت هر جا که به دست کسی انگشتر داد
آن طرف قسمت دستان کسی سیگار است


#علی_صفری
خواستم دیر کنم دل نگرانم باشی
دست افتاده به دور چمدانم باشی!

تا ته جاده ی پاییز دویدم که شبی
به "زمستان" برسم تا "اخوانم" باشی

تا ته جاده ی پاییز تحمل کردم
زرد ماندم که تو یلدای خزانم باشی

به تماشای گل از دور قناعت کردم
قسمت این بود که در حد توانم باشی

قسمت این بود سرم بی تو به زانو برسد
شاهد کاستی و ضعف زبانم باشی
...

دو سه کبریت ته قوطی عمرم مانده
کاش تا دست به بعدی برسانم، باشی..


#علی_صفری
اگر چه درد زیباتر از این بر سر نمی آید
تو را می خواهم اما کاری از من برنمی آید

برادر کم ندارم سرنوشتم زیر و رو گردد
ولی از چاه ریزش کرده یوسف درنمی آید

نشستم باز امشب هم ردیفی استکان چیدم
خودم هم خوب می دانم کسی از در نمی آید

کلیدی را که پس دادی به دست مرگ خواهم داد
خیالت تخت جز یادت کسی دیگر نمی آید

همیشه عاشقی درد است! ناشکری نباید کرد
از این بدتر همیشه هست، از این بهتر نمی آید

کنارم نیستی، این درد را باور نخواهم کرد
اگر رفتی چرا بعد از تو عمرم سر نمی آید؟


#علی_صفری
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد

زندگی درد قشنگیست به جز شبهایش
که بدون تو فقط خواب پریشان دارد

یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند؟
کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد!

خواب بد دیده ام ای کاش خدا خیر کند
خواب دیدم که تو رفتی، بدنم جان دارد!

شیخ و من هر دو طلبکار بهشتیم، ولی
من به تو، او به نماز خودش ایمان دارد

اینکه یک روز مهندس برود در پی شعر
سر و سریست که با موی پریشان دارد

"من از آن روز که در بند توام" فهمیدم
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد


#علی_صفری
صبر کن دسته گل تازه به آب افتاده!
زندگی پشت سرت از تب و تاب افتاده

عاشقی با تو فقط دردسری زیبا بود
بی تو از صورت این عشق نقاب افتاده

تا تو بودی نفسم وام از این عشق گرفت
بعد تو کار به میدان حساب افتاده

قسمتم نیستی ای سینی میناکاری
که منم کاسه ی از رنگ و لعاب افتاده

در پی ات می دوم و کودکی ام کفش به دست
و تو آن دسته گل تازه به آب افتاده


#علی_صفری
سیب من چرخیدی و با اتفاق دیگری
عاقبت افتادی اما توی باغ دیگری

قسمت تو رفتن از باغ است اما سهم من
قصه ای که می رسد دست کلاغ دیگری

بعد تو با هرکسی طرح رفاقت ریختم
تا فراموشم شود با داغ، داغ دیگری!

عشق کورم کرد و بر دستم چراغی هدیه داد
تا بیندازد مرا در باتلاق دیگری!

آنچه بعد از رفتن تو سر به زیرم کرده است
مانده ام عشق است یا ترس از فراق دیگری!

طبق قانون وفاداری به پایت سوختم!
طبق بند آخرش رفتی سراغ دیگری!



#علی_صفری
فکر کن قهوه بنوشی، ته فالت باشد
بعد از این دیدن او فرض محالت باشد

از خدا ساده بپرسی که تو اصلا هستی!؟
گریه ات باعث تکرار سوالت باشد

چمدان پر بکنی، خاطره ها را ببری
عکسهایش همه عمر وبالت باشد

روز و شب قصه ببافی که تو را می خواهد
باز پیچیده ترین شکل خیالت باشد

توی تنهایی خود فکر مسکن باشی
قرص اعصاب فقط چاره ی حالت باشد
...

"ای که از کوچه معشوقه ما می گذری"
قسمت ما نشد این عشق، حلالت باشد!


#علی_صفری
☝️☝️☝️☝️
خسته ام، کاش کسی حال مرا میفهمید
غیر از این بغض که در راه گلو سد شده است

شده ام مثل مریضی که پس از قطع امید
در پی معجزه ای راهی مشهد شده است!

#علی_صفری
ای کاش جز من با تمام شهر بد بودی
یا شیوه تسکین قلبم را بلد بودی

شاید خدا می بخشدم، از او که پنهان نیست
منظور من از "قل هو الله و احد" بودی

من مثل تو طعم رهایی را نفهمیدم
وقتی که توی سینه ام حبس ابد بودی

تنها دلیل زنده بودن، با تو ماندن بود
اما همیشه آن کسی که می رود بودی

برگشته بودم تا بگویم بی تو می میرم
برگشتم اما دیر شد... تو نامزد بودی

#علی_صفری
سالها بازیچه تقدیر بودن ساده نیست
مثل یک دیوانه در زنجیر بودن ساده نیست

زندگی در برکه شاید سرنوشت ماهی است
عاشق قلاب ماهیگیر بودن ساده نیست

در مرور جمله "خود کرده را تدبیر نیست"
در ته دل از خدا دلگیر بودن ساده نیست

عشق مثل اتفاقی ساده می افتد ولی
بعد از آن با درد و غم درگیر بودن ساده نیست

مثل فرهادی که خواب هر شبش شیرین شده
صاحب رویای بی تعبیر بودن ساده نیست

ساده یک شب چشم آهویی گرفتارت که کرد
خوب می فهمی که دیگر شیر بودن ساده نیست

بی مهابا وقتی از روی دلت رد می شوند
زندگی جان ! درک سرعت گیر بودن ساده نیست

سالها آشفتگی زیر سر این جمله بود
عشق تقصیر است و بی تقصیر بودن ساده نیست

#علی_صفری
وقتی کسی تصمیم رفتن در سرش باشد
سخت است گریه انتخاب آخرش باشد

وقت پریدن لانه را از یاد خواهد برد
حتی اگر ایثار تو بال و پرش باشد

سرباز زخمی از همان یک زخم خواهد مرد
وقتی که دشمن در میان سنگرش باشد

این روزها حالم شبیه نوجوانی است
که میزبان جشن عقد مادرش باشد

بی تاب بی تابم شبیه همسری عاشق
که چشم صدها زن به سمت شوهرش باشد
...
شاعر هزاران شعر خواهد داشت وقتی که
یک تار مو جا مانده لای دفترش باشد

#علی_صفری
خواستم از تو بگویم هنرم کافی نیست
قطره ای آب به دریا ببرم کافی نیست

فکر اینم که غم عشق تو را وصف کنم
به خدا - خوبترین دردسرم - کافی نیست

دلنشین است عذابی که به دل دارم و باز
داغ عشق تو به روی جگرم کافی نیست

راه برگشت به یک ثانیه دوری تو را
پل به پل می شکنم پشت سرم کافی نیست

اینکه با زور دو تا قرص بخوابم هر شب
بعد از خواب به یادت بپرم کافی نیست
...
پای عشق تو به والله درآمد پدرم
تازه فهمیده ام اما پدرم کافی نیست


#علی_صفری
بعد تو زنده و یا مرده ، چه فرقی دارد
مرده با این منِ افسرده چه فرقی دارد

نان دلسوخته ی زیر کبابم ، بکَنید !
خون دل را چه کسی خورده چه فرقی دارد

عشق با رنج و غمش خوب نشانم داده
قیمت قالیِ پاخورده چه فرقی دارد

مرد اگر همدم سیگار شود می فهمی
گریه با بغض فرو خورده چه فرقی دارد

قسمتم سنگ مزار است همین هم کافیست
که برای گل پژمرده چه فرقی دارد...

#علی_صفری
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی
بشنود دوستش از نامزدش دل برده
مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی
که به پرونده جرم پسرش برخورده

خسته ام مثل پسربچه که در جای شلوغ
بین دعوای پدرمادرِ خود گم شده است
خسته مثل زن راضی شده به مهرِ طلاق
که پر از چشمِ بد و تهمتِ مردم شده است

خسته مثل پدری که پسر معتادش
غرق در درد خماری شده، فریاد زده
مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس
پسرش، پیشِ زنش، بر سرِ او داده زده!

خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم
دکترش گفته به دردِ سرطان مشکوک است
مثلِ مردی که قسم خورده خیانت نکند
زنش اما به قسم خوردنِ آن مشکوک است

خسته مثل پدری گوشه آسایشگاه
که کسی غیر پرستار سراغش نرود
خسته ام بیشتر از پیرزنی تنها که
عید باشد، نوه اش سمت اتاقش نرود!

خسته ام! کاش کسی حال مرا می فهمید
غیر از این بغض که در راهِ گلو سد شده است
شدم ام مثل مریضی که پس از قطع امید
در پی معجزه ای، راهی مشهد شده است


#علی_صفری
صبر کن دسته گل تازه به آب افتاده!
زندگی پشت سرت از تب و تاب افتاده

عاشقی با تو فقط دردسری زیبا بود
بی تو از صورت این عشق نقاب افتاده

تا تو بودی نفسم وام از این عشق گرفت
بعد تو کار به میدان حساب افتاده

قسمتم نیستی ای سینی میناکاری
که منم کاسه ی از رنگ و لعاب افتاده

در پی ات می دوم و کودکی ام کفش به دست
و تو آن دسته گل تازه به آب افتاده


#علی_صفری
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد

زندگی درد قشنگیست به جز شبهایش
که بدون تو فقط خواب پریشان دارد

یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند؟
کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد!

خواب بد دیده ام ای کاش خدا خیر کند
خواب دیدم که تو رفتی، بدنم جان دارد!

شیخ و من هر دو طلبکار بهشتیم، ولی
من به تو، او به نماز خودش ایمان دارد

اینکه یک روز مهندس برود در پی شعر
سر و سریست که با موی پریشان دارد

"من از آن روز که در بند توام" فهمیدم
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد


#علی_صفری
گفته بودم می روی دیدی عزیزم آخرش!
سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورش

زندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست!
رفتنت یعنی مصیبت، زجر یعنی باورش

یک وجب دوری برای عاشقان یعنی عذاب
وای از آن روزی که عاشق رد شود آب از سرش

حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست که
خسته از تکلیف شب، خوابیده روی دفترش

جای من این روزها میزی ست کنج کافه ها
یک طرف سیگار و من، یاد تو سمت دیگرش

مرگ انسان در جهان گاهاً نبود نبض نیست
مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش

#علی_صفری
مثل آن لحظه که حفظِ غمِ ظاهر سخت است
ماندن چشم به دنبالِ مسافر سخت است

چشمهایت ، دل من ، کار خدا ، یا قسمت
و در اين غائله تشخيصِ مقصّر سخت است

ساحلی غم زده باشی چه کسی می فهمد؟
که فراموشی یک مرغ مهاجر سخت است!!

مثل یک کوچه ی بن بست ، خرابت شده ام
گاهی از من بِگُذر ، حسرتِ عابر سخت است!

قرص آن صورتِ ماهت شده یادآور قرص
با دو تا قرص هم آرامش خاطر سخت است

در مسیری که تو رفتی همه شاعر شده اند
با تو شاعر شدنِ قرنِ معاصر سخت است

کوچه با غربتِ خود بعدِ تو یادم داده
دل سپردن به قدمهای مسافر سخت است

#علی_صفری