چيزي كه از من خواستي جز دل بريدن نيست
چيزي مخواه از من كه در اندازه من نيست
دنبال آرامش مگرد اي رود سرگردان
چيزي كه در دريا نباشد در تو قطعا نيست
گاهي براي گريه كردن بس كه تنهايي
جايي برايت بهتر از آغوش دشمن نيست
پيراهنم روزي گواهي ميدهد پاكم
اي عشق گاهي وقتها پاكي به دامن نيست
#حسین_زحمتکش
چيزي مخواه از من كه در اندازه من نيست
دنبال آرامش مگرد اي رود سرگردان
چيزي كه در دريا نباشد در تو قطعا نيست
گاهي براي گريه كردن بس كه تنهايي
جايي برايت بهتر از آغوش دشمن نيست
پيراهنم روزي گواهي ميدهد پاكم
اي عشق گاهي وقتها پاكي به دامن نيست
#حسین_زحمتکش
مات چشمان توأم اما دلم درگير نيست
از تو اي يوسف، دلم سير است و چشمم سير نيست
اين شكاف پشت پيراهن گواهي مي دهد
هيچكس در ماجراي عشق بي تقصير نيست
از تو پرسيدم برايت كيستم؟ گفتي رفيق!
آنچه در تعريف ما گفتي كم از تحقير نيست...
#حسین_زحمتکش
از تو اي يوسف، دلم سير است و چشمم سير نيست
اين شكاف پشت پيراهن گواهي مي دهد
هيچكس در ماجراي عشق بي تقصير نيست
از تو پرسيدم برايت كيستم؟ گفتي رفيق!
آنچه در تعريف ما گفتي كم از تحقير نيست...
#حسین_زحمتکش
آن شاعران که از تو به توصیف تن خوشند
کورند آنقدر که به یک پیرهن خوشند
زیبایی ات وسیع تر از حد وصف ماست
بدبخت مردمی که به اشعار من خوشند!
دلخوش به خندههای منِ خیره سر نباش
دیوانه ها به لطف خدا، غالباً خوشند!
مو وا کن و ببین که در این شهر ، عده ای
با آن کمند گرم به هم ریختن خوشند
گاهی مرا نگاه کنی رد شوی بس است
آنها که بی کسند به یک در زدن خوشند
#حسین_زحمتکش
از کتاب #از_عشق_برگشته
کورند آنقدر که به یک پیرهن خوشند
زیبایی ات وسیع تر از حد وصف ماست
بدبخت مردمی که به اشعار من خوشند!
دلخوش به خندههای منِ خیره سر نباش
دیوانه ها به لطف خدا، غالباً خوشند!
مو وا کن و ببین که در این شهر ، عده ای
با آن کمند گرم به هم ریختن خوشند
گاهی مرا نگاه کنی رد شوی بس است
آنها که بی کسند به یک در زدن خوشند
#حسین_زحمتکش
از کتاب #از_عشق_برگشته