Hesare Aseman
98 subscribers
410 photos
16 videos
2 files
7 links
💠 در زندگی هیچ چیز مهمتر از این نیست که با قلب و وجدان خودت در آرامش باشی. #کارین_مونسن

🌐Blog: Hesare-Aseman.blog.ir
📷 Insta: Instagram.com/hesare.aseman
Download Telegram
#خداوندا
باور کن نمی توانی
آنطور که من تو را رها کرده ام
مرا رها کنی!
تو که تواناترینی
باور کن نمی توانی این کار را انجام دهی
هر چند می دانم تو برای دیدار من از من مشتاق تری!
می خواهی باور کنم
خدایی که مرا با تمام پستی ها و کاستی هایم پذیرفته
و دست نوازشش را بر سرم می کشد،
مرا از درگاه خود می راند؟
می دانم هر طور که باشم،
با تمام گناهان صغیره و کبیره ام،
آنقدر مهربان هستی که
درد دل های این دل شکسته را بشنوی
پس بشنو ای معبود دلهای همیشه خسته،
ای بهترین یاور انسانهای درمانده ای که
جز تو یاری برایشان نمانده...
اینک من، همان بنده گنهکار خاطی،
با تمام قلبم
از تو به خاطر تمامی نافرمانی هایم،
ناشکری هایم،
بی صبری هایم،
از تو ای بهترین و تنهاترینِ من،
پوزش می طلبم
و با تمام وجودِ بی وجودم به تو می گویم:
"ای عزیزتر از هر چه که هست"
تو را دوست دارم...
این نه از آن روست که به تو نیازمندم،
به خاطر عشقی است
که توی بهترین به من داری و
میدانی که دل به دل راه دارد...

به درگاه تو پناه آورده ام
اکنون تو قاضی و من متهم
بگو تا بدانم،
گنهکاری که بار گناهانش او را از پای درآورده باشد،
دلش را رنجور و رویش را سیاه گردانده باشد،
از گناهانش بیزار و ملول گشته باشد،
آیا به جایی جز بارگاه بخشش و عطوفت تو،
"ای مهربانترین مهربانان"
راهی هست؟

آیا تو آن نبودی
که مرا بی آنکه تو بشناسم
و آنچنان که شایسته توست، تو را ستوده باشم،
مرا نعمت و برکت روزی دادی؟
آیا تو آن نبودی
که در لحظات تیره و تار زندگی پر از شرمندگی ام،
همچنان نوری عالمتاب و مسرت بخش
بر تمام مشکلاتم تابیدی؟
آیا تو آن نبودی
که مرا یاری نمودی
در آن دم که انتظار یاریت را نداشتم
و از همه جا ناامید گشته بودم؟
چه زیبا یاد شیرینت را
بر دل سیاه من ارزانی می داشتی
تا تو را یاد کنم...
آیا تو آن نیستی
که هر صبح مرا سلامی دوباره میدهی؟

اگر تو نبودی و نیستی
بگو تا بدانم،
پس اینهمه کیست که در درونم
تو را و وجود تو را "ای همه هستی من"،
صدا می زند؟

#حصار_آسمان
هرچند نداری تو ز احساس، نشانی
من عاشق لبخند توام، گرچه ندانی

مغرور و بداخلاق بشو با همه، اما
«با من به ازین باش که با خلق جهانی»

#نفیسه_سادات_موسوی
از من زنی هنوز
توی عکس‌های قدیمی
با تو خوشبخت است
به مرگ بگو
می‌ تواند اگر
دستت را از دور گردن او هم باز کند.

#رویا_شاه_حسین_زاده
«زن ها نمی روند
تنها از هر آنچه که هست
دست می کشند!»
سه سطر شروع این شعر را من نگفته ام
گاه اما
مات می مانم
از اینکه چطور مردانی هم هستند
که اینهمه زنانه می فهمند!
مثلا همین ایلهان برک*

و تو چه بی اندازه فقط مردی!
آنقدر مرد
که نمی بینی چقدر "زنانه مرد بودن" می خواهد
ترکیبی را به دوش کشیدن:
از نگرانی های مادرانه ام
که چه می خوری؟
کِی می خوابی؟
هوا سرد است؟

از بی قراری های زنانه ام
که بی بازوانت شب ها سر نمی شوند
که با زن دیگری نباشی یکوقت
که اصلا دوستم داری؟
داشتی...؟!

و از بی تابی دخترانه ام
که برای کی لوس شوم حالا؟!!

تو آنقدر زنانه نمی فهمی
که نمی بینی چقدر مرد بودن می خواهد
مادری را
زنی را
دختربچه ای را
هر سه را با هم در رحم ات بزرگ کنی
و اخم نکنی
و خم نشوی
و اتاق را که مرتب میکنی
میز را که می چینی
زل بزنی به گوشی ات...
زل بزنی به گوشی ات...
زل بزنی...
بزنی...
و هنوز دوستش داشته باشی
و دست بکشی!

عزیزم
خودآزاری ندارم
مردانه زنم!


#مهدیه_لطیفی
بهمن ماه 1392
تمامِ این مدت می توانستم
عاشقِ هر رهگذری که می آید
بشوم
و هیچ خیالی هم از تو
در سرم نپرورانم
من می توانستم
دوست داشتن را
نکِ زبانم بنشانم
و با هر لبخندی
دهان باز کنم و بگویم :
راستی ! من دوستت دارم
من می توانستم دلم را
تکه تکه کنم و هر تکه اش را
جایی جای بگذارم !
می بینی ؟ من می توانستم
نغمه ی عاشقم عاشقم را
دور تا دورِ این دنیا
رقصان زمزمه کنم
اما تو
لعنت به این تو !
که هرکه هم که آمد
به حرمتِ جایِ پایِ تو
بر رویِ چشمانِ منتظرِ من
سر خم کرد و به ادایِ احترام
نماند !
نه که نخواهد بماند نه !
تو نگذاشتی
بس که از این زبان وامانده
در نمی آمد چند کلامِ دلبرانه !
تمامِ این سال ها می توانستم
نمانم اما ماندم
نه تنها پایِ تو
من ماندم تااگر هم نیامدی
دنیا ببیند این حوالی می شود
هر روز و هرثانیه
دل را حراجِ هر شیرین زبانی نکرد

#عادل_دانتیسم
مثل يك كودك بد خواب كه بازيچه شده
خسته ام خسته تر از انكه بگويم چه شده
در خيالات بهم ريخته ى دور و برم
خيره بر هر چه شدم خاطره اى زد به سرم
مى روم چشم ترم را به زيارت ببرم
تا از آن چشم نظر باز شكايت ببرم

ناممان منتسبش بود نميدانستيم
جانمان در طلبش بود نميدانستيم
خبر آمد همه جا شعر تو را ميخواند
شعرمان ورد لبش بود نميدانستيم

قول دادم برود از غزل آتى من
لطف كن حرف نزن قلب خيالاتى من
مشكلت با من و احوال پريشانم چيست ؟
قلب من تند نرو صبركن آرام بايست
نفسم را به هواى نفسى تازه بگير
قد عاشق شدنم را خودت اندازه بگير
بخدا هيچ كسى مثل من آزرده نشد
مثل لب هاى تو انقدر ترك خورده نشد
هيچ كس مثل من از دست خودش شاكى نيست
از همين فاصله برگرد تو هم باكى نيست

فرق دارد دل من با دل تو عالمشان
در دهانم پر حرف است نمى گويمشان
به خودم سيلى سرخى زدم و دم نزدم
آن زمان كه همه فرياد زدند از غم شان

پشت وابستگى ام هست دليلى كه نپرس
منم و تجربه ى طعم اصيلى كه نپرس
حرف دل را كه نبايد بگذارى آخر
اين چه چشمان شروريست كه دارى آخر ؟
چشم تو روى من غم زده شمشير كشيد
قلب من ياد تو افتاد فقط تير كشيد
حمله ى قرنيه ها را نپذيرم چه كنم ؟
من اگر دست تو را سخت نگيرم چه كنم ؟
هر چه من مى كشم از اين دل نامرد من است
اين غزل ها همگى گوشه اى از درد من است

#سید_تقی_سیدی
من آبگیر صافی ام
اینک به سحر عشق
از برکه های آیینه
راهی به من بجو!

#احمد_شاملو
سختی ها باعث می شوند که نیرومند شوی
ترس ها باعث می شوند که جسور شوی
و یک قلب شکسته، تو را سر عقل می آورد

#الف_شفق
وقتی یک نفر واقعا دوستتان داشته باشد
حتی نمی تواند فکر دوست داشتن دیگری را بکند!

#سیمون_دوبووار
رفیق، بعد هرس شاخه خشک شد نه درخت!
به آنکه رفت بگو، من ضرر نخواهم کرد!

#سید_سعید_صاحب_علم
میدونی میخوام چی بگم؛
هر چیزی زمانی داره،
دیر که بشه از دهن میوفته.
عشق معجزه زندگی آدماس ولی آدما تو سی چهل سالگی معجزه به کارشون نمیاد
آدما وسط بیست سالگی هوایِ عاشقیت میزنه به سرشون حتی اگه تلخم باشه تهش.
میخوام بگم آرزومه که به وقتش عاشق شید
عشق عشقه
ولی آدمِ ۲۰ ساله عاشقیش مثلِ آدمِ ۴۰ ساله نیست:)

#ارسالی شما 🌺
منو حالا نوازش کن که این فرصت نره از دست
شاید این آخرین باره که این احساس زیبا هست

منو حالا نوازش کن همین حالا که تب کردم
اگه لمسم کنی شاید به دنیای تو برگردم

هنوزم میشه عاشق بود تو باشی کار سختی نیست
بدون مرز با من باش اگر چه دیگه وقتی نیست

نبینم این دم رفتن تو چشمات غصه میشینه
همه اشکاتو میبوسم میدونم قسمتم اینه

تو از چشمای من خوندی که از این زندگی خستم
کنارت اونقدر آرومم که از مرگ هم نمیترسم

تنم سرده ولی انگار تو دستای تو آتیشه
خودت پلکامو میبندی و این قصه تموم میشه

هنوزم میشه عاشق بود تو باشی کار سختی نیست
بدون مرز با من باش اگر چه دیگه وقتی نیست

نبینم این دم رفتن تو چشمات غصه میشینه
همه اشکاتو میبوسم میدونم قسمتم اینه

ترانه سرا: #سروش_دادخواه
Navazesh
Ebi
#نوازش #ابی (ابراهیم حامدی)
ترانه سرا: #سروش_دادخواه
آهنگساز: #شادمهر_عقیلی
تنظیم کننده: #آندرانیک
محصول 2011
من چیزى
از عشق مان
به کسى نگفته ام !
آنها تو را هنگامى که
در اشک هاى چشمم
تن مى شسته اى دیده اند ...

#نزار_قبانی
نیمه جانی بر کف
کوله باری بر دوش
مقصدی بی پایان
قرن ها پشت افق
سحری سرگردان
که در آن آتش کم نور نگاهی تنها
سینه ی ساکت صحرای سحرگاهی را
مثل یک آینه رو به برهوت
پی سوسوی نگاهی دیگر
بی ثمر می کاود
وحشتی بیگانه، در سراپای وجود
لذتی پر آشوب، پای محراب سجود
در دل ویرانی آخرین دلخوشی ام
چشم ویرانگر توست
خسته از جنگیدن
آخرین فرصت صلح
عشق عصیانگر توست
کاش غیر از من و تو، هیچ کس باخبر از ما نشود
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود

#افشین_یداللهی