در دنیای حیوانات مرغ ازهمه عاقلتر است زیرافقطبعدگذاشتن تخم قدقد میکند حال آنکه هیات حاکمه بسیاری از کشورها قبل ازگذاشتن تخم قدقد میکنند،گاهی هرگز تخم هم نمیگذارند
#آبراهام_لینکلن
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
#آبراهام_لینکلن
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
*اقدام جالب دولت هند*
*دولت هندوستان تصمیم گرفته است جهت حفظ امنیت ملی و همچنین جلوگیری از انتشار مطالب کذب و شایعات در شبکه های اجتماعی واتس آپ و فیس بوک، کاربران خود را از طریق لینک معتبر کارت ملی به این شبکه وصل نماید*
اقدام جالب و قابل تاملی که از بوجود آمدن بسیاری از مشکلات جلوگیری مینماید
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
*دولت هندوستان تصمیم گرفته است جهت حفظ امنیت ملی و همچنین جلوگیری از انتشار مطالب کذب و شایعات در شبکه های اجتماعی واتس آپ و فیس بوک، کاربران خود را از طریق لینک معتبر کارت ملی به این شبکه وصل نماید*
اقدام جالب و قابل تاملی که از بوجود آمدن بسیاری از مشکلات جلوگیری مینماید
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پلاستیک خوردنی به بازار آمد!
🔹محققان گونهای جدید از پاکتهای پلاستیکی را ابداع کردهاند که قابلیت خورده شدن دارند
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
🔹محققان گونهای جدید از پاکتهای پلاستیکی را ابداع کردهاند که قابلیت خورده شدن دارند
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این دستگاه خیلی با حاله ، در عرض چند ثانیه بطری های شیشه ای را تبدیل به شن ساحلی می کند.
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
هي از گريم عروس گفتين!تحويل بگيرين،اينكار درسته؟شرعيه؟عرفيه؟اين رسم مردونگيه؟!
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
مهم دله که پیر نباشه
سن فقط یه عدده
تا وقتی تو دنیا
کاری برای انجام دادن و
چیزی برای لذت
بردن داری زنده ای
پس لذت ببر و خودتو
محصوردر
عددی به نام سن نکن
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
سن فقط یه عدده
تا وقتی تو دنیا
کاری برای انجام دادن و
چیزی برای لذت
بردن داری زنده ای
پس لذت ببر و خودتو
محصوردر
عددی به نام سن نکن
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
شهردار قم میگه همه 6 پسرم رو فرستادم آمریکا برای علمآموزی که برگردند و برای نظام خدمت کنند!
این علم آموزی عاغازاده هاشون تقریبا خرج ماهانهشون چیزی بالای صد میلیون تومن میشه.
با بورسیه اینارو فرستاده اونور؟ یا با حقوق شهرداریش ؟ 😏
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
این علم آموزی عاغازاده هاشون تقریبا خرج ماهانهشون چیزی بالای صد میلیون تومن میشه.
با بورسیه اینارو فرستاده اونور؟ یا با حقوق شهرداریش ؟ 😏
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنان صریح یک جوان نخبه در مقابل رهبر
جناب آقا! نخبگان ما بدنبال فرار از کشور هستند، فرار، نه مهاجرت...!
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
جناب آقا! نخبگان ما بدنبال فرار از کشور هستند، فرار، نه مهاجرت...!
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مژده ای دل
که میلاد کاظم آمده
فاطمه بر دیدن موسی بن جعفرآمده
کاظمین امروز
چراغان ازوجودکاظم است
خانه ی صادق
چراغان از حضور کاظم است
پیشاپش خجسته میلادامام
کاظم(ع) برشمامبارک باد💐💐
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
که میلاد کاظم آمده
فاطمه بر دیدن موسی بن جعفرآمده
کاظمین امروز
چراغان ازوجودکاظم است
خانه ی صادق
چراغان از حضور کاظم است
پیشاپش خجسته میلادامام
کاظم(ع) برشمامبارک باد💐💐
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️❤️
پروردگارا🙏
دوستان و عزیزانم را
درسختترین لحظه ها
یاریشان کن تا همیشه
بتونند همچون نورے در
تاریکترین و سختترین
لحظهها بدرخشند✨
آمین یا رَبَّ 🙏
همه ی دلواپسی هایمان را
به خــدا بسپاریم
و ایمان داشته باشیم
در پنــاهِ او که باشیم
"آرامـش"
سـهمِ قلبهای ماست
#شبتـون_آرومـ 🌙🌟
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
پروردگارا🙏
دوستان و عزیزانم را
درسختترین لحظه ها
یاریشان کن تا همیشه
بتونند همچون نورے در
تاریکترین و سختترین
لحظهها بدرخشند✨
آمین یا رَبَّ 🙏
همه ی دلواپسی هایمان را
به خــدا بسپاریم
و ایمان داشته باشیم
در پنــاهِ او که باشیم
"آرامـش"
سـهمِ قلبهای ماست
#شبتـون_آرومـ 🌙🌟
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندگی را
زیباتر کن، گاهی با
ندیدن،نشیدن،نگفتن
زندگی فقط مال ما
نیست به همه تعلق دارد
پس زندگی را برای
همه زیباتر کنیم
گاهی فقط باید لبخند بزنی
شبتون سرشار
از لبخند خداوند مهربان 🌙
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
زیباتر کن، گاهی با
ندیدن،نشیدن،نگفتن
زندگی فقط مال ما
نیست به همه تعلق دارد
پس زندگی را برای
همه زیباتر کنیم
گاهی فقط باید لبخند بزنی
شبتون سرشار
از لبخند خداوند مهربان 🌙
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خدایا
صمیمیتر از همیشه
سر بر آستان ملکوتیت
میگذارم
و در دل دعا میکنم
و از تو میخواهم که
آرامش، برکت و سلامتی
رابرای خودم،
همهی مردم،
عزیزان، دوستانم
و خانوادهام ارزانی داری
شبتون رویایی 💫💫
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
صمیمیتر از همیشه
سر بر آستان ملکوتیت
میگذارم
و در دل دعا میکنم
و از تو میخواهم که
آرامش، برکت و سلامتی
رابرای خودم،
همهی مردم،
عزیزان، دوستانم
و خانوادهام ارزانی داری
شبتون رویایی 💫💫
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خدایا
در این شب عزیز و مبارک زیباترین سرنوشت را
برای عزیزانی ڪه این
نوشته را می خوانند
مقدر بفرما
"امین"
شبتون خوش
در پناه خدا
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
در این شب عزیز و مبارک زیباترین سرنوشت را
برای عزیزانی ڪه این
نوشته را می خوانند
مقدر بفرما
"امین"
شبتون خوش
در پناه خدا
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
شبانه هایم را با تو
قسمت میڪُنم
آرامش و سڪوتش از تو
بی تابی و بیقراری اش از من
آخرش برایت از دلِ شب
شعر و غزل می آورم
و تو نیز برایم
دلدادگی و شیدایی را
#محمد_لقمانی ❣️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
شبانه هایم را با تو
قسمت میڪُنم
آرامش و سڪوتش از تو
بی تابی و بیقراری اش از من
آخرش برایت از دلِ شب
شعر و غزل می آورم
و تو نیز برایم
دلدادگی و شیدایی را
#محمد_لقمانی ❣️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺗﮕﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ
ﺷﻤﺎ ﻣﻌﺒﺪﯼ ﻫﺴﺘﯿﺪ
ﮐﻪ ﺧـﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﺘﺎﻥ...
ﻣﻌـﺸﻮﻕ ﺩﺭ ﻋـﺎﺷﻖ
ﻧﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
تغییر واقعی همیشه
از درون آغاز میشود
پس هنگامی که در خلوت
خودت هستی تغییر کن
نه در مقابل دیگران
هرکس که دیگران را بشناسد
عاقل است
وهر کس خود را بشناسد
عارف است ...
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
ﺷﻤﺎ ﻣﻌﺒﺪﯼ ﻫﺴﺘﯿﺪ
ﮐﻪ ﺧـﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﺘﺎﻥ...
ﻣﻌـﺸﻮﻕ ﺩﺭ ﻋـﺎﺷﻖ
ﻧﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
تغییر واقعی همیشه
از درون آغاز میشود
پس هنگامی که در خلوت
خودت هستی تغییر کن
نه در مقابل دیگران
هرکس که دیگران را بشناسد
عاقل است
وهر کس خود را بشناسد
عارف است ...
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خدایا🙏
در این شب فرخنده و مبارک 🎉
ولادت امام موسی کاظم (ع) 🎈
زیباترین سرنوشت را
برای عزیزانی✨
که این نوشته را 💐
می خوانند مقدر بفرما 🙏
الهی زندگیتون 🎊
به شیرینی عسل
به زیبایی گلها 🌸
خوش عطرتر از نسیم
ومتبرک به نگاه خدا باشه 🌹
شبتون زیبا 🌸
عیـدتـون مبــارک🎉🎊
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
در این شب فرخنده و مبارک 🎉
ولادت امام موسی کاظم (ع) 🎈
زیباترین سرنوشت را
برای عزیزانی✨
که این نوشته را 💐
می خوانند مقدر بفرما 🙏
الهی زندگیتون 🎊
به شیرینی عسل
به زیبایی گلها 🌸
خوش عطرتر از نسیم
ومتبرک به نگاه خدا باشه 🌹
شبتون زیبا 🌸
عیـدتـون مبــارک🎉🎊
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨در سکوت شب
🌙نقش رویاهایت را
✨به تصویر بکش
✨ایمانداشته باش به خدایی
🌙که نا امید نمی کند
✨و رحتمش بی پایان است
شبتون در پناه خدا 🌙✨
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
🌙نقش رویاهایت را
✨به تصویر بکش
✨ایمانداشته باش به خدایی
🌙که نا امید نمی کند
✨و رحتمش بی پایان است
شبتون در پناه خدا 🌙✨
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
رمان #به_تلخی_شیرین
قسمت 128
روی تخت نشستم و با دست مخمل بنفش رویش را لمس کردم. نگاهم سمت عکس فرهاد کشیده شد یعنی میتوانستم فرهاد را خوشبخت کنم؟! آهی کشیدم و بلند شدم تا پیشش بروم، هنوز پایم را داخل سالن نگذاشته بودم که صدای حرف زدنش مانع حرکتم شد، از کنار دیوار نگاهی انداختم با مخاطب گوشی اش حرف می زد.
- چی میگی احمد؟! به خدا داغون بود، چشماش دو کاسه خون شده بود.بهت گفتم نبرش اونجا گوش نکردی.
-...
- اینجوری بسپارم به تو؟! انقدر گریه کرده بود داشت پس می افتاد. رنگ به رو نداشت.
-...
- باشه...باشه... ولی حواستو جمع کن احمد این روش چکشیت اگه آسیبی بهش بزنه من می دونم و تو!
-...
- ببند احمد. حوصله ندارم یه چیزی بارت می کنما.
دلم برای علاقه و عشق بی حدش هوایی شد. راهم را سمت آشپزخانه کج کردم. قرصم را خوردم، باید با آرام نشان دادن خودم فرهاد را آرام می کردم، به پاس تمام نگرانی هایش...
تلاش هایم بی نتیجه هم نبود، هر روز با احمد صحبت میکردم و با هر مکالمه امان دیدگاه دیگری را به رویم باز میکرد و نسبت به تلخی های گذشته صبور تر می شدم.
نزدیک به دو هفته از آمدنم به تهران میگذشت. به پیشنهاد فرهاد قرار بود احمد بساط کباب های مخصوصش را روی تراس برپا کند، من و مریم مشغول آماده کردن سالاد و دیگر مقدمات بودیم. به ژله رنگین کمانی که مریم درست کرده بود و داشت لایه آخر را اضافه می کرد نگاه کردم
-بلا چه کارهایی بلدی تو!
-هم باید یاد بگیر. مردها شکمواند. آشپزی بلد بودن برای زن بزرگترین حسنه از دیدگاه یه مرد، مخصوصاً فرهاد که بدنسازی هم کار می کنه و دیدم دو برابر مردهای دیگه غذا میخوره.
درست فهمیده بود، فرهاد خوش خوراک است
ادامه داد: صبح تا شب تو خونه چیکار می کنی پس؟! یکم آشپزی کن. نقرس میگیریدا انقدر گوشت و کباب و چنجه میخورید.
به حرص خوردنش خندیدم.
- بلد نیستم خب. تو خونه نمی مونم که. میرم دور دور، خرید، کتاب می خونم. چه میدونم کارایی که احمد دستور میده رو اجرا می کنم. یه بار املت درست کردم شور شد فرهاد به روم آورد.
ظرف ژله را برداشت و با خنده سمت یخچال رفت، در همان حین گفت: نگرفته طلاقت میده عا، بجنب یاد بگیر.
در حالی که به هوس آشپزی کردن افتاده بودم از حرف ش حرصم هم گرفت.
- کوفت بی مزه.
-خاله ها، عمو، همه به خدا داشتن پس می افتادن از رفتنت خاله مینا که دو سه بار غش کرد. می گفت جواب علی رو چی بدم حالا! شبا نمی خوابید میگفت می ترسم علی و منصوره بیان تو خوابم شرمنده شون بشم.
اشک هایم را پس زدم ولی باز به گریه افتادم.
-مریم حالم خیلی بد بود به خدا نمی رفتم می مردم. اینایی که گفتی رو نمی دونستم. من چیکار کردم؟! دیگه روم نمیشه تو چشماشون نگاه کنم به خدا. همه رو به جون هم انداختم.
صورتم را میان دست هایش قاب گرفت و کوبنده نگاهش را به چشم هایم دوخت.
-به خودت بیا عسل! از بین حرف های من فقط درگیری ها رو دیدی؟! چرا عشق و علاقه مجنون وار فرهاد رو ندیدی؟! دیوونته به خدا، گناه داره عسل. من بودم و دیدم روزی صد بار مرد و زنده شد از رفتنت. خودت هم دوستش داری می دونم علاقه ت چیزی فراتر از یه دوست داشتنه معمولیه، نگو نه که باورم نمیشه. چرا ازش دوری می کنی؟! زیر یه سقفید. داره از جون و ول برای آروم شدنت مایه می ذاره. خودش داره آب میشه. تورو خدا خود خواهی رو بذار کنار یکم به فکر فرهاد باش. مجید نگرانشه.
با عجز نالیدم: میگی چیکار کنم؟
- قبولش کن. بزار آروم شه، بزار آروم شی. به خدا عشق معجزه می کنه.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد......
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
قسمت 128
روی تخت نشستم و با دست مخمل بنفش رویش را لمس کردم. نگاهم سمت عکس فرهاد کشیده شد یعنی میتوانستم فرهاد را خوشبخت کنم؟! آهی کشیدم و بلند شدم تا پیشش بروم، هنوز پایم را داخل سالن نگذاشته بودم که صدای حرف زدنش مانع حرکتم شد، از کنار دیوار نگاهی انداختم با مخاطب گوشی اش حرف می زد.
- چی میگی احمد؟! به خدا داغون بود، چشماش دو کاسه خون شده بود.بهت گفتم نبرش اونجا گوش نکردی.
-...
- اینجوری بسپارم به تو؟! انقدر گریه کرده بود داشت پس می افتاد. رنگ به رو نداشت.
-...
- باشه...باشه... ولی حواستو جمع کن احمد این روش چکشیت اگه آسیبی بهش بزنه من می دونم و تو!
-...
- ببند احمد. حوصله ندارم یه چیزی بارت می کنما.
دلم برای علاقه و عشق بی حدش هوایی شد. راهم را سمت آشپزخانه کج کردم. قرصم را خوردم، باید با آرام نشان دادن خودم فرهاد را آرام می کردم، به پاس تمام نگرانی هایش...
تلاش هایم بی نتیجه هم نبود، هر روز با احمد صحبت میکردم و با هر مکالمه امان دیدگاه دیگری را به رویم باز میکرد و نسبت به تلخی های گذشته صبور تر می شدم.
نزدیک به دو هفته از آمدنم به تهران میگذشت. به پیشنهاد فرهاد قرار بود احمد بساط کباب های مخصوصش را روی تراس برپا کند، من و مریم مشغول آماده کردن سالاد و دیگر مقدمات بودیم. به ژله رنگین کمانی که مریم درست کرده بود و داشت لایه آخر را اضافه می کرد نگاه کردم
-بلا چه کارهایی بلدی تو!
-هم باید یاد بگیر. مردها شکمواند. آشپزی بلد بودن برای زن بزرگترین حسنه از دیدگاه یه مرد، مخصوصاً فرهاد که بدنسازی هم کار می کنه و دیدم دو برابر مردهای دیگه غذا میخوره.
درست فهمیده بود، فرهاد خوش خوراک است
ادامه داد: صبح تا شب تو خونه چیکار می کنی پس؟! یکم آشپزی کن. نقرس میگیریدا انقدر گوشت و کباب و چنجه میخورید.
به حرص خوردنش خندیدم.
- بلد نیستم خب. تو خونه نمی مونم که. میرم دور دور، خرید، کتاب می خونم. چه میدونم کارایی که احمد دستور میده رو اجرا می کنم. یه بار املت درست کردم شور شد فرهاد به روم آورد.
ظرف ژله را برداشت و با خنده سمت یخچال رفت، در همان حین گفت: نگرفته طلاقت میده عا، بجنب یاد بگیر.
در حالی که به هوس آشپزی کردن افتاده بودم از حرف ش حرصم هم گرفت.
- کوفت بی مزه.
-خاله ها، عمو، همه به خدا داشتن پس می افتادن از رفتنت خاله مینا که دو سه بار غش کرد. می گفت جواب علی رو چی بدم حالا! شبا نمی خوابید میگفت می ترسم علی و منصوره بیان تو خوابم شرمنده شون بشم.
اشک هایم را پس زدم ولی باز به گریه افتادم.
-مریم حالم خیلی بد بود به خدا نمی رفتم می مردم. اینایی که گفتی رو نمی دونستم. من چیکار کردم؟! دیگه روم نمیشه تو چشماشون نگاه کنم به خدا. همه رو به جون هم انداختم.
صورتم را میان دست هایش قاب گرفت و کوبنده نگاهش را به چشم هایم دوخت.
-به خودت بیا عسل! از بین حرف های من فقط درگیری ها رو دیدی؟! چرا عشق و علاقه مجنون وار فرهاد رو ندیدی؟! دیوونته به خدا، گناه داره عسل. من بودم و دیدم روزی صد بار مرد و زنده شد از رفتنت. خودت هم دوستش داری می دونم علاقه ت چیزی فراتر از یه دوست داشتنه معمولیه، نگو نه که باورم نمیشه. چرا ازش دوری می کنی؟! زیر یه سقفید. داره از جون و ول برای آروم شدنت مایه می ذاره. خودش داره آب میشه. تورو خدا خود خواهی رو بذار کنار یکم به فکر فرهاد باش. مجید نگرانشه.
با عجز نالیدم: میگی چیکار کنم؟
- قبولش کن. بزار آروم شه، بزار آروم شی. به خدا عشق معجزه می کنه.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد......
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─