حـ؁ـرف زنـ؁ـدگـــے
790 subscribers
48.7K photos
42.7K videos
229 files
8.14K links
ڪاش مے شد...

حال خوب را
لبخند زیبا را
بعضے دوسـ❤️ـت داشتن ها را
خشڪ ڪرد !
لاے ڪ📕ـتاب گذاشت
و نگهشان داشت !

باماباشید.
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🖥 تاک شو «شب آهنگی»
🎬 قسمت بیستم (فصل سوم)
👤 مهمان: شیدا خلیق
🎞 کیفیت 480p
🎭 ژانر: تاک شو | کمدی | سرگرمی

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
         ❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🖥 تاک شو «شب آهنگی»
🎬 قسمت بیستم (فصل سوم)
👤 مهمان: شیدا خلیق
🎞 کیفیت 360p
🎭 ژانر: تاک شو | کمدی | سرگرمی

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
         ❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عصر زیبایی را🌹
با لحظه‌هایی پر از دلخوشی♥️

🌹براتون آرزو میڪنم
مهـر، شادی، عشق♥️

و لبخند شیـرین😊
همنشین دائمی‌تون باشه🌹🍃

عصر‌تون شیرین و دلچسب

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
         ❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♥️ مهربانی

🌺 زیباترین هدیه خداوند به ماست

♥️ مانیز خداگونه آن را بی منت

🌺 به دیگران هدیه کنیم

♥️تقدیم به دوستان مهربانم

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
         ❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یه رفیق مثل مرحم روی زخمه
مثل آب روی آتیشه
مثل آفتاب توروز برفی سرد زمستونیه
و مثل نسیم خنک و اب یخ وسط چله تابستونه
رفیق!
مرسی برای تموم وقتایی که هیچکسی کنارم نبود و بودی!
وقتی تنها بودم، وقتی ناراحت بودم، وقتی خوشحال بودم. تو بودی!
و حتی وقتی از خودم خسته بودم
تو تنها کسی بودی که توی بد اخلاقیام هم پام وایسادی..
بودنت تو زندگیم بزرگ‌ترین نعمتی بود که خدا بهم داد

ممنون که هستی

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
         ❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
🔸دقت کردید.

🍁انسانهای صادق به صداقت حرف هیچکس شک نمیکنند و حرفِ همه را باور دارند.

🍁انسانهای دروغگو تقریبا حرف هیچکس را باور ندارند و معتقدند که همه دروغ میگویند .

🍁انسانهای امیدوار همواره در حال امیدوار کردن دیگرانند .

🍁انسانهای نا امید همیشه آیه یاس میخوانند .

🍁انسانهای حیله گر معتقدند که همه مشغول توطئه هستند .

🍁انسانهای شریف همه را شرافتمند میدانند .

🍁انسانهای بزرگوار بیشترین کلامشان ، تشکر از دیگران است.

🍁انسانهای نظر بلند هرکاری برای هرکسی میکنند بازهم با شرمندگی میگویند:
ببخشید که بیشتر از این از دستم بر نیامد .

🍁انسانهای تنگ نظر هرکاری برای هرکس انجام دهند ، چندین برابر می بینندش .

🍁انسانهای بامحبت در نهایت مهربانی همه را با جانم ، عمرم ، عزیزم خطاب میکنند.

🍁انسانهای متواضع تقریبا در مقابل خواسته همه دوستان میگویند: چشم سعی میکنم
اما
🍁انسانهای پرتوقع انتظار دارند همه در مقابل حرف هایشان بگویند چشم .

🍁انسانهای حسود همیشه فکر میکنند که همه به آنها حسادت میکنند .

🍁 انسانهای دانا در جواب بیشتر سوالات میگویند: نمیدانم .

🍁 انسانهای نادان تقریبا در مورد هر چیزی میگویند: من میدانم!!!

☝️با دانستن خصلت هایمان آنها را از خود دور کنیم تا سلامت و زیبایی مان درونی باشد.

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
         ❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
من زنی را می‌شناسم که هیچ‌گاه در انتظار ظهور دستی برای برآوردن آرزوهاش نماند، خودش بلند شد، یک‌تنه ایستاد و برای آرزوهای خودش آستین بالا زد و ذره ذره موفق شد.
من زنی را می‌شناسم که هم ظریف بود، هم محکم، هم تکیه‌گاه بود، هم تکیه زدن به شانه‌های مردانه‌ای را دوست داشت. هم گریه می‌کرد، هم می‌‌خندید، هم دوست داشت، هم دوست‌داشتنی بود.
من زنی را می‌شناسم که هم کودکانه شیطنت می‌کرد، هم بالغانه مدیریت. هم سربه‌زیر بود، هم جسور. هم عاشق بود، هم فارغ.
من زنی را می‌شناسم که آرام بود و آرامش را به‌قدر دایره‌ی تأثیر خودش تکثیر می‌کرد. زنی که زیباترین بود، هم درونی و هم بیرونی و متناسب با شرایط، درست‌ترین حرف‌‌ها را می‌زد و اصیل‌ترین رفتارها را داشت.
من زنی را می‌شناسم که مستقلانه می‌زیست و مستقلانه اقدام می‌کرد، که کمک می‌گرفت اما همیشه اول و آخر، روی توانمندی‌های خودش حساب می‌کرد. که سنگفرش‌های یک خیابان معمولی با خیابان‌های پاریس براش فرقی نمی‌کرد و حال دلش با تابش آفتاب و تماشای گیاه و پرنده‌ها و کتاب‌ها و موسیقی خوب می‌شد. که برای حال خوب خودش می‌جنگید و لایه‌های زمخت عادت و روزمرگی را کنار می‌زد و از لابلای جزئیات ساده و دست و پاگیر حیات، دلپذیرترین دلخوشی‌ها را برای خودش بیرون می‌کشید و عمیقا ذوق می‌کرد.
من زنی را می‌شناسم که حضورش حال جهان را بهتر می‌کرد. که عمیق بود و وسیع بود و با گیاهان و با آسمان و با دریاهای آرام و در نوسان، نسبت داشت.

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
         ❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لالایی با گیتار 🎶

ویدیوی گیتار زدن یک پدر برای نوزادش در توییتر مورد توجه قرار گرفته و این ویدئو، بالای سه میلیون بار دیده شده است.
واکنش های زیادی نیز به صدا و نوع اجرای این پدر شده که همین واکنش ها، بیننده‌های این ویدیوی کوتاه نیز بیشتر و بیشتر کرده است.

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یه عده از خانم‌ها میرن خط چشم و سایه رو تتو میزنند و برای پاک کردنش به این عاقبت دچار میشن!
یه قطعه فلزی(سربی) میذارن داخل چشمشون و با لیزر تتو رو پاک می‌کنند


┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
🟢 دانشمندای ژاپنی کشف کردند گروه های خونی واکنش های متفاوتی به بیماریها دارند 🤔

- گروه O
انعقاد خون کمتری نسبت به بقیه دارند

- گروه A
احتمال سرماخوردن آنها از بقیه کمترست

- گروه B
در برابر ویروسها خیلی قوی تر از بقیه هستند
اما جلوی عفونت ها کمتر مقاومند

- گروه AB
سیستم ایمنی ضعیف تری نسبت به بقیه گروه خونیها دارند و بیشتر سرما میخورند

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نیایش_شبانگاهی

پــروردگــارا🌟

در این شب دل انگیز

آنچه را که بیصدا

از قلب عزیزانم گذر کرده

در تقدیرشان قرار ده

تا لذتی دو چندان را

برایشان به ارمغان بیاورد

شبتون بخیر و سراسر آرامش

در آغوش پر از مهر خدا باشید🌙
‌‎‌‌‎‌‌
#شبتون_آروم 🌟

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
در سکوت شب
نقش رویاهایت
را به تصویر بکش
ایمان‌داشته باش به خدایی
که نا امید نمی کند
و رحتمش بی پایان است

شبتون بخیر

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
🌸مثل هر شب براتون
یک تن سالم
🌸یک لب خندون
یک رویای دلنشین
🌸یک دنیا خوشبختی
یک زندگی صمیمی
🌸وفرداهایی بهتر
ازخداوند مهربان خواستارم...🙏

🌸شبتون زیبا دلتون گرم 🙏

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شبتون پر امیـــد و
سر شار از آرامش الــــهے 💞🍀
تاطلوعی دوباره بدرود

‌ ‎‌┄┄┅┅✿🍃🌸🌸
🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
رمان #داد_دل
         
قسمت 73

باد سردی می وزید...شالمو محکمتر کردم   ...
وای که چقدر از این روزهای زندگیم خسته بودم...
بریده بودم...از این همه تظاهر...
از تموم روزهای بعد از رفتن بابا که همشون بوی یاَس ونا امیدی داشتن بیزار بودم...
دلم خواب میخواست....
خوابی ابدی...

              *

غرق خواب بودم که با شنیدن صدای بلند وپر از هیجان مامان از جام پریدم:
-واقعا مادر راست میگی؟
به سرعت وبا نگرانی پتو رو کنار زدم و از اتاق پریدم بیرون!
مامانو گوشی به دست دیدم:
-چیشده مامان؟!
با خوشحالی نگام کرد:
-مژده بده داداشت داره بابا میشه!!
بعد ازگذشت مدتها خنده ای از ته دلم کردم و گوشی از دست مامان قاپیدم صدای خنده مرجان میومد:
-غش نکنی مامان مرجان!
با قهقهه گفت:
-نه عمه خانم عمه کوچولو!
با ذوق جواب دادم:
-الهی من قربونش برم
کمی به شوخی وخنده با مرجان حرف زدم و قطع کردم
به مامان که رو به روم نشسته بود نگاه کردم :
-تبریک مامان بزرگ شدی!
لباش از هم کش اومدن وبا لحن حسرت باری گفت:
-ای کاش مثل قدیم بود  وبابات هم بود...
لبخند روی لبام ماسید...
برق خوشحالی چشماش کم رنگ شد...
خواستم سمتش برم ودلداری های همیشگیمو بدم که بلندشد:
-من برم غذامو درست کنم که شب امیر اینا میان!!
به قامتش نگاه کردم...
که حتی این خوشی هم با فکر نبودبابا به خووش زهر کرده بود...
حق داشت... اگر بابا بود...اگر مونده بود وپدر بزرگ شدنشو شاهد بود.. خوشحالی ما تکمیل بود...حتی با وجود غم های توی دل من!! غم های که همدمم بودند وباهم خُو گرفته بودیم
****                          

کشو رو باز کردم وبه دنبال گیره سر گشتم که دستم به پاکت سفیدی خورد
به دست گرفتم و بازش کردم...
با دیدنش دلم پر از حسرت شد
با دیدن چشمای روشن توی عکس دلم پراز افسوس شد ..
با دستای که دور گردنم بود قلبم تیر کشید....
روی زمین ولو شدم....وخیره به عکس دونفرمون شدم...
چقدر زود گذشت...
چقدر زود از اون روزی که  رفتیم امامزاده وگفت چقدر چادر بهت میاد گذشت وکیلومترها از هم دور شدیم.......

تقه ای به در خورد وصدای مامان اومد:
-غزال؟!کجایی؟
سریع به زیر چشمام دست کشیدم وبلند شدم
پشت به مامان بودم عکس رو  توی پاکت روی میز گذاشتم:
-بله؟داشتم دنبال گل سرم میگشتم الان میام
-اومدیا
ورفت
موهامو محکم پشت سرم دم اسبی بستم
به تصویر توی آیینه نگاه کردم...
به چشمای قهوه ای تیره رنگم...که بخاطرمحکم بسته شدن موهام کشیده شده بودند...وپر از غمی پنهان بودند....

با صدای احوالپرسی مامان نگاهمو از خودم گرفتم و بیرون رفتم...
فعلا زمان غصه خوردن نبود...
زمان تظاهر شادی بود
باصدای بلندی گفتم:
-سلامم به مامان وبابای جدیدمون!!!
مرجان با خنده صورتمو بوسید:
-سلام عمه جوونه!!
-عمه جوونه از الانش لذت ببره که بعدش هرچی بدبیراه هست نثارش میشه!
صدای خوشحال امیر بود...
بعد از مدتها صدای پر از شوقش شنیده بودم..
.با علاقه نگاهش کردم که ابرو بالا انداخت:
-نخورم بذار بابا بشم!
با حرص به بازوش زدم:
-بی مزه دلم واست تنگ شده بود!
لبخند مهربونی زد به خودش فشردم!
صرای زنگ.در اومدبا تعجب پرسیدم:
-مگه کسی دیگه هم همراهتونه؟
مرجان گفت:
-نه ما خودمون بودیم
مامان گفت:
-من سیاوش اینارو دعوت کردم!
آه از نهادم دراومد.. پر حرص به مامان نگاه کردم دلم .اخه چرا بی خبر اینکارو کرد!؟

ادامه دارد......

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
         ❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
Join➣ @Musicadeh
پیله _ امیر عظیمی
برای داشتن چشم‌های زیبا خوبی‌های دیگران رو ببین،
برای داشتن لب‌های زیبا  خوب و مهربانانه حرف بزن ،
و برای داشتن متانت با این آگاهی زندگی کن که تو بازتاب رفتارهای خودت هستی.

شبتون بی غم واندوه❤️😍
تادرودی دیگربدرود🌙🌟

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
         ❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🥗ظهر تون معطر بہ

🥘بوی مهربانی

🥗دلتون غرق عشق و محبت

🥘لبتـون خنـدون

🥗زندگیتون مملو از آرامش

🥘دقیقہ هاتون بی نظیر

ظهر تـ♥️ــون بخیر و خوشمزه

بفرمایین ناهار

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
         ❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندگی هرچقدر هم که بد به نظر برسه،
همیشه کاری هست که بشه انجام داد و
توش خوشحال بود.
گاهی لازمه یه آرزوهایی رو خاک کنی
تا بجاش جوانه ی آرامش در وجودت سبز بشه

روز بخیر ❤️

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
         ❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیخیال دنیا
خودت را در آغوش بگیر
بی هیچ بهانه ای

┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄
         ❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃🌸🌸🍃✿┅┅┄┄