این دوربین مخفی نشون میده ایرانیا هرچقدرم تو وضع خوب مالی نباشن شخصیت بزرگی دارن و مردم ایران جزو بهترین مردم های جهانن

─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
    ❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─


.

باورتون میشه این پرنده واقعی باشه؟😍

─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
    ❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─

.

اینجا دلخوشی هامونو جا گذاشتیم ...

─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
    ❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─

من هم نمی‌دونستم 😳👏

─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
    ❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─

تصور هوش مصنوعی از بانو مهستی در دنیای امروز
برای خودم خیلی جالب و زیبا بود😍

─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
    ❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─

هنرمند تویی بقیه ازت تقلید میکنن!

─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
    ❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─

#نیایش_شبانگاهی

‌خدایا🙏

به ذکر نام زیبایت💖
و نیایش لحظه هایت

وجود زمیني ام
راملکوتى گردان🙏

تا آنچه تومیخواهي باشم
وازآنچه من هستم رها شوم💖
که تو بي نياز و من غرق نیاز🙏

مهربانا 🙏
برای آنچه که اهمیتی ندارد
چشمانی ضعیف به من بخش،
و برای حقیقتِ خود، چشمانی روشن🙏

الهی آمین...🌸

شبتون_زیبا 🌸

┏━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━┓
@Harf_zendegi
┗━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━┛

خدایا سپاس و ستایش برای توست
به خاطر این حلمِ در پی عِلمت،
این شکیباییِ بعد از دانایی ات،
و این عفوِ در عین قدرتت....
خدای من یاریم کن
که حلم تو به من جرأت معصیت نبخشد و این خطا پوشی تو
از شرم و حیای من نکاهد

🌙شبتون خدایی

┏━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━┓
@Harf_zendegi
┗━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━┛

کلبہ ای کہ ...
درآن مهربانی هست
و ساکنینش می خندند
بهتر از کاخی ست
که مردمانش دلتنگ هستند
در این هوای
بهاری
کلبه زندگــــی تان
گرم به عشق و محبت♥

شب زیباتون بخیر

┏━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━┓
@Harf_zendegi
┗━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━┛

💫#شب ...
🌟#پایان‌نیسٺ
💫#آغازدلدادگۍسٺ
🌟#دروازه‌دلٺ‌رابگشا
💫#تافراوانۍخداوندبرتوآشڪارگردد.

🌟 پروردگارا💫در این شب
🌟 دفتر دل دوستانم را
💫 به تو میسپارم
🌟 با دستان مهربانت
💫قلمی بردار🌟خط بزن غمهایشان
💫و دلی رسم کن 🌟 برایشان
به بزرگی دریا💫شاد و پرخروش

⚜ #شبتان‌درپناه‌‌خدا⚜

┏━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━┓
@Harf_zendegi
┗━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━┛

رمان #داد_دل
       
قسمت 58

با نفرت دستمو عقب کشیدم...این همون دستاییه که احسانی منو به آغوش خودش کشیده:
-برو...
با چشمای اشکبار نگاهم کرد:
-احسان روبه من و بچه مون میبخشی؟!
باصدای بلندی گفتم:
-بهت گفتم برو مگه نمیشنوی؟؟
سامان حرکتی کرد واز روی لباس بازوشوگرفت وبلندش کرد:
-برو توی ماشین تا من بیام
سوییچ رو از سامان گرفت واسه آخرین تلاش گفت:
-هیچی نمیگم ..فقط لحظه ای خودتوجای من بذار....ورفت.....
تموم محیط پارک دور سرم میچرخید.....
بهنوش بلاتکلیف ایستاده بود.....وبه سامان که معلوم بود حرفی رو میخواد بزنه ...ولی سختشه...:
-غزال خانم امیدوارم سرقولتون بمونید حرفی از من واومدن مهسا نزنید....
براق نگاهش...کردم گلوم میسوخت:
-نمیگم...خیابت راحت...باشه رفیق خوب به اون دوست عزیزت نمیگم که فروختیش!
با افسوس سری تکون داد وگفت:
-متاسفم...فقط اینو یادت باشه که توی به وجود اومدن این بچه احسان هم کمتر از مهسا مقصر نیست .با اجازه
تیرخلاصو با حرفش زد ورفت....
تیر رو توی قلبم رها کردند وترکم کردند
روی نیمکت با بی حالی ولو شدم که بهنوش به آغوشم  کشید زار زدم:
-چرا بهنوش...چرا اینجور شد...چرا اون احسانی پاک ومعصومم اینجور شد....
اونم بغض داشت:
-بهت گفتم مردا همه مثل همن...گفتی نه احسان فرق داره  منو واسه خودم  میخواد...الان ناخواسته این خطارو کرده....ولی حداقل حرفی بهت میزد نه اینکه بذاره ذره ذره عذاب بکشی....
سرمو از روی شونه اش بردا‌شتم:
-تقدیر منم مثل مادرمه...که خیانت وببینم
مامانم خیانت شوهر دید من خیانت عشقمو!!!
-خداروشکر کن که ازدواجو قبول نکرده بودی وگرنه..فکرشو کن...الانم چیزی نشده
بادستمال اشکامو پاک کرد وبا امیدواری گفت:
-همین الانشم خاطره خواه داری یکی مثل همون پسره باجذبه که دیدمش اسمش چی بود؟
چهره سیاوش ...جلوی روم اومد... وصداش که میگفت"من تورو واسه خودم میخوام خانم کوچولوی ملوس"
د‌ستمالو ازش گرفتم ومحکم زیر چشمم کشیدم:
-بهنوش میری واسم آبمیوه بخری سرم گیچ.میره
کیفشو بردا‌شت:
-باشه زود میام
چند لحظه ای صبر کردم تا دور بشه...
تا فکری که توی ذهنمو عملی کنم
موبایلمو برداشتم واز تماس های بی پاسخ شمارشو پبدا کردم...
لحظه ای تردید کردم...
"یادت باشه توی به وجود اومدن این بچه احسان کمتر ازمهسا مقصر نیست".....
موبایلمو کنار گوشم گذاشتم بعد از دومین بوق بود که باصدای متعجبی جواب داد:
-جـــــانم....
گوشی توی دستم لرزید:
-غزالم
-میشناسم خانمی چه چیزی باعث این افتخار شده؟
دماغمو بالا کشیدم:
-ناراحتی قطع کنم؟
با مهربونی گفت::
-نه عزیزم کی گفته ناراحتم فقط متعجبم!
چشمای احسان جلوی روم اومد....
با بغضی پنهان.گفتم:
-هنوزم سرحرفت هستی.؟منو واسه خودت میخوای؟
سریع ولی با بالحنی پر از تعجب گفت:
-معلومه که هنوزم تورو میخوام مادرت باهات حرف زده جوابت....
سریع توی حرفش پریدم وفکر توی ذهنمو عملی کردم آتیشی که خودمم توش میسوختم:
- لازم به خواستگاری دوباره نیست..قبوله...جواب من مثبته......
آماده ومرتب منتظر اومدنش بودم...ولی دلهره ام لحظه ای دست از سرم برنمیداشت...نمیدونم تصمیمی که اونطور عجولانه گرفته بودم چه عاقبتی در پیش داشت...

در با صدای قژقژی بازشد ومرجان داخل اومد...

ادامه دارد......

─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
    ❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─

در آسودگی زندگی کن!
لازم نیست از چیزی محافظت کنی
و لازم نیست به چیزی بچسبی
آنچه که هست خواهد بود
چه به آن بچسبی و چه نچسبی
و آنچه که نیست نمیتواند باقی بماند
چه بچسبی چه نچسبی
سخت نگیر

شبتون بی دلواپسی❤️
تادرودی دیگربدرود🌙🌟

─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
    ❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─

🌸 به نام آنكه
✨ الله است نامش
🌸 بود از هر
✨ سخن برتر كلامش

🌸 به نام آنكه
✨ رحمان و رحیم است
🌸 به نام آنكه
✨خلّاق كـریم است

🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨الهی به امید لطف و کرم تو

─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
    ❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─

امروز دوشنبه چهاردهمِ
خرداد ماه از خداوندِ
بزرگ می خواهم همان
چیز هایی را نصیب تان
کند که از نظر خودش
بهترین هستند و به صلاح
شما و زندگی تان هستند...

─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
    ❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─

معجزه‌ی صبح را که میبینی آرزوهایت را با شوق به دنیا بگو، دنیا صدای عشق و روشنی را خواهد شنید.

─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
    ❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─