🧁با میل کردن مواد زیر قند خونتان را پایین بیاورید
مغز گردو
لوبیا سبز
آب زرشک
سبزی شاهی
گوجه فرنگی
اسفناج پخته
جوشانده گزنه
خیار سبز سالاد شده
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
مغز گردو
لوبیا سبز
آب زرشک
سبزی شاهی
گوجه فرنگی
اسفناج پخته
جوشانده گزنه
خیار سبز سالاد شده
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قدرت تمساح دربرابر نگهبانان باغ وحش در پارک خزندگان استرالیا
بشمارید چند نفرن ...
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
.
بشمارید چند نفرن ...
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
.
بلندترین زنان جهان در کدام کشور زندگی می کنند؟
Anonymous Quiz
32%
کانادا
26%
استرالیا
13%
مکزیک
29%
لتونی
روز جهانی بریل درچه تاریخی میباشد؟
Anonymous Quiz
31%
۴ آوریل
25%
۴ ژانویه
19%
۴ سپتامبر
25%
۴ آگوست
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چشم دیدن هَمو داشته باشیم،
هر کی به هر جا رسیده، اِرادشو داشته، بدبختیشو کشیده ..
بخیل نباشیم.
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
هر کی به هر جا رسیده، اِرادشو داشته، بدبختیشو کشیده ..
بخیل نباشیم.
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
خطرناکترین و تند ترین بستنی جهان در کدام کشور سرو میشود؟
Anonymous Quiz
41%
هند
14%
چین
18%
سوئد
27%
اسکاتلند
فواره ای که به جای آب از آن شراب جاری است در کدام کشور قرار دارد؟
Anonymous Quiz
17%
امارات
7%
انگلیس
29%
فرانسه
46%
ایتالیا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معماری...
هنرسرودن شعرفضاست...
معماری رد زمان است بر فضا...
معماری یعنی ساختن خانه وجود تو...
3اردیبهشت ،
روزمعمار ایرانیان
از گرامیترین روزها که
به یاد استاد بزرگ ایران شیخ بهائی، توسط معماران جشن گرفته میشود برهمه مهندسین معمار و دانشجویان معماری مبارک باد💝
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
هنرسرودن شعرفضاست...
معماری رد زمان است بر فضا...
معماری یعنی ساختن خانه وجود تو...
3اردیبهشت ،
روزمعمار ایرانیان
از گرامیترین روزها که
به یاد استاد بزرگ ایران شیخ بهائی، توسط معماران جشن گرفته میشود برهمه مهندسین معمار و دانشجویان معماری مبارک باد💝
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
#نیایش_شبانگاهی
❣ خدایا؛
امشب تمام وجودت را...
با تمام زیبایی و عشقی که داری
درهم بیامیز،
برای رنگ زدن به تقدیرمان...
الهی!
همه یک منظور دارند...
آنچه را که در طلب آنیم
در مسیر "تقدیر و صلاحمان" قرار بده...♥️
🌸خداوندا شبی از شب های زیبایت فرا رسید خدایا امروز هم سعی کردم بهتر باشم اگر بدتر بودم مرا عفو کرده و یاریم کن تا فردایی بهتر داشته باشم اگر همانی بودم که تا کنون بودهام به من قدرتی بده بیش از آنی باشم که هستم اگر بهتر شدهام دستم را بگیر که اگر یک لحظه از من غافل شوی سقوط خواهم کرد
🌸خـــدایـا فردایی بهتر را به همه دوستانم عطا کن خدایا به حق تمام مهربانیهایت نگذار امشب هم کسی در حسرت یک تکه نان به خواب برود
🌸خـــدایـــا به تمام بخشندگیهایت نگذار کسی با غم و اندوه شب خود را به صبح برساند
✨برایت چه بخواهم ز "خـدا"
🌙بهتر از اینكه
✨خودش پنجره باز اتاقت باشد
🌙عشق، محتاج نگاهت باشد
✨خلق، لبریز دعایت باشد
🌙و دلت تا به ابد
✨وصل خدایی باشد
🌙که همین نزدیکیست
✨شبتون گرم از نگاه خدا✨
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❣ خدایا؛
امشب تمام وجودت را...
با تمام زیبایی و عشقی که داری
درهم بیامیز،
برای رنگ زدن به تقدیرمان...
الهی!
همه یک منظور دارند...
آنچه را که در طلب آنیم
در مسیر "تقدیر و صلاحمان" قرار بده...♥️
🌸خداوندا شبی از شب های زیبایت فرا رسید خدایا امروز هم سعی کردم بهتر باشم اگر بدتر بودم مرا عفو کرده و یاریم کن تا فردایی بهتر داشته باشم اگر همانی بودم که تا کنون بودهام به من قدرتی بده بیش از آنی باشم که هستم اگر بهتر شدهام دستم را بگیر که اگر یک لحظه از من غافل شوی سقوط خواهم کرد
🌸خـــدایـا فردایی بهتر را به همه دوستانم عطا کن خدایا به حق تمام مهربانیهایت نگذار امشب هم کسی در حسرت یک تکه نان به خواب برود
🌸خـــدایـــا به تمام بخشندگیهایت نگذار کسی با غم و اندوه شب خود را به صبح برساند
✨برایت چه بخواهم ز "خـدا"
🌙بهتر از اینكه
✨خودش پنجره باز اتاقت باشد
🌙عشق، محتاج نگاهت باشد
✨خلق، لبریز دعایت باشد
🌙و دلت تا به ابد
✨وصل خدایی باشد
🌙که همین نزدیکیست
✨شبتون گرم از نگاه خدا✨
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
❤️ @Harf_zendegi ❤️
─┅─═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅─
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یا رب
دل ما را
تو به رحمت جان ده
درد همه را
به صابری درمان ده
این بنده نداند
که چه می باید خواست
داننده تویی
هر آنچه خواهی آن ده
الهی حاجت دلتون بر آورده بشه
شبتون به لطافت گل
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
دل ما را
تو به رحمت جان ده
درد همه را
به صابری درمان ده
این بنده نداند
که چه می باید خواست
داننده تویی
هر آنچه خواهی آن ده
الهی حاجت دلتون بر آورده بشه
شبتون به لطافت گل
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در این شب زیبای بهاری🌸🍃
دعا میڪنم🤲
شبتون پر امید
برکت در زندگیتون فراوان
زندگیتون آرام 🌹❤️
لحظہ هاتون پر از خوشبختی
دنیاتون پر از آدمهای خوب❤️
و امضاء خدا پای تک تک آرزوهاتون
⭐️شبتون بخیر و ستارہ بارون⭐️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
دعا میڪنم🤲
شبتون پر امید
برکت در زندگیتون فراوان
زندگیتون آرام 🌹❤️
لحظہ هاتون پر از خوشبختی
دنیاتون پر از آدمهای خوب❤️
و امضاء خدا پای تک تک آرزوهاتون
⭐️شبتون بخیر و ستارہ بارون⭐️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ
ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ
ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻣﯿﭽﯿﻨﺪ !ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ
ﺟﺰ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ...
شبتون آروم
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ
ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻣﯿﭽﯿﻨﺪ !ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ
ﺟﺰ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ...
شبتون آروم
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
رمان #داد_دل
قسمت 17
توی ذهنم هزاران سوال بی جواب رژه میرفت ولی جرات بیانشو حس بیانشو نداشتم:
-کجا بریم؟
دلم تنگش بود ولی صدای احسان احسان گفتن دختره یادم نمیرفت
برای همین بی تفاوت شونه ای بالا انداختم
بازهم همون پارک همیشگی رفتیم روبه روی رودخونه....
ازشدت استرس وسرمای بهمن ماه که توی استخون نفوذ میکرد منجمد شده بودم
بوی عطر خوشش روحمو نوازش میکرد
طاقت نیوردم ونگاهش کردم:
-توی این هوای سرد اومدیم رودخونه رو رصد کنیم؟؟
مثل اتش فشان فووران کرد:
-نخیر اومدیم دلیل کار خانمو بدونیم چرا نزدیک به یکماه ونیم تمام منو از خودت بیخبر گذاشتی؟
نیشخندی زدم:
-خودت چی؟چهار روز تموم منو توی بیخبری گذاشتی وبعدش هم که..
ادامه حرفمو قورت دادم
با حرص درجا گفت:
-بعدش چی؟؟
به لحن عصبی اش اهمیتی ندادم برخلاف درونم خونسرد جواب دادم:
-بعدشو خودت نمیدونی؟مهسا خانم؟به پات افتاده بود
برخلاف انتظارم خیلی خونسرد جواب داد:
-جریانش مفصله
-بگو بدونم
-مگه تو جریان اون مجید رو گفتی؟
توی اون عصبانیت خندم گرفت
با خم نیگام کرد:
-چرا میخندی؟مسخره میکنی غزال؟
-نه نه اصلا ولی این مجید نامزد خواهر عاطی بوده ولی اونجور که خیال میکردن نبود وتوزرد از آب دراومد
پوزخند تلخی زد:
-هه پس فکر کردید منم مثل اونم
-با حرفایی که شنیدم چی فکر کنم؟
-غزال تو واقعا درباره من چی خیال کردی؟؟!!
بهترین راهو انتخاب کردم سکوت...اونم سکوت کرد...
صدای رعد وبرق حاکی از این بود که بارشی در راهه!
-نمیدونم سامان چرا اون کارو کرد !!هنوز دلیلشو نفهمیدم خودش میگه نتونسته توی اون موقعیت اعتراضی کنه حرفی بزنه ولی میدونم که از قصد اینکارو کرده که تو بشنوی که تو بفهمی چون میدونست اگر من خودمم بیام بهت بگم باورت نمیشه!!
از حرفای عجیبش سردر نمیوردم!
-واضح حرف بزن احسان نمیفهمم!
دستاشو با حرص بهم کوبید:
-آخه چی بگم نمیدونم که چی بگم!از این بچه بازی.. خدا باعث وبانیشو...
ادامه نداد..نگاه به آسمون کردم لحظه به لحظه بیشتر سیاه میشدند و وحشناکتر!
-یکی از دوستام با یه دختری بود تقریبا میشه گفت به یه سال قبل از قبول شدنمون اینجا ،هردوشون وضع مالی خیلی خوبی نداشتن دختره از متوسط هم پایینتر بود نه پدری داشت نه برادری خودش بوده ویه مادر وخواهر!میشه گفت زیادی واسه یه دختر توی اون سن آزادبود
اوایل که مهراد اونو توی جمعمون میورد اعتراض میکردیم آخه از اینجور جمعها واکیپای دختر وپسری نبودیم ولی مهراد میگفت نامزدمه!تنها چیزی داشت زبون نرم وچرب وقشنگیش بود!جوری رفتارمیکرد که به مهراد حق میدادی غلام حلقه به گوشش بشه...
یه سال ونیمی که از حضورش میگذشت رابطه ی بینشون سرد شد چندماه قبل از اینکه توی قطار بیینمت یه شب دیدم بهم زنگ زد به نظرت کی بود؟
به چشمای منتظرش جوابی ندادم وخودش بی وقفه ادامه داد:
-همین مهسا بود میگفت که با مهراد بهم زده میگفت دیگه نمیتونسته جیب خالی مهراد رو تحمل کنه نمیتونسته مهراد رو چون نه چهره خیلی زیبایی داره نه جیب پر از پول تحمل کنه
گفتم به من ارتباطی نداره میدونی چی جواب داد؟گفت که اتفاقا خیلی به خودت ربط داره از وقتی تورو دیدم دنیام زیر ورو شده مرد رویاهای من تویی نه مهراد!شاید مهراد وسیله آشنایی من با توبوده!
بیچاره مهراد وقتی رامین بهش همه چیو گفت شکست غرورش شکست واسه همیشه از ما جداشد ورفت نتونست تحمل کنه که بخاطر چیزهایی که خودش حق انتخابی نداشته دست رد به سینه اش خورده !بدتر از اون دلیل دیگه اش که بخاطر دوستش،وضع مالی بهتر دوستش وشاید چهره عشقش ولش کرده!از همونموقع این مهسا موی دماغ من شد تا خطمو عوض کردمو راحت شدم
با صدای ضعیفی از ته گلو پرسیدم:
-پس اونشب اونجا چکار میکرد؟چه ربطی داشت که تو پیدات نبود؟
با لحن آرومی مثل همیشه مثل قبل گفت:
-الان بارون میگیره بریم توی ماشین
بی طاقت گفتم:
-نه نه بگو احسان تا جون به لب نشدم
ادامه دارد...
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
قسمت 17
توی ذهنم هزاران سوال بی جواب رژه میرفت ولی جرات بیانشو حس بیانشو نداشتم:
-کجا بریم؟
دلم تنگش بود ولی صدای احسان احسان گفتن دختره یادم نمیرفت
برای همین بی تفاوت شونه ای بالا انداختم
بازهم همون پارک همیشگی رفتیم روبه روی رودخونه....
ازشدت استرس وسرمای بهمن ماه که توی استخون نفوذ میکرد منجمد شده بودم
بوی عطر خوشش روحمو نوازش میکرد
طاقت نیوردم ونگاهش کردم:
-توی این هوای سرد اومدیم رودخونه رو رصد کنیم؟؟
مثل اتش فشان فووران کرد:
-نخیر اومدیم دلیل کار خانمو بدونیم چرا نزدیک به یکماه ونیم تمام منو از خودت بیخبر گذاشتی؟
نیشخندی زدم:
-خودت چی؟چهار روز تموم منو توی بیخبری گذاشتی وبعدش هم که..
ادامه حرفمو قورت دادم
با حرص درجا گفت:
-بعدش چی؟؟
به لحن عصبی اش اهمیتی ندادم برخلاف درونم خونسرد جواب دادم:
-بعدشو خودت نمیدونی؟مهسا خانم؟به پات افتاده بود
برخلاف انتظارم خیلی خونسرد جواب داد:
-جریانش مفصله
-بگو بدونم
-مگه تو جریان اون مجید رو گفتی؟
توی اون عصبانیت خندم گرفت
با خم نیگام کرد:
-چرا میخندی؟مسخره میکنی غزال؟
-نه نه اصلا ولی این مجید نامزد خواهر عاطی بوده ولی اونجور که خیال میکردن نبود وتوزرد از آب دراومد
پوزخند تلخی زد:
-هه پس فکر کردید منم مثل اونم
-با حرفایی که شنیدم چی فکر کنم؟
-غزال تو واقعا درباره من چی خیال کردی؟؟!!
بهترین راهو انتخاب کردم سکوت...اونم سکوت کرد...
صدای رعد وبرق حاکی از این بود که بارشی در راهه!
-نمیدونم سامان چرا اون کارو کرد !!هنوز دلیلشو نفهمیدم خودش میگه نتونسته توی اون موقعیت اعتراضی کنه حرفی بزنه ولی میدونم که از قصد اینکارو کرده که تو بشنوی که تو بفهمی چون میدونست اگر من خودمم بیام بهت بگم باورت نمیشه!!
از حرفای عجیبش سردر نمیوردم!
-واضح حرف بزن احسان نمیفهمم!
دستاشو با حرص بهم کوبید:
-آخه چی بگم نمیدونم که چی بگم!از این بچه بازی.. خدا باعث وبانیشو...
ادامه نداد..نگاه به آسمون کردم لحظه به لحظه بیشتر سیاه میشدند و وحشناکتر!
-یکی از دوستام با یه دختری بود تقریبا میشه گفت به یه سال قبل از قبول شدنمون اینجا ،هردوشون وضع مالی خیلی خوبی نداشتن دختره از متوسط هم پایینتر بود نه پدری داشت نه برادری خودش بوده ویه مادر وخواهر!میشه گفت زیادی واسه یه دختر توی اون سن آزادبود
اوایل که مهراد اونو توی جمعمون میورد اعتراض میکردیم آخه از اینجور جمعها واکیپای دختر وپسری نبودیم ولی مهراد میگفت نامزدمه!تنها چیزی داشت زبون نرم وچرب وقشنگیش بود!جوری رفتارمیکرد که به مهراد حق میدادی غلام حلقه به گوشش بشه...
یه سال ونیمی که از حضورش میگذشت رابطه ی بینشون سرد شد چندماه قبل از اینکه توی قطار بیینمت یه شب دیدم بهم زنگ زد به نظرت کی بود؟
به چشمای منتظرش جوابی ندادم وخودش بی وقفه ادامه داد:
-همین مهسا بود میگفت که با مهراد بهم زده میگفت دیگه نمیتونسته جیب خالی مهراد رو تحمل کنه نمیتونسته مهراد رو چون نه چهره خیلی زیبایی داره نه جیب پر از پول تحمل کنه
گفتم به من ارتباطی نداره میدونی چی جواب داد؟گفت که اتفاقا خیلی به خودت ربط داره از وقتی تورو دیدم دنیام زیر ورو شده مرد رویاهای من تویی نه مهراد!شاید مهراد وسیله آشنایی من با توبوده!
بیچاره مهراد وقتی رامین بهش همه چیو گفت شکست غرورش شکست واسه همیشه از ما جداشد ورفت نتونست تحمل کنه که بخاطر چیزهایی که خودش حق انتخابی نداشته دست رد به سینه اش خورده !بدتر از اون دلیل دیگه اش که بخاطر دوستش،وضع مالی بهتر دوستش وشاید چهره عشقش ولش کرده!از همونموقع این مهسا موی دماغ من شد تا خطمو عوض کردمو راحت شدم
با صدای ضعیفی از ته گلو پرسیدم:
-پس اونشب اونجا چکار میکرد؟چه ربطی داشت که تو پیدات نبود؟
با لحن آرومی مثل همیشه مثل قبل گفت:
-الان بارون میگیره بریم توی ماشین
بی طاقت گفتم:
-نه نه بگو احسان تا جون به لب نشدم
ادامه دارد...
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
Join➣ @Musicadeh
اقلا _ احمد سلو
اگر به دری برخوردید که سراسر قفل است
قبل از آنکه به فکر باز کردن قفل ها بیفتید
از خودتان بپرسید:
آیا درب دیگری وجود ندارد؟
همیشه درگیر شدن بهترین راه حل نیست.
👤 #وین_دایر
شبتون پرسـ🌟ــتاره
تادرودی دیگربدرود🌙🌟
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
قبل از آنکه به فکر باز کردن قفل ها بیفتید
از خودتان بپرسید:
آیا درب دیگری وجود ندارد؟
همیشه درگیر شدن بهترین راه حل نیست.
👤 #وین_دایر
شبتون پرسـ🌟ــتاره
تادرودی دیگربدرود🌙🌟
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨با حب تو بر مذهب خود مینازم
❣️سر را بہ فداے مقدمت مےبازم
✨من فانے فے اللہ شوم وقتے ڪہ
❣️سجاده ے خود رو بہ تو مےاندازم
✨بسم اللہ الرحمن الرحیم✨
❣️الهے بہ امید تو❣️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❣️سر را بہ فداے مقدمت مےبازم
✨من فانے فے اللہ شوم وقتے ڪہ
❣️سجاده ے خود رو بہ تو مےاندازم
✨بسم اللہ الرحمن الرحیم✨
❣️الهے بہ امید تو❣️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄
❤️ @Harf_zendegi ❤️
┄┄┅┅✿🍃❀🌸🌸❀🍃✿┅┅┄┄