حمید آرش آزاد
162 subscribers
196 photos
4 videos
21 files
240 links
Download Telegram
جام شراب
آرش شیرین سخن جام شراب آورده‌ام
تحفه ای شعروغزل پیش جناب آورده‌ام
بیت بیت این غزل را می‌کنم تقدیم تو
آیه آیه مهربانی‌های ناب آورده‌ام
تشنه می‌سوزم چو شمعی در دل شب‌های تار
در سبوی این غزل بوی گلاب آورده‌ام
ای فدای شعر نابت آرشا دیوان من
شمع بزمی را به سوی آفتاب آورده‌ام
آرش آن استاد عشق وشعر ناب عالم است
او بود دریای عشق ومن سراب آورده‌ام
می‌نویسم عشق را بیلر بیی معنی شود
من به معنای غزل او را خطاب آورده‌ام
مست مستم شاد و خرّم شعر باز بی‌غشم
عشق بازم شاعرم شورم شراب آورده‌ام
آیه‌های سوره‌ی ایمان بود ابیات من
شعر ناب است این غزل فصل الخطاب آورده‌ام
من نمی‌جویم دوای درد خود را از طبیب
من دوای درد را در اجتناب آورده‌ام
من طبیب درد خود را از طبیعت جسته‌ام
تا نیفتد طبع سوزانم ز تاب آورده‌ام
شاعر چشمان زیبای غزال وحشیم
پیرم امّا صحبت از ایّام شاب آورده‌ام
تا "صفا"ی محفل انس وطرب را دیده‌ام
در نوای شعر خود چنگ و رباب آورده‌ام
صمد محمدزاده صفا
13/10/94

بازآ
گل کرده غزلهای پریشان شده بازآ
هنگام گل وباده و باران شده بازآ
دنیای دلم پر شده از نعمت نغمه
گلزار ادب باز گل افشان شده بازآ
در بین گل ونغمه وباران وغزل دل
دیوانه وسر گشته وحیران شده بازآ
جز یاد تو در کنج دلم جای کسی نیست
در کنج دلم دلبر پنهان شده بازآ
از دیده اگردور شدی در دل مایی
این دیده و دل بی تو چه گریان شده بازآ
آرش دل دنیای ادب بی تو ملول است
درد همۀ اهل وطن نان شده بازآ
ای خون روان در رگ دلهای زمانه
ای خاطره در خاطر خوبان شده بازآ
ای مام وطن عشق تو در سینه ی این خلق
جا کرده چو جان در دل جانان شده بازآ
شادیّ وصفا رفته از این ملک هنر خیز
گلزار وطن کلبه ی احزان شده بازآ
در دام بلا گشته صفای دل ما پیر
چون مونس جان خار مغیلان شده بازآ
صمد محمدزاده صفا


عضویت در کانال حمید آرش آزاد

👇👇👇👇👇

https://telegram.me/HamidArashAzad
آرش آزاد یادندان چیخماز
سنی آرش مگر یازماق اولارمی، سنی سؤزجوکلر گوجوییله گؤیلرین یئتدی قاتیندان یئندیرمک اولارمی، سنی چیچکلرین بؤیاسیندان تؤنقاللارین آلؤوندان یاغمورلارین داملالاریندان دیلسیز داشلارین هاراریندان سئچیب گؤسترمک اولارمی، آرش سنی گاه اوقات مزه‌لی ساتیرال شعریله ریله اینسانلارین دردینه قووشوب و اؤتوروب. دئییب گولوبسن آمما یالنیزلیق همیشه سنیله اؤلوب سن آرش اینسانلاریله یاشایا، یاشایا بیر آیری روح‌دا و بیر آیری جسمیده یاشایب‌سان و بو یاشامدا بئله سؤیله‌ییب‌سن:
آدام کؤلگه‌سینه سسلمه منی
آغاج کؤلگه‌سینده کؤنلوم خوش گئچیر
باس باغرینا سنیله انگیزه‌یه گئیش‌ غمی
بیر دینجل قالادیغین تؤنقاللار ایچره
آرش جان بو بیر حالدیر و بیر ملک‌دیر قات بیر بیرینه یئتده گؤیلره اوجالا- اوجالا! به‌به نه گؤزل حسرتین چکدییم تام دیلک‌دیر و شاعیرلیک‌دیر. سن آرش اینده سه اؤتن گونلری قاتیب بیر تازا دردلی کلمه‌لر یئنی بیر گؤزللیک یاراتدین. هاچان بس اوره‌یینده گوینه‌ین شعری یازاجاقسان. آرش سن حیات بؤیو خالقیوین درین دردین اؤشونوب اولارا درمان اوچون چالشیب‌سان سن بؤیوک آغیرلیقلار چکیب و شعریویله طنز شیرینلیگی قاتماغیله خالقیوه یول گؤسترن اولوب‌سان و ائلیوه و وطنیوه خاطیر کیمسه بیلمدن تانرینین قوجاغیندا یؤزلرجه اؤلوب و دیریلمه‌سینی گؤرموسن. آرش حقیقتن شعری شاعیری تعریف ائتمک مومکون دئییل آنجاق هرکس اؤز بیلدیقی کیمی شعر عالمینه معنا باغیشلاییب نئجه کی عشق و عاشیقی سؤزو عالمده نهایته چاتماییب اؤزون بیر معرکه‌دن قورتارماق خاطیر نوقطه‌لر بؤراخیب و سؤزو سونا یئتمه‌ییب. آمما آرش دوغروداندا سن پیلله- پیلله بو جیغیرلاری گئدیب و زیروه‌لره چیخیب بؤیوک قلله‌لر فتح ائتمه‌سن، آرش جان دوغروسی اوستادلیق مقامین دؤشونجه‌ویله قازانیب ابدی حیات بؤیو ساخلامیسان. سن آرش شاعیر اولاراق داغلارین داشیله و چیچک‌لرین بؤیاسیله دردله‌شیب اؤلاری دیله گتیرمک اوچون تام قلم حؤکمین دونیادا یاراتمیسان سنین جوشان کؤورک و دویغولارین سنه جسارت باغیشلاییب الیوه قلم آلیب حاق سؤزلری و اوره‌ک دردلرین کاغاد اؤستونه یایماقیله و یا کتابا چئویریب اؤزون بیلدیغین کیمی نه تکجه ایراندا به خصوص آنا یؤردوموز آذربایجاندا تؤرک ادبیاتین اؤز دؤغال قایداسیله آکادمیک اؤیرتمه‌دن یازیب یاراتمیسان و گؤزل آنا دیلیمیزی و درین ادبیاتیمیزی یالنیز میللی دویغو و علاقه‌لر واسیطه‌سیله ساخلاییب حفظ ائتمه‌سن، منده بیر کئچک شاگرد اؤلاراق بئله دؤشونموشم. نقدر صنعت عالمی وارسا شاعیرلیق عالمده دئییلیب. اؤز نوبنده منده عزیز اوستادیما تانریدان رحمت دیلله‌ییب، سایر عزیزلرینه صبر و سلامت‌لیق آرزو ائده‌رم و سایر اهلی قلملره و ضیالی اینسانلارا توفیق ایسته‌ییرم و آشاغیدا بیر قوشما شعریله حؤرمتلی اوستادیمیزین روحون شاد و توپراغین ایسه و محبت باغشلاییم.
سسیویله یاتانلاری اویالتدین
پاک عشقیله خالقا اومید یارالتدین
ظولمکارین عؤمرون- گونون قارالتدین
سنین سسین آزادلیق نفسی‌دیر

کورپه ایکن بو حیاتدا یول آچدین
قونچه کیمین چیچک‌لنیب گول آچدین
وطنینده فرحله‌نیب قول آچدین
وطن عشقی کؤنلوین هوسی‌دیر

صداقتله یاشایشدا دانیشدین
ائللر اوچون یاندین کؤزه آلیشدین
ظولماتلارا نور ساچماغا چالیشدین
گوموش ساچین وارلیغیندا بسی‌دیر

تام دونیانی وطن بیلدین یؤرد بیلدون
خالقین دردین اؤزون اوچون درد بیلدون
شرفیله یاشایانی، مرد بیلدون
سنین کؤنلون ظولمیکار قفس‌دیر

مظلوملارین ناله‌سینی ائشیدین
یاغیلارین حیله‌سینی ائشیدین
هر زاماندا حاق شیوه‌سین ائشیدین
آندی (کسگین) قوچاق آرش سسی‌دیر


خطاب به استاد حمید آرش آزاد
گورمه‌دیم شعرده سن تک آرش
سنه لایق‌ده سیامک آرش
طنز ژورنال‌دا بیر اوستادی‌دین
یوخ تایین اولکه‌ده بی‌شک آرش
چوخ قلم صاحبی وار طنازدی ایراندا
وار آدین طنزیده یوکسک آرش
طنزیله تبعیضه شعرلر یازدین
چوخ کسرلی نده گویجک آرش
آغلاماق اینسانی افسرده ائدر
یاشادار اینسانی گولمک آرش
گنج شاعیرلره پیش‌کسوتی‌دین
ییرتمیش آرتیق نئچه کوینک آرش
مظلومون دائم الینده‌ن توتدون
وئرمیسان ظالیمه پاتک آرش
سنه داش دیدی بیلمیردون هاردان
آتمیشیدون نئچه کسسک آرش
دوزلوغا عاشیقیدین دوز یاشادین
نه گوزلدیر بئله مسلک آرش
سویله‌دی بو سوزو بیر قیش گئجه‌سی
ائلیمه یازدی تک ایستک آرش
گوندریر روحووا مسعود سلام
قبریوه شاخة میخک آرش


عضویت در کانال حمید آرش آزاد

👇👇👇👇👇

https://telegram.me/HamidArashAzad
طناز شماييد، نه اين «آرش» الكن!
مردي دنيا ديده مي گفت: «صد سال پيش اگر راننده اي مي توانست با سرعت بيشتر از 35 كيلومتر در ساعت پيش برود، قهرمان مسابقه ي خودرو راني محسوب مي شد».
او، نفسي تازه كرد و گفت: «در زمان ما هم، با اين جاده‌ها و خيابان‌ها و با اين تعداد فراوان خودروهاي جوجه ماشيني معروف به «خودرو ملي» اگر باز هم كسي بتواند با آن سرعت حركت بكند، واقعاً قهرمان است»!
*
در وسط ترافيك سنگين جاده و داخل يك «خودرو ملي»، پسر كوچولو از پدرش پرسيد: «بابا جان! سرعت نور، چند كيلومتر در ثانيه است»؟
پدر با بي‌حوصلگي جواب داد: «حداكثرش مي تواند 25 كيلومتر در ساعت باشد».
پسر كوچولو گفت: «باباجان! مثل اين كه اشتباه مي كنيد. بايد خيلي خيلي بيشتر باشد».
ولي پدر پاسخ داد: «با اين اوضاع ماشين ها و شلوغي و خرابي جاده ها، اين 25 كيلومتر هم زياد است»!
*

يك بار هم، در حدود 60 سال پيش، خاله جان بنده حدود سه ماه بعد از عروسي و رفتن او به خانه ي شوهر، مي‌خواست لاله‌ي گوش هاي خودش را سوراخ كند تا گوشواره بياويزد، ولي شوهرش عصباني شده و او را كتك زده بود. حالا نمي دانم به چه دليل! امان از دست بعضي از آقايان «امّل» و «مردسالار»!
*
گاهي بعضي از مسئولان محترم در مسائل خيلي جدي طنزهايي مي آفرينند كه- الحق و الانصاف- طنزپردازنماهايي مثل بنده بايد قلم را بشكنيم، لنگ بيندازيم، پشت دستمان را سه بار به زمين بزنيم، سر(‍!) خودمان را سه بار به ديوار بكوبيم و...!
مثلاً مديركل محترم حمل و نقل پايانه هاي آذربايجان شرقي اخيراً گفته است «محورهاي مواصلاتي پرتردد استان در ايام پرترافيك تابستاني با سرعت‌سنج ليزري كنترل مي شود».
طنز زيبا را مي بينيد؟ وعده‌اي كه بايد در خردادماه و در آستانه‌ي تابستان داده مي شد، حالا و در شهريورماه داده مي‌شود تا مسافراني كه مي خواهند در ماه هاي آينده به مسافرت تابستاني بيايند، از آن باخبر بشوند!
به نظر بنده، خود نصب اين سرعت سنج هاي ليزري، نوعي لوكس بازي و اشرافيت گرايي است. زماني كه اين همه چاله و دست انداز و اين مقدار فراوان پيچ و خم مي توانند سرعت گاري ها را هم پايين بياورند، چه نيازي به سرعت سنج؟
تازه، در مورد آذربايجان شرقي، آن هم با اين وضع اسفناك آثار تاريخي و فرهنگي و با اين فقر امكانات عمراني و آباداني و توسعه و اقتصاد و اشتغال و غيره، عقل سليم حكم مي كند در مورد «رفت و آمد» چيزي نگوييم و با اين سرعت سنج هاي ليزري، فقط «رفت» ها را كنترل بكنيم و يا لااقل، آن ها را بشماريم!


الانتظارُ اشدّ من البيكاري!
كودكستان تعطيل شده بود و بچه ها به خانه هايشان رفته بودند. بعد از نزديك به يك ساعت، مدير كودكستان هم همه چيز را مرتب كرد كه به خانه اش برود.
او بعد از بيرون آمدن از در، مرد ميانسالي را ديد كه كنار در كودكستان ايستاده است.
مدير كودكستان با لحن ملايمي پرسيد: «ببخشيد آقا! شما منتظر بچه اي هستيد؟»
ولي مرد، يكه اي خورد و گفت: «نه خير خانم! شكم من از 20 سال پيش همين طور است»!
*

- در يك جاي خيلي دور- نمي دانم «جابلقا» است يا «جابلسا»- بعضي از مديران پر وعده و شعار آفرين، همكاري اداري خودشان را فقط از ميان اقوام نسبي و سببي انتخاب مي كنند. اما همين مديران خويشاوند نواز و اضافه كار آفرين، زماني كه به مناسبتي با روزنامه نگاران در جايي رو به رو مي شوند، مي گويند: «من از شما انتظار همكاري صد درصد دارم»!
- بي خود مي گويند كه «انتظار از مرگ هم سخت تر است.» خود ما، الان 27 سال است كه انتظار مي كشيم كه روي درياچه ي اروميه يك پل بزنند به اين بزرگي و يك جاده بكشند به اين گشادگي. مي بينيد كه در اين 27 سال، هم بزرگتر شده ايم و هم چاق تر، آدم يواش يواش عادت مي كند، اصلاً هم سخت نيست. اگر هم باور نمي كنيد، از شش- هفت وزير، اسبق تر، اسبق، سابق، لاحق و... بپرسيد!
- يك بار، در يك جايي، يك آقايي از بنده پرسيد: «پسر جان! مگر مرض داري كه مطالعه مي كني و كتاب مي‌خواني؟» حالا كه سي و چند سال از آن زمان گذشته و بنده پير شده ام و زود زود نزد پزشك مي روم، مي بينم كه آدم هاي مريض در اتاق «انتظار» حسابي مطالعه مي كنند و كتاب و مجله مي خوانند. مثل اين كه آن يارو حق داشته...!
- مي گويند آدمي كه انتظار چيزي يا كسي را مي كشد، چشم به در مي دوزد. ولي ما مي بينيم كه كساني كه بيشتر از همه انتظار دارند، مستاجر هستند و يك در ثابت ندارند كه به آن چشم بدوزند. معلوم نيست چرا به مردم «وام خريد در» نمي دهند. حاضريم براي آن هم انتظار بكشيم!


عضویت در کانال حمید آرش آزاد

👇👇👇👇👇

https://telegram.me/HamidArashAzad
یادت گرامی مرد خوب
ندافرشباف
می گویند شما به شوخی ها یا بهتر بگویم به زبان تلخ شهرت داشتید، حتی پسرتان می گوید که به او نصیحت کرده بودید حرف حق را بگوید بعد اگر مخاطب ناراحت شد از او معذرت خواهی کند.
شما که غریبه نیستید چند وقت پیش خانم شکوهی به من گفتند اگر من در زمان حیات شما وارد جمع خانوادگیتان می شدم شاید با من هم شوخی می کردید و حرف حق را به من میگفتید حتی به قیمت اینکه ناراحت شوم.
داستان های بسیاری از شما شنیده ام همسر شما که اکنون در جایگاه مادر من قرار گرفته اند از طنازی و شوخی های شما می گویند اینکه برای هر حرفی جمله یا شعری طنز در چنته داشتید و فوری آن را خرج می کردید.
از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان پچه که بودم مادرم از پدر و مادر همسرش صحبت میکرد به من میگفت قین آتا( پدر شوهر) عروس را خیلی دوست دارد میگفت انشالله عروس شوی و ببینی پدرشوهر داشتن چه حس خوبی است.
منم بدون اینکه متوجه عمق حرفهای مادرم باشم مبهوت نگاهش میکردم و قند ته دلم آب میشد که روزی بزرگ میشوم و لباس عروسِ آستین چین دار می پوشم! آن روزها نفهمیدم نداشتن پدر همسر یعنی چه اما حالا که عروس شده ام و نام خوش آوازه شما به عنوان پدرشوهر بر لقب عروس بودنم حک شده است میفهمم پدر شوهر داشتن یعنی چه.
وقتی همسرتان یا دختر و پسرتان و حتی آیدای کوچک از خاطرات با شما بودن با خوشی یاد میکنند بغضی گلویم را میگیرد که چرا قدیم تر ها عروستان نشدم، چرا شما را ندیدم، اصلا چرا وقتی من وارد حوزه مطبوعات شدم شما این دنیا را ترک کرده بودید.
اما همه این سوال ها بی جواب می ماند این جبر زمان است هیچ چیز دست ما نیست ما مجبور یا بهتر بگویم محکومیم به آشنا نشدن!
خدا رحمت کند شما را که علاوه بر اولاد نیک و نام و یاد نیک آثار جاودانه از خودتان به جا گذاشته اید.
شاید جسارت باشد، جسارت مرا ببخشید اما دوست دارم پدر خطابتان کنم!
پدر هرگز ندیده ام خوشحالم که در این دنیا پدر دومی دارم که اهل ادبیات و نوشتن است، که درد انسان ها درد اوست، که هرگز زیر بار سلطه و زورگویی نرفته است که همه از او به نیکی یاد می کند.
پدر هرگز ندیده ام خاطرتان بسیار برایم عزیز است...

عضویت در کانال حمید آرش آزاد

👇👇👇👇👇

https://telegram.me/HamidArashAzad