Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
10.2K subscribers
2.66K photos
469 videos
18 files
942 links
💥❤️‍🔥 Gondolin.ir ❤️‍🔥💥

گوندولین، شهر پنهان الف‌های نولدور🌟

هواداران تالکین و دنیای ارباب حلقه‌ها🔥

ادمین پاسخگو به مخاطبان:
@Wolfheart_Kenshin

پیج اینستاگرام:
instagram.com/gondolin_ir


گروه تبادل نظر:
https://t.me/+VeuASfYaiTeP9wjN
Download Telegram
طرحی زیبا از #لوتین #تینوویل، از بانوی هنرمندمون «سپیده دان»❤️💎

«... جامه‌اش به سان آسمان بی‌ابر آبی، اما چشمانش همچون شامگاهِ روشن از نور ستاره‌ها، کبودرنگ بود. بر بالاپوش او گل‌های زرین دوخته بودند، اما گیسوانش به رنگ سایه‌های شفق تیره بود. به‌سان روشنایی بر روی برگ درختان، به‌سان نغمه‌ی جویباران زلال، به‌سان ستارگان برفراز مه و میغ جهان، چنین بود شکوه او و ملاحت او؛ و بر رخسارش نوری می‌درخشید ...»

#متن_کتاب

توصیفی از لوتین در کتاب #سیلماریلیون وقتی اولین بار چشم #برن بر او افتاد، ترجمه‌ی رضا علیزاده💎


Channel:
@Gondolin_ir

Group:
Gondolin Comments
به #ملکور در میان #آینور عظیم‌ترین هبه‌های قدرت و دانش ارزانی گشته بود، و او سهمی از هبه‌های دیگر برادرانش داشت. بارها یکه و تنها در پوچی به جستجوی شعلهٔ جاودانگی گام می‌نهاد؛ چرا که آتش اشتیاقش برای پدید آوردن موجوداتی از آن خویش بالا گرفته، و به گمانش #ایلوواتار پوچی را نادیده انگاشته بود، و او از برای تهی‌وارگی بی‌تاب می‌نمود. باری آتش را نیافت زیرا آتش با ایلوواتار است. اما به سبب تنهایی، اندک اندک اندیشه‌های خویش را برخلاف اندیشه‌های برادرانش در سر پروراند.

#متن_کتاب #آینولینداله #سیلماریلیون
ترجمه‌ی رضا علیزاده 🔥🔥🔥

Channel:
@Gondolin_ir

Group:
Gondolin Comments
در تمام اعمال #ملکور #مورگوت بر روی #آردا، در کرده‌های بسیار و در نیرنگ‌بازی‌های زیرکانه‌اش، #سائورون نیز سهمی داشت، و در پلیدی، از حیث این که زمانی دراز در خدمت دیگری بود و نه در خدمت خویش، تنها از اربابش کمتر بود.

لیکن پس از سال‌ها همچون سایهٔ مورگوت و شبح پلیدش علم طغیان برافراشت و بر پی او از همان جادهٔ تباه به سوی پوچی فروغلتید.

#متن_کتاب #والاکوئنتا #سیلماریلیون
ترجمه رضا علیزاده🔥🌟💎

Channel:
@Gondolin_ir

Group:
Gondolin Comments
طراحی #فئانور با هوش مصنوعی🔥

آورده‌اند که #والار پس از گریز #ملکور، دیرزمانی بر تخت‌های خویش در حلقه‌ی داوری بی‌حرکت نشستند؛ اما چنان که فئانور از شدت بلاهت می‌گفت، فارغ‌البال نبودند. زیرا والار کرده‌های خویش را ای بسا به اندیشه می‌کنند و نه به دست، و بی‌گفتن کلامی، در خاموشی با هم رأی می‌زنند. بدین‌سان به بیدارمانی در شب #والینور نشسته بودند و اندیشه‌ی ایشان فراسوی #ائا را در ازل و ابد کاوید؛ و با این حال نه قدرت و نه حکمت، اندوه ایشان و باخبر شدن از در رسیدن ساعت پلیدی را تسلی نداد. و آنان نه آن اندازه سوگوار مرگ درختان بودند که سوگوار تباهی فئانور: یکی از پلیدترین کرده‌های ملکور.

زیرا فئانور در جزء جزء تن و روان، در بی‌باکی، پایداری، زیبایی، فهم، مهارت، زور، و نیز هوشمندی، تواناتر از جمله فرزندان #ایلوواتار آفریده شده بود. اگر سرنوشت به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد، آن کارهای شگفت که از دست او برای شکوه و جلال #آردا ساخته بود، فقط تا اندازه‌ای در خیال #مانوه می‌گنجید.

#متن_کتاب #سیلماریلیون
حدیث آفتاب و مهتاب و پنهان گشتن والینور، ترجمه رضا علیزاده 🌟


Channel:
@Gondolin_ir

Group:
Gondolin Comments
#متن_کتاب 🔥🐉💥

#گلائرونگ، نخستین #اورولوکی، اژدهایان دمانِ شمال، شبانه از دروازه‌های آنگباند بیرون زد. هنوز نوسن و سال و نیم بالغ بود، چه، عمر اژدهایان دراز است و گران‌سِیر، اما الف‌ها هراسان از برابر او به اِرد وترین و دورتونیون گریختند؛ و او دشت‌های آرد-گالن را ملوث ساخت.

آنگاه #فین‌گون شهریار هیت‌لوم، با کماندارانش سوار بر اسب به سوی او تاخت و با سواران چابک گرد او دایره بست؛ و گلائرونگ از آنجا که هنوز صاحب جوشنی تمام و کمال نگشته بود، تیرها را تاب نیاورد و گریزان به #آنگباند بازگشت و باز سال‌های سال از آنجا به در نیامد...

#نولدور، فین‌گون را بسیار ستودند و شادمان گشتند؛ چه کمتر کسی خطر و تهدید این موجودِ جدید را به تمامی پیش‌بینی می‌کرد. اما #مورگوت از اینکه گلائرونگ زودهنگام وجود خویش را علنی ساخته است، ناخشنود گشت؛ و پس از شکست گلائرونگ نزدیک به دویست سال صلح و آرامش برقرار بود.


💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
اولین مواجهه‌ی نولدور با گلائرونگ در میانه‌ی دوران اول، حدیث بازگشت نولدور در کتاب #سیلماریلیون، ترجمه‌ی رضا علیزاده💎

🔥🐉در باب اژدهایان: 👈کلیک کنید👉

Channel:
@Gondolin_ir

Group:
Gondolin Comments
آنک #تور احساس کرد که پاهایش سوی کرانه‌ی دریا کشیده می‌شود و از پله‌های درازآهنگ سوی کرانه‌ای فراخ‌گشاده و گسترده‌دامن در کناره‌ی شمالی دماغه‌ی تاراس فرود آمد؛ و همچنان‌که فراپیش می‌رفت، خورشید را دید که در توده‌ابری تیره و سترگ فرو می‌رفت که از لبه‌ی دریای رو به سیاهی فراز می‌آمد؛ و هوا رو به سردی نهاد و از برای طوفانی آیان، هیاهو و جوش و خروشی به راه بود. و تور بر کرانه باز ایستاد و خورشید به کردار آتشی دودانگیز در فراپشتِ تهدیدِ سپهر بود؛ و در نظرش چنین نمود که خیزابه‌ای سترگ از دورجای بلند شد و سوی خشکی درغلتید، لیک شگفتی او را سر جایش نگه داشت و او بی‌حرکت بر جای خویش فرو ماند. و خیزابه سوی او آمد و بر آن مه‌ای از سایه نهفته بود. آنگاه نابیوسان همچنان‌که فراپیش می‌آمد، حلقه شد و شکست و به شکل دستانِ کف‌آلود و درازدامانی به پیش هجوم آورد؛ لیک جایی که خیزابه در آن شکسته بود، هیبتی پویا، سیه‌فام در برابر طوفانِ خیزان، با قامت و اورندی بزرگ ایستاده بود.

آنگاه تور به پاسداشت و ارج‌گذاری سر فرو نهاد، چه در نظرش پادشاهی نیرومند را به چشم می‌دید. دیهیمی بلند همچون سیم بر سر نهاده بود که از آن گیسوان بلندش چون کفی که در گرگ‌ومیش سوسو می‌زنند، فرو ریخته بودند؛ و همچنان که شنل خاکستری‌فامی را به پس در می‌افکند که به کردار مه‌ای بر گردش آویخته بود، هان! او نیم‌تنه رخشانی بر تن داشت، تنگ و چسبان همچون فلس یک ماهی بزرگ، و جامه‌ای به رنگ سبز تیره که وقتی خرامان سوی خشکی پیش می‌آمد، با آتش دریایی برق می‌زد و سوسو داشت. بدین سان آن ژرفنانشین که
#نولدور وی را #اولمو، خداوندگار آب‌ها می‌نامند، خویشتن را بر تور پورِ #هور از خاندان #هادور در فرودِ #وین‌یامار نمایاند.

#متن_کتاب #سقوط_گوندولین
ترجمه‌ی امین قربانی 🔥🌟💥

👈 دانلود ترجمه‌ی کتاب سقوط گوندولین 👉

👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉

💥استاد گران‌قدر، «رضا علیزاده» نیز اخیراً ترجمه‌ی ایشان را تأیید و تحسین کردند.💥

Channel:
@Gondolin_ir

Website:
www.Gondolin.ir

Group:
Gondolin Comments
ستیز #گلورفیندل با #بالروگ در پی سقوط #گوندولین 🔥🌟💔💎

آنگاه گلورفیندل سوی او برجست و زره زرینش به گونه‌ای شگرف در زیر نور ماه رخشید و کوبه‌ای سوی آن دیو نواخت که موجب گشت دگر باره روی تخته‌سنگی سترگ بپرد و گلورفیندل در پی‌اش. اینک ستیزه و آوردی مرگبار بر آن صخره‌ی بلند بر فراز مردم در گرفت؛ و اینان که از پسِ پشت زیر فشار بودند و از پیش راه‌شان سد شده بود، آن‌چنان نزدیک شده بودند که کمابیش همگان آن را می‌توانستند دید، اما پیش از آنکه مردان گلورفیندل به کنارش توانند پرید، فرجام پذیرفت.

شور و غیرت گلورفیندل، آن
#بالروگ را از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر می‌راند و جوشنش او را از تازیانه و پنجه‌اش در امان می‌داشت. گاه کوبه‌ای سنگین بر ترگ آهنی‌اش می‌نواخت، گاه دست تازیانه‌گیرِ باشنده را از آرنج می‌شکافت. بدانگاه بالروگ از رنج و شکنجِ درد و بیم خویش سخت سوی گلورفیندل برجهید که به کردارِ جست ماری کوبه نواخت؛ لیک تنها یک شانه را یافت و با او گلاویز شد و آنان به تلوتلو درآمدند تا آنکه روی تخته‌سنگ نقش زمین شدند. آنگاه دست چپ گلورفیندل در پی دشنه‌ای گشت و آن را نواخت که شکم بالروگ را در نزدیکی صورت خویش فرو خلید (زیرا قامت آن دیو دو بار بیش از او بود)؛ و بالروگ غریو برکشید و از صخره به پس فرو افتاد و حین سقوط گیسوان زرد گلورفیندل در زیر ترگش را به چنگ گرفت و آن دوان به درون مغاک سقوط کردند.

#متن_کتاب #سقوط_گوندولین
ترجمه‌ی امین قربانی 💎💥

👈 دانلود ترجمه‌ی کتاب سقوط گوندولین 👉

👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉

💥استاد گران‌قدر، «رضا علیزاده» نیز اخیراً ترجمه‌ی ایشان را تأیید و تحسین کردند.💥

♨️مطالب مرتبط و مفید:

👈 کلیپ جامع بالروگ‌ها در دنیای تالکین 👉

👈 وصف بالروگ‌ها در سیلماریلیون 👉

Channel:
@Gondolin_ir

Website:
www.Gondolin.ir

Group:
Gondolin Comments
فرو ریختن برج #تورگون طی حمله‌ی اژدهایان که منجر به مرگ او در پی سقوط #گوندولین شد:

#ایدریل گفت: «وای بر من که پدرم بر فراز بلندترین برجش چشم به راه مرگ است؛ اما هفت بار وای بر کسی که سرورش در فراروی ملکو فرو افتاده است و دیگر به خانه بازنخواهد گشت» ــ زیرا او از رنج و شکنج‌های آن شب بی‌تاب و شوریده بود.

بدانگاه
#تور گفت: «هان! ای ایدریل، این من هستم و من زنده‌ام؛ لیک اکنون پدرت را بدینجا خواهمش آورد، خواه از دوزخ‌های ملکو باشد!» پس از آن به تنهایی از تپه فرود می‌آید و از اندوه همسرش خردپریش است؛ اما ایدریل پس از سر عقل آمدن در میان توفانی از مویه زانوان تور را به چنگ گرفت و گفت: «سرورم! سرورم!» و او را به درنگ واداشت.

اما در همان گاه که سخن می‌گفتند، آوا و بانگی بلند از آن مکان اندوهبار برخاست. اینک، برج به میان شعله فرو ریخت و با کوبه‌ای از آتش فرو افتاد، چرا که اژدهایان شالوده‌ی آن و همه‌ی آنانی که آنجا ایستاده بودند را فرو شکستند و سودند. سترگ بود طنین آن سقوطِ دهشتبار، و تورگون شاه گوندوتلیم در آن درگذشت و در آن دم پیروزی نصیب ملکو شد.


#سقوط_گوندولین #متن_کتاب
ترجمه‌ی امین قربانی 🔥🌟💎

👈 دانلود ترجمه‌ی کتاب سقوط گوندولین 👉

👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉

💥استاد گران‌قدر، «رضا علیزاده» نیز اخیراً ترجمه‌ی ایشان را تأیید و تحسین کردند.💥

♨️مطالب مرتبط و مفید:

👈کلیپ جامع اژدهایان در دنیای تالکین👉

Channel:
@Gondolin_ir

Website:
www.Gondolin.ir

Group:
Gondolin Comments
طراحی زیبای هوش مصنوعی از منزلگاه هابیت‌ها💯🍀🌟❤️‍🔥

In a hole in the ground there lived a hobbit. Not a nasty, dirty, wet hole, filled with the ends of worms and an oozy smell, nor yet a dry, bare, sandy hole with nothing in it to sit down on or to eat: it was a hobbit-hole, and that means comfort.

The Hobbit by J.R.R. Tolkien 💎

#متن_کتاب

روزی روزگاری، یک هابیت در سوراخی توی زمین زندگی می‌کرد. نه از آن سوراخ‌های کثیف و نمور که پر از دُمِ کِرم است و بوی لجن می‌دهد، و باز نه از آن سوراخ‌های خشک و خالی و شنی که تویش جایی برای نشستن و چیزی برای خوردن پیدا نمی‌شود؛ سوراخ، از آن سوراخ‌های هابیتی بود، و این یعنی آسایش.

هابیت، نوشته‌ی جی.آر.آر. تالکین🌟
ترجمه‌ی رضا علیزاده💎

Channel:
@Gondolin_ir

Website:
www.Gondolin.ir

Group:
Gondolin Comments
طرحی جذاب از #سائورون، ملقب به ارباب حلقه‌ها و خادم ارشد #مورگوت :

👈 اسامی مختلف او در طی تاریخ 👉

«... اما سائورون جسمی فانی نبود، و اینک اگرچه کالبد پلید و سترگ و آراسته‌اش را از دست داده بود و دیگر نمی‌توانست در چشم آدمیان نیکو بنماید، باری روحش از ژرفناها بیرون آمد، و به‌سان سایه و بادی سیاه از روی دریا گذشت و به سرزمین میانه و موردور که خان و مانش بود، بازگشت. آنجا حلقه‌ی بزرگش را باری دیگر در باراد-دور به دست کرد و پلید و خاموش همانجا مأوا گرفت، تا آن‌که بار دیگر چهره‌ای مبدل از برای خود آراست، تصویری از خباثت و کین که مرئی گشته باشته باشد؛ و چشمان سائورونِ مخوف را اندک کسانی تاب دیدار داشتند.»


#متن_کتاب #سیلماریلیون

وصف سائورون پس از سقوط #نومه‌نور، ترجمه‌ی رضا علیزاده 💥💎

Channel:
@Gondolin_ir

Website:
www.Gondolin.ir

Group:
Gondolin Comments
اکنون ملکور حفر و ساخت دژی بزرگ را در ژرفای زمین آغاز کرد، زیر کوه‌های تیره، آنجا که پرتوهای ایلوئین سرد و کم‌سو بود. این دژ «اوتومنو» نام گرفت. و اگرچه والار هنوز چیزی از آن نمی‌دانستند، با این حال پلیدی ملکور و آفت نفرت او از آنجا به بیرون جاری شد، و بهار آردا را تباه ساخت. گیاهان سبز بیمار گشتند و پوسیدند، و رودخانه‌ها از لایه و لجن انباشتند، و زمین‌های باتلاقی به وجود آمد، بدبوی و زهرآگین، جایگاه زاد و ولد حشرات؛ و جنگل‌ها تاریک و خطرناک گشت، مسکن هول؛ و ددان، به غولان شاخ و دندان مبدل شدند و زمین را به خون رنگین ساختند. آنگاه والار پی بردند که به راستی ملکور بر سر کار خویش بازآمده است...

#متن_کتاب #سیلماریلیون #ملکور #اوتومنو
حدیث آغاز روزگاران، ترجمه‌ی رضا علیزاده

💥مطالب مرتبط و تکمیلی:

👈 فانوس‌های روشنایی ایلوئین و اورمال 👉

👈 معرفی دژ دهشتناک اوتومنو 👉

👈 نابودی فانوس‌های روشنایی 👉

Channel:
@Gondolin_ir

Website:
www.Gondolin.ir

Group:
Gondolin Comments
آنگاه #تور به سخن آمد و #اولمو در دلش توش و توان و در آوایش اقتدار و شکوه نهاد. «هان، ای پدران شهر سنگ، اویی که در مغاک موسیقی ژرف می‌سازد و از اندیشه‌ی الف‌ها و آدمیان آگاه است، به من فرمان داده که به شما گویم دوران رهایی نزدیک است. نجواهای خان‌ومان و تپه‌ی نگاهبانی‌تان در برابر شر ملکو به گوش اولمو رسیده‌اند و وی شاددل است: لیک دلش ارغنده و دژآگاه است و دل‌های #والار که در کوه‌های #والینور نشسته‌اند و از ستیغ تانیکوئتیل جهان را می‌نگرند، و اندوه بندگی و اسارت نولدولی و آوارگی‌های آدمیان را می‌بینند، دُژم است؛ زیرا که ملکو آنان را در سرزمین سایه‌ها فراپشتِ تپه‌های آهن احاطه کرده است. از این روی، از نهان‌راهی آورده شده‌ام تا به شمایان گویم سپاهیان‌تان را برشمرید و برای نبرد و آورد آماده شوید، زیرا که هنگام آن فراز آمده است.»

آنگاه
#تورگون سخن گفت: «این کار را نکنم، ولو آنکه این‌ها سخنان اولمو و جملگی والار باشد. مردم خویش را در برابر هول و دهشتِ اورک‌ها به خطر در نمی‌فکنم، نیز شهرم را در برابر آتشِ ملکو در گزند نمی‌اندازم.»

آنگاه تور به سخن آمد و گفت: «نه، گر اکنون یارایی هنگفت نداشته باشی، آنگاه اورک‌ها همیشه حاضر خواهند بود و در فرجام بیشتر کوه‌های زمین را فرو خواهند گرفت و از رنجه داشتن الف‌ها و آدمیان، هر دو، باز نخواهند ایستاد، ولو آنکه والار زان پس با هنجارهای دیگر برای رهایی نولدولی بکوشند؛ لیک گر اکنون به والار دل‌استوار باشی، رویارویی هر چند دهشتناک باشد، پس از آن اورک‌ها سقوط خواهند نمود و قدرتِ ملکو به کرانی اندک نقصان خواهد یافت.»


#متن_کتاب #سقوط_گوندولین
ترجمه‌ی امین قربانی 💎🔥🌟

👈 دانلود ترجمه‌ی کتاب سقوط گوندولین 👉

👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉

💥استاد گران‌قدر، «رضا علیزاده» نیز ترجمه‌ی ایشان را تأیید و تحسین کردند.💥


♨️♨️♨️مطالب تکمیلی و مرتبط:

👈 تاریخچه‌ی شهر افسانه‌ای گوندولین 👉

👈مواجهه‌ی تور با اولمو، خداوندگار آب‌ها👉


Channel:
@Gondolin_ir

Website:
www.Gondolin.ir

Group:
@Gondolin Comments
حمله‌ی مرگبار #مورگوت به شهر #گوندولین در پی خیانت #مایگلین و تحقق نفرین ماندوس:


سرانجام، آنگاه که #ائارندیل هفت ساله بود، مورگوت آماده شد و اورک‌ها و بالروگ‌ها و دژمارانش را بر سر گوندولین فرو فرستاد؛ و از میان اینان، اژدهایانی با هیبت‌هایی گوناگون و مهیب برای فروگرفتِ این شهر به تازگی پدید آورده شدند. سپاه مورگوت از فراز تپه‌های شمالی آمد که بلندی‌اش از همه بیشترین بود و نگهبانانش ناهشیارتر بودند، و شب‌هنگام در زمان عیدی روی داد که همه‌ی مردم گوندولین بر روی دیوارها منتظر برآمدن خورشید و خواندن نغمه‌هایشان به هنگام فراز آمدنش بودند، زیرا روز پسین عیدی بود که آنان دروازه‌های تابستان می‌نامیدند. اما روشنایی سرخ‌فام بر تپه‌های شمالی پدیدار گشت نه در شرق؛ و هیچ بازدارندگی‌ای در پیشروی دشمن وجود نداشت تا آنکه به فرودِ دیوارهای خودِ گوندولین رسیدند و گوندولین بی‌آنکه امیدی باشد، در محاصره قرار گرفت.


از قهرمانی‌های نومیدانه‌ای که سالاران خاندان‌های اشرافی و جنگاوران‌شان و به ویژه
#تور انجام دادند، در سقوط گوندولین سخن بسیار گفته‌اند؛ از مرگ روگ بیرون دیوارها؛ و از نبرد #اکتلیون از خاندان چشمه با #گوتموگ فرمانروای بالروگ‌ها در خودِ میدان پادشاه، جایی که هر یک دیگری را کشت؛ و از دفاع برج #تورگون به دست افراد خاندانش تا زمانی که برج سرنگون شد؛ و سهمگین بود سقوط آن برج و کشته شدن تورگون در ویرانی‌اش.


#متن_کتاب #سقوط_گوندولین
به ترجمه‌ی امین قربانی💥🌟💎

👈 دانلود ترجمه‌ی کتاب سقوط گوندولین 👉

👈👈 درگاه مالی حمایت از مترجم 👉👉


♨️♨️♨️مطالب مرتبط و تکمیلی:

👈 تاریخچه‌ی شهر افسانه‌ای گوندولین 👉

👈سرنگونی و مرگ تورگون، شاه گوندولین👉


Channel:
@Gondolin_ir

Website:
www.Gondolin.ir

Group:
Gondolin Comments
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کلیپی جذاب روایتگر شروع طغیان #سائورون در دوران دوم در کتاب #سیلماریلیون به ترجمه‌ی رضا علیزاده

#متن_کتاب 📚

Channel:
@Gondolin_ir

Website:
www.Gondolin.ir

Group:
Gondolin Comments
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روایت بازگشت #سائورون به #موردور پس از سقوط #نومه‌نور و مهیا شدنش برای افروختن آتش جنگ🔥💥

♨️ #متن_کتاب #سیلماریلیون ♨️
حدیث حلقه‌های قدرت و دوران سوم، ترجمه‌ی رضا علیزاده💎💯

💢مطالب مرتبط و تکمیلی:

👈تاریخچه‌ی سرزمین موردور👉

👈 تاریخچه‌ی کوه هلاکت 👉

👈 کالبد سائورون در آن دوران 👉

👈 اسامی مربوطه در زبان الفی 👉

👈 درک بهتر ارتفاع باراد-دور 👉

👈 حلقه‌ی یگانه و نوشتارش 👉

Channel:
@Gondolin_ir

Website:
www.Gondolin.ir

Group:
Gondolin Comments
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روایت مختصری از #نزگول 🔥

📚 #متن_کتاب #سیلماریلیون 📚
🔮حدیث حلقه‌های قدرت و دوران سوم
ترجمه‌ی رضا علیزاده💎💥🌟


♨️مطالب مرتبط و مفید:

👈 ادیت اختصاصی ما از نزگول 👉

👈 مرکب‌های بالدار اشباح حلقه 👉

👈 خامول، سایه‌ی شرق 👉

Channel:
@Gondolin_ir

Website:
www.Gondolin.ir

Group:
Gondolin Comments
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روایت بازگشت #سائورون به آغوش تاریکی در دوران دوم، پس از توبه‌اش نزد #ائون‌وه در پایان جنگ خشم...🔥💥

📚 #متن_کتاب #سیلماریلیون 📚
حدیث حلقه‌های قدرت و دوران سوم
ترجمه‌ی رضا علیزاده 💎🔥

بخشی از کتاب که کلیپ ازش حرف نزده و مهمه:
«...سر پیش ائون‌وه، چاووش مانوه فرود آورد، و از جمله کارهای پلید پیشین برگشت. و گروهی بر این اعتقادند که سائورون نخست به دروغ چنین نکرد، بل او ولو از سر ترس، به سبب سقوط مورگوت، و خشم فراوان خداوندگاران غرب، دست از امید شسته، به‌راستی نادم بود

💥توضیحاتی تکمیلی از کاراکتر هالبراند

معرفی کامل ائون‌وه، چاووش مانوه

+ تاریخ «رسمی» برای پخش فصل دوم #سریال حلقه‌های قدرت هنوز اعلام نشده... پس نپرسید. نمی‌دونیم🫠

Channel:
@Gondolin_ir

Website:
www.Gondolin.ir

Group:
Gondolin Comments
📖 #متن_کتاب 📚

روی دو صندلی در زیر تنه‌ی درخت و زیر چتری از شاخه‌های زنده، کله‌بورن و گالادریل کنار هم نشسته بودند. هرچند که گفته می‌شد فرمانروایانی بسیار قدرتمند هستند، اما به شیوه‌ی الف‌ها از جا برخاستند تا به میهمانانشان خوشامد بگویند.

بسیار بلندقامت بودند و بانو قامتش کوتاه‌تر از فرمانروا نبود؛ موقر و زیبا بودند‌. لباس‌هایی یکپارچه به رنگ سفید به تن داشتند. موهای بانو به رنگ طلایی سیر بود؛ و موهای فرمانروا کلبورن نقره‌ای‌رنگ و بلند و درخشان بود؛ اما نشانی از سالخوردگی در ایشان به چشم نمی‌خورد، مگر در ژرفای نگاهشان؛ چرا که این نگاه‌ها در روشنایی ستارگان به برندگی زوبین و در عین حال ژرف بودند: انبانی از خاطرات عمیق.


اولین مواجهه‌ی یاران حلقه با #گالادریل و #کله‌بورن در #لورین، کتاب یاران حلقه به ترجمه‌ی رضا علیزاده💥💎

🔮مطالب مرتبط و تکمیلی:

👈توضیح مختصری از کله‌بورن👉

👈گالادریل و حلقه‌ی یگانه👉

Channel:
@Gondolin_ir

Website:
www.Gondolin.ir

Group:
Gondolin Comments