Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
11.2K subscribers
2.74K photos
545 videos
17 files
1.06K links
💥❤️‍🔥 Gondolin.ir ❤️‍🔥💥

گوندولین، شهر پنهان الف‌های نولدور🌟

هواداران تالکین و دنیای ارباب حلقه‌ها🔥

ادمین پاسخگو به مخاطبان:
@Wolfheart_kenshin

پیج اینستاگرام:
instagram.com/gondolin_ir


گروه تبادل نظر:
https://t.me/+VeuASfYaiTeP9wjN
Download Telegram
Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
#ملکور و #هورین @Gondolin_ir
... #هورین را به پیشگاه #مورگوت آوردند، و مورگوت آگاه بود که او از دوستان شاه #گوندولین است؛ اما هورین مورگوت را به چالش کشید و او را ریشخند کرد. آنگاه مورگوت، هورین و #مورون، و فرزندان آن دو را نفرین کرد و تاریکی و غم را نصیبشان ساخت؛ و هورین را از زندان به در آورد و بر فراز جایی بلند در #تانگورودریم بر تخته سنگی نشاند. آنجا هورین به نیروی مورگوت در بند شد و مورگوت بار دیگر در کنارش ایستاد و نفرینش کرد؛ و گفت: " اینک بر آنجا بنشین و بر سرزمین هایی بنگر که پلیدی و نومیدی بر کسانی که دوستشان می داری، می تازد. تو به خود جرئت ریشخند کردن و به چالش کشیدن قدرت #ملکور، ارباب تقدیرهای #آردا را دادی. از این روی با چشمان من خواهی دید و با گوش های من خواهی شنید؛ و هرگز اینجا را ترک نخواهی گفت تا آنکه فرجام تلخ هر چیز محقق شود."

و چنین نیز شد؛ اما آورده اند که هورین هیچگاه از مورگوت برای خود یا خویشانش طلب آمرزش یا مرگ نکرد...

#متن_کتاب #سیلماریلیون
نیرنایت آرنویدیاد

@Gondolin_ir
#سیلماریلیون #متن_کتاب

حدیث #تورین_تورامبار

#هورین فریاد زد: «الدون! الدون!» و زن برخاست و لنگ لنگان پیش آمد و هورین او را در آغوش گرفت.
زن گفت: «سرانجام آمدی. زمانی دراز به انتظارت بودم.»
مرد جواب داد: «جاده تاریک بود. تا می‌توانستم شتاب کردم.»
#مورون گفت: «ولی دیر آمده‌ای. خیلی دیر. آن دو از دست رفته‌اند»
مرد گفت: «می دانم. ولی تو نرفته‌ای.»
زن پاسخ داد: «کمابیش. از پا افتاده‌ام. با رفتن خورشید من نیز خواهم رفت. آنها از دست رفت‌اند.» به ردایش چنگ زد. گفت: «اینک زمان اندکی باقی مانده است. اگر می‌دانی، بگو! دختر چگونه او را یافت؟»
لیکن هورین پاسخی نداد و در کنار سنگ مورون را در آغوش گرفت و نشست؛ و باز سخنی نگفتند. خورشید غروب کرد، و مورون آهی کشید و دست او را فشرد و بی حرکت ماند؛ و هورین دانست که زن مرده است.

@Gondolin_ir
... #هورین را به پیشگاه #مورگوت آوردند، و مورگوت آگاه بود که او از دوستان شاه #گوندولین است؛ اما هورین مورگوت را به چالش کشید و او را ریشخند کرد. آنگاه مورگوت، هورین و #مورون، و فرزندان آن دو را نفرین کرد و تاریکی و غم را نصیبشان ساخت؛ و هورین را از زندان به در آورد و بر فراز جایی بلند در #تانگورودریم بر تخته سنگی نشاند. آنجا هورین به نیروی مورگوت در بند شد و مورگوت بار دیگر در کنارش ایستاد و نفرینش کرد؛ و گفت: «اینک بر آنجا بنشین و بر سرزمین‌هایی بنگر که پلیدی و نومیدی بر کسانی که دوستشان می‌داری، می‌تازد. تو به خود جرئت ریشخند کردن و به چالش کشیدن قدرت #ملکور، ارباب تقدیرهای #آردا را دادی. از این روی با چشمان من خواهی دید و با گوش‌های من خواهی شنید؛ و هرگز اینجا را ترک نخواهی گفت تا آنکه فرجام تلخ هر چیز محقق شود.»

و چنین نیز شد؛ اما آورده‌اند که هورین هیچگاه از مورگوت برای خود یا خویشانش طلب آمرزش یا مرگ نکرد...

#متن_کتاب #سیلماریلیون
نیرنایت آرنویدیاد

@Gondolin_ir