... آنگاه تورگون آماده شد تا از نوراست کوچ کند و تالارهایش را در وین یامار در کناره ی دریا ترک گوید؛ و آنجا اولمو بار دیگر نزد او آمد و با او سخن گفت. و گفت: "اینک تو سرانجام باید روانه ی گوندولین شوی، تورگون؛ و من نیروی خویش را در وادی سیریون و در تمامی آبهای آن وادی خواهم گستراند، تا رفتن تو از نظرها پنهان بماند و هیچکس برخلاف میل و اراده ی تو، مدخل پنهان را نیابد. از میان جمله قلمروهای الدالیه، گوندولین در برابر ملکور دیرپای تر خواهد بود. اما چندان به کرده ی دست و تدبیر خویش دل مبند؛ و به خاطر بسپار که امید راستین نولدور در غرب نهفته است و از دریا فراز خواهد آمد."
سیلماریلیون، صفحه ی ۲۰۲، ترجمه ی رضا علیزاده
#متن_کتاب
برای پست افتتاحیه مطلبی قشنگ تر از متن سیلماریلیون، کتاب مقدس تالکینیست ها؛ پیدا نکردم. به امید شروعی پرفراز و ساختن کانالی درخور عظمت دنیای استاد تالکین...
۱۱ خرداد ۹۷، افتتاح گوندولین❤️
@Gondolin_ir
سیلماریلیون، صفحه ی ۲۰۲، ترجمه ی رضا علیزاده
#متن_کتاب
برای پست افتتاحیه مطلبی قشنگ تر از متن سیلماریلیون، کتاب مقدس تالکینیست ها؛ پیدا نکردم. به امید شروعی پرفراز و ساختن کانالی درخور عظمت دنیای استاد تالکین...
۱۱ خرداد ۹۷، افتتاح گوندولین❤️
@Gondolin_ir
Gondolin.ir | ارباب حلقهها
#گوندولین، شهر پنهان @Gondolin_ir
در #فیلم اول هابیت(سفر غیرمنتظره) اشاره ای به این شهر الف ها در دوران اول میشه. بعد از اینکه با زیرکی #بیلبو و کمک #گندالف، ترول ها سنگ میشن و دورف های داستان از خورده شدن نجات پیدا میکنن، گروه وارد غار ترول ها میشه و چندتا شمشیر ناب پیدا میکنه که متعلق به الف های #گوندولین هستن.
@Gondolin_ir
@Gondolin_ir
دوئل #ائووین و #ویچ_کینگ
بدون شک یکی از جذاب ترین دوئل ها در داستان ارباب حلقه ها و دوران سوم تاریخ سرزمین میانه هستش
@Gondolin_ir
بدون شک یکی از جذاب ترین دوئل ها در داستان ارباب حلقه ها و دوران سوم تاریخ سرزمین میانه هستش
@Gondolin_ir
دوئل #ملکور و #فین_گولفین، نزد الف ها بسیار اندوهناک و تراژدیک بود و اورک ها نیز هرگز از آن مصاف با افتخار یاد نکردند...
@Gondolin_ir
@Gondolin_ir
Gondolin.ir | ارباب حلقهها
دوئل #ملکور و #فین_گولفین، نزد الف ها بسیار اندوهناک و تراژدیک بود و اورک ها نیز هرگز از آن مصاف با افتخار یاد نکردند... @Gondolin_ir
نقل این واقعه در #سیلماریلیون ، حدیث ویرانی #بلریاند و سرنگونی #فینگولفین :
... اینک خبر به هیتلوم رسید که دورتونیون از دست رفته است و پسران #فینارفین از پای درآمده اند، و پسران #فئانور از سرزمین هایشان بیرون رانده شدهاند، آنگاه فینگولفین که به گمان خود شاهد نابودی تمام و کمال #نولدور و شکست جبرانناپذیر تمامی خاندانهای ایشان بود، مالامال از خشم و نومیدی بر توسن بزرگش روخالو نشست و یکه و تنها به پیش تاخت، و هیچکس را توان باز ایستادن او نبود. در میان غبار از دور-نو-فائگلیت به سان باد گذشت، و هرکس یورش او را دید به گمان آنکه خود #اورومه می آید، سراسیمه پا به گریز نهاد: زیرا جنون خشم چنان بر او مستولی گشته بود که چشمانش همانند چشمان #والار میدرخشید. پس، او یکه و تنها به دروازههای #آنگباند رسید و نفیری از شاخش برآورد، و بار دیگر بر درهای رویین کوفت و #مورگوت را به مصافی تنبهتن طلبید. و مورگوت به در آمد.
و این آخرین بار بود که او در آن جنگها از دروازههای دژ خود بیرون آمد، و آوردهاند از سر ناخشنودی این مصاف را پذیرفت، چون اگرچه نیرومندتر از همه موجودات جهان و تنها از والار بیمناک بود، اما نمیتوانست اینک در برابر چشم فرماندهانش از مصاف روی برتابد؛ چون آهنگ بیامان شاخ فینگولفین بر صخرهها طنین افگنده بود، و صدای او بُران و واضح در ژرفجاهای آنگباند شنیده می.شد؛ و فینگولفین مورگوت را جبون و خداوندگار بندگان خواند. از این روی مورگوت آمد و آهسته در سریرش در دخمهها راه بالا را در پیش گرفت، و طنطنهی پای او به سان رعد در زیرزمین میپیچید. و جامه رزم سیاه بر تن از دروازه بیرون زد؛ به سان برجی، تاج آهنین بر سر در برابر شاه ایستاد، و سپر فراخش سیاه و بیتلالو، همچون ابری توفانزا بر روی او سایه انداخت. اما فینگولفین آن زیر همچون ستارهای می.درخشید؛ زیرا زرهش سیماندود و سپر آبیرنگش بلورنشان بود؛ و شمشیرش رینگیل را که به مانند یخ تابنده بود، از نیام بیرون کشید.
آنگاه مورگوت گروند، پتک جهان زیرین را بالا برد، و تاب دهان به مانند آذرخش فرود آمد. اما فینگولفین به کناری جست و گروند مغاکی عظیم در خاک پدید آورد که دود و آتش از آن فواره زد. بارها مورگوت به جهد خواست که ضربتی بر او فرود آورد، و هربار فینگولفین بهسان شاخههای آذرخش از زیر ابری تاریک به کنار جهید؛ و هفت زخم بر مورگوت زد؛ و هفت بار مورگوت از درد ضجه سر داد، چنان که سپاهیان آنگباند از شنیدنش نومید دمر به خاک افتادند و صدای فریادها در سرزمین های شمالی طنین انداخت...
#متن_کتاب
ادامه دارد...
@Gondolin_ir
... اینک خبر به هیتلوم رسید که دورتونیون از دست رفته است و پسران #فینارفین از پای درآمده اند، و پسران #فئانور از سرزمین هایشان بیرون رانده شدهاند، آنگاه فینگولفین که به گمان خود شاهد نابودی تمام و کمال #نولدور و شکست جبرانناپذیر تمامی خاندانهای ایشان بود، مالامال از خشم و نومیدی بر توسن بزرگش روخالو نشست و یکه و تنها به پیش تاخت، و هیچکس را توان باز ایستادن او نبود. در میان غبار از دور-نو-فائگلیت به سان باد گذشت، و هرکس یورش او را دید به گمان آنکه خود #اورومه می آید، سراسیمه پا به گریز نهاد: زیرا جنون خشم چنان بر او مستولی گشته بود که چشمانش همانند چشمان #والار میدرخشید. پس، او یکه و تنها به دروازههای #آنگباند رسید و نفیری از شاخش برآورد، و بار دیگر بر درهای رویین کوفت و #مورگوت را به مصافی تنبهتن طلبید. و مورگوت به در آمد.
و این آخرین بار بود که او در آن جنگها از دروازههای دژ خود بیرون آمد، و آوردهاند از سر ناخشنودی این مصاف را پذیرفت، چون اگرچه نیرومندتر از همه موجودات جهان و تنها از والار بیمناک بود، اما نمیتوانست اینک در برابر چشم فرماندهانش از مصاف روی برتابد؛ چون آهنگ بیامان شاخ فینگولفین بر صخرهها طنین افگنده بود، و صدای او بُران و واضح در ژرفجاهای آنگباند شنیده می.شد؛ و فینگولفین مورگوت را جبون و خداوندگار بندگان خواند. از این روی مورگوت آمد و آهسته در سریرش در دخمهها راه بالا را در پیش گرفت، و طنطنهی پای او به سان رعد در زیرزمین میپیچید. و جامه رزم سیاه بر تن از دروازه بیرون زد؛ به سان برجی، تاج آهنین بر سر در برابر شاه ایستاد، و سپر فراخش سیاه و بیتلالو، همچون ابری توفانزا بر روی او سایه انداخت. اما فینگولفین آن زیر همچون ستارهای می.درخشید؛ زیرا زرهش سیماندود و سپر آبیرنگش بلورنشان بود؛ و شمشیرش رینگیل را که به مانند یخ تابنده بود، از نیام بیرون کشید.
آنگاه مورگوت گروند، پتک جهان زیرین را بالا برد، و تاب دهان به مانند آذرخش فرود آمد. اما فینگولفین به کناری جست و گروند مغاکی عظیم در خاک پدید آورد که دود و آتش از آن فواره زد. بارها مورگوت به جهد خواست که ضربتی بر او فرود آورد، و هربار فینگولفین بهسان شاخههای آذرخش از زیر ابری تاریک به کنار جهید؛ و هفت زخم بر مورگوت زد؛ و هفت بار مورگوت از درد ضجه سر داد، چنان که سپاهیان آنگباند از شنیدنش نومید دمر به خاک افتادند و صدای فریادها در سرزمین های شمالی طنین انداخت...
#متن_کتاب
ادامه دارد...
@Gondolin_ir
Gondolin.ir | ارباب حلقهها
نقل این واقعه در #سیلماریلیون ، حدیث ویرانی #بلریاند و سرنگونی #فینگولفین : ... اینک خبر به هیتلوم رسید که دورتونیون از دست رفته است و پسران #فینارفین از پای درآمده اند، و پسران #فئانور از سرزمین هایشان بیرون رانده شدهاند، آنگاه فینگولفین که به گمان…
ادامه:
... اما سرانجام شاه خسته شد، و #مورگوت سپر #فینگولفین را برسر او شکست. سه بار به زانو درآمد، و سه بار از نو برخاست و ساز و برگ شکسته و کوفتهاش را برگرفت. اما زمین به تمامی گرد بر گرد او شکافته و آبلهگون گشته بود، و پای او پیچید و به پشت پیش پای مورگوت زمین خورد، و مورگوت پای چپش را بر گردن فینگولفین نهاد و سنگینی آن همچون کوهی گران بود. باز فینگولفین آخر ضربت نومیدانهی رینگیل را بر پای او فرود آورد و خون، سیاه و بخارکنان فوران کرد و حفرههای گروند را پر ساخت.
بدینگونه از پای درآمد فینگولفین، شاه برین #نولدور، مغرورترین و دلیرترین شاهان الف روزگار کهن. اورکها هیچگاه به آن مصاف مقابل دروازه ننازیدند؛ نیز الفها آن را نمیسرایند، زیرا اندوهشان بسی جانکاه است. باری حکایت هنوز در یادها مانده است، زیرا #توروندور شاه عقابان خبر را به #گوندولین، و هیتلوم و دوردستها برد. و مورگوت کالبد شاه الفها را برداشت و درهم شکست و آن را پیش گرگانش افگند؛ اما توروندور، تیزبال از آشیانش در قلههای کریسایگریم فرا رسید و بر سر مورگوت خیمه زد و بر رخسار او چنگ انداخت. خروش بالهای توروندور به مانند بانگ بادهای #مانوه بود، و او کالبد شاه را با پنجههای پرتوانش برداشت و به یک باره بر فراز تیرهای اورکی اوج گرفت، ک آن را با خود برد. و سپس کالبد را بر فراز قلهی کوهی که از شمال مشرف به درهی پنهان گوندولین بود بر زمین نهاد؛ و #تورگون بدانجا آمد و پشتهای بلند از سنگ بر جنازهی پدر بالا آورد. هیچ اورکی از آن پس گستاخی گذر از قلهی فین گولفین یا نزدیک شدن به گور او را نداشت، تا آنکه تقدیر گوندولین فرا رسید و غدر و خیانت در خاندان او سر برداشت. مورگوت از آن روز پایکشان راه میرفت، و درد زخم های او بهبود نمییافت؛ و بر صورت او رد زخم پنجهی توروندور دیده میشد.
#سیلماریلیون #متن_کتاب
@Gondolin_ir
... اما سرانجام شاه خسته شد، و #مورگوت سپر #فینگولفین را برسر او شکست. سه بار به زانو درآمد، و سه بار از نو برخاست و ساز و برگ شکسته و کوفتهاش را برگرفت. اما زمین به تمامی گرد بر گرد او شکافته و آبلهگون گشته بود، و پای او پیچید و به پشت پیش پای مورگوت زمین خورد، و مورگوت پای چپش را بر گردن فینگولفین نهاد و سنگینی آن همچون کوهی گران بود. باز فینگولفین آخر ضربت نومیدانهی رینگیل را بر پای او فرود آورد و خون، سیاه و بخارکنان فوران کرد و حفرههای گروند را پر ساخت.
بدینگونه از پای درآمد فینگولفین، شاه برین #نولدور، مغرورترین و دلیرترین شاهان الف روزگار کهن. اورکها هیچگاه به آن مصاف مقابل دروازه ننازیدند؛ نیز الفها آن را نمیسرایند، زیرا اندوهشان بسی جانکاه است. باری حکایت هنوز در یادها مانده است، زیرا #توروندور شاه عقابان خبر را به #گوندولین، و هیتلوم و دوردستها برد. و مورگوت کالبد شاه الفها را برداشت و درهم شکست و آن را پیش گرگانش افگند؛ اما توروندور، تیزبال از آشیانش در قلههای کریسایگریم فرا رسید و بر سر مورگوت خیمه زد و بر رخسار او چنگ انداخت. خروش بالهای توروندور به مانند بانگ بادهای #مانوه بود، و او کالبد شاه را با پنجههای پرتوانش برداشت و به یک باره بر فراز تیرهای اورکی اوج گرفت، ک آن را با خود برد. و سپس کالبد را بر فراز قلهی کوهی که از شمال مشرف به درهی پنهان گوندولین بود بر زمین نهاد؛ و #تورگون بدانجا آمد و پشتهای بلند از سنگ بر جنازهی پدر بالا آورد. هیچ اورکی از آن پس گستاخی گذر از قلهی فین گولفین یا نزدیک شدن به گور او را نداشت، تا آنکه تقدیر گوندولین فرا رسید و غدر و خیانت در خاندان او سر برداشت. مورگوت از آن روز پایکشان راه میرفت، و درد زخم های او بهبود نمییافت؛ و بر صورت او رد زخم پنجهی توروندور دیده میشد.
#سیلماریلیون #متن_کتاب
@Gondolin_ir
Gondolin.ir | ارباب حلقهها
ادامه: ... اما سرانجام شاه خسته شد، و #مورگوت سپر #فینگولفین را برسر او شکست. سه بار به زانو درآمد، و سه بار از نو برخاست و ساز و برگ شکسته و کوفتهاش را برگرفت. اما زمین به تمامی گرد بر گرد او شکافته و آبلهگون گشته بود، و پای او پیچید و به پشت پیش پای…
#توروندور ، شاه عقاب ها، پیکر بی جان #فین_گولفین ، شاه برین #نولدور را از چنگال گرگ های #ملکور نجات داد.
@Gondolin_ir
@Gondolin_ir
بخشهایی از مجموعه ارباب حلقهها در مدارس آمریکا تدریس میشود و برایشان حکم شاهنامه را دارد!
تالکین 15زبان جدید ساخت، معروفترین آن زبان الفی بود كه بسیاری آموخته و صحبت میکنند!
#فکت
@Gondolin_ir
تالکین 15زبان جدید ساخت، معروفترین آن زبان الفی بود كه بسیاری آموخته و صحبت میکنند!
#فکت
@Gondolin_ir