امشب اشکی میریزد.
389 subscribers
5.61K photos
4.05K videos
358 files
205 links
Download Telegram
#تیکه

بعضیا یجوری گُه میخورن
که مگسم اینطور نمیخوره :)
#تیکه

به بعضیام باید گفت :
زندگی عالیه بخصوص وقتی جات خالیه :))
باباجون خوش اومدی
دشتی
🖤 🖤
🖤🩶امشبـــــ غم‌ گینم💔
همین روزها
اتفاقاتِ خوب خواهند افتاد

درست، وسطِ روزمرِگی‌هایمان،
دلخوشی‌ها راهشان را گم خواهند کرد و این بار به سمتِ ما روانه خواهند شد⭐️

شب‌هایی را می‌بینم، که از خستگیِ شادی و لبخندِ روزهایمان می‌خوابیم و صبح‌هایی که با اشتیاقِ دلخوشی‌های تازه بیدار می‌شویم🌞

من شک ندارم یکی از همین روزها همه چیز درست خواهد شد

#نرگس‌صرافیان🍃
به خودم که نگاه می‌کنم می‌بینم؛ باید چندین سالِ پیش به دنیا می‌آمدم❗️

کنارِ حوضِ آبی خانمان، زیرِ درخت خرمالو چای می‌نوشیدم☕️ و به روح انگیز و مرضیه و ویگن گوش می‌دادم.

عاشق مردی با ساس بند مشکی که کت و شلوار مشکیِ تر و تمیزی به تن کرده و پاپیون بیشتر از کراوات به چهره اش می‌آید ، می‌شدم

عصر ها با شورلت سفیدش به سراغم می‌آمد که شهر را خیابان به خیابان، و پاییزش را برگ به برگ به دوست داشتنمان آغشته می‌کردیم. من باید خیلی سالِ پیش زندگی می‌کردم تا در و پنجره‌ی خانه‌ی‌مان چوبی می‌بود🥹

و موسیقی را با گرامافون به جان و دلِ خانه تزریق می‌کردم. دمِ غروب منتظر می‌ماندم که عشقم به خانه بیاید و یک "بانو" کنارِ اسمم بچسباند، تا با سیب و انار و دامنِ گلدار به استقبالش بروم 🌼

و او سرخیِ گونه هایم را ببوسد و بگوید: دلبر سیب دارد .. دلبر انار دارد ... و هر دو لبخند بزنیم. از آن لبخندها که یعنی خیلی دوستت دارم ، که یعنی بی تو نمی‌شود ، نه می‌شود نه می‌توانم ... از آن لبخندها. بعد دلمان گرم می‌شد به عشق، به خانه، به زندگی.
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان ! من آدمِ این زمان نیستم. از تار و پودم جا مانده‌ام ... به هر دری می‌زنم عشق را اینجا ، بین اين‌همه شلوغی، پیدا نمی‌کنم🫠

#مریم‌قهرمانلو
.
از «نعم» و «بلی» بود
با همه‌کس حدیث تو🌱

با من خسته‌دل چرا، این همه «لا» و «لم» زنی

#اوحدی_مراغه‌ای
🖤🩶امشبـــــ غم‌ گینم💔
عادت کنید به بی‌ادا اطوار بودن🌱

به واقعی بودن، به لباس تکراری پوشیدن👗

به بی‌آرایش بیرون رفتن، به قهقهه‌های بلند، بدون این‌که فکر کنيد الان صداتون کجا می‌پیچه

به گفتنِ جمله‌ی "این رستوران گرونه، بریم فلافل بخوریم"، به گفتنِ جمله‌ی "دلم برات تنگ شده" بدون این‌که فکر کنید طرف پررو می‌شه،
به درد ودل کردن و گفتن از غم ‌و غصه و حالِ بد و نگرانیهاتون، بدون این‌که فکر کنید طرفِ مقابل چه فکری می‌کنه،

به خودتون بودن، به راحت بودن و سخت نگرفتن عادت کنید؛
باور کنید دلرباترین ویژگی هر آدمیزادی همینه؛ اینکه صاف باشه، بی شیله پیله، بدون ماسک و خودِ خودش🫠

.
شانه🪮 آن شبی اختراع شد که

دختری بعد از مرگِ معشوقه‌اش، تکه چوبی برداشت و دندانه‌هایی برایش ساخت🌱

و آرام‌آرام آن را کشید لای موهایش تا خوابش ببرد🫠

چون عادت داشت شب‌ها دراز بکشد و معشوقش انگشتانش را لابه‌لای موهایش بدواند تا دختر به خواب برود🌟

#شب‌آروم
من اگر دوباره به دنیا می‌آمدم یک راننده کامیون میشدم.🚌 یک سبیلوی عبوس، ولی خوش‌قلب و بامعرفت

عکس حمیرا میزدم به در کامیونم و کبابی‌های خوب جاده‌ها را می‌شناختم🧆

شبهای تنهاییِ جاده، زنگ می‌زدم به برنامه‌ی آهنگ‌های درخواستیِ رادیو و آهنگ جواد یساری می‌خواستم🫠 وقتی می‌گفتند که مجاز نیست؛ میگفتم "سگ تو قبر باباتون..." و قطع می‌کردم

من اگر دوباره به دنیا می‌آمدم، دلم می‌خواست یک زن خُل و شوریده باشم. از آنها که می‌روند ترمینال و می‌گویند اولین بلیط به هرجا🥹

بعد راه می‌افتادم از این شهر به آن شهر و برایم مهم نبود که پشت سرم چه می‌گویند، مهم نبود ابروهایم پاچه‌بزی باشه

بعد با یک راننده کامیونِ عبوس و خوش‌‌قلبِ بددهن دوست می‌شدم و روی صندلی شاگرد شوفر می‌نشستم و براش از فلاسک، چای مانده‌ی ماسیده می‌ریختم☕️

از این شهر به آن شهر می‌رفتیم و دوتایی به نویسنده‌ی بیچاره‌ای که نشسته کنج خانه، کل عمرش را می‌خواند و می‌نویسد و خیال می‌کند زندگی همین است کِرکِر می‌خندیدیم.

#سودابه_فرضی_پور🍃🥀
.
خوبم
شبیه گرامافونی که کنجِ خونه سال‌هاست سکوت کرده🌱🥀
.
مادربزرگم شاعر نبود؛سواد خواندنش را هم نداشت اما ديزی خوب بار ميگذاشت🍵

آقاجان عاشق ديزی بود،ميگفت: ديزی های حاج خانم بوی زندگی میدهد🌱

مادر بزرگ هم گونه هايش گل ميكرد، با چشمانش ميخنديد و آرام ظرف ترشی را كنار دست آقاجان ميكشيد...
آقاجان مرض قند داشت،مادربزرگ  هميشه برايش، توت، خشك ميكرد و داخل جيب هايش ميريخت...كام آقاجان هميشه شيرين بود

مادربزرگم اسم هيچ كدام از سالن های زيبایی شهر را نميدانست،چشمانش هم آبی نبود،
اما آقاجان دريایی نگاهش ميكرد،مادربزرگم زيبا ميشد🫠

مادربزرگ پای راه رفتن نداشت اما دلش برای آقاجان یک نفس ميدويد.
مادربزرگم مدام عاشق بود...
مادربزرگ دلِ دوست نداشتنِ آقاجان را اصلا نداشت🥹

#مهسا_گلدی_پور
مادرم زن خیلی ساکتی بود

گمانم عشق‌اش را
از طریق آشپزی‌اش به ما نشان می‌داد🥹

#چارلز_برنت
خسته از باران دردم
خون می‌بارد از قلبم
قلبم از فراقت‌ سخت
میسوزد....😔

سمیرا_مقدم♡


خداونـدا …!

تو تکراری ترین
” حضور ” زندگی منی …!

و من عجیب به آغوش تو …

از آن سوی فاصله ها
خو گرفته ام

جـ♥️ـان به فدای حضرت عشق

سلام صبح بخیر🍒🍃🌸
‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

شعر بخوان‌و یک لیوان‌، چایی‌ بریز و از ثانیه ثانیه
که پروردگار بهت هدیه داده نهایتِ بهره‌و
استفاده رو ببر، به خدا که آنقدر زیبایی‌در دور برت
وجود داره، که می‌تونه، "فشار و دردا رو بپوشونه"
نگاهت "به جهان‌مثبت باشه بی‌نظیره"

سلام شب بخیر🍃🌸🙋‍♂

خداوندا،
این یکی دعا نیست.
یه خواهشه، یه التماسه ،
آرامش را به قلب ما بازگردان !

سلام صبح بخیر❤️🍃🌸