یک دقیقه مطالعه
شخصی مادرش آلزایمر داشت...
بهش گفت مادر یه بیماری داری ، باید بخاطر همین ببریمت آسایشگاه سالمندان...
مادر گفت: چه بیماریی؟
گفت: آلزایمر
گفت: چی هست؟
گفت: "یعنی همه چیو فراموش میکنی"
گفت انگار خودتم همین بیماریو داری
گفت: چطور؟
گفت: انگار یادت رفته با چه زحمتی بزرگت کردم، چقدر سختی کشیدم تا بزرگ بشی، قامت خم کردم تا قد راست کنی
پسر رفت توی فکر...
برگشت به مادرش گفت: مادر منو ببخش
گفت: برای چی؟
گفت: به خاطر کاری که میخواستم بکنم
مادر گفت:
"من که چیزی یادم نمیاد..."😔👌
شخصی مادرش آلزایمر داشت...
بهش گفت مادر یه بیماری داری ، باید بخاطر همین ببریمت آسایشگاه سالمندان...
مادر گفت: چه بیماریی؟
گفت: آلزایمر
گفت: چی هست؟
گفت: "یعنی همه چیو فراموش میکنی"
گفت انگار خودتم همین بیماریو داری
گفت: چطور؟
گفت: انگار یادت رفته با چه زحمتی بزرگت کردم، چقدر سختی کشیدم تا بزرگ بشی، قامت خم کردم تا قد راست کنی
پسر رفت توی فکر...
برگشت به مادرش گفت: مادر منو ببخش
گفت: برای چی؟
گفت: به خاطر کاری که میخواستم بکنم
مادر گفت:
"من که چیزی یادم نمیاد..."😔👌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رضا نقاش - چگونه من آب روان بنوشم واویلا واویلا
@ey_elahe_naz
رضا نقاش
چگونه من اب روان بنوشم😔
چگونه من اب روان بنوشم😔
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نیایش_صبحگاهی
#درودهمدلان
معبودم ! گاهی در زندگی ام بر سر دوراهی قرار میگیرم ، گاهی فرصت ها را از دست میدهم.
هشیارم کن تا راه درست را بیابم ، مشورت با هر کسی نکنم ، الا با اهل فن ...
من که زندگی ام در دستان توست ، یاری ام کن تا در چند راهی ها ، چنان عمل کنم که خواست تو باشد ، چون تو صلاح مرا بهتر میدانی ...
هشیارم کن ، تا فرصت هارا از دست ندهم ، تا هزینه های گزافی بابت اشتباهاتم بر من تحمیل نشود .... تنها میخواهم خواست تو در زندگی ام جریان یابد ....
#درودهمدلان
معبودم ! گاهی در زندگی ام بر سر دوراهی قرار میگیرم ، گاهی فرصت ها را از دست میدهم.
هشیارم کن تا راه درست را بیابم ، مشورت با هر کسی نکنم ، الا با اهل فن ...
من که زندگی ام در دستان توست ، یاری ام کن تا در چند راهی ها ، چنان عمل کنم که خواست تو باشد ، چون تو صلاح مرا بهتر میدانی ...
هشیارم کن ، تا فرصت هارا از دست ندهم ، تا هزینه های گزافی بابت اشتباهاتم بر من تحمیل نشود .... تنها میخواهم خواست تو در زندگی ام جریان یابد ....
دامـنِ احساسـم را
در هواے بـے مهریـت
می چرخانم شـاید بـاد ،
صدای دلتنـگیم را بگوشَت بـرساند
در هواے بـے مهریـت
می چرخانم شـاید بـاد ،
صدای دلتنـگیم را بگوشَت بـرساند
" صبح بخیر " گفتن
چه رسمِ شیرینی ست
وقتی که هر روز بهانه ام می شود
برای بوسیدنت ..
چه رسمِ شیرینی ست
وقتی که هر روز بهانه ام می شود
برای بوسیدنت ..
آدما
هر چے ندار ترن
بخشنده ترن
هر چے سختے ڪشیده ترن
مهربون ترن
بزرگ بودن به دارندگے نیست
به وجودته
هر چے ندار ترن
بخشنده ترن
هر چے سختے ڪشیده ترن
مهربون ترن
بزرگ بودن به دارندگے نیست
به وجودته
پیامی برای امروز
شوق داشته باش برای همین لحظه،
برای ِ امروز...
و ما هرگز
دوباره این لحظه و این روز را
ملاقات نخواهیم کرد.
شوق داشته باش برای همین لحظه،
برای ِ امروز...
و ما هرگز
دوباره این لحظه و این روز را
ملاقات نخواهیم کرد.
- یه قولی بهم میدی؟
+ تا چی باشه!
- اینکه هیچوقت منو فراموش نکنی، حتی اگه تَرکم کردی...
+ قول لازم نداره، وقتی یکی واردِ زندگی آدم بشه، آدم بخواد نخواد اون جزئی از خاطراتشه! وقتی کسی رو دوست داری یه تیکه از وجودتو برای همیشه دادی به اون آدم...
- حتی اگه بره؟
+حتی اگه بره...
+ تا چی باشه!
- اینکه هیچوقت منو فراموش نکنی، حتی اگه تَرکم کردی...
+ قول لازم نداره، وقتی یکی واردِ زندگی آدم بشه، آدم بخواد نخواد اون جزئی از خاطراتشه! وقتی کسی رو دوست داری یه تیکه از وجودتو برای همیشه دادی به اون آدم...
- حتی اگه بره؟
+حتی اگه بره...
اوج بگیر در من
هوایم را که داشته باشی
جان میدهم
برای دوست داشته شدن...
هوایم را که داشته باشی
جان میدهم
برای دوست داشته شدن...
عاشق چشم و ابرویت که نیستم
من به قصد مرگ...
دوستت دارم،
خب ؟!
من به قصد مرگ...
دوستت دارم،
خب ؟!
خداحافظی از کسایی که یه روز
دوستشون داشتیم بوده:
شاید همه چیز ایده آل نبود
اما من همیشه دلم به بودنت
خوش بود.شاید شرایط طبق
میلمون پیش نمی رفت ولی
بودنت برام قوت قلب بود.
شاید ما شبیه هم فکر نمیکردیم
ولی من به بودنمون کنار هم امید
داشتم.شاید اونقدر که من تورو
دوستت داشتم تو منو دوست
نداشتی ولی من به اندازه ی
جفتمون دوستت داشتم و همه
جا توی هر شرایط کنارت بودم.
شاید مسیرمون یکی نبود ولی ازت
ممنونم که بخشی از داستان من بودی،
اثر انگشتت از رو قلبم پاک نمی شه و
همیشه برام دوست داشتنی می مونی.
خداحافظی از کسایی که یه روز
دوستشون داشتیم بوده:
شاید همه چیز ایده آل نبود
اما من همیشه دلم به بودنت
خوش بود.شاید شرایط طبق
میلمون پیش نمی رفت ولی
بودنت برام قوت قلب بود.
شاید ما شبیه هم فکر نمیکردیم
ولی من به بودنمون کنار هم امید
داشتم.شاید اونقدر که من تورو
دوستت داشتم تو منو دوست
نداشتی ولی من به اندازه ی
جفتمون دوستت داشتم و همه
جا توی هر شرایط کنارت بودم.
شاید مسیرمون یکی نبود ولی ازت
ممنونم که بخشی از داستان من بودی،
اثر انگشتت از رو قلبم پاک نمی شه و
همیشه برام دوست داشتنی می مونی.
در مورد "رها شدن" که خیلیا از ترسش از نزدیک شدن پرهیز میکنن، قبانی یه شعر قشنگی داره. میگه؛
"عشقی بین ما نیست،
اما من همهی حواسم به اونه،
حرفزدن باهاش رو دوست دارم،
دیدنش هم همیشه آرزومه.
اما نمیخوام «محبوبم» باشه،
چون "فَـالأحبة دائماً يرحلون"،
محبوبها همیشه میروند.
"عشقی بین ما نیست،
اما من همهی حواسم به اونه،
حرفزدن باهاش رو دوست دارم،
دیدنش هم همیشه آرزومه.
اما نمیخوام «محبوبم» باشه،
چون "فَـالأحبة دائماً يرحلون"،
محبوبها همیشه میروند.