🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
💠 راهنمای واژگان (غزل ۹۰)
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
🔹خُلد: بهشت
🔹زنهار=زینهار: شبه جمله که برای تنبیه و تحذیر گویند به معنای دور باش، حذر کن.
🔹کرشمه: غمزه، ناز، اشاره با چشم و ابرو.
@GolestaneSaadi
💠 راهنمای واژگان (غزل ۹۰)
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
🔹خُلد: بهشت
🔹زنهار=زینهار: شبه جمله که برای تنبیه و تحذیر گویند به معنای دور باش، حذر کن.
🔹کرشمه: غمزه، ناز، اشاره با چشم و ابرو.
@GolestaneSaadi
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "سعــــدی"
📚 باب سوم (در فضیلت قناعت)
🌹حکایت ۲۴
✨ دست و پا بریدهای هزار پایی بکشت صاحب دلی برو گذر کرد و گفت سبحان الله با هزار پای که داشت چون اجلش فرا رسید از بی دست و پایی گریختن نتوانست.
🔸چو آيد ز پى دشمن جان ستان
🔹ببندد اجل پاى اسب دوان
🔸در آن دم كه دشمن پياپى رسيد
🔹كمان كيانى نشايد كشيد
#بابسوم_حکایت24
Channel: @GolestaneSaadi
حکایت به قلم "سعــــدی"
📚 باب سوم (در فضیلت قناعت)
🌹حکایت ۲۴
✨ دست و پا بریدهای هزار پایی بکشت صاحب دلی برو گذر کرد و گفت سبحان الله با هزار پای که داشت چون اجلش فرا رسید از بی دست و پایی گریختن نتوانست.
🔸چو آيد ز پى دشمن جان ستان
🔹ببندد اجل پاى اسب دوان
🔸در آن دم كه دشمن پياپى رسيد
🔹كمان كيانى نشايد كشيد
#بابسوم_حکایت24
Channel: @GolestaneSaadi
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب سوم : در فضیلت قناعت
🌺 حکایت ۲۴
💫 شخصى دست و پايش قطع شده بود، هزار پايى را ديد و آن را كشت، صاحبدلى از آنجا عبور مى كرد، آن منظره را ديد و گفت: شگفتا! آن جانور با هزارپايى كه داشت، چون اجلش فرا رسيده بود نتوانست از چنگ بى دست و پايى بگريزد.
🔸چون آيد ز پى دشمن جان ستان
🔹ببندد اجل پاى اسب دوان
🔸در آن دم كه دشمن پياپى رسيد
🔹كمان كيانى نشايد كشيد (۱)
۱_ كمان كيانى: كمان بزرگ شاهى
Channel: @GolestaneSaadi
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب سوم : در فضیلت قناعت
🌺 حکایت ۲۴
💫 شخصى دست و پايش قطع شده بود، هزار پايى را ديد و آن را كشت، صاحبدلى از آنجا عبور مى كرد، آن منظره را ديد و گفت: شگفتا! آن جانور با هزارپايى كه داشت، چون اجلش فرا رسيده بود نتوانست از چنگ بى دست و پايى بگريزد.
🔸چون آيد ز پى دشمن جان ستان
🔹ببندد اجل پاى اسب دوان
🔸در آن دم كه دشمن پياپى رسيد
🔹كمان كيانى نشايد كشيد (۱)
۱_ كمان كيانى: كمان بزرگ شاهى
Channel: @GolestaneSaadi
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
چو آيد ز پى دشمن جان ستان
ببندد اجل پاى اسب دوان
در آن دم كه دشمن پياپى رسيد
كمان كيانى نشايد كشيد
#دوبیتیهای_بریده
@GolestaneSaadi
چو آيد ز پى دشمن جان ستان
ببندد اجل پاى اسب دوان
در آن دم كه دشمن پياپى رسيد
كمان كيانى نشايد كشيد
#دوبیتیهای_بریده
@GolestaneSaadi
📘📗📕سعدی » دیوان اشعار » غزلیات
غزل شماره (۹۱)
سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
که زنده ی ابَدست آدمی که کشته اوست
شراب خورده ی معنی چو در سِماع آید
چه جای جامه که بر خویشتن بدَرَّد پوست
هر آن که با رخِ منظورِ ما نظر دارد
به ترک خویش بگوید که خَصم، عربده جوست
حقیر تا نشماری تو آبِ چشم فقیر
که قطره قطره ی باران چو با هم آمد جوست
نمیرود که کَمندش همیبَرد مشتاق
چه جای پندِ نصیحت کنانِ بیهُده گوست
چو در میانه ی خاک اوفتادهای بینی
از آن بپرس که چوگان، از او مپرس که گوست
چرا و چون نرسد بندگانِ مخلص را
رواست گر همه بد میکُنی بِکن که نکوست
کدام سروِ سهی راست با وجود تو قدر
کدام غالیه را پیش خاک پای تو بوست
بسی بگفت خداوندِ عقل و نشنیدم
که دل به غَمزه خوبان مده، که سنگ و سبوست
هزار دشمن اگر بر سَرند سعدی را
به دوستی که نگوید، به جز حکایت دوست
به آب دیده خونین نبشته قصه عشق
نظر به صفحه اول مکن که تو بر توست
#غزلیات
#غزل_91
#سفر_دراز_نباشد_به_پای_طالب_دوست
Channel: @GolestaneSaadi
غزل شماره (۹۱)
سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
که زنده ی ابَدست آدمی که کشته اوست
شراب خورده ی معنی چو در سِماع آید
چه جای جامه که بر خویشتن بدَرَّد پوست
هر آن که با رخِ منظورِ ما نظر دارد
به ترک خویش بگوید که خَصم، عربده جوست
حقیر تا نشماری تو آبِ چشم فقیر
که قطره قطره ی باران چو با هم آمد جوست
نمیرود که کَمندش همیبَرد مشتاق
چه جای پندِ نصیحت کنانِ بیهُده گوست
چو در میانه ی خاک اوفتادهای بینی
از آن بپرس که چوگان، از او مپرس که گوست
چرا و چون نرسد بندگانِ مخلص را
رواست گر همه بد میکُنی بِکن که نکوست
کدام سروِ سهی راست با وجود تو قدر
کدام غالیه را پیش خاک پای تو بوست
بسی بگفت خداوندِ عقل و نشنیدم
که دل به غَمزه خوبان مده، که سنگ و سبوست
هزار دشمن اگر بر سَرند سعدی را
به دوستی که نگوید، به جز حکایت دوست
به آب دیده خونین نبشته قصه عشق
نظر به صفحه اول مکن که تو بر توست
#غزلیات
#غزل_91
#سفر_دراز_نباشد_به_پای_طالب_دوست
Channel: @GolestaneSaadi
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
💠 راهنمای واژگان (غزل ۹۱)
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
🔹خصم: دشمن.
🔹کمند: ريسمان و طنابی که برای اسير کردن انسان يا حيوان به کار برند.
🔹چوگان: چوبي که دسته آن راست و باريک و سرش اندکی پهن و خميده است و با آن در بازی چوگان، گوی را زنند.
🔹گو: گوی که آن را با چوگان بزنند.
🔹غاليه: بوی خوشی مرکب از مشک و عنبر و باله به رنگ سیاه که موی را بدان خضاب کنند.
@GolestaneSaadi
💠 راهنمای واژگان (غزل ۹۱)
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
🔹خصم: دشمن.
🔹کمند: ريسمان و طنابی که برای اسير کردن انسان يا حيوان به کار برند.
🔹چوگان: چوبي که دسته آن راست و باريک و سرش اندکی پهن و خميده است و با آن در بازی چوگان، گوی را زنند.
🔹گو: گوی که آن را با چوگان بزنند.
🔹غاليه: بوی خوشی مرکب از مشک و عنبر و باله به رنگ سیاه که موی را بدان خضاب کنند.
@GolestaneSaadi
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "سعــــدی"
📚 باب سوم (در فضیلت قناعت)
🌹حکایت ۲۵
✨ ابلهی را دیدم سمین خلعتی ثمین در بر و مرکبی تازی در زیر و قصبی مصری بر سر. کسی گفت سعدی چگونه همیبینی این دیبای مُعْلَم برین حیوان لا یعلَمْ
گفتم (قد شابه بالوری حمار عجلا جسدا له خوار)
یک خلقت زیبا به از هزار خلعت دیبا
🔸به آدمى نتوان گفت ماند اين حيوان
🔹مگر دراعه و دستار و نقش بيرونش
🔸بگرد در همه اسباب و ملک و هستى او
🔹كه هيچ چيز نبينى حلال جز خونش
#بابسوم_حکایت25
Channel: @GolestaneSaadi
حکایت به قلم "سعــــدی"
📚 باب سوم (در فضیلت قناعت)
🌹حکایت ۲۵
✨ ابلهی را دیدم سمین خلعتی ثمین در بر و مرکبی تازی در زیر و قصبی مصری بر سر. کسی گفت سعدی چگونه همیبینی این دیبای مُعْلَم برین حیوان لا یعلَمْ
گفتم (قد شابه بالوری حمار عجلا جسدا له خوار)
یک خلقت زیبا به از هزار خلعت دیبا
🔸به آدمى نتوان گفت ماند اين حيوان
🔹مگر دراعه و دستار و نقش بيرونش
🔸بگرد در همه اسباب و ملک و هستى او
🔹كه هيچ چيز نبينى حلال جز خونش
#بابسوم_حکایت25
Channel: @GolestaneSaadi
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب سوم : در فضیلت قناعت
🌺 حکایت ۲۵
💫 نادانى را ديدم كه بدنى چاق و تنومند داشت، لباس فاخر و گرانبها پوشيده بود و بر اسبى عربى سوار شده و دستارى از پارچه نازک مصرى بر سر داشت، شخصى گفت: اى سعدى ! اين ابريشم رنگارنگ را بر تن اين جانور نادان چگونه يافتى؟
گفتم: قد شابه بالوری حمار عجلا جسدا له خوار (۱)
يک آفرینش زيبا بهتر از هزار لباس ديبا است.
🔸به آدمى نتوان گفت ماند اين حيوان
🔹مگر دراعه و دستار و نقش بيرونش (۲)
🔸بگرد در همه اسباب و ملک و هستى او
🔹كه هيچ چيز نبينى حلال جز خونش
۱_الاغی كه همشكل آدم شده، گوساله پيكرى كه او را صداى گاو است
۲_دُراعه: جامه دراز که مشايخ و زهاد به تن کنند._ دَستار: پارچهای که به دور سر پيچند.
Channel: @GolestaneSaadi
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب سوم : در فضیلت قناعت
🌺 حکایت ۲۵
💫 نادانى را ديدم كه بدنى چاق و تنومند داشت، لباس فاخر و گرانبها پوشيده بود و بر اسبى عربى سوار شده و دستارى از پارچه نازک مصرى بر سر داشت، شخصى گفت: اى سعدى ! اين ابريشم رنگارنگ را بر تن اين جانور نادان چگونه يافتى؟
گفتم: قد شابه بالوری حمار عجلا جسدا له خوار (۱)
يک آفرینش زيبا بهتر از هزار لباس ديبا است.
🔸به آدمى نتوان گفت ماند اين حيوان
🔹مگر دراعه و دستار و نقش بيرونش (۲)
🔸بگرد در همه اسباب و ملک و هستى او
🔹كه هيچ چيز نبينى حلال جز خونش
۱_الاغی كه همشكل آدم شده، گوساله پيكرى كه او را صداى گاو است
۲_دُراعه: جامه دراز که مشايخ و زهاد به تن کنند._ دَستار: پارچهای که به دور سر پيچند.
Channel: @GolestaneSaadi
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حاصل نشود رضاى سلطان
تا خاطر بندگان نجويى
خواهى كه خداى بر تو بخشد
با خلق خداى كن نكويى
#دوبیتیهای_بریده
@GolestaneSaadi
حاصل نشود رضاى سلطان
تا خاطر بندگان نجويى
خواهى كه خداى بر تو بخشد
با خلق خداى كن نكويى
#دوبیتیهای_بریده
@GolestaneSaadi
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
عشاق به درگهت اسیرند بیا
بدخویی تو بر تو نگیرند بیا
هرجور و جفا که کردهای معذوری
زان پیش که عذرت نپذیرند بیا
#دوبیتیهای_بریده
@GolestaneSaadi
عشاق به درگهت اسیرند بیا
بدخویی تو بر تو نگیرند بیا
هرجور و جفا که کردهای معذوری
زان پیش که عذرت نپذیرند بیا
#دوبیتیهای_بریده
@GolestaneSaadi
📘📗📕سعدی » دیوان اشعار » غزلیات
غزل شماره (۹۲)
کَس به چشمم در نمیآید که گویم مثل اوست
خود به چشم عاشقان صورت نبندد مثل دوست
هر که با مستان نشیند تَرک مستوری کند
آبروی نیکنامان در خرابات آبِ جوست
جز خداوندان معنی را نَغَلطاند سِماع
اولت مغزی بباید تا برون آیی ز پوست
بندهام گو تاج خواهی بر سرم نِه یا تَبر
هر چه پیش عاشقان آید ز معشوقان نکوست
عقل باری خُسروی میکرد بر ملک وجود
باز چون فرهاد عاشق بر لب شیرین اوست
عنبرین چوگانِ زلفش را گر استِقصا کنی
زیر هر مویی دلی بینی که سرگردان چو گوست
سعدیا چندان که خواهی گفت، وصف روی یار
حُسن گل بیش از قیاسِ بلبلِ بسیارگوست
#غزلیات
#غزل_92
#کس_به_چشمم_در_نمیآید_که_گویم_مثل_اوست
Channel: @GolestaneSaadi
غزل شماره (۹۲)
کَس به چشمم در نمیآید که گویم مثل اوست
خود به چشم عاشقان صورت نبندد مثل دوست
هر که با مستان نشیند تَرک مستوری کند
آبروی نیکنامان در خرابات آبِ جوست
جز خداوندان معنی را نَغَلطاند سِماع
اولت مغزی بباید تا برون آیی ز پوست
بندهام گو تاج خواهی بر سرم نِه یا تَبر
هر چه پیش عاشقان آید ز معشوقان نکوست
عقل باری خُسروی میکرد بر ملک وجود
باز چون فرهاد عاشق بر لب شیرین اوست
عنبرین چوگانِ زلفش را گر استِقصا کنی
زیر هر مویی دلی بینی که سرگردان چو گوست
سعدیا چندان که خواهی گفت، وصف روی یار
حُسن گل بیش از قیاسِ بلبلِ بسیارگوست
#غزلیات
#غزل_92
#کس_به_چشمم_در_نمیآید_که_گویم_مثل_اوست
Channel: @GolestaneSaadi
حکایات گلستان سعدی
غزل شماره ۹۲
@GolestaneSaadi
خوانش: بانو نصیری پور
خوانش: بانو نصیری پور
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
💠 راهنمای واژگان (غزل ۹۲)
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
🔹مستور: پوشيده، پنهان _ ترک مستوری کند=پنهان کاری را رها می کند. ظاهر و باطن یکی می شود
🔹خسروی: شاهانه. درخور پادشاه.
🔹استقصا: کوشش تمام کردن در مسئلهای و به نهایت آن رسیدن؛ بررسی دقیق
@GolestaneSaadi
💠 راهنمای واژگان (غزل ۹۲)
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
🔹مستور: پوشيده، پنهان _ ترک مستوری کند=پنهان کاری را رها می کند. ظاهر و باطن یکی می شود
🔹خسروی: شاهانه. درخور پادشاه.
🔹استقصا: کوشش تمام کردن در مسئلهای و به نهایت آن رسیدن؛ بررسی دقیق
@GolestaneSaadi
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "سعــــدی"
📚 باب سوم (در فضیلت قناعت)
🌹حکایت ۲۶
✨ دزدى گدايی را گفت شرم نداری كه دست از برای جوی سيم پيش هر لئيم دراز می كنی.
گفت
🔸دست دراز از پى يک حبه سيم
🔹به كه ببرند به دانگى و نيم
#بابسوم_حکایت26
Channel: @GolestaneSaadi
حکایت به قلم "سعــــدی"
📚 باب سوم (در فضیلت قناعت)
🌹حکایت ۲۶
✨ دزدى گدايی را گفت شرم نداری كه دست از برای جوی سيم پيش هر لئيم دراز می كنی.
گفت
🔸دست دراز از پى يک حبه سيم
🔹به كه ببرند به دانگى و نيم
#بابسوم_حکایت26
Channel: @GolestaneSaadi
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب سوم : در فضیلت قناعت
🌺 حکایت ۲۶
💫 دزدى به گدايى گفت: شرم نمى كنى كه براى به دست آوردن اندكى پول به سوى هر كس و ناكسى دست دراز مى كنى ؟
گدا پاسخ داد:
🔸دست دراز از پى يک حبه سيم
🔹به كه ببرند به دانگى و نيم (۱)
۱_دست گدايى دراز كردن براى يک دانه بهتر از آن است كه آن دست را بخاطر دزدى چيزى به اندازه بهاى يک دانگ و نيم قطع كنند.
Channel: @GolestaneSaadi
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب سوم : در فضیلت قناعت
🌺 حکایت ۲۶
💫 دزدى به گدايى گفت: شرم نمى كنى كه براى به دست آوردن اندكى پول به سوى هر كس و ناكسى دست دراز مى كنى ؟
گدا پاسخ داد:
🔸دست دراز از پى يک حبه سيم
🔹به كه ببرند به دانگى و نيم (۱)
۱_دست گدايى دراز كردن براى يک دانه بهتر از آن است كه آن دست را بخاطر دزدى چيزى به اندازه بهاى يک دانگ و نيم قطع كنند.
Channel: @GolestaneSaadi
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت
به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد
#دوبیتیهای_بریده
@GolestaneSaadi
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت
به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد
#دوبیتیهای_بریده
@GolestaneSaadi