Better Me منِ بهتر
4.76K subscribers
28 photos
1 video
1 file
16 links
یه کانال انگیزشی دیگه؟ نه، اینجا همه چی علمیه.
ترکیبی از Neuroscience (علوم اعصاب) و روانشناسی. برای یک منِ بهتر
Download Telegram
🧠 وقتی عاشق می‌شی، منطقت رو از دست میدی!

یه تحقیق جذاب انجام دادن روی مغز آدم‌هایی که تازه عاشق شده بودن.
🔍 محقق‌ها با fMRI (تصویربرداری از مغز) دیدن که وقتی اسم یا عکس معشوق بهشون نشون داده می‌شه، یه اتفاق عجیب می‌افته:

🔬 فعالیت ناحیه‌ی فرانتال مغز (لوب پیشانی) — جایی که مسئول منطق، قضاوت اخلاقی و تصمیم‌گیری‌های عاقلانه‌ست — به طرز محسوسی کاهش پیدا می‌کنه.

یعنی چی؟
یعنی مغزت عملاً خودِ منطقیت رو می‌ذاره کنار وقتی عاشق میشی!

🌀 واسه همینه که آدم ممکنه توی عشق، کارهایی بکنه که بعدها خودش هم باورش نشه.
از چشمپوشی روی رفتارای بد بگیر تا دادن شانس پشت شانس...

🎯 مغز عاشق دنبال حقیقت نیست — دنبال احساس خوبه.
واقعیت براش مهم نیست، اون دنیای فانتزی براش مهمه.
40👍10😢5🐳3
🧠 مغز عاشق = مغز معتاد؟

اگه بخوایم علمی نگاه کنیم، مغزِ عاشق توی خیلی از رفتارها، دقیقاً مثل یه مغز معتاده:

🔁 دنبال پاداشه (همون حس خوبِ بودن با اون آدم)
🔁 نبود طرف باعث واکنش فیزیکی می‌شه (بی‌قراری، بی‌خوابی، افت تمرکز)
🔁 منطق کنار می‌ره و تصمیم‌های عجیب‌ غریب شروع میشن
🔁 و وقتی رابطه تموم می‌شه، میره توی همون فاز خماری عاطفی

اما یه فرق مهم هست:

برخلاف مواد مخدر، عشق می‌تونه ترمیم‌گر باشه.
مغز ما توانایی داره از مسیرهای دردناک، شبکه‌های جدید بسازه
و حتی از دل شکست، یه عشق سالم‌تر، واقعی‌تر و عمیق‌تر خلق کنه.

💡 این اسمش هست **Neuroplasticity**؛ یعنی مغز می‌تونه خودش رو بازسازی کنه — حتی بعد از عشق.
52👍5💯1
Better Me منِ بهتر
🧠 روز دوم از مجموعه: عشق؛ نیاز روانی یا توهمی شیمیایی؟ موضوع امروز: «مغز عاشق، مغز معتاد» سلام! بعد از حدود یک ماه، دوباره برگشتیم سراغ موضوع جذاب «عشق». اگه روز اول این مجموعه رو از دست دادین، می‌تونید از توی پیام‌های پین‌شده پیداش کنید. یه یادآوری کوچیک:…
پایان روز دوم از مجموعه: «عشق؛ نیاز روانی یا توهمی شیمیایی؟»

📌 فردا می‌ریم سراغ سوال های بنیادی‌تر:

🔍 اصلاً چرا مغز ما عاشق شدن رو ساخته؟
🔍 عشق چه نقشی توی بقا و تکامل انسان داشته؟
🔍 و چرا بدون عشق، شاید اصلاً بشر ادامه پیدا نمی‌کرد؟

ری‌اکشن هاتون انرژیه❤️
🔥5725💯3
فردا می‌خوام یکی از موضوعاتی که قبلاً توی کانال کار کردیم رو به صورت پادکست صوتی ضبط کنم؛ فقط به‌صورت آزمایشی.

چرا؟ چون هنوز هم پیام‌هایی مثل عکسی که گذاشتم توی دایرکت می‌گیرم.

نکته مهم: حتی اگه پادکست بگیریم، باز هم اصل محتوا همیشه اول به صورت متنی توی کانال منتشر می‌شه؛ بعد از یکی دو هفته، اگه لازم بود، نسخه‌ی صوتی‌شو هم ضبط می‌کنیم.

📌 فقط یه بخش از یکی از موضوعات قبلی رو به صورت آزمایشی پادکست می‌کنم (برای یوتیوب و شاید کانال هم).

👇 حالا توی نظرسنجی بعدی، یکی از موضوعات قبلی رو انتخاب کن که دوست داری پادکست ‌بشه.
23👍1
🧠 روز سوم از مجموعه :«عشق؛ نیاز روانی یا توهمی شیمیایی؟»

موضوع امروز: « عشق، تکامل، و بقا»

🧬 امروز قراره بفهمیم چرا مغز ما برنامه ریزی شده برای عاشق شدن؟
آیا عشق یه جور ضعف انسانیه؟ یا یه استراتژی هوشمندانه‌ست برای بقا؟

📌 از دید تکاملی، هیچ چیزی بی‌دلیل توی مغز نمی‌مونه.
اگه یه احساس قوی مثل عشق هنوز توی مغز ما فعاله،
یعنی یه کار مهم برای بقامون انجام داده.
27👍6🥰1
🧠 چرا عشق برای بقا ضروری بود؟


🔍 واقعیت اینه که انسان، توی دنیای حیوانات، یکی از ضعیف‌ترین نوزادها رو به دنیا میاره:
نه می‌تونه راه بره، نه دفاع کنه، نه غذا پیدا کنه.

🧠 پس مغز یه ترفند زد:
بین والدین، یه پیوند عاطفی عمیق ایجاد کرد؛
جوری که حتی توی سخت‌ترین شرایط،
دو نفر حاضر باشن کنار هم بمونن و از بچه‌شون مراقبت کنن.

✔️ این پیوند شد پایه‌ی رابطه‌ی انسانی.
✔️ شد همون چیزی که امروز بهش می‌گیم عشق.

🎯 از نگاه زیستی، عشق یه قرارداد تکاملیه
قراردادی برای مراقبت، وفاداری و هم‌زیستی دوطرفه.
29🤯4👍1🥰1
💥 عشق = ابزار تکاملی برای ساخت قبیله

هزاران سال پیش، آدم ها میدونستن که تنها نمیتونن زنده بمونن.
برای شکار، دفاع، مراقبت از بچه و حتی زنده‌ موندن توی طبیعت خشن، ما به قبیله نیاز داشتیم.

📌 و اینجاست که مغز، عشق رو اختراع کرد.

ولی نه فقط بین زن و مرد —
همون حس وابستگی به خانواده، دوست صمیمی، یا حتی حیوان خونگی،
از یه سیستم عصبی مشترک میاد:
🧠 سیستم اتصال (Attachment System)

مغز ما رو طوری طراحی کرده که بعضی آدم‌ها رو «خودی» بدونیم.
و حاضر باشیم برای محافظت ازشون، حتی جونمون رو بدیم.

این یعنی:
عشق = رمز بقای اجتماعی
22👍5🥰2🤯2
🧲 دوپامین، کلید بقا

مغز ما یه سیستم به اسم سیستم پاداش (Reward System) داره.
هر کاری که احتمال زنده موندنمون رو بیشتر می‌کرد، باهاش لذت همراه شد:

🍽️ غذا = لذت
😁 رابطه جنسی = لذت
👥 ارتباط با دیگران = عشق

عشق، مثل یه پاداش عصبی طراحی شده،
که مغز ما رو به سمت «ماندن» کنار یه نفر سوق بده.

و حتی اگه اون آدم بره، مغز هنوز دنبال اون پاداش می‌گرده.
همینه که فراموش کردن، این‌قدر سخت می‌شه.
24👍7🥰1🤯1
🧠 عاشق شدن = ترفند مغز برای ثبات

🔁 وقتی مغز، یه نفر رو به ‌عنوان منبع پاداش شناسایی می‌کنه،
یه الگوی وابستگی عصبی شکل می‌گیره.

🔒 این وابستگی، مثل یه قفل مغزی عمل می‌کنه.
جوری که حتی توی شرایط سخت، حتی وقتی منطقی نیست،
بازم دلت نمی‌ذاره جدا شی.

📌 از دید مغز، عاشق موندن = راهی برای حفظ ثبات و امنیت خانوادگی.
نه لزوماً یه تصمیم منطقی.
27👍5🔥3💔1
پایان روز سوم از مجموعه: «عشق؛ نیاز روانی یا توهمی شیمیایی؟»

اگه دنبال معنای عشق می‌گردی،
شاید جوابش نه توی «قلب»، بلکه توی مغزت باشه.

و برای جمله پایانی امروز: عشق، یه اختراع زیستی بود.
برای اینکه تنها نمونیم، بچه‌هامون زنده بمونن، و قبیله‌ای فکر کنیم.
👍269🕊2💯2
کاملاً درکت می‌کنم. عشق یکی از لذت‌های زندگیه و هیچکس دلش نمی‌خواد اونو با تحلیل و منطق خراب کنه.

ولی، نوروساینس، نظریه های تکاملی و علم نیومدن که حس عشقو ازمون بگیرن، فقط کمک می‌کنن وقتی دلمون شکست، بدونیم مغزمون چرا انقدر درگیر شده…
و چطور می‌تونیم آروم‌تر عبور کنیم.

من خیلی از چیزای نوروساینتی رو عمداً نگفتم،
چون هم پیچیدگی علمی زیاد میشد، هم مطالب خیلی خشک می‌شدن
و یا مخاطب رو از حس عاشقانه دور می‌کردن.

دانش، لذت رو نمی‌کشه.
دانش، فقط آگاهی میاره.
و آگاهی یعنی آزادی. یعنی اینکه وقتی یه رابطه تموم شد، گیر نمی‌کنی.
می‌تونی با دردش کنار بیای، نه با انکار، نه با سرزنش خودت.


❤️ و به نظرم عشق، همچنان قشنگه…
حتی وقتی بدونی پشتش یه نورون روشن شده.
قول میدم علم، حس عشق رو ازت نمی‌گیره… فقط نور می‌اندازه روی جاهایی که تاریک بوده.

نظر شما چیه؟ توی کامنت های پست قبل بنویسید.
55🔥4👍3👌2
💥 پناه به دردِ آشنا

قبل از اینکه موضوع «عشق؛ نیاز روانی یا توهمی شیمیایی؟» ادامه بدیم، باید یکی از مهم‌ترین مکانیزم‌های ذهنی مغز رو بشناسیم:
🔁 پناه بردن به درد آشنا

قبلاً یه اشاره‌ی کوتاه بهش داشتیم (مثلاً وقتی در مورد ری‌واچ کردن سریال‌ها صحبت کردیم)
ولی الان وقتشه این مفهوم رو بیاریم توی «جزوه‌ی مفاهیم کانال» — درست مثل نوروپلاستیسیته، که یه بار مفصل توضیحش دادیم و حالا هر جا بخوایم بهش ارجاع بدیم، فقط لینک می‌دیم.

ری‌اکشن هاتون انرژیه❤️
51🔥3👍2😍2
🔁 پناه به درد آشنا

این مفهوم بیشتر به «تغییر» اشاره داره و اینکه چرا انقدر تغییر سخته.

یعنی چرا ما گاهی توی شرایطی می‌مونیم که می‌دونیم برای ما خوب نیستن، ولی بازم تغییرش نمیدیم؟
یا حتی وقتی فرصتی جدید داریم، عقب می‌کشیم و به همون وضعیت قبلی برمی‌گردیم — فقط چون بهش عادت کردیم.

در واقع، تغییر، مغز رو وارد «ناشناخته» میکنه. و مغز حتی اگه درد باشه، دردِ آشنا رو به لذتِ ناشناخته ترجیح میده.


مثال‌های ساده‌ش:
• کسی سال‌ها توی یه شغل کسالت‌بار می‌مونه چون محیطش براش آشناست.
• بعضی‌ها هر روز غذای ناسالم می‌خورن، با اینکه می‌دونن برای سلامتی‌شون مضره.
• خیلیا به تعویق انداختن کارا (تنبلی مزمن) عادت دارن، چون اون حس لحظه‌ای راحتی براشون آشناست.

این مفهوم رو میتونیم هم از لحاظ 🧬تکاملی، هم از لحاظ 🫂روانشناسی و هم از لحاظ 🧠نوروساسنسی بررسی کنیم.
30👍7🔥4💯1
🧬 پناه به درد آشنا از دید تکاملی: «بقا مهم تر از رشد»

از نگاه تکاملی، مغز ما برای «زنده‌ موندن» طراحی شده، نه «شاد بودن» یا «موفق بودن».

🔹 اگه توی یه محیط ناسالم، ولی قابل پیش‌بینی رشد کرده باشی (مثلاً خانواده‌ای پر تنش ولی دارای ثبات)، مغز اون محیط رو امن‌تر می‌دونه از یک شرایط بهتر ولی ناآشنا.

🔍 در گذشته‌های دور، ناشناخته برای مغز = خطر بالقوه = احتمال مرگ.

یعنی چی؟
یعنی وقتی انسانِ اولیه وارد محیطی می‌شد که قبلاً تجربه‌ش نکرده بود — مثل یه دشت جدید، یه غار ناآشنا، یا حتی یک‌سری افراد غریبه — احتمال مواجهه با تهدید خیلی زیاد بود:
حیوانات درنده، بیماری‌های ناشناخته، نبود منابع غذایی، یا حتی دشمن‌های قبیله‌ای.

🧠 برای مغز اون زمان، ناشناخته مساوی بود با محیط بدون اطلاعات.
و چون اطلاعات کافی نداشت، نمی‌تونست پیش‌بینی کنه که امنه یا نه — پس ترجیح می‌داد سمتش نره.

📌 نتیجه؟
مغز کم‌کم یاد گرفت به چیزهایی که قبلاً تجربه کرده، بیشتر اعتماد کنه.
چیزهایی که قابل پیش‌بینی بودن، حتی اگر خوشایند نبودن، حداقل «امن» به نظر می‌رسیدن

📌 این یعنی مغز به‌طور پیش‌فرض، با «موندن در وضع موجود» احساس امنیت بیشتری می‌کنه تا با «پیش رفتن به سمت ناشناخته».
28👍5💯1
🫂 پناه به درد آشنا از دید روانشناسی‌: «تکرار = کنترل»

📌 نظریه‌ی تکرار اجباری فروید (Repetition Compulsion):
ما گاهی به‌طور ناخودآگاه الگوهایی رو تکرار می‌کنیم که ازشون زخم خوردیم — فقط چون فکر می‌کنیم این‌بار می‌تونیم کنترلشون کنیم.

مثلاً:
• باز هم یه پروژه رو دقیقه‌ی نود انجام می‌دی، چون با اون استرس آشنایی.
• باز هم از یه موقعیت پیشرفت فرار می‌کنی، چون با حس شکست راحت‌تری تا ریسک موفقیت.

📌 یا مثلاً اگر همیشه با تحقیر رشد کردی، حتی وقتی کسی تو رو تحسین می‌کنه، بهش شک می‌کنی — چون مغزت اون الگوی جدید رو ناامن می‌دونه
👍259👏3💯1
🧠 پناه به درد آشنا از دید نوروساینس: «مغز، پیش‌بینی‌گر و الگوگرا»

مغز ما یه ماشین پیش‌بینیه.
یعنی دائماً تلاش می‌کنه دنیا رو بر اساس تجربه‌های قبلی مدل‌سازی کنه تا بتونه سریع‌تر تصمیم بگیره و انرژی کمتری مصرف کنه.

🔁 «آشنا بودن» یعنی: مغز قبلاً اون الگو رو دیده، تحلیلش کرده، و یه نقشه آماده ازش داره.
پس در مواجهه با اون موقعیت، نیازی به پردازش سنگین نداره.

📌 برای مغز، قابل پیش‌بینی بودن، از خوب یا سالم بودن مهم‌تره.
یعنی حتی اگه شرایط فعلیت استرس‌زا یا ناکارآمد باشه،
مغز ممکنه ترجیح بده توش بمونی. چون حداقل بلده باهاش کنار بیاد.



📍 مثال عصبی:

فرض کن توی دوران مدرسه، هربار می‌خواستی داوطلب بشی یا تو جمع حرف بزنی، با تحقیر یا تمسخر روبه‌رو می‌شدی.

تو اون موقعیت‌ها، آمیگدالا (مرکز پردازش ترس) این تجربه رو به عنوان یک «تهدید اجتماعی» ثبت می‌کنه.
هیپوکامپ (مرکز حافظه‌ی روایی) هم این موقعیت رو تو حافظه بلندمدت ذخیره می‌کنه.

حالا سال‌ها بعد، حتی اگه واقعاً توی محیطی امن و حرفه‌ای باشی، مثلاً یه جلسه تیمی یا کلاس ورکشاپ، مغزت همون زنگ خطر قبلی رو فعال می‌کنه:
• تپش قلب
• خشکی گلو
• افکار منفی
• یا حتی اجتناب کامل از صحبت کردن

چون مغز می‌گه:
«من این شرایطو می‌شناسم… قبلاً دردناک بوده، پس باید مواظب باشی.»

————-

درواقع برای مغز، الگوی تکرارشونده = امنیت عصبی
حتی اگر اون الگو پر از استرس، خجالت، یا ناکارآمدی باشه.

و تا زمانی که آگاهانه اون الگوهای عصبی بازنویسی نشن،
مغزت همیشه به سمت همون «درد آشنا» پناه می‌بره. چون تنها چیزیه که ازش مطمئنه.
👍2112👨‍💻2💯1
درواقع مغز، بر اساس تجربه‌های گذشته، حال رو قضاوت می‌کنه
و تا وقتی اون الگوی عصبی اصلاح نشه، تو موقعیت‌های جدید هم رفتار قدیمی رو تکرار می‌کنی.

به همین خاطره که پناه بردن به «درد آشنا» نه یه ضعف شخصیتی، بلکه یه الگوی عصبیِ تثبیت‌شده‌ست.

همینطور از لحاظ تکاملی مکانیزم «پناه به درد آشنا» هنوز تو مغز ما فعاله. حتی تو شرایطی که دیگه خطر مرگ فیزیکی وجود نداره.

مثلاً:
• شغلی که ازش متنفری، ولی بهش عادت کردی.
• عادتی مثل پرخوری عصبی، که برات مضرّه، ولی مغزت بهش پناه می‌بره چون قبلاً تکرارش کرده.
• یا حتی سبک زندگی‌ای که توش حس رضایت نمی‌کنی، ولی چون برای مغز «قابل پیش‌بینیه»، احساس امنیت کاذب ایجاد می‌کنه.

🔁 مغز، خیلی وقتا «مطمئنِ دردناک» رو به «نامطمئنِ احتمالا بهتر» ترجیح میده. فقط چون هنوز ته ذهنمون، ناشناخته مساوی با خطره
25👍6💯2
در نهایت، برای رشد کردن، باید آگاهانه به مغزت یاد بدی که:
آشنا بودن، لزوماً به معنی خوب بودن نیست.

🔓 گاهی لازمه از «امنیتِ ناکارآمد» دل بکنی، تا به «ناشناخته‌ی سالم» برسی.
🧠 مغزت با تغییر مشکل داره…
ولی اگه تمرینش بدی، می‌تونه یاد بگیره که ازش نترسه.


سوال ها و نظراتتون رو میتونید در بخش کامنت های این پست بنویسید.

/پایان مفهوم «پناه به دردِ آشنا»
34👍7💯1
از بس که استقبال‌تون از موضوع دیروز یعنی «پناه به درد آشنا» زیاد بود، تصمیم گرفتم همین موضوع رو تبدیل کنم به اولین تست‌پادکستمون 🎧

اگه استقبال خوبی بشه، هر روز کیفیت پادکست‌ها رو بهتر و حرفه‌ای‌تر می‌کنم.
نظرتون خیلی برام مهمه؛ لطفاً حتماً توی یوتیوب کامنت بذارید که هم حمایتی کرده باشید، هم بدونم ادامه‌ش بدم یا نه 😅👇

🎧 لینک پادکست:
https://youtu.be/_VJ8c9y08U8?si=F5iVxU5GNkUB6_cx
40👍5🔥1
تصمیم گرفتم محتوای روان‌شناسی عشق رو از بحث‌های نوروساینس جدا کنم.

موضوع «عشق؛ نیاز روانی یا توهمی شیمیایی؟» همین‌جا بسته می‌شه، و از هفته‌ی آینده می‌ریم سراغ یه موضوع خیلی خیلی مهم به اسم:

💬 سواد رابطه

قراره کلی چیز کاربردی یاد بگیریم:
از سبک‌های دلبستگی و زبان‌های عشق
تا اشتباهات رایج توی رابطه
و حتی تشخیص رابطه‌های واقعاً ناسالم — بدون شعار و کلیشه.

این موضوع فقط مخصوص آدم‌هایی نیست که پارتنر دارن.
حتی اگه تنها باشی، کلی نکته مهم درباره‌ی خودت و الگوهای ذهنیت توی رابطه کشف می‌کنی.

📌 پانوشت: چون این موضوع واقعاً مهمه، به‌مرور بخش‌هایی ازش تبدیل به پادکست هم می‌شن و توی یوتیوب می‌ذارمشون.

هفته دیگه منتظر این موضوع باشید♥️
35👍5🥰1