🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
98.9K subscribers
28.5K photos
2.99K videos
10 files
1.98K links
‍▒ ارائه روایات معتبر دینے به شیوه نوین
▓ اگر دعا معتقدانه و خالصانه خوانده نشود بے‌اثرست
▒ اعتقادے به دعانویسے و سرڪتاب نداریم
▓ ڪُپے بدون ذڪر منبع ضمان‌آور است
Download Telegram
🔆 #پندانه

در دنیا دنبال چیزی باش که در آخرت به‌دردت بخورد

🔸مرد زاهدی کنار چشمه‌ای نشست تا آبی بنوشد وخستگی در کند. درون چشمه سنگ زیبایی دید. آن را برداشت و در خورجینش گذاشت و به راهش ادامه داد.

🔹در راه به مسافری برخورد که از شدت گرسنگی به حالت ضعف افتاده بود.

🔸کنار او نشست و از داخل خورجینش نان بیرون آورد و به او داد.

🔹مرد گرسنه هنگام خوردن نان چشمش به سنگ گرانبهای درون خورجین افتاد.

🔸نگاهی به زاهد کرد و گفت:
آیا آن سنگ را به من می‌دهی؟

🔹زاهد بی‌درنگ سنگ را درآورد و به او داد.

🔸مسافر از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجید. او می‌دانست این سنگ آن‌قدر قیمتی است که با فروش آن می‌تواند تا آخر عمر در رفاه زندگی کند. بنابراین سنگ را برداشت و با عجله به طرف شهر حرکت کرد.

🔹چند روز بعد همان مسافر نزد زاهد آمد و گفت:
من خیلی فکر کردم، تو با اینکه می‌دانستی این سنگ چقدر ارزش دارد، خیلی راحت آن را به من هدیه کردی.

🔸بعد دست در جیبش برد و سنگ را درآورد و گفت:
من این سنگ را به تو برمی‌گردانم، در عوض چیز گرانبهاتری از تو می‌خواهم.

🔹به من یاد بده چگونه می‌توانم مثل تو باشم و به‌راحتی از دنیا و متعلقاتش بگذرم.

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh
🔅 #پندانه

گاهی پارو نزن و منتظر موج بعدی باش

🔹مثنوی یک قصه‌ای دارد؛ حکایت یک گاو است که از صبح تا شب، توی یک جزیره سبزِ خوش‌آب‌وعلف مشغول چراست.

🔸خوب می‌چرد، خوب می‌خورد، چاق و فربه می‌شود. بعد شب تا صبح از نگرانی اینکه فردا چه بخورد، چه بپوشد، هرچه به تنش گوشت شده بود، آب می‌شود!

🔹حکایت آن گاو، حکایت دل‌نگرانی‌های بیخود ما آدم‌هاست. حکایت‌‌ همان ترس‌هایی که هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد، فقط لحظه‌هایمان را هدر می‌دهد.

🔸یک روز چشم باز می‌کنی، به خودت می‌آیی، می‌بینی عمرت در ترس گذشته و تو لذتی از روز‌هایت نبرده‌ای.

🔹معتاد شده‌ایم، عادت کرده‌ایم هر روز یک دل‌مشغولی پیدا کنیم. یک روز غصه گذشته ر‌هایمان نمی‌کند و یک روز دلواپسی فردا.

🔸خوب است گاهی، دلمان را به دریا بزنیم، توکل کنیم و امیدوار باشیم موج بعدی که می‌آید ما را به جاهای خوب خوب می‌رساند.

🔹باور کنید‌‌ همان فکرش هم خوب است، شما را به جاهای خوب خوب می‌رساند.

💢 بهترین کار برای تمیزکردن آب گل‌آلود این است که کاری نکنید.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh
🔆 #پندانه

حواسمان باشد

🔹حواسمان به چروک‌هایِ دور چشم مادرانمان و لرزش دست‌های پدرانمان باشد.

🔸حواسمان به تر شدن‌های گاه و بی‌گاهِ چشم‌هایِ کم‌سو و دلتنگی‌شان باشد!

🔹حواسمان باشد که آن‌ها خیلی زود پیر می‌شوند!

🔸حواسمان باشد خیلی زودتر از آنچه فکرش را می‌کنیم از کنارمان می‌روند.

🔹حواسمان باشد به دلگیریِ غروب‌هایِ تنهایی‌شان.

🔸حواسمان باشد که آن‌ها تمامِ عمر حواسشان به ما بوده.

🔹به آرام قدکشیدنمان بوده، به نیازها و نازهایمان بوده.

🔸آن‌ها یک روز آن‌قدر پیر می‌شوند که حتی اسم‌هایمان را هم فراموش می‌کنند.

🔹حواسمان به گران‌ترین و بی‌همتاترین عشق‌هایِ زندگی‌مان؛

🔸به بابا و مامان‌ها خیلی باشد!

■⇨ @Ganje_arsh
🔆#پندانه

تفاوت در نگاه انسان‌ها

🔹انسان‌های صادق
به صداقت حرف هیچ‌کس شک نمی‌کنند و حرفِ همه را باور دارند!

🔸انسان‌های دروغگو
تقریبا حرف هیچ‌کس را باور ندارند و معتقدند که همه دروغ می‌گویند.

🔹انسان‌های امیدوار
همواره در حال امیدوار کردن دیگرانند.

🔸انسان‌های ناامید
همیشه آیه یاس می‌خوانند.

🔹انسان‌های حسود
همیشه فکر می‌کنند که همه به آن‌ها حسادت می‌کنند.

🔸انسان‌های حیله‌گر
معتقدند که همه مشغول توطئه هستند.

🔹انسان‌های شریف
همه را شرافتمند می‌دانند.

🔸انسان‌های بزرگوار
بیشترین کلامشان، تشکر از دیگران است.

🔰 ذات خودت هر جور باشد با همان چشم بقیه را می‌بینی، پس به جای انتقاد، اول ذاتت را درست کن.

■⇨ @Ganje_arsh
🔅 #پندانه

خداوند از مثقال ذره‌ها سوال خواهد کرد

🔹مادرشوهر بعد از اتمام ماه عسل با تبسم به عروسش گفت:
تو توانستی در عرض ۳۰ روز پسرم را وادار به انجام نمازهایش در مسجد بکنی؛ کاری که من طی ۳۰ سال در انجام آن تلاش کردم و موفق نشدم....!

🔸عروس جواب داد:
مادر داستان سنگ و گنج را شنیده‌ای؟

🔹می‌گویند سنگ بزرگی راه رفت‌وآمد مردم را سد کرده بود. مردی تصمیم گرفت آن را بشکند و از سر راه بردارد. با پتکی سنگین ۹۹ ضربه بر پیکر سنگ وارد کرد و خسته شد.

🔸مردی از راه رسید و گفت:
تو خسته شده‌ای، بگذار من کمکت کنم. مرد تنها صدمین ضربه را وارد کرد و سنگ بزرگ شکست، اما ناگهان چیزی که انتظارش را نداشتند توجه هر دو را جلب کرد؛ طلای زیادی زیر سنگ بود.

🔹مرد دوم که فقط یک ضربه زده بود؛ گفت:
من پیدایش کردم. کار من بود، پس مال من است.

🔸مرد گفت:
چه می‌گویی من ۹۹ ضربه زدم، دیگر چیزی نمانده بود که تو آمدی!

🔹مشاجره بالا گرفت و بالاخره دعوای خویش را نزد قاضی بردند و ماجرا را برای قاضی تعریف کردند.

🔸مرد اول گفت:
باید مقداری از طلا را به من بدهد، زیرا من ۹۹ ضربه زدم و سپس خسته شدم.

🔹دومی گفت:
همه‌ طلا مال من است، خودم ضربه زدم و سنگ را شکستم.

🔸قاضی گفت:
۹۹ جزء آن طلا مال مرد اول است، و تو که یک ضربه زدی یک جزء آن مال توست. اگر او ۹۹ ضربه را نمی‌زد، ضربه صدم نمی‌توانست به‌تنهایی سنگ را بشکند.

🔹و تو مادر جان ۳۰ سال در گوش فرزند خواندی که نماز بخواند بدون خستگی و اکنون من فقط ضربه آخر را زدم!

🔸چه انسان خوبی که نگذاشت مادر در خود بشکند و حق را تمام و کمال به صاحب حق داد و نگفت:
بله مادر من چنینم و چنانم، تو نتوانستی و من توانستم.

🔹مادر نیز خوشحال شد که تلاشش بی‌ثمر نبوده است.

💢 اخلاق اصیل و زیبا از انسان اصیل و بااخلاق سرچشمه می‌گیرد. جای بسی تفکر و تأمل دارد، کسانی که تلاش دیگران را حق خود می‌دانند، کم نیستند، اما خداوند از مثقال ذر‌ه‌ها سوال خواهد كرد.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh
🔆 #پندانه

این نیز بگذرد

🔹ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ کفش‌های ﮔﺮﺍن‌قیمت ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ می‌گریست.

🔸ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ‌ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ:
"ﺍﯾﻦ می‌گذرد."

🔹ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﮔﻔﺖ:
ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ‌ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ می‌فروختم. ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪﺍﻡ!

🔸ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ:
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟

🔹گفت ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ:

🔸"ﺍﯾﻦ نیز می‌گذرد."

■⇨ @Ganje_arsh
🔆 #پندانه

افسوس خوردن‌های بیهوده

🔹پیری برای جمعی سخن می‌راند، لطیفه‌ای برای حضار تعریف کرد و همه دیوانه‌وار خندیدند.

🔸بعد از لحظه‌ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.

🔹او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

🔸پیر لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمی‌توانید بارها و بارها به لطیفه‌ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله‌ای مشابه ادامه می‌دهید؟

💠 امام علی علیه السلام:
«غصه‌های گذشته را بر قلب خود باز نکن، زیرا تو را از آینده و آماده شدن برای زندگی نو مشغول می‌سازد.»

📚غرر الحکم، صفحه ۳۲۱

■⇨ @Ganje_arsh
🔅 #پندانه

معشوقه‌ای بهتر از خدا نیست

🔹صاحب نوری همیشه در ذکر خدا بود و هر کجا می‌نشست دل به ذکر حبیبش مشغول می‌داشت.

🔸هرچه کردند دل از او فراموش نکرد و برای لحظه‌ای دل از او برنگرفت.

🔹از او پرسیدند:
چرا خدای را نمی‌توانی فراموش کنی؟!

🔸گفت:
در جوانی عاشق دختر صاحب جمال و صاحب کمالی شدم. هرچه کردم او را که میلی به من نداشت، نتوانستم فراموش کنم. برای درمان این درد نزد پیر دانایی رفتم.

🔹پیر دانا گفت:
تا بهتر از آن دختر ندیده‌ای و نیافته‌ای هرگز قدرت فراموش‌کردن او نیابی.

🔸کنون که عاشق خدا گشته‌ام، یک راه بیشتر برای فراموشی او ندارم و آن اینکه معشوقه‌ای بهتر از او بیابم.

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh
🔅 #پندانه

عشق لازمهٔ ثروت و موفقیت است

🔹زنی هنگام بیرون‌آمدن از خانه، سه پیرمرد با ریش‌های بلند سفید را دید که جلوی در نشسته‌اند.

🔸زن گفت:
هرچه فکر می‌کنم شما را نمی‌شناسم؛ اما باید گرسنه باشید. لطفاً بیایید تو و چیزی بخورید.

🔹آن‌ها پرسیدند:
آیا همسرت در خانه است؟

🔸زن گفت:
نه.

🔹آن‌ها گفتند:
پس ما نمی‌توانیم بیاییم.

🔸غروب، وقتی مرد به خانه آمد، زنش برای او تعریف کرد که چه اتفاقی افتاده است.

🔹مرد گفت:
برو به آن‌ها بگو من خانه هستم و دعوتشان کن.

🔸زن بیرون رفت و آن‌ها را به خانه دعوت کرد، اما آن‌ها گفتند:
ما نمی‌توانیم با همدیگر وارد خانه بشویم.

🔹زن پرسید:
چرا؟

🔸یکی از پیرمردها در حالی که به دوست دیگرش اشاره می‌کرد، گفت:
اسم این ثروت است و این یکی موفقیت و اسم من هم عشق. برو به همسرت بگو که فقط یکی از ما را برای حضور در خانه انتخاب کند.

🔹زن رفت و آنچه را که اتفاق افتاده بود برای همسرش تعریف کرد.

🔸شوهر خوشحال شد و گفت:
چه خوب! این یک موقعیت عالی‌ست. ثروت را دعوت می‌کنیم. بگذار بیاید و خانه را لبریز کند!

🔹زن که با انتخاب شوهرش مخالف بود، گفت:
عزیزم! چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟

🔸دختر خانواده که از آن سوی خانه به حرف‌های آن‌ها گوش می‌داد، نزدیک آمد و پیشنهاد داد:
بهتر نیست عشق را دعوت کنیم تا خانه را از وجود خود پر کند؟

🔹شوهر به همسرش گفت:
بگذار به حرف دخترمان گوش کنیم؛ پس برو و عشق را دعوت کن.

🔸زن بیرون رفت و به پیرمردها گفت:
آنکه نامش عشق است، بیاید و مهمان ما شود.

🔹در حالی که عشق قدم‌زنان به‌سوی خانه می‌رفت، دو پیرمرد دیگر هم دنبال او راه افتادند.

🔸زن با تعجب به ثروت و موفقیت گفت:
من فقط عشق را دعوت کردم، شما چرا می‌آیید؟

🔹عشق پاسخ داد:
اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت کرده بودید، دو تای دیگر بیرون می‌ماندند، اما شما عشق را دعوت کردید، هر کجا او برود، ما هم با او می‌رویم.


↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh
🔅 #پندانه

میدان جهاد با نفس را ترک نکن

🔹رهروی معرفتی نزد استاد خویش آمد و گفت:
مرا در این مسیر ابلیس با لشکر انس و جن خویش ضربه می‌زند و مرا حس یأس و شکست دست می‌دهد. چه کنم با این همه شکست؟

🔸استاد گفت:
در بسیاری از میدان‌های نبرد، شرط شکست و پیروزی حریف آن است که بر تو ضربه‌ای زند و آدمی را قدرت دفع آن ضربه نباشد. مانند میدان کشتی که اگر کمر بر زمین خورد، وسط معرکه آدمی مغلوب و سرافکنده می‌شود.

🔹ولی میدان مبارزه با نفس معیارش چنین نیست. بارها انسان طعنه‌ها می‌خورد، شماتت می‌شود و تهمت‌ها می‌شنود و دفاعی نمی‌کند که این‌ها نه‌تنها علامت شکست نیست، بلکه علامت اصلاح نفس و پیروزی است.

🔸شکست در این میدان فقط زمانی است که میدان جنگ را ترک کنی.

💠إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ؛ به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است.» (فصلت:۳٠)

↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄

@Ganje_arsh