یوْلو Gәlәcәğin Yolu (راه آینده)گله‌جه‌گین
952 subscribers
1.07K photos
563 videos
73 files
969 links
ایراندا یاشایان بۆتۆن تۆرکلرین پوْلیتیکال ـ ائکونومیک ـ توْپلومسال پایلارینی دیرچلتمه یَه ،سیویل یوْللارا
سیغیناراق، گلجک بیزیمدیر.



ارتباط با ادمین
https://t.me/Tahernagavi
نظرات و انتقادات خود را با ما در میان بگذارید
@Ruhnavaz2
Download Telegram
ائلیمیزین آجییان یاریسی؛ پروفسور دوقتور محمد زاده صدیق بو گون(۱۴۰۱/۶/۲) دونیاسینی دَییشدیریب، ابدییته قووشدو.

کهریز میران⬇️⬇️⬇️


بدینوسیله رحلت دانشمند پرتلاش، خادم شهیر ادبیات ترک در جهان، ادیب، نویسنده، شاعر و محقق توانا ( پروفسور دکتر حسین محمدزاده [صدیق] ) را به همه‌ی دوستان ‌و ارادتمندان ایشان، اصحاب قلم، شاعران ‌و نویسندگان، محضر خاندان محترم و معزَّزِ معزّا و تمام منسوبین، علی‌الخصوص به فرزندان داغدیده‌اش وجامعه ی ادبی دنیای ترک و جهان، تسلیت ‌و تعزیت عرض‌نموده ‌و ازخداوند متعال‌ برای ‌دکتر صدیق خستگی ناپذیر رحمت‌ و مغفرت مسئلت‌ می‌نمایم.
بنده در طول نزدیک به سی سال با خیلی از ادیبان و دانشمندان (تورکولوق) این سرزمین از نزدیک مراوده داشته ام. بی شک از نظر علمی و تلاش خستگی ناپذیر، با عشق و علاقه بی نظیر؛ گل سرسبد آن ها پروفسور صدیق می باشد.
بی شک پروفسور صدیق بر گردن ما کاغذکنانی ها حق دارد. وی در جوانی اولین محققی هست که اشعار حکیم محمد باقر خلخالی را به صورت علمی تجزیه و تحلیل کرده و در کتاب هفت مقاله و مجلات علمی دهه ی چهل شمسی همچون «هنر و اجتماع»، «خوشه»، «ارمغان» و «وحید» به جهان علم شناسانده است. وی در مورد حکیم خلخالی و مثنوی سترگ ثعلبیه می نویسد:
(مثنوی مولوی از همان آغاز نگارش و انتشار، آن چنان جای خود را در میان متون گوناگون باز كرد كه مفهوم واژه‌ی مثنوی را تحت الشعاع قرار داد.‌ چنان‌كه هم ‌اكنون در ادبیات فارسی از كلمه‌ مثنوی، دو معنی خواست است: نخست مثنوی به چنان شعری گویند كه در هر بیت قافیه‌ی هر لنگه یا مصراع یكی باشد و دیگر در مفهوم ویژه‌ی‌ كتاب بزرگی كه حسامی‌نامه و نی‌نامه ‌‌اش نیز خوانند به كار می‌رود.‌
گشت از جذب تو چون علامه‌ای
در جهان گردان حسامی‌نامه‌ای

..... قالب مثنوی، مطلب وداستان‌های ‌گوناگون حماسی، رزمی، بزمی، اخلاقی، مذهبی، عرفانی‌ و جز این‌ها را به نیكویی و گشادی‌ دامن می‌گشاید و می‌توان گفت كه آسان‌ترین و در نتیجه مورد علاقه‌ترین نوع شعر كلاسیك ملل شرق میانه است.‌ تنها برای خمسه‌ی نظامی بیش از صد منظومه و مثنوی گوناگون داریم كه به تقلید آن ساخته شده‌اند.‌
مثنوی مولوی نیز از این موفقیت بی‌نصیب نبوده است.‌... و از جمله منظومه‌ها‌یی‌ كه به پیروی از این كتاب سترگ در زبان تركی و لهجه‌‌ی آذری‌ پرداخته شده، مثنوی‌‌یی ا‌ست به نام ثعلبیه از محمد باقر خلخالی ، از عرفا و فضلا‌ی ‌زمان ناصرالدین شاه قاجار كه تا كنون – تا آن‌ جا كه اطلاع داریم – شرحی درباره‌اش نگاشته نیامده ‌است.‌
این‌كه مثنوی از كی و كجا در تركی رایج شده وتنها آوردن فهرست نام‌ها‌ی ‌مهمترین آن‌ها، كتابچه‌ای‌ خواهد بود كه خود بحثی علیحده و فصلی جداگانه می‌خواهد و این‌جا همین اندازه گو‌ییم كه تقریباً همه‌ی شاعران تركی‌زبان مثنوی یا مثنوی‌هایی بلند وكوتاه دارند.‌
محمد باقر خلخالی یكی از مثنوی‌گویان ترکی آذری، و ثعلبیه یكی از صدها مثنوی ترکی آذری‌ است و چنان كه بیاید، تأثیر عمیق دو اثر مهم ادب و عرفان فارسی یعنی: مثنوی جلال‌الدین محمد بن شیخ بهاءالدین مولوی رومی و گلشن راز شیخ محمود بن امین ‌الدین ‌عبدالكریم بن یحیی شبستری در آن مشهود و ملموس است‌ و منبع عظیمی در مطالعه‌ی تاریخ اجتماعی و اخلاقی عصر سراینده‌ی آن و محتوی نكات و مسایل فراوان عرفانی و ادبی است.‌)
علاوه بر مقالات علمی پروفسور صدیق در رابطه با اشعار و زندگانی حکیم محمد باقر خلخالی وی شاگردان و محققین زیادی را در راه شناسایی آثار خلخالی تربیت کرده است که از جمله ی آنها محمد صادق نائبی و علی اصغر جمراسی می باشد. و بر ثعلبیه تحقیقی هر دو عزیز مقدمه نوشته است.به عنوان نمونه در سال ۱۳۹۳ کتاب ثعلبیه اثر حکیم محمد باقر خلخالی به توصیه ی پروفسور صدیق توسط آقای علی اصغر جمراسی به ترکی خلجی برگردانده شده است. و آنرا با نام ترکی خلجی ( تولکو ماتالی، خلج تیلی) توسط انتشارات تک درخت به دنیای علم شناسانده است. پروفسور صدیق خود در مقدمه ی این کتاب می نویسد:
(وی در مجموعه ی حاضر، به توصیه ی این جانب، مثنوی گرانجای ثعلبیه اثر آخوند میرزا محمدباقر خلخالی را که در اصل به ترکی آذری سروده شده، به ترکی خلجی برگرداند.)

به کانال گله جه گین یولو بپیوندید 🔰🔰


https://t.me/Galajayinyolu
🔴 *نعل وارونه پان فارسیست ها درباره کریدور زنگه زور*

🔵 ادعای پان فارسیست ها: الهام علی‌اف خبر از تشکیل دنیای بزرگ ترک داد! او می‌گوید ترکیه و باکو تصمیم دارند با اشغال جنوب ارمنستان و قطع مرز ایران و ارمنستان، نقشه ترکیه بزرگ را عملی کنند.

🟢 پاسخ به پان فارسیست ها: به دوستان پان فارس باید عرض کرد شما که خودتان دقیقا در پی تشکیل دنیای فارس آن هم از محل بیت المالی هستید که بخش مهمی از آن به جوامع غیر فارس ایران (اعم از ترک ها، کردها، عرب ها، بلوچ ها و...) تعلق دارد، چرا برایتان سنگین است که همین کار شما را کشورهای ترک هم انجام دهند و دنیای بزرگ ترک را ایجاد کنند؟!
ثانیا منطقه زنگه زور غربی (واقع در منتهی الیه مرزهای ارمنستان با ایران) که جمهوری آذربایجان را به دو قسمت جدا از هم تقسیم کرده و امروزه در تصرف ارمنستان می باشد، تا سال 1920 رسما جزو خاک آذربایجان بوده و در آن سال دولت کمونیستی شوروی با هدف قطع ارتباط آذربایجان با ترکیه، این منطقه را ضمیمه خاک ارمنستان کرد.
ثالثا رییس جمهوری آذربایجان هیچ سخنی از تصرف قهرآمیز سرزمین تاریخی زنگه زور غربی که قبلا متعلق به آذربایجان بوده و تا امروز به زور، ضمیمه خاک ارمنستان بوده، به میان نمی آورد، بلکه از برقرار کریدور جاده ای و ریلی میان دو بخش جدا افتاده جمهوری آذربایجان (خاک اصلی آذربایجان و ایالت نخجوان آذربایجان) در منطقه زنگه زور می کند که البته نتیجه آن اتصال کشورهای ترک به یکدیگر هم خواهد شد.
رابعا تأسیس کریدور زنگه زور برای اتصال دو بخش جدا افتاده آذربایجان در برابر تأسیس "کریدور لاچین" در خاک جمهوری آذربایجان برای اتصال جامعه ارمنی قره باغ در داخل خاک آذربایجان با کشور ارمنستان بر اساس معاهده صلح میان دو کشور آذربایجان و ارمنستان با میانجیگری روسیه و جزو مفاد آن پیمان در سال 2020 بوده و اصولا امر داخلی جمهوری ارمنستان است و لذا هیچ ربطی به ایران ندارد. این مثل آن است که ایران بگوید عراق و ترکیه حق ندارند در خاک خود و در پشت مرزهای ایران جاده و یا خط آهن بین خود بکشند؟!
این اظهارات مغرضانه جز کینه عمیق این جماعت پان فارسیست علیه همسایگان ترک ایران را نشان نمی دهد و این کینه به قدری عمیق است که این گروه نادان می خواهند برخلاف حق و البته برخلاف منافع ملی ایران، کشور ما را در کنار ارمنستان و در مقابل جوامع ترک داخل و خارج ایران و از جمله جمهوری آذربایجان و ترکیه قرار دهند. در حالی که این ترکیه و آذربایجان است که مسیر اصل اتصال ایران به اروپا و روسیه است و نه ارمنستان؟! زیرا حتی اگر ایران آرزوی تاسیس کریدور بین ایران و روسیه را از منطقه زنگه زور در ارمنستان را داشته باشد، باز هم به هدف خود نخواهد رسید، زیرا گرجستان که متحد آذربایجان و ترکیه است، اجازه عبور از خاک خود را به ایران نمی دهد! بنابراین منافع و مصلحت ایران، در همکاری با دنیای ترک و حتی عضویت در اتحادیه همکاری های اقتصادی کشورهای ترک است و نه در دشمنی و حقد و کینه نسبت به جوامع ترک؟! مخصوصا که بخش مهمی از جمعیت ایران هم ترک هستند و دشمنی حکومت ما با جهان ترک، حتما آنها را در داخل کشور مساله دار خواهد کرد.


به کانال گله جه گین یولو بپیوندید 🔰🔰


https://t.me/Galajayinyolu
🛑گورباچف قاتل آذربایجان

کهریز میران⬇️⬇️⬇️

🔴 میخائیل گورباچوف؛ قاتل صدها شهروند جمهوری آذربایجان، آخرین دبیر کل حزب کمونیست شوروی و رهبر سابق شوروی بدون محاکمه در دادگاه های بین المللی در ۹۲ سالگی درگذشت.

🔷 گورباچوف از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۱ دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی بود اما دسامبر ۱۹۹۱ بعد از یک کودتای داخلی موسوم به «کودتای آگوست» سرانجام استعفا داد و اتحاد جماهیر شوروی هم فروپاشید.
🔹 میخائیل گورباچوف در سال ۱۹۳۱ در استپهای شمال قفقاز در سرزمین های اشغال شده ی تورکان توسط روسها در ایالت استاوروپول به دنیا آمد. خانواده اش را در دوران تعاونی کردن کشاورزی در شوروی به این منطقه کوچ دادند و پدر بزرگش را به ریاست کالخوز/ تعاونی کشاورزی دهکده ای برگزیدند و پدرش راننده ی تراکتور دهکده بود!
گورباچوف دارای پیشینه ی خانوادگی سرزمین غصبی ترکان قپچاق همچون بسیاری از روسها را در کارنامه خود داشت!
🔷 او با اصلاحات خود پروستریکا (بازسازی و اصلاحات اقتصادی) و گلاسنوست (فضای باز و شفاف سیاسی و آزادی بیان) تلاش کرد فضای باز سیاسی را بە اتحاد جماهیر شوروی بیاورد.
در زمان استالین با نابودی رهبران ناسیونالیست های قوم گرا ، مردم آذربایجان با ارامنه در کنار هم زندگی میکردند و با هم مهربان بودند ولی در زمان گورباچوف که نشانه های این اختلافات بروز کرد و دو ملت اتحاد شوروی با هم درگیر جنگ و نفرت شدند و گورباچوف نه تنها اقدامی نکرد بلکه پشت ارامنه ایستاد و مردم آذربایجان از بعضی از شهرهای خود آواره شدند.
🔷 او مانع مداخله ارتش شوروی در انقلاب‌های کشورهای اروپای شرقی شد و حاضر نشد از زور و قدرت قهریه بر علیه مردم و انقلابیون استفاده کند ولی در آذربایجان در ۲۰ ژانویه ۱۹۹۰ میلادی با استفاده از تانک و مسلسل و نفربر مسلمانان را قتل عام کرد و صدها نفر شهید و مجروح شدند.
🔹 گورباچوف با دستور به ارتش سرخ شوروی می خواست ندای آزادی خواهی مردم آذربایجان را سرکوب و از اشاعه اندیشه های استقلال خواهی دربین دیگر واحدهای تشکیل دهنده اتحاد شوروی جلوگیری کند. در بامداد 20 ژانویه 1990 ارتش شوروی با تانک، نیروهای نظامی و آرایشی کاملا جنگی وارد باکو پایتخت جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان شد. مردم برای جلوگیری از هجوم تانکها به مقابله با حمله نظامی برخاستند. اما ارتش مسلح و آماده رویارویی به دستور مقامات حزب کمونیست وشخص گورباچف به روی مردم بی دفاع و غیر نظامی آتش گشودند که فاجعه ای دردناک و صفحه ای دیگر بر رسوایی روسها در دنیا افزوده شد.
20 ژانویه همانند تمامی مظلومیت های تورکان در سکوت سنگین رسانه های جهان گذشت و بسیاری از تحلیلگران 20 ژانویه را آخرین گستاخی آشکار روس علیه آذربایجان می دانند ولی دخالت ها و کارشکنی های روسیه علیه تورکان که ریشه در تورک هراسی روس دارد، تمامی نداشته و نخواهد داشت و پیام مهم ملت آذربایجان در 20 ژانویه همان فریاد جدایی از استعمار روس بود که با نثار خون شهیدانش فهماند که تورکان آذربایجان مستعمره روس نیستند و زبان، فرهنگ، باور و در کل فرهنگ متفاوتی با جامعه روسیه دارند!
🔹 با آنکه گورباچوف از یک طرف روس و از طرف دیگر اوکراینی می باشد. در بهترین شرایط باید وضع بی طرفی در پیش می گرفت. اما مثل خیلی از آسیمیله شدگان جهان در سال ۲۰۱۵ میلادی از اشغال جمهوری خودمختار شبه جزیره ی تاتار نشین کریمه توسط پوتین روسیه دفاع کرد و نام ننگینی از خود در میان تاتارها و اوکراینی ها از خود به یادگار گذاشت و رفت!


به کانال گله جه گین یولو بپیوندید 🔰🔰

https://t.me/Galajayinyolu
🛑آیا معنی اسم خود را میدانی؟

کهریز میران⬇️⬇️⬇️

🔹 امیر تیمور پس از خواندن نامه ی سلطان تورک تبار مصر (مملوک ها) که توسط سفیری بنام (بای ساق) آورده شده بود، از وی می پرسد
- ای (بای ساق) آیا معنی اسم خود را میدانی؟
- خیر نمی دانم جناب امیر!
- چطور سلطان مصر تو را به عنوان سفیر انتخاب کرده در حالیکه از معنی اسم خودش هم عاجز است؟!.... به نظر میرسد سلطان تو هم نمی داند اصالت و فرهنگ و زبان چه جایگاهی دارند؟!

🔹 قایناق/منبع:
عجایب المقدور، ابن عربشاه، صفحه ۲۶۲
النجوم الظاهره، تانگری بئردی، صفحه ۲۴۳
🔹 نکته: بای ساق یک‌ نام تورکی است که از دو کلمه تشکیل شده است. بای همان بیگ/ بگ/ بَی به معنای بزرگ و آقا و ارباب می باشد و ساق نام قوم تورک زبان ساقا/ ساکا می باشد. علاوه بر آن معانی چون سلامت، طرف راست و غیره هم دارد. مترادف نام (بای ساق)، اَرساق/ اَرشاک می باشد و از هر دو نام در میان تورکان به وفور استفاده شده است. امروزه در تورکیه نام بایسال بیشتر مورد پسند است تا بایساق!...


به کانال گله جه گین یولو بپیوندید🔰🔰



https://t.me/Galajayinyolu
🔴 خدایان دست ساز و مگا
مال های اورمیه !

عیسی نظری ⬇️⬇️⬇️

▪️آن روز را هرگز فراموش نمی کنم ، در خیراتی بودیم ، فردی از هم شهریان هنگام سرو غذا با شنیدن اذان به نماز
ایستاد و تقریبا برای ربع ساعتی در پخش غذا اخلال بوجود آمد ، وقتی دوباره در کنار من قرار گرفت پرسیدم :
تو کجا رفتی ؟
جواب داد نماز اول وقت ، دستور خدا هست .
من او را می شناختم ازش پرسیدم :
خدا دستور دیگری برایت نداده است ؟
--- مثلا ؟
--- مثلا خداوند به تو نمی گوید ، که مواد مخدر نیاور و آفریده های مرا معتاد نکن ؟
با صراحت جواب داد : چه ربطی دارد ؟
ذهن من قادر به حل موضوع نبود ، چطور ممکن بود یک نفر به فرمان خدا مجلسی را برای نماز به هم بزند ! ولی توجهی به فرمایش همان خداوند در مورد کسب حلال و حرام نداشته باشد ؟
▪️تا اینکه در یکی از کشورهای اسیای شرقی در خیابان می گشتم ، هر خانه و هر مغازه ای و هر کسی برای خود یک خدای کوچک چوبی و دست ساز داشت
بت های کوچک ، هر کس آن را به جلوی
خانه و یا مغازه اش می گذاشت و خوردنی و نوشیدنی و میوه تازه جلویش
می گذاشت و خانه را به وی می سپرد .
آن دو ریالی که در مغز بود ، بالاخره افتاد ، مردم برای خود ، هر کس برای خود ، یک خدا می سازد ، و خدای هرکس خواسته های او را به او می گوید .مثلا خدای آن قاچاقچی ، به قاچاق او ایرادی نمی گیرد ولی به نماز اول وقت او دستور می دهد .
▪️بت های ذهنی ، همواره به آن فکر میکردم ، برای خودم امر فردی بود ،
تا اینکه پاساژ های گوناگون و پس از آن مگا مال ها ، هایپر مارکت ها ، در شهر اورمیه ، مرا به همان دنیای بت سازی برد ،
اگر در حوزه فردی برای خود ، بت می سازیم ، در حوزه عمومی هم چنان می کنیم ، والتر بنیامین را شاید کمتر شنیده اید ، پروژه پاساژ های پاریس وی ، اعلام
ساخت بت در شکل کالا است ، این بار
هم ذهنیت جمعی در همان مسیر ساخت
بت های عینی هست ، نوعی پروسه سرمایه داری که خرید به هر علت ، پرسه زنی در مگا مال ها ، گشت زنی نوعی مناسک سرمایه داری، خرید های بی امان و برای مصرف و برای اجرای فرامین خدای دست ساز سرمایه داری ، مگا مال ها و هایپرمارکت ها ، و فراموشی آنچه در منطقه می گذرد و یا در خاورمیانه !
و حتا در کشور و شهر خودمان !
▪️در قدیم ، قدیم که می گویم همین چند ده سال پیش ، نیاز به کالایی تو را به بقالی و عطاری می برد ، اینک مناسک سرمایه داری وادارت می کند سری به مگا مال ها بزنی به هایپر مارکت ، ربطی به نیاز تو ندارد در حین انجام مناسک نیاز در تو می روید !


به کانال گله جه گین یولو بپیوندید🔰🔰


https://t.me/Galajayinyolu
اردبیل شهر تک چهره‌های درخشان با فضایی یخزده یا به قول حبیب ساهر با فضایی غمزده است. اگر مانند آن یک سال باشکوه، یخ این شهر آب شود، دختران گوشه گوشه‌های شهر به روبابه‌های موسیقی آذربایجان تبدیل خواهد شد و این شهر دیگر شهر تک چهره‌ها نبوده، شهری با ستاره و بدنه اجتماعی قدرتمند خواهد بود، نه مثل امروز که آقای گل جهان از این شهر برخواسته و شهر تیم فوتبالی ندارد.

یوسف معماری نیز از ستارگان اردبیل بود که بعد از تحصیل در دانشگاههای تهران و پاریس به اردبیل بازگشت و پنجاه سال پزشک چشمهایی شد که روشنایی را تاریکی میدانستند و نوری به چشمهای خیره به تاریکی تاباند. کوری یک چشم، ضربه‌های چشم، عوارض حاصل از ضربه‌های چشم و چند کتاب دیگر از جمله تالیفات او در زمینه چشم‌پزشکی است.

زبان، کفش نیست که هنگام ورود به مکان یا مقامی آن را دم در بگذاریم. یوسف عشق به زبانش را در قالب ترجمه و غزلسرایی بروز داد و رباعیات خیام، رباعیات باباطاهر و دیوان حافظ را به زبان ترکی ترجمه کرد. غزلهای ترکی یوسف گویای حسرتی است که در دل نویسنده‌اش تلنبار شده و هنرمندانی مانند بهاالدین خراسانی و ودود موذن روی برخی از اشعار دکتر معماری کار کرده و به آنها جامه‌ی موسیقی پوشاندند.

رسانه‌ها و مقامات رسمی، دکتر معماری را مرثیه‌سرا معرفی کرده، عشق معماری به اردبیل، آذربایجان و زبان ترکی را به گونه‌ای تفسیر میکنند تا او را از جامعه مدنی آذربایجان کَنده، در کنار تحسین یوسف سایر نویسندگان و فعالان این عرصه را تخریب کنند. برای مثال امام جمعه اردبیل میگوید که علاقه دكتر معماري به زادگاه خويش يك علاقه آرماني است و نه ناسيوناليستي، چرا كه وجود حس ناسيوناليستي در افراد بسيار خطرناك ميباشد و منجر به نابودي مقدسات و زيرپا گذاشتن ارزشها و ايجاد اختلافهاي قومي، جنگها و نظاير آن ميشود.

ضمن تسلیت درگذشت این پزشک و ادیب اردبیلی یکی از اشعارش را با هم میخوانیم:

تقدیر ازل گوندن منی
بیر عاشقِ شئیدا یازیب
آلتیندا بیر ایمضا چکیب
آواره‌ی دونیا یازیب.

من چکمه‌دیم دیلدن هارای
بو رنج موشگولدن هارای
بو اودلو نیسگیلدن هارای
چوخ چوخ هله غوغا یازیب.

من ائیله‌سم هرگون نوا
هیجرانه کیم ائیله‌ر دوا؟
یازمیش فلک بیلمیش روا
فیکر ائتمیرم رؤویا یازیب.

عاشیق دوشونمز چوخ- آزی
آلنیندا اولسا هر یازی
معماری آشیقلر سازی
شیرین یازیب، شیوا یازیب.🔰🔰🔰🔰

https://t.me/Galajayinyolu
🔻هویت‌طلبی و دولت

عیسی نظری ⬇️⬇️⬇️

در کشور ما ایران اگر تضییقاتی هم برای
نویسندگان و اندیشمندان وجود دارد،
اما به صورت نسبی هم که باشد، می‌توان
نظر داد. بخصوص کسانی که قدرت بیان تئوری دارند، می‌توانند آن را بیان کنند.

همواره نوشته‌ام در کشوری که بتوان گفت "آزادی نیست"، معلوم می‌شود آن مقدار لازم از آزادی وجود دارد که بتوان گفت "آزادی نیست".
دولت ،ارگان وسیع و بزرگی از دولت های دیکتاتور تا دولت های لیبرال، از دولت های رفاه تا دولت های کوپنی و از قدرت تا دولت های وامانده و درمانده است.

دولت‌ها در تاریخ کشورمان همواره به معنی "سیستم حکومتی با قدرت فردی"
بوجود آمده‌اند و با ضعف فردی دیگر از بین رفته‌اند. این صورت قضیه است.
در زیر این قضیه‌ی به ظاهر ساده و روشن ،یک پیچیدگی خاصی خوابیده است. بگذارید یک مثال بزنم:
در دادگستری استان ما رییس کلی آمد
که قدرت زیادی داشت و همه از وی می ترسیدند. چند سال گذشت و دوره‌ایی پیش آمد که می خواستند او را کنار بگذارند ، و وی دست به دامان قضات شد. گرچه در روزگار قدرتش از وی می ترسیدیم ،اما در روزگار سختی نیز کسی به داد او نرسید.

صورت قضیه مرا مدتی فریب داده بود،
فکر می‌کردم شاهان و یا دولت ها و حتی اشخاص، اول ضعیف می شوند و بعد از بین میروند، اما الان متوجه شده‌ام این نظریه اشتباه بوده است. همان قوی‌ها و همان قدرت ،در شرایطی از بین می روند و این مربوط به ضعف آن دولت و یا حکومت و یا آن فرد ربطی ندارد.
نتیجه قدرت، رشد و زوال است. مثل توپی که به هوا می زنیم اول بالا
می رود و سپس پایین می‌آید. طول بقای دولت ها و یا افراد در قدرت نیز رابطه‌ی مستقیمی با نحوه اعمال قدرت
در زمان اوج قدرت دارد. کسی که
در زمان ریاست بر اداره‌ای بیشتر با کارمندان براه بوده ،در زمان خطر نیز
کارمندان و یا مردم همراه او می‌شوند.
هیچ دیکتاتوری در زمان سرنگونی
ضعیف نشده است. فقط مردم با او در زمان سختی همراهی نکرده اند. چون او در اوج قدرت و راحتی با مردم نبوده است.

کدام دولت به معنی حکومت، اول ضعیف شده و سپس از بین رفته است؟
دو تا مثال می زنم: مگر شوروی در زمان فروپاشی ضعیف شده بود؟ همان قدرت بود با همان بمب‌های هسته ای با همان ارتش‌. اما همراهی مردم را از دست داده بود.
شاه مگر همان ساواک و ارتش و گارد و
نیروهای امنیتی را نداشت که از بین رفت ؟ پس این "نحوه اعمال قدرت" است که موجب می شود قدرتی حالا به هر میزان از بین برود و عدم فهم این تئوری، مبتذل شدن قدرت است. قدرت دولتی ضعیف نمی شود، بلکه مبتذل می شود. لازم است اندیشمندان از ابتذال دولت جلوگیری کنند. نیرو های مدنی و بویژه :هویت طلب" نیز از این قاعده مستثنا نیستند.

هویت طلبی در ایران و یا در آذربایجان،
ضعیف نشده ولی بخشی از آن مبتذل شده است. ابتذال هویت طلبی درست
مثل ابتذال دولت است، مثل ابتذال ادارات است.
هر زمان به جای اندیشمند، اراذل و اوباش و کسانی که عکس مار را می کشند ،صحنه گردان مراسم ها و گروهها و محله ها شدند، دیگر فقط صورت تئوری‌ها فهمیده می‌شوند و نه ذات و کنه تئوری. در نتیجه روز بروز ابتذال آشکار تر می‌شود و ما فکر می کنیم مثلا ما و یا هویت طلبها ضعیف شده‌اند.
در بخش دیگر (قسمت دوم) ابتذال هویت طلبی را شرح خواهم داد.


به کانال گله جه گین یولو بپیوندید🔰🔰


https://t.me/Galajayinyolu
🔴 هویت طلبی و دولت (قسمت دوم)

عیسی نظری ⬇️⬇️⬇️

تئوری ها در اجتماع مکانیسم مشخصی
دارند. اگر ابتذال و بی سوادی موجب ضعف دولت ها می شود، همین نقص
در مورد هویت طلبی و سایر مسائل اجتماعی نیز صادق است.
وقتی احساس می کنیم گروهی و یا اندیشه ای ضعیف شده است، در اصل
به ابتذال کشیده شده است.
پدران ما مثلی دارند می گویند ( آت ایزی ایت ایزینه قاریشیب ) اندیشه ای که برای اولین بار در اجتماعی
مطرح می شود ،در دستان اندیشمندانی است که آن را طرح و به اجتماع ارائه
می دهند. وقتی این فکر به اجتماع می رود و با توده ها آشنا می شود از صاحبان اندیشه گرفته شده است.
هر چه گسترش یابد و همه گیر شود،
مورد طمع دولت ها و یا صاحبان قدرت
و ..... قرار می گیرد. در این مواقع نیرو های قدرت طلب، مصلحت باز ، گروهها و عناصر فرصت طلب ، منفعت طلب ، ماجراجو ، آنارشیست ، و حتا کسانیکه با حسن نیت و یا سو نیت دنبال رای و نظر مردم هستند به طرف این اندیشه تازه هجوم آورده و برای تصرف آن به نفع خود تلاش می کنند و اگر هم صاحبان اصلی اندیشه در سختی روزگار دولت مدار گرفتار شوند، دیگر این طفل معصوم به دست نا اهلانی می افتد که ابتذال اولین حاصل آن است و هر اندیشه‌ای که به ابتذال رود در نهایت مثل دولت مبتذل خواهد شد. اگر بخواهم مثال بزنم ملموس‌ترین آن
انقلاب اسلامی سال پنجاه و هفت است.
دوستی تعریف می کرد یکی از عناصر
شاه پرست که در ضمن سردسته گروهی
از مردم برای مقابله با انقلاب و جزو دسته چماقداران و لوطی محل هم بود ،
چند روز پس از انقلاب با دسته ای از مردم روبرو شد که برای پیروزی انقلاب
جشن گرفته و شادی میکردند و حتا شعار های انقلابی می دادند ،این سردسته چماقداران وقتی یکباره
با مردم روبرو شد ترسید به اطراف نگاه کرد جای فرار نبود ،به فردی از اقلیت های مذهبی گیر داد او را به زمین زد و روی سینه اش نشست و در حالیکه وانمود می کرد او را خفه می کند با صدای بلند فریاد زد "زود باش مسلمان بشو" ! مرد مسیحی برای اینکه از دست این نره غول رها شود داد زد :چشم مسلمان می شوم خفه ام نکن و بعد به او گفت :چکار کنم مسلمان بشوم ؟ سر دسته چماقداران کمی فکر کرد و بعد با صدای بلند گفت :بگو یا ابوالفضل مسیحی با لحن خاص خود گفت :یا ابوالفضل یارو از روی وی بلند شد و گفت :ای مردم شاهد باشید الان این کافر را مسلمان کردم دیگر اذیتش نکنید
به دست من مسلمان شد !
الان کسانی مدعی هویت طلبی شده اند
که خنده‌دارتر از سر دسته چماقداران
میاندواب عمل می کند همانگونه که عده ای دین و مذهب را به ابزار نان دونی خود تبدیل و آن را مبتذل نموده اند، هویت طلبی هم به چنین روزی گرفتار شده است.
این اهوی گرفتار از هر طرف در دستان
کسانیکه اصلا معنی ان را نمی دانند
مبانی و اصول ان را نخوانده اند چون اهل خواندن نیستند و اگر مجبور باشند عکس مار را می کشند.
هر کس بدون فهم اصول و مبانی یک مکتب و یا اندیشه ای بخواهد از ان استفاده و سود ببرد نتیجه همین میشود. اسمش را هویت طلب و فعال مدنی می گذارد ولی انگار از مردم طلبکار است ،دقیقا مثل دیکتاتور ها عمل می کند. به سایر هویت ها اهانت می کند
حتا به همگروه های خود ناسزا می گوید
چون می بیند نه از هویت طلبی میداند
و نه کسی او را تحویل می گیرد. مثل چماقدار میاندوابی یقه یکی را می گیرد زود باش مسلمان شو از مسلمانی هم فقط یا ابوالفضل را بلد است درد فعلی ما این است. چه بسا هم انتظار دارند مطابق میل آنها
رفتار کنیم و الا ...


به کانال گله جه گین یولو بپیوندید🔰🔰


https://t.me/Galajayinyolu
این ره مختص فارسستان «ایران و افغانستان» است...


طاهر نقوی ⬇️⬇️⬇️


آقای دکتر سهیل طاهری دکتری حقوق خصوصی و وکیل محترم دادگستری و عضو هیات مدیره ی کانون وکلای دادگستری مرکز با سلام و احترام
سالهاست این سرزمین گرفتار نگاه فاشیستی دینی - قومی - جنسیتی و... هست. این امر قابل کتمان نیست.
برادر گرامی، میدانید چرا این سرزمین آباد نمی‌شود و روز به روز گرفتار و گرفتارتر میگردد؟! و هر روز در باتلاق بدبختی فرو میرود؟
یک دلیل عمده دارد و آنهم این است که، معترضان به وضع موجود خود به گونه ای دیگر دیکتاتور یا فاشیست هستند...
معترضان به «فاشیزم جنسیتی» خودشان «فاشیستهای قومی» یا گرفتار فاشیزم دینی هستند.
جناب طاهری با دستمال کثیف نمیشود هیچ شیشه ای را تمیز کرد!
با ادبیات فاشیستی نمی شود به جنگ فاشیستها رفت.
شما برای دلجویی از یک قربانی تبعیض جنسیتی به نیمی از «شهروندان تورک» این سرزمین توهین کرده اید!!!
اگر نیک بنگرید امروز در ترکستان شاهد برابری حقوق زن و مرد هستیم و حتی در بخش ترکستان ایران«آذربايجان» هم شاهد تأسیس اولین مدرسه دخترانه در شهر شبستر تبریز و... بودیم و چه ارج و قربی که دختران و زنان در طول تاریخ در دیار ما داشته و دارند...
اگر نیک بنگریم فقط در فارسستان «افغانستان و ایران» شاهد اینگونه تبعیض های جنسیتی و قومیتی و دینی و ...هستیم.
آقای سهیل طاهری، انسانی به جایگاه شما باید حواسش به واژگانی که به کار می برد باشد.
امیدوارم از «شهروندان تورک این سرزمین» بخاطر توییت و ارسال این پست اخیرتان عذرخواهی کنید. . @dr_soheil.taheri

ارادتمند طاهر نقوی «کارآموز وکالت مرکز وکلای قوه قضائیه»

https://www.instagram.com/p/CijnGkpM71L/?igshid=MDJmNzVkMjY=
💯این ره مختص فارسستان «ایران و افغانستان» است...


طاهر نقوی«وکیل دادگستری» ⬇️⬇️⬇️



با ادبیات فاشیستی نمی شود به جنگ فاشیستها رفت.
شما برای دلجویی از یک قربانی تبعیض جنسیتی به نیمی از «شهروندان تورک» این سرزمین توهین کرده اید!!!

اگر نیک بنگریم فقط در فارسستان «افغانستان و ایران» شاهد اینگونه تبعیض های جنسیتی و قومیتی و دینی و ...هستیم.

... در ترکستان شاهد برابری حقوق زن و مرد هستیم و حتی در بخش ترکستان ایران «آذربايجان» هم شاهد تأسیس اولین مدرسه دخترانه در شهر شبستر تبریز و... بودیم و چه ارج و قربی که دختران و زنان در طول تاریخ در دیار ما داشته و دارند...


به کانال گله جه گین یولو بپیوندید🔰🔰


https://t.me/Galajayinyolu
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔘خواست رهبر اخوان المسلمین و پاسخ عبدالناصر

🔲واکنش جالب #جمال_عبدالناصر رهبر فقید مصر در برابر خواسته حداکثری رهبر اخوان‌المسلمین از او:
شما که قادر نیستید دخترتان را که در دانشگاه علوم پزشکی تحصیل می‌کند به پوشیدن حجاب مجبور کنید چگونه از من انتظار دارید که بر سر ۱۰میلیون زن مصری حجاب بگذارم؟

کانال جدید اطلاع‌رسانی #اکبر_اعلمی
🆔 @alami_akbar
Forwarded from اتچ بات
🔴اختتامیه ادبیات داستانی !

عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان

🔹برنامه ایکه به همت موسسه ی تحکیه
و با یاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان آذربایجان غربی تدارک
دیده شده بود ، به پایان رسید من به عنوان مهمان برنامه هر انچه را دیدم و
شنیدم ، برایتان نقل می کنم !
برنامه نیمه خصوصی و نیمه دولتی
با خوانش داستانی از آتیلا آلیلو آغاز
شد ، موهای سیاه رنگ خواهرم ،
گرچه این داستان همه را مغموم و ناراحت نمود و ده ها نفر را گریاند ،
آغازی پر شکوه برای داستان نویسانی
بود که تحت رهبری جناب صبحدل
و با یاری و کمک اعضای موسسه تحکیه
آموزش دیده و نوید بخش فردای روشن
داستان شهر اورمیه است .

🔹وقتی بخش دولتی اختتامیه پشت تریبون رفت ، با خودم گفتم :
حیف آن داستان ، الان جناب مدیر کل
فرمایشاتی خواهند فرمود که باید یک
من تریاک باشد تا آن فرمایشات را هضم
نمود !
جناب علیرضا نوروزی ، وقتی سخن
آغاز کرد ، معلوم شد ، هنرمندی بوده و یا است که بر اریکه مدیریت ارشاد رسیده
است و تازه معلوم گردید که یاری ارشاد
در برگزاری این جشنواره از کجا نشئت
می گیرد .
هر دو بخش این پایان نمایشنامه یک
الگو و مدلی باید برای تمامی جشنواره ها
نمایشنامه ها ، نه معاونت ارشاد جناب
رمضانی مدح مدیر کل گفت و نه جناب
مدیرکل به خودستائی پرداخت ، بر دل ها
فقط داغ هنر بود و داستان !
گفتم دو بخش تهیه کننده و حمایت کننده ، درست همانند هم بودند .
🔹وقتی از قصه خوان و برنده داستان
کودکان پرسیدند :
از مسئولین چه می خواهی ؟
گفت : هیچ چیز نمی خواهم !
دقیقا همه را به یک میزان خنداند !
داستان های دیگری هم خوانده شد
شاید به جهت اینکه داستان نویسی
در بخش آسیب های اجتماعی بود ،
اهمیت داستان حداقل در آن جلسه
باز گفته نشد ، حال جوامع از هر نظر
با داستان های دیروزی و آینده فرهنگی
و حتی تمدنی جوامع آینده با داستان های امروز ما شکل می گیرد !
شاید چند مثال بتواند ، اهمیت داستان نویسی را مشخص کند
🔹دریاچه وان ده ها جزیره بزرگ و کوچک دارد ولی یک جزیره آن به نام (( آق دامار )) هست که هر روز خدا صدها بازدید کننده و مشتری دارد .
چون سال ها قبل یک نفر داستانی
برای آن نقل کرده است .
اینجا یک نفر کشیش زندگی میکرد ،
دختری داشت که عاشق چوپانی شد
چوپان با مخالفت خانواده اش دیر
به محل ملاقات رسید ، چون قایق ها را
جمع کرده بودند ، دختر به خیال عدم وفای عاشق خودش را به دریا انداخت
و غرق شد ، چوپان که طول دریا را
شنا کرده بود ، دیر رسید و چون دید
معشوق خود را در دریا غرق کرده ،
او نیز چنین کرد .
همین داستان باعث شده از کل دنیا
برای دیدن جزیره آق دامار به انجا
بروند !
🔹از تمام نقاط دنیا مردم به ایتالیا می روند چون یک نفر صدها سال قبل  برای حوض میدان تروی رم یک داستان گفته است
روزی بیکاره ای با سکه ای در دست
به کنار آب نمای میدان تروی رم آمد ،
سکه بی ارزش بود ، به ان حتی نانی
نداده بودند ، سکه را هوا می انداخت
و می گرفت ، دفعه ای سکه اوج گرفت
و به داخل حوض تروی رم افتاد ،
آن بیکاره پا شد تا برود ، مرغی تاج
سلطنت را بر سر او نهاد و او پادشاه
شد ، معلوم شد هر کس سکه ای در
آن بیاندازد ، به آرزوی خود می رسد
مردم چنان از تمامی جهان به آنجا
هجوم می برند که در سایه آن هواپیمائی
آلیتالیا تنها شرکت هواپیمایی است
که با صندلی خالی پرواز نمی کند  !
هر جا مردمی هست ، حتم بدانید
که قبل آن داستانی نقل شده است .
می توان هزاران هزار مثال زد
دست و دل تمام کسانی که در این
جشنواره زحمت کشیدند ، پرتوان باد .
@navidazerbaijan
خاطرات و خطرات ( ۲۳۲ )

🛑حجاب اجباری یا اختیاری ❗️

عیسی نظری روزنامه نگار - حقوقدان

سال ۱۳۵۴ بود ، کانون دانشجویان مسلمان دانشکده حقوق و علوم سیاسی
دانشگاه تهران از گروه کوهنوردی
دانشجویان چپ جدا شده و برای
خود گروه کوهنوردی تشکیل داده بود
در اولین روز ثبت نام برای کوهنوردی
روز جمعه ، بچه ها سوالاتی داشتند
از جمله سوالات این بود که اگر دختری
بی حجاب برای ثبت نام مراجعه کرد
ثبت نام کننده باید چه عکس العملی
داشته باشد ؟
گروه اسلامی ما با حضور کسانی
مثل توانا آنموقع ملائی بود ، انصاری
سبحانی ، کاظم زاده ، مکرم ، سید
عباس معارف ، شجاعی ،جلال رفیع ،
امامی ، مرشدی ، شیخ الاسلامی و کسانی که امروز
هر کدام حقوقدانی هستند ، در
همان اولین ثانیه سوال جواب دادند
هیچ عکس العملی لازم نیست ، باید
بلافاصله ثبت نام شود ، نوع پوشش
امری اختیاری است به دیگران ( پسرها
ودختران محجبه ) هیچ ارتباطی ندارد .
همین حرکت درست و اصولی اولا
باعث ارتباط دختران با همدیگر و
تاثیر دختران گروه ما با سایر دانشجویان
دختر شده و پوشش خاص دختران ما
تقریبا عمومی شد !
به دنبال رشدو زیاد شدن دختران محجبه ، رژیم
روسای دانشکده ها را جمع کرده و آنها
را توجیه کرده بود که از هفته دیگر
از ورود دانشجویان محجبه به محوطه
دانشگاه تهران ممانعت کنند .
با افشا شدن موضوع در سالن دانشکده
حقوق و علوم سیاسی با حضور دانشجویان اعم از پسر و دختر و اعم
از بی حجاب و یا با حجاب و رئیس
دانشکده و مسئول معرفی شده از
طرف رئیس دانشگاه ، جلسه ای
تشکیل شد ، من نماینده دانشجویان
بودم ، به پشت تریبون رفتم و تقاضا
کردم اگر مسئولین دلیل این عمل را
روشن کنند ، ما هم به عنوان دانشجویان
در این موضوع نظر می دهیم !
تنها دلیلی که ابراز کردند ، این بود
که در دانشگاه اعلامیه و شب نامه
پخش می شود و مسئولین فکر می کنند
خانم های محجبه در زیر چادر و مانتو
انها را وارد دانشکده ها می کنند !
به پشت تریبون رفتم و گفتم :
اولا - ما دانشجویان مسلمان انقدر هم
ضعیف نشده ایم که کار های خطرناک را
گردن دختران قرار بدهیم ، اعلامیه ها را
ما زیر پیراهن های خودمان وارد دانشکده می کنیم
دوماً - اعلامیه ما را دختران محجبه
وارد دانشگاه می کنند ، اعلامیه سایر
نیرو های ضد مذهبی و غیر محجبه را
چه کسانی وارد می کنند ؟
آقایان ! حجاب قبل از اینکه امر دینی و
مذهبی باشد ، تبدیل به امر و نماد
سیاسی شده است ،
و یک معنی دارد ، سیستم که می خواهد
ما مثل او باشیم ، ما جزو انها نیستیم !
تمام شد ، رفت !
اگر این حرف جرم دارد و یا قابل تعقیب
است بسم الله هم حجاب را قدعن
کنید و هم مجازات کنید !
اینجا استادان بزرگی چون واحدی -
کاتوزیان - لنگرودی - عراقی - محمدی
و.....حضور دارند .
اگر جرم است بفرمایند !
تمامی اساتید حاضر یک صدا فرمودند
چنین عملی جرم نیست و دانشگاه
از اجرای بی حجابی اجباری خودداری
کرد !
البته من به خاطر این عمل ، از دانشکده
اخراج شدم و ممنوع الخروج !
ولی نه به جرم دفاع از حجاب و یا
بی حجابی اجباری ، در نامه اخراج
بی انضباطی قید شده بود !
وقتی این جریانات پیش آمد ، یاد این
خاطره افتادم .
دوستی مطلبی نوشته بود ، سراسر
طنز اما گویای وضعیت ما است .
نوشته بود فردی با مادر و همسر و دوتا
دخترش به خرید رفته بود ، مامورین
ارشاد در خیابان خیام جلوی وی را
گرفتند و پرسیدند :
عمو این دو تا زن کیه ؟
-- اولی مادرم و دومی زنم است !
-- این دو تای دیگر چی ؟
--اون ها دختر هایم هستند !
مامور ارشاد خنده تلخی کرد و گفت :
پس چطور مادر و زن ات با حجاب
کامل هستند ، اما دخترانت بد حجاب !
مرد با خون سردی جواب داد :
والله مادر و زنم و خودم در زمان
شاه تربیت شدیم ، این دو تا دختر
در زمانه شما !
در زمان ما حجاب اختیاری بود و
در زمانه شما اجباری
اینها آثار آن اختیار و این اجبار است !
ما در اینکه انقلاب کردیم ، اشتباه
نکردیم ، اشتباه ما این بود که روش
خودمان را که بر اساس آن پیروز
شده بودیم ، رها کرده و روش آنها را ،
شکست خوردگان را ، انتخاب کردیم !
نه تنها حجاب اجباری ، ما نماز اجباری
، حج اجباری ، روزه اجباری اصلا دین
اجباری نداریم !
دشمنان ما فقط می توانند، ما را بکشند ،
اما خطا های ما می تواند ، اندیشه ما را
نابود کند !

https://t.me/Galajayinyolu
🛑تسلیحات هندوها در دستان ارامنه

کهریز میران⬇️⬇️⬇️

تسلیح ارمنستان به سلاح های ‌کشتار جمعی توسط هندوهای هم نژاد با ارمنی ها!
یاد شعری از شاعر بزرگ‌ آذربایجان نظامی گنجوی افتادم

گفت: من تُرک نازنین اندام از پدر تُرکتاز دارم نام
گفتم :از همدمی و هم کیشی نامها را بهم بود خویشی
تُرکتاز است نامت، این عجب است تُرکتازی مرا همین لقب است
خیز تا تُرک وار در تازیم هندوان را در آتش اندازیم
🔹 هندوها هم‌ مثل خیلی از ملل دیگر وقتی تاریخ را ورق می زند بالای سرش تورکها را می بیند. این عقده ی تاریخی نسبت به تورکان را می توان از اروپا تا چین و هندوستان و آفریقا مشاهده کرد و برای آن تا قیام و قیامت هیچ درمانی وجود ندارد!
چطور یک هندی می تواند تورکانی چون سلطان آی بَک، سلطان محمود غزنوی، امپراطوری بزرگ بابر و غیره را از یاد ببرد مگر امکان پذیر است؟!



به کانال گله جه گین یولو بپیوندید🔰🔰


https://t.me/Galajayinyolu
🛑اگر من قاضی پرونده ی مهسا بودم❗️

علیرضا فیض مشکینی⬇️⬇️⬇️


سال ها قبل پرونده ای نزدم آمد که برای فردی به اتهام شکستن بینی یک مأمور قرار مجرمیت صادر شده بود. در اقرار متهم آمده بود که “می خواست وارد خانه شود” پرونده را برگرداندم تا دلیل تلاش مأمور برای ورود به خانه معلوم شود.
- شکایتِ چاقو کشی شده بود و متهم داخل خانه بود.
- مأمور برای ورود به خانه دستور قضایی داشته؟
- بله، دستور دادستان بوده.
- دستور دادستان را ضمیمه ی پرونده کنید؟ مقام مافوق مأمور، دادیار و … اصرار داشتند که چون همه ی ارکان جرم فراهم است، تحقیق بیشتر لازم نیست. ولی اصرار کردم که باید دستور دادستان در پرونده باشد. نامه ای ضمیمه شد، که دادستان به مراجع انتظامی دستور داده بود، که اگر شکایت از چاقو کشی شد، مأمور متهم را بازداشت کند و اگر هم به خانه ای رفت، وارد خانه شود.
- اما این یک دستور کلی است. و قاضی نمی تواند دستور کلی بدهد؟
- به هر حال دادستان مسئول است و او دستور داده.
- چون حکم قضایی برای ورود به منزل نبوده، بنابراین مقاومت ساکنین منزل، دفاع مشروع بوده و ضامن صدمات وارده به مأمور نیستند. لذا نظر بر منع تعقیب دارم.
پس از مدت کوتاهی دادستان و معاون و … اصرار داشتند که من باید تبعیت کنم و مجرمیت را بپذیرم. اما جواب من این بود که دادستان، خودش می تواند قرار مجرمیت را تأیید کند. من کار غیر قانونی نمی کنم. بحث ها طولانی شد و دیگر نمی دانم چه شد. پرونده دیگر دست من نبود. پس از مدتی به بخش دیگری منتقل شدم. چند سال بعد هم بازنشسته شدم.
اگر من قاضی پرونده ی مهسا بودم،
- در قدم اول، به دلیل جریحه دار شدن عواطف عمومی، محاکمه را علنی و در یک سالن بزرگ برگزار می کردم.
- ابتدا نظریه ی پزشکی قانونی را بدون ملاحظه ی هیچ مصلحتی، به خانواده ی مهسا ابلاغ و به صورت علنی هم در جلسه قرائت می کردم.
- در صورت اعتراض خانواده به نظریه ی پزشکی قانونی، آن را به کمیسیون سه نفره از متخصصین ارجاع می دادم. به همین صورت، کمیسیون پنج، هفت … نفره، تا خانواده و افکار عمومی قانع شود.
- مستند قانونی بازداشت و حبس مهسا را مطالبه می کردم. توضیح: در قانون چیزی به نام هدایت افراد به جایی نداریم. هر گونه متوقف کردن فرد و منع او از حرکت و ادامه ی آزادانه ی مسیر، بازداشت است. ایضا توضیح: در قانون چیزی به نام بردن به محل و آموزش دادن نداریم. هر گونه نگاه داشتن فرد در یک محل، حبس است.
- در صورتی که بازداشت کنندگان ادعای دستور مقام مافوق را می کردند، امر آمر قانونی را مطالبه می کردم. توضیح: کسی حق ندارد به دستور مافوق خود خلاف قانون کند. اگر امر کرد باید خلاف بودن آن را تذکر دهد و اگر اصرار کرد، باید برای هر مورد دستور کتبی بگیرد، که در آن صورت، آمر قانونی، باید پاسخگو باشد.
- طبعا هر فردی در برابر بازداشت غیر قانونی مقاومت کند، طبق ماده ی ۱۵۷ قانون مجازات اسلامی، عملش دفاع مشروع است و ضامن صدمات جانی و مالیِ وارده به مهاجم نیست.
مجازات ظاهر شدن زن بدون حجاب، با توجه به تبصره ی ماده ی ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی و دو قانون ناظر بر آن، صرفا جزای نقدی است و چون بر طبق ماده ی ۲۴۲ قانون آیین دادرسی کیفری: “بازداشت متهم، نباید از حداقل مجازات حبس مقرر در قانون برای آن جرم، تجاوز کند” بنابراین بازداشت متهم، برای یک لحظه هم مجاز نیست. پلیس فقط می تواند وقوع جرم و مشخصات مجرم را به دادگاه گزارش کند. از طرفی طبق ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی “هر گاه شخصى را که شبانه و به طور مشکوکى از محل اقامتش فراخوانده و بیرون برده اند، مفقود شود، دعوت کننده، ضامن دیه اوست” لذا تکلیف کسی که دیگری را به صورت غیر قانونی بازداشت کرده معلوم است. طبعا در چنین محاکمه ای، برای کسی که اراده ی خود را به عنوان قانون تحمیل کرده است، آمر و مباشر، حکم قانونی صادر می شود. البته قضاوت درباره ی قانون با قاضی نیست. وقتی قاضی دقیقا بر طبق قانون حکم کند، افکار عمومی، با ملاحظه ی روند محاکمه، درباره ی قانون قضاوت خواهند کرد.
نتیجه ی چنین محاکمه ای چه خواهد بود؟ هیچ محاکمه و هیچ مجازاتی کشته ای را زنده نمی کند. اما:
۱ - اثری، هر چند بسیار کم، در ایجاد باور به عدالت در بین مردم خواهد داشت.
۲ - نشان خواهد داد، که هیچ مأموری کاملا معذور نیست.
۳ - آمران خواهند دانست، که نمی توانند پشت سر مجریان پنهان شوند.
۴ - معلوم خواهد شد، که بجز مصوبات مجلس، مصوبات هیچ مقام و مرجعی اعتبار قانون را ندارد.
۵ - معلوم می شود مقامات و نهادهایی که نظرات خود را، به عنوان قانون به مردم تحمیل می کنند، باید جوابگوی پیامدهای کار خلاف قانون خود باشند.
۶ - در نهایت معلوم خواهد شد، که هنوز در ایران قاضی هست. و قاضی هست، یعنی عدالت هست، قانون هست، امنیت هست. و قاضی هست، یعنی قاضی قاضی است، مأمور نیست.


گله جه گین یولو🔰🔰


https://t.me/Galajayinyolu
🛑باب گفتگو را باز کنید ، هنوز دیر نیست !

عیسی نظری، روزنامه نگار - حقوقدان

دولت ها تعیین کننده نیستند ، هیچ دولتی نمی تواند ملتی را نابود کند .
اما ملت ها تعیین کننده هستند ، هر
دولتی را که بخواهند می توانند به زیر
کشیده و دولت دیگری را به جای آن بنشانند .
یعنی شاه حتی شاهنشاه و روسای
دولت همان ملت هستند .
وظیفه دولت حرف شنوی از ملت است
و الا می تواند روزگار سیاهی را نصیب
خود کند .
چاره کار انتخابات آزاد است ، از بند
رهانیدن کسانی است که جرم انها
با انگیزه های شرافتمندانه ( جرم سیاسی ) اتفاق افتاده است .
از سال ۱۳۵۳ که من در تظاهرات
دانشگاهی شرکت می کردم ، این حرف های از خارج آمده اند یا تحت تاثیر
دشمن خارجی هستند ، همواره نقل
محافل بوده است نه گویندگان به
ان اعتقاد داشتند و نه شنوندگان !
امروز کسانی در خیابان هستند ،
که به قول انهائی که دیده اند ، دهه
هشتادی هستند ، یعنی فرزندان ما و
بچه های انقلاب هستند .
حکومت ها وقتی در قدرت هستند
باید گفته های ملت را بشنوند
آی می کشم و می زنم و حبس می کنم
در عمل چاره درد نیست ، فقط مدتی
درد های مردم و شهروند را به زیر
قالی جارو می کند و تا واقعه ای دیگر
به عنوان اتش زیر خاکستر باقی می ماند !
حکومتیان باید به حرف های ملت
گوش کند ، باید راه چاره های اعلامی
دلسوزان حداقل خود را بکار بگیرد .
می کُشم می کُشم راه کار نیست
از طرف هر که باشد ، ( چه دولت و چه ملت )
نکبت جاودان
است .
رهائی ما ، رفاه و دمکراسی در میان
اجساد به جا مانده نیست
در گفتگوی واقعی و سازنده بین خودمان
است !
نحوه اقدامات دولت های روی کار
آمده یکی بعد دیگری جز اینکه ،
آنکه رفت افتضاح بود - ما که آمدیم
همه جا گلستان شد .
چنین نیست اگر ویرانه ای تحویل
گرفتی با تیم همراه خودت ملک و ملت
را ویرانه تر کردی !
در طول این سال ها ، چینش داوطلب های انتخابات و نحوه مهندسی آن
جز بی لیاقتی و بی عرضگی چیزی
برای ملت نداشته است ، جز سرخوردگی
جوانان پی آمدی نداشته است .
داغ این مردم را بیشتر نکنید ، در
تهران روزی صدها هزار اگر نگویم میلیون ها نفر با حجاب به نظر شما بد در خیابان ها جولان می دهند ، خوب یکی هم رویش !
آقایان دولتی ها با ندانم کاری و حذف
نیرو های دلسوز هم خود را بی اعتبار
کردند و هم تمامی سن و سال داشته ها را ، دیگر جوانان که چه عرض کنم ،
حتی کودکان نه حرف های شما را
به صنار شاهی می خرند و نه از
پدران خود ، ما ها حرف شنوی دارند !
این مزخرفات نمی دانم خارج و خارجی
را کنار بگذارید !
چطور می شود اون ها از خارج روی
جوان ما تاثیر می گذارند ولی ما در
بیخ گوش مان ، در کنار مان نمی توانیم
تاثیر بگذاریم ؟
ما با اجبار و زور می خواهیم ، افکار
پوسیده خودمان را جاری و ساری
کنیم ، آنها هم علیه ما قیام و شورش
می کنند !
در این مواقع هم هر ننه من غریبم
در حالت نرمال به دنبال لیدری و
شاهی می افتد !
اون ربع پهلوی عرضه یک تماس تلفنی
هم با داخل مملکت ندارد ، اما پس
از تظاهرات خیابانی انگار جلودار
در خیابان های کشور است !
یا عده ای که با اعلام رهبری می توانند
بودجه های دول امپریالیستی را
تصاحب کنند
و یا حتی برخی در داخل که می بینند
خیابان بهم ریخته در بالا به فکر
چانه زنی برای اخذ مبلغ بیشتر می افتند !
در تمام این موارد بچه ها تقصیری
ندارند ، مقصر آقایان مامورین دولت
و سیستم دولتی است که همواره
با خشونت موجب خشونت بیشتر
می شود !
چون در واقع گوش دادن به حرف
ملت و دلسوزان و یا جوانان را
ضعف خود می داند !
چون تجمع آرام را به رسمیت نمی شناسد !
چون رفرندوم را قبول نمی کند و
محلی را برای شنیدن خواسته های
قانونی و در چهار چوب حتی نظام
و سیستم خودش تعیین نمی کند ،
جوانان و یا زنان و حتی خود ما ها
چگونه و چطور از دولت و حکومت
بخواهیم که گشت ارشاد را منحل
کنید !
برای سایر جرائم ارتکابی چگونه
تحت نظارت قاضی اقدام می کنید ،
اینهم یکی مثل انها ، آخر ما چه گناهی
داریم که باید هر روز شاهد کشیده
شدن دختران و زنان مردم در خیابان
باشیم ؟
اگر دختری و یا زنی دو تار مویش
بیرون است ، وقتی ارشادیان
وارد معرکه می شوند کل روسری
می افتد و حتی گاها لباس هایش
کنده می شود !
اگر کسی بگوید ، نه چنین نیست !
لابد کر و کور
است که این همه فیلم های منتشره
را نمی بیند !
مملکت را ، دولت را ، حکومت را به
دست کر و کور ها ندهید ، از بین
می برند !
ما برای زندگی کردن همین مملکت را
داریم .

https://t.me/Galajayinyolu
🛑شعار زن ، زندگی ، آزادی از کجا آمده است ؟❗️

شعار «ژن ، ژیان ، آزادی» یک شعار کردی _تروریستی هست.

این شعار برای اولین بار توسط کردهای ساکن کشور ترکیه برای جذب دختران و زنان کرد به سازمان تروریستی پژاک یا همان پ.ک. ک سر داده شد.

گروه پژاک یک گروه تروریستی هست که در مرزهای ترکیه و ایران و عراق فعالیت دارند و هدفشان تجزیه ایران و ترکیه و ایجاد کردستان جدید هست.

با این که شعار «ژن ژیان آزادی» ظاهری نرم و فریبنده برای زنان دارد اما بارها از سوی حقوق بشر و پلیس اینترپل هشدار داده شده است که این گروه با جذب دختران، آن ها را به کشورهای دیگر و مخصوصا کشور کوزووو برای بردگی جنسی قاچاق می کنند.

برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد این شعار به ویکی پدیا و گوگل میشود مراجعه کرد.

شاید علت اصلی سکوت تورکیه در مورد حوادث اخیر ایران می‌تواند بخاطر خاستگاه کوردی این شعار باشد..
https://t.me/Galajayinyolu
🛑فیلم دختران خورشید تولید ۲۰۱۸ در مورد زنان ایزدی علیه داعش، ترجمه‌ی شعار زيرنويس شده‌ی فیلم شعار این روزهای ایران است!

Women,life,liberty زن_زندگى_آزادى
🔹 بازیگر اصلی فیلم «گلشیفته فراهانی» است.

https://t.me/Galajayinyolu
Forwarded from اتچ بات
🔴خاطرات و خطرات  ( ۲۳۳ ) 

مدیر دبستان یا رئیس پاسگاه

عیسی نظری  روزنامه نگار - حقوقدان

🔸در دبستان ایرانشهر یکان علیا درس می خواندم ، سال به نظرم ۱۳۴۳ بود .
وضع درست و حسابی نداشتم ، مادر بزرگ سکته کرده بود و قادر به حرکت
و حرف زدن نبود .
برای تهیه غذا باید به (( یاتاق )) می رفتم ، تا چوپان که گوسفندان را به
یاتاق می آورد برای خودم و مادر بزرگ
شیر می دوشیدم ، چقدر از این حیوانات
زبان بسته قدر دانی بکنم باز کم است ،
شیر دوشیدن برایم سخت بود ولی حیوانات آنقدر همکاری میکردند که انگار
شیر آب را باز میکردم .
البته خیلی وقت ها زنان روستا برایم
شیر می دوشیدند ، خیلی وقت ها بی بی
حمایل برایم شیر می دوشید و بعضا
دخترش نرگس خاتون ، بعضی وقت ها
هم بازی ام درنا چنین میکرد و گاهی
خدیجه باجی و گاهی لا لا باجی و یا
هاجر بانو و.....
🔸یک روز  گرم تابستان که منتظر گوسفندان بودم ، با شن های یاتاق
بازی میکردم در حین بازی متوجه شدم
لابه لای سنگ ریزه ها یک دو ریالی
بالا و پائین می رود ، رو هوا قاپیدم .
رو به روی یاتاق ( محل استراحت نیم روزی گوسفندان و هم  برای دوشیدن شیر انها و یا شیر دادن به بره ها )
مغازه یک پینه دوز بود که به تازگی
تبدیل به مغازه خرده فروشی برای
پسرش به نام قربان کرده  بود .
داخل مغازه شدم ، قربان مسابقه گذاشته
بود اگر خربزه را با یکبار کشیدن چاقو
نصف می کردیم و اندو نصف باهم برابر
می شد ، برنده می شدیم و الا می باختیم . در اصل نوعی قمار بود
من چند بار باختم ولی قربان نسیه هم
بازی می داد ، نزدیک به بیست و چند
نفر محصلین مدرسه ایرانشهر  در طول سه ماه تابستان در آن مغازه کوچک
ده ها تومان باخته بودیم ، من دوازده و نیم تومان حساب ام شده بود .
مدرسه ها باز شد ، چند روز نگذشته
بود که در صف صبحگاهی سرود
می خواندیم ، مادر قربان به اتاق مدیر
رفت او بچه مدرسه ای نداشت ،
حس کردم برای شکایت و وصول پول
قمار آمده است و هنوز به کلاس نرسیده
بودم که اسم من نیز خوانده شد !
🔸بچه ها یکی یکی به اتاق مدیر می رفتند وقتی نوبت من شد به اتاق مدیر مدرسه رفتم ، مادر قربان در کناری ایستاده بود
و مدیر یک ورقه دستش بود ، وقتی
مرا دید پرسید :
همینه عیسی و قرض دوازده تومان و نیم
مادر قربان جواب داد :
درسته
مدیر رو به من کرد و گفت :
دوازده تومان و نیم داری پرداخت کنی ؟
به آرامی گفتم :
ندارم
-- فردا پدرت بیاید مدرسه !
--  پدر ندارم آقا
--  مادرت بیاید
-- مادر هم ندارم
-- پیش چه کسی زندگی می کنی ؟
-- پیش مادر بزرگم
-- فردا مادر بزرگت بیاید مدرسه
-- مادربزرگم سکته کرده آقا ، نمی تواند
راه برود !
-- کی برایت غذا می پزد ؟
-- خودم آقا
با ناراحتی و عصبانیت داد زد :
فردا یا پول را می آوری و یا تا تهیه
پول به مدرسه نمی آئی ، فهمیدی ؟
گفتم : آقا عوضِ  پول می توانم
جنس بیاورم ؟
مدیر این بار مثل دیوی نعره زد :
فقط پول !
زن پینه دوز کمی جلو آمد و به مدیر
گفت : آقا جنس او را قبول کنید ، پدرش
مرده ، مادرش پیش او نیست ، مادر
بزرگش سکته کرده ، راست می گوید .
مدیر دبستان ایرانشهر مثل برج زهر مار
به هوا رفت و حین پایین امدن داد زد :
تو دخالت نکن ، وقتی وصول پول هایت را به من واگذار کردی !
زن ترسید و به عقب رفت اما من موضوع را گرفته بودم .
تعطیل که شدیم یک خورجین بر داشتم
و به انباری رفتم ، خورجین را پر از
گندم نمودم ، از کوچه ها نرفتم از
جلوی خانه خودمان وارد باغچه جن سلیمان شدم و از انجا وارد باغچه حاج مهدی و از آنجا وارد باغچه املی عم قیزی شدم و به یاتاق رسیدم
و خورجین را به زن پینه دوز همان مادر قربان دادم ، وزن کرد دوبار دیگر هم
چنین کردم تا بی حساب شدیم ،
قرار شد فردا بیاید و به مدیر بگوید
که عیسی تسویه حساب کرده است
فردا مدیر الم شنگه ای راه انداخت
داد می زد :
من گفتم پول را به مدرسه بیاور یا
به دکان او ببر ؟
مادر قربان هم آمد و گفت :
عیسی تسویه حساب کرده است !
آن روز نتوانستم به مدیر حرفی بزنم
اما الان که یاد ان روز می افتم
احساس می کنم ، مدیر دبستان ما
مدیر نبود ، رئیس پاسگاه بود !
@navidazerbaijan