گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
1.53K subscribers
994 photos
316 videos
185 files
1.58K links
این‌جا گاهی مطالبی می بینید که شاید در زندگیِ عملی‌تانْ مفید باشند.


در صورت مفید دیدن، لطفا کانال را معرفی کنید.


کتاب ها در سایت عدم خشونت:
ghkeshani.com
و
t.me/ahestegisadegi

t.me/ghkesh : تماس
Download Telegram
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
تسلیم به سلسله مراتب، تسلیم به ارادت سالاری تحمیلی و فاسد!



از ساعد مراغه ای، یکی از نخست وزیران دوران پهلوی - که خیلی هم شوخ طبع بوده و مشهور به تجاهل‌العارف کردن- نقل شده که:

زمانی که نایب کنسول شدم با خوشحالی پیش زنم آمدم و این خبر داغ را به اطلاع سرکار خانم رساندم…
اما وی با بی اعتنایی تمام سری جنباند و گفت «خاک بر سرت کنند؛ فلانی کنسول است؛ تو نایب کنسولی؟!»

گذشت و چندی بعد کنسول شدیم و رفتیم پیش خانم؛ آن هم با قیافه ای حق به جانب…
باز خانم ما را تحویل نگرفت و گفت «خاک بر سرت کنند؛ فلانی معاون وزارت امور خارجه است و تو کنسولی؟!»

شدیم معاون وزارت امور خارجه؛ که خانم باز گفت «خاک بر سرت؛ فلانی وزیر امور خارجه است و تو…؟!»

شدیم وزیر امور خارجه گفت «فلانی نخست وزیر است… خاک بر سرت کنند!!!»

القصه آنکه، شدیم نخست وزیر و این بار با گام های مطمئن به خانه رفتم و منتظر بودم که خانم حسابی یکه بخورد و به عذر خواهی بیفتد.
تا این خبر را دادم، به من نگاهی کرد، سری جنباند و آهی کشید و گفت:

"خاک بر سرِ ملتی که تو نخست وزیرش باشی!"

====================ه
داستانی مشابه را هم بشنویم از تاریخ اخیرمان:

یکی از ژنرال آجودان‌های شاه، زنده یاد ارتشبد کمال نظامی بود.
همکلاسی من، زنده یاد رضا ج. سربازِ راننده‌ی ایشون بود در سال 1355.


وقتی با ماشینِ آریای تیمسار واردِ درِ جبهه ی پادگانِ چهارراه قصر می شد (ماشینی که ما عصرها باهاش می رفتیم مسافرکشی)، می دیدی در تمام مسیر پادگان، از تیمسار گرفته تا سرباز، خبردار وای میستادند تا ایشون فرمان آزاد بدند.
اما ساعت 2 بعداز ظهر که می شد، و ماشین توو خیابون نفت میرداماد دم در خونه می ایستاد، اوضاع یه جور دیگه ای می شد:

در باز می شد و ارتشبد که درویش بود - هم در رفتار و هم در محفل- زیر باران ناسزاهای همسر محترم شان می رفتند و دم بر نمی آوردند.

رضا شیفته ی اخلاق خوب تیمسار بود. چند بار به تیمسار اعتراض کرده بود که «تیمسار! دستِ کم بذارید من یه چیزی به ایشون بگم.» تیمسار هم از سر متانت گفته بود نه، رضا جان، خونت رو کثیف نکن، می گذره.
آقا رضا این داستان ها را هم هر روز برای من تعریف می کرد و بارها اضافه کرده بود که منتظرم تا حق همسر گرامی را کف دستش بگذارم.

تا این که یه روز با هیجان اومد و گفت امروز دم پله‌ها، تا اولین ناسزا ها رو شنیدم، دیگه نفهمیدم چی شد، جلوی خودِ تیمسار با مشت کوبیدم تو صورت خانم.
بعد تیمسار اومد وسط و بین من و خانم محترم ایستاد. میانجی‌گری کرد تا دعوا رو فیصله داد و منو با خواهش و تمنا فرستاد بیرون.

رضا که بعدها درگذشت، تیمسار هم که به ناحق، دادگاهی شد (اون آخرای کار، گذاشته بودنش فرماندار نظامی قم، چون اهل نماز و درویشی و نذری پخش کردن با دستای خودش بود. با (به اصطلاح) علما هم آشنایی‌هایی داشت. رضا هم باهاش نذری پخش می کرد).

دادگاه 15 سال به ایشون داد. با تلاش های پیگیرِ همسر محترم شان برای تبرئه، دادگاه تجدید نظر تشکیل شد، اما به جای تخفیف، حکم اعدام داد و ایشون اعدام شدند.
یاد هر دو گرامی!
امیدوارم همسر محترم شان، اگر در قید حیات اند، سلامت باشند و ما را در سال‌ها رنج و درد خود شریک بدانند.
===============ه

این است قصه ی واقعی آنانی که در بیرون، آوازه ی قدرت یا ثروت یا منزلت یا اطلاعات و سواد شان گوش فلک را پر می کند، اما همه شان، قطعا، یک «خانم»ی دارند تا خاک عالم را به سرشان بریزد و دم بر نیارند، حالا این «خانم»، رئیس بلافصل شان باشد یا پدر خوانده شان، عالیجناب خاکستری شان باشد، یا رقیب شان، رفیق شان، یا همسرشان (شوهر یا زن شان)!

وقتی به ساختار و روال قدرتِ سلسله مراتبی و بخصوص به روال ارادت سالار تن می دهی و تسلیم می شوی، فقط در ظاهر است که «اُلدُرُم، بُلدُرُم» داری و قَدَر قُدرتی، اما فقط خودت (و چند نفر تیزبینِ اهلِ نظر) خبر دارند که خاک عالم به سرت ریخته، ولی فقط به «روی مبارک نمی آوری»، حالا چه بالاترین رئیس باشی یا نباشی!

این حتی در باره ی رضا شاه کبیر هم که رئیس همین جناب آقای ساعد بوده اند، صدق می‌کرده و از ایشان هم داستان‌هایی وجود دارد، منتها ساعد آدم بسیار متفاوتی بوده و قضایا را افشا می‌کرده، اما رضا شاه های عالَم، فقط «به روی مبارک نمی آورند» که از چه کسی ناسزا می خورند و اصلا هم دم بر نمی‌آورند:
از بُرون چون گور کافر پر حِلل،
وز درون کفر خدا عزَ وَ جلّ!




پس‌نوشت:
مصداق بیت بالا، به شکل دیگری هم وجود دارد. آدم‌هایی شهره به نیکی و اخلاق و انصاف و خدمت به مردم، شهره به سواد و دانش و روشنفکری، و شهره به وابسته نبودنْ وقتی که خووب نزدیک‌شان می‌شوی، تازه متوجه بوی تعفن‌شان می‌شوی، آن‌طور که آرزو می‌کنی هرگز دوباره نزدیک‌شان نشوی.


راستی!
ما در کجای جهان ایستاده ایم؟!
=========ه

آموزش= سیاست

t.me/gahferestghkeshani
از این پس، هرگز!


صفحه‌ی دو از دو

و معرفی ای دیگر:

دو معرفی دیگر از فیلمِ
آرژانتین ۱۹۸۵
radiofarda.com/a/32255637.html

نک:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5533
Mahsa-Saeid.pdf
432.9 KB
سعید مدنی و اعتنا به سخن‌اش:

✳️ صد سال و صد روز

یکی از تحول‌خواهانِ مهجورِ ایرانِ امروز که ناشر گفتمانی نو است، فرهاد میثمی است.
به جسمِ او بیشتر توجه شد تا به پیشنهاد‌های او.

دیگری، سعید مدنی است که سعی دارد هم‌چون یک پیش‌بینی‌کننده‌ی سنجیده‌کار و مستند اندیشْ روایتی عالمانه را از امکانات، آسیب‌ها و خطراتِ پیشِ روی جامعه بر پایه‌ی مطالعات‌اش ارائه کند.

او هم در میانه‌ی قیل و قالِ سهم‌خواهانِ فرصت‌طلب، معتادانِ بحث و فحصِ صِرف و نق‌زنی‌های حرفه‌ایِ معمول، آدمی است اهل عمل و نظر، اما باز هم مهجور.

بد نیست به او فرصتی داده شود تا حرف‌اش را در دی ماه 1401 بشنویم.

فایل بالا 👆

حرف و پیشنهاد‌های میثمی را هم علاوه بر فرسته‌ی زیر، در فرسته‌های دیگری در کانال گاه فرست می‌توان دید:

مخصوصاً، دولت‌شهرِ موازیِ هاول...
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5496
دهش کنید و جانِ خود را از بارهای اضافی وارهانید!



پول و داشته‌های اضافی هم‌چون حلقه‌های زنجیر بر دست و پا ما را زندانیِ خود می‌کنند. ما نگهبان‌شان می‌شویم و بس/آن کس ثروت‌مندتر است که کمتر نیاز به داشته و خواسته داشته باشد. (ثورو)

این پویش، شاید نمونه‌ی کوچکی باشد از «برنامه‌ی سازنده»‌و کنشِ پیشاسیاسیای که کنش‌گران‌ِ ساختاری و تحول‌خواهی چون گاندی، هاول و فرهاد میثمی به‌‌دنبال آن هستند.

اطلاع بیشتر:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5203


https://t.me/GahFerestGhKeshani/5310
کانال یادها
=========ه

در این روزهای سخت، که نمی‌دانم از روزهای سختِ دهه‌ی ۶۰ سخت‌تر است یا نه، آگاهیِ مستند از آن‌چه که بر ما گذشت که به این‌جا رسیده‌ایم، خیلی مهم است.

کانال بسیار بسیار خلوتِ یادها، گزارشاتی دستِ اول از خاطراتِ آدم‌هایی برای ما مطرح می‌کند که بعضی‌ از آنان مستقیما در زندگیِ مردمان تاثیر داشته‌اند و بعضی دیگر فقط گزارش‌گر اوضاع بوده‌اند.

این خلوتیِ کانال یادها، نشانه‌ی بی‌توجهیِ ملی به کرده‌ها و ناکرده‌های پیشینِ خود و نیز اعتیادِ ملی به شایعه، حرف‌های سرپایی و بی‌پایه و بی‌توجهی به اسناد و شواهدِ عینی است.

بدونِ رهایی از این ایرادها -هرچه هم که پیش بیاید- باز هم ما چرخه‌‌های تکراری را مکرر خواهیم کرد.

دنبال کردن این کانال درس‌‌آموز است:
https://t.me/yaadha

ابتدای کانال:
https://t.me/yaadha/1
پادپخشِ "روزها در راه"
=================ه
این پادکست تا این‌جایی که من شنیده ام و منتشر شده (۸۷ اپیزود) تا قسمت ۴۸، راوی کتابِ خاطرات شاهرخ مسکوب (روزها در راه) است. (تا تاریخ ۱۱ اسفند ۱۴۰۱)

شاید او را نشناسیم. طبیعی هم هست که نشناسیم.

او شاهنامه‌پژوه و اسطوره‌شناس خوش‌نام ایرانی است که به انقلاب (بهمن ۵۷) خورد و دید که نمی‌‌تواند در وطن محبوب‌اش بماند. رفت پاریس. و در هجران وطن با فقر و محنتِ احساسِ بی‌فایدگی دنیا را ترک کرد.

این خاطرات ترکیبی است از اندیشه‌های مختلفِ او، در باره‌ی دانشی که دارد، اجتماع،‌ سیاست، فضیلت‌ و رذیلت‌ِ آدم‌ها، دوستی و نیز جریانِ رابطه‌ی عاطفی او با غزاله فرزندِ خردسال‌اش.

کتاب رخدادهای شخصی، اجتماعی و سیاسی مسکوب را از آذر 57 تا سال 76 را روایت می‌کند. مرور این دوران کار ارزشمندی است که با توجه به وضع و حال امروزمان درس‌آموز است،مرور تاریخی است که بر ما گذشت و ممکن است باز هم بر ما بگذرد.

گزارش او گاهی تکان‌دهنده و گاهی به‌شدت تاثر برانگیز می‌شود، اما همواره آموزنده است.

تهیه کنندگان پادپخش، گزارش را با بررسی‌های تحقیقیِ خود به خوبی آراسته‌اند و ،در حد توان، توانسته‌اند تصویر خوبی از فضایی ارائه کنند که شاهرخ روایت می‌کند.

موسیقی و گفتار صوتیِ مستندِ شخصیت‌های تاریخی، اپیزودها را تکمیل‌تر کرده‌اند.

دست‌‌شان مریزاد!
=================ه



دو یادآوری
=========ه
- اگر در این روزهای سخت، حال خوشی ندارید، بهتر است گوش‌دادن به پادکست را عقب‌تر بیندازید، چون حال‌تان را ناخوش‌تر می‌کند. اما حتما به دیگران معرفی کنید.

- در بعضی (با تاکید بر "بعضی") از مطالب تکمیلیِ پادکست، به گزارش‌ها،‌ روایت‌ها، زبانِ رسمی و تاریخِ مسلط، به شکل غیرانتقادی، اشاره شده است. آن‌ها را بشنوید، اما تا خودتان تحقیق نکرده‌اید، نتیجه‌گیری قطعی نکنید.
================ه
این پادپخش را با پادگیرهای مختلف می‌توانید بشنوید و کامنت بگذارید.

https://twitter.com/rouzhadarrah?lang=en

https://www.instagram.com/rouzhadarrah/?hl=en

https://castbox.fm/channel/4989709?country=us

https://zil.ink/rouzhadarrah
مقاومت_مدنی،_آنچه_همگان_باید_بدانند.pdf
13.7 MB
ترجمه‌ی م. امیری از کتاب «مقاومت مدنی، آنچه همگان باید بدانند» اثر اریکا چنووث

پیش‌تر فرهاد میثمی بخش‌هایی از این کتاب را ترجمه کرده و در مطلع یکی از آن‌ها نوشته بود «به مترجمان و ناشران علاقمند پیشنهاد می‌‌کنم به ترجمه‌‌ی کامل و نشر این کتاب همت گمارند؛ به هر آن‌‌کس که از دستش برآید.». اکنون م. امیری دست به این کار ارزشمند زده و کتاب را ترجمه نموده و نیز این ترجمه‌ی ارزشمند را به فرهاد میثمی تقدیم کرده است. از این رو این ترجمه را در این کانال قرار می‌دهیم.
💟 روز جهانی زن الزاما روز جهانی زنانی نیست که جهان را تغییر داده اند.

روز جهانی زن می تواند روز زنانی باشد که تغییر را از جهانِ خویش آغاز کردند.
زنانی که همان دنیای کوچکِ خود را تغییر داده اند.
از همان روزی که چشم باز کردیم و دیدیم این زنان روی پاهای خودشان ایستادند و بیشتر از مردان و با درآمدی کمتر یا با هیچ درآمدی در خانه و مغازه و کارگاه و اداره و مزرعه کار کردند و می‌کنند.

روز جهانی زن، روزِ زنانی هم هست که حتی نمی دانند جهان یک روز را به نامشان ثبت کرده است.

روز جهانی زن، روزی است که زنان باید یاد بگیرند این گونه تعارفات مردسالارانه را پس بزنند و حقوق فردی، عرفی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود را با آستین‌های بالا زده‌ی خود به‌دست آورند.

روز جهانی زن روزی است که زنان خانه‌دار و زنان پوشانده‌شده در خانه و زندانی در آشپزخانه، به حقوق انسانی خود به‌عنوان انسان‌هایی برابر پی ببرند و بر پوشانده شدن اجباری خود در خانه معترض شوند.

روز جهانی زن، باید روز زنانی باشد که در پسِ پشتِ مردانِ پرآوازه در بالیدن‌‌شان نقش داشته‌اند، اما تا ابد گمنام مانده اند.

دو جنسیت داریم، ماده و نر (با خصوصیات و توانایی‌های جسمی، جنسی و روانی مشترک و نیز متفاوت)، اما مفهومِ زن و مرد برساخته‌ی عرف و تاریخ و جغرافیا و مردسالاری و قدرت‌های مسلط خانگی تا اجتماعی و اقتصادی و سیاسی هستند. اما هیچ کدام این‌ها ربطی به حقوق انسانیِ این دو ندارد.

زنان خود در تداوم این وضعیت نقش موثری داشته و دارند. روز جهانی زن باید کمکی باشد به درک ضرورت بیرون زدنِ خودِ‌ آنان از این چرخه‌ی معیوب تکراری.

«روز زن» این‌گونه مبارک باد!


به‌قول عبدالله اوجالان، آزادی تمدن انسانی، به آزادی زن وابسته است.
(لطفا کلیک کنید)

#۸مارس
#روز_جهانی_زن
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
https://t.me/bahmanshafa/21587

علی حجوانی:
«سه درسی که می‌تونیم از حاکمیت استبداد در اروپای قرن بیستم بگیریم: ۱- از پیش به کسی اعتماد نکنیم ۲- از نهادهای مدنی حمایت کنیم ۳- قدر اخلاق حرفه‌ای و فعالیت‌های صنفی رو بدونیم. تو این ویدئو این سه نکته رو توضیح می‌دم.»
===============ه
- کتاب را "فرهنگ نشر نو" منتشر کرده‌است. نشر گمان هم آن را با عنوان "در برابر استبداد" ترجمه کرده است. هر دو ناشر معتبرند.

- این کتاب در کنار کتاب‌های
- "مقاومت مدنی، آن‌چه همگان باید بدانند»؛

- «نیروی خشونت پرهیزی»؛

- «مبانی مبارزه‌ی خشونت پرهیز»؛

- مقاومت مدنی و سیاست قدرت و

- خلاصه‌ی «قدرتِ بی قدرتانِ واسلاو هاول» به روایت فرهاد میثمی

مکمل یک‌دیگر و پیشنهاد فرهاد میثمی نیز هستند.

- درس‌های 2 و 3 اشاره‌شده در بالا، نکات مورد تاکید واسلاو هاول و، به‌تَبَعِ او، فرهاد میثمی اند.
Audio
بشنوید: یک کتاب :«درباره‌ی انقلاب‌ها: سیاست سرکش در دنیای معاصر»

📚 کتابِ «درباره‌ی انقلاب‌ها: سیاست سرکش در دنیای معاصر را انتشارات دانشگاه آکسفورد چند ماه پیش و به قلمِ کالین بِک، ملادا بوکاوانسکی، اریکا چِنووت، جورج لاوسون، شارون اریکسون نپستاد و دانیل ریتر منتشر شده کرده است.» در هر قسمت از این پادکست‌ها در گفتگو با عرفان ثابتی، پژوهشگر علوم اجتماعی، به معرفی و بررسی یک کتاب می‌پردازیم.

▪️پادکست‌ها و نسخه‌ی شنیداری مقالات ما را در وب‌سایت آسو و همچنین در شبکه‌های اجتماعی و اپ‌های پادخوان با شناسه‌ی NashrAasoo بشنوید.

[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]

@NashrAasoo 🎧
دوستان سلام،


طبیعت باز هم دارد نو می‌شود.
صدای گام‌های نوروز دارد می‌آید و وجد و نشاط به آهستگی در رگ‌های کالبد  خسته و رنجور و بیدادزده‌ی میهن، شروع به دویدن کرده، بهاران بهانه‌ای است که ما نیز
سلام کنیم ،
‌سلامی رفیقانه و بلند و گرم‌ و امیدوارانه‌تر  از گذشته 
به هم ،
به تلاش، 
به امید،
به دوستی،
به تولدهایی دوباره،
به رواداری،
به عشق و رحمت فراگیر به هر انسانی،
به محو انسانیت‌زدایی از «مخالف‌مان»،
به روزهای روشن،
به گیاه و آب و هوا و جنبندگان زمین که هنوز مانده‌اند،
به جان‌باختگانِ این کهنه‌سال که عاشق‌ترینِ زندگان بودند، 
به فرجامِ دادخواهی،
و به حرمت و آزادگی انسان!


«بهاران خجسته باد!»
«بهاران‌تان خجسته‌تر باد!»
دوستان سلام،


طبیعت باز هم دارد نو می‌شود.

صدای گام‌های نوروز دارد می‌آید و وجد و نشاط به آهستگی در رگ‌های کالبد خسته و رنجور و بیدادزده‌ی میهن، شروع به دویدن کرده، بهاران بهانه‌ای است که ما نیز
سلام کنیم ،
‌سلامی رفیقانه و بلند و گرم‌ و امیدوارانه‌تر از گذشته
به هم؛
به تلاش؛
به امید؛
به دوستی؛
به تولدهایی دوباره؛
به رواداری؛
به عشق و رحمت فراگیر به هر انسانی؛
به محو انسانیت‌زدایی از «مخالف‌مان»؛
به نفیِ مطلقِ قتل و اعدام؛
به روزهای روشن؛
به گیاه و آب و هوا و جنبندگان زمین که هنوز مانده‌اند؛
به جان‌باختگانِ این کهنه‌سال که عاشق‌ترینِ زندگان بودند؛
به آزادگانِ در بند؛
به فرجامِ دادخواهی؛ و
به حرمت و آزادگی انسان!


«بهاران خجسته باد!»
بهاران‌تان خجسته‌تر باد!

==============ه
و تا اطلاع ثانوی، امسال و هر سال:

زن، زندگی، آزادی!
گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
https://ghkeshani.com/parallel-polis-constructive-program/
بهار عربی، بهاری که خزان شد!

این عنوان گفتاری است که مدعی است راوی داستان شکست نهاد‌ها و ساختارهای مردمی، اجتماعی و دولتیِ ضعیف و ناآماده برای تحول‌خواهی در برابر قدرت استبداد و دیکتاتوری است، با وجود خیزش سراسری یا خیزشِ عمده‌ی بخشِ بزرگی از مردمِ «به‌جان آمده» و «به‌حقّ معترض»:

«حسنی مبارک رو به زیر می‌کشیم، اون‌وقت هر چی که پیش بیاد، حتما بهتر از الآنه!»

اپیزودی از پادکست پریسکوپ (46):
https://castbox.fm/vb/552742510
==========ه
فرهاد میثمی در شب یلدای 1400، پس از گذشت 10 سال از بهارِ عربی یادداشتی نوشت با عنوانِ
«حالا دیگر وقت شمردن جوجه ها است!»
اپیزود بالا به همین بهارِ خزان شده می‌پردازد و به همین دلیل می‌تواند قابل تامل باشد.
برای اطلاع بیشتر، نک‌:

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5311

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5557

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5453
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
🔊فایل صوتی

نشست‌های گفتار و اندیشه | جلسه ۶۱

معرفی و بررسی کتاب
زندگی‌نامه خودنوشت مارتین لوتر کینگ

محمدرضا معمار صادقی و غلامعلی کشانی
فروردین ۱۴۰۲
حزب اتحاد ملت ایران اسلامی | شعبه فارس


.
🆔 @sokhanranihaa
🆔
@goftar_andisheh
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
@sokhanranihaa – @sokhanranihaa
🔊فایل صوتی

✳️ نشست‌های گفتار و اندیشه | جلسه ۶۱

معرفی و بررسی کتابِ
زندگی‌نامه خودنوشت مارتین‌لوتر کینگ

محمدرضا معمار صادقی و غلامعلی کشانی
فروردین ۱۴۰۲ 👈 👈 👈 👈 👇

www.t.me/gahferestghkeshani/5568
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✳️ چطور تبدیل به هیولا می شویم؟!

درسی از آیشمن و هانا آرنت.

از کانالِ زیست بوم مدیا:

🦋@zistboommedia

✳️ ما همه آیشمن‌ها و هیتلرهای بالقوه ایم.
شاید آب گیرمان نیامده باشد، وگرنه ممکن است شناگران ماهری بشویم.

مصطفی ملکیان به روایت از هانا آرنت می‌گوید:
توهم نه، تخیل(و تصور) آری!

آیشمن آدمی بود که قدرت تخیل و تصور خود به جای دیگری (همدلی) را نداشت و به همین دلیل نمی‌توانست دنیا را از چشم قربانیان خود و نظام شرارت ببیند.

‌عمل به توصیه‌های ویدیو شاید بتواند جلوی ما را از تبدیل شدن به هیولاهای کوچک و بزرگ خانوادگی، اجتماعی و سیاسی بگیرد.

هسته‌‌های اولیه‌ی آزادی، عدالت، نقدپذیری، مدارا، دمکراسی و... ، با آموزش و از خانه شکل می‌گیرند.

متاسفانه با توجه به مشاهدات روزمره(و نه آماریِ مستقل) نشانه‌های وجود یا تمرین این‌ها، حتی در میان نخبگان منتقد و معترض و حتی پاک‌باخته بسیار کمیاب است.

پس ما همگی در اول راه و نیازمند عمل به این توصیه‌ها هستیم!


✳️اپیزودی دیگر: آدم‌های معمولی چه جوری جنایتکار می‌شن: پادکست بی‌ پلاس
https://castbox.fm/vb/595484935
Forwarded from عصر ایران
نوزدهمین نشست کافه خرد به میزبانی خانه تسنیم دامغان + همراه با رونمایی از کتاب آمرانگی و آموزش برگزار می شود.

🔸زمان: شنبه دوم اردیبهشت، ۸ شب
🔸مکان: دامغان، مجاور مسجد تاریخانه، خانه تسنیم

با افتخار میزبان اهالی فرهنگ و توسعه و آموزش خواهیم بود

📺 پخش زنده از 👇

https://instagram.com/mortezanazari_edu

http://instagram.com/cafekherad
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰🔰 چطور تبدیل به هیولا می شویم؟!

درسی از آیشمن و هانا آرنت.

از کانالِ زیست بوم مدیا:

🦋@zistboommedia

============ه

لطفا این شرح را به دست نیازمندان‌ِ واقعی‌اش برسانید، مخصوصا آنان که در موقعیت‌های حساسِ مستعد هیتلر شدن اند.

البته که ما همه نیازمندان ایم.

ما همه آیشمن‌ها و هیتلرهای بالقوه ایم.
شاید آب گیرمان نیامده باشد، وگرنه ممکن است شناگران ماهری بشویم.

مصطفی ملکیان به روایت از هانا آرنت می‌گوید:
توهم نه، تخیل(و تصور) آری!

آیشمن آدمی بود که قدرت تخیل و تصور خود به جای دیگری (همدلی) را نداشت و به همین دلیل نمی‌توانست دنیا را از چشم قربانیان خود و نظام شرارت ببیند.

‌عمل به توصیه‌های ویدیو شاید بتواند جلوی ما را از تبدیل شدن به هیولاهای کوچک و بزرگ خانوادگی، اجتماعی و سیاسی بگیرد.



هسته‌‌های اولیه‌ی آزادی، عدالت، نقدپذیری، مدارا، دمکراسی و... ، با آموزش و از خانه شکل می‌گیرند.

متاسفانه با توجه به مشاهدات روزمره(و نه آماریِ مستقل) نشانه‌های وجود یا تمرین این‌ها، حتی در میان نخبگان منتقد و معترض و حتی پاک‌باخته بسیار کمیاب است.

پس ما همگی در اول راه و نیازمند این توصیه‌ها هستیم!