Forwarded from هزار خط ناتمام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چگونه برابریای میخواهیم در جهان باشد؟ - دَن آریلی
#عدالت، #جان_رالز، #روانشناسی، #انگیزه_خودخواهانه، #دن_آریلی
▪️مترجم: حسین محمدیژاده
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
#عدالت، #جان_رالز، #روانشناسی، #انگیزه_خودخواهانه، #دن_آریلی
▪️مترجم: حسین محمدیژاده
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
جان رالز، فیلسوف عدالت از برابری در جهان با ما حرف میزند. 👆
کتابِ
101 راه که جوانان می توانند جهان را دگرگون کنند
=======
راههای رفته زیادند. راههایی که بیشترشان هم جوابی نگرفتهاند. راههای گروهی، حزبی، سیاسی، نقد یا مسخرهی اونا، نقد یا مسخرهی اینا، غرغرِ زیر لبی و محفلی، نقدِ جدیِ قدرت، جستجویِ راههای تسخیرِ قدرت، و تلاشِ خالصانهی جدیِ رادیکال و شجاعانه یا تلاشِ مافیایی برای کسبِ قدرت در سرتاسرِ جهانِ من و تو و ما و دیگرانْ امتحان شده و میشوند، بیآنکه در پیِ موفقیتهای شورمندانهی موقتی یا شکستهای موقتی یا دائمی، به تغییرهایی بیبازگشت و ریشهای راه پیدا کنند.
بهنظر میرسد که آموزشْ مطمئنترین ابزارِ تغییرِ برون و درون است، ابزاری با نتایج پایدار و بیبرگشت. بهاین ترتیب است که “آموزشْ عینِ سیاست” و “ادامهی سیاست” شناخته میشود.
در مدارس سراسرِ جهان، به همهچیز ممکن است پرداختهشود، اما در کمتر مدرسههایی به تجربه و آموزشِ مهارتهای اصیلِ زندگی توجه میشود. در همهی مدارسِ بعضی سرزمینها، و در بعضی از مدارسِ بعضی از سرزمینها، به بعضی از این مهارتها توجه میشود، مثلا آنطور که شنیدهشده، در عمومِ مدارس فنلاند. در مدارسِ ژاپن هم به نکتههای مثبتی میپردازند. اما روند جریانِ غالبِ (جریانْاصلیِ) آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان و جوانان بر این روال نیست. کتابی و تکلیفی و رقابتهایی و امتحانهایی و مدرکهایی؛ و باز هم مدرکهایی بعدی در دانشگاههایی -که در سرزمینِ ما به “دکترای تولیدِ انبوه” ختم شدهاست.
_____________________
نسخه ی پی دی افِ کتاب
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4278
_____________________
در این وسط، چیزی که گم است، آموزشِ واقعیِ مهارتهای بهروزی و بهزیستیِ پیشرونده است، مهارتهایی که از آنان، مهرههای ماشینِ جریانِ غالب نمیسازند:
بعضی از مدارسی که در جهان و ایران فعالاند، سعی میکنند این مهارتها را یاد بدهند. مدرسهی طبیعت (و اینجا) یکی از آنهاست. "مدرسهی فرهاد" یکی دیگر –که الان فعال نیست. "مدرسه در خانه" (و اینجا) یکی دیگر.
همهی تلاشهایی که به مشارکتِ اجتماعیِ خودخواسته و دانستهی کودک و نوجوان، والدین و شهروند کمک میکنند، مدارسیاند پویا و پر انعطاف و لبریز از سرزندگیِ ذاتی که لازم نیست دفتر و دستکی داشتهباشند و ساعت حضور وغیابِ معین یا مدرسانی نامدار؛ کافی است تسهیلگران و مشاورانی مطلع و دلسوز با شاگردانی داوطلب دور هم جمع بشوند و حتی “دورِ هم” هم جمع نشوند:
اینها مدرسهی زندگیاند، نه مدرسهی مدرک!
در این مدرسهها، مزرعهای دوردست همْ کلاسِ درس است و تراسبندیِ شیبی تندآب ساز*، آزمایشگاه زندگی.
مثلا "اتوبوس مدرسهی پیاده"** یا "بودجهبندیِ مشارکتی" *** (و اینجا)، هر دو مدرسهاند،
"101 راه که جوانان می توانند جهان را دگرگون کنند" هم، مدرسهای است دیگر برای تغییرِ خود و جهان!
============
* تراسبندی: در آبخوانداری، به کانالهایی میگویند که عمود بر جهت تندآبْ در شیبها کنده میشود.
* * اتوبوس مدرسهی پیاده : مشارکتِ خلاق والدین در محله، برای رفت و برگشتِ اَمنْ و مُفَرّح و آموزنده ی فرزندان به مدرسه، تمرینِ مشارکت کوچک برای مشارکت های بزرگتر، ایجاد عزمِ اجتماعی، القای حس ملی به شهروندان، کاهش آلودگی، تمرین پیاده رَویِ سلامتی و ... .
** بودجه بندی مشارکتی : تحمیل حضور نظام مند و فنیِ عامه ی مردم، در نشست های تقسیم سفره ی مالی و تخصیص بودجه های عمومی، در سطح روستا و شهرک و شهر.
متن کامل مقاله و کتاب در سایت عدم خشونت:
www.ghkeshani.com/101waysforchange
نسخهی پی دی افِ کتاب:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4278
101 راه که جوانان می توانند جهان را دگرگون کنند
=======
راههای رفته زیادند. راههایی که بیشترشان هم جوابی نگرفتهاند. راههای گروهی، حزبی، سیاسی، نقد یا مسخرهی اونا، نقد یا مسخرهی اینا، غرغرِ زیر لبی و محفلی، نقدِ جدیِ قدرت، جستجویِ راههای تسخیرِ قدرت، و تلاشِ خالصانهی جدیِ رادیکال و شجاعانه یا تلاشِ مافیایی برای کسبِ قدرت در سرتاسرِ جهانِ من و تو و ما و دیگرانْ امتحان شده و میشوند، بیآنکه در پیِ موفقیتهای شورمندانهی موقتی یا شکستهای موقتی یا دائمی، به تغییرهایی بیبازگشت و ریشهای راه پیدا کنند.
بهنظر میرسد که آموزشْ مطمئنترین ابزارِ تغییرِ برون و درون است، ابزاری با نتایج پایدار و بیبرگشت. بهاین ترتیب است که “آموزشْ عینِ سیاست” و “ادامهی سیاست” شناخته میشود.
در مدارس سراسرِ جهان، به همهچیز ممکن است پرداختهشود، اما در کمتر مدرسههایی به تجربه و آموزشِ مهارتهای اصیلِ زندگی توجه میشود. در همهی مدارسِ بعضی سرزمینها، و در بعضی از مدارسِ بعضی از سرزمینها، به بعضی از این مهارتها توجه میشود، مثلا آنطور که شنیدهشده، در عمومِ مدارس فنلاند. در مدارسِ ژاپن هم به نکتههای مثبتی میپردازند. اما روند جریانِ غالبِ (جریانْاصلیِ) آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان و جوانان بر این روال نیست. کتابی و تکلیفی و رقابتهایی و امتحانهایی و مدرکهایی؛ و باز هم مدرکهایی بعدی در دانشگاههایی -که در سرزمینِ ما به “دکترای تولیدِ انبوه” ختم شدهاست.
_____________________
نسخه ی پی دی افِ کتاب
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4278
_____________________
در این وسط، چیزی که گم است، آموزشِ واقعیِ مهارتهای بهروزی و بهزیستیِ پیشرونده است، مهارتهایی که از آنان، مهرههای ماشینِ جریانِ غالب نمیسازند:
بعضی از مدارسی که در جهان و ایران فعالاند، سعی میکنند این مهارتها را یاد بدهند. مدرسهی طبیعت (و اینجا) یکی از آنهاست. "مدرسهی فرهاد" یکی دیگر –که الان فعال نیست. "مدرسه در خانه" (و اینجا) یکی دیگر.
همهی تلاشهایی که به مشارکتِ اجتماعیِ خودخواسته و دانستهی کودک و نوجوان، والدین و شهروند کمک میکنند، مدارسیاند پویا و پر انعطاف و لبریز از سرزندگیِ ذاتی که لازم نیست دفتر و دستکی داشتهباشند و ساعت حضور وغیابِ معین یا مدرسانی نامدار؛ کافی است تسهیلگران و مشاورانی مطلع و دلسوز با شاگردانی داوطلب دور هم جمع بشوند و حتی “دورِ هم” هم جمع نشوند:
اینها مدرسهی زندگیاند، نه مدرسهی مدرک!
در این مدرسهها، مزرعهای دوردست همْ کلاسِ درس است و تراسبندیِ شیبی تندآب ساز*، آزمایشگاه زندگی.
مثلا "اتوبوس مدرسهی پیاده"** یا "بودجهبندیِ مشارکتی" *** (و اینجا)، هر دو مدرسهاند،
"101 راه که جوانان می توانند جهان را دگرگون کنند" هم، مدرسهای است دیگر برای تغییرِ خود و جهان!
============
* تراسبندی: در آبخوانداری، به کانالهایی میگویند که عمود بر جهت تندآبْ در شیبها کنده میشود.
* * اتوبوس مدرسهی پیاده : مشارکتِ خلاق والدین در محله، برای رفت و برگشتِ اَمنْ و مُفَرّح و آموزنده ی فرزندان به مدرسه، تمرینِ مشارکت کوچک برای مشارکت های بزرگتر، ایجاد عزمِ اجتماعی، القای حس ملی به شهروندان، کاهش آلودگی، تمرین پیاده رَویِ سلامتی و ... .
** بودجه بندی مشارکتی : تحمیل حضور نظام مند و فنیِ عامه ی مردم، در نشست های تقسیم سفره ی مالی و تخصیص بودجه های عمومی، در سطح روستا و شهرک و شهر.
متن کامل مقاله و کتاب در سایت عدم خشونت:
www.ghkeshani.com/101waysforchange
نسخهی پی دی افِ کتاب:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4278
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
کتابِ ۱۰۱ راه که جوانان می توانند جهان را دگرگون کنند
متن کامل مقاله و کتاب در سایت عدم خشونت:
www.ghkeshani.com/101waysforchange
متن کامل مقاله و کتاب در سایت عدم خشونت:
www.ghkeshani.com/101waysforchange
101ways.pdf
717.8 KB
کتابِ ۱۰۱ راه که جوانان می توانند جهان را دگرگون کنند
متن کامل مقاله و کتاب در سایت عدم خشونت:
www.ghkeshani.com/101waysforchange
متن کامل مقاله و کتاب در سایت عدم خشونت:
www.ghkeshani.com/101waysforchange
Forwarded from گاه فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
101 راه که جوانان می توانند جهان را دگرگون کنند
راههای رفته زیادند. راههایی که بیشترشان هم جوابی نگرفتهاند. راههای حزبی-سیاسی، نقد یا مسخرهی اونا، نقد یا مسخرهی اینا، غرغرِ زیر لبی و محفلی، نقدِ جدیِ قدرت، جستجویِ راههای تسخیرِ قدرت، و تلاشِ خالصانهی جدی یا تلاشِ مافیایی برای کسبِ قدرت در سرتاسرِ جهان امتحان شده و میشوند، بیآنکه در پیِ موفقیتهای شورمندانهی موقتی یا شکستهای موقتی یا دائمی، به تغییری ریشهای راه پیدا کنند.
بهنظر میرسد که آموزش مطمئنترین ابزارِ تغییر برون و درون است، ابزاری با نتایج بیبرگشت. بهاین ترتیب، آموزش عین سیاست و ادامهی سیاست دیده میشود.
در مدارس سراسرِ جهان، به همهچیز ممکن است پرداختهشود، اما در کمتر مدرسههایی به آموزشِ مهارتهای اصیلِ زندگی توجه میشود. در همهی مدارسِ بعضی سرزمینها، و در بعضی از مدارسِ بعضی از سرزمینها، به بعضی از این مهارتها توجه میشود، مثلا آنطور که شنیدهشده، در عمومِ مدارس فنلاند.
ادامه در:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4277
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4278
راههای رفته زیادند. راههایی که بیشترشان هم جوابی نگرفتهاند. راههای حزبی-سیاسی، نقد یا مسخرهی اونا، نقد یا مسخرهی اینا، غرغرِ زیر لبی و محفلی، نقدِ جدیِ قدرت، جستجویِ راههای تسخیرِ قدرت، و تلاشِ خالصانهی جدی یا تلاشِ مافیایی برای کسبِ قدرت در سرتاسرِ جهان امتحان شده و میشوند، بیآنکه در پیِ موفقیتهای شورمندانهی موقتی یا شکستهای موقتی یا دائمی، به تغییری ریشهای راه پیدا کنند.
بهنظر میرسد که آموزش مطمئنترین ابزارِ تغییر برون و درون است، ابزاری با نتایج بیبرگشت. بهاین ترتیب، آموزش عین سیاست و ادامهی سیاست دیده میشود.
در مدارس سراسرِ جهان، به همهچیز ممکن است پرداختهشود، اما در کمتر مدرسههایی به آموزشِ مهارتهای اصیلِ زندگی توجه میشود. در همهی مدارسِ بعضی سرزمینها، و در بعضی از مدارسِ بعضی از سرزمینها، به بعضی از این مهارتها توجه میشود، مثلا آنطور که شنیدهشده، در عمومِ مدارس فنلاند.
ادامه در:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4277
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4278
سخن مصطفی ملکیان، دانشور و معلمِ بزرگوار سرزمینِ ما در باره ی سکوتْ چکیده ی سخن فرزانگانی است از شرق تا غرب عالم، از دورانِ باستان تا مدرن.
همان بهْ که به جِدّ بگیریم اش!
آموزش=سیاست
سیاست=آموزش
تصویرْ برگرفته از کانالِ وزینِ:
@mostafamalekian
همان بهْ که به جِدّ بگیریم اش!
آموزش=سیاست
سیاست=آموزش
تصویرْ برگرفته از کانالِ وزینِ:
@mostafamalekian
گاه فرست غلامعلی کشانی
پیشگامان - ریچارد دیویدسون #مدیتیشن، #عصبشناسی، #ریچارد_دیویدسون ▪️مترجم: حسین محمدیزاده ▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات 🍂
عصب شناسی، دانشی است میان رشته ای 👆که خود نقشی موثر در دانش های میان رشته ای دیگر دارد.
پیشرفت های بزرگی در این اواخر داشته است که می توانند پرده های بزرگ از راز های بزرگ هستی بشر بردارند، راز هایی مثل زبان، ذهن، حسِ معنویت و نیاز به آن، نیاز به خودشکوفایی، و از همه کلی تر، راز های شکل گیری کل فرهنگ بشری.
دکتر عبدالرحمن نجل رحیم در ایران، یکی از مطرح ترین پژوهشگرانِ علاقمند و صاحب قلمِ این مباحث است که شگفتی های این دانش را در کتاب هایش با ما در میان می گذارد.
مراقبه ی غیر فرقه ایْ رابطه ی موثقی با این دانش عینی دارد.
در همین کانال، با جستجوی کلمه ی «مراقبه» می توان مطالبی جدی و علمی را در همین باره مطالعه کرد.
ویدئوی بالا 👆، حاصل تلاش مشترک چندین نفر و حسین محمدی زاده (مترجم تلاش گر) است.
اهمیتِ گزارش ارزنده ی کوتاهی که خواهید دید در آن است که
اولا: استعداد بسیار شگفت آورِ شکل پذیریِ مغز را نشان می دهد،
ثانیا: از مشکل های بزرگ روانی (ترس، تنش، اضطراب و افسردگی) و فضیلت های شفقت و مهر و ... حرف می زند و مدرکی قابل اعتنا نشان می دهد که ورزه و تمرینِ مراقبه چگونه بر روی دستگاه حس کننده ی همان مشکل ها و فضیلت ها اثر می گذارد و در نتیجه، حس ما را از وقایع اطراف مان واقعی تر کرده و شخصیت مان را رشد می دهد، یعنی همان کاری که روان شناسی و مشاوره ی مدرن، روانپزشکی (با قرص ها و رهیافت های کورمالانه و آزمون و خطا هایش) و روانکاوی (با تحلیل های عینی و بعضاً باداستان گویی ها و تحلیل های خودسرانه و بی پایه ی غیرِعینی اش) صمیمانه تلاش دارند انجام دهند تا رنجی کاهش دهند.
در این ویدئوی عصب شناسانه سَنَدی می بینیم که دانشِ تجربی و کورمالانه ی باستانی ای که در عملْ امتحان هایی را پس داده، به کمک بهروزیِ انسان تیره روزِ دیروز و امروز و فردا می آید!
به کمکِ من و تو و مایی که اِحیاناً از «قرص های آزمون و خطا» و مشاوره های ارزشمند یا روانکاوی های پیچیده و حساس خیرِ زیادی ندیده ایم!
آن را می بینیم، با دیگران هم می بینیم!
==================
آموزش=سياست
سیاست=آموزش
آگاهانه ببینیم و نقادانه درس بگیریم. 👆
پیشرفت های بزرگی در این اواخر داشته است که می توانند پرده های بزرگ از راز های بزرگ هستی بشر بردارند، راز هایی مثل زبان، ذهن، حسِ معنویت و نیاز به آن، نیاز به خودشکوفایی، و از همه کلی تر، راز های شکل گیری کل فرهنگ بشری.
دکتر عبدالرحمن نجل رحیم در ایران، یکی از مطرح ترین پژوهشگرانِ علاقمند و صاحب قلمِ این مباحث است که شگفتی های این دانش را در کتاب هایش با ما در میان می گذارد.
مراقبه ی غیر فرقه ایْ رابطه ی موثقی با این دانش عینی دارد.
در همین کانال، با جستجوی کلمه ی «مراقبه» می توان مطالبی جدی و علمی را در همین باره مطالعه کرد.
ویدئوی بالا 👆، حاصل تلاش مشترک چندین نفر و حسین محمدی زاده (مترجم تلاش گر) است.
اهمیتِ گزارش ارزنده ی کوتاهی که خواهید دید در آن است که
اولا: استعداد بسیار شگفت آورِ شکل پذیریِ مغز را نشان می دهد،
ثانیا: از مشکل های بزرگ روانی (ترس، تنش، اضطراب و افسردگی) و فضیلت های شفقت و مهر و ... حرف می زند و مدرکی قابل اعتنا نشان می دهد که ورزه و تمرینِ مراقبه چگونه بر روی دستگاه حس کننده ی همان مشکل ها و فضیلت ها اثر می گذارد و در نتیجه، حس ما را از وقایع اطراف مان واقعی تر کرده و شخصیت مان را رشد می دهد، یعنی همان کاری که روان شناسی و مشاوره ی مدرن، روانپزشکی (با قرص ها و رهیافت های کورمالانه و آزمون و خطا هایش) و روانکاوی (با تحلیل های عینی و بعضاً باداستان گویی ها و تحلیل های خودسرانه و بی پایه ی غیرِعینی اش) صمیمانه تلاش دارند انجام دهند تا رنجی کاهش دهند.
در این ویدئوی عصب شناسانه سَنَدی می بینیم که دانشِ تجربی و کورمالانه ی باستانی ای که در عملْ امتحان هایی را پس داده، به کمک بهروزیِ انسان تیره روزِ دیروز و امروز و فردا می آید!
به کمکِ من و تو و مایی که اِحیاناً از «قرص های آزمون و خطا» و مشاوره های ارزشمند یا روانکاوی های پیچیده و حساس خیرِ زیادی ندیده ایم!
آن را می بینیم، با دیگران هم می بینیم!
==================
آموزش=سياست
سیاست=آموزش
آگاهانه ببینیم و نقادانه درس بگیریم. 👆
Forwarded from هزار خط ناتمام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هدف غایی آیین بودا - شنگ ین
#آیین_بودا، #ذن، #شنگ_ین، #هدف_غایی، #تهیّت
▪️مترجم: حسین محمدیزاده
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
#آیین_بودا، #ذن، #شنگ_ین، #هدف_غایی، #تهیّت
▪️مترجم: حسین محمدیزاده
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
درمان سالاری یا بیماری افروزی
========================
این هنر و شگردهای کلاهبرداری صنایع بسیار کوچک تا بسیار بزرگ و همهی کاسبکارانی است که در جهت منافع خود، ظاهرا مدعیاند برای انسان دردمند نسخه می پیچند و او را درمان میکنند. پزشک و درمانگر و یاریگرِ صالح و سالم و همدل یا دلسوز هم وجود دارد، اما رفتارش جز این است. نمونههایش را در سرزمینمان داشتهایم، و هنوز هم داریم. اینان سلبریتی نیستند، گمنام میمانند، اما انسان را در نظر دارند. شوایتزر، نورالحکما و دکتر محمد حسین مرندیان سه نمونه از آنان هستند.
اما دریغا که نه پزشکی امروز در صنعتِ جهانیِ پزشکی، محلی به این نمونههای ارجمند انسانی میگذارد، و نه شرایط محلهی بلازدهی ما امکان رواج این اخلاق و رفتار را میدهد.
درست تر آن است که قبل از هر چیز پیشنهاد ایوان ایلیچ را بهخاطر بسپاریم و عمل کنیم تا کمتر اسیر دامچالههای صنعت پزشکی امروز بشویم، مگر در موارد بسیار خاص و نادر. او میگفت:
ما باید هنر رنج کشیدن را هم یاد بگیریم، باید یاد بگیریم با رنج کنار بیاییم، باید هنر کنار آمدن با خیلی از دردهای جسمی و دردهای ناتوانی و پیری را یاد بگیریم و دست از تقلا برای طولانی کردن عمر زندگی با کیفیت پایین برداریم. (آدمی قبلا سرافراز که قرار است سی سال پوشک شود، جز خفت و تمسخر چیزی دیگر از این عمر بیکیفیت حس نخواهد کرد.) و خود را اسیر شرارتهای کارتلهای تجهیزات پزشکی و داروسازی نکنیم.
[کسی به گاندی مراجعه میکند. درد لاعلاجی دارد. از او مشورت میخواهد برای خودکشی. گاندی میگوید آدمی که میبیند وجودش هیچ فایده ای برای دیگران ندارد و کارهایش را هم دیگران باید انجام دهند، خود باید تصمیم بگیرد که خود را خلاص کند. منتها، من به شما پیشنهاد میدهم که اگر خواستی این کار را بکنی، خودت را در رودخانه نینداز، بلکه با گرسنگی دادن تا سرحد مرگ شروع کن، تا در میانهی راه اگر پشیمان شدی و بازهم زنده ماندن در همین وضع قبلی را دوست داشتی، بتوانی تجدید نظر کنی.]
===================
روبه فیض در کانال ها و سایت های ارزشمند خود از این نوع مشکل ها هم یاد میکند:
شما را به خواندن نوشتهی او در فرستهی زیر 👇یا
در این لینک دعوت میکنم:
👇
https://t.me/roozbehfeiz/304https://t.me/GahFerestGhKeshani/4287
مطالب بیشتر در حواشی همین بحث:
غذایی که میخوریم و باقیِ ماجرا!
چرا نمیخواهید و نمیتوانید تن سالمتری داشتهباشید؟!
ما مردم چه میخوریم؟ هیچ خبر دارید؟
========================
این هنر و شگردهای کلاهبرداری صنایع بسیار کوچک تا بسیار بزرگ و همهی کاسبکارانی است که در جهت منافع خود، ظاهرا مدعیاند برای انسان دردمند نسخه می پیچند و او را درمان میکنند. پزشک و درمانگر و یاریگرِ صالح و سالم و همدل یا دلسوز هم وجود دارد، اما رفتارش جز این است. نمونههایش را در سرزمینمان داشتهایم، و هنوز هم داریم. اینان سلبریتی نیستند، گمنام میمانند، اما انسان را در نظر دارند. شوایتزر، نورالحکما و دکتر محمد حسین مرندیان سه نمونه از آنان هستند.
اما دریغا که نه پزشکی امروز در صنعتِ جهانیِ پزشکی، محلی به این نمونههای ارجمند انسانی میگذارد، و نه شرایط محلهی بلازدهی ما امکان رواج این اخلاق و رفتار را میدهد.
درست تر آن است که قبل از هر چیز پیشنهاد ایوان ایلیچ را بهخاطر بسپاریم و عمل کنیم تا کمتر اسیر دامچالههای صنعت پزشکی امروز بشویم، مگر در موارد بسیار خاص و نادر. او میگفت:
ما باید هنر رنج کشیدن را هم یاد بگیریم، باید یاد بگیریم با رنج کنار بیاییم، باید هنر کنار آمدن با خیلی از دردهای جسمی و دردهای ناتوانی و پیری را یاد بگیریم و دست از تقلا برای طولانی کردن عمر زندگی با کیفیت پایین برداریم. (آدمی قبلا سرافراز که قرار است سی سال پوشک شود، جز خفت و تمسخر چیزی دیگر از این عمر بیکیفیت حس نخواهد کرد.) و خود را اسیر شرارتهای کارتلهای تجهیزات پزشکی و داروسازی نکنیم.
[کسی به گاندی مراجعه میکند. درد لاعلاجی دارد. از او مشورت میخواهد برای خودکشی. گاندی میگوید آدمی که میبیند وجودش هیچ فایده ای برای دیگران ندارد و کارهایش را هم دیگران باید انجام دهند، خود باید تصمیم بگیرد که خود را خلاص کند. منتها، من به شما پیشنهاد میدهم که اگر خواستی این کار را بکنی، خودت را در رودخانه نینداز، بلکه با گرسنگی دادن تا سرحد مرگ شروع کن، تا در میانهی راه اگر پشیمان شدی و بازهم زنده ماندن در همین وضع قبلی را دوست داشتی، بتوانی تجدید نظر کنی.]
===================
روبه فیض در کانال ها و سایت های ارزشمند خود از این نوع مشکل ها هم یاد میکند:
شما را به خواندن نوشتهی او در فرستهی زیر 👇یا
در این لینک دعوت میکنم:
👇
https://t.me/roozbehfeiz/304https://t.me/GahFerestGhKeshani/4287
مطالب بیشتر در حواشی همین بحث:
غذایی که میخوریم و باقیِ ماجرا!
چرا نمیخواهید و نمیتوانید تن سالمتری داشتهباشید؟!
ما مردم چه میخوریم؟ هیچ خبر دارید؟
Telegram
روزبه فیض
بیماریافروزان و بیماریهای دروغین
روزبه فیض
بیماریافروزی به معنای گسترش سودجویانهٔ مرزهای تعریفشدهٔ بیماریها در جامعه است. هدف بیماریافروزی گسترش بازار خدمات درمانی از طریقِ ترغیب بخش بیشتری از جامعه به استفادهٔ بیشتر از آنهاست. شرکتهای داروسازی،…
روزبه فیض
بیماریافروزی به معنای گسترش سودجویانهٔ مرزهای تعریفشدهٔ بیماریها در جامعه است. هدف بیماریافروزی گسترش بازار خدمات درمانی از طریقِ ترغیب بخش بیشتری از جامعه به استفادهٔ بیشتر از آنهاست. شرکتهای داروسازی،…
Forwarded from روزبه فیض | یادداشتها و ترجمهها
بیماریافروزان و بیماریهای دروغین
روزبه فیض
بیماریافروزی به معنای گسترش سودجویانهٔ مرزهای تعریفشدهٔ بیماریها در جامعه است. هدف بیماریافروزی گسترش بازار خدمات درمانی از طریقِ ترغیب بخش بیشتری از جامعه به استفادهٔ بیشتر از آنهاست. شرکتهای داروسازی، پزشکان و طیف گستردهای از ارائه دهندگان خدمات درمانی از بیماریافروزی سود میبرند. مبلغان بیماریافروزی معمولاً خود را بیماریافروز نمیدانند، چرا که منطق بیماریافروزی معمولاً به صورت معیارها و شاخصهای حرفهای، تخصصی و دارای پشتوانهٔ علمی به آنها معرفی میشود. متقاعد کردن افراد سالم به اینکه دچار نوعی بیماری هستند بسیار سودآور است. شرکتهای بزرگ داروسازی فعالانه در تلاش برای تعریف بیماریهای جدید یا بازتعریف بیماریهای موجود هستند و آنها را به خدماتدهندگان و خدماتگیرندگان معرفی میکنند.
آغاز بیماریافروزی به اواخر قرن نوزدهم و اختراع «لیسترین» باز میگردد. در آن زمان از لیسترین برای ضدعفونی در جراحی استفاده میشد، اما از سال ۱۸۹۵ به بعد مخترعانش آن را به عنوان داروی دهانی به دندانپزشکان معرفی کردند. در سال ۱۹۱۴ لیسترین به اولین دارویِ دهانشویهای در آمریکا تبدیل شد که میشد آن را بدونِ نسخهٔ پزشک خریداری نمود، ولی تولید کنندگان آن هنوز نمیدانستند که داروی اختراعیشان درمان چه دردی است. آنها برای فروش بیشتر به یک «بیماری» احتیاج داشتند تا تقاضا برای لیسترین در جامعه ایجاد شود و به این ترتیب یک بیماری برای خودشان دست و پا کردند به نام هالیتوز. این نام به واسطهٔ کارزارِ تبلیغاتیِ تولیدکنندگان لیسترین مشهور شد. آنها کاری کردند که بدبوییِ دهان به عنوان بیماری هالیتوز در اذهانِ عمومی جا بیفتد. به مردم میگفتند که این بیماری تأثیرات مخرب زیادی روی روابط عاشقانه، زناشویی و شغلی دارد. به تدریج، مردم آمریکا احساس کردند که از بیماریِ هالیتوز (بویِ بد دهان) رنج میبرند. بوی بد دهان شهرت کشندهای یافت و بیتوجهی به درمان آن میتوانست برای فرد گران تمام شود. ترفندی که آنها به کار بردند این بود: یک اختلالِ جزئی یا وضعیتی معمولی را چنان منفی جلوه دهید که به صورت یک بیماری و اختلالِ غیرقابلِ تحمل جلوه کند که درمان آن اولاً ضروری است و ثانیاً نیازمندِ استفاده از کالاهای دارویی و خدماتِ درمانی است. ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناسی آمریکایی، به شدت این ترفندهای بیماریافروزانه را نکوهش میکرد و میگفت «باید با مبدعان این آگهیها، بدون هیچ رحمی، به مثابهِ دشمن مردم برخورد کرد.»
لین پهیِر در کتاب خود به نام «بیماریافروزان—چگونه پزشکان، شرکتهای داروسازی و شرکتهای بیمه شما را بیمار جلوه میدهند» چند روش مرسوم بیماریافروزی را معرفی میکند:
🔹 یک کارکرد معمولی بدن را در نظر بگیرید و طوری وانمود کنید که مشکلی در آن وجود دارد که نیازمند درمان است.
🔹 رنجی که ضرورتاً وجود ندارد را تشریح کنید.
🔹 بخش بزرگی از جمعیت جامعه را به عنوان کسانی معرفی کنید که محتملاً از «بیماری» مورد نظرتان رنج میبرند.
🔹 شرایطی را تعریف کنید که به صورت «بیماری کمبود» یا «بیماری عدم توازن هورمونی» جلوه کند.
🔹 پزشکانی را اجیر کنید تا پیامی معین دربارهٔ بیماری مورد نظرتان را تکرار و ترویج کنند.
🔹 به کمک استفادهٔ گزینشی از آمارها دربارهٔ مزایای درمان مورد نظرتان اغراق کنید.
🔹 درمان مورد نظرتان را بیخطر جلوه دهید.
🔹 یک نشانهٔ معمولی که به هر دلیلی میتواند به وجود آمده باشد را در نظر بگیرید و طوری دربارهاش حرف بزنید که اینطور به نظر برسد که نشانهٔ یک بیماری جدی است.
بیماریافروزی یا تولیدِ مصنوعی بیماری تا به امروز نیز ادامه یافته و به واسطهٔ آن میزان شیوعِ بسیاری از بیماریها یا اختلالات جزئی نسبت به نُرمهای از پیشتعیینشدهٔ سلامتی آنچنان بزرگنمایی میشود که تقریباً به صورتِ بیماریهای همهگیر در جامعه جا میافتند. در این میان میتوان به اختلالِ نعوظ، اختلالاتِ جنسی در زنان، اختلالِ دوقطبی یعنی تغییراتِ شدیدِ خلقی بینِ شیدایی و افسردگی، اختلال کمتوجّهی-بیشفعالی، سندرم پای بیقرار که نوعی اختلال خواب است، پوکی استخوان، کمرویی اجتماعی، سندرم رودهٔ تحریکپذیر و ریزشِ مو اشاره کرد که از بارزترین نمونههای بیماریافروزی هستند. این درست که اینها در مواقعی واقعاً در سطحِ بیمارکنندهای رخ میدهند، اما به واسطهٔ فعالیتهای بیوقفهٔ بیماریافروزان شدت و میزانِ شیوعِ آنها با مقاصدِ مشخصِ تجاری و به طورِ سازمانیافته بزرگنمایی شده است. بنابراین از نظرگاه اجتماعی میتوان آنها را بیماریهایی دروغین نامید.
📌 توجه: این متن دارای زیرنویس است. به متن اصلی در وبگاه کارگاه مراجعه کنید: 👇
https://goo.gl/hS9k4E
روزبه فیض
بیماریافروزی به معنای گسترش سودجویانهٔ مرزهای تعریفشدهٔ بیماریها در جامعه است. هدف بیماریافروزی گسترش بازار خدمات درمانی از طریقِ ترغیب بخش بیشتری از جامعه به استفادهٔ بیشتر از آنهاست. شرکتهای داروسازی، پزشکان و طیف گستردهای از ارائه دهندگان خدمات درمانی از بیماریافروزی سود میبرند. مبلغان بیماریافروزی معمولاً خود را بیماریافروز نمیدانند، چرا که منطق بیماریافروزی معمولاً به صورت معیارها و شاخصهای حرفهای، تخصصی و دارای پشتوانهٔ علمی به آنها معرفی میشود. متقاعد کردن افراد سالم به اینکه دچار نوعی بیماری هستند بسیار سودآور است. شرکتهای بزرگ داروسازی فعالانه در تلاش برای تعریف بیماریهای جدید یا بازتعریف بیماریهای موجود هستند و آنها را به خدماتدهندگان و خدماتگیرندگان معرفی میکنند.
آغاز بیماریافروزی به اواخر قرن نوزدهم و اختراع «لیسترین» باز میگردد. در آن زمان از لیسترین برای ضدعفونی در جراحی استفاده میشد، اما از سال ۱۸۹۵ به بعد مخترعانش آن را به عنوان داروی دهانی به دندانپزشکان معرفی کردند. در سال ۱۹۱۴ لیسترین به اولین دارویِ دهانشویهای در آمریکا تبدیل شد که میشد آن را بدونِ نسخهٔ پزشک خریداری نمود، ولی تولید کنندگان آن هنوز نمیدانستند که داروی اختراعیشان درمان چه دردی است. آنها برای فروش بیشتر به یک «بیماری» احتیاج داشتند تا تقاضا برای لیسترین در جامعه ایجاد شود و به این ترتیب یک بیماری برای خودشان دست و پا کردند به نام هالیتوز. این نام به واسطهٔ کارزارِ تبلیغاتیِ تولیدکنندگان لیسترین مشهور شد. آنها کاری کردند که بدبوییِ دهان به عنوان بیماری هالیتوز در اذهانِ عمومی جا بیفتد. به مردم میگفتند که این بیماری تأثیرات مخرب زیادی روی روابط عاشقانه، زناشویی و شغلی دارد. به تدریج، مردم آمریکا احساس کردند که از بیماریِ هالیتوز (بویِ بد دهان) رنج میبرند. بوی بد دهان شهرت کشندهای یافت و بیتوجهی به درمان آن میتوانست برای فرد گران تمام شود. ترفندی که آنها به کار بردند این بود: یک اختلالِ جزئی یا وضعیتی معمولی را چنان منفی جلوه دهید که به صورت یک بیماری و اختلالِ غیرقابلِ تحمل جلوه کند که درمان آن اولاً ضروری است و ثانیاً نیازمندِ استفاده از کالاهای دارویی و خدماتِ درمانی است. ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناسی آمریکایی، به شدت این ترفندهای بیماریافروزانه را نکوهش میکرد و میگفت «باید با مبدعان این آگهیها، بدون هیچ رحمی، به مثابهِ دشمن مردم برخورد کرد.»
لین پهیِر در کتاب خود به نام «بیماریافروزان—چگونه پزشکان، شرکتهای داروسازی و شرکتهای بیمه شما را بیمار جلوه میدهند» چند روش مرسوم بیماریافروزی را معرفی میکند:
🔹 یک کارکرد معمولی بدن را در نظر بگیرید و طوری وانمود کنید که مشکلی در آن وجود دارد که نیازمند درمان است.
🔹 رنجی که ضرورتاً وجود ندارد را تشریح کنید.
🔹 بخش بزرگی از جمعیت جامعه را به عنوان کسانی معرفی کنید که محتملاً از «بیماری» مورد نظرتان رنج میبرند.
🔹 شرایطی را تعریف کنید که به صورت «بیماری کمبود» یا «بیماری عدم توازن هورمونی» جلوه کند.
🔹 پزشکانی را اجیر کنید تا پیامی معین دربارهٔ بیماری مورد نظرتان را تکرار و ترویج کنند.
🔹 به کمک استفادهٔ گزینشی از آمارها دربارهٔ مزایای درمان مورد نظرتان اغراق کنید.
🔹 درمان مورد نظرتان را بیخطر جلوه دهید.
🔹 یک نشانهٔ معمولی که به هر دلیلی میتواند به وجود آمده باشد را در نظر بگیرید و طوری دربارهاش حرف بزنید که اینطور به نظر برسد که نشانهٔ یک بیماری جدی است.
بیماریافروزی یا تولیدِ مصنوعی بیماری تا به امروز نیز ادامه یافته و به واسطهٔ آن میزان شیوعِ بسیاری از بیماریها یا اختلالات جزئی نسبت به نُرمهای از پیشتعیینشدهٔ سلامتی آنچنان بزرگنمایی میشود که تقریباً به صورتِ بیماریهای همهگیر در جامعه جا میافتند. در این میان میتوان به اختلالِ نعوظ، اختلالاتِ جنسی در زنان، اختلالِ دوقطبی یعنی تغییراتِ شدیدِ خلقی بینِ شیدایی و افسردگی، اختلال کمتوجّهی-بیشفعالی، سندرم پای بیقرار که نوعی اختلال خواب است، پوکی استخوان، کمرویی اجتماعی، سندرم رودهٔ تحریکپذیر و ریزشِ مو اشاره کرد که از بارزترین نمونههای بیماریافروزی هستند. این درست که اینها در مواقعی واقعاً در سطحِ بیمارکنندهای رخ میدهند، اما به واسطهٔ فعالیتهای بیوقفهٔ بیماریافروزان شدت و میزانِ شیوعِ آنها با مقاصدِ مشخصِ تجاری و به طورِ سازمانیافته بزرگنمایی شده است. بنابراین از نظرگاه اجتماعی میتوان آنها را بیماریهایی دروغین نامید.
📌 توجه: این متن دارای زیرنویس است. به متن اصلی در وبگاه کارگاه مراجعه کنید: 👇
https://goo.gl/hS9k4E
درمان سالاری یا بیماری افروزی
======================== این 👆دکتر شوایتزر است
این هنر و شگردهای کلاهبرداری صنایع بسیار کوچک تا بسیار بزرگ و همهی کاسبکارانی است که در جهت منافع خود، ظاهرا مدعیاند برای انسان دردمند نسخه می پیچند و او را درمان میکنند. پزشک و درمانگر و یاریگرِ صالح و سالم و همدل یا دلسوز هم وجود دارد، اما رفتارش جز این است. نمونههایش را در جهان و سرزمینمان داشتهایم، و هنوز هم داریم. اینان سلبریتی نیستند، ممکن است گمنام بمانند، اما انسان را در نظر دارند، دکتر شوایتزر، نورالحکما و دکتر محمد حسین مرندیان دو نمونهی از آنان هستند.
اما دریغا که نه پزشکی امروز در صنعتِ جهانیِ پزشکی، محلی به این نمونههای ارجمند انسانی میگذارد، و نه شرایط محلهی بلازدهی ما امکان رواج این اخلاق و رفتار را میدهد.
درست تر آن است که قبل از هر چیز پیشنهاد ایوان ایلیچ را بهخاطر بسپاریم و عمل کنیم تا کمتر اسیر دامچالههای صنعت پزشکی امروز بشویم، مگر در موارد بسیار خاص، اضطراری و نادر. او میگفت:
برای ادامهْ لطفا کلیک کنید:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4287
======================== این 👆دکتر شوایتزر است
این هنر و شگردهای کلاهبرداری صنایع بسیار کوچک تا بسیار بزرگ و همهی کاسبکارانی است که در جهت منافع خود، ظاهرا مدعیاند برای انسان دردمند نسخه می پیچند و او را درمان میکنند. پزشک و درمانگر و یاریگرِ صالح و سالم و همدل یا دلسوز هم وجود دارد، اما رفتارش جز این است. نمونههایش را در جهان و سرزمینمان داشتهایم، و هنوز هم داریم. اینان سلبریتی نیستند، ممکن است گمنام بمانند، اما انسان را در نظر دارند، دکتر شوایتزر، نورالحکما و دکتر محمد حسین مرندیان دو نمونهی از آنان هستند.
اما دریغا که نه پزشکی امروز در صنعتِ جهانیِ پزشکی، محلی به این نمونههای ارجمند انسانی میگذارد، و نه شرایط محلهی بلازدهی ما امکان رواج این اخلاق و رفتار را میدهد.
درست تر آن است که قبل از هر چیز پیشنهاد ایوان ایلیچ را بهخاطر بسپاریم و عمل کنیم تا کمتر اسیر دامچالههای صنعت پزشکی امروز بشویم، مگر در موارد بسیار خاص، اضطراری و نادر. او میگفت:
برای ادامهْ لطفا کلیک کنید:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4287
درمان سالاری یا بیماری افروزی
==================
🔹 یک کارکرد معمولی بدن را در نظر بگیرید و طوری وانمود کنید که مشکلی در آن وجود دارد که نیازمند درمان است.
🔹 رنجی که ضرورتاً وجود ندارد را تشریح کنید.
🔹 بخش بزرگی از جمعیت جامعه را به عنوان کسانی معرفی کنید که محتملاً از «بیماری» مورد نظرتان رنج میبرند.
🔹 شرایطی را تعریف کنید که به صورت «بیماری کمبود» یا «بیماری عدم توازن هورمونی» جلوه کند.
🔹 پزشکانی را اجیر کنید تا پیامی معین دربارهٔ بیماری مورد نظرتان را تکرار و ترویج کنند.
🔹 به کمک استفادهٔ گزینشی از آمارها دربارهٔ مزایای درمان مورد نظرتان اغراق کنید.
🔹 درمان مورد نظرتان را بیخطر جلوه دهید.
🔹 یک نشانهٔ معمولی که به هر دلیلی میتواند به وجود آمده باشد را در نظر بگیرید و طوری دربارهاش حرف بزنید که اینطور به نظر برسد که نشانهٔ یک بیماری جدی است.
(تصویر بالا👆، پزشک بدون مرز، در برابر چشمانی دردمند)
برای خواندن متن کامل:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4287
==================
🔹 یک کارکرد معمولی بدن را در نظر بگیرید و طوری وانمود کنید که مشکلی در آن وجود دارد که نیازمند درمان است.
🔹 رنجی که ضرورتاً وجود ندارد را تشریح کنید.
🔹 بخش بزرگی از جمعیت جامعه را به عنوان کسانی معرفی کنید که محتملاً از «بیماری» مورد نظرتان رنج میبرند.
🔹 شرایطی را تعریف کنید که به صورت «بیماری کمبود» یا «بیماری عدم توازن هورمونی» جلوه کند.
🔹 پزشکانی را اجیر کنید تا پیامی معین دربارهٔ بیماری مورد نظرتان را تکرار و ترویج کنند.
🔹 به کمک استفادهٔ گزینشی از آمارها دربارهٔ مزایای درمان مورد نظرتان اغراق کنید.
🔹 درمان مورد نظرتان را بیخطر جلوه دهید.
🔹 یک نشانهٔ معمولی که به هر دلیلی میتواند به وجود آمده باشد را در نظر بگیرید و طوری دربارهاش حرف بزنید که اینطور به نظر برسد که نشانهٔ یک بیماری جدی است.
(تصویر بالا👆، پزشک بدون مرز، در برابر چشمانی دردمند)
برای خواندن متن کامل:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4287
شاره جان، سهراب محمدی، زبانْ کردیِ کُرمانجیِ خراسان (مشترک با کُرمانجیِ ترکیه)
شارهجان، راویِ رنجی است که جنگ (یا همان بازیِ بزرگان) در کنار هزاران رنجِ دیگر، به جان و روحِ عابرانِ پیاده میاندازد.
ترانهْ روایتگرِِ جنگ در منطقهی بجنورد قدیم بوده و از جداییها میگوید در دو طرفِ خطها و مرزها!
موسیقیای بس استثنایی و بارها شنیدنی!
=======================
من که امروز غمگین و ناراحتم، ای جان، شاره جان
چشم و ابروت رو، ای جان، ببینم شاره جان
خودم رو از کجا، ای جان، به تو برسونم، شاره جان
زخم دل رو درمان کن
من همیشه اینجا نمی آیم، ای جان، شاره جان
این حرفها رو باور نمی کنم، ای جان، شاره جان
زخم دل رو درمان کن
امروز که گفتن یار رو دادن
تا به چشم نبینم، به حرف باور نمی کنم
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4294 👇
==================
اینها را هم در خلوت بشنوید تا جانتان تازه شود:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4147
https://t.me/GahFerestGhKeshani/2698
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3564
👇
شارهجان، راویِ رنجی است که جنگ (یا همان بازیِ بزرگان) در کنار هزاران رنجِ دیگر، به جان و روحِ عابرانِ پیاده میاندازد.
ترانهْ روایتگرِِ جنگ در منطقهی بجنورد قدیم بوده و از جداییها میگوید در دو طرفِ خطها و مرزها!
موسیقیای بس استثنایی و بارها شنیدنی!
=======================
من که امروز غمگین و ناراحتم، ای جان، شاره جان
چشم و ابروت رو، ای جان، ببینم شاره جان
خودم رو از کجا، ای جان، به تو برسونم، شاره جان
زخم دل رو درمان کن
من همیشه اینجا نمی آیم، ای جان، شاره جان
این حرفها رو باور نمی کنم، ای جان، شاره جان
زخم دل رو درمان کن
امروز که گفتن یار رو دادن
تا به چشم نبینم، به حرف باور نمی کنم
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4294 👇
==================
اینها را هم در خلوت بشنوید تا جانتان تازه شود:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4147
https://t.me/GahFerestGhKeshani/2698
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3564
👇
Share Jan
Sohrab Mohammadi
شاره جان، سهراب محمدی، زبانْ کردیِ کُرمانجیِ خراسان (مشترک با کُرمانجیِ ترکیه)
شارهجان، راویِ رنجی است که جنگ (یا همان بازیِ بزرگان) در کنار هزاران رنجِ دیگر، به جان و روحِ عابرانِ پیاده میاندازد.
ترانهْ روایتگرِِ جنگ در منطقهی بجنورد قدیم بوده و از جداییها میگوید در دو طرفِ خطها و مرزها!
موسیقیای بس استثنایی و بارها شنیدنی!
=======================
من که امروز غمگین و ناراحتم، ای جان، شاره جان
چشم و ابروت رو، ای جان، ببینم شاره جان
خودم رو از کجا، ای جان، به تو برسونم، شاره جان
زخم دل رو درمان کن
من همیشه اینجا نمی آیم، ای جان، شاره جان
این حرفها رو باور نمی کنم، ای جان، شاره جان
زخم دل رو درمان کن
امروز که گفتن یار رو دادن
تا به چشم نبینم، به حرف باور نمی کنم.
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4292
==================
اینها را هم در خلوت بشنوید تا جانتان تازه شود:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4147
https://t.me/GahFerestGhKeshani/2698
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3564
شارهجان، راویِ رنجی است که جنگ (یا همان بازیِ بزرگان) در کنار هزاران رنجِ دیگر، به جان و روحِ عابرانِ پیاده میاندازد.
ترانهْ روایتگرِِ جنگ در منطقهی بجنورد قدیم بوده و از جداییها میگوید در دو طرفِ خطها و مرزها!
موسیقیای بس استثنایی و بارها شنیدنی!
=======================
من که امروز غمگین و ناراحتم، ای جان، شاره جان
چشم و ابروت رو، ای جان، ببینم شاره جان
خودم رو از کجا، ای جان، به تو برسونم، شاره جان
زخم دل رو درمان کن
من همیشه اینجا نمی آیم، ای جان، شاره جان
این حرفها رو باور نمی کنم، ای جان، شاره جان
زخم دل رو درمان کن
امروز که گفتن یار رو دادن
تا به چشم نبینم، به حرف باور نمی کنم.
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4292
==================
اینها را هم در خلوت بشنوید تا جانتان تازه شود:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4147
https://t.me/GahFerestGhKeshani/2698
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3564
Forwarded from هزار خط ناتمام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
صنعت خودیاری - مارک مٓنسون
#روانشناسی، #خودیاری، #مارک_منسون، #هنر_بیخیالی
▪️مترجم: حسین محمدیزاده
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
#روانشناسی، #خودیاری، #مارک_منسون، #هنر_بیخیالی
▪️مترجم: حسین محمدیزاده
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
Forwarded from هزار خط ناتمام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فلسفه - باروخ اسپینوزا
#مدرسه_زندگی، #فلسفه، #اسپینوزا، #دین_سنتی، #خدا، #وحدت_وجود، #اخلاق
▪️مترجم: حسین محمدیزاده
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
#مدرسه_زندگی، #فلسفه، #اسپینوزا، #دین_سنتی، #خدا، #وحدت_وجود، #اخلاق
▪️مترجم: حسین محمدیزاده
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
گاه فرست غلامعلی کشانی
🎥 فلسفه – باروخ اسپینوزا ✍️ حسین محمدی زاده 🔅 باروخ اسپینوزا، زادهی ۲۴ نوامبر ۱۶۳۲ و درگذشتهی ۲۱ فوریه ۱۶۷۷، فیلسوف مشهور هلندی است. وی یکی از بزرگترین خردگرایان فلسفهی قرن هفدهم و زمینهساز ظهور نقد مذهبی و همچنین عصر روشنگری در قرن هجدهم بهشمار میرود.…
دو گزارش خوب، ودر بارهی یکی از شریفترین و امروزیترین فیلسوفان دورهی روشنگری. در باره ی اسپینوزا مطالب دیگری میتوانید در این کانال ببینید و به زودی هم گزارشی در سایتِ عدم خشونت خواهید دید:
تصویر کوچک بالا سمت چپ را هم لطفا کلیک کنید.
هر دو کار با ترجمهی حسین محمدی زاده.
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4297
تصویر کوچک بالا سمت چپ را هم لطفا کلیک کنید.
هر دو کار با ترجمهی حسین محمدی زاده.
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4297
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
فلسفه - باروخ اسپینوزا
#مدرسه_زندگی، #فلسفه، #اسپینوزا، #دین_سنتی، #خدا، #وحدت_وجود، #اخلاق
▪️مترجم: حسین محمدیزاده
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
#مدرسه_زندگی، #فلسفه، #اسپینوزا، #دین_سنتی، #خدا، #وحدت_وجود، #اخلاق
▪️مترجم: حسین محمدیزاده
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
"اگر روزگار صاحبی داشت"
برای "مریم میرزاخانی"ها و موتزارتهایی که «تازه به دنیا آمده» از دست میروند!
نوشتهای تازه در سایت عدم خشونت برای تامل آهسته و همدلانه:
ghkeshani.com/ifanyguardiantobe
امروز سالگرد درگذشت مریم میرزاخانی بود!
برای "مریم میرزاخانی"ها و موتزارتهایی که «تازه به دنیا آمده» از دست میروند!
نوشتهای تازه در سایت عدم خشونت برای تامل آهسته و همدلانه:
ghkeshani.com/ifanyguardiantobe
امروز سالگرد درگذشت مریم میرزاخانی بود!
Forwarded from مدرسه زندگی فارسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کمی پادزهر برای تلخی های زمانه!
مدرسه زندگی👆، تا حالا به ما چیز یاد داده، البته به همت ایمان فانی هم، که کلیپ هاش رو با صدای آرامش بخش و زیباش، برامون ترجمه و روایت می کنه!
مدرسه زندگی👆، تا حالا به ما چیز یاد داده، البته به همت ایمان فانی هم، که کلیپ هاش رو با صدای آرامش بخش و زیباش، برامون ترجمه و روایت می کنه!