HowToChangeTheWorld_Bornsteinچگونه_دنیا_را_تغییر_دهیم_کارآفرینان.pdf
2.8 MB
چگونه جهان را تغییر بدهیم؟
(کارآفرینان اجتماعی و قدرت ایدههای نو، دیوید بـُرنِشْتاین)
===============ه
تغییر جهان با سه کتاب؟
اشتباه نکنید!
با کتاب هیچ معجزهای رخ نمیدهد،
اما با عمل شاید!
===============ه
زاپاتیستا: "عمل متحد میکند، کلام تفرقه میاندازد!"
===============ه
باز هم دو کتابِ دیگر برای تغییر جهان، راهنماهای خود آستینبالازنی! :
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4206
- چگونه جهان را تغییر دهیم👆، جانپل فلینتوف، مهرناز شیرازی عدل، نشر هنوز: ۸۸۸۱۰۹۹۱ (۰۲۱)
t.me/GahFerestGhKeshani/4207
- ۵۰ واقعیت که جهان را باید تغییر دهند👆، جسیکا ویلیامز، غلامعلی کشانی، نگاه معاصر، تلفن: ۰۲۱۲۲۴۴۸۴۱۹ ، فایل در این کانال و سایت عدم خشونت.
============ه
- برای زاپاتیستا نک: ویکی پدیای انگلیسی
- برای داشتنِ سوختبارِ بقا و حرکت در مسیر تغییر خود و کمک به تغییر خانواده و جهانِ بیرون، شاید این دو ایپزود بهکار بیایند:
پادکست مدرسه زندگی فارسی، اپیزود 113، ویکتور فرانکل
https://castbox.fm/vb/272203083
پادکستِ بی پلاس، اپیزودِ ۱۵۷، تغییر، بحثی بسیار هوشمندانه!
https://castbox.fm/vb/670964925
(کارآفرینان اجتماعی و قدرت ایدههای نو، دیوید بـُرنِشْتاین)
===============ه
تغییر جهان با سه کتاب؟
اشتباه نکنید!
با کتاب هیچ معجزهای رخ نمیدهد،
اما با عمل شاید!
===============ه
زاپاتیستا: "عمل متحد میکند، کلام تفرقه میاندازد!"
===============ه
باز هم دو کتابِ دیگر برای تغییر جهان، راهنماهای خود آستینبالازنی! :
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4206
- چگونه جهان را تغییر دهیم👆، جانپل فلینتوف، مهرناز شیرازی عدل، نشر هنوز: ۸۸۸۱۰۹۹۱ (۰۲۱)
t.me/GahFerestGhKeshani/4207
- ۵۰ واقعیت که جهان را باید تغییر دهند👆، جسیکا ویلیامز، غلامعلی کشانی، نگاه معاصر، تلفن: ۰۲۱۲۲۴۴۸۴۱۹ ، فایل در این کانال و سایت عدم خشونت.
============ه
- برای زاپاتیستا نک: ویکی پدیای انگلیسی
- برای داشتنِ سوختبارِ بقا و حرکت در مسیر تغییر خود و کمک به تغییر خانواده و جهانِ بیرون، شاید این دو ایپزود بهکار بیایند:
پادکست مدرسه زندگی فارسی، اپیزود 113، ویکتور فرانکل
https://castbox.fm/vb/272203083
پادکستِ بی پلاس، اپیزودِ ۱۵۷، تغییر، بحثی بسیار هوشمندانه!
https://castbox.fm/vb/670964925
آنانی که میمانند!
اوضاع را همه میدانیم.
هر روزه "در این برههی حساس کنونی" بودهایم. سال ها است که بودهایم. هر بار هم که داشتهایم به این یا آن برهه عادت میکردیم، باز هم "برههی کنونیِ" حساستری را اعلام کردهاند و روز از نو روزی از نو.
دریغا از این مردمانِ بس نجیب!
"ما را به سختجانیِ خود این گمان نبود!"
در نتیجهی همین برههها، آدمهای زیادی، در طولِ این دوران، یا از سرِ ناچاری و نومیدی، یا دلشان خواسته است که راه از هر دو طرف باز باشد و در سرزمینی دیگر نفس بکشند و بمانند، یا بروند و بیایند.
اما موجِ سهمگینِ این خواسته از سالِ پیش (۱۴۰۱) خیلی شدید شده، خیلی! بهشکلی که ممکن است حتی در خانوارهایی که جزو "خانوار بقا" هم هستند بتوانی این حس را در جوانترها ببینی، حتی در نوجوانان. شهری و روستایی هم ندارد، چون موبایل در روستا هم نفوذ کرده.
و این حقِ انسان است! مخصوصا انسانی جوان که بهنظرش هیچ نوری در آخرِ این تونلِ تاریک نمیبیند.
بیان این حس، و تلاش برای عملی کردن آن در اقشارِ مطلعتر و برخوردارتر شروع شده است، و در بیشتر موارد با تاکید بر آموزش زبان و گرفتنِ مدرکِ معتبرِ دانشگاهی یا بهشکل ورود قاچاقی به سرزمینهایی دیگر.
حالا دیگر بمبِ خوشهایِ مهاجرت منفجر شده است.
پس چه باید کرد؟
همهی این داوطلبانِ مهاجرت از گروههایی هستند که یا الان مشغول بهکار اند و یا در آیندهای نزدیک باید مشغول بشوند. اینها اگر که بتوانند بروند، علی (: ما) میماند و حوضاش. ما میمانیم و این همه چالههایی که فعلا داریم و بعدا هم بیشتر میشوند. چالههایی که باید پر بشوند.
باید فکری کرد برای خودمان، "خودمان"هایی که میخواهند بروند، اما قطعا نمیتوانند، چون هزار جور مانع واقعی دارند؛ پول، تحصیلات، مهارت، ... ؛ یا آن "خودمان"ی که همهی اینها را دارند یا ندارند، اما معتقد اند باید حتما بمانند و در همینجا کاری برای وضع و حالخود کنند، و شاید بالاتر از آن، کاری هم برای وضعوحال همه بکنند و شمعهایی «ریزوم»ی* در همین تونلِ تاریک روشن کنند که به روشناییِ تابناکِ این مغاک بدل شود.
اینها باید تابآوریِ موثر کنند تا، بیرون از دایرهی دروغ، زنده بمانند و سرافراز، و اگر هم خواستند و توانستند زندگی ببخشند.
تابآوری به معنای توانایی مقابله با شرایط دشوار و پاسخ انعطافپذیر به فشارهای زندگی است، به افراد قدرت میدهد تا با مشکلاتِ پیشِرو مواجههی سالم داشته باشند، سختیها را کنار بزنند، نشکنند، با جریان زندگی حرکت کنند، و با موقعیتهای غیرِمنتظره کنار بیایند، کنار آمدنی فعال و نه منفعل.
البته هستند کسانی که میمانند، دلیلشان؟ چون همینجا، جایی است برای پولِ بیشتر، رفاه بیشتر، قدرتِ بیشتر و کاسبیِ بهتر. خلاصه این که این وضعوحال برایشان "کویت" است. پس اینان مِصداقِ "خودمان" نیستند.
شما چه پیشنهادهای مشخصی برای آنانی که میمانند دارید تا، در خلاصهی کلام، نَپُکـَّـند، باز هم زندهدل باشند و شاید شمعی هم در دلِ تاریکی روشن کنند برای خود و دیگران؟
از شما دوستان دعوت میکنم پیشنهاد و نظرتان را با تامل، و بهشکلِ کمی مشروح (و نه چند خط)، با زبانی ساده، بفرستید تا دیگران و دیگران هم استفاده کنند (با نام یا بینام).
لطفا در نوشتهتان از افراد، سازمانها و عملکردشان اسم نبرید. داستانِ بیشترشان را، کموزیاد، همگی میدانیم. اصلا نیازی نیست به اینکار، چون فایدهای هم ندارد.
قرار نیست عقدهگشایی و درد دل و تخدیر روانی کنیم. قرار نیست وارد شعبدهبازیها و سیرکها و مضحکههای سَنَواتیِ رایج بشویم. بلکه قرار است پرسشِ درست مطرح کنیم و (در صورتِ امکان) پیشنهادهایی در پاسخِ پرسشی بدهیم.
تمرکز بر روی کردههای دیگران، بیشتر، حاشیهها و دفاعهایی است روانی، برونفکنانه، "آگاهانه یا ناخودآگاه" برای توجیه بیعملی، نپذیرفتنِ بارِ تغییر و بارِ مسئولیتِ انتخابهای فردی، جمعی و ملی.
باید فرق گذاشت بینِ علتهای بیرون از ارادهی ما در ایجادِ وضعیت، با مسئولیتِ عینی و قطعیِ فرد و جمع در برابر همان وضعیتِ موجود:
پس لطفا فقط طرح دقیقترِ پرسش و راهکار، حتی اگر یک مورد باشد!
===============ه
* برای ریزوم، نک: همین کانال و ویکیپدیای فارسی
برای کمک به نَپُکّیدن و داشتنِ سوختبارِ بقا و حرکت، شاید این پیشنهادهای مشخص ویکتور فرانکل، معنا درمانگر، و اپیزودِ تغییر در پادکستِ بیپلاس بهکار بیایند:
پادکست مدرسه زندگی فارسی، اپیزودِ ویکتور فرانکل، شماره 113:
https://castbox.fm/vb/272203083
پادکستِ بی پلاس، اپیزودِ تغییر، شماره ۱۵۷، بحثی بسیار بهروز و هوشمندانه برای تغییرِ حال و روز ما!
https://castbox.fm/vb/670964925
و یکی از راهحلها:
دولتشهر موازی ، در همین کانال
اوضاع را همه میدانیم.
هر روزه "در این برههی حساس کنونی" بودهایم. سال ها است که بودهایم. هر بار هم که داشتهایم به این یا آن برهه عادت میکردیم، باز هم "برههی کنونیِ" حساستری را اعلام کردهاند و روز از نو روزی از نو.
دریغا از این مردمانِ بس نجیب!
"ما را به سختجانیِ خود این گمان نبود!"
در نتیجهی همین برههها، آدمهای زیادی، در طولِ این دوران، یا از سرِ ناچاری و نومیدی، یا دلشان خواسته است که راه از هر دو طرف باز باشد و در سرزمینی دیگر نفس بکشند و بمانند، یا بروند و بیایند.
اما موجِ سهمگینِ این خواسته از سالِ پیش (۱۴۰۱) خیلی شدید شده، خیلی! بهشکلی که ممکن است حتی در خانوارهایی که جزو "خانوار بقا" هم هستند بتوانی این حس را در جوانترها ببینی، حتی در نوجوانان. شهری و روستایی هم ندارد، چون موبایل در روستا هم نفوذ کرده.
و این حقِ انسان است! مخصوصا انسانی جوان که بهنظرش هیچ نوری در آخرِ این تونلِ تاریک نمیبیند.
بیان این حس، و تلاش برای عملی کردن آن در اقشارِ مطلعتر و برخوردارتر شروع شده است، و در بیشتر موارد با تاکید بر آموزش زبان و گرفتنِ مدرکِ معتبرِ دانشگاهی یا بهشکل ورود قاچاقی به سرزمینهایی دیگر.
حالا دیگر بمبِ خوشهایِ مهاجرت منفجر شده است.
پس چه باید کرد؟
همهی این داوطلبانِ مهاجرت از گروههایی هستند که یا الان مشغول بهکار اند و یا در آیندهای نزدیک باید مشغول بشوند. اینها اگر که بتوانند بروند، علی (: ما) میماند و حوضاش. ما میمانیم و این همه چالههایی که فعلا داریم و بعدا هم بیشتر میشوند. چالههایی که باید پر بشوند.
باید فکری کرد برای خودمان، "خودمان"هایی که میخواهند بروند، اما قطعا نمیتوانند، چون هزار جور مانع واقعی دارند؛ پول، تحصیلات، مهارت، ... ؛ یا آن "خودمان"ی که همهی اینها را دارند یا ندارند، اما معتقد اند باید حتما بمانند و در همینجا کاری برای وضع و حالخود کنند، و شاید بالاتر از آن، کاری هم برای وضعوحال همه بکنند و شمعهایی «ریزوم»ی* در همین تونلِ تاریک روشن کنند که به روشناییِ تابناکِ این مغاک بدل شود.
اینها باید تابآوریِ موثر کنند تا، بیرون از دایرهی دروغ، زنده بمانند و سرافراز، و اگر هم خواستند و توانستند زندگی ببخشند.
تابآوری به معنای توانایی مقابله با شرایط دشوار و پاسخ انعطافپذیر به فشارهای زندگی است، به افراد قدرت میدهد تا با مشکلاتِ پیشِرو مواجههی سالم داشته باشند، سختیها را کنار بزنند، نشکنند، با جریان زندگی حرکت کنند، و با موقعیتهای غیرِمنتظره کنار بیایند، کنار آمدنی فعال و نه منفعل.
البته هستند کسانی که میمانند، دلیلشان؟ چون همینجا، جایی است برای پولِ بیشتر، رفاه بیشتر، قدرتِ بیشتر و کاسبیِ بهتر. خلاصه این که این وضعوحال برایشان "کویت" است. پس اینان مِصداقِ "خودمان" نیستند.
شما چه پیشنهادهای مشخصی برای آنانی که میمانند دارید تا، در خلاصهی کلام، نَپُکـَّـند، باز هم زندهدل باشند و شاید شمعی هم در دلِ تاریکی روشن کنند برای خود و دیگران؟
از شما دوستان دعوت میکنم پیشنهاد و نظرتان را با تامل، و بهشکلِ کمی مشروح (و نه چند خط)، با زبانی ساده، بفرستید تا دیگران و دیگران هم استفاده کنند (با نام یا بینام).
لطفا در نوشتهتان از افراد، سازمانها و عملکردشان اسم نبرید. داستانِ بیشترشان را، کموزیاد، همگی میدانیم. اصلا نیازی نیست به اینکار، چون فایدهای هم ندارد.
قرار نیست عقدهگشایی و درد دل و تخدیر روانی کنیم. قرار نیست وارد شعبدهبازیها و سیرکها و مضحکههای سَنَواتیِ رایج بشویم. بلکه قرار است پرسشِ درست مطرح کنیم و (در صورتِ امکان) پیشنهادهایی در پاسخِ پرسشی بدهیم.
تمرکز بر روی کردههای دیگران، بیشتر، حاشیهها و دفاعهایی است روانی، برونفکنانه، "آگاهانه یا ناخودآگاه" برای توجیه بیعملی، نپذیرفتنِ بارِ تغییر و بارِ مسئولیتِ انتخابهای فردی، جمعی و ملی.
باید فرق گذاشت بینِ علتهای بیرون از ارادهی ما در ایجادِ وضعیت، با مسئولیتِ عینی و قطعیِ فرد و جمع در برابر همان وضعیتِ موجود:
پس لطفا فقط طرح دقیقترِ پرسش و راهکار، حتی اگر یک مورد باشد!
===============ه
* برای ریزوم، نک: همین کانال و ویکیپدیای فارسی
برای کمک به نَپُکّیدن و داشتنِ سوختبارِ بقا و حرکت، شاید این پیشنهادهای مشخص ویکتور فرانکل، معنا درمانگر، و اپیزودِ تغییر در پادکستِ بیپلاس بهکار بیایند:
پادکست مدرسه زندگی فارسی، اپیزودِ ویکتور فرانکل، شماره 113:
https://castbox.fm/vb/272203083
پادکستِ بی پلاس، اپیزودِ تغییر، شماره ۱۵۷، بحثی بسیار بهروز و هوشمندانه برای تغییرِ حال و روز ما!
https://castbox.fm/vb/670964925
و یکی از راهحلها:
دولتشهر موازی ، در همین کانال
گاه فرست غلامعلی کشانی
آنانی که میمانند! اوضاع را همه میدانیم. هر روزه "در این برههی حساس کنونی" بودهایم. سال ها است که بودهایم. هر بار هم که داشتهایم به این یا آن برهه عادت میکردیم، باز هم "برههی کنونیِ" حساستری را اعلام کردهاند و روز از نو روزی از نو. دریغا از…
1- در پاسخ به درخواستِ فرستهی پیوست، پاسخ یکی از خوانندگانِ ارجمند را میخوانیم:
===================ه
با سلام جناب کشانی عزیز ؛
در این راستا یک گفتگو خوب در کانال دغدغه ایران بین دکتر فاضلی و دکتر لشکر بلوکی صورت گرفته که من با اجازتون لینک آنرا اینجا به اشتراک میگذارم. خود فایل را نتونستم اینجا بفرستم .
اپیزود ۱۰۳ . توصیه هایی برای آنان که میمانند.
https://t.me/dirancast_official
===================ه
با سلام جناب کشانی عزیز ؛
در این راستا یک گفتگو خوب در کانال دغدغه ایران بین دکتر فاضلی و دکتر لشکر بلوکی صورت گرفته که من با اجازتون لینک آنرا اینجا به اشتراک میگذارم. خود فایل را نتونستم اینجا بفرستم .
اپیزود ۱۰۳ . توصیه هایی برای آنان که میمانند.
https://t.me/dirancast_official
گاه فرست غلامعلی کشانی
آنانی که میمانند! اوضاع را همه میدانیم. هر روزه "در این برههی حساس کنونی" بودهایم. سال ها است که بودهایم. هر بار هم که داشتهایم به این یا آن برهه عادت میکردیم، باز هم "برههی کنونیِ" حساستری را اعلام کردهاند و روز از نو روزی از نو. دریغا از…
2- در پاسخ به درخواستِ فرستهی پیوست، پاسخ یکی از خوانندگانِ بزرگوار را میخوانیم:
(البته با این توضیح که:
- غلامعلی کشانی، شخصا، از تجلیلهایی که از سرِ خرد و لطف میشنود و میخواند برائت میطلبد. اما امیدوار است، مثلِ خیلیها، در جهتِ راستی و درستی و سلامتِ جان و دستها تلاش کند و مثلِ آنها از دیروز خودش بهتر بشود.
او امیدوار است که این کانال وقتها را هدر ندهد و کمی هم فایدهمند باشد.
- نکتهی دیگر آنکه، هر قدر مفصلتر بنویسید، مفیدتر است و نشانهی اعتنایتان به این گفتوگو.
پس لطفا باز هم بنویسید و مفصل هم.)
=================ه
سلام و درود بر جناب کشانی بزرگوار.
در خانواده ما بعد از اینکه تصمیم گرفتیم بمانیم و در کشوری که در آن زاده شدیم زندگی کنیم، چند شمع زندگیمان را روشن کرده است:
- حضور در جمع خوبان. وقتی کسانی مثل استاد ملکیان، دکتر شهبازی، دکتر ایمان فانی، شما و دیگر بزرگان را در فضای مجازی دنبال میکنیم و در نشستهایی که حضور دارند هرطور شده شرکت میکنیم (مثلا بخارا نشستهای دلانگیز زیادی برگزار میکند)، دلمان روشن میشود، کنشگری درست، لذت از داشتهها و استفاده درست از عمر را یاد میگیریم. از گرمای حضور خوبان بهرهمند میشويم.
- تلویزیون و اخبار آن را نمیبینیم و فقط به مقداری از خبرها که برای زندگی ضروری است بسنده میکنیم.
- مناسبت هایی مثل یلدا، جشن تولد، چهارشنبه سوری، نوروز، روز مادر و پدر و .. را بهانه ای برای دورهم بودن، شادی، موسیقی و بازی گروهی میکنیم.
- در خانه آشپزی میکنیم، آخر هفته یا تعطیلات کیک و شیرینی و دسرهای کشورهای مختلف را درست میکنیم، غذای هندی و چینی و عربی و .. را با کمترین هزینه در خانه میپزیم و لذت آشپزی را با لذت غذای جدید همراه میکنیم.
- به گروههای خیریه و جمعیت های اجتماعی تا حد امکان کمک میکنیم و سعی میکنیم همیشه زندگی و شرایط محرومان را پیش چشم داشته باشیم.
- در هیچ شبکه اجتماعی، افراد و اشخاص خودنما و ترویج کننده تجمل را دنبال نمیکنیم حتی اگر دوست قدیمی یا اعضای خانواده باشد. البته کمترین فعالیت در این رسانهها را ترجیح میدهیم چون به سلامت روان نزدیکتر است. کانالهایی مثل کانال وزین شما را میخوانیم.
- برای خرید کتاب، گاهی نشستن در کافه و گاهی سفر برای لذت بردن از زیباییهای ایران پسانداز و هزینه میکنیم.
- شب ها بعد از بازگشت به خانه، موسیقی بیکلام پخش میکنیم (به جای روشن کردن تلویزیون) و به کارهایمان میرسیم.
- با ویدئوهای بسیار خوبی که برای دانلود یا در یوتیوب هست منظم ورزش میکنیم.
- با دوستان صادق قدیمی مان که خارج از ایران هستند ارتباط داریم و از زبان آنها مشکلات و سختیهای هر کشور را میشنویم و به اینکه دنیا آسایشگاه تن نیست بیشتر ایمان میآوریم.
ببخشید طولانی شد. امیدوارم برای کسی مفید باشد و دوستان گرامی تجربیات خود را به اشتراک بگذارند که استفاده کنیم.
سپاسگزارم🌸
===================ه
و نظر یکی دیگر از دوستان در همین باره:
نظارهی طلوع و غروب؛
درختان؛
علف های خودرُو؛
نقاشی؛
کار با دقت و جزئیات بیشتر (کار عمیق، همراه با اوج، غرقهگی یا flow)؛
و زندگی خودانگیخته؛
روشی برای ماندن در ایران عزیزمان.
*ه
شاید
سبک فیلسوفان مثبت نگر فارغ از اینکه در چه جامعه ای زندگی می کنیم، راهگشاست،
هستی و معرفت و سلوک
سه پاسخ برای سه سوال همیشگی بشر، وحدت جهان شمول هستی، خرد و عقلانیت خودانگیخته و بی تقلای اراده ازاد خودآگاه و زندگی با لذت منطقی و عشق بی خویشتن!
(البته با این توضیح که:
- غلامعلی کشانی، شخصا، از تجلیلهایی که از سرِ خرد و لطف میشنود و میخواند برائت میطلبد. اما امیدوار است، مثلِ خیلیها، در جهتِ راستی و درستی و سلامتِ جان و دستها تلاش کند و مثلِ آنها از دیروز خودش بهتر بشود.
او امیدوار است که این کانال وقتها را هدر ندهد و کمی هم فایدهمند باشد.
- نکتهی دیگر آنکه، هر قدر مفصلتر بنویسید، مفیدتر است و نشانهی اعتنایتان به این گفتوگو.
پس لطفا باز هم بنویسید و مفصل هم.)
=================ه
سلام و درود بر جناب کشانی بزرگوار.
در خانواده ما بعد از اینکه تصمیم گرفتیم بمانیم و در کشوری که در آن زاده شدیم زندگی کنیم، چند شمع زندگیمان را روشن کرده است:
- حضور در جمع خوبان. وقتی کسانی مثل استاد ملکیان، دکتر شهبازی، دکتر ایمان فانی، شما و دیگر بزرگان را در فضای مجازی دنبال میکنیم و در نشستهایی که حضور دارند هرطور شده شرکت میکنیم (مثلا بخارا نشستهای دلانگیز زیادی برگزار میکند)، دلمان روشن میشود، کنشگری درست، لذت از داشتهها و استفاده درست از عمر را یاد میگیریم. از گرمای حضور خوبان بهرهمند میشويم.
- تلویزیون و اخبار آن را نمیبینیم و فقط به مقداری از خبرها که برای زندگی ضروری است بسنده میکنیم.
- مناسبت هایی مثل یلدا، جشن تولد، چهارشنبه سوری، نوروز، روز مادر و پدر و .. را بهانه ای برای دورهم بودن، شادی، موسیقی و بازی گروهی میکنیم.
- در خانه آشپزی میکنیم، آخر هفته یا تعطیلات کیک و شیرینی و دسرهای کشورهای مختلف را درست میکنیم، غذای هندی و چینی و عربی و .. را با کمترین هزینه در خانه میپزیم و لذت آشپزی را با لذت غذای جدید همراه میکنیم.
- به گروههای خیریه و جمعیت های اجتماعی تا حد امکان کمک میکنیم و سعی میکنیم همیشه زندگی و شرایط محرومان را پیش چشم داشته باشیم.
- در هیچ شبکه اجتماعی، افراد و اشخاص خودنما و ترویج کننده تجمل را دنبال نمیکنیم حتی اگر دوست قدیمی یا اعضای خانواده باشد. البته کمترین فعالیت در این رسانهها را ترجیح میدهیم چون به سلامت روان نزدیکتر است. کانالهایی مثل کانال وزین شما را میخوانیم.
- برای خرید کتاب، گاهی نشستن در کافه و گاهی سفر برای لذت بردن از زیباییهای ایران پسانداز و هزینه میکنیم.
- شب ها بعد از بازگشت به خانه، موسیقی بیکلام پخش میکنیم (به جای روشن کردن تلویزیون) و به کارهایمان میرسیم.
- با ویدئوهای بسیار خوبی که برای دانلود یا در یوتیوب هست منظم ورزش میکنیم.
- با دوستان صادق قدیمی مان که خارج از ایران هستند ارتباط داریم و از زبان آنها مشکلات و سختیهای هر کشور را میشنویم و به اینکه دنیا آسایشگاه تن نیست بیشتر ایمان میآوریم.
ببخشید طولانی شد. امیدوارم برای کسی مفید باشد و دوستان گرامی تجربیات خود را به اشتراک بگذارند که استفاده کنیم.
سپاسگزارم🌸
===================ه
و نظر یکی دیگر از دوستان در همین باره:
نظارهی طلوع و غروب؛
درختان؛
علف های خودرُو؛
نقاشی؛
کار با دقت و جزئیات بیشتر (کار عمیق، همراه با اوج، غرقهگی یا flow)؛
و زندگی خودانگیخته؛
روشی برای ماندن در ایران عزیزمان.
*ه
شاید
سبک فیلسوفان مثبت نگر فارغ از اینکه در چه جامعه ای زندگی می کنیم، راهگشاست،
هستی و معرفت و سلوک
سه پاسخ برای سه سوال همیشگی بشر، وحدت جهان شمول هستی، خرد و عقلانیت خودانگیخته و بی تقلای اراده ازاد خودآگاه و زندگی با لذت منطقی و عشق بی خویشتن!
گاه فرست غلامعلی کشانی
آنانی که میمانند! اوضاع را همه میدانیم. هر روزه "در این برههی حساس کنونی" بودهایم. سال ها است که بودهایم. هر بار هم که داشتهایم به این یا آن برهه عادت میکردیم، باز هم "برههی کنونیِ" حساستری را اعلام کردهاند و روز از نو روزی از نو. دریغا از…
3- در پاسخ به درخواستِ فرستهی پیوست، پاسخ یکی از خوانندگانِ گرامیِ را میخوانیم:
===================ه
درود بر جناب کشانی عزیز
هرکس که مانده به دلخواه یا ناگزیر،
لاجرم برای چگونه ماندن، نیز راهی خواهد یافت.
این راهها به تعداد آنها که مانده اند، گوناگون است.
اما آنها که به دلخواه ماندهاند، هرچند امیدوارند، اما هُشیارند و منتظرِ روزهای خوش و خرمی در روزگارِ آتی نیستند.
بل آماده ی کارزارند و همواره مهیا برای شرایطی دشوارتر و نابه هنجارتر.
آنها که اینگونه انتخاب کردهاند معنای زیستن و آفتاب درخشان زندگانی را، در اندیشهی مستمر،
یافتن بهترین راهکارها در بدترین شرایط و
ایجاد فرصت ها در دل تهدیدها
می یابند.
بی شک اینان پیروز میدان اند.
اما هیچ کجای عالم مدینه فاضله نیست.
تا وقتی از روابط فوق پیچیدهی نظامِ سلطهی جهانی غافلی، شاید زرق و برق تکنولوژیک و به ظاهر دمکراتیک تو را بفریبد و گمان ببری که در فردوس برینی.
اما به محض آنکه چندی زیستی، و هشیارانه روابط را بررسیدی، متوجه اقسامِ زنجیرها و روشهای بردهسازیِ انسان در نظام جهانی سلطهی سرمایه و رسانهی شرق و غرب میشوی.
آدمی در هر کجای این کرهی خاکی بَرده است، با مراتبی و شرایطی.
قتلِعامِ هزاران انسان بیگناه ظرف چند ماه در غزه و سکوت جهان متمدن، یعنی، نان را در خون انسان میزنی و به حیاتات ادامه میدهی.
حالْ هر کجا که خواهی، باش.
بقول هدایت:
"زندگانیِ ما کاسهی گـُـهی است که ناگزیریم قاشققاشق بخوریم و بَهبَه بگوییم!"
============ه
پاسخ یکی از خوانندگان ارجمند به همین نظر فعلی:
خیلی خوب و دلنشین گفتید چقدر واقعی و تلخ هست نوشته ی هدایت و چه اندازه واقع بین بوده این انسان آنهم در آن سالهای دور !
===================ه
درود بر جناب کشانی عزیز
هرکس که مانده به دلخواه یا ناگزیر،
لاجرم برای چگونه ماندن، نیز راهی خواهد یافت.
این راهها به تعداد آنها که مانده اند، گوناگون است.
اما آنها که به دلخواه ماندهاند، هرچند امیدوارند، اما هُشیارند و منتظرِ روزهای خوش و خرمی در روزگارِ آتی نیستند.
بل آماده ی کارزارند و همواره مهیا برای شرایطی دشوارتر و نابه هنجارتر.
آنها که اینگونه انتخاب کردهاند معنای زیستن و آفتاب درخشان زندگانی را، در اندیشهی مستمر،
یافتن بهترین راهکارها در بدترین شرایط و
ایجاد فرصت ها در دل تهدیدها
می یابند.
بی شک اینان پیروز میدان اند.
اما هیچ کجای عالم مدینه فاضله نیست.
تا وقتی از روابط فوق پیچیدهی نظامِ سلطهی جهانی غافلی، شاید زرق و برق تکنولوژیک و به ظاهر دمکراتیک تو را بفریبد و گمان ببری که در فردوس برینی.
اما به محض آنکه چندی زیستی، و هشیارانه روابط را بررسیدی، متوجه اقسامِ زنجیرها و روشهای بردهسازیِ انسان در نظام جهانی سلطهی سرمایه و رسانهی شرق و غرب میشوی.
آدمی در هر کجای این کرهی خاکی بَرده است، با مراتبی و شرایطی.
قتلِعامِ هزاران انسان بیگناه ظرف چند ماه در غزه و سکوت جهان متمدن، یعنی، نان را در خون انسان میزنی و به حیاتات ادامه میدهی.
حالْ هر کجا که خواهی، باش.
بقول هدایت:
"زندگانیِ ما کاسهی گـُـهی است که ناگزیریم قاشققاشق بخوریم و بَهبَه بگوییم!"
============ه
پاسخ یکی از خوانندگان ارجمند به همین نظر فعلی:
خیلی خوب و دلنشین گفتید چقدر واقعی و تلخ هست نوشته ی هدایت و چه اندازه واقع بین بوده این انسان آنهم در آن سالهای دور !
Forwarded from 🔸 بوماندیشی 🔸
فایلهای صوتی متن کاملِ کتاب
ایران، بوم و توسعه
نویسنده: دکتر ابراهیم خدائی
گوینده: یاسین خسروی بابادی
بخش اول:
https://t.me/ebrahimkhodaee/801
بخش دوم (قسمت اول و دوم):
https://t.me/ebrahimkhodaee/803
بخش دوم (قسمت سوم و چهارم):
https://t.me/ebrahimkhodaee/809
بخش سوم:
https://t.me/ebrahimkhodaee/810
بخش چهارم و پایانی:
https://t.me/ebrahimkhodaee/812
ناشر: موسسه وارثان فرهنگ بلوط، ۱۴۰۲
کانال بوماندیشی؛ @Ebrahimkhodaee
ایران، بوم و توسعه
نویسنده: دکتر ابراهیم خدائی
گوینده: یاسین خسروی بابادی
بخش اول:
https://t.me/ebrahimkhodaee/801
بخش دوم (قسمت اول و دوم):
https://t.me/ebrahimkhodaee/803
بخش دوم (قسمت سوم و چهارم):
https://t.me/ebrahimkhodaee/809
بخش سوم:
https://t.me/ebrahimkhodaee/810
بخش چهارم و پایانی:
https://t.me/ebrahimkhodaee/812
ناشر: موسسه وارثان فرهنگ بلوط، ۱۴۰۲
کانال بوماندیشی؛ @Ebrahimkhodaee
Audio
VoiceChanger
از بوم تا بام
🎤 فایل صوتی مقدمه دکتر محسن رنانی بر کتاب «بوم، توسعه و آموزش؛ جامعهشناسیِ تاریخیِ آموزش و پرورش ایران»
اطلاعات بیشتر درباره کتاب:
https://t.me/ebrahimkhodaee/754
لینک متن مقدمه:
https://t.me/ebrahimkhodaee/762
تهیه نسخه چاپی کتاب:
https://idebook.ir/product/p-300638
نسخه الکترونیکی کتاب:
https://taaghche.com/book/191518
کانال بوماندیشی در تلگرام
@EbrahimKhodaee
🎤 فایل صوتی مقدمه دکتر محسن رنانی بر کتاب «بوم، توسعه و آموزش؛ جامعهشناسیِ تاریخیِ آموزش و پرورش ایران»
اطلاعات بیشتر درباره کتاب:
https://t.me/ebrahimkhodaee/754
لینک متن مقدمه:
https://t.me/ebrahimkhodaee/762
تهیه نسخه چاپی کتاب:
https://idebook.ir/product/p-300638
نسخه الکترونیکی کتاب:
https://taaghche.com/book/191518
کانال بوماندیشی در تلگرام
@EbrahimKhodaee
گاه فرست غلامعلی کشانی
HowToChangeTheWorld_Bornsteinچگونه_دنیا_را_تغییر_دهیم_کارآفرینان.pdf
تغییر ! و تو چه دانی که چیست تغییر!
ما خواهان تغییریم،
در زندگیِ خودمان و
در اوضاعِ زمانهی خودمان هم.
در ادامهی فرستهی پیوستِ بالا👆👆
اما چرا اتفاق نمیافتد؟
بعضی دلیلهای ضرورتِ فردیِ تغییر و بهسازیِ "خود" را فرزانهگانِ تاریخی و معاصر سعی کردهاند یا مدعی شدهاند که به ما بازگویی کنند.
دانشِ روانشناسی و مشاوره هم تلاششان در جهتِ تغییر فرد بوده است تا او را با شرایطِ سختِ زندگی منطبقتر کنند، آنطور که فشار کم بشود.
اما، اوضاعِ زمانه را چهطور میتوان تغییر داد؟
پس چرا راهحلهایی که ما آنها را میپسندیم و درست میدانیم، رایج نمیشوند، مُسری نمیشوند و گوشِ کسی بدهکارشان نیست؟
فایلِ صوتیِ زیر به کتاب تغییر میپردازد که همین پرسش را در میان میگذارد و پژوهشهایی را به ما معرفی میکند که به نحوهی نفوذ این یا آن رفتارِ اجتماعی در بینِ مردم توجه کردهاند.
آیا حتما لازم است این راهحلهای پیشنهادی را افراد شاخص، نامدار و معروف تبلیغ کنند یا روشِ نفوذشان از مسیرِ دیگری میگذرد؟
بهتر است گزارشِ سخنِ نویسنده را خود بشنویم:
پادکستِ بی پلاس، اپیزودِ تغییر، شماره ۱۵۷، بحثی بسیار هوشمندانه برای وضع و حالِ زمانهی ما! :
https://castbox.fm/vb/670964925
ما خواهان تغییریم،
در زندگیِ خودمان و
در اوضاعِ زمانهی خودمان هم.
در ادامهی فرستهی پیوستِ بالا👆👆
اما چرا اتفاق نمیافتد؟
بعضی دلیلهای ضرورتِ فردیِ تغییر و بهسازیِ "خود" را فرزانهگانِ تاریخی و معاصر سعی کردهاند یا مدعی شدهاند که به ما بازگویی کنند.
دانشِ روانشناسی و مشاوره هم تلاششان در جهتِ تغییر فرد بوده است تا او را با شرایطِ سختِ زندگی منطبقتر کنند، آنطور که فشار کم بشود.
اما، اوضاعِ زمانه را چهطور میتوان تغییر داد؟
پس چرا راهحلهایی که ما آنها را میپسندیم و درست میدانیم، رایج نمیشوند، مُسری نمیشوند و گوشِ کسی بدهکارشان نیست؟
فایلِ صوتیِ زیر به کتاب تغییر میپردازد که همین پرسش را در میان میگذارد و پژوهشهایی را به ما معرفی میکند که به نحوهی نفوذ این یا آن رفتارِ اجتماعی در بینِ مردم توجه کردهاند.
آیا حتما لازم است این راهحلهای پیشنهادی را افراد شاخص، نامدار و معروف تبلیغ کنند یا روشِ نفوذشان از مسیرِ دیگری میگذرد؟
بهتر است گزارشِ سخنِ نویسنده را خود بشنویم:
پادکستِ بی پلاس، اپیزودِ تغییر، شماره ۱۵۷، بحثی بسیار هوشمندانه برای وضع و حالِ زمانهی ما! :
https://castbox.fm/vb/670964925
گاه فرست غلامعلی کشانی
HowToChangeTheWorld_Bornsteinچگونه_دنیا_را_تغییر_دهیم_کارآفرینان.pdf
بومگردانهای زاپاتیستا.pdf
440.2 KB
بومگردانهای زاپاتیستا
در پیوند با فرستهی پیوست، در مورد تغییر، از پدیدهای به اسم زاپاتیستا نقلقولی شد که میگفت:
"عمل متحد میکند، کلام تفرقه میاندازد!"
در فرستهی حاضر، کمی و فقط کمی، با این پدیده آشنا میشویم. طبعا مطالبِ بیشتری به زبان فارسی و مطالبِ بسیاری به زبان انگلیسی میتوان در اینترنت خواند و شنید،
نک: فرستههای زیر:
dropbox.com/scl/fi/ag2qrf02tquvpm9kcuo87/.pdf?rlkey=zyhjm2epjf8g3bmy55d0wmpb3&dl=0
fa.wikipedia.org/wiki/ارتش_آزادی%E2%80%8Cبخش_ملی_زاپاتیستا
در پیوند با فرستهی پیوست، در مورد تغییر، از پدیدهای به اسم زاپاتیستا نقلقولی شد که میگفت:
"عمل متحد میکند، کلام تفرقه میاندازد!"
در فرستهی حاضر، کمی و فقط کمی، با این پدیده آشنا میشویم. طبعا مطالبِ بیشتری به زبان فارسی و مطالبِ بسیاری به زبان انگلیسی میتوان در اینترنت خواند و شنید،
نک: فرستههای زیر:
dropbox.com/scl/fi/ag2qrf02tquvpm9kcuo87/.pdf?rlkey=zyhjm2epjf8g3bmy55d0wmpb3&dl=0
fa.wikipedia.org/wiki/ارتش_آزادی%E2%80%8Cبخش_ملی_زاپاتیستا
زنانِ ما و رادیو مرز
پادکستها را، بعد از شبکههایی مثل تلگرام و واتساَپ، میتوان هدیهای نو از طرفِ جهانِ دیجیتال برای آموزش بشر به حساب آورد (با همهی آسیبها و عیبهای عصبشناسیک، روانی، عاطفی، خانوادگی، اجتماعی، محیطزیستی، سیاسی، اقتصادی و .... جهانِ دیجیتال).
پادکستها در خیلی از موارد، اسمشان پیشوندِ رادیو را با خود دارد.
رادیو هستند، اما رادیوهایی آماتور، اکثرا مستقل و دو-سهنفره که صدای حاشیه هم میتوانند باشند؛ رادیوهایی که صاحبشان میتواند آدمی باشد یکلاقبا یا رند یا قلندر یا خراباتی یا مست یا دُردیکِش یا گدا یا فرزانه یا متخصص یا تکنیسین، یا ... .
خلاصه اینکه میتواند صدای یک قدرتِ انحصارگرِ نباشد، بلکه صدای بازتابگرِ بیصدایان و آدمهای عابرِ پیاده هم باشد.
و این یعنی بازتوزیعِ نسبتا برابر فرصت، چه در زمینهی بیان مطالبات یا نظرات یا آموزشِ عمومی برای امروز و فرداها!
اما برابریِ فرصت هم یعنی حسِ وجودِ عدالتِ اجتماعی. حسِ وجودِ عدالتِ اجتماعی هم یعنی حرکت متعادلِ «جزء به جزء» و آرام به سمتِ دمکراسیِ پیشرونده.
پس پادکست میتواند ابزاری باشد برای شروعِ آموزشِ عمیق، کار عمیق و بالیدنِ یک فرد یا ملت.
اما مسئولیت استفادهی درست از این ابزار و فرصت، مثل همهی ابزارهای دیگر، بهعهدهی سلامتِ نفس و سلامت روان، وجدان و هوشیاری و مهارتِ درستیسنجی و، سواد و هوشِ رسانهایِ هر کاربر است، چه تولیدکنندهی محتوا باشد یا مصرفکنندهی آن.
کاربرِ هر رسانه، مخصوصا رسانهی دیجیتال، باید دیرباور (و نه بدبین)، پرسشگر، دلیلخواه، ضد شایعهباوری و ضد شایعهپراکنی باشد.
در اینها شکی نیست!
پادکستِ رادیو مرز (تا امروز که کار کرده) در همین مسیر بوده: آگاهی و آموزش، آنهم آموزشِ طبیعی و غیرِ مستقیم:
رادیو مرز:
- اپیزود ۶۱ ، خانهدار
- اپیزود ۱۳، بچههای طلاق
- اپیزودِ ۲۶، بعد از طلاق
و
اپیزودهای 50 ، 3 و 34 و 58 و ... .
- باقیِ اپیزودها هم به مرزهای متنوع دیگری سَرَک میکشند که باز هم در مورد زنان هستند و راویِ رنجهای آنان. اما باقیِ اپیزودها به همهگان توجه دارند، و حتما به بخشهایی از حاشیهایها و پیرامونیان اجتماعی مربوط اند.
هر چند که هنوز هم باید به سراغ بعضی از محرومترینها و بیسخنگوترینها برود، همانان که از مرکز، همْ دوریِ جغرافیاییِ بیشتری دارند، و هم دوریِ منزلتی.
در هر یک از اپیزودهای رادیو مرز به مرزهای بینِ عمومِ مردم و آدمهای متعددی که از تجربههایشان حرف میزنند پرداخته میشود. مرزهایی که آنها حس میکنند، اما مردم حس نمیکنند و از آن رنج نمیکشند.
در موقعِ روایتِ تجربهها ممکن است هر کدام از ما حس مشترک داشته باشیم با راوی.
مثلا زنان خانهدار که بخشِ بزرگی از زنانِ جامعه را تشکیل میدهند اگر به اپیزودِ خانهدار گوش کنند، متوجه درد و مشکل مشترک میشوند و در جستجوی چاره، ممکن است با راهحلهای خلاقانهای آشنا بشوند و یا خودشان خلاقیتی دستهجمعی نشان بدهند.
نکته در اینجا است که رادیو مرز این نقش را دارد که این رنجها و این مرزها را نمیگذارد که به زیرِ فرش جارو بشوند، بلکه آنها را سعی میکند که در زیر نورِ آفتابِ روشنایی و آگاهی پخش کند تا همهگان ببینند.
پرسش، و جستجوی پاسخ از همین نقطه است که شروع میشود:
از آگاهیِ معطوف به عمل!
===========ه
- برای شنیدن: با گوگل کردن میتوان این اپیزودها را خیلی راحت گوش کرد. اما با برنامک (اَپ)های پادکست گیر (پادگیر) مثل کستباکس و گوگل پادکست بهشکل خیلی بهتری میشود آنها را شنید.
پادگیرها میتوانند کاربر را از راه کامنتهای «باهمستان» که میخوانَد کمکم با دنیای بزرگِ پادکست آشنا کنند و در ضمن خیلی هم راحتتر و تنظیمشونده هستند.
- برای سایر یادداشتها در بارهی زنان، میتوانید با کلیدواژهی زن، این کانال را جستجو کنید.
اپیزود خانه دار ، رادیو مرز
پادکستها را، بعد از شبکههایی مثل تلگرام و واتساَپ، میتوان هدیهای نو از طرفِ جهانِ دیجیتال برای آموزش بشر به حساب آورد (با همهی آسیبها و عیبهای عصبشناسیک، روانی، عاطفی، خانوادگی، اجتماعی، محیطزیستی، سیاسی، اقتصادی و .... جهانِ دیجیتال).
پادکستها در خیلی از موارد، اسمشان پیشوندِ رادیو را با خود دارد.
رادیو هستند، اما رادیوهایی آماتور، اکثرا مستقل و دو-سهنفره که صدای حاشیه هم میتوانند باشند؛ رادیوهایی که صاحبشان میتواند آدمی باشد یکلاقبا یا رند یا قلندر یا خراباتی یا مست یا دُردیکِش یا گدا یا فرزانه یا متخصص یا تکنیسین، یا ... .
خلاصه اینکه میتواند صدای یک قدرتِ انحصارگرِ نباشد، بلکه صدای بازتابگرِ بیصدایان و آدمهای عابرِ پیاده هم باشد.
و این یعنی بازتوزیعِ نسبتا برابر فرصت، چه در زمینهی بیان مطالبات یا نظرات یا آموزشِ عمومی برای امروز و فرداها!
اما برابریِ فرصت هم یعنی حسِ وجودِ عدالتِ اجتماعی. حسِ وجودِ عدالتِ اجتماعی هم یعنی حرکت متعادلِ «جزء به جزء» و آرام به سمتِ دمکراسیِ پیشرونده.
پس پادکست میتواند ابزاری باشد برای شروعِ آموزشِ عمیق، کار عمیق و بالیدنِ یک فرد یا ملت.
اما مسئولیت استفادهی درست از این ابزار و فرصت، مثل همهی ابزارهای دیگر، بهعهدهی سلامتِ نفس و سلامت روان، وجدان و هوشیاری و مهارتِ درستیسنجی و، سواد و هوشِ رسانهایِ هر کاربر است، چه تولیدکنندهی محتوا باشد یا مصرفکنندهی آن.
کاربرِ هر رسانه، مخصوصا رسانهی دیجیتال، باید دیرباور (و نه بدبین)، پرسشگر، دلیلخواه، ضد شایعهباوری و ضد شایعهپراکنی باشد.
در اینها شکی نیست!
پادکستِ رادیو مرز (تا امروز که کار کرده) در همین مسیر بوده: آگاهی و آموزش، آنهم آموزشِ طبیعی و غیرِ مستقیم:
رادیو مرز:
- اپیزود ۶۱ ، خانهدار
- اپیزود ۱۳، بچههای طلاق
- اپیزودِ ۲۶، بعد از طلاق
و
اپیزودهای 50 ، 3 و 34 و 58 و ... .
- باقیِ اپیزودها هم به مرزهای متنوع دیگری سَرَک میکشند که باز هم در مورد زنان هستند و راویِ رنجهای آنان. اما باقیِ اپیزودها به همهگان توجه دارند، و حتما به بخشهایی از حاشیهایها و پیرامونیان اجتماعی مربوط اند.
هر چند که هنوز هم باید به سراغ بعضی از محرومترینها و بیسخنگوترینها برود، همانان که از مرکز، همْ دوریِ جغرافیاییِ بیشتری دارند، و هم دوریِ منزلتی.
در هر یک از اپیزودهای رادیو مرز به مرزهای بینِ عمومِ مردم و آدمهای متعددی که از تجربههایشان حرف میزنند پرداخته میشود. مرزهایی که آنها حس میکنند، اما مردم حس نمیکنند و از آن رنج نمیکشند.
در موقعِ روایتِ تجربهها ممکن است هر کدام از ما حس مشترک داشته باشیم با راوی.
مثلا زنان خانهدار که بخشِ بزرگی از زنانِ جامعه را تشکیل میدهند اگر به اپیزودِ خانهدار گوش کنند، متوجه درد و مشکل مشترک میشوند و در جستجوی چاره، ممکن است با راهحلهای خلاقانهای آشنا بشوند و یا خودشان خلاقیتی دستهجمعی نشان بدهند.
نکته در اینجا است که رادیو مرز این نقش را دارد که این رنجها و این مرزها را نمیگذارد که به زیرِ فرش جارو بشوند، بلکه آنها را سعی میکند که در زیر نورِ آفتابِ روشنایی و آگاهی پخش کند تا همهگان ببینند.
پرسش، و جستجوی پاسخ از همین نقطه است که شروع میشود:
از آگاهیِ معطوف به عمل!
===========ه
- برای شنیدن: با گوگل کردن میتوان این اپیزودها را خیلی راحت گوش کرد. اما با برنامک (اَپ)های پادکست گیر (پادگیر) مثل کستباکس و گوگل پادکست بهشکل خیلی بهتری میشود آنها را شنید.
پادگیرها میتوانند کاربر را از راه کامنتهای «باهمستان» که میخوانَد کمکم با دنیای بزرگِ پادکست آشنا کنند و در ضمن خیلی هم راحتتر و تنظیمشونده هستند.
- برای سایر یادداشتها در بارهی زنان، میتوانید با کلیدواژهی زن، این کانال را جستجو کنید.
اپیزود خانه دار ، رادیو مرز
Forwarded from گاه فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
💟 روز جهانی زن الزاما روز جهانی زنانی نیست که جهان را تغییر داده اند.
روز جهانی زن می تواند روز زنانی باشد که تغییر را از جهانِ خویش آغاز کردند.
زنانی که همان دنیای کوچکِ خود را تغییر داده اند.
از همان روزی که چشم باز کردیم و دیدیم این زنان روی پاهای خودشان ایستادند و بیشتر از مردان و با درآمدی کمتر یا با هیچ درآمدی در خانه و مغازه و کارگاه و اداره و مزرعه کار کردند و میکنند.
روز جهانی زن، روزِ زنانی هم هست که حتی نمی دانند جهان یک روز را به نامشان ثبت کرده است.
روز جهانی زن، روزی است که زنان باید یاد بگیرند این گونه تعارفات مردسالارانه را پس بزنند و حقوق فردی، عرفی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود را با آستینهای بالا زدهی خود بهدست آورند.
روز جهانی زن روزی است که زنان خانهدار و زنان پوشاندهشده در خانه و زندانی در آشپزخانه، به حقوق انسانی خود بهعنوان انسانهایی برابر پی ببرند و بر پوشانده شدن اجباری خود در خانه معترض شوند.
روز جهانی زن، باید روز زنانی باشد که در پسِ پشتِ مردانِ پرآوازه در بالیدنشان نقش داشتهاند، اما تا ابد گمنام مانده اند.
دو جنسیت داریم، ماده و نر (با خصوصیات و تواناییهای جسمی، جنسی و روانی مشترک و نیز متفاوت)، اما مفهومِ زن و مرد برساختهی عرف و تاریخ و جغرافیا و مردسالاری و قدرتهای مسلط خانگی تا اجتماعی و اقتصادی و سیاسی هستند. اما هیچ کدام اینها ربطی به حقوق انسانیِ این دو ندارد.
زنان خود در تداوم این وضعیت نقش موثری داشته و دارند. روز جهانی زن باید کمکی باشد به درک ضرورت بیرون زدنِ خودِ آنان از این چرخهی معیوب تکراری.
«روز زن» اینگونه مبارک باد!
بهقول عبدالله اوجالان، آزادی تمدن انسانی، به آزادی زن وابسته است.
(لطفا کلیک کنید)
#۸مارس
#روز_جهانی_زن
روز جهانی زن می تواند روز زنانی باشد که تغییر را از جهانِ خویش آغاز کردند.
زنانی که همان دنیای کوچکِ خود را تغییر داده اند.
از همان روزی که چشم باز کردیم و دیدیم این زنان روی پاهای خودشان ایستادند و بیشتر از مردان و با درآمدی کمتر یا با هیچ درآمدی در خانه و مغازه و کارگاه و اداره و مزرعه کار کردند و میکنند.
روز جهانی زن، روزِ زنانی هم هست که حتی نمی دانند جهان یک روز را به نامشان ثبت کرده است.
روز جهانی زن، روزی است که زنان باید یاد بگیرند این گونه تعارفات مردسالارانه را پس بزنند و حقوق فردی، عرفی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود را با آستینهای بالا زدهی خود بهدست آورند.
روز جهانی زن روزی است که زنان خانهدار و زنان پوشاندهشده در خانه و زندانی در آشپزخانه، به حقوق انسانی خود بهعنوان انسانهایی برابر پی ببرند و بر پوشانده شدن اجباری خود در خانه معترض شوند.
روز جهانی زن، باید روز زنانی باشد که در پسِ پشتِ مردانِ پرآوازه در بالیدنشان نقش داشتهاند، اما تا ابد گمنام مانده اند.
دو جنسیت داریم، ماده و نر (با خصوصیات و تواناییهای جسمی، جنسی و روانی مشترک و نیز متفاوت)، اما مفهومِ زن و مرد برساختهی عرف و تاریخ و جغرافیا و مردسالاری و قدرتهای مسلط خانگی تا اجتماعی و اقتصادی و سیاسی هستند. اما هیچ کدام اینها ربطی به حقوق انسانیِ این دو ندارد.
زنان خود در تداوم این وضعیت نقش موثری داشته و دارند. روز جهانی زن باید کمکی باشد به درک ضرورت بیرون زدنِ خودِ آنان از این چرخهی معیوب تکراری.
«روز زن» اینگونه مبارک باد!
بهقول عبدالله اوجالان، آزادی تمدن انسانی، به آزادی زن وابسته است.
(لطفا کلیک کنید)
#۸مارس
#روز_جهانی_زن
Forwarded from کنجِ دنج
برای من هر روز، روز زن است.
هر صبح که پای سفره زیبایِ صبحانه کنار مادرم نشستم روز زن بود.
هر بامداد که صبح بخیر همسرم را میشنوم روز زن است.
هر بار که زنی را ساز در دست یا آواز خوان روی صحنه دیدم روز زن بود.
هربار که مدالهای درخشان مسابقات علمی و ورزشی را آویخته بر گردن زنان دیدم روز زن بود.
هر بار که کتابهای خوب از زنان نویسنده را در پیشخوان کتابفروشی ها دیدم روز زن بود.
هر بار که غزلهای عاشقانه خواندم روز زن بود.
هر بار که با اخبار تجاوز داعشیان به زنان و دختران معصوم مواجه شدم روز زن بود.
هر بار که به ازدواج زیر سن قانونی اندیشیدم روز زن بود.
هر بار که به حق تحصیل زنان در افغانستان، آفریقا و ممالک عربی و... فکر کردم روز زن بود.
هر بار که تاریخ انقلابهای بزرگ را مطالعه کردم روز زن بود.
هر بار که زایش ماده ای در طبیعت را دیدم روز زن بود.
هر بار که در چرایی دستمزد کمتر زنان کارگر نسبت به مردان تأمل کردم روز زن بود.
هر بار که به دردهای طبیعی و زایمان مادرم و دیگر زنان فکر کردم روز زن بود.
هر بار که با قوانین فقهی درباره قضاوت، شهادت، سهم ارث و دیه و حق حضانت فرزند و حق ازدواج و طلاق و... مواجه شدم روز زن بود.
هر بار که نام مریم عمید، صدیقه دولت آبادی، فخرآفاق پارسا، نسرین ستوده، نرگس محمدی، شیوا نظرآهاری، گلرخ ایرایی ، آتنا دائمی و... را شنیدم روز زن بود.
این روز وقتی مبارک است که کلمهی "زن" را بی کم و کاست برابر با کلمهی "مرد" بدانیم.
#کیهان_کلهر
@khialatesarzadeh
هر صبح که پای سفره زیبایِ صبحانه کنار مادرم نشستم روز زن بود.
هر بامداد که صبح بخیر همسرم را میشنوم روز زن است.
هر بار که زنی را ساز در دست یا آواز خوان روی صحنه دیدم روز زن بود.
هربار که مدالهای درخشان مسابقات علمی و ورزشی را آویخته بر گردن زنان دیدم روز زن بود.
هر بار که کتابهای خوب از زنان نویسنده را در پیشخوان کتابفروشی ها دیدم روز زن بود.
هر بار که غزلهای عاشقانه خواندم روز زن بود.
هر بار که با اخبار تجاوز داعشیان به زنان و دختران معصوم مواجه شدم روز زن بود.
هر بار که به ازدواج زیر سن قانونی اندیشیدم روز زن بود.
هر بار که به حق تحصیل زنان در افغانستان، آفریقا و ممالک عربی و... فکر کردم روز زن بود.
هر بار که تاریخ انقلابهای بزرگ را مطالعه کردم روز زن بود.
هر بار که زایش ماده ای در طبیعت را دیدم روز زن بود.
هر بار که در چرایی دستمزد کمتر زنان کارگر نسبت به مردان تأمل کردم روز زن بود.
هر بار که به دردهای طبیعی و زایمان مادرم و دیگر زنان فکر کردم روز زن بود.
هر بار که با قوانین فقهی درباره قضاوت، شهادت، سهم ارث و دیه و حق حضانت فرزند و حق ازدواج و طلاق و... مواجه شدم روز زن بود.
هر بار که نام مریم عمید، صدیقه دولت آبادی، فخرآفاق پارسا، نسرین ستوده، نرگس محمدی، شیوا نظرآهاری، گلرخ ایرایی ، آتنا دائمی و... را شنیدم روز زن بود.
این روز وقتی مبارک است که کلمهی "زن" را بی کم و کاست برابر با کلمهی "مرد" بدانیم.
#کیهان_کلهر
@khialatesarzadeh
گاه فرست غلامعلی کشانی
💟 روز جهانی زن الزاما روز جهانی زنانی نیست که جهان را تغییر داده اند. روز جهانی زن می تواند روز زنانی باشد که تغییر را از جهانِ خویش آغاز کردند. زنانی که همان دنیای کوچکِ خود را تغییر داده اند. از همان روزی که چشم باز کردیم و دیدیم این زنان روی پاهای خودشان…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
یکزن،
✳️ سرودِ جهانیِ زنان
✅ سازمانِ مللِ متحد اگر به دردِ هیچ کاری نمیخورَد، حداقل بخشِ زناناش میتواند سرودی بسازد که "تا حد ممکن" شرححالی باشد برای همهی زنانِ جهان، از هر رنگ و قوم و قبیله و دین و باور و شکلِ معاش و طبقهی اقتصادی و اجتماعی و فکری.
✅ در سال ۲۰۱۳، بیست و پنج خواننده و نوازنده از بیش از ۲۰ کشور دنیا دور هم جمع شدند تا آوایی یکتا به اسمِ " یک زن " سر دهند برای زنانِ همهی دنیا.
ویدئوی بالا محصول کار آنان در بخشِ برابریِ جنسیتی و توانمندسازیِ زنانِ این سازمان است.
ترجمه: غلامعلی کشانی
منبع:
unwomen.org/en/about-us/about-un-women/un-women-song
برای بحثهای بیشتر در همین کانال، نک: زن، زنان، خانواده، دختر، فرزند، مدرسه محوری و ...
#زن ، سرود یک زن ، یکزن
#زن ، زندگی ، آزادی
✳️ سرودِ جهانیِ زنان
✅ سازمانِ مللِ متحد اگر به دردِ هیچ کاری نمیخورَد، حداقل بخشِ زناناش میتواند سرودی بسازد که "تا حد ممکن" شرححالی باشد برای همهی زنانِ جهان، از هر رنگ و قوم و قبیله و دین و باور و شکلِ معاش و طبقهی اقتصادی و اجتماعی و فکری.
✅ در سال ۲۰۱۳، بیست و پنج خواننده و نوازنده از بیش از ۲۰ کشور دنیا دور هم جمع شدند تا آوایی یکتا به اسمِ " یک زن " سر دهند برای زنانِ همهی دنیا.
ویدئوی بالا محصول کار آنان در بخشِ برابریِ جنسیتی و توانمندسازیِ زنانِ این سازمان است.
ترجمه: غلامعلی کشانی
منبع:
unwomen.org/en/about-us/about-un-women/un-women-song
برای بحثهای بیشتر در همین کانال، نک: زن، زنان، خانواده، دختر، فرزند، مدرسه محوری و ...
#زن ، سرود یک زن ، یکزن
#زن ، زندگی ، آزادی
گاه فرست غلامعلی کشانی
💟 روز جهانی زن الزاما روز جهانی زنانی نیست که جهان را تغییر داده اند. روز جهانی زن می تواند روز زنانی باشد که تغییر را از جهانِ خویش آغاز کردند. زنانی که همان دنیای کوچکِ خود را تغییر داده اند. از همان روزی که چشم باز کردیم و دیدیم این زنان روی پاهای خودشان…
زن، گاندی و اقتصادِ سیاسی
"کشاورزی که علفاش را در موقعِ مناسب درو میکند، بنّایی که آجرها را در ملاتِ محکمی کار میگذارد، زنِ خانهداری که از اثاثیهاش در مهمانخانه مراقبت میکند و در برابر همهی چیزهایی که در آشپزخانهاش هدر میروند برخوردی مناسب میکند، همگی اقتصادکاران یا اقتصاددانانی سیاسی به معنای حقیقی و نهاییِ کلمهاند، و همواره به ثروت و رفاهِ ملت خود، اضافه میکنند." (سارودایا – بهروزی برای همه، ماهاتما گاندی، غلامعلی کشانی)
عکس در مورد "سمپوزیوم دستمزد کار خانگی" ۴ مارس ۲۰۲۱:
زنانی که در هند زندگی می کنند، روزانه تا ۳۵۲ دقیقه کار خانگی انجام می دهند که ۵۷۷ درصد بیشتر از مردان (۵۲ دقیقه) و حداقل ۴۰ درصد بیشتر از زنان چین (۲۳۴ دقیقه) و آفریقای جنوبی (۲۵۰ دقیقه) است. دادههای مربوط به استفاده از زمان در سال ۲۰۱۹ که توسط سازمان ملی نمونه گیری جمع آوری شده است نشان میدهد که بیش از ۸۰ درصد زنان و دختران بالای ۶ سال در کار خانگیِ بدون حقوق مشغول هستند، در حالی که این رقم برای مردان بیش از یک چهارم است. بنابراین، کار بدون حقوق در خانه و مراقبت در هند به شدت جنسیتی و به طور ناعادلانه توزیع شده است.
"کشاورزی که علفاش را در موقعِ مناسب درو میکند، بنّایی که آجرها را در ملاتِ محکمی کار میگذارد، زنِ خانهداری که از اثاثیهاش در مهمانخانه مراقبت میکند و در برابر همهی چیزهایی که در آشپزخانهاش هدر میروند برخوردی مناسب میکند، همگی اقتصادکاران یا اقتصاددانانی سیاسی به معنای حقیقی و نهاییِ کلمهاند، و همواره به ثروت و رفاهِ ملت خود، اضافه میکنند." (سارودایا – بهروزی برای همه، ماهاتما گاندی، غلامعلی کشانی)
عکس در مورد "سمپوزیوم دستمزد کار خانگی" ۴ مارس ۲۰۲۱:
زنانی که در هند زندگی می کنند، روزانه تا ۳۵۲ دقیقه کار خانگی انجام می دهند که ۵۷۷ درصد بیشتر از مردان (۵۲ دقیقه) و حداقل ۴۰ درصد بیشتر از زنان چین (۲۳۴ دقیقه) و آفریقای جنوبی (۲۵۰ دقیقه) است. دادههای مربوط به استفاده از زمان در سال ۲۰۱۹ که توسط سازمان ملی نمونه گیری جمع آوری شده است نشان میدهد که بیش از ۸۰ درصد زنان و دختران بالای ۶ سال در کار خانگیِ بدون حقوق مشغول هستند، در حالی که این رقم برای مردان بیش از یک چهارم است. بنابراین، کار بدون حقوق در خانه و مراقبت در هند به شدت جنسیتی و به طور ناعادلانه توزیع شده است.
یاوههای پرخطر مد روز و
جمعیتِ اصلیِ هدف
۳۰ سال پیش رفته بود ژاپن.
از سالها پیشتر خیلی چیزها در بارهی سرزمین و مردماش خونده بود و فیلم و عکس دیده بود، خیلی! پس حداقل فکر میکرد خیابونای توکیو رو با رباتِ کامپیوتری جارو میکنند. رفت و دید تووی منطقهی خیلی لوکسِ رُپْپونگیْ رفتگرِ مهربان وجوانی، با دنیایی صدها سال دورتر از دور و بَرَش، سر در عالمِ خودش، با جارویی کار میکند که صد رحمت به پیشرفتگیِ جاروهای قزوینیِ دستساز رفتگران شریف خودمان.
اینجا بود که پردههای توهم و تصور کنار رفت و فهمید که شناختن از راه دور کافی نیست، بلکه باید روی خاکِ خودِ مردم هم قدم گذاشت و آنان را حس کرد، وگرنه کُمِیْتِ کار لنگ میمانَد. درست مثلِ برداشتِ اشتباه نخبهگان و رسانهها از "ملتِ ایران"، که تصور میکنند چیزی به اسمِ ملیت برایشان نهادینه شده است، در حالیکه این قومیت و عشیره و حتی طبقاتِ نفوذناپذیرِ چهارگانهای شبیه کاستهای هندو است که بر تصمیمات و ارادهی فردی و جمعیِ مردمانِ اعماق این سرزمین حکومت میکند.
باید پا بر روی خاک گذاشت.
برگردیم به ژاپن: مسافرمان متوجه شد که در همین ژاپنِ امروزِ او، هنوز برای ماشینِ تازهخریدْ مراسمِ مفصلِ شَمَنیِ تَبرّک برگزار میکنند و در سوپرمارکتها تختههایی به اندازهی کف دست، با حکاکیِ گاو یا خوک میفروشند که پشتِ کنکوریها برای قبول شدن به نردههای دانشگاهها آویزان کنند و دخیل ببندند و البته در معابدشان.
در آمریکا هم داستان همینطور است، در هند هم. در آمریکای لاتین هم. منتها ممکن است نسخههایشان کهنه و نو داشته باشند.
در فرانسهی بهشدت ضدِ دین و همینطور در کشورهای کاتولیک مذهب، مثل پرتغال و ... ، دخیل بستنِ تکه پارچه به درخت و دخیلِ قفل کاری است رایج.
اما یک نکتهی مشترک:
هر قدر زندگیِ فردی و اجتماعی برای زنان گشودهتر و بازتر باشد، هر قدر زنان راهحلها و گزینههای ارادیِ بیشتری جلوی رویشان باز باشد، احتمالِ گرایشِ جامعه و بهخصوص شکار شدنِ زنان از سوی شیادانِ پولی و جنسی یا شومَنهای رواننژند و روانگسیختهی شهرتطلب و قدرتطلب کمتر است.
در این وسط، از نظرِ سنتی و عرفی، هند یکی از بستهترین جامعههای جهان برای زنان است، در کنار ژاپن -ژاپنی که ۳۰ سال پیش، هنوز یکی از وظایف زنِ خانهدار، تشتِآبگرم برای پاهای آقایش بوده که نزدیکِ نیمهشب، از عرقخوریِ رفاقتیِ بعد از سرِ کار اش برگشته.
نگاه نکنید به ویترینهای ژاپن و بالیوودِ هند. نگاه نکنید به اخبارِ در صدرِ رسانههای هند و رسانههای دنیا. اگر کمی به خودتان زحمت بدهید و به پشتِ دکّهها سَرَک بکشید، میتوانید آن طرف سکهی هند و جاهای دیگر را بهتر ببینید و به خاکِ واقعیت نزدیک بشوید.
و چنین است وضعیتِ کشورهای نزدیکِ رتبهبندی هند از همین نظر (وضعیتِ باز یا بسته بودن افقِ زندگیِ سرافراز و مستقل برای زنان)
حالا بحثی را در همین باره میشنویم، بحثی که بازارش در جامعهی ما همیشه گرم است و گرمتر شده. بحثی که انرژی و سرمایهی ذهنیِ زنانِ ما را صَرفِ وابستگی به "دستی از غیب"، تقدیر و نیروهای خردستیز و خردگریز میکند، در دورانی که انرژیها کم شده و حالی برای آدمها نمانده، در دوران خطرِ نومیدی. بهجای این که نصفِ جمعیتِ جامعه به توانمندسازیِ ارادیِ خود و جامعه فکر کند و تا آنجا که شرایطِ بیرونیِ مسلط اجازه میدهد معمار زندگی و حیاتِ مادی و معنویِ خودش باشد.
آیا بهتر نیست که پیکرتراشِ زندگیِ مادی و معنویِ خودمان باشیم؟!
پادکست چیستا ، یاوههای پرخطر روز:
(فیلترشکن میخواهد. لطفا دقیق گوش کنید، با سرعت 80 درصد)
و برای کمی اطلاع بیشتر در بارهی وضعیت زنان، بر اساس شاخصهای مرسوم به لینک های زیر نگاه کنید👇:
https://castbox.fm/vb/668443190
[باید توجه داشت که شاخصهای زیر هرگز نمیتوانند نمایشگرِ دقیقِ زیرِ پوستِ جامعه و سنتها و عرفهای عملی (ساختارِ حقیقی) باشند، مگر شاخصهایی نسبی که با احتیاط و دقتِ علمی باید بهآنها استناد کرد. ساختارِ حقوقی، همان چیزهایی است که بر روی کاغذ نوشته اند، چیزهایی که رسانهها بر روی آنها مانور میدهند، اما مثلا هیچ وقت به دختر کشی ( جنین و نوزاد) و عروس سوزاندنِ دستهجمعی در خانوادهی شوهر (برای دُوُری یا همان سینیِ جهیزیه) و قتلِ غیرتی و تجاوزِ دستهجمعی در هند اعتنا نمیکنند. به اینها میگویند ساختار حقیقی!]:
radiofarda.com/a/wellbeing-of-women-in-iran-and-region-based-on-major-global-indices/32852060.html
ourworldindata.org/grapher/women-civil-liberties-index
giwps.georgetown.edu/the-index/
n26.com/en-eu/female-opportunity-index
hdr.undp.org/content/paths-equal
جمعیتِ اصلیِ هدف
۳۰ سال پیش رفته بود ژاپن.
از سالها پیشتر خیلی چیزها در بارهی سرزمین و مردماش خونده بود و فیلم و عکس دیده بود، خیلی! پس حداقل فکر میکرد خیابونای توکیو رو با رباتِ کامپیوتری جارو میکنند. رفت و دید تووی منطقهی خیلی لوکسِ رُپْپونگیْ رفتگرِ مهربان وجوانی، با دنیایی صدها سال دورتر از دور و بَرَش، سر در عالمِ خودش، با جارویی کار میکند که صد رحمت به پیشرفتگیِ جاروهای قزوینیِ دستساز رفتگران شریف خودمان.
اینجا بود که پردههای توهم و تصور کنار رفت و فهمید که شناختن از راه دور کافی نیست، بلکه باید روی خاکِ خودِ مردم هم قدم گذاشت و آنان را حس کرد، وگرنه کُمِیْتِ کار لنگ میمانَد. درست مثلِ برداشتِ اشتباه نخبهگان و رسانهها از "ملتِ ایران"، که تصور میکنند چیزی به اسمِ ملیت برایشان نهادینه شده است، در حالیکه این قومیت و عشیره و حتی طبقاتِ نفوذناپذیرِ چهارگانهای شبیه کاستهای هندو است که بر تصمیمات و ارادهی فردی و جمعیِ مردمانِ اعماق این سرزمین حکومت میکند.
باید پا بر روی خاک گذاشت.
برگردیم به ژاپن: مسافرمان متوجه شد که در همین ژاپنِ امروزِ او، هنوز برای ماشینِ تازهخریدْ مراسمِ مفصلِ شَمَنیِ تَبرّک برگزار میکنند و در سوپرمارکتها تختههایی به اندازهی کف دست، با حکاکیِ گاو یا خوک میفروشند که پشتِ کنکوریها برای قبول شدن به نردههای دانشگاهها آویزان کنند و دخیل ببندند و البته در معابدشان.
در آمریکا هم داستان همینطور است، در هند هم. در آمریکای لاتین هم. منتها ممکن است نسخههایشان کهنه و نو داشته باشند.
در فرانسهی بهشدت ضدِ دین و همینطور در کشورهای کاتولیک مذهب، مثل پرتغال و ... ، دخیل بستنِ تکه پارچه به درخت و دخیلِ قفل کاری است رایج.
اما یک نکتهی مشترک:
هر قدر زندگیِ فردی و اجتماعی برای زنان گشودهتر و بازتر باشد، هر قدر زنان راهحلها و گزینههای ارادیِ بیشتری جلوی رویشان باز باشد، احتمالِ گرایشِ جامعه و بهخصوص شکار شدنِ زنان از سوی شیادانِ پولی و جنسی یا شومَنهای رواننژند و روانگسیختهی شهرتطلب و قدرتطلب کمتر است.
در این وسط، از نظرِ سنتی و عرفی، هند یکی از بستهترین جامعههای جهان برای زنان است، در کنار ژاپن -ژاپنی که ۳۰ سال پیش، هنوز یکی از وظایف زنِ خانهدار، تشتِآبگرم برای پاهای آقایش بوده که نزدیکِ نیمهشب، از عرقخوریِ رفاقتیِ بعد از سرِ کار اش برگشته.
نگاه نکنید به ویترینهای ژاپن و بالیوودِ هند. نگاه نکنید به اخبارِ در صدرِ رسانههای هند و رسانههای دنیا. اگر کمی به خودتان زحمت بدهید و به پشتِ دکّهها سَرَک بکشید، میتوانید آن طرف سکهی هند و جاهای دیگر را بهتر ببینید و به خاکِ واقعیت نزدیک بشوید.
و چنین است وضعیتِ کشورهای نزدیکِ رتبهبندی هند از همین نظر (وضعیتِ باز یا بسته بودن افقِ زندگیِ سرافراز و مستقل برای زنان)
حالا بحثی را در همین باره میشنویم، بحثی که بازارش در جامعهی ما همیشه گرم است و گرمتر شده. بحثی که انرژی و سرمایهی ذهنیِ زنانِ ما را صَرفِ وابستگی به "دستی از غیب"، تقدیر و نیروهای خردستیز و خردگریز میکند، در دورانی که انرژیها کم شده و حالی برای آدمها نمانده، در دوران خطرِ نومیدی. بهجای این که نصفِ جمعیتِ جامعه به توانمندسازیِ ارادیِ خود و جامعه فکر کند و تا آنجا که شرایطِ بیرونیِ مسلط اجازه میدهد معمار زندگی و حیاتِ مادی و معنویِ خودش باشد.
آیا بهتر نیست که پیکرتراشِ زندگیِ مادی و معنویِ خودمان باشیم؟!
پادکست چیستا ، یاوههای پرخطر روز:
(فیلترشکن میخواهد. لطفا دقیق گوش کنید، با سرعت 80 درصد)
و برای کمی اطلاع بیشتر در بارهی وضعیت زنان، بر اساس شاخصهای مرسوم به لینک های زیر نگاه کنید👇:
https://castbox.fm/vb/668443190
[باید توجه داشت که شاخصهای زیر هرگز نمیتوانند نمایشگرِ دقیقِ زیرِ پوستِ جامعه و سنتها و عرفهای عملی (ساختارِ حقیقی) باشند، مگر شاخصهایی نسبی که با احتیاط و دقتِ علمی باید بهآنها استناد کرد. ساختارِ حقوقی، همان چیزهایی است که بر روی کاغذ نوشته اند، چیزهایی که رسانهها بر روی آنها مانور میدهند، اما مثلا هیچ وقت به دختر کشی ( جنین و نوزاد) و عروس سوزاندنِ دستهجمعی در خانوادهی شوهر (برای دُوُری یا همان سینیِ جهیزیه) و قتلِ غیرتی و تجاوزِ دستهجمعی در هند اعتنا نمیکنند. به اینها میگویند ساختار حقیقی!]:
radiofarda.com/a/wellbeing-of-women-in-iran-and-region-based-on-major-global-indices/32852060.html
ourworldindata.org/grapher/women-civil-liberties-index
giwps.georgetown.edu/the-index/
n26.com/en-eu/female-opportunity-index
hdr.undp.org/content/paths-equal
Castbox
یاوههای پرخطر مد روز؛
چطور سوءاستفاده از واژههای علم باعث فریب مردم میشود
چطور سوءاستفاده از واژههای علم باعث فریب مردم میشود
در این قسمت پادکست «چیستا» به موضوع یاوههای شبهعلمی میپردازیم که به خصوص در حوزه سلامت عمومی عنوان میشود و گاهی میتواند باعث آسیبهای جدی شود. <br ...
دوستان!
سایت دانشکده را مرور کنید.
شاید (و فقط شاید) مطالباش -که عموما غیر خبری، اما تحلیلی و بر اساس آموزهسازی از تجربهها است- "گرهای از کارِ فروبستهی ما بگشایند!" :
سایت دانشکده را مرور کنید.
شاید (و فقط شاید) مطالباش -که عموما غیر خبری، اما تحلیلی و بر اساس آموزهسازی از تجربهها است- "گرهای از کارِ فروبستهی ما بگشایند!" :
دانشکده | چکیده بحثهای دانشگاهی و تجربههای جهانی دربارهی مسایل محلی
دانشکده
ابتکاری برای معرفی پژوهشهای دانشگاهی، نمونههای تجربی و آموختههای کنشگری در حیطهی علوم واجتماعی و انسانی. تمرکز دانشکده بر ارایه منابع بهروزیست که در فارسی کمتر شناخته شدهاند
کتابی برای زندگی:
سارودایا- بهروزی برای همه،
ماهاتما گاندی،
غلامعلی کشانی،
نشر کرگدن. تلفن سفارش: ۰۲۱۶۶۹۷۳۳۴۲
(دانلود فایل جلد دوم کتاب از سایت عدم خشونت)
ادامه در فرستهی بعدی:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5923
سارودایا- بهروزی برای همه،
ماهاتما گاندی،
غلامعلی کشانی،
نشر کرگدن. تلفن سفارش: ۰۲۱۶۶۹۷۳۳۴۲
(دانلود فایل جلد دوم کتاب از سایت عدم خشونت)
ادامه در فرستهی بعدی:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5923
کتابی برای زندگی:
سارودایا- بهروزی برای همه،
ماهاتما گاندی،
غلامعلی کشانی،
نشر کرگدن. تلفن سفارش: ۰۲۱۶۶۹۷۳۳۴۲
(دانلود فایل جلد دوم کتاب از سایت عدم خشونت)
موضوع اولیهی کتاب ظاهرا اقتصاد سیاسی و ارزشِ اضافی است، اما گاندی-راسکین و، بعدا، مترجم آن را به بهروزی انسان، راهحلهای جایگزینِ اقتصادی-حکمرانی-معنویِ برآمده از شستن دوبارهی چشمان (دگرگونیِ نِگرِشی، پارادایم شیفت) گسترش میدهند، راههایی برآمده از سر باز زدن از اندیشههای جریانغالب (جریاناصلی) با نقد توسعهی جریان غالب، و نگرشِ انتقادیِ پساتوسعه.
شرح پشت جلد در فرستهی قبلی:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5922
برای اطلاع بیشتر از «حرفِ» این کتاب، میتوانید فرستههای ۸ سال پیش تا امروز را در این کانال (گاه فرست) سرچ کنید، با کلید واژهی سارودایا.
سارودایا- بهروزی برای همه،
ماهاتما گاندی،
غلامعلی کشانی،
نشر کرگدن. تلفن سفارش: ۰۲۱۶۶۹۷۳۳۴۲
(دانلود فایل جلد دوم کتاب از سایت عدم خشونت)
موضوع اولیهی کتاب ظاهرا اقتصاد سیاسی و ارزشِ اضافی است، اما گاندی-راسکین و، بعدا، مترجم آن را به بهروزی انسان، راهحلهای جایگزینِ اقتصادی-حکمرانی-معنویِ برآمده از شستن دوبارهی چشمان (دگرگونیِ نِگرِشی، پارادایم شیفت) گسترش میدهند، راههایی برآمده از سر باز زدن از اندیشههای جریانغالب (جریاناصلی) با نقد توسعهی جریان غالب، و نگرشِ انتقادیِ پساتوسعه.
شرح پشت جلد در فرستهی قبلی:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5922
برای اطلاع بیشتر از «حرفِ» این کتاب، میتوانید فرستههای ۸ سال پیش تا امروز را در این کانال (گاه فرست) سرچ کنید، با کلید واژهی سارودایا.
شادباشِ
پَساپَسِ
نوروزی!
================ه
دوستان گرامی،
نوروز و سال نویتان هر چه نو تر باد!
چندان که
هر شبنم و
هر طلوع و
هر غروب را بهتر از آن چه که پیشتَرَکها لمسیده بودید، بتوانید حس کنید،
اما،
بازهم بیشتر از قبل،
بی سفرهگانی را شریک کنید
در "همسفرهگیِ" بیچشمداشتِ همین داشتههای اندک، اما نسبتا انبوهِتان.
هر روزتان، نوروزیتر و بامعناتر باد!
امیدوارم بتوانیم باز هم با رسیدگی به خود و به «دیگریْ» رضایت خاطر پیدا کنیم.
کمترین، غلامعلی کشانی
فروردین 1403
==========ه
لطفا عذر تاخیرم را هم بپذیرید.
دور از دیجتال بودهام.
هر قدر دورتر از دیجیتال، همانقدر فرصت نزدیکتر شدن به زندگی و زندگان!
Ghkeshani.com
Ghkeshani.com/about
Ghkeshani.com/translations
t.me/gahferestghkeshani
t.me/ahestegisadegi
پَساپَسِ
نوروزی!
================ه
دوستان گرامی،
نوروز و سال نویتان هر چه نو تر باد!
چندان که
هر شبنم و
هر طلوع و
هر غروب را بهتر از آن چه که پیشتَرَکها لمسیده بودید، بتوانید حس کنید،
اما،
بازهم بیشتر از قبل،
بی سفرهگانی را شریک کنید
در "همسفرهگیِ" بیچشمداشتِ همین داشتههای اندک، اما نسبتا انبوهِتان.
هر روزتان، نوروزیتر و بامعناتر باد!
امیدوارم بتوانیم باز هم با رسیدگی به خود و به «دیگریْ» رضایت خاطر پیدا کنیم.
کمترین، غلامعلی کشانی
فروردین 1403
==========ه
لطفا عذر تاخیرم را هم بپذیرید.
دور از دیجتال بودهام.
هر قدر دورتر از دیجیتال، همانقدر فرصت نزدیکتر شدن به زندگی و زندگان!
Ghkeshani.com
Ghkeshani.com/about
Ghkeshani.com/translations
t.me/gahferestghkeshani
t.me/ahestegisadegi
عدم خشونت
درباره من / About Me - عدم خشونت
I am Gholamali Keshani, a retired translator from the Iranian Railway, now dedicating my time to freelance and volunteer translation work, driven by a commitment to social action and the principles of non-violence. My work is guided by the teachings and philosophies…
بیست و هفتم فروردین ماه ۱۴۰۳
✳️ دوستان گرامی سلام!
در این "برههی همیشه حساس[ترِ] کنونی"،
در این وضعیتِ گلوبلبل،
که دائم
خبر گلوگیلاس میشنویم،
و دائم
سفرههای معنویتمان؛
سفرههای اخلاقمان؛
سفرههای مزدبگیرانمان؛
سفرههای سلامتیمان؛
سفرههای امنیتِ جانیمان؛
و سفرههای فرهنگ و آزادی و حقوقِ انسانیِمان کوچکتر و فقیرتر میشود،
راهی نیست جز تغییرِ همزمان و توامان در ساحت برون و درون، که آنهم با پرداختن واقعی و صمیمانه به رنجِ خود و همسایه میتواند عملی بشود.
نماندن در زیرِ چتر دروغ مگر کار کوچکی است!؟
کاری که وقت میبرد و صبر میخواهد و عرقریزانِ روح و جسم!
یک شبه نیست، یک هفتهای و ششماهه هم نیست:
پس هاول بخوانیم و گاندی! :
دولتشهرِ موازی و برنامهی سازنده (فرهاد میثمی)
دانلودِ خود فایل:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5310
✅ این کانال پر است از تلاش برای طرح پرسشهای تلخ و دردناکِ مکررِ همین روزها، پرسشها و روزهایی که بارها تکرار شدنی خواهند بود، مگر که خود آستینی بالا بزنیم.
پس میتوانیم دوباره مرور کنیم پرسشها و پاسخهای احتمالی را:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4227
✳️ دوستان گرامی سلام!
در این "برههی همیشه حساس[ترِ] کنونی"،
در این وضعیتِ گلوبلبل،
که دائم
خبر گلوگیلاس میشنویم،
و دائم
سفرههای معنویتمان؛
سفرههای اخلاقمان؛
سفرههای مزدبگیرانمان؛
سفرههای سلامتیمان؛
سفرههای امنیتِ جانیمان؛
و سفرههای فرهنگ و آزادی و حقوقِ انسانیِمان کوچکتر و فقیرتر میشود،
راهی نیست جز تغییرِ همزمان و توامان در ساحت برون و درون، که آنهم با پرداختن واقعی و صمیمانه به رنجِ خود و همسایه میتواند عملی بشود.
نماندن در زیرِ چتر دروغ مگر کار کوچکی است!؟
کاری که وقت میبرد و صبر میخواهد و عرقریزانِ روح و جسم!
یک شبه نیست، یک هفتهای و ششماهه هم نیست:
پس هاول بخوانیم و گاندی! :
دولتشهرِ موازی و برنامهی سازنده (فرهاد میثمی)
دانلودِ خود فایل:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5310
✅ این کانال پر است از تلاش برای طرح پرسشهای تلخ و دردناکِ مکررِ همین روزها، پرسشها و روزهایی که بارها تکرار شدنی خواهند بود، مگر که خود آستینی بالا بزنیم.
پس میتوانیم دوباره مرور کنیم پرسشها و پاسخهای احتمالی را:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4227
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
دولتشهر موازی هاول- برنامهی سازندهی گاندی
غلامعلی کشانی -۱۴۰۱
غلامعلی کشانی -۱۴۰۱
"... اگر که این کار را میکردیم، خواستهایمان به حداقل میرسید، خوراکمان ساده میشد. آنوقت بود که میخوردیم تا زندگی کنیم، نه این که زندگی کنیم تا بخوریم. هر کس که به این پیشنهاد شک داشته باشد، اگر عرقِ جبین را برای ناناش امتحان کند، بالاترین لذت را از کارش خواهد برد، سلامتیاش بهتر میشود، و کشف خواهد کرد که خیلی از چیزهایی که دارد اضافی اند."
در کتاب خودگردانی روستایی به قلم ماهاتما گاندی و با ترجمهی این قلم (بهزودی در کتابفروشیها) تاملاتی از او خواهیم دید که عمیق اند و برای همهی فصول.
گاندی انسانی متوسط است با همهی ضعفها و قوتهای انسانی. اما تازگیهایی که فکر و عملِ توامانِ او دارد برای آدمِ ناظر و عامل شگفتیآور اند. وقتی که برای چندمین بار ترجمهی نوشتهی او را برای چاپ ویرایش میکنم، از شدتِ زنده بودنِ بعضی نظراتاش نمیتوانم سرِ جای خود بنشینم. تعجب میکنم که:
"مگر میشود!"
او هم مثل هر آدمی، بهخصوص بعضی انسانهای مدرن، ممکن است به خرافههایی بچسبد و ول نکند. اما تیزذهنی، چندجانبهگی و عمیقبودناش هم حرفی دیگر است.
علتِ این تازگی، تکرار مشکلاتِ همیشگیِ بشرِ ابله و دیوانه است!
در کتاب خودگردانی روستایی به قلم ماهاتما گاندی و با ترجمهی این قلم (بهزودی در کتابفروشیها) تاملاتی از او خواهیم دید که عمیق اند و برای همهی فصول.
گاندی انسانی متوسط است با همهی ضعفها و قوتهای انسانی. اما تازگیهایی که فکر و عملِ توامانِ او دارد برای آدمِ ناظر و عامل شگفتیآور اند. وقتی که برای چندمین بار ترجمهی نوشتهی او را برای چاپ ویرایش میکنم، از شدتِ زنده بودنِ بعضی نظراتاش نمیتوانم سرِ جای خود بنشینم. تعجب میکنم که:
"مگر میشود!"
او هم مثل هر آدمی، بهخصوص بعضی انسانهای مدرن، ممکن است به خرافههایی بچسبد و ول نکند. اما تیزذهنی، چندجانبهگی و عمیقبودناش هم حرفی دیگر است.
علتِ این تازگی، تکرار مشکلاتِ همیشگیِ بشرِ ابله و دیوانه است!