چه باید کرد؟
========== ه
زن، زندگی، آزادی
ویرایش تازهی آبان ماه ۱۴۰۱
هموطن!
مطلبِ زیر با توجه به حوادث روزهای مرداد ماه ۱۳۹۷ نوشته شده بود، اما برای روزهای آبان ۱۴۰۱ ویرایش شده.
این یادداشت با هدف جلوگیری از دوقطبیشدنِ جامعه، فرو رفتن در ورطهی خشونتِ کورِ هر کس علیه هر کس و … نوشته شد، اما شرایط آبانِ ۱۴۰۱ ضرورت تکمیل و اطلاع رسانیِ آن را ده چندان کرده است:
مخاطبِ اول این متن، روشنفکرانِ عرصهی عمومی و نیز همهی روشنفکران اند تا این مفاهیم و هشدارها را به زبان ساده برای کنشگران ترجمه و معنا، و تفهیم کنند، ترجمهای که بتواند در رفتارها تغییر ایجاد کند. مخاطب دوم همهی کسانی اند که متوجه شدهاند جامعه را خطر خشونتِ دوجانبهی بنیان برافکن تهدید میکند. اما کسانی که فکر میکنند با کنارهگیریِ غیرمسئولانه از تلاش برای کمکردن نفرت، آتشِ فراگیر دامنشان را نمیگیرد، اشتباه میکنند. این آتش دامن همه را خواهد گرفت. نفرت و انتقام گیریِ فلهای و غیرِ فلهای، به شدت با مطالبه جوییِ راستین و پیگیر و غیرِحقیرانه و غیرالتماسیِ حقِ خود فرق دارد، فرقی بسیار زیاد.
بنابر این، در این بنبست کژ و کوژ سرما، تماشاچی بودنْ عینِ بیتوجهی به دودشدنِ منافع خود و منافع تمامیِ مردم (با تاکید بر روی تمامیِ مردم و نه فقط طرفدارانِ من و دستهی من) و از جمله خودِ کنشگران است.
– مهمترین کار، توضیحِ رعایت و حفظِ شفقتِ فراگیر و بیخشونتی در هر کجا و هر زمان و تا سرحدّ جان، به “خود”، به “دوستان و نزدیکان” و به “مخاطبان دور و نزدیکِ” و به حریفان خود و در عینِ حال، حفظ جان و کرامت و اموال خود و دیگران است، همراه با درنظرداشت خِرَدِ دوراندیشانه تر.
– هر گونهی قتل و زخمی کردن و تخریب را محکوم و پیشگیری کنیم. اول از همه رفتارِ رقیب با مطالبهگران را محکوم کنیم که، اول از همه، این همه خشونت، داغ و رنج و وحشت و هراس را، بر مردم تحمیل کرده و فقط بهدلیل مطالبهی بیخشونت و بر حقشان. اما جلوی اقدامهای مشابهِ بعضی از همین مردمِ عاصیشده از رفتارِ آنان را نسبت به جان و مالِ هر کسِ دیگر، هر که باشد (با تاکید بر “هر که باشد”)، بگیریم، در مقابلشان بایستیم، محکوم کنیم و خود را از آنها دور کنیم (مهم: اقدام تهاجمیِ اولیهْ یعنی بدون آنکه مستقیما حملهای شده باشد، حملهای مستقلا-سازمانیافته یا غیر سازمانیافته و دفعتی - انجام بگیرد و از دفاع مشروع که خود شرایط و تعریفی تعیینشدهی متفاوتی دارد بسیار متفاوت است). اگر نکنیم، ما هم از جنس آنان خواهیم بود و به آنان تبدیل خواهیم شد. این افراد ممکن است اندک باشند، اما تاثیرشان متاسفانه میتواند سهمگین و بنیانبرافکن باشد، یعنی الگوی عدهی زیادی بشوند و علاوه بر آن شدتِ خشونت بر جوانان و مردم را بهحدی تصور ناپذیر بالا ببرند.
حمله و کشتنِ شخصِ بیدفاع و "بیخطرشده" به شکل دستهجمعی یا فردی و اقدام به تخریبْ نشان از همسان شدن با سرکوبگران، و نفرت و ضعف روحی و وجدانی دارد، باعثِ نفرتِ عمومی و نفرت و وحشت و دوریِ قشر خاکستری (کنارهجو) از کلِ مطالبات برحقِ مطالبهگران خواهد شد و این قشر را فراری خواهد داد، بهجای اینکه جذب شوند. خیلی روشن است که رسیدن به مطالبهی برحق، نسبتِ مستقیمی دارد با جذب این بخشِ بزرگِ جامعه. این نکته مخصوصا در بارهی کشتن و تخریبِ کورِ جنایتکارانه مصداق دارد (گنه کرد در بلخ آهنگری، زدند در شوشتر، گردنِ مسگری).
همهی ما اهل یک سرزمینایم، همهی ما عزیزانی داریم و در آخر هم مجبوریم که با هم کنار بیاییم، اما هر کس که جنایت کرده باید به مجازاتِ عادلانهاش برسد.
این یعنی دوریِ مطلق از فرصتطلبیهای لحظهای و اسیرِ توهماتِ لحظهایِ جمعیشدن که در پویاییهای گروهی رخ میدهند. آگاه باشیم که به هر صفِ نذریای هجوم نبریم؛ ممکن است بوی کباب باشد، اما کباب آدم!
– تمامیِ آبرو و حیثیت بینظیری که “مطالبهگریِ ایرانیان با دستِ خالی” در جهان پیدا کرده و پشتیبانیِ افرادِ بیطرف و منصفِ سرشناس (ازجمله شاعران، آهنگسازان، نویسندگان، نظریهپردازان، روشنفکران، و …) و زنان و مردانِ معمولی را برانگیخته، بهدلیلِ شفقتِ ذاتیِ مطالبهی اصلی (زن، زندگی، آزادی) و بیخشونتیای بوده که تا کنون مسلط بر آن بوده. در صورتی که این چهره تغییر کند، هیچ یک از این اقشارْ دیگر نمیتوانند همدلیِ خود را با این رخدادها ادامه دهند. این یعنی یک شکستِ بزرگ در راستی و درستیِ افکار و اعمال.
– کار دیگر، کنترلِ منفعتطلبیهای شخصی و جمعی است. جای دوری نمیرود. و هزینهی زیادی هم نمیبرد. فقط کافی است تو هم همرنگ نباشی و استوار به پای اصولِ اخلاقی-رفتاریِ ادعاییات بایستی، همین!
ادامه در زیر👇
========== ه
زن، زندگی، آزادی
ویرایش تازهی آبان ماه ۱۴۰۱
هموطن!
مطلبِ زیر با توجه به حوادث روزهای مرداد ماه ۱۳۹۷ نوشته شده بود، اما برای روزهای آبان ۱۴۰۱ ویرایش شده.
این یادداشت با هدف جلوگیری از دوقطبیشدنِ جامعه، فرو رفتن در ورطهی خشونتِ کورِ هر کس علیه هر کس و … نوشته شد، اما شرایط آبانِ ۱۴۰۱ ضرورت تکمیل و اطلاع رسانیِ آن را ده چندان کرده است:
مخاطبِ اول این متن، روشنفکرانِ عرصهی عمومی و نیز همهی روشنفکران اند تا این مفاهیم و هشدارها را به زبان ساده برای کنشگران ترجمه و معنا، و تفهیم کنند، ترجمهای که بتواند در رفتارها تغییر ایجاد کند. مخاطب دوم همهی کسانی اند که متوجه شدهاند جامعه را خطر خشونتِ دوجانبهی بنیان برافکن تهدید میکند. اما کسانی که فکر میکنند با کنارهگیریِ غیرمسئولانه از تلاش برای کمکردن نفرت، آتشِ فراگیر دامنشان را نمیگیرد، اشتباه میکنند. این آتش دامن همه را خواهد گرفت. نفرت و انتقام گیریِ فلهای و غیرِ فلهای، به شدت با مطالبه جوییِ راستین و پیگیر و غیرِحقیرانه و غیرالتماسیِ حقِ خود فرق دارد، فرقی بسیار زیاد.
بنابر این، در این بنبست کژ و کوژ سرما، تماشاچی بودنْ عینِ بیتوجهی به دودشدنِ منافع خود و منافع تمامیِ مردم (با تاکید بر روی تمامیِ مردم و نه فقط طرفدارانِ من و دستهی من) و از جمله خودِ کنشگران است.
– مهمترین کار، توضیحِ رعایت و حفظِ شفقتِ فراگیر و بیخشونتی در هر کجا و هر زمان و تا سرحدّ جان، به “خود”، به “دوستان و نزدیکان” و به “مخاطبان دور و نزدیکِ” و به حریفان خود و در عینِ حال، حفظ جان و کرامت و اموال خود و دیگران است، همراه با درنظرداشت خِرَدِ دوراندیشانه تر.
– هر گونهی قتل و زخمی کردن و تخریب را محکوم و پیشگیری کنیم. اول از همه رفتارِ رقیب با مطالبهگران را محکوم کنیم که، اول از همه، این همه خشونت، داغ و رنج و وحشت و هراس را، بر مردم تحمیل کرده و فقط بهدلیل مطالبهی بیخشونت و بر حقشان. اما جلوی اقدامهای مشابهِ بعضی از همین مردمِ عاصیشده از رفتارِ آنان را نسبت به جان و مالِ هر کسِ دیگر، هر که باشد (با تاکید بر “هر که باشد”)، بگیریم، در مقابلشان بایستیم، محکوم کنیم و خود را از آنها دور کنیم (مهم: اقدام تهاجمیِ اولیهْ یعنی بدون آنکه مستقیما حملهای شده باشد، حملهای مستقلا-سازمانیافته یا غیر سازمانیافته و دفعتی - انجام بگیرد و از دفاع مشروع که خود شرایط و تعریفی تعیینشدهی متفاوتی دارد بسیار متفاوت است). اگر نکنیم، ما هم از جنس آنان خواهیم بود و به آنان تبدیل خواهیم شد. این افراد ممکن است اندک باشند، اما تاثیرشان متاسفانه میتواند سهمگین و بنیانبرافکن باشد، یعنی الگوی عدهی زیادی بشوند و علاوه بر آن شدتِ خشونت بر جوانان و مردم را بهحدی تصور ناپذیر بالا ببرند.
حمله و کشتنِ شخصِ بیدفاع و "بیخطرشده" به شکل دستهجمعی یا فردی و اقدام به تخریبْ نشان از همسان شدن با سرکوبگران، و نفرت و ضعف روحی و وجدانی دارد، باعثِ نفرتِ عمومی و نفرت و وحشت و دوریِ قشر خاکستری (کنارهجو) از کلِ مطالبات برحقِ مطالبهگران خواهد شد و این قشر را فراری خواهد داد، بهجای اینکه جذب شوند. خیلی روشن است که رسیدن به مطالبهی برحق، نسبتِ مستقیمی دارد با جذب این بخشِ بزرگِ جامعه. این نکته مخصوصا در بارهی کشتن و تخریبِ کورِ جنایتکارانه مصداق دارد (گنه کرد در بلخ آهنگری، زدند در شوشتر، گردنِ مسگری).
همهی ما اهل یک سرزمینایم، همهی ما عزیزانی داریم و در آخر هم مجبوریم که با هم کنار بیاییم، اما هر کس که جنایت کرده باید به مجازاتِ عادلانهاش برسد.
این یعنی دوریِ مطلق از فرصتطلبیهای لحظهای و اسیرِ توهماتِ لحظهایِ جمعیشدن که در پویاییهای گروهی رخ میدهند. آگاه باشیم که به هر صفِ نذریای هجوم نبریم؛ ممکن است بوی کباب باشد، اما کباب آدم!
– تمامیِ آبرو و حیثیت بینظیری که “مطالبهگریِ ایرانیان با دستِ خالی” در جهان پیدا کرده و پشتیبانیِ افرادِ بیطرف و منصفِ سرشناس (ازجمله شاعران، آهنگسازان، نویسندگان، نظریهپردازان، روشنفکران، و …) و زنان و مردانِ معمولی را برانگیخته، بهدلیلِ شفقتِ ذاتیِ مطالبهی اصلی (زن، زندگی، آزادی) و بیخشونتیای بوده که تا کنون مسلط بر آن بوده. در صورتی که این چهره تغییر کند، هیچ یک از این اقشارْ دیگر نمیتوانند همدلیِ خود را با این رخدادها ادامه دهند. این یعنی یک شکستِ بزرگ در راستی و درستیِ افکار و اعمال.
– کار دیگر، کنترلِ منفعتطلبیهای شخصی و جمعی است. جای دوری نمیرود. و هزینهی زیادی هم نمیبرد. فقط کافی است تو هم همرنگ نباشی و استوار به پای اصولِ اخلاقی-رفتاریِ ادعاییات بایستی، همین!
ادامه در زیر👇
چه باید کرد؟
============ه
... ادامه از قبل 👆
– همرنگ نباشیم و به همرنگی دعوت نکنیم، به فشارِ همرنگی تسلیم نشویم و برعکس، به رفتار اصیلِ برآمده از اصول شخصیِ درونی و ادعاشده دعوت کنیم. ...
– در جنبشِ آزادیِ آفریقای جنوبی، ماندلا از یک زمان به بعد، به هر دلیلی، مجبور شد اجازهی اقدام مسلحانه بدهد. اما اقدامِ حزب او محدود به از کارانداختنِ ماشین دولتی بود و حمله به جان و مال اشخاص در کار نبود. اما کسانی بودند که در همان حزب، دست به ترورِ حریف زدند، دست به ترورِ همحزبیهای مخالف خود زدند، اسیر کشتند و … . پس از آزادی، در جریان محاکماتِ کمیسیون بررسی جنایات، به جنایاتِ هر دو طرف رسیدگی شد و بر همه آشکار شد که فقط نیروهای قدرت مستقر نبودهاند که جنایاتِ انبوه و دراز مدت کردهاند، بلکه افرادی هم در این طرف بودهاند که دست به جنایت زده اند و اگر نبودند کسانی مثل ماندلا و اسقف توتو و … دیگران، کاملا مشخص بود که در این چنین سرزمینی، با آنهمه ستمی که بر عموم مردم روا شده بود، فقط حمام خون راه میافتاد و بس. همان حمامی که سالهای بعد خاورمیانه را خونین کرد. اما آیا در اینجا هم ماندلاها و اسقفتوتوهایی داریم که آستین بالا زده باشند و جلوی مردم را بگیرند؟ جواب منفی است. پس خود باید آستین بالا بزنیم.
اگر هر کاری که بشود در امتدادِ نکاتِ بالا برای خودمان و همهی مردم بکنیم، اولویتی واجبتر از نانِ شب دارد.
میتوان باز هم به تهماندهای از عقل و خِردِ جمعی امیدوار بود و دل بست که ما را از رفتن به سوی ورطه و هاویه ی دوقطبیشدنِ جامعه و نابودیِ جمعی حفظ کند تا در شرایطِ اَتمیزهبودنِ شدیدِ جامعه و نبودِ نهادهایی که بتوانند قبلا فکر کنند و بعد عمل، نهادهایی که هم جمعی فکر کنند و هم جمعی عمل کنند و هم بهشکلی عینی موثر باشند؛ وضعیت را از آنچه که هست بدتر نکنیم. دوقطبی شدن یعنی خان و مان خودت، فرزندت، خواهرت، مادرت، برادرت، اول از همه در معرض خطرِ کسانی قرار خواهد گرفت که اصلا نمیدانی از کجا هستند و چه میخواهند. خشونت هدفدار، دیگر معنا نخواهد داشت، بلکه خشونتِ کور از هر دو طرف حاکم خواهد شد. هیچ کس حاضر نیست جلوی چشمِ خود، حتی با وجود آمادگی برای فدا کردنِ جانِ خود، عزیزاناش را تکهتکه کنند. اما در سرسامِ خشونتِ همهگیر، نمیتوانی جلوی نابودیِ عزیزانِ خودت را هم بگیری.
این یعنی، غریزی رفتار نکردن، یعنی اول “دوبار” فکر کنیم و بعد عمل؛ از روی هیجان و غریزه به دنبالِ هر حرکت جمعیِ لحظهایِ فکرنشده نرویم و از دور و نزدیک هم، رویاش نفت نریزیم، تشویق و ترویج نکنیم آن را؛ و به عاقبتها هم حتما فکر کنیم و اگر رفتاری چنان سنجیده و مسئولانه و اخلاقی بود که خودمان و عزیزانمان را هم موظف به انجامِ آن میدانستیم، پس آنگاه مخاطبانِ دور و نزدیکِمان را به آن دعوت کنیم.
متاسفانه سالهاست که چه به ادعایِ بوقهای رسمی و چه در واقعیت، در “این برههی حساسِ کنونی” نفس کشیدهایم، حساس برای خود کوتهدستان و حساس برای بوقها، هر بار هم سختتر و نفسبُر تر.
هولِ اینکه مادران و فرزندانِ بیپناهِمان که در جای جای دور رَسِ این سرزمین، امنیتِ جانی را هم از دست بدهند –امنیت مالی پیشکِشِشان!
هولِ اینکه همان شترِ ناامنی، به سراغ تکتکِ ماهایی هم بیاید که در جاهای نرمتر و سیرتر و امنتری نشستهایم،
هول آنکه …، آدم را آرام نمیگذارد.
ما بلیتِ جایی را “رزرو کرده” در جیب نداریم که برویم؛ اکثریتِ ما و همهی آن مادران و کودکانِ حاشیهنشین و روستانشین، کوتهدستانِ مرزنشین و بیاباننشینی که همین الان هم آبِ خوردن ندارند –چرا که فعلا شهر تشنهتر است و همیشه این شهر است که مقدم بوده. ما هیچ جایی را نداریم و اینان هیچ کدام ویلایی محفوظ و مطمئن و بلیت و ویزایی ندارند.
همیشه، هَشتشان گروی نُه بوده، همیشه!
امیدوار باشیم به توانِ اراده و همدلیِ عملگرایانه و شفقتورزانهی خودهای بیپناهمان؛ و کاری کنیم کارستان، که در برابر خود و چشمانتظارانمان سرافکنده نباشیم.
خوب میدانیم که در “این برههی واقعا حساس”، بوقهایی مدعیِ خیرخواهی، اما نشسته در جای گرم و نرم، صلای “لِِنگِاش کُن” سر میدهند تا ماهیِ خود بگیرند، اما از جیبِ کوتهدستان و بهخرجِ لهشدهگان.
اما راستی اینکه, ما هیچ پناهی نداریم جز خودمان!
به خودمان رحم کنیم؛
شفقتآمیزتر، خردمندانهتر، جمعیتر، و صبورانهتر بیندیشیم و سپس به کنش اقدام کنیم.
برای اطلاع بیشتر از همین بحث، میتوانید به کانال تلگرامیِ گاه فرست نگاه کنید که مطالب بیشتری در این مورد دارد.
========ه
به ندای پیشبینانهی فرهاد میثمی در همین باره گوش کنیم:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5150
============ه
... ادامه از قبل 👆
– همرنگ نباشیم و به همرنگی دعوت نکنیم، به فشارِ همرنگی تسلیم نشویم و برعکس، به رفتار اصیلِ برآمده از اصول شخصیِ درونی و ادعاشده دعوت کنیم. ...
– در جنبشِ آزادیِ آفریقای جنوبی، ماندلا از یک زمان به بعد، به هر دلیلی، مجبور شد اجازهی اقدام مسلحانه بدهد. اما اقدامِ حزب او محدود به از کارانداختنِ ماشین دولتی بود و حمله به جان و مال اشخاص در کار نبود. اما کسانی بودند که در همان حزب، دست به ترورِ حریف زدند، دست به ترورِ همحزبیهای مخالف خود زدند، اسیر کشتند و … . پس از آزادی، در جریان محاکماتِ کمیسیون بررسی جنایات، به جنایاتِ هر دو طرف رسیدگی شد و بر همه آشکار شد که فقط نیروهای قدرت مستقر نبودهاند که جنایاتِ انبوه و دراز مدت کردهاند، بلکه افرادی هم در این طرف بودهاند که دست به جنایت زده اند و اگر نبودند کسانی مثل ماندلا و اسقف توتو و … دیگران، کاملا مشخص بود که در این چنین سرزمینی، با آنهمه ستمی که بر عموم مردم روا شده بود، فقط حمام خون راه میافتاد و بس. همان حمامی که سالهای بعد خاورمیانه را خونین کرد. اما آیا در اینجا هم ماندلاها و اسقفتوتوهایی داریم که آستین بالا زده باشند و جلوی مردم را بگیرند؟ جواب منفی است. پس خود باید آستین بالا بزنیم.
اگر هر کاری که بشود در امتدادِ نکاتِ بالا برای خودمان و همهی مردم بکنیم، اولویتی واجبتر از نانِ شب دارد.
میتوان باز هم به تهماندهای از عقل و خِردِ جمعی امیدوار بود و دل بست که ما را از رفتن به سوی ورطه و هاویه ی دوقطبیشدنِ جامعه و نابودیِ جمعی حفظ کند تا در شرایطِ اَتمیزهبودنِ شدیدِ جامعه و نبودِ نهادهایی که بتوانند قبلا فکر کنند و بعد عمل، نهادهایی که هم جمعی فکر کنند و هم جمعی عمل کنند و هم بهشکلی عینی موثر باشند؛ وضعیت را از آنچه که هست بدتر نکنیم. دوقطبی شدن یعنی خان و مان خودت، فرزندت، خواهرت، مادرت، برادرت، اول از همه در معرض خطرِ کسانی قرار خواهد گرفت که اصلا نمیدانی از کجا هستند و چه میخواهند. خشونت هدفدار، دیگر معنا نخواهد داشت، بلکه خشونتِ کور از هر دو طرف حاکم خواهد شد. هیچ کس حاضر نیست جلوی چشمِ خود، حتی با وجود آمادگی برای فدا کردنِ جانِ خود، عزیزاناش را تکهتکه کنند. اما در سرسامِ خشونتِ همهگیر، نمیتوانی جلوی نابودیِ عزیزانِ خودت را هم بگیری.
این یعنی، غریزی رفتار نکردن، یعنی اول “دوبار” فکر کنیم و بعد عمل؛ از روی هیجان و غریزه به دنبالِ هر حرکت جمعیِ لحظهایِ فکرنشده نرویم و از دور و نزدیک هم، رویاش نفت نریزیم، تشویق و ترویج نکنیم آن را؛ و به عاقبتها هم حتما فکر کنیم و اگر رفتاری چنان سنجیده و مسئولانه و اخلاقی بود که خودمان و عزیزانمان را هم موظف به انجامِ آن میدانستیم، پس آنگاه مخاطبانِ دور و نزدیکِمان را به آن دعوت کنیم.
متاسفانه سالهاست که چه به ادعایِ بوقهای رسمی و چه در واقعیت، در “این برههی حساسِ کنونی” نفس کشیدهایم، حساس برای خود کوتهدستان و حساس برای بوقها، هر بار هم سختتر و نفسبُر تر.
هولِ اینکه مادران و فرزندانِ بیپناهِمان که در جای جای دور رَسِ این سرزمین، امنیتِ جانی را هم از دست بدهند –امنیت مالی پیشکِشِشان!
هولِ اینکه همان شترِ ناامنی، به سراغ تکتکِ ماهایی هم بیاید که در جاهای نرمتر و سیرتر و امنتری نشستهایم،
هول آنکه …، آدم را آرام نمیگذارد.
ما بلیتِ جایی را “رزرو کرده” در جیب نداریم که برویم؛ اکثریتِ ما و همهی آن مادران و کودکانِ حاشیهنشین و روستانشین، کوتهدستانِ مرزنشین و بیاباننشینی که همین الان هم آبِ خوردن ندارند –چرا که فعلا شهر تشنهتر است و همیشه این شهر است که مقدم بوده. ما هیچ جایی را نداریم و اینان هیچ کدام ویلایی محفوظ و مطمئن و بلیت و ویزایی ندارند.
همیشه، هَشتشان گروی نُه بوده، همیشه!
امیدوار باشیم به توانِ اراده و همدلیِ عملگرایانه و شفقتورزانهی خودهای بیپناهمان؛ و کاری کنیم کارستان، که در برابر خود و چشمانتظارانمان سرافکنده نباشیم.
خوب میدانیم که در “این برههی واقعا حساس”، بوقهایی مدعیِ خیرخواهی، اما نشسته در جای گرم و نرم، صلای “لِِنگِاش کُن” سر میدهند تا ماهیِ خود بگیرند، اما از جیبِ کوتهدستان و بهخرجِ لهشدهگان.
اما راستی اینکه, ما هیچ پناهی نداریم جز خودمان!
به خودمان رحم کنیم؛
شفقتآمیزتر، خردمندانهتر، جمعیتر، و صبورانهتر بیندیشیم و سپس به کنش اقدام کنیم.
برای اطلاع بیشتر از همین بحث، میتوانید به کانال تلگرامیِ گاه فرست نگاه کنید که مطالب بیشتری در این مورد دارد.
========ه
به ندای پیشبینانهی فرهاد میثمی در همین باره گوش کنیم:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5150
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
https://telegra.ph/The-time-for-the-results-01-06
چه باید کرد؟
=========ه
ویرایش تازهی آبان ماه ۱۴۰۱
بهنامِ زن، زندگی، آزادی
نکتهی مهم:
لطفا اصل نوشته را با کلیک بر روی لینکِ زیر بخوانید، چون صرفاً خواندن این چند خطِ کوتاه، حتما بدفهمی ایجاد میکند.
هموطن
مطلبِ زیر با توجه به حوادث روزهای مرداد ماه ۱۳۹۷ نوشته شده بود، اما برای روزهای آبان ۱۴۰۱ ویرایش شده.
این یادداشت با هدف جلوگیری از دوقطبیشدنِ جامعه و فرو رفتن در ورطهی خشونتِ کور نوشته شد، اما شرایط امروزی ضرورت تکمیل و اطلاعرسانیِ آن را فوری کرده :
مخاطبِ اول این متن، نخبگانِ مستقل، روشنفکرانِ عرصهی عمومی و نیز همهی روشنفکرانِ دردمند اند تا این مفاهیم و هشدارها را به زبان ساده برای کنشگران ترجمه و معنا، و تفهیم کنند، ترجمهای که بتواند در رفتارها تغییر ایجاد کند.
مخاطب دوم همهی کسانی اند که متوجه شدهاند جامعه را خطرِ خشونتِ دوجانبهی بنیان برافکنی تهدید میکند.
اصل متن نوشته 👇
https://ghkeshani.com/WHATISTOBEDONE1397/
=========ه
ویرایش تازهی آبان ماه ۱۴۰۱
بهنامِ زن، زندگی، آزادی
نکتهی مهم:
لطفا اصل نوشته را با کلیک بر روی لینکِ زیر بخوانید، چون صرفاً خواندن این چند خطِ کوتاه، حتما بدفهمی ایجاد میکند.
هموطن
مطلبِ زیر با توجه به حوادث روزهای مرداد ماه ۱۳۹۷ نوشته شده بود، اما برای روزهای آبان ۱۴۰۱ ویرایش شده.
این یادداشت با هدف جلوگیری از دوقطبیشدنِ جامعه و فرو رفتن در ورطهی خشونتِ کور نوشته شد، اما شرایط امروزی ضرورت تکمیل و اطلاعرسانیِ آن را فوری کرده :
مخاطبِ اول این متن، نخبگانِ مستقل، روشنفکرانِ عرصهی عمومی و نیز همهی روشنفکرانِ دردمند اند تا این مفاهیم و هشدارها را به زبان ساده برای کنشگران ترجمه و معنا، و تفهیم کنند، ترجمهای که بتواند در رفتارها تغییر ایجاد کند.
مخاطب دوم همهی کسانی اند که متوجه شدهاند جامعه را خطرِ خشونتِ دوجانبهی بنیان برافکنی تهدید میکند.
اصل متن نوشته 👇
https://ghkeshani.com/WHATISTOBEDONE1397/
دو شکستِ بیآبرو در یک تصویر!
درس و عبرت و برگی مهم از تاریخ و برای زندگی ( ۱):
======================ه
✳️ ظاهر عکس این است:
در حضور رسانههای جمعی جهان، هو جین تائو (سمت راست) رئیسجمهور سابق چین، در رویدادی بیسابقه و رسوا، بیخبر و بر خلاف خواستِ خود، از بیستمین کنگرهی حزب کمونیستِ چین، خبر اخراج خود را از منشی میشنود و به بیرون هدایت میشود.
✅ به حقارت و درماندگی در چهرهاش عمیق شوید.
در سمتِ چپ، رئیس جمهور و رهبرِفعلیِ حزب، شی جینپینگ با لبخندی پنهان بر لب -حاکی از یک پیروزیِ ننگآلود و نیز بیخبریِ ظاهری- نشسته است. (۳۰ مهر ۱۴۰۱)
اما باطنِ عکس چیست؟
فقط باید کمی و فقط کمی باید صبور بود:
"آسیاب به نوبت است." و
"هر کسی پنج روزه نوبت اوست."(حافظ)
عکس راویِ دو شکستِ رسوای پشتِ سرِ هم است و نه فقط یکی!
تا روزگار ببیند شی جینپینگ چه وقتی همین حقارت را در برابر حریفی قَدر یا حریفی قَدرتر یعنی مرگ حس کند!
استالینْ هم، رشتهای طولانی از این تجربهها را داشت و لبخندهایش را زد، اما حریفِ مرگ او را برد و قدرتاش را به معنایی واقعی ابدی کرد!
درس و عبرت و برگی مهم از تاریخ و برای زندگی ( ۱):
======================ه
✳️ ظاهر عکس این است:
در حضور رسانههای جمعی جهان، هو جین تائو (سمت راست) رئیسجمهور سابق چین، در رویدادی بیسابقه و رسوا، بیخبر و بر خلاف خواستِ خود، از بیستمین کنگرهی حزب کمونیستِ چین، خبر اخراج خود را از منشی میشنود و به بیرون هدایت میشود.
✅ به حقارت و درماندگی در چهرهاش عمیق شوید.
در سمتِ چپ، رئیس جمهور و رهبرِفعلیِ حزب، شی جینپینگ با لبخندی پنهان بر لب -حاکی از یک پیروزیِ ننگآلود و نیز بیخبریِ ظاهری- نشسته است. (۳۰ مهر ۱۴۰۱)
اما باطنِ عکس چیست؟
فقط باید کمی و فقط کمی باید صبور بود:
"آسیاب به نوبت است." و
"هر کسی پنج روزه نوبت اوست."(حافظ)
عکس راویِ دو شکستِ رسوای پشتِ سرِ هم است و نه فقط یکی!
تا روزگار ببیند شی جینپینگ چه وقتی همین حقارت را در برابر حریفی قَدر یا حریفی قَدرتر یعنی مرگ حس کند!
استالینْ هم، رشتهای طولانی از این تجربهها را داشت و لبخندهایش را زد، اما حریفِ مرگ او را برد و قدرتاش را به معنایی واقعی ابدی کرد!
نطق معروف محمدرضا شاه پهلوی، ۱۵ آبان ۱۳۵۷
(من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم.)
==================ه
✳️ برگی و درسی و عبرتی مهم از تاریخ و برای زندگی ( ۲ - شماره یک در بالا👆)
اما چه دیر!
خودکرده را تدبیر نیست!
نگاه کنید به ناآمادگی، سراسیمگی و حالِ ایشان، در حالیکه فرصت نبوده متن نوشتهشدهی آقای رضا قطبی و احسان نراقی، و تاییدشدهی سیدحسین نصر را بازخوانی کنند و با لحنِ درست بخوانند!
========================ه
اهل قدرت و سیاست به شدت فریبخوار اند، بهشدت کوتهبین اند، و بهشدت مادهگرا (فقط بهمعنای اخلاقی و نه فلسفی و معرفتشناسانهی آن). شهوت قدرت در نوکِ بینیشان آنان را میفریبد و آن را ابدی میپندارند.
به قولِ زندهیاد احمدِ شاملو در بارهی سرهنگانِ کودتاچی و قاتلِ یونانی:
"و سرهنگان هیچگاه از تاریخ نمیتوانند چیزی یادبگیرند."
ویدئو فقط بدون فیلتر شکن باز میشود:
https://bit.ly/3WEW7C6
(من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم.)
==================ه
✳️ برگی و درسی و عبرتی مهم از تاریخ و برای زندگی ( ۲ - شماره یک در بالا👆)
اما چه دیر!
خودکرده را تدبیر نیست!
نگاه کنید به ناآمادگی، سراسیمگی و حالِ ایشان، در حالیکه فرصت نبوده متن نوشتهشدهی آقای رضا قطبی و احسان نراقی، و تاییدشدهی سیدحسین نصر را بازخوانی کنند و با لحنِ درست بخوانند!
========================ه
اهل قدرت و سیاست به شدت فریبخوار اند، بهشدت کوتهبین اند، و بهشدت مادهگرا (فقط بهمعنای اخلاقی و نه فلسفی و معرفتشناسانهی آن). شهوت قدرت در نوکِ بینیشان آنان را میفریبد و آن را ابدی میپندارند.
به قولِ زندهیاد احمدِ شاملو در بارهی سرهنگانِ کودتاچی و قاتلِ یونانی:
"و سرهنگان هیچگاه از تاریخ نمیتوانند چیزی یادبگیرند."
ویدئو فقط بدون فیلتر شکن باز میشود:
https://bit.ly/3WEW7C6
✅ سرنوشت شاهی که می غرید و میکشت!
برگی و درسی و عبرتی مهم از تاریخ و برای زندگی (۳ - شماره یک در بالا👆)
✍️سیدحسن تقیزاده
برای اخراج محمدعلیشاه هیئتی تعیین شد که من هم جزء آنها بودم. روزی که ترتیب اخراج وی را دادیم، دارای قیافهای تکیده و شکسته بود. با آنکه در مورد اخراج محمدعلیشاه خبری منتشر نشده بود، ولی عدهای زیاد در مقابل سفارت انگلیس در زرگنده آمده بودند و بعضی هم با خود اسلحه داشتند و میخواستند انتقام خود را از آن مرد بگیرند. هیئت متوجه شد و از شهر درخواست کرد که عدهای قزاق بفرستند. قزاقها آمدند و در دو طرف مستقر شدند.
قیافۀ جمعیت بینهایت غضبناک و عصبانی بود. هیئت انتظار داشت که واقعهای روی بدهد. ازاینرو من جلو جمعیت رفته و آنها را به آرامش دعوت کردم. ولی جمعیت همچنان عصبانی بود. تصمیم گرفته شد شاه مخلوع را از درِ پنهانی سفارت خارج کنیم.
شاه مخلوع وقتی مرا دید با قیافۀ بغضگرفته جلو آمده و به ترکی شروع به احوالپرسی کرد. گریه به شاه امان نمیداد. من به او گفتم چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟ بغض شاه ترکید. گفت: «خدا ذلیل کند شاپشال و امیربهادر جنگ را، آنها مرا اغفال کردند تا روبهروی ملتم بایستم.» گفتم: «عذر بدتر از گناه.» به او گفتم: «بههرحال الان چارهای نیست و خودکرده را تدبیر نیست. باید هرچهزودتر خاک ایران را ترک کنی. تا چه وقت میخواهی به این زندگی ذلتبار ادامه بدهی و زیر بیرق خارجی بمانی.» شاه در این موقع با صدای بلند میگریست بهطوریکه همه هیئت و سفرای روس و انگلیس از این حالت روحی شاه متأثر شدند.
محمدعلیشاه دیگر آن شاهی نبود که روبهروی ملت خود ایستاده بود. مثل بچه مطیعی شده بود که پناهگاهی میجست. چون شایع بود که محمدعلیشاه قصد خروج مقداری از جواهرات سلطنتی را دارد، ستارخان به ترکی با فریاد گفت: «جیبها و اثاثهاش را بگردید.» من نزد ستارخان رفته و باز به ترکی به او گفتم رعایت این مردک بیچاره را بکنید. این در وضع روحی بدی است. ستارخان گفت: «مَن بیلمیرم» یعنی من نمیدانم. من پیشنهاد کردم برای آنکه بهانهای به دست کسی داده نشود، اثاثیه شاه و حتی جیبهایش را به شکل زنندهای بازرسی کردند. چند قطعه جواهر پیدا کردند که بلافاصله صورتمجلس شد و اعضای هیئت زیر آن را امضا کردند.
ستارخان پا از این فراتر گذاشت و گفت اثاثۀ ملکهجهان خانمش را هم بگردید. من گفتم: «این کار زننده است.» ستارخان چند زن را از بین کسانی که بیرون سفارت منتظر خروج محمدعلیشاه بودند صدا کرد و گفت اثاثیۀ خانم و خدمه را هم بگردید. زنها حتی سینهبند خانم را هم گشتند و در آنجا چند قطعه الماس یافتند. شاه خواست مانع شود، ستارخان به ترکی گفت: «هرچه جنایت کردی بس نبود، حالا میخواهی داراییهای "رعیت" را به تاراج ببری؟» ناسزایی هم نثار شاه کرد. من هرچه خواستم ستارخان را دعوت به آرامش کنم میسر نمیشد و او مرتب مثل شیر میغرید و اسلحهاش را تکان میداد...
در آخر محمدعلیشاه به اعضای هیئت دست داد و از بعضی حلالیت طلبید، ولی چه سود؟ محمدعلی شاه لکهای را که بر دامن تاریخ گذاشت هیچوقت پاک نخواهد شد. او ملتی را که آزادی میخواست کشت. مجلس را به توپ بست. ملکالمتکلمین و صوراسرافیل را در باغ شاه خفه کرد. بههرحال صحنهای بود دردناک و ناراحتکننده. در دل گفتم :
یک پایان رقت بار؛ این است سرنوشت مستبدان، آدمکشان!
بن مایه :
📘مشروطیت ایران، 🖌محمود ستایش ، ص ۱۰۴ تا ۱۰۷
منبع: علی احمد باوندپور
========================ه
اهلِ قدرت و سیاست به شدت فریبخوار اند، بهشدت کوتهبین اند، و بهشدت مادهگرا (فقط بهمعنای اخلاقی و نه فلسفی و معرفتشناسانهی آن). شهوت قدرت در نوکِ بینیشان آنان را میفریبد و آن را ابدی می پندارند.
به قولِ زندهیاد احمدِ شاملو در بارهی سرهنگانِ کودتاچی و قاتلِ یونانی:
"و سرهنگان هیچگاه از تاریخ نمیتوانند چیزی یادبگیرند."
=================ه
پینوشت:
جناب آقای محمد ترکمان، مورخِ پژوهشگرِ تاریخِ معاصر تعریضهایی به مطلب بالا داشتهاند از جمله:
- ستارخان در آن دوران اصلا در تهران نبوده، کسی که حضور داشته یپرمخان بوده.
- شاه مخالفِ ترک وطن بوده. در این زمان، مجلسی در کار نبود، هیئتی از متصرفین تهران و تندروها به رتق و فتق امور مشغول بودند. همین هیئت در کنار روس و انگلیس، تبعید را به او تحمیل میکنند.
- در موقعِ ترک وطن، عدهای از مردم در پشت کالسکهی شاه گریان حرکت میکردهاند.
- بحثِ بردنِ جواهرات ساختگی است.
- سفارتهای انگلیس و روس تلاشداشتهاند با اجبار شاه به ترکِ وطن، ایرانیان را تحقیری تاریخی کنند.
- روایت تقیزاده از مکالمهی خود با شاه روایتی غلوآمیز، لافزنانه و تحریفشده است.
============ه
در هر صورت، کل این صحنهی عبرتآموز وجود داشته.
برگی و درسی و عبرتی مهم از تاریخ و برای زندگی (۳ - شماره یک در بالا👆)
✍️سیدحسن تقیزاده
برای اخراج محمدعلیشاه هیئتی تعیین شد که من هم جزء آنها بودم. روزی که ترتیب اخراج وی را دادیم، دارای قیافهای تکیده و شکسته بود. با آنکه در مورد اخراج محمدعلیشاه خبری منتشر نشده بود، ولی عدهای زیاد در مقابل سفارت انگلیس در زرگنده آمده بودند و بعضی هم با خود اسلحه داشتند و میخواستند انتقام خود را از آن مرد بگیرند. هیئت متوجه شد و از شهر درخواست کرد که عدهای قزاق بفرستند. قزاقها آمدند و در دو طرف مستقر شدند.
قیافۀ جمعیت بینهایت غضبناک و عصبانی بود. هیئت انتظار داشت که واقعهای روی بدهد. ازاینرو من جلو جمعیت رفته و آنها را به آرامش دعوت کردم. ولی جمعیت همچنان عصبانی بود. تصمیم گرفته شد شاه مخلوع را از درِ پنهانی سفارت خارج کنیم.
شاه مخلوع وقتی مرا دید با قیافۀ بغضگرفته جلو آمده و به ترکی شروع به احوالپرسی کرد. گریه به شاه امان نمیداد. من به او گفتم چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟ بغض شاه ترکید. گفت: «خدا ذلیل کند شاپشال و امیربهادر جنگ را، آنها مرا اغفال کردند تا روبهروی ملتم بایستم.» گفتم: «عذر بدتر از گناه.» به او گفتم: «بههرحال الان چارهای نیست و خودکرده را تدبیر نیست. باید هرچهزودتر خاک ایران را ترک کنی. تا چه وقت میخواهی به این زندگی ذلتبار ادامه بدهی و زیر بیرق خارجی بمانی.» شاه در این موقع با صدای بلند میگریست بهطوریکه همه هیئت و سفرای روس و انگلیس از این حالت روحی شاه متأثر شدند.
محمدعلیشاه دیگر آن شاهی نبود که روبهروی ملت خود ایستاده بود. مثل بچه مطیعی شده بود که پناهگاهی میجست. چون شایع بود که محمدعلیشاه قصد خروج مقداری از جواهرات سلطنتی را دارد، ستارخان به ترکی با فریاد گفت: «جیبها و اثاثهاش را بگردید.» من نزد ستارخان رفته و باز به ترکی به او گفتم رعایت این مردک بیچاره را بکنید. این در وضع روحی بدی است. ستارخان گفت: «مَن بیلمیرم» یعنی من نمیدانم. من پیشنهاد کردم برای آنکه بهانهای به دست کسی داده نشود، اثاثیه شاه و حتی جیبهایش را به شکل زنندهای بازرسی کردند. چند قطعه جواهر پیدا کردند که بلافاصله صورتمجلس شد و اعضای هیئت زیر آن را امضا کردند.
ستارخان پا از این فراتر گذاشت و گفت اثاثۀ ملکهجهان خانمش را هم بگردید. من گفتم: «این کار زننده است.» ستارخان چند زن را از بین کسانی که بیرون سفارت منتظر خروج محمدعلیشاه بودند صدا کرد و گفت اثاثیۀ خانم و خدمه را هم بگردید. زنها حتی سینهبند خانم را هم گشتند و در آنجا چند قطعه الماس یافتند. شاه خواست مانع شود، ستارخان به ترکی گفت: «هرچه جنایت کردی بس نبود، حالا میخواهی داراییهای "رعیت" را به تاراج ببری؟» ناسزایی هم نثار شاه کرد. من هرچه خواستم ستارخان را دعوت به آرامش کنم میسر نمیشد و او مرتب مثل شیر میغرید و اسلحهاش را تکان میداد...
در آخر محمدعلیشاه به اعضای هیئت دست داد و از بعضی حلالیت طلبید، ولی چه سود؟ محمدعلی شاه لکهای را که بر دامن تاریخ گذاشت هیچوقت پاک نخواهد شد. او ملتی را که آزادی میخواست کشت. مجلس را به توپ بست. ملکالمتکلمین و صوراسرافیل را در باغ شاه خفه کرد. بههرحال صحنهای بود دردناک و ناراحتکننده. در دل گفتم :
یک پایان رقت بار؛ این است سرنوشت مستبدان، آدمکشان!
بن مایه :
📘مشروطیت ایران، 🖌محمود ستایش ، ص ۱۰۴ تا ۱۰۷
منبع: علی احمد باوندپور
========================ه
اهلِ قدرت و سیاست به شدت فریبخوار اند، بهشدت کوتهبین اند، و بهشدت مادهگرا (فقط بهمعنای اخلاقی و نه فلسفی و معرفتشناسانهی آن). شهوت قدرت در نوکِ بینیشان آنان را میفریبد و آن را ابدی می پندارند.
به قولِ زندهیاد احمدِ شاملو در بارهی سرهنگانِ کودتاچی و قاتلِ یونانی:
"و سرهنگان هیچگاه از تاریخ نمیتوانند چیزی یادبگیرند."
=================ه
پینوشت:
جناب آقای محمد ترکمان، مورخِ پژوهشگرِ تاریخِ معاصر تعریضهایی به مطلب بالا داشتهاند از جمله:
- ستارخان در آن دوران اصلا در تهران نبوده، کسی که حضور داشته یپرمخان بوده.
- شاه مخالفِ ترک وطن بوده. در این زمان، مجلسی در کار نبود، هیئتی از متصرفین تهران و تندروها به رتق و فتق امور مشغول بودند. همین هیئت در کنار روس و انگلیس، تبعید را به او تحمیل میکنند.
- در موقعِ ترک وطن، عدهای از مردم در پشت کالسکهی شاه گریان حرکت میکردهاند.
- بحثِ بردنِ جواهرات ساختگی است.
- سفارتهای انگلیس و روس تلاشداشتهاند با اجبار شاه به ترکِ وطن، ایرانیان را تحقیری تاریخی کنند.
- روایت تقیزاده از مکالمهی خود با شاه روایتی غلوآمیز، لافزنانه و تحریفشده است.
============ه
در هر صورت، کل این صحنهی عبرتآموز وجود داشته.
✳️از فرهاد میثمی، این وجدان بیدارِ ایرانزمین چه خبر؟
اعتصاب غذا برای راهبردِ
زن، زندگی، آزادی
✅برای اطلاع از حال و روزِ پرمخاطرهی اینروزهای فرهاد میثمی تا تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۱ نگاه کنید به:
https://t.me/farhadmeysami_news
https://farhadmeysamiwritings.blogspot.com/
وقتی به تعدادِ اعضای کانالاش نگاه کنید، بهخوبی میبینید که "صدا"یش تا چه حد گم است در این میانهی سخت و نفسگیر.
در حالی که این صداها هستند که باید شنیده شوند و انسانِ ایرانیِ زنده شده آنها را بشنود و در آنها تامل کند، نهصداهای بلندتر و کمفایدهتر. صدایی که تا اینجا هم از پسِ آزمون اندیشه و عمل خوب برآمده است.
✅مردم خادمانشان را نمیشناسند. نمیدانند چه انسانهای نادری امروز دستها و اندیشههای پر توانشان بسته است، اندیشههایی پر از عشق به همگان، نفرت از خشونتِ عریانِ قدرت مسلط و تمامیتخواهی، قساوت، چپاول، فقر، و آکنده از راههایی نو برای فلاکتهای همهی این سرزمین و سرزمینهای دیگر.
✅اوست که به اصول و انضباطِ مشترک و اجماعشدهی کنشگران میاندیشد و نگرانِ فریبها و نفوذهای قدرت مسلط و بیانضباطیها و خشمهای "بهحق"، اما هدایتنشده به عمل موثرِ بیخشونت، هرج و مرج و نفرت و انتقامهای کور ابتدا به ساکن از دیگران،
و نیز دلنگرانِ همهی خانوادههای ایرانی (با تاکید بر "همه") است. اوست که تمسخر و تحقیرِ هیچکس را بهعنوان عملِ اخلاقی و عملِ موثر اجتماعی پیشنهاد نمیدهد.
✅اوست که موثرترین راهکار را کنشِ صادقانهای میداند که همهی اقشار خاکستری را به اهداف کنشگران نزدیک کند و نه اینکه دور کند.
✅اوست که میداند این اعتمادِ اقشار میلیونی خاکستری به کنشگران است که در تحولِ اجتماعی کارساز است.
✅اوست که میفهمد همهی ما از قبل، در خلقِ این وضع به اندازههای مختلف دست داشتهایم، چه با سکوت کردنِ بیموقع، چه با ارتزاقی بسیار کوچک از سفرهی پهنِ ملیِ حقالسکوت، و چه با شراکت در سفرهی بزرگ. به همین دلیل تحقیرِ و تمسخر دیگری و آسیبزدنِ ابتدا به ساکن را پیشنهاد نمیدهد. او کینه و احساس فاتح شدن را قاتلِ کنش خشونتپرهیز میداند. میثمی انسانیتزدایی را نقطهی آغاز صدور جواز حذف و قتل می داند.
✅او مخالفِ تمسخر و توهین دگراندیشان و دگرباشان و مخالفانِ فکری و عقیدتی و سنتی هم هست.
✅او هیچ گونه تخریبی را پیشنهاد نمیکند، در عوض، حتی در میانهی تحولاتِ پرشتاب، به سازندگی میاندیشد. چون این سازندگی است که به مردم امیدِ زندگی میدهد و آنان را نیز پشتیبان میکند، نه این که فراری کند (نک: در همین یادداشت: دولتشهر موازیِ هاول و برنامهی سازندهی گاندی).
✅او ژاکوبنیسم و روبسپیریسم و وندالیسم را آفتِ کنشگری میداند، او میداند که اینها اول از همه به نابودیِ خودِ دانتونها و روبسپیرها میانجاماند.
✅اوست که تا اینجای کار، همیشه به همسایه اندیشیده، چنانکه زاپاتیستاها میگویند:
"همهچیز برای همه، هیچچیز برای ما"، اما ماهیگیرِ آبهای آلوده هم نیست. (نک: https://bit.ly/3q1nCbb، مقالهی زاپاتیستا)،
✅میثمی برای رشد و بالیدن و ارتقاء کنش، در عینِ حمایتِ پیگیر و تا سرحد جان از اهدافِ اصلیِ کنش، بهخود اجازهی نقد و اصلاح عملِ و رفتارِ کنشگران را هم میدهد، چون هیچکس (با تاکید بر "هیچکس") مطلق نیست و انسان هم واجبالخطا و نه جائزالخطا است (منسوب به امانوئل کانت).
اما کمی از کار و عملِ فرهاد میثمی بدانیم:
حالا دیگر وقت شمردن جوجه ها است:
10 سال بعد از بهار عربی و ارزیابی نقاط قوت و ضعفاش
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5150
دولتشهر موازی هاول و برنامهی سازندهی گاندی – پیشنهاد فرهاد میثمی
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5311
فرهاد میثمی کیست؟:
در ویکی پدیا: fa.wikipedia.org/wiki/فرهاد_میثمی
https://tavaana.org/fa/About_Farhad_Meysami
کمی از عملِ اجتماعیِ او که از زباناش نمیتوان شنید:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5316
خلاصه کتاب بومیشدهی کتاب سىِتُرگِ "قدرتِ بیقدرتانِ" هاول به قلم فرهاد میثمی برای روزگار ما:
https://t.me/farhadmeysami_news/229
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5330
ترجمهی فرهاد میثمی از کتاب "مبانیِ مبارزهی خشونتپرهیز" نوشتهی مایکل نگلر، یکی از مطرحترین کنشگرانِ پژوهشگر این عرصه در جهان:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5452
و 5 کتاب پیشنهادی او:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5552
تمام نوشتهها و نامههای اصلی دورانِ در بند بودن فرهاد میثمی در این سایت در دسترس است بهخصوص یادداشتِ:
امید در تاریکی
https://farhadmeysamiwritings.blogspot.com
اعتصاب غذا برای راهبردِ
زن، زندگی، آزادی
✅برای اطلاع از حال و روزِ پرمخاطرهی اینروزهای فرهاد میثمی تا تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۱ نگاه کنید به:
https://t.me/farhadmeysami_news
https://farhadmeysamiwritings.blogspot.com/
وقتی به تعدادِ اعضای کانالاش نگاه کنید، بهخوبی میبینید که "صدا"یش تا چه حد گم است در این میانهی سخت و نفسگیر.
در حالی که این صداها هستند که باید شنیده شوند و انسانِ ایرانیِ زنده شده آنها را بشنود و در آنها تامل کند، نهصداهای بلندتر و کمفایدهتر. صدایی که تا اینجا هم از پسِ آزمون اندیشه و عمل خوب برآمده است.
✅مردم خادمانشان را نمیشناسند. نمیدانند چه انسانهای نادری امروز دستها و اندیشههای پر توانشان بسته است، اندیشههایی پر از عشق به همگان، نفرت از خشونتِ عریانِ قدرت مسلط و تمامیتخواهی، قساوت، چپاول، فقر، و آکنده از راههایی نو برای فلاکتهای همهی این سرزمین و سرزمینهای دیگر.
✅اوست که به اصول و انضباطِ مشترک و اجماعشدهی کنشگران میاندیشد و نگرانِ فریبها و نفوذهای قدرت مسلط و بیانضباطیها و خشمهای "بهحق"، اما هدایتنشده به عمل موثرِ بیخشونت، هرج و مرج و نفرت و انتقامهای کور ابتدا به ساکن از دیگران،
و نیز دلنگرانِ همهی خانوادههای ایرانی (با تاکید بر "همه") است. اوست که تمسخر و تحقیرِ هیچکس را بهعنوان عملِ اخلاقی و عملِ موثر اجتماعی پیشنهاد نمیدهد.
✅اوست که موثرترین راهکار را کنشِ صادقانهای میداند که همهی اقشار خاکستری را به اهداف کنشگران نزدیک کند و نه اینکه دور کند.
✅اوست که میداند این اعتمادِ اقشار میلیونی خاکستری به کنشگران است که در تحولِ اجتماعی کارساز است.
✅اوست که میفهمد همهی ما از قبل، در خلقِ این وضع به اندازههای مختلف دست داشتهایم، چه با سکوت کردنِ بیموقع، چه با ارتزاقی بسیار کوچک از سفرهی پهنِ ملیِ حقالسکوت، و چه با شراکت در سفرهی بزرگ. به همین دلیل تحقیرِ و تمسخر دیگری و آسیبزدنِ ابتدا به ساکن را پیشنهاد نمیدهد. او کینه و احساس فاتح شدن را قاتلِ کنش خشونتپرهیز میداند. میثمی انسانیتزدایی را نقطهی آغاز صدور جواز حذف و قتل می داند.
✅او مخالفِ تمسخر و توهین دگراندیشان و دگرباشان و مخالفانِ فکری و عقیدتی و سنتی هم هست.
✅او هیچ گونه تخریبی را پیشنهاد نمیکند، در عوض، حتی در میانهی تحولاتِ پرشتاب، به سازندگی میاندیشد. چون این سازندگی است که به مردم امیدِ زندگی میدهد و آنان را نیز پشتیبان میکند، نه این که فراری کند (نک: در همین یادداشت: دولتشهر موازیِ هاول و برنامهی سازندهی گاندی).
✅او ژاکوبنیسم و روبسپیریسم و وندالیسم را آفتِ کنشگری میداند، او میداند که اینها اول از همه به نابودیِ خودِ دانتونها و روبسپیرها میانجاماند.
✅اوست که تا اینجای کار، همیشه به همسایه اندیشیده، چنانکه زاپاتیستاها میگویند:
"همهچیز برای همه، هیچچیز برای ما"، اما ماهیگیرِ آبهای آلوده هم نیست. (نک: https://bit.ly/3q1nCbb، مقالهی زاپاتیستا)،
✅میثمی برای رشد و بالیدن و ارتقاء کنش، در عینِ حمایتِ پیگیر و تا سرحد جان از اهدافِ اصلیِ کنش، بهخود اجازهی نقد و اصلاح عملِ و رفتارِ کنشگران را هم میدهد، چون هیچکس (با تاکید بر "هیچکس") مطلق نیست و انسان هم واجبالخطا و نه جائزالخطا است (منسوب به امانوئل کانت).
اما کمی از کار و عملِ فرهاد میثمی بدانیم:
حالا دیگر وقت شمردن جوجه ها است:
10 سال بعد از بهار عربی و ارزیابی نقاط قوت و ضعفاش
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5150
دولتشهر موازی هاول و برنامهی سازندهی گاندی – پیشنهاد فرهاد میثمی
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5311
فرهاد میثمی کیست؟:
در ویکی پدیا: fa.wikipedia.org/wiki/فرهاد_میثمی
https://tavaana.org/fa/About_Farhad_Meysami
کمی از عملِ اجتماعیِ او که از زباناش نمیتوان شنید:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5316
خلاصه کتاب بومیشدهی کتاب سىِتُرگِ "قدرتِ بیقدرتانِ" هاول به قلم فرهاد میثمی برای روزگار ما:
https://t.me/farhadmeysami_news/229
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5330
ترجمهی فرهاد میثمی از کتاب "مبانیِ مبارزهی خشونتپرهیز" نوشتهی مایکل نگلر، یکی از مطرحترین کنشگرانِ پژوهشگر این عرصه در جهان:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5452
و 5 کتاب پیشنهادی او:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5552
تمام نوشتهها و نامههای اصلی دورانِ در بند بودن فرهاد میثمی در این سایت در دسترس است بهخصوص یادداشتِ:
امید در تاریکی
https://farhadmeysamiwritings.blogspot.com
Telegram
اخبار مربوط به فرهاد میثمی
.این کانال تلگرامی به منظور اطلاعرسانی از آخرین اخبار فرهاد میثمی، معلم و فعال مدنی خشونتپرهیز ِ در بند ایجاد گردیده است
از فرهاد میثمی، این وجدان بیدارِ ایرانزمین چه خبر؟
اعتصاب غذا در حمایت از راهبردِ
زن، زندگی، آزادی
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5496
اعتصاب غذا در حمایت از راهبردِ
زن، زندگی، آزادی
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5496
چهار نقد و نظر در بارهی خشونتپرهیزی:
=============ه
زن، زندگی، آزادی
۱- استراتژیِ (راهبردِ) خشونتپرهیزی با اینکه مقبولیت اولیه دارد ولی مثل هر استراتژی دیگری در هر محیط و هر شرایطی موثر نیست و گاهی بهکار بردنِ آن میتواند خودش منجر به افزایش خشونت در سطح کلانتر بشود.
مثلا در مورد مارتینلوتر کینگ مردم با سیستمی قضایی در امریکا سروکار دارند که تا حدی استقلال دارد و اینکه جمعیت سیاههان زیاد است و به هر دلیل از کینگ تبعیت زیاد دارند. این عوامل اگر نمیبود قطعا آن استراتژی موفق نمیشد.
شرح مبارزهی او در زندگینامه خودنوشتِ کینگ (از نشر کرگدن) هست. در جایی که این شرایط نباشد، طبعاً مردم برای تحولِ اجتماعیی باید به راههای دیگری فکر کنند.
در کشورهایی که بیقانونیِ نسبی یا مطلق وجود دارد، قوه قضاییه و مجریه و مجلسِ مستقل و حتی نیروهای مسلح مستقل و قانونمندی ندارند، اگر حرکت اصلاحیِ خشونتپرهیزی انجام بشود و به نتیجه نرسد، این تجربهْ کمی بعد منجر به پشتیبانیِ مردم از خشونت میشود.
یعنی مردم میبینند چیزی را برای اصلاح امتحان کردهاند که در آن سیستم جواب نداده.
البته واضح است که توجیهِ نوع و میزانِ خشونت، کارِ خیلی سختی است و حدود و ثغورش خیلی جای بحث دارد، و کلاً میتواند به خشونت افسارگسیخته هم منجر بشود.
۲- نورمن فینکلشتاین در کتاب کوچکی با عنوان «گاندی چه میگوید» (از نشر ماهی) ایدهی اصلیاش را به نقد خشونتپرهیزی گاندی و بیانِ محدودیتهای این راهبرد اختصاص داده است. بهبیانِ دیگر نظرِ و عملِ گاندی در همهجا قابل اجرا نیست.
۳- دفاعِ مطلق و پشتِ سرِ هم از نفیِ خشونتْ باید به این پرسشِ مهم و بزرگ و دردناک پاسخ بدهد که: پس مردمِ بیدفاع و خشونتپرهیز در برابر خشونت عریان چه کاری باید کنند؟ آیا فقط باید آسیب ببینند و صدایشان در نیاید؟
آیا ادعای خشونتپرهیزی بهانهای نیست برای پنهان کردن عافیتطلبی و بیعملیِ خودِ مدعی؟
۴- اصل مهم در مبارزهی خشونت پرهیز نیاز به وجود یک رهبر پر جاذبه (فَرَهمند، کاریزماتیک) است که قدرت بسیج و نمایشِ معنادارِ حرکتهای بزرگ را داشته باشد، در غیر این صورت اگر به شکل پراکنده ای که در بعضی کشورها انجام گرفته و انجام میگیرد، عملا به آسیبدیدنِ شدیدِ مردم در کوتاه مدت و خشونت افسارگسیخته در بلندمدت تبدیل میشود.
===============ه
پ. ن.:
از ابتدای ظهورِ جنبشهای اجتماعیِ خشونتپرهیز جدید در قرن بیستم این پرسشهای کلیدی مطرح بودهاند و افراد شاخصی مثل جرج اورول (که از گاندی خوشاش نمیآمده)، لویی فیشر (که مجذوبِ گاندی بوده) و دکتر ال. مگنز رئیس دانشگاه بیتالمقدس و امثالشان این بحثها را مطرح کردهاند. لویی فیشر در گاندی و استالین(فصلِ ما همه قربانیانیم) به همینها پرداخته.*
گاندی، مارتینلوتر کینگ و واسلاوهاول و ماندلا با همین پرسشها روبرو شدهاند و پاسخهای خود را به آنها دادهاند. باید بر روی آن پاسخها تامل کرده و نقدشان کرد. اما مهمتر از این، در ۲۲ سال اولِ قرنِ ۲۱ –که دورانِ تسلط شبکههای ارتباطیِ مختلف مثل تلویزیون ماهوارهای، موبایل شبکههای مجازیِ موبایلیِ هوشمند بر رفتار اجتماعی است- این پرسشها پاسخهای تازهای پیدا کردهاند، چون بحث جنبشهای ریزومیِ بیخشونت (جنبشهای بی رهبرِ پرجاذبه، با ساختارِ افقی، فراگیر و منتشر، مستقل از هم، با ویژگیِ سرمشقِ بیسرمشق، و در عین حال دارای وحدتِ عمل و نظمِ حسابشدهی مشترکِ اجماعی) هم مطرح شده، بحثِ شبکههای همتا-به-همتا مطرح شده و به لطفِ وجود شبکههای مجازیِ هوشمند این دو پدیدهْ عمل و اندیشهی خشونتپرهیز را توانستهاند تکامل بدهند و راههای نویی را برای تحققِ آن فراهم کنند.
هماکنون، بعد از قرن بیستم، کتابخانهی فرهنگِ خشونتپرهیزی پر است از کتابهایی که تجربیات و کنشهای کوچک و بزرگِ عملیِ خشونتپرهیز را جمعبندی کردهاند که ممکنتر، مطلوبتر، کمهزینهتر و با سرعتِ کمتر بوده، اما نفوذ و ماندگاری، پیگیری و فراگیری و موفقیتشان بسیار بیشتر از قبل بودهاند. این جمعبندیهای میدانی و دانشگاهیْ مخصوصا با توجه به رخدادهای بعد از قرن بیستم انجام گرفتهاند (مثلا کارهای اریکا چنووت).
ادامه در فرستهی بعدی👇
و قبل از همه، نک:
جمعبندی نهاییِ کتابِ "گاندی چه میگوید؟ :👇
https://telegra.ph/WhatGandhiSays-11-13
از فرهاد میثمی چهخبر؟
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5496
معرفیِ کتابِ راهبردی و کاربردیِ گاندی چه میگوید:
ghkeshani.com/WhatGandhiSays
* کتابِ گاندی و استالین، لویی فیشر، غلامعلی کشانی، به همتِ نشر قطره و نیز در اینترنت: فصلِ "ما همه قربانیانیم"
ادامه در فرستهی بعدی👇
=============ه
زن، زندگی، آزادی
۱- استراتژیِ (راهبردِ) خشونتپرهیزی با اینکه مقبولیت اولیه دارد ولی مثل هر استراتژی دیگری در هر محیط و هر شرایطی موثر نیست و گاهی بهکار بردنِ آن میتواند خودش منجر به افزایش خشونت در سطح کلانتر بشود.
مثلا در مورد مارتینلوتر کینگ مردم با سیستمی قضایی در امریکا سروکار دارند که تا حدی استقلال دارد و اینکه جمعیت سیاههان زیاد است و به هر دلیل از کینگ تبعیت زیاد دارند. این عوامل اگر نمیبود قطعا آن استراتژی موفق نمیشد.
شرح مبارزهی او در زندگینامه خودنوشتِ کینگ (از نشر کرگدن) هست. در جایی که این شرایط نباشد، طبعاً مردم برای تحولِ اجتماعیی باید به راههای دیگری فکر کنند.
در کشورهایی که بیقانونیِ نسبی یا مطلق وجود دارد، قوه قضاییه و مجریه و مجلسِ مستقل و حتی نیروهای مسلح مستقل و قانونمندی ندارند، اگر حرکت اصلاحیِ خشونتپرهیزی انجام بشود و به نتیجه نرسد، این تجربهْ کمی بعد منجر به پشتیبانیِ مردم از خشونت میشود.
یعنی مردم میبینند چیزی را برای اصلاح امتحان کردهاند که در آن سیستم جواب نداده.
البته واضح است که توجیهِ نوع و میزانِ خشونت، کارِ خیلی سختی است و حدود و ثغورش خیلی جای بحث دارد، و کلاً میتواند به خشونت افسارگسیخته هم منجر بشود.
۲- نورمن فینکلشتاین در کتاب کوچکی با عنوان «گاندی چه میگوید» (از نشر ماهی) ایدهی اصلیاش را به نقد خشونتپرهیزی گاندی و بیانِ محدودیتهای این راهبرد اختصاص داده است. بهبیانِ دیگر نظرِ و عملِ گاندی در همهجا قابل اجرا نیست.
۳- دفاعِ مطلق و پشتِ سرِ هم از نفیِ خشونتْ باید به این پرسشِ مهم و بزرگ و دردناک پاسخ بدهد که: پس مردمِ بیدفاع و خشونتپرهیز در برابر خشونت عریان چه کاری باید کنند؟ آیا فقط باید آسیب ببینند و صدایشان در نیاید؟
آیا ادعای خشونتپرهیزی بهانهای نیست برای پنهان کردن عافیتطلبی و بیعملیِ خودِ مدعی؟
۴- اصل مهم در مبارزهی خشونت پرهیز نیاز به وجود یک رهبر پر جاذبه (فَرَهمند، کاریزماتیک) است که قدرت بسیج و نمایشِ معنادارِ حرکتهای بزرگ را داشته باشد، در غیر این صورت اگر به شکل پراکنده ای که در بعضی کشورها انجام گرفته و انجام میگیرد، عملا به آسیبدیدنِ شدیدِ مردم در کوتاه مدت و خشونت افسارگسیخته در بلندمدت تبدیل میشود.
===============ه
پ. ن.:
از ابتدای ظهورِ جنبشهای اجتماعیِ خشونتپرهیز جدید در قرن بیستم این پرسشهای کلیدی مطرح بودهاند و افراد شاخصی مثل جرج اورول (که از گاندی خوشاش نمیآمده)، لویی فیشر (که مجذوبِ گاندی بوده) و دکتر ال. مگنز رئیس دانشگاه بیتالمقدس و امثالشان این بحثها را مطرح کردهاند. لویی فیشر در گاندی و استالین(فصلِ ما همه قربانیانیم) به همینها پرداخته.*
گاندی، مارتینلوتر کینگ و واسلاوهاول و ماندلا با همین پرسشها روبرو شدهاند و پاسخهای خود را به آنها دادهاند. باید بر روی آن پاسخها تامل کرده و نقدشان کرد. اما مهمتر از این، در ۲۲ سال اولِ قرنِ ۲۱ –که دورانِ تسلط شبکههای ارتباطیِ مختلف مثل تلویزیون ماهوارهای، موبایل شبکههای مجازیِ موبایلیِ هوشمند بر رفتار اجتماعی است- این پرسشها پاسخهای تازهای پیدا کردهاند، چون بحث جنبشهای ریزومیِ بیخشونت (جنبشهای بی رهبرِ پرجاذبه، با ساختارِ افقی، فراگیر و منتشر، مستقل از هم، با ویژگیِ سرمشقِ بیسرمشق، و در عین حال دارای وحدتِ عمل و نظمِ حسابشدهی مشترکِ اجماعی) هم مطرح شده، بحثِ شبکههای همتا-به-همتا مطرح شده و به لطفِ وجود شبکههای مجازیِ هوشمند این دو پدیدهْ عمل و اندیشهی خشونتپرهیز را توانستهاند تکامل بدهند و راههای نویی را برای تحققِ آن فراهم کنند.
هماکنون، بعد از قرن بیستم، کتابخانهی فرهنگِ خشونتپرهیزی پر است از کتابهایی که تجربیات و کنشهای کوچک و بزرگِ عملیِ خشونتپرهیز را جمعبندی کردهاند که ممکنتر، مطلوبتر، کمهزینهتر و با سرعتِ کمتر بوده، اما نفوذ و ماندگاری، پیگیری و فراگیری و موفقیتشان بسیار بیشتر از قبل بودهاند. این جمعبندیهای میدانی و دانشگاهیْ مخصوصا با توجه به رخدادهای بعد از قرن بیستم انجام گرفتهاند (مثلا کارهای اریکا چنووت).
ادامه در فرستهی بعدی👇
و قبل از همه، نک:
جمعبندی نهاییِ کتابِ "گاندی چه میگوید؟ :👇
https://telegra.ph/WhatGandhiSays-11-13
از فرهاد میثمی چهخبر؟
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5496
معرفیِ کتابِ راهبردی و کاربردیِ گاندی چه میگوید:
ghkeshani.com/WhatGandhiSays
* کتابِ گاندی و استالین، لویی فیشر، غلامعلی کشانی، به همتِ نشر قطره و نیز در اینترنت: فصلِ "ما همه قربانیانیم"
ادامه در فرستهی بعدی👇
Telegraph
WhatGandhiSays
گاندی چه میگوید؟ نوشتهی نورمن فینکلشتاین، ترجمهی محمد واعظینژاد، نشر ماهی، ص. ۸۵ کتابی کم حجم، اما پژوهشی، سترگ، و کمیاب معرفیِ کاملترِ کتاب در: https://ghkeshani.com/WhatGandhiSays/ جمعبندی نهاییِ روشنگر و راهگشای کتابِ "گاندی چه میگوید؟": …
چهار نقد و نظر در بارهی خشونتپرهیزی:
========================ه
ادامهی فرستهی قبلی👆
اهل اندیشه و متفکرینْ برای آشنایی با پاسخهای ممکن به همین پرسشهای مهمِ عملی (و غیرنظری) نباید عجول بوده و منتظرِ کپسولِ آمادهای باشند که پرسشکننده را فورا مطلع کند. باید با توجه و دقت در این تجربهها، راهکارهای بیخشونتی را مطابق هر جغرافیا و تاریخی کشف و خلق کرد.
هیچ تحولِ اجتماعیِ واقعی نمیتواند بهسرعت انجام بگیرد و اگر هم بهظاهر انجام بگیرد، تاریخ ثابت کرده که برگشتپذیر بوده و باعثِ تولیدِ همان سنت و نظمِ پیشینِ نامطلوب و بیشتر هم به وضعی بدتر منجر شده. نقشِ روشنفکرِ عرصهی عمومی ساده کردن و قابلِ فهم کردنِ نکاتِ کاربردی و عملیِ فرهنگ مبارزهی خشونتپرهیز برای جامعهی مخاطب است. اگر این کار انجام نگیرد، هر جامعهای دچارِ بحرانهای دردناک شده و مسئولیتِ اول این دردها در کمکاری، عافیتطلبی و بیعملی و مشغولیتِ سرآمدان آن جامعه به "شِبْهِ مسئلهها" و غفلت از مسئلههای واقعی و فوری و فوتی است.
گاندی در طیِ یک اعتصابِ سراسری و بروزِ خشونت خود را به شدت سرزنش میکند که چرا از مردمی که آموزش ندیدهاند، انتظار بیش از حد داشته که به خشونت دست نمیزنند. میگوید: "اگر شمشیری دو دَم بر تناش فرود آمده بود، اینهمه رنج نداشت که این خبر داشت." و اعتراف میکند به "اشتباهی محاسباتی به عظمتِ کوههای هیمالیا» که خودش کرده است. او خود را (و نه مردم را) متهم میکند، در عینِ حالی که گاندی بهشدت از بزدلی متنفر بوده و آن را رفتاری پلید میدانسته است.
اوْ به انضباط شدید و به رعایت یک سری اصولِ مشترکِ «عملِ جمعی» ایمان و تاکید داشت، و هم از «حدّ و حدودِ دفاعِ مشروع» و هم از «تهاجم و خشونتِ ابتدا به ساکن» باخبر بود؛ و در عینِ حال همیشه فقط از خود و پیروانِ قسمخوردهاش انتظار داشت که تن به چماق و سُمّ اسبها و گلولهجنگی بدهند، اما آن هم فقط با آمادگی و نظم شدید، و نه در حالِ درهم ریختگی و فرار یا بیشتر از پشتِ سر. گاندی هیچ وقت اجازه نداد محافظ (مخصوصا محافظِ مسلح) داشته باشد.
برای اطلاعِ بیشتر از پاسخهای ممکن به نقدهای بالا، در گام اول پیشنهاد میشود حتما به هر یک از مطالبی نگاه کرد که در این کانال و سایت عدم خشونت از فرهاد میثمی، گاندی، واسلاو هاول، ریزوم و ... آمده است و نیز جمعبندیِ نهاییِ کتابِ "گاندی چه میگوید؟"
اما پرسشگرانِ جوینده یا پرسشگران خشونتپرهیز میباید به تجربهها و مکتوباتِ بیشتری مراجعه کنند تا مشابهِ گاندی به وظیفهی وجدانیِ خود پاسخ بدهند.
و قبل از همه، نک:
جمعبندیِ نهاییِ روشنگر و راهگشای کتابِ "گاندی چه میگوید؟" که دقیقا به نقدهای بالا مربوط میشود:👇
https://telegra.ph/WhatGandhiSays-11-13
از فرهاد میثمی چهخبر؟
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5496
معرفیِ کتابِ راهبردی و کاربردیِ «گاندی چه میگوید؟»:
ghkeshani.com/WhatGandhiSays
و نیز کتابِ گاندی و استالین، لویی فیشر، غلامعلی کشانی، به همتِ نشر قطره و نیز در اینترنت: فصلِ "ما همه قربانیانیم"
========================ه
ادامهی فرستهی قبلی👆
اهل اندیشه و متفکرینْ برای آشنایی با پاسخهای ممکن به همین پرسشهای مهمِ عملی (و غیرنظری) نباید عجول بوده و منتظرِ کپسولِ آمادهای باشند که پرسشکننده را فورا مطلع کند. باید با توجه و دقت در این تجربهها، راهکارهای بیخشونتی را مطابق هر جغرافیا و تاریخی کشف و خلق کرد.
هیچ تحولِ اجتماعیِ واقعی نمیتواند بهسرعت انجام بگیرد و اگر هم بهظاهر انجام بگیرد، تاریخ ثابت کرده که برگشتپذیر بوده و باعثِ تولیدِ همان سنت و نظمِ پیشینِ نامطلوب و بیشتر هم به وضعی بدتر منجر شده. نقشِ روشنفکرِ عرصهی عمومی ساده کردن و قابلِ فهم کردنِ نکاتِ کاربردی و عملیِ فرهنگ مبارزهی خشونتپرهیز برای جامعهی مخاطب است. اگر این کار انجام نگیرد، هر جامعهای دچارِ بحرانهای دردناک شده و مسئولیتِ اول این دردها در کمکاری، عافیتطلبی و بیعملی و مشغولیتِ سرآمدان آن جامعه به "شِبْهِ مسئلهها" و غفلت از مسئلههای واقعی و فوری و فوتی است.
گاندی در طیِ یک اعتصابِ سراسری و بروزِ خشونت خود را به شدت سرزنش میکند که چرا از مردمی که آموزش ندیدهاند، انتظار بیش از حد داشته که به خشونت دست نمیزنند. میگوید: "اگر شمشیری دو دَم بر تناش فرود آمده بود، اینهمه رنج نداشت که این خبر داشت." و اعتراف میکند به "اشتباهی محاسباتی به عظمتِ کوههای هیمالیا» که خودش کرده است. او خود را (و نه مردم را) متهم میکند، در عینِ حالی که گاندی بهشدت از بزدلی متنفر بوده و آن را رفتاری پلید میدانسته است.
اوْ به انضباط شدید و به رعایت یک سری اصولِ مشترکِ «عملِ جمعی» ایمان و تاکید داشت، و هم از «حدّ و حدودِ دفاعِ مشروع» و هم از «تهاجم و خشونتِ ابتدا به ساکن» باخبر بود؛ و در عینِ حال همیشه فقط از خود و پیروانِ قسمخوردهاش انتظار داشت که تن به چماق و سُمّ اسبها و گلولهجنگی بدهند، اما آن هم فقط با آمادگی و نظم شدید، و نه در حالِ درهم ریختگی و فرار یا بیشتر از پشتِ سر. گاندی هیچ وقت اجازه نداد محافظ (مخصوصا محافظِ مسلح) داشته باشد.
برای اطلاعِ بیشتر از پاسخهای ممکن به نقدهای بالا، در گام اول پیشنهاد میشود حتما به هر یک از مطالبی نگاه کرد که در این کانال و سایت عدم خشونت از فرهاد میثمی، گاندی، واسلاو هاول، ریزوم و ... آمده است و نیز جمعبندیِ نهاییِ کتابِ "گاندی چه میگوید؟"
اما پرسشگرانِ جوینده یا پرسشگران خشونتپرهیز میباید به تجربهها و مکتوباتِ بیشتری مراجعه کنند تا مشابهِ گاندی به وظیفهی وجدانیِ خود پاسخ بدهند.
و قبل از همه، نک:
جمعبندیِ نهاییِ روشنگر و راهگشای کتابِ "گاندی چه میگوید؟" که دقیقا به نقدهای بالا مربوط میشود:👇
https://telegra.ph/WhatGandhiSays-11-13
از فرهاد میثمی چهخبر؟
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5496
معرفیِ کتابِ راهبردی و کاربردیِ «گاندی چه میگوید؟»:
ghkeshani.com/WhatGandhiSays
و نیز کتابِ گاندی و استالین، لویی فیشر، غلامعلی کشانی، به همتِ نشر قطره و نیز در اینترنت: فصلِ "ما همه قربانیانیم"
چهار نقد و نظر در بارهی خشونتپرهیزی:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5498
و نیز نک:
جمعبندی نهاییِ روشنگر و راهگشای کتابِ "گاندی چه میگوید؟" که دقیقا به نقدهای بالا مربوط میشود: 👇
https://telegra.ph/WhatGandhiSays-11-13
از فرهاد میثمی چهخبر؟
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5496
معرفیِ کتابِ راهبردی و کاربردیِ گاندی چه میگوید:
ghkeshani.com/WhatGandhiSays
کتابِ گاندی و استالین، لویی فیشر، غلامعلی کشانی، به همتِ نشر قطره و نیز در اینترنت: فصلِ "ما همه قربانیانیم"
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5498
و نیز نک:
جمعبندی نهاییِ روشنگر و راهگشای کتابِ "گاندی چه میگوید؟" که دقیقا به نقدهای بالا مربوط میشود: 👇
https://telegra.ph/WhatGandhiSays-11-13
از فرهاد میثمی چهخبر؟
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5496
معرفیِ کتابِ راهبردی و کاربردیِ گاندی چه میگوید:
ghkeshani.com/WhatGandhiSays
کتابِ گاندی و استالین، لویی فیشر، غلامعلی کشانی، به همتِ نشر قطره و نیز در اینترنت: فصلِ "ما همه قربانیانیم"
مارتینلوتر کینگ و همدستی نکردن با قانون ناعادلانه!
منطقی سر راست و روشن!
===========================ه
زن، زندگی، آزادی/ ما خشونتپرهیزیم/ ایرانِ بدون نفرت
===========================ه
کینگ کشیش بوده، سیاسی هم نبوده، اما اصل بالا را از ثورو و گاندی یاد گرفت و برای رسیدن به حقوق پیشاسیاسیِ خود و مردم پیگیرانه عمل کرد (پیشاسیاسی به قول واسلاو هاول).
پیشاسیاسی به معنای شرایطی است که شهروند معمولی لازم دارد تا زندگی را بدون تسلیم به دروغ برای تامین رزق و حفظ کرامت انسانی خود بگذراند. مطالبهی پیشاسیاسی کاری به کسب قدرت سیاسی ندارد، اما طالب زندگی شرافتمندانه و بیرون از چتر دروغ بزرگ و ایدئولوژیک رژیم است.
رژیم برای تامین این نوع مطالباتْ یا مجبور به تغییر بخشی از ماهیت خود است یا مجبور به ترک همهی مواضع خود است تا باقی بماند.
در حالت دوم، نظامی دیگر، اما بدون لحظهی فروپاشیِ ناگهانی، متولد می شود که بسیار ماندگارتر از نتایج تغییرات ناگهانی است.
خانم رزا پارکس قهرمان که بهتنهایی جنبش تحریم اتوبوسهای تبعیض را رقم زد، از نظر کنشگریِ اجتماعی، بسیار جلوتر از کینگ بود، اما کینگ ارتباطها و فصاحت و بلاغت بیشتری داشت و توانست مردم بیشتری را برای یک مطالبهی مشخص متحد کند.
نکتهی مهم در زاییدهشدنِ شخصیت نهایی او این بود که او مثل همهی مردم عادی در برابر تهدید یا امکان قتل و ضربوجرح و ضرر مالی به شدت دچار ترس بود. اما بر خلاف بعضیها با ترسِ خود روبرو میشد و آن را عقب میراند.
بدین ترتیب بود که کمکم در طی این آزمونهای سخت، کینگ شکل گرفت و ساخته شد، آزمونهایی که هر یک گفتگوهایی درونی و عذابآور با خود همراه داشتند. اما او در هر یک از این آزمونها خود را به دست امواج واقعيت و حقیقت سپرد، جاناش را هر باره از تردید خلاص کرد، به عمل شرافتمندانه دست زد؛ و انسان و رهبری بزرگ خلق شد!
بیشتر بخوانید:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5498
منطقی سر راست و روشن!
===========================ه
زن، زندگی، آزادی/ ما خشونتپرهیزیم/ ایرانِ بدون نفرت
===========================ه
کینگ کشیش بوده، سیاسی هم نبوده، اما اصل بالا را از ثورو و گاندی یاد گرفت و برای رسیدن به حقوق پیشاسیاسیِ خود و مردم پیگیرانه عمل کرد (پیشاسیاسی به قول واسلاو هاول).
پیشاسیاسی به معنای شرایطی است که شهروند معمولی لازم دارد تا زندگی را بدون تسلیم به دروغ برای تامین رزق و حفظ کرامت انسانی خود بگذراند. مطالبهی پیشاسیاسی کاری به کسب قدرت سیاسی ندارد، اما طالب زندگی شرافتمندانه و بیرون از چتر دروغ بزرگ و ایدئولوژیک رژیم است.
رژیم برای تامین این نوع مطالباتْ یا مجبور به تغییر بخشی از ماهیت خود است یا مجبور به ترک همهی مواضع خود است تا باقی بماند.
در حالت دوم، نظامی دیگر، اما بدون لحظهی فروپاشیِ ناگهانی، متولد می شود که بسیار ماندگارتر از نتایج تغییرات ناگهانی است.
خانم رزا پارکس قهرمان که بهتنهایی جنبش تحریم اتوبوسهای تبعیض را رقم زد، از نظر کنشگریِ اجتماعی، بسیار جلوتر از کینگ بود، اما کینگ ارتباطها و فصاحت و بلاغت بیشتری داشت و توانست مردم بیشتری را برای یک مطالبهی مشخص متحد کند.
نکتهی مهم در زاییدهشدنِ شخصیت نهایی او این بود که او مثل همهی مردم عادی در برابر تهدید یا امکان قتل و ضربوجرح و ضرر مالی به شدت دچار ترس بود. اما بر خلاف بعضیها با ترسِ خود روبرو میشد و آن را عقب میراند.
بدین ترتیب بود که کمکم در طی این آزمونهای سخت، کینگ شکل گرفت و ساخته شد، آزمونهایی که هر یک گفتگوهایی درونی و عذابآور با خود همراه داشتند. اما او در هر یک از این آزمونها خود را به دست امواج واقعيت و حقیقت سپرد، جاناش را هر باره از تردید خلاص کرد، به عمل شرافتمندانه دست زد؛ و انسان و رهبری بزرگ خلق شد!
بیشتر بخوانید:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5498
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
چهار نقد و نظر در بارهی خشونتپرهیزی:
=============ه
زن، زندگی، آزادی
۱- استراتژیِ (راهبردِ) خشونتپرهیزی با اینکه مقبولیت اولیه دارد ولی مثل هر استراتژی دیگری در هر محیط و هر شرایطی موثر نیست و گاهی بهکار بردنِ آن میتواند خودش منجر به افزایش خشونت…
=============ه
زن، زندگی، آزادی
۱- استراتژیِ (راهبردِ) خشونتپرهیزی با اینکه مقبولیت اولیه دارد ولی مثل هر استراتژی دیگری در هر محیط و هر شرایطی موثر نیست و گاهی بهکار بردنِ آن میتواند خودش منجر به افزایش خشونت…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مارتینلوتر کینگ و همدستی نکردن با قانون ناعادلانه
منطقی سر راست و روشن!
================ه
زن، زندگی، آزادی/ ما خشونت پرهیزیم/ ایرانِبدون نفرت!
===============ه
کینگ کشیش بوده، سیاسی هم نبوده، اما اصل بالا را از ثورو و گاندی یاد گرفت و برای رسیدن به حقوق پیشاسیاسیِ خود و مردم پیگیرانه عمل کرد (پیشاسیاسی به قول واسلاو هاول).
خانم رزا پارکس قهرمان که بهتنهایی جنبش تحریم اتوبوسهای تبعیض را رقم زد، از نظر کنشگریِ اجتماعی، بسیار جلوتر از کینگ بود، اما کینگ ارتباطها و فصاحت و بلاغت بیشتری داشت و توانست مردم بیشتری را برای یک مطالبهی مشخص متحد کند
به این ترتیب بود که انسان و رهبری بزرگ آفریده شد.
متن کاملتر در فرستهی قبلی:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5504
بیشتر بخوانیم تا جامعتر ببنیم:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5498
منطقی سر راست و روشن!
================ه
زن، زندگی، آزادی/ ما خشونت پرهیزیم/ ایرانِبدون نفرت!
===============ه
کینگ کشیش بوده، سیاسی هم نبوده، اما اصل بالا را از ثورو و گاندی یاد گرفت و برای رسیدن به حقوق پیشاسیاسیِ خود و مردم پیگیرانه عمل کرد (پیشاسیاسی به قول واسلاو هاول).
خانم رزا پارکس قهرمان که بهتنهایی جنبش تحریم اتوبوسهای تبعیض را رقم زد، از نظر کنشگریِ اجتماعی، بسیار جلوتر از کینگ بود، اما کینگ ارتباطها و فصاحت و بلاغت بیشتری داشت و توانست مردم بیشتری را برای یک مطالبهی مشخص متحد کند
به این ترتیب بود که انسان و رهبری بزرگ آفریده شد.
متن کاملتر در فرستهی قبلی:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5504
بیشتر بخوانیم تا جامعتر ببنیم:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5498
مقاومت_مدنی_و_سیاست_قدرت_تیموتی_گارتن_اش.pdf
7.3 MB
مقاومت مدنی و سیاست قدرت
مجموعه نوشتههایی از دانشگاه آکسفورد، با ویراستاری یکی از مطرحترین کارشناسان این بحث، تیموتی گارتن اَش و به قلمِ سرامدانی چون جودیت برآون، یرواند آبراهامیان و ... در سال ۲۰۰۹
(۴۰۵ صفحه)
مجموعه نوشتههایی از دانشگاه آکسفورد، با ویراستاری یکی از مطرحترین کارشناسان این بحث، تیموتی گارتن اَش و به قلمِ سرامدانی چون جودیت برآون، یرواند آبراهامیان و ... در سال ۲۰۰۹
(۴۰۵ صفحه)
خشونتپرهیزی آری یا نه.pdf
1.9 MB
خشونت پرهیزی: آری یا نه؟
نوشتهی حسین شیخ رضایی (پژوهشگر و استاد فلسفه)
-------------------------ه
بخش اول: تعریف و ابعاد و مراحل خشونت پرهیزی
در این مجموعه یادداشتها تلاش میکنم ابتدا تعریفی از خشونت پرهیزی، سپس مبانی و دلایل موافقان آن و در پایان برخی دلایل مخالفانش را ارائه دهم و تا اندازهای آنها را بررسی کنم. بحث درباره این موضوع نیاز کنونی شرایط جاری ما است و بعید است بهزودی از بحث درباره آن بینیاز شویم.
====================ه
پ. ن.: نگارندهی این کانال، سالها است که بهدلیلِ حاکمیتِ خشونت بر سرمشقهای رفتارِ فردی، خانوادگی و اجتماعی در بیش از ۵۰ سالهی اخیر، تلاش کردهاست برای پیشگیری از تکرارِ تاریخی بسیار دردناک، به بحثِ خشونتپرهیزی بپردازد. نوشتهی واردهی بالا نیز به همین بحث میپردازد. از خوانندگان همین نوشته دعوت میشود تا برای تکمیل بحث، به نوشتههای دیگری که حداقل در این کانال آمدهاند مراجعه کنند، از جمله این سه آدرس:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5498
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5452
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5506
نوشتهی حسین شیخ رضایی (پژوهشگر و استاد فلسفه)
-------------------------ه
بخش اول: تعریف و ابعاد و مراحل خشونت پرهیزی
در این مجموعه یادداشتها تلاش میکنم ابتدا تعریفی از خشونت پرهیزی، سپس مبانی و دلایل موافقان آن و در پایان برخی دلایل مخالفانش را ارائه دهم و تا اندازهای آنها را بررسی کنم. بحث درباره این موضوع نیاز کنونی شرایط جاری ما است و بعید است بهزودی از بحث درباره آن بینیاز شویم.
====================ه
پ. ن.: نگارندهی این کانال، سالها است که بهدلیلِ حاکمیتِ خشونت بر سرمشقهای رفتارِ فردی، خانوادگی و اجتماعی در بیش از ۵۰ سالهی اخیر، تلاش کردهاست برای پیشگیری از تکرارِ تاریخی بسیار دردناک، به بحثِ خشونتپرهیزی بپردازد. نوشتهی واردهی بالا نیز به همین بحث میپردازد. از خوانندگان همین نوشته دعوت میشود تا برای تکمیل بحث، به نوشتههای دیگری که حداقل در این کانال آمدهاند مراجعه کنند، از جمله این سه آدرس:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5498
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5452
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5506
✳️ بهنام خدای رنگین کمان،
که همیشه ساکت بوده و
حتی چشم بر کودکاناش هم بسته است!
=================ه
- "زن، زندگی، آزادی"؛
- آبروی وجدانی و جهانیِ ما: خشونتپرهیزی؛
- ایرانِ بینفرت، بیقتل، بیتخریب.
==========================ه
چگونه باید حکومت کرد؟ درس قرن بیستم برای قرن بیست و یکم و برای ما،
اما به روایت کارل پوپر ☝️و
:https://t.me/GahFerestGhKeshani/3368
پوپر، راویِ «جامعه باز و دشمنانش»، «اسطوره چارچوب»، «سرچشمه های دانایی و نادانی» و ... است و فیلسوف نامدار فلسفه ی علم.
در روزهای آخر عمر، مصاحبه های جانداری با یک اهل فنِّ ایتالیایی کرده، در مورد اساسی ترین درس های قرن 20، و پس از فروپاشیِ رژیم های مدعیِ کمونیسم.
او در کنار خوشبینیِ مناقشه پذیرش نسبت به اوضاع فعلیِ جهان، به این نکته ی بنیادی می پردازد که:
چه کنیم تا از چرخه ی باطل براندازی-تاسیس-براندازی بیرون برویم.
مدعی است که راه حل اش، رو گردانی از طرح پرسش اساسیِ " «چه کسی» باید حکومت کند؟" است.
پرسش افلاطون از نظر او باید با این سوال، تعویض می شد تا این همه رنج و مرارت، در قرن 20 رخ نمی داد:
«چگونه باید حکومت کرد؟»
و از این هم دقیق تر:
اگر حکومتی یا قانونی نامطلوب بود، چگونه می توان تغییر بی خشونت را به آن تحمیل کرد؟»
یا
«آیا در «چه حکومتی»، سازوکار های چنین تغییری پیش بینی شده است؟
کتاب، بخوبی این بحث را به جلو می برد و اضافه می کند دموکراسیِ غربی بدترین نوع حکومت است، البته به جز سایر حکومت های موجود که بدتر از آن اند.
«درس های این قرن» برای همه ی کنش گران راه های برون رفت از بحران مدیریت جوامع انسانی، درس های در خوری دارد، در کنار نکات مناقشه پذیرش.
کتاب لبریز است از نکاتی پر تامل برای باورمندان به مهندسیِ اجتماعیِ کلان و نظریه ی پیشتاز (پیشاهنگ) خلق در جهان سوم، تا لختی بیشتر بیندیشند و در پروژه ها و پروسه های خود درنگ کنند، درنگ کردنی!
او قضاوت و بازبینیِ لحظه به لحظه، و مرحله به مرحله ی دائمی را بجای هر گونه تغییر ساخت حکومتی پیشنهاد می دهد. اما هیچ بحثی از روند حاکمیت «مذهب مصرف» و سرمایه و تاثیرات آن در زندگیِ فردی و اجتماعیِ بشر امروزی، در چارچوب توسعه به سبک غربی و مدرن مطرح نمی کند.
امید آن که با کتاب خوان تر شدن مردم، صد ها «طرح نو»ی تازه، در کنار قبلی، چرخ شان بچرخد و آثاری «بهتر» تولید شوند و خوانندگانی جستجوگر تر بیابند. ☝️☝️☝️
====================ه
باز هم بیشتر بخوانیم تا جامعتر ببینیم و هشیارانهتر عمل کنیم:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5507
و نیز:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5498
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5452
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5506
✳️پرسشِ «چگونه باید حکومت کرد؟» یا پرسشِ "اگر حکومتی یا قانونی نامطلوب بود، چگونه می توان تغییر بی خشونت را به آن تحمیل کرد؟»
بهجایِ
پرسشِ " «چه کسی» باید حکومت کند؟"
که همیشه ساکت بوده و
حتی چشم بر کودکاناش هم بسته است!
=================ه
- "زن، زندگی، آزادی"؛
- آبروی وجدانی و جهانیِ ما: خشونتپرهیزی؛
- ایرانِ بینفرت، بیقتل، بیتخریب.
==========================ه
چگونه باید حکومت کرد؟ درس قرن بیستم برای قرن بیست و یکم و برای ما،
اما به روایت کارل پوپر ☝️و
:https://t.me/GahFerestGhKeshani/3368
پوپر، راویِ «جامعه باز و دشمنانش»، «اسطوره چارچوب»، «سرچشمه های دانایی و نادانی» و ... است و فیلسوف نامدار فلسفه ی علم.
در روزهای آخر عمر، مصاحبه های جانداری با یک اهل فنِّ ایتالیایی کرده، در مورد اساسی ترین درس های قرن 20، و پس از فروپاشیِ رژیم های مدعیِ کمونیسم.
او در کنار خوشبینیِ مناقشه پذیرش نسبت به اوضاع فعلیِ جهان، به این نکته ی بنیادی می پردازد که:
چه کنیم تا از چرخه ی باطل براندازی-تاسیس-براندازی بیرون برویم.
مدعی است که راه حل اش، رو گردانی از طرح پرسش اساسیِ " «چه کسی» باید حکومت کند؟" است.
پرسش افلاطون از نظر او باید با این سوال، تعویض می شد تا این همه رنج و مرارت، در قرن 20 رخ نمی داد:
«چگونه باید حکومت کرد؟»
و از این هم دقیق تر:
اگر حکومتی یا قانونی نامطلوب بود، چگونه می توان تغییر بی خشونت را به آن تحمیل کرد؟»
یا
«آیا در «چه حکومتی»، سازوکار های چنین تغییری پیش بینی شده است؟
کتاب، بخوبی این بحث را به جلو می برد و اضافه می کند دموکراسیِ غربی بدترین نوع حکومت است، البته به جز سایر حکومت های موجود که بدتر از آن اند.
«درس های این قرن» برای همه ی کنش گران راه های برون رفت از بحران مدیریت جوامع انسانی، درس های در خوری دارد، در کنار نکات مناقشه پذیرش.
کتاب لبریز است از نکاتی پر تامل برای باورمندان به مهندسیِ اجتماعیِ کلان و نظریه ی پیشتاز (پیشاهنگ) خلق در جهان سوم، تا لختی بیشتر بیندیشند و در پروژه ها و پروسه های خود درنگ کنند، درنگ کردنی!
او قضاوت و بازبینیِ لحظه به لحظه، و مرحله به مرحله ی دائمی را بجای هر گونه تغییر ساخت حکومتی پیشنهاد می دهد. اما هیچ بحثی از روند حاکمیت «مذهب مصرف» و سرمایه و تاثیرات آن در زندگیِ فردی و اجتماعیِ بشر امروزی، در چارچوب توسعه به سبک غربی و مدرن مطرح نمی کند.
امید آن که با کتاب خوان تر شدن مردم، صد ها «طرح نو»ی تازه، در کنار قبلی، چرخ شان بچرخد و آثاری «بهتر» تولید شوند و خوانندگانی جستجوگر تر بیابند. ☝️☝️☝️
====================ه
باز هم بیشتر بخوانیم تا جامعتر ببینیم و هشیارانهتر عمل کنیم:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5507
و نیز:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5498
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5452
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5506
✳️پرسشِ «چگونه باید حکومت کرد؟» یا پرسشِ "اگر حکومتی یا قانونی نامطلوب بود، چگونه می توان تغییر بی خشونت را به آن تحمیل کرد؟»
بهجایِ
پرسشِ " «چه کسی» باید حکومت کند؟"
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
✳️ بهنام خدای رنگین کمان،
که همیشه ساکت بوده و
حتی چشم بر کودکاناش هم بسته است!
===========ه
✳️ - "زن، زندگی، آزادی"؛
- آبروی وجدانی و جهانیِ ما: خشونتپرهیزی؛
- ایرانِ بینفرت، بیقتل، بیتخریب.
==========ه
✅ پرسشِ «چهگونه باید حکومت کرد؟»
یا پرسشِ «اگر حکومتی یا قانونی نامطلوب بود، چگونه می توان تغییر بیخشونت را به آن تحمیل کرد؟»
بهجایِ
پرسشِ "«چه کسی» باید حکومت کند؟" باید گذاشته شود.
درسی از قرن بیستم برای قرن بیست و یکم و اکنونِ ما، به روایت پوپر
(فعلا وقت خواندن این کتابِ خاص نیست، شاید کتابهای کاربردی مفیدتر باشند. اما مهمترین نکتهی این کتاب، در این فرسته و لینک زیر برای مخاطب خلاصه شده. فعلا لازم است لینکهای متصل به لینک زیر را به دقت مطالعه کرد.)
باز هم بیشتر بخوانیم تا جامعتر ببینیم و هشیارانهتر عمل کنیم:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5507
و نیز:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5498
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5452
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5506
که همیشه ساکت بوده و
حتی چشم بر کودکاناش هم بسته است!
===========ه
✳️ - "زن، زندگی، آزادی"؛
- آبروی وجدانی و جهانیِ ما: خشونتپرهیزی؛
- ایرانِ بینفرت، بیقتل، بیتخریب.
==========ه
✅ پرسشِ «چهگونه باید حکومت کرد؟»
یا پرسشِ «اگر حکومتی یا قانونی نامطلوب بود، چگونه می توان تغییر بیخشونت را به آن تحمیل کرد؟»
بهجایِ
پرسشِ "«چه کسی» باید حکومت کند؟" باید گذاشته شود.
درسی از قرن بیستم برای قرن بیست و یکم و اکنونِ ما، به روایت پوپر
(فعلا وقت خواندن این کتابِ خاص نیست، شاید کتابهای کاربردی مفیدتر باشند. اما مهمترین نکتهی این کتاب، در این فرسته و لینک زیر برای مخاطب خلاصه شده. فعلا لازم است لینکهای متصل به لینک زیر را به دقت مطالعه کرد.)
باز هم بیشتر بخوانیم تا جامعتر ببینیم و هشیارانهتر عمل کنیم:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5507
و نیز:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5498
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5452
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5506
درستیسنجی خبر
=============ه
(به نام زن، زندگی، آزادی)
امروزه، ما بهطور کلی در محاصرهی خبرها هستیم.
خبرهای دوران موبایل هوشمند مثل سیل هایی خروشان سرعت دارند و به همین نسبت هم قدرت دارند.
خبرها نگاهِ ما را به واقعیت شکل میدهند و بهعلتِ اعتمادمان به این یا آن منبع خبری یا شبکهی مجازی ممکن است رفتاری کنیم که آنها از ما میخواهند.
خبرهای رسانهها، معمولا قبل از هر چیز، درست مثل احزاب، میخواهند جذاب و مشتری جمعکن باشند،
خبرهای رسانههای بزرگ معمولا میخواهند در ما ترس ایجاد کنند.
خبرهای رسانههای جانبدار و دارای یک گرایشِ سیاسیِ خاص (بدون اعلام گرایش خودشان و بهشکل خزنده و مخفیانه) میخواهند ما را به سیاست خودشان ترغیب و مایل کنند تا ما به مسیری هدایت بشویم و در مسیری رفتار کنیم که حامیان و صاحبان آن رسانه میخواهند.
اما اگر بلد باشیم
- زیر سیل خبر خفه نشویم و ذهنمان را انبار خبرهای بیربط به زندگیمان نکنیم؛
- به رسانههایی که جدوآباد و منبعِ مالیشان معلوم نیست، سابقهی مشخص و سالمی ندارند، شناسنامهی قابل قبول ندارند یا شناسنامهشان ایراد دارد یا سابقهی خبر و تحلیلِ دروغ یا شایعهپراکنی دارند اعتماد نکنیم؛
- به هیچ رسانهای اعتماد مطلق نکنیم و برای اینکار، خبرِ آنها را با رسانههای معتبر دیگری (که امتحانپسدادهتر و شناسنامهدار تر هستند) امتحان کنیم و محک بزنیم؛
- فقط به خبر رسانههای بیطرف متکی نباشیم، بلکه آن را با واقعیت ملموس کوچه و خیابان و زندگی مَحَک بزنیم؛
- درستی سنجی خبر را یاد بگیریم. لینک زیر یا اینجا راکلیک کنید: راستی آزمایی؛
- دروازهبانی خبر اصل مهم خبر رسانی است. همهی رسانههای رایجْ خبرها را بر اساس جلب مشتری یا منافع خاص یا پنهانِ خودشان سَرَند میکنند و از بین؛ شان فقط بعضیها را منتشر میکنند. در استفاده از رسانه باید حواسمان هم به این باشد که نکند داریم خبرهای گزینشی را میخوانیم؛
- فرض را این بگیریم که همهی رسانهها سوگیری دارند و بیطرف نیستند، مگر با محک زدنشان با واقعیتهای بیرونی که خودمان میبینیم و میفهمیم.
- بههیچ وجه اطلاعات شخصیِمان را بدون بررسیهای لازم در مورد جد و آباد سایت و شبکه مجازی در اختیار آن قرار ندهیم، یعنی حریم خصوصی و امنیتیمان را حفظ کنیم.
- و ...
(تمام نکات بالا، شاملِ شبکههای مجازی و مخاطبانمان در آنها هم میشود)
آن وقت است که نگاه ما به دنیا و عواملِ موثر در زندگیمان به واقعیت نزدیکتر میشود.
اما اگر اصول استفادهی درست از رسانه را یاد نگیریم،
واقعیتْ در نگاهمان کج و معوج، لوچ، تحریفشده، اغراقشده، کمرنگشده، دستکاریشده، متعصبانه، و دچار ابهام و توهم و ... میشود.
اینچنین نگاهی حتما
- «یکی» را صد تا میبیند و «صد تا» را یکی!؛
- اطلاعاتِ نادرست را بین مردم منتشر میکند؛
- دست بهعملی میزند که ممکن است کاملا مخالف منافعِ واقعی خودش باشد؛
- دچار تعصب در نظر میشود؛
- به جان و مال و منافع و کرامت و حیثیتِ خود یا دیگران ناخواسته آسیب میزند؛
- با نقل خبر و تحلیلِ غیر دقیق یا دروغْ آبرو و حیثیتِ خودمان را میبریم و اعتماد مخاطب به ما از بین میرود؛
- و ...
و در آخر اینکه، بههیچوجه به خودِ سایتهای درستیسنجی هم اعتمادِ مطلق نکنید.
برای آشناییِ اولیه در بارهی درستیسنجی لطفا آدرس زیر را کلیک کنید:
https://t.me/Parto_School/2208
=============ه
(به نام زن، زندگی، آزادی)
امروزه، ما بهطور کلی در محاصرهی خبرها هستیم.
خبرهای دوران موبایل هوشمند مثل سیل هایی خروشان سرعت دارند و به همین نسبت هم قدرت دارند.
خبرها نگاهِ ما را به واقعیت شکل میدهند و بهعلتِ اعتمادمان به این یا آن منبع خبری یا شبکهی مجازی ممکن است رفتاری کنیم که آنها از ما میخواهند.
خبرهای رسانهها، معمولا قبل از هر چیز، درست مثل احزاب، میخواهند جذاب و مشتری جمعکن باشند،
خبرهای رسانههای بزرگ معمولا میخواهند در ما ترس ایجاد کنند.
خبرهای رسانههای جانبدار و دارای یک گرایشِ سیاسیِ خاص (بدون اعلام گرایش خودشان و بهشکل خزنده و مخفیانه) میخواهند ما را به سیاست خودشان ترغیب و مایل کنند تا ما به مسیری هدایت بشویم و در مسیری رفتار کنیم که حامیان و صاحبان آن رسانه میخواهند.
اما اگر بلد باشیم
- زیر سیل خبر خفه نشویم و ذهنمان را انبار خبرهای بیربط به زندگیمان نکنیم؛
- به رسانههایی که جدوآباد و منبعِ مالیشان معلوم نیست، سابقهی مشخص و سالمی ندارند، شناسنامهی قابل قبول ندارند یا شناسنامهشان ایراد دارد یا سابقهی خبر و تحلیلِ دروغ یا شایعهپراکنی دارند اعتماد نکنیم؛
- به هیچ رسانهای اعتماد مطلق نکنیم و برای اینکار، خبرِ آنها را با رسانههای معتبر دیگری (که امتحانپسدادهتر و شناسنامهدار تر هستند) امتحان کنیم و محک بزنیم؛
- فقط به خبر رسانههای بیطرف متکی نباشیم، بلکه آن را با واقعیت ملموس کوچه و خیابان و زندگی مَحَک بزنیم؛
- درستی سنجی خبر را یاد بگیریم. لینک زیر یا اینجا راکلیک کنید: راستی آزمایی؛
- دروازهبانی خبر اصل مهم خبر رسانی است. همهی رسانههای رایجْ خبرها را بر اساس جلب مشتری یا منافع خاص یا پنهانِ خودشان سَرَند میکنند و از بین؛ شان فقط بعضیها را منتشر میکنند. در استفاده از رسانه باید حواسمان هم به این باشد که نکند داریم خبرهای گزینشی را میخوانیم؛
- فرض را این بگیریم که همهی رسانهها سوگیری دارند و بیطرف نیستند، مگر با محک زدنشان با واقعیتهای بیرونی که خودمان میبینیم و میفهمیم.
- بههیچ وجه اطلاعات شخصیِمان را بدون بررسیهای لازم در مورد جد و آباد سایت و شبکه مجازی در اختیار آن قرار ندهیم، یعنی حریم خصوصی و امنیتیمان را حفظ کنیم.
- و ...
(تمام نکات بالا، شاملِ شبکههای مجازی و مخاطبانمان در آنها هم میشود)
آن وقت است که نگاه ما به دنیا و عواملِ موثر در زندگیمان به واقعیت نزدیکتر میشود.
اما اگر اصول استفادهی درست از رسانه را یاد نگیریم،
واقعیتْ در نگاهمان کج و معوج، لوچ، تحریفشده، اغراقشده، کمرنگشده، دستکاریشده، متعصبانه، و دچار ابهام و توهم و ... میشود.
اینچنین نگاهی حتما
- «یکی» را صد تا میبیند و «صد تا» را یکی!؛
- اطلاعاتِ نادرست را بین مردم منتشر میکند؛
- دست بهعملی میزند که ممکن است کاملا مخالف منافعِ واقعی خودش باشد؛
- دچار تعصب در نظر میشود؛
- به جان و مال و منافع و کرامت و حیثیتِ خود یا دیگران ناخواسته آسیب میزند؛
- با نقل خبر و تحلیلِ غیر دقیق یا دروغْ آبرو و حیثیتِ خودمان را میبریم و اعتماد مخاطب به ما از بین میرود؛
- و ...
و در آخر اینکه، بههیچوجه به خودِ سایتهای درستیسنجی هم اعتمادِ مطلق نکنید.
برای آشناییِ اولیه در بارهی درستیسنجی لطفا آدرس زیر را کلیک کنید:
https://t.me/Parto_School/2208
Telegram
مدرسه پرتو
کثرت اطلاعات ساختگی، اخبار نادرست و گمراه کننده و سرعت بالای پخش آنها متاثر از توسعه و فراگیر شدن شبکههای اجتماعی است. همین واقعیت، درستیسنجی یا فکتچکینگ را به امری حیاتی در حفاظت از جامعه در برابر تبلیغات جهتدار (پروپاگاندا)، و فراگیر شدن اطلاعات نادرست…
نیروی_خشونت_پرهیزی_جودیت_باتلر_IranAcademia.pdf
4.5 MB
نیروی خشونت پرهیزی،جودیت باتلر،مهسا اسداللهنژاد،سایتِ IranAcademia، سال ۱۴۰۱
... . مفهوم خشونتپرهیزی آغشته به انواع و اقسامِ ایدئولوژیهای سیاسیست. درواقع ساده نیست بحث دربارهی این مفهوم بدونِ آنکه دلالتی از دلالتهای جاافتادهاش در ذهن مخاطب با توجه به فضایِ معناییِ ذهن مخاطب تداعی نشود. خشونتپرهیزی درگیر با انواعِ تصورات منفعلانهست. در ذهنِ موافقانش، تصور از خشونتپرهیزی گرهخورده با کنشهایِ سیاسیِ مرسوم و اصطلاحاً «کمهزینه» و در ذهنِ مخالفانش، گرهخورده با عافیتجویی و منزهطلبی؛ شاید حتی قسمی موضعِ طبقاتی.
جودیت باتلر، فیلسوف سیاسی و فمینیست معاصر آمریکایی، در این کتاب از هر دو تصور فاصله میگیرد. ...
========ه
[پ.ن: با عمومیتیابیِ بحث از خشونت پرهیزی و مرزها و تواناییِهای آن، جای آن است که اندیشمندانِ مستقل به نقد و بررسی و سادهسازیِ این مباحث برای مردم بپردازند و تاخیرِ دههها را قدری جبران کنند.]
نوشتههای مهم برای آشنایی بیشتر:
aasoo.org/fa/articles/4113
independentpersian.com/no...
mindmotor.info/mind/?p=2046
... . مفهوم خشونتپرهیزی آغشته به انواع و اقسامِ ایدئولوژیهای سیاسیست. درواقع ساده نیست بحث دربارهی این مفهوم بدونِ آنکه دلالتی از دلالتهای جاافتادهاش در ذهن مخاطب با توجه به فضایِ معناییِ ذهن مخاطب تداعی نشود. خشونتپرهیزی درگیر با انواعِ تصورات منفعلانهست. در ذهنِ موافقانش، تصور از خشونتپرهیزی گرهخورده با کنشهایِ سیاسیِ مرسوم و اصطلاحاً «کمهزینه» و در ذهنِ مخالفانش، گرهخورده با عافیتجویی و منزهطلبی؛ شاید حتی قسمی موضعِ طبقاتی.
جودیت باتلر، فیلسوف سیاسی و فمینیست معاصر آمریکایی، در این کتاب از هر دو تصور فاصله میگیرد. ...
========ه
[پ.ن: با عمومیتیابیِ بحث از خشونت پرهیزی و مرزها و تواناییِهای آن، جای آن است که اندیشمندانِ مستقل به نقد و بررسی و سادهسازیِ این مباحث برای مردم بپردازند و تاخیرِ دههها را قدری جبران کنند.]
نوشتههای مهم برای آشنایی بیشتر:
aasoo.org/fa/articles/4113
independentpersian.com/no...
mindmotor.info/mind/?p=2046
گاه فرست غلامعلی کشانی
نیروی_خشونت_پرهیزی_جودیت_باتلر_IranAcademia.pdf
این فرسته هم که از سه کار فرهاد میثمی پربار است، مکمل بحث بالا خواهد بود:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5497
این فرسته به این پیام قبلی وصل است:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5513
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5497
این فرسته به این پیام قبلی وصل است:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5513
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
از فرهاد میثمی، این وجدان بیدارِ ایرانزمین چه خبر؟
اعتصاب غذا در حمایت از راهبردِ
زن، زندگی، آزادی
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5496
اعتصاب غذا در حمایت از راهبردِ
زن، زندگی، آزادی
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5496
مهارتِ رهایی از ترس
===============ه
باز هم آموزشی دیگر که در مدرسهی رسمی از ما دریغ شد و باز هم میشود.
اگر خواستید این اپیزود را بشنوید، سعی کنید دسته جمعی و با هم سنوسالهایتان بشنوید.
اگر جراتاش را هم داشته باشید که همراه پدر و مادر، همسر و فرزند بشنوید، چه بهتر! چون ممکن است بعضی انتقادات را متوجه والدین کند و آنان را در حضور دیگران آزار بدهد. در هر صورت اگر تاثیر آموزشیاش را لازم دیدید، میتوانید به فرزندان خانوادهها پیشنهاد بدهید.
محتوای روایتهای این اپیزود در بارهی حجاب و روسری است.
بدون ورود به بحثِ مهمِ درستی یا نادرستیِ برداشتنِ روسری و اجبار در حجاب،
نکتهی مهم آموزشیِ این گفتگوها، مرور تجربهی رهایی از ترسهایی است که، جدا از عواملِ بیرونی، ممکن است حتی خودمان آنها را برای خودمان درست کرده باشیم.
باقیِ اپیزودهای قبلیِ پادکستِ رادیو مرز هم آموزشی اند، و از مرزهایی میگویند که ما خودمان در جامعهمان میآفرینیم، اما متوجهشان نیستیم، مرزهایی که باید یاد بگیریم آنها را برداریم (مخصوصا اپیزود ۴۰). در هر اپیزود روایتِ تجربهها و رنجهایی را میشنوید که مصاحبهشوندگان متعدد آنها را تعریف میکنند، رنجهایی که عرف و فرهنگ و سیاست و ... تحمیل میکنند:
پادکست ۵۰ رادیو مرز: روسری!
در تلگرام:
https://t.me/radiomarz/96
در کست باکس:
https://castbox.fm/vb/560121724
در وب:
https://radiomarz.libsyn.com/f19j092r7n5s
پادکست چیست و به چهدرد زندگیِ واقعیِ ما میخورد؟:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5394
===============ه
باز هم آموزشی دیگر که در مدرسهی رسمی از ما دریغ شد و باز هم میشود.
اگر خواستید این اپیزود را بشنوید، سعی کنید دسته جمعی و با هم سنوسالهایتان بشنوید.
اگر جراتاش را هم داشته باشید که همراه پدر و مادر، همسر و فرزند بشنوید، چه بهتر! چون ممکن است بعضی انتقادات را متوجه والدین کند و آنان را در حضور دیگران آزار بدهد. در هر صورت اگر تاثیر آموزشیاش را لازم دیدید، میتوانید به فرزندان خانوادهها پیشنهاد بدهید.
محتوای روایتهای این اپیزود در بارهی حجاب و روسری است.
بدون ورود به بحثِ مهمِ درستی یا نادرستیِ برداشتنِ روسری و اجبار در حجاب،
نکتهی مهم آموزشیِ این گفتگوها، مرور تجربهی رهایی از ترسهایی است که، جدا از عواملِ بیرونی، ممکن است حتی خودمان آنها را برای خودمان درست کرده باشیم.
باقیِ اپیزودهای قبلیِ پادکستِ رادیو مرز هم آموزشی اند، و از مرزهایی میگویند که ما خودمان در جامعهمان میآفرینیم، اما متوجهشان نیستیم، مرزهایی که باید یاد بگیریم آنها را برداریم (مخصوصا اپیزود ۴۰). در هر اپیزود روایتِ تجربهها و رنجهایی را میشنوید که مصاحبهشوندگان متعدد آنها را تعریف میکنند، رنجهایی که عرف و فرهنگ و سیاست و ... تحمیل میکنند:
پادکست ۵۰ رادیو مرز: روسری!
در تلگرام:
https://t.me/radiomarz/96
در کست باکس:
https://castbox.fm/vb/560121724
در وب:
https://radiomarz.libsyn.com/f19j092r7n5s
پادکست چیست و به چهدرد زندگیِ واقعیِ ما میخورد؟:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5394
Telegram
رادیو مرز
🎙 پادکست رادیو مرز
قسمت پنجاه: بیروسری
روایت زنهایی که در خیابانهای ایران روسری از سر برداشتهاند.
موسیقی تیتراژ: گروه کلی
موسیقی پایان: راه ماهی
—
@radiomarz
قسمت پنجاه: بیروسری
روایت زنهایی که در خیابانهای ایران روسری از سر برداشتهاند.
موسیقی تیتراژ: گروه کلی
موسیقی پایان: راه ماهی
—
@radiomarz